بعضیام اولش اونقدر خوب بودن که الان باور بد شدنشونم سخته.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
@tkest_hay_ghamgin
#همیشه رها باش مانند دختری ک رهایش کردی!
#فکرای سیاه دنیای صورتیِ
#بچگیامُ نابود کرد آقای قاضی!
#ما اینجا از دلتنگیامون واسه دلبر مینویسیم ولی اون #نمیخونه(:
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀 (Farsi)
خوش آمدید به کانال تکست های غمگین! اینجا یک فضای اشتراکی برای انتشار احساسات و افکار در مورد دلتنگی و عشق است. اگر همیشه دوست دارید به طرزی متفاوت و عمیق تر در مورد زندگی و احساسات خود بیان کنید، این کانال مناسب شماست. با همه احساساتی که شما دارید در این زندگی، ما اینجا هستیم تا گوش داده شوند. تکست های غمگین یک فضای آسایش برای آن دوست داران و شاعرانی است که عاشقانه احساسات و افکار خود را به اشتراک می گذارند. برای ما اینجا از دلتنگی هایمان می نویسیم و احتمالاً دلبر ما نخواند، اما احساسات ما همچنان در این فضای آرام وجود دارد. بپیوندید و بنویسید، احساس کنید و به اشتراک بگذارید، چون در تکست های غمگین، همه احساسات خوشحالی و غم را خوش آمیخته واقعاً ارزشمند هستند.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
25 Jan, 07:42
اخلاقم حکم میکنه چیزی نگم وگرنه دلم خیلی پره :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
25 Jan, 07:35
میدونی چیه ؟!
خودمم نمیدونم چمه فقط میدونم این من، منِ سابق نیست .
خودمم نمیدونم چمه فقط میدونم این من، منِ سابق نیست .
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
25 Jan, 07:31
گریه نکردم،
ولی ساعت ها فکر کردم که "چرا؟"
ولی ساعت ها فکر کردم که "چرا؟"
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
25 Jan, 07:06
بعضی حرفها را باید در تاریکی زد؛
بعضیها را هیچوقت.
بعضیها را هیچوقت.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
24 Jan, 10:47
مرسی رفیقی قشنگم بمونی برام🫠❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
23 Jan, 14:54
در حسرت دیدار تو ماندم، اما
چه بخواهی و چه نخواهی، دوستت دارم هنوز…
چه بخواهی و چه نخواهی، دوستت دارم هنوز…
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
22 Jan, 16:56
چی جالب وقتی داخل خیابون راه میریم آدم ها رو میبینیم ولی نمیدونیم پشتی نقاب هایی صورتشون چی درد هایی هست
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
22 Jan, 16:54
هیچ کس از دردی کسی دیگر باخبر نیست
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
21 Jan, 09:55
بوسه ای دزدیده ام قاضی مرا
محکوم کرد
گفت بگذارش همان جایی که
دزدی کرده ای😍
#مهدیخداپرست
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
21 Jan, 09:11
این آدمیزاد چیه که با پی امِ کسی که دوسش داره انقد حالش خوب میشه؟ :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
21 Jan, 09:06
I seriously miss talking to you.
دلم برای حرف زدن با تو خیلی تنگ شده.
دلم برای حرف زدن با تو خیلی تنگ شده.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
21 Jan, 07:56
ببین چه قدر خراب کردی که من بی طاقت حتی تو دل تنگیامم بهت پیام نمیدم :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
21 Jan, 02:57
ترکیب صدای هایده و چاووشی ❤️🩹
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
20 Jan, 12:56
زندگیم فعلا اینجوریه که خستم ولی چاره ای جز ادامه دادن ندارم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
20 Jan, 12:55
تنهایت نمیگذارم… حتی اگر تقدیرم با تو نباشد!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
20 Jan, 03:24
امروز دوشنبه هس...
اولین روز بهمن.... 🙂❤️
امیدوارم آرزوهای همتون از همی الان برآورده شه و ب کسی ک میخاین و چیزی ک میخاین برسین 🥺❤️💋
اولین روز بهمن.... 🙂❤️
امیدوارم آرزوهای همتون از همی الان برآورده شه و ب کسی ک میخاین و چیزی ک میخاین برسین 🥺❤️💋
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 18:53
نمیدونم مثلا پیام بده،موزیک بفرست،حالمو بپرس نمیدونم یکاری کن،نزار حس کنم توم مثل بقیهایی... s🙂
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 18:34
من خاااااار سرد بودنتو گا.... 🙂👍
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 18:27
من حسود نیستم؛
ولی تو لطفا با هرکسی گرم نگیر
ولی تو لطفا با هرکسی گرم نگیر
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 18:14
به غیر از تو نباشد دلِ من جایِ کسی..
.
🤍
.
🤍
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 18:13
چیزی که در موردش سکوت میکنی، شب نمیذاره بخوابی.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
19 Jan, 17:34
*✍️امیرحسین مقصودلو معروف به امیر تتلو به جرم سب النبی به اعدام محکوم شد البته این رأی قطعی نیست و قابلیت اعتراض در دیوان عالی کشور را دارد که با توجه به روند پرونده، با اعتراض وکلای تتلو روبهرو خواهد شد*
به ما بپیوندید:
دوستان خودتان را به گروه ما اضافه کنید !!!
گروه 1️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/KnimuaEuBWqDYs907EkabD
گروه 2️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/D8hupMB81nh1fTFhRMa9us
گروه 3️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/DwQjJHfm2anFsQuDMKAcsM
گروه 4️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/D65H8hz7mjF4V0x8R6QQwl
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
به ما بپیوندید:
دوستان خودتان را به گروه ما اضافه کنید !!!
گروه 1️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/KnimuaEuBWqDYs907EkabD
گروه 2️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/D8hupMB81nh1fTFhRMa9us
گروه 3️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/DwQjJHfm2anFsQuDMKAcsM
گروه 4️⃣ 🤓🤏
https://chat.whatsapp.com/D65H8hz7mjF4V0x8R6QQwl
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
12 Jan, 15:10
《کمتر اهمیت بده ، بهتر زندگی کن》️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
12 Jan, 15:01
با هم که بودیم، احتیاج به حرف زدن نداشتیم، درد همدیگر را میفهمیدیم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
12 Jan, 10:44
انتظار نداشته باش
حس خوبی که به دیگران میدی رو پس بگیری
اونا قلب تورو ندارن :)
حس خوبی که به دیگران میدی رو پس بگیری
اونا قلب تورو ندارن :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
12 Jan, 10:29
گفت : هرکی رفت یه روزی برگشت اما من دیگه اونی نبودم که بتونم بپذیرمش..!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
11 Jan, 21:45
هههههه جدیدن منم این جوری شودم😐😂
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
11 Jan, 21:20
ی چیزایی راجب خودم میشنوم ک خودمم نمیدونسم😂🙂👍
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
11 Jan, 17:01
من دیگ حوصله مراحل آشناییو ندارم!
کیرم تو خودتو موزیکاتو رنگ مورد علاقت!...
کیرم تو خودتو موزیکاتو رنگ مورد علاقت!...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
11 Jan, 12:28
هم دلم یه خواب میخاد هم دلم نمیخاد بخوابم بنظرتون کدومو قبول کنم🥲😂
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 19:06
تو اگه دوسم داشتی؛نمیزاشتی احساس کنم دوسم داری یا نه!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 19:04
و در نهایت آرزوهایت نیز تورا ترک میکند
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 19:00
بعضی حرفا آهن رو هم خم میکنه چه برسه به آدم...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 17:25
یه دیالوگی بود تو سریال زخم کاری میگفت:بعضی چیزا آخرش شاید خوب نباشه،ولی قشنگه...
و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا آخرش خوب نیست، ولی حفظش کردیم
چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود.
شبت بخیر.
و چه آدمایی که میدونستیم رابطه با اونا آخرش خوب نیست، ولی حفظش کردیم
چون روز و شبمون با اونا قشنگ بود.
شبت بخیر.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 15:15
به هیچکس اعتماد نکن؛
آدما درست مثل آب و هوا عوض میشن.🍃
آدما درست مثل آب و هوا عوض میشن.🍃
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 15:15
شد شد، نشد از کنار هم رد میشیم وانمود میکنیم
همدیگرو نمیشناسیم.!
همدیگرو نمیشناسیم.!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 11:08
با چه حرومزده هایی که نباید رفاقت میکردیم و کردیم!!!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Jan, 09:36
بدن هرزه شرف داره به مغز هرزه!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Dec, 09:20
ادمین جدید خوش آمدین به جمعی ما عزیزم❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Dec, 07:57
دوستان یک ادمین فعال میخام البته دختر باشه کسی هست دیدگاه پیام بده
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Dec, 07:56
بزرگترین نشانه ی تنهایی این است که آن هایی که در کنار تو هستند، نمیدانند بر تو چه می گذرد...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Dec, 06:48
اسکار غمگین ترین دلواپسی میرسه به سوال: چیزی شده جوابمو نمیدی؟ :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 12:45
صبورباشاتفاقاتخوبنیازبهزماندارن..!️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 12:35
Today is one of those days when I just need a hug
امروز از اون روزاس که فقط نیاز دارم بغل بشم
امروز از اون روزاس که فقط نیاز دارم بغل بشم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 10:02
نمیتوانم به کسی بفهمانم که در من چه میگذرد من حتى نمیتوانم آن را برای خودم توضیح دهم.🖤
.🖤🖤🖤
.🖤🖤🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 10:01
یهو یجوری دلت میگیره که انگار یکی دست کرده تو بدنت و قلبت رو داره فشار میده و له میکنه و تو فقط شوکه شده زل میزنی بهش و صداتم درنمیاد!❤️🫡
🖤🖤🖤
🖤🖤🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 10:01
به گذشته نگاه میکنم و باورش سخت است؛
آنکه آن همه درد را دوام آورده، من بودم…🖤
🖤🖤🖤
آنکه آن همه درد را دوام آورده، من بودم…🖤
🖤🖤🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 10:01
چقدر ناتواناند دستهایم
وقتی که نمیشود قلبم را به خاطر رنجهایی که کشیده، در آغوش بگیرم.❤️
🖤🖤🖤
وقتی که نمیشود قلبم را به خاطر رنجهایی که کشیده، در آغوش بگیرم.❤️
🖤🖤🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Dec, 09:31
با غم میخوابیم با غم بیدار میشیم 💔
چی دنیایی عجیبیه 💔
🖤🖤🖤
چی دنیایی عجیبیه 💔
🖤🖤🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Dec, 17:40
من درموردت زیاد با خدا حرف زدم...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Dec, 13:20
قشنگای من بهترینا رو باهاتون تجربه کردم امیدوارم از من ناراحت نشده باشین
خیلی دوستون دارم رفقا
تا بیام دلم براتون تنگ میشه
برای یک مدت نامعلوم خداحافظ😭
خیلی دوستون دارم رفقا
تا بیام دلم براتون تنگ میشه
برای یک مدت نامعلوم خداحافظ😭
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Dec, 12:37
قوی باش، تو نقش اول قصه ی خودتی...! :))️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Dec, 12:36
اگه تو روزای بَد هوامو نداری، لطفا کُلا نباش :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Dec, 11:05
میدونم پیام دادن نوبتی نیست ولی خب باید مطمئن بشم توهم دلت میخواد باهام حرف بزنی یا نه.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 14:32
بچه ها در مورد رمان عاشق بی رحم نظر بدین به طور ناشناس
و اگه رمام مال شما بود پایان و چجوری مینوشتین 😢
و اگه رمام مال شما بود پایان و چجوری مینوشتین 😢
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 14:31
سلام Asi kiz هستم!
لینک زیر رو لمس کن و هر حرفی که تو دلت هست یا هر انتقادی که نسبت به من داری رو با خیال راحت بنویس و بفرست. بدون اینکه از اسمت باخبر بشم پیامت به من میرسه. خودتم میتونی امتحان کنی و از بقیه بخوای راحت و ناشناس بهت پیام بفرستن، حرفای خیلی جالبی میشنوی! 😉
👇👇
https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-rGsV6ExdD5
لینک زیر رو لمس کن و هر حرفی که تو دلت هست یا هر انتقادی که نسبت به من داری رو با خیال راحت بنویس و بفرست. بدون اینکه از اسمت باخبر بشم پیامت به من میرسه. خودتم میتونی امتحان کنی و از بقیه بخوای راحت و ناشناس بهت پیام بفرستن، حرفای خیلی جالبی میشنوی! 😉
👇👇
https://telegram.me/BChatsBot?start=sc-rGsV6ExdD5
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 14:29
رفقا واسی پارت آخر لایک و ری اکشن یادتون نره
مرسی
مرسی
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 14:29
#_عاشق_بی_رحم
#_پارت_35
#_پارت_پایانی
میگذریم از هر چی خاطره داشتیم با هم و میمیرم با خاطراتت این حق من نبود بودنتم برای من دلخوشی بود تو ام رفتی لعنتی بعد تو کجا برم نفسم تنگه گرفته سینم از هوای تو بیا این قلب شکستمو ببر همش برای تو هست رویا
من که جونمو وسط گذاشته بودم چرا رفتی دنیامو نابود کرد این برق چشمات حالا چرا این چشماتو بستی نگام کن رویا تو رو خدا
شنیدی میگن ته خط من الان دقیقا اونجام
رویا نگام کن خون منو بگیر جون منو بگیر اما تو نگام کن باهام حرف بزن
دل من میگیره با رفتنت کجا میری تمام دلخوشی من بگو کجا میری دل من به پای عشقت پیر شده بگو کجا میری
زیر هر آسمونی بری بارونش من میشم فقط کافیه روت ببارم رویام
کاش من اون شب میموردم رویام میشه برگردیم عقب من به جات بمیرم رویا مهراب قول میده کنارت بخوابه تو تنها نمیمونی اونجا اسلحه رو برداشتم و به سرم شلیک کردم و کنار رویام افتادم
مهراب و رویا کنار هم از دنیا رفتن اونم کنار ساحل زیر بارون جایی که آرزو داشتن با هم ازدواج کنند دوتاشون ابدی شدن و مهرای تو پایان گفت من عاشق بی رحم نیستم چون همیشه عاشقت بودم رویام.
پایان.
#_پارت_35
#_پارت_پایانی
میگذریم از هر چی خاطره داشتیم با هم و میمیرم با خاطراتت این حق من نبود بودنتم برای من دلخوشی بود تو ام رفتی لعنتی بعد تو کجا برم نفسم تنگه گرفته سینم از هوای تو بیا این قلب شکستمو ببر همش برای تو هست رویا
من که جونمو وسط گذاشته بودم چرا رفتی دنیامو نابود کرد این برق چشمات حالا چرا این چشماتو بستی نگام کن رویا تو رو خدا
شنیدی میگن ته خط من الان دقیقا اونجام
رویا نگام کن خون منو بگیر جون منو بگیر اما تو نگام کن باهام حرف بزن
دل من میگیره با رفتنت کجا میری تمام دلخوشی من بگو کجا میری دل من به پای عشقت پیر شده بگو کجا میری
زیر هر آسمونی بری بارونش من میشم فقط کافیه روت ببارم رویام
کاش من اون شب میموردم رویام میشه برگردیم عقب من به جات بمیرم رویا مهراب قول میده کنارت بخوابه تو تنها نمیمونی اونجا اسلحه رو برداشتم و به سرم شلیک کردم و کنار رویام افتادم
مهراب و رویا کنار هم از دنیا رفتن اونم کنار ساحل زیر بارون جایی که آرزو داشتن با هم ازدواج کنند دوتاشون ابدی شدن و مهرای تو پایان گفت من عاشق بی رحم نیستم چون همیشه عاشقت بودم رویام.
پایان.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 11:58
حس غروب جمعه اینجوریه که انگار از پشت شیشههای فرودگاه یکی رو بدرقه کردی و آخرش هم بهش نگفتی که چقدر دوسش داری :)🥹
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 03:48
#_عاشق_بی_رحم
#_پارت_34
رویا افتاد تو بغلم همه جاش پر از خون بود
رویا: قول بده بعد من عاشق هیچکی نشی و عشقمون همیشه پایدار بمونه قول بده مهرابم که منو فراموش نکنی قول بده که همیشه تو قلبت زنده بمونم میشه بهم قول بدی
مهراب: هیس آروم باش دیوونه تو چیزیت نمیشه میبرمت بیمارستان حتی اگه لازم بشه قلب خودمو میدم برات من بدون تو نمیتونم
رویا: ق ق قول بده
مهراب: صداش میلرزید آخه تو بغل خودم عشق خودم داشت زجر میکشید بهش گفتم قول
دیدم دروازه باز شد رویا رو بغل کردم بیرون شدم وسط یی جنگل بودیم هیچکس نبود داشت بارون میومد خیلی دویدم
فقط یی جا وایسادم رویا تو اون حالتش بهم گفت
رویا: مهراب من تا آخر عمرم بهت وفادار موندم خیلی عاشقتم
مهراب: تا بیام بهش بگم منم دوست دارم چشماشو بست و.....
ادامه داره
#_پارت_34
رویا افتاد تو بغلم همه جاش پر از خون بود
رویا: قول بده بعد من عاشق هیچکی نشی و عشقمون همیشه پایدار بمونه قول بده مهرابم که منو فراموش نکنی قول بده که همیشه تو قلبت زنده بمونم میشه بهم قول بدی
مهراب: هیس آروم باش دیوونه تو چیزیت نمیشه میبرمت بیمارستان حتی اگه لازم بشه قلب خودمو میدم برات من بدون تو نمیتونم
رویا: ق ق قول بده
مهراب: صداش میلرزید آخه تو بغل خودم عشق خودم داشت زجر میکشید بهش گفتم قول
دیدم دروازه باز شد رویا رو بغل کردم بیرون شدم وسط یی جنگل بودیم هیچکس نبود داشت بارون میومد خیلی دویدم
فقط یی جا وایسادم رویا تو اون حالتش بهم گفت
رویا: مهراب من تا آخر عمرم بهت وفادار موندم خیلی عاشقتم
مهراب: تا بیام بهش بگم منم دوست دارم چشماشو بست و.....
ادامه داره
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 02:55
بَنی آدَم رو اعصابِ یکدیگرند✨️.. ☘️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Dec, 02:53
اگه یه روزی دلت برام تنگ شد، یادت باشه من نرفتم، تو منو رها کردی.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 17:12
فقط 4 لایک باقی مونده
پارت به این غصه و غم لایک بارون کنید رفقا
پارت به این غصه و غم لایک بارون کنید رفقا
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 17:12
نهایتش ببخشم، ولی اعتماد دوباره سرش گرده.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 17:10
غمگینم
و میدونم که تو میدونی
و میدونم که اینم میدونی که میتونی بهترش کنی
و غمگینترم میکنه که کاری نمیکنی.
و میدونم که تو میدونی
و میدونم که اینم میدونی که میتونی بهترش کنی
و غمگینترم میکنه که کاری نمیکنی.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 10:42
ری اکشن و لایک و برسونین به 10 بریم پارت بعدی 😭
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 10:42
#_عاشق_بی_رحم
#_پارت_33
قشنگ میشینه تو قلبم آدم چیکار کنم پنهون نمیشه عشق زیادم
عاشقتم دختر
رویا: منم عاشقتم مهرابم
مهراب: اسلحه رو دست رویا دادم و بهش گفتم
رویام عشقم شلیک کن بهم منو بزن و این بازی رو تموم کن
رویا: اسلحه رو سمت مهراب گرفتم و بهش گفتم : میشه گاهی بهم سر بزنی میشه عکسامونو پاک نکنی میشه خاطه هامونو خاک نکنی تو مثل نور تو دلمی
من نه کاری بدی کردم نه اشتباهی اما میون آدما دنبال انتخابم جهانگیربه فکر انتقام هست میشه گاهی اوقات بیایی باهام حرف بزنی میشه گاهی اوقات به خاطره هامون بک بزنی میشه وقتی ماهو کامل دیدی به من فکر کنی میشه چیزی نره ازم یادت قول بده مهراب
مهراب: رویا این حرفا چیه دو دقیقه مونده دیگه شلیک کن به من و ازینجا برووو زود باش نترس
رویا: شلیک میکنم اما به تو نه اسلحه رو چرخوندمو به قلبم شلیک کردم
مهراب: نه رویااااا......
ادامه داره
#_پارت_33
قشنگ میشینه تو قلبم آدم چیکار کنم پنهون نمیشه عشق زیادم
عاشقتم دختر
رویا: منم عاشقتم مهرابم
مهراب: اسلحه رو دست رویا دادم و بهش گفتم
رویام عشقم شلیک کن بهم منو بزن و این بازی رو تموم کن
رویا: اسلحه رو سمت مهراب گرفتم و بهش گفتم : میشه گاهی بهم سر بزنی میشه عکسامونو پاک نکنی میشه خاطه هامونو خاک نکنی تو مثل نور تو دلمی
من نه کاری بدی کردم نه اشتباهی اما میون آدما دنبال انتخابم جهانگیربه فکر انتقام هست میشه گاهی اوقات بیایی باهام حرف بزنی میشه گاهی اوقات به خاطره هامون بک بزنی میشه وقتی ماهو کامل دیدی به من فکر کنی میشه چیزی نره ازم یادت قول بده مهراب
مهراب: رویا این حرفا چیه دو دقیقه مونده دیگه شلیک کن به من و ازینجا برووو زود باش نترس
رویا: شلیک میکنم اما به تو نه اسلحه رو چرخوندمو به قلبم شلیک کردم
مهراب: نه رویااااا......
ادامه داره
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 07:52
آدمه ديگه، بعضى وقتا خودشم نميدونه چشه.🥲💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 07:52
میشه از فکرم بری بیرون؟ درس دارم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 07:32
ری اکشن هارو برسونین به پنج عزیزان ❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
26 Dec, 07:31
#_عاشق_بی_رحم
#_پارت_32
رویا: با اشک و صدای لرزون جواب دادم
مهرابم حرفات همیشه تو قلبم میمونه اما امروز قرار نیس تو چیزیت بشه چون میخام یی چیزیو بهت اعتراف کنم یادته چند ماه قبل یی ماشین بهت زد و در رفت تو اون ماشین و پشت فرمون من بودم من بهت زدم من زندگیتو نابود کردم الان اون اسلحه رو بگیر و بهم شلیک کن
مهراب: نه رویا من با همه اشتباهاتت دوست دارم تو با ماشین بهم زدی منم خیلی بهت بد کردم هر دومون برابریم
رویا: رفتم نزدیکش و دستشو گرفتم و بوسیدمش و کنار گوشش گفتم
یی من میمونم یی تو یی دیوانه که عاشق تر از همه است دلم میریزه برات وقتی من و صدا میزنی عشقم حالا دیگه وقتشه
قول بده امشب واسم همه شهر رو غروب کن میخاستمت وقتی خاستم باهات نبود آتیش عشقمون از بس زیاد بود
مهراب: حرفایی که تو گوشم زدی همیشه میمونه تو قلبم.....
ادامه داره.....
#_پارت_32
رویا: با اشک و صدای لرزون جواب دادم
مهرابم حرفات همیشه تو قلبم میمونه اما امروز قرار نیس تو چیزیت بشه چون میخام یی چیزیو بهت اعتراف کنم یادته چند ماه قبل یی ماشین بهت زد و در رفت تو اون ماشین و پشت فرمون من بودم من بهت زدم من زندگیتو نابود کردم الان اون اسلحه رو بگیر و بهم شلیک کن
مهراب: نه رویا من با همه اشتباهاتت دوست دارم تو با ماشین بهم زدی منم خیلی بهت بد کردم هر دومون برابریم
رویا: رفتم نزدیکش و دستشو گرفتم و بوسیدمش و کنار گوشش گفتم
یی من میمونم یی تو یی دیوانه که عاشق تر از همه است دلم میریزه برات وقتی من و صدا میزنی عشقم حالا دیگه وقتشه
قول بده امشب واسم همه شهر رو غروب کن میخاستمت وقتی خاستم باهات نبود آتیش عشقمون از بس زیاد بود
مهراب: حرفایی که تو گوشم زدی همیشه میمونه تو قلبم.....
ادامه داره.....
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 18:39
بفرماید اینم از دو پارت تقدیمی اون هفت نفر 😚
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 18:38
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_56
#ساناز
از مادرخو دو روز مهلت خواستم تا کمی فکر کنم خداروشکر مر مهلت داد حداقل خوبه اینجی کمی مر حق داد😒🖤🤦♀
شماره دعا دیشتم دیکه هیچ رقم نمیشه باید با دعا گپ بزنم باید گپ بزنم اما چی رقم نمیفهمم
اول گفتم با شماره مادرخو زنگ بزنم اما نشد رمز داشت نتونستم واا کنم برفتم به زن ماماخو گفتم
مه: زن ماما خیره از شما یک خواهش دارم بگذارین یک زنگ بزنم مادر مه خبر نشه😭
زن ماما: میدم به شرطی باز کار خرابی نشه ک ماماتو مر نکشن میفعمی ک خیلی ظالمن
مه: دل شما جمع بدین
گوشی بستوندم اول زنگ زدم به دعا
_ _ _ _ _
_ بلی؟
مه: دعاا😭😭😭
دعا: ساناز تونی؟ 😭
مه: دعا زندگی مه ماین تباه کنن 😭 تور بخدا به ارسلان بگو به یکی بگو مر نجات بدن ماین مر بزور.....
دعا: بلی میشنوی چی بزور چیکاره ساناز میشنوی بلی
زن ماما مه بیامدن گفتن گوشی بده ماماتو انی بیامدن مم گپ خو نصفه زدم قط کردم شماریو به لیست سیاه زدم تا دگه زنگ نزنه 😭
#دعا
خیلی نگران ساناز بودم خدایا ای کجایه چری خاموشه گوشیو از وقت رفتن اینا تا حالک یکبار هم زنگ نزنه خیلی نگران بودم دیدم صبح وقت زنگ اماد از شماره ایرانی
مه: بلی؟
ساناز: دعااا😭😭
مه: ساناز تونی؟ 😭
ساناز: دعااا زندگی مر ماین تباه کنن 😭تور بخدا به ارسلان بگو به یکی بگو مر نجات بده ماین مر بزور
دیدم صدا قط شد
بلی ساناز میشنوی چی ماین بزور کنن ساناز میشنوی بلیی دیدم قط شد یعنی بزور ماستن اور چیکار کنن😭😭
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_56
#ساناز
از مادرخو دو روز مهلت خواستم تا کمی فکر کنم خداروشکر مر مهلت داد حداقل خوبه اینجی کمی مر حق داد😒🖤🤦♀
شماره دعا دیشتم دیکه هیچ رقم نمیشه باید با دعا گپ بزنم باید گپ بزنم اما چی رقم نمیفهمم
اول گفتم با شماره مادرخو زنگ بزنم اما نشد رمز داشت نتونستم واا کنم برفتم به زن ماماخو گفتم
مه: زن ماما خیره از شما یک خواهش دارم بگذارین یک زنگ بزنم مادر مه خبر نشه😭
زن ماما: میدم به شرطی باز کار خرابی نشه ک ماماتو مر نکشن میفعمی ک خیلی ظالمن
مه: دل شما جمع بدین
گوشی بستوندم اول زنگ زدم به دعا
_ _ _ _ _
_ بلی؟
مه: دعاا😭😭😭
دعا: ساناز تونی؟ 😭
مه: دعا زندگی مه ماین تباه کنن 😭 تور بخدا به ارسلان بگو به یکی بگو مر نجات بدن ماین مر بزور.....
دعا: بلی میشنوی چی بزور چیکاره ساناز میشنوی بلی
زن ماما مه بیامدن گفتن گوشی بده ماماتو انی بیامدن مم گپ خو نصفه زدم قط کردم شماریو به لیست سیاه زدم تا دگه زنگ نزنه 😭
#دعا
خیلی نگران ساناز بودم خدایا ای کجایه چری خاموشه گوشیو از وقت رفتن اینا تا حالک یکبار هم زنگ نزنه خیلی نگران بودم دیدم صبح وقت زنگ اماد از شماره ایرانی
مه: بلی؟
ساناز: دعااا😭😭
مه: ساناز تونی؟ 😭
ساناز: دعااا زندگی مر ماین تباه کنن 😭تور بخدا به ارسلان بگو به یکی بگو مر نجات بده ماین مر بزور
دیدم صدا قط شد
بلی ساناز میشنوی چی ماین بزور کنن ساناز میشنوی بلیی دیدم قط شد یعنی بزور ماستن اور چیکار کنن😭😭
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 18:38
عاشق بی پروا🥀
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_55
مسعود: موتر ما سه چهار ملاق خورد مه مهسا ( زنیو) مادر مه خشو مه یک خواهر مه ته همو موتر بودیم 😭 هرکدام ما به مدت سه ماه ته کماه بودیم خشو مه مادر مه خواهر مه چون به پشت بودن صدمه دیدن پس تیار شدن ازمم دست راست مه از بند خطا خورده بود سرمه ضربه دید چهار ماه ته کماه بودم😭😭😭 ولی مهسا😭💔 مهسا بیدار نشد مهسا برای همیشه ازی دنیا رفت رفت مر تنها گذاشت میفهمی لالا داغون شدم حتی جنازیو ندیدم مه به کماه بودم ک اور خاک کردن😭😭😭😭
مسعود: کاشکی مه خاک میشدم کاشکی مم میرفتم مه بدون او نتونستم میفهمی نتونستم تکه تکه شدم بعد از ایکع از کماه بیرون شدم بمه دروغ گفتن مهسا ببردن ایران بری درمان وقتی تیار شدم او وقت گفتن شهید شده بمرده 😭😭😭😭😭
مسعود: خیلی سعی کردم خودکشی کنم خیلی ولی نتونستم فامیل مه هرچی گفتن دوباره ازدواج کن ولی مه گفتم نه بدون مهسا نمیتونم و تصمیم گرفتم به روخو برم تا توان مه میکشه ازینجی دور بشم اور فراموش کنم ولی انی یکساله نتونستم نتونستم پارچه پارچه شدم نمیتونم ناچار شدم زندگی مه داغون شد امیرر 😭😭😭😭😭💔🥀
با شنیدن داستان زندگی مسعود شکسته شدم خیلی زجر اوره خیلی درداوره عشق خور از دست بدی او هم شب عروسی 😭😭
اور تسلی دادم تا تونستم اور اروم کردم ولی از دلمه خدا میفهمید یعنی ساناز مه کجایه😭😭
به ارش پیام دادم گفتم هر وقت از ساناز خبری شد حتما به مه احوالی بده شماریو هم بده ک دارم دیونه میشم از غم ساناز 💔🥀
به همی حالت خواب رفتم یک ساعت بجه شاو بود ک خواب رفتم خواب دیدم ساناز ایته پرخاکه میگه مر ازی چاه نجات بده خیلی زجر میکشم امیر امیررر مر بیرون کن امیررر تلف شدم امیررر بیاا امیررررر😭😭
با صدا جیغ خو از خواب بیدار شدم 😰 زود ساعت سی کردم ساعت پنج صبح بود
خدایا ای چی خوابی بود خدایا ساناز خوب باشه دارم دیونه میشم😭🥀
برفتم وضو گرفتم نماز صبح خواندم تا تونستم ذکر کردم از خدا خواستم تا ساناز مر نجات بده از هر مشکلی ک داره🤲🥀
ساعت کار مه شد از ساعت شیش شروع بع کار میکنم تا ده شب کار میکنم
برفتم سرکار و شروع به کار کردم
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_55
مسعود: موتر ما سه چهار ملاق خورد مه مهسا ( زنیو) مادر مه خشو مه یک خواهر مه ته همو موتر بودیم 😭 هرکدام ما به مدت سه ماه ته کماه بودیم خشو مه مادر مه خواهر مه چون به پشت بودن صدمه دیدن پس تیار شدن ازمم دست راست مه از بند خطا خورده بود سرمه ضربه دید چهار ماه ته کماه بودم😭😭😭 ولی مهسا😭💔 مهسا بیدار نشد مهسا برای همیشه ازی دنیا رفت رفت مر تنها گذاشت میفهمی لالا داغون شدم حتی جنازیو ندیدم مه به کماه بودم ک اور خاک کردن😭😭😭😭
مسعود: کاشکی مه خاک میشدم کاشکی مم میرفتم مه بدون او نتونستم میفهمی نتونستم تکه تکه شدم بعد از ایکع از کماه بیرون شدم بمه دروغ گفتن مهسا ببردن ایران بری درمان وقتی تیار شدم او وقت گفتن شهید شده بمرده 😭😭😭😭😭
مسعود: خیلی سعی کردم خودکشی کنم خیلی ولی نتونستم فامیل مه هرچی گفتن دوباره ازدواج کن ولی مه گفتم نه بدون مهسا نمیتونم و تصمیم گرفتم به روخو برم تا توان مه میکشه ازینجی دور بشم اور فراموش کنم ولی انی یکساله نتونستم نتونستم پارچه پارچه شدم نمیتونم ناچار شدم زندگی مه داغون شد امیرر 😭😭😭😭😭💔🥀
با شنیدن داستان زندگی مسعود شکسته شدم خیلی زجر اوره خیلی درداوره عشق خور از دست بدی او هم شب عروسی 😭😭
اور تسلی دادم تا تونستم اور اروم کردم ولی از دلمه خدا میفهمید یعنی ساناز مه کجایه😭😭
به ارش پیام دادم گفتم هر وقت از ساناز خبری شد حتما به مه احوالی بده شماریو هم بده ک دارم دیونه میشم از غم ساناز 💔🥀
به همی حالت خواب رفتم یک ساعت بجه شاو بود ک خواب رفتم خواب دیدم ساناز ایته پرخاکه میگه مر ازی چاه نجات بده خیلی زجر میکشم امیر امیررر مر بیرون کن امیررر تلف شدم امیررر بیاا امیررررر😭😭
با صدا جیغ خو از خواب بیدار شدم 😰 زود ساعت سی کردم ساعت پنج صبح بود
خدایا ای چی خوابی بود خدایا ساناز خوب باشه دارم دیونه میشم😭🥀
برفتم وضو گرفتم نماز صبح خواندم تا تونستم ذکر کردم از خدا خواستم تا ساناز مر نجات بده از هر مشکلی ک داره🤲🥀
ساعت کار مه شد از ساعت شیش شروع بع کار میکنم تا ده شب کار میکنم
برفتم سرکار و شروع به کار کردم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 17:14
غم اون لحظہ اى ڪہ تو دلت بهش ميگى:
"قهر نڪن ديگہ! من ڪہ غيرِ تو ڪسى رو ندارم...
"قهر نڪن ديگہ! من ڪہ غيرِ تو ڪسى رو ندارم...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 17:12
امشب دوباره پارت بزارم براتون😁✨
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 17:12
خوش بحالت آسمان!!!
بغضت ڪہ مے شڪند همہ خوشحال میشوند ...
اینجا ،،،
بعضے از آدما
وقتے بغض ڪسے مے شڪند
با لحن عجیبے میگویند ؛
"چتہ باز😔💔
بغضت ڪہ مے شڪند همہ خوشحال میشوند ...
اینجا ،،،
بعضے از آدما
وقتے بغض ڪسے مے شڪند
با لحن عجیبے میگویند ؛
"چتہ باز😔💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 17:02
لالاییشو من خوندم... تو بغل یکی دیگه خابش برد💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 15:14
این متنم تقدیم اون دو نفر که زدن راضی نیستن
کسی که قدر ما را نداند، خمار ما بماند تا قیامت! 😊😁
کسی که قدر ما را نداند، خمار ما بماند تا قیامت! 😊😁
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 14:33
شما تا کاری که من میگم انجام ندین انجام میدین مجبور میشم واکر نه مرض ندارم دوستی عزیز
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 13:20
یڪ جا نوشتہ بود :
همدیگر رو سفت بغل ڪنید بعدا حسرت نشہ ...
نمیدونم چرا یڪ لحظہ از غصہ پارہ شدم ...
همدیگر رو سفت بغل ڪنید بعدا حسرت نشہ ...
نمیدونم چرا یڪ لحظہ از غصہ پارہ شدم ...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 13:15
عزیزم پست منو دیگه پاک نکن
مرسی ازت
مرسی ازت
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 13:12
کسی که قدر ما را نداند، خمار ما بماند تا قیامت!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 12:53
دوستان چیزی رو سنجاق نکنید 🙏🏻
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 12:49
عاشق یی پروا🥀
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_54
یعنی ساناز کجا میتونه باشه 🤔 داشتم بع ساناز فکر میکردم میموری خو اورده بودم بنداختم ته گوشی هرچی عکس ساناز بود دیشتم هی نگاه میکردم خوندن بیاورده بودم هی اشکا مه میریخت
تو که نیستی پیشم هرچی میگن😭
به هرکی میگم که با من بمونه میذاره میره از دل من🥀
دیوونه میشم توی خیابون تنها میمونه دستای سرد و عاشق من💔
وقتی تو رو میبینم و پر میکشم تو دستای گرمت مثل قدیما بچه میشم🥀🙂
میخوام با تو باشم تو دنیا جایی ندارم به جز دل تو اینو میگم😭
( خوندن مسیح ارش تو ک نیستی پیشم)
رفیق مم پیش مه شیشته بود هی نگاه میکرد طرف مه
مسعود: لالا میفهمم عاشقی خیلی سخته مم تجربه کردم
مه: لالا میفهمی از رابطه ما دو دونیم سال میشه میفهمی از وقتی امدم دلمه خیلی طرفیو هس یعنی به کجایه چیکار میکنه حالیو خوبه یا نه خیلی ناچار شدم میفهمم به ایرانه ولی نمیفهمم به کجا خدایا خودت کمک کن😔🥀💔
مسعود: لالا جدایی سخته میفهمی مم از خاطر ایکه اور فراموش کنم انی یکساله اینجی امدم ولی هنوزم به یاد اونم مر داغون کرده
مه: میشه تعریف کنی لالا اگه فضولی نشه
مسعود: نه خدا نکنه خودمم دلمه بود خور خالی کنم پیش یکی شکر خدا تور اورد پیش مه
مه: قربانت لالا بگو میشنوم
مسعود: عاشق دختر خاله خو بودم او هم مر ماست هردوتا ما بدون هم نفس ندیشتیم سه سال چهار سال خودی هم بودیم بدون ایکه کسی بفهمه فقط یک خاله مه میفهمید ک او هم مر کمک میکرد بیشتر نزدیک بشیم و اور بگیرم ....... داغون شدم 😭
مه: اگه نمیتونی بگی خیره نگو
مسعود: نه نه مام خور خالی کنم😭
با صدا بلند مسعود هی گریه میکرد تعریف میکرد..
مسعود: بعد ازیکه رابطه ما جدی شد به مادرخو بگفتم قبول کردن قرار شد بریم خواستگاری همه ما خوشحال بودیم همه راضی به ای وصلت بودن مام تا تونستیم خوشحالی کردیم اما کاش یکی مخالفت میکرد تا مبدا ای اتفاق میفتاد😭
ادامه داد.
مسعود: نکاح همدیگه شدیم شیرینی خوری کردیم خیلی اور دوس داشتم او هم مر ماست خیلی ک بدون هم طاقت نمیتونستیم
قرار شد گفتیم عروسی خور زودتر کنیم وسایل خونه خور با عشق تیار کردیم همه چیزا😭
روز عروسی رسید و برای اولین بار اور ته لباس عروس دیدم خیلی خوشحال بودیم عروسی هم بخیر تیر شد اما 😭😭😭
مه: 😔💔 اما چی
مسعود: اما وقتی عروس کشون میکردیم ته موتر بودیم از بستی موترا زیاد بود یکی ازو جلوتر میکرد او ازو جلوتر میکرد ساعت ماتیر بود ک موتر ما خودی دو موتر دیگه برخورد کرد تصادف کردیم😭
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_54
یعنی ساناز کجا میتونه باشه 🤔 داشتم بع ساناز فکر میکردم میموری خو اورده بودم بنداختم ته گوشی هرچی عکس ساناز بود دیشتم هی نگاه میکردم خوندن بیاورده بودم هی اشکا مه میریخت
تو که نیستی پیشم هرچی میگن😭
به هرکی میگم که با من بمونه میذاره میره از دل من🥀
دیوونه میشم توی خیابون تنها میمونه دستای سرد و عاشق من💔
وقتی تو رو میبینم و پر میکشم تو دستای گرمت مثل قدیما بچه میشم🥀🙂
میخوام با تو باشم تو دنیا جایی ندارم به جز دل تو اینو میگم😭
( خوندن مسیح ارش تو ک نیستی پیشم)
رفیق مم پیش مه شیشته بود هی نگاه میکرد طرف مه
مسعود: لالا میفهمم عاشقی خیلی سخته مم تجربه کردم
مه: لالا میفهمی از رابطه ما دو دونیم سال میشه میفهمی از وقتی امدم دلمه خیلی طرفیو هس یعنی به کجایه چیکار میکنه حالیو خوبه یا نه خیلی ناچار شدم میفهمم به ایرانه ولی نمیفهمم به کجا خدایا خودت کمک کن😔🥀💔
مسعود: لالا جدایی سخته میفهمی مم از خاطر ایکه اور فراموش کنم انی یکساله اینجی امدم ولی هنوزم به یاد اونم مر داغون کرده
مه: میشه تعریف کنی لالا اگه فضولی نشه
مسعود: نه خدا نکنه خودمم دلمه بود خور خالی کنم پیش یکی شکر خدا تور اورد پیش مه
مه: قربانت لالا بگو میشنوم
مسعود: عاشق دختر خاله خو بودم او هم مر ماست هردوتا ما بدون هم نفس ندیشتیم سه سال چهار سال خودی هم بودیم بدون ایکه کسی بفهمه فقط یک خاله مه میفهمید ک او هم مر کمک میکرد بیشتر نزدیک بشیم و اور بگیرم ....... داغون شدم 😭
مه: اگه نمیتونی بگی خیره نگو
مسعود: نه نه مام خور خالی کنم😭
با صدا بلند مسعود هی گریه میکرد تعریف میکرد..
مسعود: بعد ازیکه رابطه ما جدی شد به مادرخو بگفتم قبول کردن قرار شد بریم خواستگاری همه ما خوشحال بودیم همه راضی به ای وصلت بودن مام تا تونستیم خوشحالی کردیم اما کاش یکی مخالفت میکرد تا مبدا ای اتفاق میفتاد😭
ادامه داد.
مسعود: نکاح همدیگه شدیم شیرینی خوری کردیم خیلی اور دوس داشتم او هم مر ماست خیلی ک بدون هم طاقت نمیتونستیم
قرار شد گفتیم عروسی خور زودتر کنیم وسایل خونه خور با عشق تیار کردیم همه چیزا😭
روز عروسی رسید و برای اولین بار اور ته لباس عروس دیدم خیلی خوشحال بودیم عروسی هم بخیر تیر شد اما 😭😭😭
مه: 😔💔 اما چی
مسعود: اما وقتی عروس کشون میکردیم ته موتر بودیم از بستی موترا زیاد بود یکی ازو جلوتر میکرد او ازو جلوتر میکرد ساعت ماتیر بود ک موتر ما خودی دو موتر دیگه برخورد کرد تصادف کردیم😭
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 12:49
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_53
#امیر
وقتی مه امادم طرف ایران تقریبا سه روز و دو شاو ته راه بودم بلاخره به سلامتی برسیدم شکر خدایا 🤲
برفتم پیش یکی از دوستاخو اینجی به ایران کار میکنه مم برفتم پیش ازو گفتم مم کار کنم بتونم بخیر قرض هاخو هم بدم بخیر مبلغی هم جمع کنم خاطر ایکع ساناز خو بدست بیارم
وقتی به اتاق رسیدم از گوشی دوست خو به ارش زنگ زدم خودیو گپ میزدم ک متاسفانه خبر شدم ساناز باباخو از دست داده😭
خدایا چی رقم حالت خاد داشته باشه ای روزا مم تیر کردم خیلی سخته خیلی 😭 مم به یاد روزای ک باباخو از دست دادم افتادم مادر مه ک مریض شدن خیلی روزای سختی بود خدایا خودت به ساناز رحم کن صبر بده😭🥀
به ارش گفتم گوشی ببره دست ساناز خودیو گپ بزنم
خودی ساناز گپ زدم اور اروم کردم نصیحت کردم و فهمیدم اروم شده بریو گفتم هر وقت گوشی بگیرم خودمه زنگ میزنم بری تو و او هم قبول کرد
مم بعد از دوماه تونستم یک گوشی بخرم سیم کارت هم از رفیق خو گرفتم چون او قانونی بود به او بدادن
شماره ساناز بگرفتم
« مشترک مورد نظر خاموش میباشد لطفا بعدا تماس بگیرید»
یعنی چی چری خاموشه
باز گرفتم و باز هم همی جمله
به ای مدت ارش هم بمه چیزی نگفت ک ساناز امده ایران
زنگ زدم به ارش
_ ارش لالا خوبی شماره ساناز هرچی میگیرم کار نمیکنه از دعا بپرس کجایه ساناز
ارش: لالا ساناز نیه به افغانستان
مه: یعنی چی نیه به کجایه کجا رفته
ارش: لالا همو وقتی ک بابا ساناز فوت کردن مادر ساناز خیلی اسرار به رفتن میکردن
مه: خب بگو به کجا برفته ادم واری گپ بزن
ارش: ایرام امدن لالا
مه: چیی از راستی ایشته خوب برم خودیو گپ بزنم ببینم اور به کدو شهر رفتن
ارش: مه نمیفهمم لالا شماره مادر ساناز هرچی دعا میگیره جواب نمیدن گوشی ساناز هم خاموشه
مه: یعنی چی بنظر تو چیکار شده باشه
ارش: نمیفهمم لالا هموته مادری ک او داشت هرکاری از دستی بر میایه
مه: یعنی چی ادم واری گپ بزن
ارش: دگه نمیفهمم بلکم خود ساناز بتونه زنگ بزنه به دعا باز مه احوال میدم
مه: باشه حتما باز خبری بدی
ارش: صحیحه لالا حالی کار نداری دست مه بنده
مه: نه زنده باشی راستی به خونه ما ک سر میزنی نه
ارش: هاا از وقتی عمه جان ( مادر امیر) تیار شدن اونار ببردم به خونه شما از دو روز یکبار سر میزنیم بابا خو هر شاو میرن خونه اینا
مه: خوب خوب پس تیاره شکر سلام برسون
ارش: علیک سلام تو هم همچنین
نویسنده: سحر _ رامشا
#پارت_53
#امیر
وقتی مه امادم طرف ایران تقریبا سه روز و دو شاو ته راه بودم بلاخره به سلامتی برسیدم شکر خدایا 🤲
برفتم پیش یکی از دوستاخو اینجی به ایران کار میکنه مم برفتم پیش ازو گفتم مم کار کنم بتونم بخیر قرض هاخو هم بدم بخیر مبلغی هم جمع کنم خاطر ایکع ساناز خو بدست بیارم
وقتی به اتاق رسیدم از گوشی دوست خو به ارش زنگ زدم خودیو گپ میزدم ک متاسفانه خبر شدم ساناز باباخو از دست داده😭
خدایا چی رقم حالت خاد داشته باشه ای روزا مم تیر کردم خیلی سخته خیلی 😭 مم به یاد روزای ک باباخو از دست دادم افتادم مادر مه ک مریض شدن خیلی روزای سختی بود خدایا خودت به ساناز رحم کن صبر بده😭🥀
به ارش گفتم گوشی ببره دست ساناز خودیو گپ بزنم
خودی ساناز گپ زدم اور اروم کردم نصیحت کردم و فهمیدم اروم شده بریو گفتم هر وقت گوشی بگیرم خودمه زنگ میزنم بری تو و او هم قبول کرد
مم بعد از دوماه تونستم یک گوشی بخرم سیم کارت هم از رفیق خو گرفتم چون او قانونی بود به او بدادن
شماره ساناز بگرفتم
« مشترک مورد نظر خاموش میباشد لطفا بعدا تماس بگیرید»
یعنی چی چری خاموشه
باز گرفتم و باز هم همی جمله
به ای مدت ارش هم بمه چیزی نگفت ک ساناز امده ایران
زنگ زدم به ارش
_ ارش لالا خوبی شماره ساناز هرچی میگیرم کار نمیکنه از دعا بپرس کجایه ساناز
ارش: لالا ساناز نیه به افغانستان
مه: یعنی چی نیه به کجایه کجا رفته
ارش: لالا همو وقتی ک بابا ساناز فوت کردن مادر ساناز خیلی اسرار به رفتن میکردن
مه: خب بگو به کجا برفته ادم واری گپ بزن
ارش: ایرام امدن لالا
مه: چیی از راستی ایشته خوب برم خودیو گپ بزنم ببینم اور به کدو شهر رفتن
ارش: مه نمیفهمم لالا شماره مادر ساناز هرچی دعا میگیره جواب نمیدن گوشی ساناز هم خاموشه
مه: یعنی چی بنظر تو چیکار شده باشه
ارش: نمیفهمم لالا هموته مادری ک او داشت هرکاری از دستی بر میایه
مه: یعنی چی ادم واری گپ بزن
ارش: دگه نمیفهمم بلکم خود ساناز بتونه زنگ بزنه به دعا باز مه احوال میدم
مه: باشه حتما باز خبری بدی
ارش: صحیحه لالا حالی کار نداری دست مه بنده
مه: نه زنده باشی راستی به خونه ما ک سر میزنی نه
ارش: هاا از وقتی عمه جان ( مادر امیر) تیار شدن اونار ببردم به خونه شما از دو روز یکبار سر میزنیم بابا خو هر شاو میرن خونه اینا
مه: خوب خوب پس تیاره شکر سلام برسون
ارش: علیک سلام تو هم همچنین
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Nov, 12:49
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_52
مه: خوبه ماستم خودی تو گپ بزنم
بنیامین: بگو بفرما
مه: ببین بنیامین مه نمام با تو عروسی کنم مه تور نمام مادر ماین مر بزور
وییییییی بنیامین تو اینجی بودی عمه جوووووو 😍
دیدم مادر بود زود گپ دهن مر بگرفتن
بنیامین: هاا عمه جان ماستم خودی ساناز گپ بزنم مچوم چی ماست بگه ساناز خانم بگین چی ماستین
مادر اشاره میکرد ک چیزی نگی
مه: هیچی چیزی نمیگفتم
نگذاشت صحیح گپ بزنم اور ببرد از دم اتاق خودی مر بزور ته اتاق کرد
مادر _ببین دختر بی لیاقت تو جواب رد بده به بنیامین بقرانی که میشناسم تور از زندگی پشیمان میکنم 😠
مر تهدید میکنی مادر کار تو بع جایی رسیده که مر مجبور میکنی چی به تو میرسه ؟😭😭
مادر: دلتو دگه چیزی ک مه گفتم باید همو باشه
مادرمه برفت مم تا تونستم گریه کردم دفتر خو وردیشتم به نوشته هاخو ادامه دادم
چشامو میبندم میخوام اشک چشامو هیچکس ببینه😭🥀
میخوام یاد و خاطرت دوباره توی قلب من بشینه🥀🖤
میخوام برگرده همه چی مثل قدیما نمیشه😭
تقدیرم اینه😭🥀 خوندن مهراب بزدم هی گریه میکردم😭
به یاد امیر باز هم قلم به دست گرفتم 😭
خدایا چی وقت ای ظلم ها خلاص میشه یعنی ای ظلم ها عاقبتیو چیه 😭
مگه خودتو نمیگی ک مهربانم مگه نمیگی جلو ظلم میگیرم خب ای چی رقم ظلمه چیکار کنم بی دست و پا بموندم
بابایی رفتی مر بین ای ظلم ها تنها گذاشتی😭 بابایی بیا برگرد برگرد مرم با خود ببر خسته شدم میفهمی بابایی خیلی دلتنگ تو هستم 💔😭
خدایا مرم ببر پیش بابایی مه 😭😭
خدایا بابا رفت حامد رفت ارسلان رفت امیر رفت دعا رفت ارش رفت هیشکی ندارم رو ای دنیا خپدت همه کس مه باش😭😭🥀
همیته به خاو رفتم خاو دیدم ک مه زخمی شدم بابامه بالاسر مه شیشته ایته گریه میکنه میگه صبر کن عاقبت تو تیار میشه به خدا توکل کن🥀
مم گریه کرده از خواب بالا شدم یعنی بابا خیلی روحیو به عذابه از خاطر گریه ها مه😭 دگه گریه نمیکنم 😭😭
تصمیم گرفتم قوی باشم خودخو از اول بسازم باید زندگی خور خودمه بسازم با توکل خدا میتونم همه شکست بدم اول مادر دوم ماما 🥀
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_52
مه: خوبه ماستم خودی تو گپ بزنم
بنیامین: بگو بفرما
مه: ببین بنیامین مه نمام با تو عروسی کنم مه تور نمام مادر ماین مر بزور
وییییییی بنیامین تو اینجی بودی عمه جوووووو 😍
دیدم مادر بود زود گپ دهن مر بگرفتن
بنیامین: هاا عمه جان ماستم خودی ساناز گپ بزنم مچوم چی ماست بگه ساناز خانم بگین چی ماستین
مادر اشاره میکرد ک چیزی نگی
مه: هیچی چیزی نمیگفتم
نگذاشت صحیح گپ بزنم اور ببرد از دم اتاق خودی مر بزور ته اتاق کرد
مادر _ببین دختر بی لیاقت تو جواب رد بده به بنیامین بقرانی که میشناسم تور از زندگی پشیمان میکنم 😠
مر تهدید میکنی مادر کار تو بع جایی رسیده که مر مجبور میکنی چی به تو میرسه ؟😭😭
مادر: دلتو دگه چیزی ک مه گفتم باید همو باشه
مادرمه برفت مم تا تونستم گریه کردم دفتر خو وردیشتم به نوشته هاخو ادامه دادم
چشامو میبندم میخوام اشک چشامو هیچکس ببینه😭🥀
میخوام یاد و خاطرت دوباره توی قلب من بشینه🥀🖤
میخوام برگرده همه چی مثل قدیما نمیشه😭
تقدیرم اینه😭🥀 خوندن مهراب بزدم هی گریه میکردم😭
به یاد امیر باز هم قلم به دست گرفتم 😭
خدایا چی وقت ای ظلم ها خلاص میشه یعنی ای ظلم ها عاقبتیو چیه 😭
مگه خودتو نمیگی ک مهربانم مگه نمیگی جلو ظلم میگیرم خب ای چی رقم ظلمه چیکار کنم بی دست و پا بموندم
بابایی رفتی مر بین ای ظلم ها تنها گذاشتی😭 بابایی بیا برگرد برگرد مرم با خود ببر خسته شدم میفهمی بابایی خیلی دلتنگ تو هستم 💔😭
خدایا مرم ببر پیش بابایی مه 😭😭
خدایا بابا رفت حامد رفت ارسلان رفت امیر رفت دعا رفت ارش رفت هیشکی ندارم رو ای دنیا خپدت همه کس مه باش😭😭🥀
همیته به خاو رفتم خاو دیدم ک مه زخمی شدم بابامه بالاسر مه شیشته ایته گریه میکنه میگه صبر کن عاقبت تو تیار میشه به خدا توکل کن🥀
مم گریه کرده از خواب بالا شدم یعنی بابا خیلی روحیو به عذابه از خاطر گریه ها مه😭 دگه گریه نمیکنم 😭😭
تصمیم گرفتم قوی باشم خودخو از اول بسازم باید زندگی خور خودمه بسازم با توکل خدا میتونم همه شکست بدم اول مادر دوم ماما 🥀
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 13:41
نه به چاهی
نه به دام هوسی افتاده!
دلم انگار
فقط یاد کسی افتاده…🤌🏻
نه به دام هوسی افتاده!
دلم انگار
فقط یاد کسی افتاده…🤌🏻
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 13:26
چرا بخاطرش گریه میکنی
وقتی اون واسه یکی دیگه میخنده...؟؟
Asi kiz
وقتی اون واسه یکی دیگه میخنده...؟؟
Asi kiz
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 12:05
_ از یک نفر پرسیدم چرا درد خیانت اینقدر بده🥀💔
+ گفت : بخاطر اینکه از سمت دشمنت نیست 😅🖤
+ گفت : بخاطر اینکه از سمت دشمنت نیست 😅🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 11:15
امیدوارم رها بشید از رنج هایی که در موردش با هیچکس صحبت نمی کنید :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 11:13
حتی جمعهها هم قبلا بهتر بودن.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 08:53
غم واقعی، اونیه که نمیتونی راجبش حتی با دوست صمیمیت هم صحبت کنی..
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 05:43
وقتی نمیتونید توضیح بدید که چرا دوسش دارید به معنای واقعی کلمه شما عاشقش هستید.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 05:21
باهاش چهل دقیقه نشسته بود و داشت به کل حرفاش و کاراش توجه میکرد و وقتی موقع رفتن شد ازش پرسید راستی من این همه حرف زدم یادم رفت بپرسم چند سالته؟! بهش گفت: "چهل دقیقه"(:
دنبال همچین آدمی باشید !
دنبال همچین آدمی باشید !
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 05:21
یه نسخهی پرشور از خودم داشتم که نمیدونم چطور؛ ولی از دستش دادم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 05:21
یا رو تک تک پیامام ریپلای بزن یا باهام حرف نزن.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
15 Nov, 03:42
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده:سحر_ رامشا
#پارت_29
همیته کم کم پایین میشدم از زینه ها تا امیر بدیدم چشم مه بخورد به امیر لباسا کریمی او هم پوشیده بود یخن بود خیلی مقبول میگفت بریو 🥰😍😍
برفتم دو زینه پایین تر دست مر گرفت ماچ کرد دیدم یکی از زینه ها ته میشه دویده مم رفتم بالا امیر تا ماست مر صدا کنه پس او هم رفت
خواهر مه بود😐
پریسا: به پایین چیکار میکنی ساناز
مه: هیچی گوشی خور ماستم وردارم عکس بگیرم ننه پس بیامد بگرفت
پریسا: خو خوبه بیا بریم مادر گفت بیا
مه: خوبه امدم
برفتم بالا جا خالی دعا رم بکردن ارش و دعا بیامدن رقص کردن ارش برفت دعا هم بیامد پیش مه
دعا: بریم برقصیم
مه: حمالک رقصیدی 😐
دعا: بیا مرگ برقصیم
برفتیم خوندن ابشاری مست بزدیم برقصیدیم
دگه نون هم بیاوردن بخوردیم دگه حامد زنگ زد به گوشی مادر مه ک بریم مم دکه خودی دعا و خودی مادر امیر خداحافظی کردم برفتیم دگه
دم تالار امیر ایستاد بود تا بیرون شدم بدیدم
چشمک زد مم چشما خو گرد کردم برفتیم خانه
الااا ایشته مونده شدم🥵
رختا خو کشیدم برفتم وضو گرفتم رو خور ششتم نماز خفتن خوندم خواب کردم
به همی روال دو ماه تیر شد
کی فکرشو میکرد اتفاق هوایی بیفته که هیچ کس خبر نداشت
نویسنده:سحر_ رامشا
#پارت_29
همیته کم کم پایین میشدم از زینه ها تا امیر بدیدم چشم مه بخورد به امیر لباسا کریمی او هم پوشیده بود یخن بود خیلی مقبول میگفت بریو 🥰😍😍
برفتم دو زینه پایین تر دست مر گرفت ماچ کرد دیدم یکی از زینه ها ته میشه دویده مم رفتم بالا امیر تا ماست مر صدا کنه پس او هم رفت
خواهر مه بود😐
پریسا: به پایین چیکار میکنی ساناز
مه: هیچی گوشی خور ماستم وردارم عکس بگیرم ننه پس بیامد بگرفت
پریسا: خو خوبه بیا بریم مادر گفت بیا
مه: خوبه امدم
برفتم بالا جا خالی دعا رم بکردن ارش و دعا بیامدن رقص کردن ارش برفت دعا هم بیامد پیش مه
دعا: بریم برقصیم
مه: حمالک رقصیدی 😐
دعا: بیا مرگ برقصیم
برفتیم خوندن ابشاری مست بزدیم برقصیدیم
دگه نون هم بیاوردن بخوردیم دگه حامد زنگ زد به گوشی مادر مه ک بریم مم دکه خودی دعا و خودی مادر امیر خداحافظی کردم برفتیم دگه
دم تالار امیر ایستاد بود تا بیرون شدم بدیدم
چشمک زد مم چشما خو گرد کردم برفتیم خانه
الااا ایشته مونده شدم🥵
رختا خو کشیدم برفتم وضو گرفتم رو خور ششتم نماز خفتن خوندم خواب کردم
به همی روال دو ماه تیر شد
کی فکرشو میکرد اتفاق هوایی بیفته که هیچ کس خبر نداشت
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 17:30
بچه ها اینم دو پارت تقدیم گل رویتون
حمایت یادتون نره قشنگا ❤️
حمایت یادتون نره قشنگا ❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 17:30
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز سی و نهم
اگر خیال ماندن نداشتی
برای چه تمام آن چیز ها را به زبان آوردی؟!
روز سی و نهم
اگر خیال ماندن نداشتی
برای چه تمام آن چیز ها را به زبان آوردی؟!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 17:30
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز چهلم
آدم ها می آیند و می روند
اما نمی شود تو آنی باشی که می ماند؟!!!
روز چهلم
آدم ها می آیند و می روند
اما نمی شود تو آنی باشی که می ماند؟!!!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 10:19
پسرک چشم خمار دیدمت یک بار
در دهلیز آپارتمان عشوه کنان هر بار
چنان عاشقت شدم که گله کنم بار بار
به نگاه آخرت دل بستم هزار بارر
ارسالی 😳
در دهلیز آپارتمان عشوه کنان هر بار
چنان عاشقت شدم که گله کنم بار بار
به نگاه آخرت دل بستم هزار بارر
ارسالی 😳
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 10:06
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_28
بشیشتم پیشیو ازمه سوال جواب میکرد چند ساله یی درس خوندی چیکار وظیفه داری مجردی یا متاهل ته دل خو گفتم
حتما امیر درباره مه گفته یکدم مادریو گفت مه ایته بچه دسته گلی دارم اگه خواست خدا باشه میایم مزاحم شما میشم
مه: خاله جان ای چی گپه در سرا ما همیشه به رو شما وایه بیاین بخیر
مادر امیر: تو خیلی مقبولی دختر مه دل مر ببردی
مه: خاله جان مر شرمنده نکنین چشما شما مقبوله
همیته خودینا گپ میزدم خواهر امیر همو کلون بنوم سحر امد دختریو ته بغلیو بود اماد سلام کردم خودیو
سحر: شما چیکاره دعا جان میشین؟
مه: دوستیو میشم قوما مام میشه به نکاح دعا جان شما نبودین اونجی هم امده بودم
سحر: هاا دختر مه مریض بود نماده بودم
مادر امیر: مه ساناز جانه به روز نکاح ارش بدیدم خوش کردم به امیر
مه: 😅
خاطری گوشی هار ته تالار جمع میکردن مم گوشی خور بدادم دست ننه تالار
برفتم گوشی خور گرفتم به امیر زنگ زدم درباره مادریو گفتم گفت
امیر: نه بخدا تا حالک چیزی نگفتم گفتم باش میگم همقدر گفتم یک دختر خوش کردم باز میگم به شما
مه: خو خاطزی ازمه پرسان میکردن میگفتن یک بچه دسته گلی دارم میام به خونه شما مزاحم میشم یعنی خواستگاری میاین😃
امیر: انی پس مادر مه تور خوش کرده
مه: هاا همیته گفت بخدا
امیر: بیا بیرون تا زینه ها بیا تور ببینن
مه: نمیشه بخدا اکه کسی مار ببینه
امیر: نمیبینه بیا تو گپ مر گوش کن
مه: باشه انی میام
گوشی قط کردم بدادم دست خاله ماستم برم پایین
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_28
بشیشتم پیشیو ازمه سوال جواب میکرد چند ساله یی درس خوندی چیکار وظیفه داری مجردی یا متاهل ته دل خو گفتم
حتما امیر درباره مه گفته یکدم مادریو گفت مه ایته بچه دسته گلی دارم اگه خواست خدا باشه میایم مزاحم شما میشم
مه: خاله جان ای چی گپه در سرا ما همیشه به رو شما وایه بیاین بخیر
مادر امیر: تو خیلی مقبولی دختر مه دل مر ببردی
مه: خاله جان مر شرمنده نکنین چشما شما مقبوله
همیته خودینا گپ میزدم خواهر امیر همو کلون بنوم سحر امد دختریو ته بغلیو بود اماد سلام کردم خودیو
سحر: شما چیکاره دعا جان میشین؟
مه: دوستیو میشم قوما مام میشه به نکاح دعا جان شما نبودین اونجی هم امده بودم
سحر: هاا دختر مه مریض بود نماده بودم
مادر امیر: مه ساناز جانه به روز نکاح ارش بدیدم خوش کردم به امیر
مه: 😅
خاطری گوشی هار ته تالار جمع میکردن مم گوشی خور بدادم دست ننه تالار
برفتم گوشی خور گرفتم به امیر زنگ زدم درباره مادریو گفتم گفت
امیر: نه بخدا تا حالک چیزی نگفتم گفتم باش میگم همقدر گفتم یک دختر خوش کردم باز میگم به شما
مه: خو خاطزی ازمه پرسان میکردن میگفتن یک بچه دسته گلی دارم میام به خونه شما مزاحم میشم یعنی خواستگاری میاین😃
امیر: انی پس مادر مه تور خوش کرده
مه: هاا همیته گفت بخدا
امیر: بیا بیرون تا زینه ها بیا تور ببینن
مه: نمیشه بخدا اکه کسی مار ببینه
امیر: نمیبینه بیا تو گپ مر گوش کن
مه: باشه انی میام
گوشی قط کردم بدادم دست خاله ماستم برم پایین
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 10:06
هزارتا مرگم هست ولی اگه بپرسن چته؟ میگم هیچی.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 09:56
بدترین حس؟ حالت بده و نمیدونی به کی وچجوری توصیفش کنی.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 09:48
اما چَشمهایش به دردسرش می ارزد..
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
14 Nov, 09:47
شکستم، ترک برداشتم، داغونم، هیچی اونجور که میخواستم پیش نرفته.
به یه مو وصلم، یه مو!
به یه مو وصلم، یه مو!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 09:54
و من خواهان چشمانی بودم که خیره بر دیگری داشت :) 🤌🏻💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 08:56
دو پارت تقدیمی نگاهی قشنگتون💋😘🫶🏼
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 08:55
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_18
خوب گناه مه چیه از دیشب تا سه بجه خودیو گپ میزدم بعد ازو هم خواب کردم از صبح وقت تا حالک گرفتارم کارا خونه مه زیاده 😢
مدام نمیتونم گوشی وردارم مادرم مه به گپ میشن باز کاشکی یکبار داو بزنن مدام میگن و میگن مم دیگه حوصله ندارم
زنگ زدم به امیر:
_سلام خوبی😁
+علیک شما نشناختم🤔
_یعنی نمیشناسی مر😒
+نه ساناز خانم شما یادی از ما نمیکنین مام شمار فراموش کردیم😒
_ههه گناه مه چیه میفهمی دگه مادر مه چی رقم هستن نمیتونم مدام انلاین شم جان مه ببخشی دکه به نکاح دعا هم خور اماده میکردم
+خدا ببخشه دگه تکرار نشه
کوو عکس بده ببینم ایشته شدی😁😍
_نه دیگه عکس نمیدم همیته بیایی از نزدیک مر ببینی😁
+بلا باشه ساعت دو اونجی دم خونه خو باش موتر میارم برد تو
_نمیشه موتر تو میاری مادر مه بابامه خبر شن چی
+از گفت مه میکنی یا نه عدلی بگو
_باشه سی کنم
+چیزی ک مه گفتم بگو چشم😤
_چشم😅
همه اخلاق ها امیر خوب بود فقط یک اخلاق گنده داره اینه نباید رو گپ ازو گپ بزنیم🙄 هرچی میگه مگرم به گپیو کنم
برفتم به بابا گفتم دوست مه خودی برار خو میاین برد مه مشکل خو نداره گفتن نه برو ولی مادر:
مادر: انالک تیار کن یک همی کم بود بخو شو هم پیدا کنی
مه: مادر حوصله ندارم بگذارین با خیال راحت برم تنها خو نیم دعا هم هسته
مادر: دوست تو هم از سر تو وخی برو رنگ تور نبینم
نویسنده: سحر _رامشا
#پارت_18
خوب گناه مه چیه از دیشب تا سه بجه خودیو گپ میزدم بعد ازو هم خواب کردم از صبح وقت تا حالک گرفتارم کارا خونه مه زیاده 😢
مدام نمیتونم گوشی وردارم مادرم مه به گپ میشن باز کاشکی یکبار داو بزنن مدام میگن و میگن مم دیگه حوصله ندارم
زنگ زدم به امیر:
_سلام خوبی😁
+علیک شما نشناختم🤔
_یعنی نمیشناسی مر😒
+نه ساناز خانم شما یادی از ما نمیکنین مام شمار فراموش کردیم😒
_ههه گناه مه چیه میفهمی دگه مادر مه چی رقم هستن نمیتونم مدام انلاین شم جان مه ببخشی دکه به نکاح دعا هم خور اماده میکردم
+خدا ببخشه دگه تکرار نشه
کوو عکس بده ببینم ایشته شدی😁😍
_نه دیگه عکس نمیدم همیته بیایی از نزدیک مر ببینی😁
+بلا باشه ساعت دو اونجی دم خونه خو باش موتر میارم برد تو
_نمیشه موتر تو میاری مادر مه بابامه خبر شن چی
+از گفت مه میکنی یا نه عدلی بگو
_باشه سی کنم
+چیزی ک مه گفتم بگو چشم😤
_چشم😅
همه اخلاق ها امیر خوب بود فقط یک اخلاق گنده داره اینه نباید رو گپ ازو گپ بزنیم🙄 هرچی میگه مگرم به گپیو کنم
برفتم به بابا گفتم دوست مه خودی برار خو میاین برد مه مشکل خو نداره گفتن نه برو ولی مادر:
مادر: انالک تیار کن یک همی کم بود بخو شو هم پیدا کنی
مه: مادر حوصله ندارم بگذارین با خیال راحت برم تنها خو نیم دعا هم هسته
مادر: دوست تو هم از سر تو وخی برو رنگ تور نبینم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 08:55
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده:سحر_ رامشا
#پارت_17
از بابا خو اصلا به شما نگفتم بابا خیلی یک ادم بی غرض هس خودی کسی کار نداره برعکس مادر منه
تا میتونه کم کاستی هار بمه جبران میکنه چیزی ک بکار داشته باشم میاره کیف کفش لباس هر چی ماسته باشم میاره مچوم مایه ایته محبتی ک مادر نکرده مایه جبران کنه🙄
خوب سی کنم چی بپوشم
یک کت شلوار به رنگ کریمی وردیشتم کوت مه کوتایه شلواریو چاک داره خودی چکمه شیشه یی با بند نگین دار و کیف نگینی عبا هم وردیشتم به رنگ قهوه یی🤭
همیته استرس دارم خدایا امیر ایشته چیزی خاد باشه 😧
ارایش ملاین کردم موها خور بلند بسته کردم سوسکی تیار کردم اگه بفهمیدین یعنی هوشیارین🤪🤣
امیر مر ببینه چی خاد کرد اصلا مر خوش میکنه😑 بخاکی دختر به ای مقبولی ایشته خوش نمیکنه😢😂
وقتر به امیر همه چیز گفته بودم او هم امادگی میگرفت گفت لباس به رنگ سیاه دارم میپوشم گفتم هرجی خودی تو مقبول میگه بپوش
رفتم گوشی خور وردیشتم یک زنگ اماده بود دو زنگ اماده بود سه زنگ باا پنج تماس بی پاسخ ک دوتایو از دعا هس سه تا از امیر😂
گوشی خور وردیشتم برفتم تل دیدم اس هم داده امیر🫢
امیر: کجای ساناز مه
امیر: الوو ارایش میکنی
+ساانااززز😠
+باش ک انلاین شی تورم از نزدیک ببینم خودی تو کار دارم
+ساااناز نگفتم همیته بی خبر اف نشی دلمه برد تونه 😡
نویسنده:سحر_ رامشا
#پارت_17
از بابا خو اصلا به شما نگفتم بابا خیلی یک ادم بی غرض هس خودی کسی کار نداره برعکس مادر منه
تا میتونه کم کاستی هار بمه جبران میکنه چیزی ک بکار داشته باشم میاره کیف کفش لباس هر چی ماسته باشم میاره مچوم مایه ایته محبتی ک مادر نکرده مایه جبران کنه🙄
خوب سی کنم چی بپوشم
یک کت شلوار به رنگ کریمی وردیشتم کوت مه کوتایه شلواریو چاک داره خودی چکمه شیشه یی با بند نگین دار و کیف نگینی عبا هم وردیشتم به رنگ قهوه یی🤭
همیته استرس دارم خدایا امیر ایشته چیزی خاد باشه 😧
ارایش ملاین کردم موها خور بلند بسته کردم سوسکی تیار کردم اگه بفهمیدین یعنی هوشیارین🤪🤣
امیر مر ببینه چی خاد کرد اصلا مر خوش میکنه😑 بخاکی دختر به ای مقبولی ایشته خوش نمیکنه😢😂
وقتر به امیر همه چیز گفته بودم او هم امادگی میگرفت گفت لباس به رنگ سیاه دارم میپوشم گفتم هرجی خودی تو مقبول میگه بپوش
رفتم گوشی خور وردیشتم یک زنگ اماده بود دو زنگ اماده بود سه زنگ باا پنج تماس بی پاسخ ک دوتایو از دعا هس سه تا از امیر😂
گوشی خور وردیشتم برفتم تل دیدم اس هم داده امیر🫢
امیر: کجای ساناز مه
امیر: الوو ارایش میکنی
+ساانااززز😠
+باش ک انلاین شی تورم از نزدیک ببینم خودی تو کار دارم
+ساااناز نگفتم همیته بی خبر اف نشی دلمه برد تونه 😡
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 07:42
•⪯به دور تومیگردم
تازیباترین گره دنیا شکل بگیرد
کور شدنش با آن هایی که
چشم دیدن ندارند...
تازیباترین گره دنیا شکل بگیرد
کور شدنش با آن هایی که
چشم دیدن ندارند...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 05:47
برای سلامتیم باید تو رو از زندگیم حذف میکردم نه قند رو.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 05:47
“امروز خیلی غمانگیزه”؛ این جمله تاریخ انقضا نداره.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
10 Nov, 05:39
ته اون دوست دارما اون ولت نمیکنما اینه امکان ارسال پیام وجود ندارد:)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 18:23
خودمون یه جاییم،
دلمون یه جا،
فکرمون هزار جا :)
دلمون یه جا،
فکرمون هزار جا :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:50
آرزوم فقط (پنج)دقیقه ببینمت •••حتی از دور••• :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:50
یک یادداشت کوتاه'' به انسان ها عادت نکنید ''
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:19
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر_ رامشا
#پارت_16
مه: مررگ مگه مه کی دارم ک بریو بگم
دعا: خوب به هرحال. ارش مایه ازمه خواستگاری کنه دو سه دفه مادریو خواستگاری امدن او شب هم امدن بابامه گفتن باش فکراخو کنیم
مه: مرررگ خاااک حالک بمه میگی مثلا مه دوست تونم چری وقتر نگفتی 😠😠
دعا: بخدا ماستم بگم ارش گفت باش عشق ساناز و امیر جدی بشه باز میگیم اونارم بهم میرسونیم😁
مه: خوب ادامه گپ خور بگو
دعا: امروز یکشنبه یه قراره روز جمعه بیاین دوباره خواستگاری و مردا اینا بیاین گپ بزنن بعد ثقتی تعیین شد روز نکاح امیر هم میایه تو هم بیا شمار یکجا میکنم
مه: عجب خوب فکری کردی دیونه ایشته تو هوشیار بودی ما خبر نبودیم
دعا: مه همیته از اول هوشیار بودم😌😉
مه: خوو خوبه به امیر بگفته ارش
دعا: خبر ندارم اگه گفته باشه امیر خودیو بتو میگه
مه: باشه فعلا باز گپ میزنیم
دعا: باشه فعلا وقت خوش
همیته به امیر هم پیام دادم موضوع گفتم خیلی خوشحال شد گفت ایشته خوب اوته ببینم خوبه
مم بری دعا خیلی خوشحال بودم به عشق خو میرسه البته عشق اینا به جنگ شروع شد به بالا ارش قصه کرده😂 خدا کنه خوشبخت بشه و مه و امیر هم همیته برسیم از دست جنگا مادر خلاص میشم
ولی سرنوشت رقم دیگه یی بمه زده بود
...............
امروز روز جمعه یه دعا زنگ زد به مادر مه به بابا مه اجازه مر گرفت امروز میرم پیش دعا و و و 😁
باش برم کدو رختاخو بپوشم ما همه دختراا سر ازی موضوع خیلی جنجال داریم🤣
نویسنده: سحر_ رامشا
#پارت_16
مه: مررگ مگه مه کی دارم ک بریو بگم
دعا: خوب به هرحال. ارش مایه ازمه خواستگاری کنه دو سه دفه مادریو خواستگاری امدن او شب هم امدن بابامه گفتن باش فکراخو کنیم
مه: مرررگ خاااک حالک بمه میگی مثلا مه دوست تونم چری وقتر نگفتی 😠😠
دعا: بخدا ماستم بگم ارش گفت باش عشق ساناز و امیر جدی بشه باز میگیم اونارم بهم میرسونیم😁
مه: خوب ادامه گپ خور بگو
دعا: امروز یکشنبه یه قراره روز جمعه بیاین دوباره خواستگاری و مردا اینا بیاین گپ بزنن بعد ثقتی تعیین شد روز نکاح امیر هم میایه تو هم بیا شمار یکجا میکنم
مه: عجب خوب فکری کردی دیونه ایشته تو هوشیار بودی ما خبر نبودیم
دعا: مه همیته از اول هوشیار بودم😌😉
مه: خوو خوبه به امیر بگفته ارش
دعا: خبر ندارم اگه گفته باشه امیر خودیو بتو میگه
مه: باشه فعلا باز گپ میزنیم
دعا: باشه فعلا وقت خوش
همیته به امیر هم پیام دادم موضوع گفتم خیلی خوشحال شد گفت ایشته خوب اوته ببینم خوبه
مم بری دعا خیلی خوشحال بودم به عشق خو میرسه البته عشق اینا به جنگ شروع شد به بالا ارش قصه کرده😂 خدا کنه خوشبخت بشه و مه و امیر هم همیته برسیم از دست جنگا مادر خلاص میشم
ولی سرنوشت رقم دیگه یی بمه زده بود
...............
امروز روز جمعه یه دعا زنگ زد به مادر مه به بابا مه اجازه مر گرفت امروز میرم پیش دعا و و و 😁
باش برم کدو رختاخو بپوشم ما همه دختراا سر ازی موضوع خیلی جنجال داریم🤣
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:13
اونی که گفته نه نخواندم دوستی عزیز حتمن بخون پشمون نمیشی🫶🏼
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:12
منتظر نظرتون هستم دوستان با حمایت شما ما رویه میگیریم🥺🫶🏼😐
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:05
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده:سحر _رامشا
#پارت_15
عکس خور رایی کردم به امیر یعنی از دیدن مه خیلی ذوق کرده بود عکس روز عید خور بریو ریی کردم
مه نسبتا چهره چاق و گرد دارم چشما میین دارم ابرو ها کوتاه با پوست سفید قد بلند هم هستم بینی مه هم انگار عمل کرده باشه لبا منم کوچکی تعریف از خود نباشه😜
امیر: ساناز تو ایشته مقبولی بودی بخدا نمیفهمیدم تا ای اندازه مقبول باشی🥰
مه: فدا تو عزیزم چشاتو مقبوله
دگه کم کم قربون صدقه همدیگه میرفتیم شب بخیری کردیم و مه خاو کردم
...
صبح وخیستم نماز خوندم گوشی وردیشتم بیامدم سر جاخو به دعا پیام دادم از کارا دیروز مادر خو بگفتم خیلی مر دلداری میداد از رابطه منو امیر هم بگفتم بریو خیلی خوشحال شد
گفت امروز بیا به کورس همدیگر ببینیم گفتم باشه
خودخو اماده کردم برفتم به کورسیو خیلی خوشحال شد بشیشتیم قصه مجلس کردیم درباره امیر هم بگفتم او هم درباره یک میگفت ک ایته به سچرخ خودیو رفت و امد میکنه و عاشقیو شده و بفهمیده همی ارش مجازی همو بچه همسایه اینا بچه اقا صاحبه😜
بیامدم به خونه چاشت همونجی نون خورده بودم بیامدم خونه
مادر مه باز سروصدا کردن مر داو زدن ولی مه دیگه به خیال اینا نبودم چون عشق خور دارم برفتم به اتاق به امیر زنگ زدم یک ساعت دوساعت گپ زدیم
گپ سر ازی شد اور ببینم از نزدیک ملاقات کنیم مچوم ایشته کنم به دعا هم بگفتم کفت صبر کن هنوز وقته
دعا: ساناز صبر کن میفهمی دکه امیر بچه عمه ارش هس ارش هم بچه اقا صاحب همسایه مانه
مه: خوووب
دعا: بیین یک گپ بتو میزنم به کسی نکی
نویسنده:سحر _رامشا
#پارت_15
عکس خور رایی کردم به امیر یعنی از دیدن مه خیلی ذوق کرده بود عکس روز عید خور بریو ریی کردم
مه نسبتا چهره چاق و گرد دارم چشما میین دارم ابرو ها کوتاه با پوست سفید قد بلند هم هستم بینی مه هم انگار عمل کرده باشه لبا منم کوچکی تعریف از خود نباشه😜
امیر: ساناز تو ایشته مقبولی بودی بخدا نمیفهمیدم تا ای اندازه مقبول باشی🥰
مه: فدا تو عزیزم چشاتو مقبوله
دگه کم کم قربون صدقه همدیگه میرفتیم شب بخیری کردیم و مه خاو کردم
...
صبح وخیستم نماز خوندم گوشی وردیشتم بیامدم سر جاخو به دعا پیام دادم از کارا دیروز مادر خو بگفتم خیلی مر دلداری میداد از رابطه منو امیر هم بگفتم بریو خیلی خوشحال شد
گفت امروز بیا به کورس همدیگر ببینیم گفتم باشه
خودخو اماده کردم برفتم به کورسیو خیلی خوشحال شد بشیشتیم قصه مجلس کردیم درباره امیر هم بگفتم او هم درباره یک میگفت ک ایته به سچرخ خودیو رفت و امد میکنه و عاشقیو شده و بفهمیده همی ارش مجازی همو بچه همسایه اینا بچه اقا صاحبه😜
بیامدم به خونه چاشت همونجی نون خورده بودم بیامدم خونه
مادر مه باز سروصدا کردن مر داو زدن ولی مه دیگه به خیال اینا نبودم چون عشق خور دارم برفتم به اتاق به امیر زنگ زدم یک ساعت دوساعت گپ زدیم
گپ سر ازی شد اور ببینم از نزدیک ملاقات کنیم مچوم ایشته کنم به دعا هم بگفتم کفت صبر کن هنوز وقته
دعا: ساناز صبر کن میفهمی دکه امیر بچه عمه ارش هس ارش هم بچه اقا صاحب همسایه مانه
مه: خوووب
دعا: بیین یک گپ بتو میزنم به کسی نکی
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 17:03
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز سی و پنجم
فاصلو رو باهات حفظ میکنم
چون میدونم که نمیتونم داشته باشمت
روز سی و پنجم
فاصلو رو باهات حفظ میکنم
چون میدونم که نمیتونم داشته باشمت
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
09 Nov, 16:28
پارت دیشب رفقا
حمایت کنید پارت امشبم بزارم
دمتون گرم ❤️
حمایت کنید پارت امشبم بزارم
دمتون گرم ❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 14:23
عاشق بی پروا 🥀
نویسنده: سحر_ رامشا
#پارت_13
#ساناز
ای روزا اصلا امیر نیه دلمه تنگیونه زنگ میزنم جواب نمیده حتما کار داره یا نیه کاشکی از ارش بپرسم
_ارش
ارش: هووم
_امیر کجایه
ارش: مچوم مم خبر نیم باش به عمه خو زنگ بزنم
بعد چند دقه پیام داد
ارش: ابجی ساناز امیر کار داره مصروفه ازی خاطر نمیتونه جواب بده
_ خو خوبه
نگران بودم یعنی امیر چی کار میتونه داشته باشه
خیلی وابسته امیر شده بودم طاقت دوریو بمه ناممکن بود.
نزدیکا عید قربان شد باز خونه تکونی داشتیم میوه ای چیزا بخریدیم سفره چیزا تیار کردم رختاخو بشوشتم اتو کردم اماده کردم
صبح شد همه برفتن نماز عید تا وقت امدن اینا کاردا چیزا اماده کردم ساتور ببردم ته سرا بابامه بیاین قربانی کنیم قربانی هم بکردیم کباب کردیم همه مردم بیامدن خونه ما برفتیم دگه عید هم تیر شد
امیر: سلام جان مه خوبی
مه: علیک چی عجب یادی از ما کردی به کجا بودی
امیر: ببخشی جان مه خیلی کار داشتم
مه: امیر راست خور بگو تو چی وظیفه داری ک ایته یک به یک گم میشی تور بخدا راست خور بگو قسم دادم
امیر: قسم نده میگم بریتو مقصد مه خیلی به کارخو میشرمم
مه: کار هیچ شرمی نداره بگو چیکار میکنی
امیر: مه خیاطم🙂 رختا مردونه میدوزم بچه غریبم نان شب و روز خور به سختی پیدا میکنیم
مه بابا تو چیکار میکنن
امیر: بابا ندارم ولی برار دارم
مه: امیر یعنی تو ای همه مدت بمه چیزی نگفتی باباتو فوت کردن😳
امیر: خیلی وقت میشه فوت کردن زندگی ما بعد رفتن بابامه داغون شد مادر مه مریض شدن 😭
نویسنده: سحر_ رامشا
#پارت_13
#ساناز
ای روزا اصلا امیر نیه دلمه تنگیونه زنگ میزنم جواب نمیده حتما کار داره یا نیه کاشکی از ارش بپرسم
_ارش
ارش: هووم
_امیر کجایه
ارش: مچوم مم خبر نیم باش به عمه خو زنگ بزنم
بعد چند دقه پیام داد
ارش: ابجی ساناز امیر کار داره مصروفه ازی خاطر نمیتونه جواب بده
_ خو خوبه
نگران بودم یعنی امیر چی کار میتونه داشته باشه
خیلی وابسته امیر شده بودم طاقت دوریو بمه ناممکن بود.
نزدیکا عید قربان شد باز خونه تکونی داشتیم میوه ای چیزا بخریدیم سفره چیزا تیار کردم رختاخو بشوشتم اتو کردم اماده کردم
صبح شد همه برفتن نماز عید تا وقت امدن اینا کاردا چیزا اماده کردم ساتور ببردم ته سرا بابامه بیاین قربانی کنیم قربانی هم بکردیم کباب کردیم همه مردم بیامدن خونه ما برفتیم دگه عید هم تیر شد
امیر: سلام جان مه خوبی
مه: علیک چی عجب یادی از ما کردی به کجا بودی
امیر: ببخشی جان مه خیلی کار داشتم
مه: امیر راست خور بگو تو چی وظیفه داری ک ایته یک به یک گم میشی تور بخدا راست خور بگو قسم دادم
امیر: قسم نده میگم بریتو مقصد مه خیلی به کارخو میشرمم
مه: کار هیچ شرمی نداره بگو چیکار میکنی
امیر: مه خیاطم🙂 رختا مردونه میدوزم بچه غریبم نان شب و روز خور به سختی پیدا میکنیم
مه بابا تو چیکار میکنن
امیر: بابا ندارم ولی برار دارم
مه: امیر یعنی تو ای همه مدت بمه چیزی نگفتی باباتو فوت کردن😳
امیر: خیلی وقت میشه فوت کردن زندگی ما بعد رفتن بابامه داغون شد مادر مه مریض شدن 😭
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 12:33
یه لحظه به خودم اومدم دیدم چقدر خودمو حیف کردم ....چقدر ادمای مفت برام گرون تموم شدن
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 10:00
چه چیزی از رفتن بدتر است؟ ماندن و غریبه شدن.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 09:00
واقعا دیگه خسته شدم!
از اینکه همش دارم خواب میبینم خسته شدم!
بسه..
از اینکه همش دارم خواب میبینم خسته شدم!
بسه..
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 08:03
تمام عُمر خندیدیم به این عاشق به آن عاشق
چنان عشقی سرم آمد که دیگر من نمیخندم :)
چنان عشقی سرم آمد که دیگر من نمیخندم :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:51
اگه قلبم دخالت نکرده بود، الان جای بهتری وایساده بودم :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:48
ولی ما خیلی بهم میومدیم خاک تو سرت.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:47
من حوصله هیچکسو ندارم ولی تو؟اومممممممم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:47
من اصلا نمیپذیرم آدمی رو که دوستت داشته باشه اما بتونه ۲۴ ساعت ازت خبر نگیره .
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:46
حسرت او نمی رود از دل پاره پارهام...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:46
بعضیها در بیستسالگی میمیرند و در هفتادسالگی به خاک سپرده میشوند.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 05:44
غمهایی دارم که گاهی حتی نامیهم برایشان پیدا نمیکنم، چه برسد به تسکین.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
08 Nov, 04:43
رفاقت تعطیل شده "شرافت" که تموم نشده!(:
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
07 Nov, 20:46
امشب پارت نداریم دوستان انشالله فردا
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
07 Nov, 15:34
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز سی و سوم
کاش میدونستم وقتی اسمم پیش کشیده میشه
به چی فکر میکنی؟
روز سی و سوم
کاش میدونستم وقتی اسمم پیش کشیده میشه
به چی فکر میکنی؟
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
07 Nov, 13:26
عشق یعنی ب کسی اختیار بدی نابودت کنه ولی اعتماد کنی که اینکارو نمیکنه :}
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
07 Nov, 13:09
کلمات بیشتر از گلوله ها آدم کشتن 🥲💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
07 Nov, 12:59
دردی ک کلمات دارند خنجر ندارد💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 13:23
بچه ها امشب دو پارت داریم دیشب نشد بزارم 😊
منتظر حمایتتون هستم
منتظر حمایتتون هستم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 11:01
نه کشت نه قویترم کرد؛
منو از زندگی انداخت.
منو از زندگی انداخت.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 09:56
ادما با رفتار حرف میزنند..
دنبال کلمات نباشید...
دنبال کلمات نباشید...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 08:30
من فقط با خودم میتونم بسازم، اونم باز بعضی وقتا دعوامون میشه
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 07:38
عاشق بی پروا
#پارت_2
مادر مه عادت اینا ایتنه اصلا از همو اول بابا مر نماسته عاشق یکی دیکه بوده ولی به او نرسیده حالک از بابا مه نفرت داره مار به خیال خو نمیاره فقط برارا مر دوس داره ولی ما خواهرا نه🥲
بیخیال حداقل اگه مهر مادر خو ندیدم برم اینجی یکی باشه بمه مهر و محبت کنه
وجدان: محبت گدایی نکن
مه؛ وی گدایی نمیکنم ساعت خور تیر میکنم اصلا بتوچه کی گفت تو فضولی کنی😒
وجدان: بازم فکر کن
بیخی ای وجدان اصلا مر نگدیشت ک چیکار کنم. برو بخاکی میرم
برفتم پی وی دعا بمه لینک ریی کرده بود بزدم به لینک ساعت ده شب هم بود ک بزدم داخل ک شدم. یااا خدا اینجی کجایه چی گپه بیخی بچه و دختر گد وده معلوم نیه کی به کیه اصلا برو پس لف میدم
دیدم یکی بمه ریپ زد نوشت:
ارش: خوش امدین به گروه شاه و ملکه هاا
مه: شاه و ملکه شما کینه 😂
ارش: بلکم تو ملکه ما شی🥰
مه: تیاره ایته چرب نرین میلخشین
ارش: خب اصل میدی؟
مه: ببخشین مه تازه واردم اصل چیه🤔
ارش: هههه غمی نداره باش بگم اصل یعنی خور معرفی کن اصل و نصب خور بگو
مه: اها یعنی خودخو معرفی کن 😂خب چری عدلی نمیگین معرفی کن
ارش: ایته باکلاس تره
مه: تیاره حالی ور نرو
ارش: معرفی کن
مه: ساناز احمدی هستم از هرات
ارش: چندسال؟
مه: سن مر مایی چیکار البد خواستگاری میایی
ارش: از غم تو نمردم برارخو رایی میکنم😂
مه: گم کوو برار تم مثل خوتونه
ارش: حالک ای دعا کجایه ساناز
مع: البد میفهمی ما دوستیم🤔
ارش: ها بگفتک
مه: مچوم افه
رفتم زنگ زذم بریو سریع انلاین شد گفت رخت شویی دیشتیم دستیو بند بود
تا سحری هی چت میکردیم ساعت ما خوب تیر بود
دعا: انی ساناز هم امده🥰 خوش امدی جان مه
هرکس به دعا مزاحمت کنه خودی مه طرفه😠
آرش:بگیریم از گوشتاا😂 کاشکی همیته از مام طرفداری میکردی😅
دعا:مه چری طرف تو فقس بگیرم ساناز نفس منه بترقع چشما حسودااااا
آرش:هههه بابیلا نه نه جو چشما مه بترقید
#پارت_2
مادر مه عادت اینا ایتنه اصلا از همو اول بابا مر نماسته عاشق یکی دیکه بوده ولی به او نرسیده حالک از بابا مه نفرت داره مار به خیال خو نمیاره فقط برارا مر دوس داره ولی ما خواهرا نه🥲
بیخیال حداقل اگه مهر مادر خو ندیدم برم اینجی یکی باشه بمه مهر و محبت کنه
وجدان: محبت گدایی نکن
مه؛ وی گدایی نمیکنم ساعت خور تیر میکنم اصلا بتوچه کی گفت تو فضولی کنی😒
وجدان: بازم فکر کن
بیخی ای وجدان اصلا مر نگدیشت ک چیکار کنم. برو بخاکی میرم
برفتم پی وی دعا بمه لینک ریی کرده بود بزدم به لینک ساعت ده شب هم بود ک بزدم داخل ک شدم. یااا خدا اینجی کجایه چی گپه بیخی بچه و دختر گد وده معلوم نیه کی به کیه اصلا برو پس لف میدم
دیدم یکی بمه ریپ زد نوشت:
ارش: خوش امدین به گروه شاه و ملکه هاا
مه: شاه و ملکه شما کینه 😂
ارش: بلکم تو ملکه ما شی🥰
مه: تیاره ایته چرب نرین میلخشین
ارش: خب اصل میدی؟
مه: ببخشین مه تازه واردم اصل چیه🤔
ارش: هههه غمی نداره باش بگم اصل یعنی خور معرفی کن اصل و نصب خور بگو
مه: اها یعنی خودخو معرفی کن 😂خب چری عدلی نمیگین معرفی کن
ارش: ایته باکلاس تره
مه: تیاره حالی ور نرو
ارش: معرفی کن
مه: ساناز احمدی هستم از هرات
ارش: چندسال؟
مه: سن مر مایی چیکار البد خواستگاری میایی
ارش: از غم تو نمردم برارخو رایی میکنم😂
مه: گم کوو برار تم مثل خوتونه
ارش: حالک ای دعا کجایه ساناز
مع: البد میفهمی ما دوستیم🤔
ارش: ها بگفتک
مه: مچوم افه
رفتم زنگ زذم بریو سریع انلاین شد گفت رخت شویی دیشتیم دستیو بند بود
تا سحری هی چت میکردیم ساعت ما خوب تیر بود
دعا: انی ساناز هم امده🥰 خوش امدی جان مه
هرکس به دعا مزاحمت کنه خودی مه طرفه😠
آرش:بگیریم از گوشتاا😂 کاشکی همیته از مام طرفداری میکردی😅
دعا:مه چری طرف تو فقس بگیرم ساناز نفس منه بترقع چشما حسودااااا
آرش:هههه بابیلا نه نه جو چشما مه بترقید
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
31 Oct, 07:35
دوستان ازین به بد صبح هم یک پارت میزارم شب هم یه پارت فقط اگر ریکشن هاتون زیاد باشه پارتی جایزه هم داریم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 18:54
اینم اولین پارت از رمان واقعی #عاشق_بی_پروا
دوستا حماایت خود را به ریکشن معلوم کنین دوستاا از حمایت ماا دست نکشین رکشن کنین
دوستا حماایت خود را به ریکشن معلوم کنین دوستاا از حمایت ماا دست نکشین رکشن کنین
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 17:12
نویسنده:سحر. رامشا
عاشق بی پروا
خلاصه داستان
داستان دربارهی دختریه که سختی های زیاده میکشه عاشق میشه اما نمیرسه اما سرنوشت بریو رقمی زده که خودیو فکر میکنه نیست سرنوشت خواب هایی عجیبی برایو رقم زده پایانی خوش
#پارتی_1
_نمیشه دعا اگه همه اشنا باشن چی مه نمیتونم بیایم خوتو برو میترسم
دعا: چیکاره تور بقران فقط ک گناه میکنیم یکسر میریم بری ساعتیری پس میایم ایته ترسو هم نباش سی کوو از مه یاد بگیر😂
_آخ مچم بخدا باش حالک اذان میشه افطاری تیار کنم میایم به پی وی تو همو لینکه لیکه چی بلایه همو رم ریی کن
دعا: خوبه ریی میکنم مقصد زودی بیایی به افطار خو مار از دعا فراموش نکنی😂
_خوتو دعایی دعا کنم ک چری🤨
دعا: یک شو مقبولکی به نصیب مه شه😂
_خوبه خوبه از غم شو بمردی باشه برو دگه فعلا
خوب خوب یه معرفی داشته باشیم از خودخو😜
مه سانازم 16سالمه سه خواهر دارم دو برار ازخو کلونتر مادر مه اصل خو از ایرانن یعنی بلوچن مچوم میفهمین یا نه بابا مم از هراتن خودمم یک دختری با چشمای قهوی موهای بلند و مژه و ابرو پر پشتی دارم همیته سیاه زاغ یک دوستی هم دارم بنام دعا جوو مه البته ما از فامیلا دور هم حساب میشیم چیزا گوسفندا ما میشه 😂ببخشیم کمی بی ادب هم هستم البته شوخ طبع راستی دعا صنفی مم بود
مادر: باز به کدو گوری دختر پدرنالت وخی افطاری تیار کن انی اذان میدن حالی سرتو بخاک شه
اووووف نمیفهمم چی وقت مهر مادر خور خاد دیدم هیچ وقت مر ناز نداده و نخاسته مچوم چری
عاشق بی پروا
خلاصه داستان
داستان دربارهی دختریه که سختی های زیاده میکشه عاشق میشه اما نمیرسه اما سرنوشت بریو رقمی زده که خودیو فکر میکنه نیست سرنوشت خواب هایی عجیبی برایو رقم زده پایانی خوش
#پارتی_1
_نمیشه دعا اگه همه اشنا باشن چی مه نمیتونم بیایم خوتو برو میترسم
دعا: چیکاره تور بقران فقط ک گناه میکنیم یکسر میریم بری ساعتیری پس میایم ایته ترسو هم نباش سی کوو از مه یاد بگیر😂
_آخ مچم بخدا باش حالک اذان میشه افطاری تیار کنم میایم به پی وی تو همو لینکه لیکه چی بلایه همو رم ریی کن
دعا: خوبه ریی میکنم مقصد زودی بیایی به افطار خو مار از دعا فراموش نکنی😂
_خوتو دعایی دعا کنم ک چری🤨
دعا: یک شو مقبولکی به نصیب مه شه😂
_خوبه خوبه از غم شو بمردی باشه برو دگه فعلا
خوب خوب یه معرفی داشته باشیم از خودخو😜
مه سانازم 16سالمه سه خواهر دارم دو برار ازخو کلونتر مادر مه اصل خو از ایرانن یعنی بلوچن مچوم میفهمین یا نه بابا مم از هراتن خودمم یک دختری با چشمای قهوی موهای بلند و مژه و ابرو پر پشتی دارم همیته سیاه زاغ یک دوستی هم دارم بنام دعا جوو مه البته ما از فامیلا دور هم حساب میشیم چیزا گوسفندا ما میشه 😂ببخشیم کمی بی ادب هم هستم البته شوخ طبع راستی دعا صنفی مم بود
مادر: باز به کدو گوری دختر پدرنالت وخی افطاری تیار کن انی اذان میدن حالی سرتو بخاک شه
اووووف نمیفهمم چی وقت مهر مادر خور خاد دیدم هیچ وقت مر ناز نداده و نخاسته مچوم چری
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 17:11
بچه ها منظر نظر ها و حمایت هاتون و ریکشین هاتون هستم هاااااا
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 14:53
خوب خوب امشب شروع میکنیم رمان رو انشالله که خوشتون بیاد
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 14:53
بچه ها دیگه پست نزارین تا فردا
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 13:18
میدونى “دوست دارم” یعنى چی؟!
د: دلمو بهت میدم
و: ولت نمیکنم
س: سایه سرت میشم
ت: تمام عمرم کنارت میمونم
دا: داغون میشم از نبودنت
ر: راه دلشکستنتو بلد نیستم ، یادم نمیگیرم
م: مرگم نمیتونه عشقمو از بین ببره
با تمام وجودم دوستت دارم...
د: دلمو بهت میدم
و: ولت نمیکنم
س: سایه سرت میشم
ت: تمام عمرم کنارت میمونم
دا: داغون میشم از نبودنت
ر: راه دلشکستنتو بلد نیستم ، یادم نمیگیرم
م: مرگم نمیتونه عشقمو از بین ببره
با تمام وجودم دوستت دارم...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 12:26
مرا اتفاقی پیر کرد
که هرگز رخ نداد!
که هرگز رخ نداد!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 05:00
مرا به او بخواهانید او شخصا مرا نمیخواهد
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
30 Oct, 04:55
خبر از آمدنت من که ندارم ، تو ولی جانِ من تا نفسی مانده خودت را برسان :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 16:50
بچه ها یی سوال
کسایی که زدند حمایت نمیکنیم چی شده ؟
دلیلشم بگین؟
تو کمنت
کسایی که زدند حمایت نمیکنیم چی شده ؟
دلیلشم بگین؟
تو کمنت
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 16:41
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز بیست و چهارم
نمیدونم دیگه چی بگم
ولی خداحافظی با تو
مثل این بود که سینه ام رو بشکافن و قلبم رو از توش بیرون بکشن 💔
روز بیست و چهارم
نمیدونم دیگه چی بگم
ولی خداحافظی با تو
مثل این بود که سینه ام رو بشکافن و قلبم رو از توش بیرون بکشن 💔
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 12:57
وَلـے مَنـ هیچوَقتـ نَتونِستَمـ هیچـڪیو مِثِـ تو دوستـ داشتِـہ باشَمـ...🚶🏻♀️
Bᵤₜ ᵢ cₒᵤₗd ₙₑᵥₑᵣ ₗₒᵥₑ ₐₙyₒₙₑ ₗᵢₖₑ yₒᵤ.
🖤💔:💔🖤
Bᵤₜ ᵢ cₒᵤₗd ₙₑᵥₑᵣ ₗₒᵥₑ ₐₙyₒₙₑ ₗᵢₖₑ yₒᵤ.
🖤💔:💔🖤
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 07:18
غیر تو با هر کسی بودم، بدان تقصیر توست
رو به دایه آورد طفل از غم بی مادری!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 07:00
آدم خوش قلبی بودیم
ولی زندگی مسئلهاش قلب نبود!!
ولی زندگی مسئلهاش قلب نبود!!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 07:00
تو را میخواهم ای آغوش جان بخش!
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
29 Oct, 03:51
Remember:
کسی که واقعا دوستت داشته باشه، هیچوقت ذوقت رو کور نمیکنه.
کسی که واقعا دوستت داشته باشه، هیچوقت ذوقت رو کور نمیکنه.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 19:36
میرفت و میدانست هیچکس در راه منتظرش نیست.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 18:29
من اون تپش قلبی که قبل از دیدنت میگیرم رو به دنیا نمیدم.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 17:48
ری اکشن یادتون نره رفقا ❤️❤️
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 17:48
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز بیست و سوم
من همیشه دوست دارم، همیشه دوست داشتم
حتی وقتی که تو نمیتونستی دوستم داشته باشی
روز بیست و سوم
من همیشه دوست دارم، همیشه دوست داشتم
حتی وقتی که تو نمیتونستی دوستم داشته باشی
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 15:26
چه جمله عجیبی: «هیچ آدمی اونقدر بخشنده نیست که از کسی که واقعا دوستش داره بگذره.»
:)💔🤌🏾
:)💔🤌🏾
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 05:32
او یکبار مرا نگاه کرد
وَ من سالهاست دارم تاوان آن نگاه را میدهم…
وَ من سالهاست دارم تاوان آن نگاه را میدهم…
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
28 Oct, 04:02
من خودم با شلختگی اتاقم مشکلی ندارم هرکی مشکل داره خودش بیاد تمیز کنه.
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Oct, 17:08
ما به هم نخواهیم رسید،اما بهترین غریبه ات میمانم.که تو را از دور برای همیشه دوست خواهد داشت...
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Oct, 16:21
+ چرا همه خوبا دورن؟
- شاید چون دورن خوبن :)
- شاید چون دورن خوبن :)
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Oct, 14:32
بچه ها امروز دو پارت گذاشتم
دیشب نتونستم بزارم
دیشب نتونستم بزارم
🚬تــكـہٰـ̨̥̬̩ـسـہٰـ̨̥̬̩ـت هّآيـًٍّےغمـہٰـگـہٰـيـًٍّن🥀
27 Oct, 14:31
#_۵_۶_۳_روز_بدون_تو
روز بیست و دوم
میخواستم بهت بگم
که دلم برات تنگ شده
ولی میدونستم
فرقی به حالمون نمیکنه
بخاطر همین
روز بیست و دوم
میخواستم بهت بگم
که دلم برات تنگ شده
ولی میدونستم
فرقی به حالمون نمیکنه
بخاطر همین
1,550
subscribers
621
photos
1,218
videos
