“یش‌به‌توان‌سه” @tiredsin Channel on Telegram

“یش‌به‌توان‌سه”

@tiredsin


Intpهستم.
توی گوگل دنبال معنی برای خویشتنم.
بسیاری از متنها زاده ذهن هستند و واقعیت ندارند.
پزشکَ‌ک

“یش‌به‌توان‌سه” (Persian)

با خوشحالی ما به شما کانال "یش‌به‌توان‌سه" را معرفی می‌کنیم. این کانال تلگرامی توسط کاربر tiredsin اداره می‌شود. "یش‌به‌توان‌سه" یک فضای جذاب و پر از انرژی برای افراد خسته و خسته‌ای است که به دنبال الهام و انگیزه بیشتری در زندگی خود هستند. اگر احساس می‌کنید که نیاز به تحول و تغییر دارید یا به دنبال راه‌هایی برای ارتقای وضعیت شخصی و حرفه‌ای خود می‌گردید، این کانال مناسب شماست. از مطالب انگیزشی، مقالات روانشناسی، تجربیات موفقیت‌آمیز دیگران تا نکات کوتاه و کارامد برای بهبود زندگی، "یش‌به‌توان‌سه" همواره سعی دارد تا به شما کمک کند تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوید. پیوستن به این کانال یعنی قدم نخست را در مسیر بهبود و شادابی برداشته‌اید. پس همین حالا به جمع اعضای این کانال بپیوندید و از محتواهای متنوع و سودمند آن بهره مند شوید.

“یش‌به‌توان‌سه”

09 Jan, 14:45


نام اثر:به مشروطی نزدیک میشویم.

“یش‌به‌توان‌سه”

09 Jan, 11:07


تو مثل اولین لیت‌من یه دانشجوی پزشکی زیبایی.

“یش‌به‌توان‌سه”

09 Jan, 11:01


تو مثل کوچه منتهی به دریا زیبایی.

“یش‌به‌توان‌سه”

07 Jan, 20:36


ستایش وقتی فردا یک و خورده ای واحد امتحان داره؛
وقت vampire Diaries دیدنه.

“یش‌به‌توان‌سه”

05 Jan, 00:12


*امروز از هم گسستم.

“یش‌به‌توان‌سه”

03 Jan, 20:33


When we have a hard exam tomorrow 🤡💘

“یش‌به‌توان‌سه”

02 Jan, 23:15


*گاهی وقتا از ته قلبم حس میکنم؛من بوجود اومد تا درس بخونم.

“یش‌به‌توان‌سه”

01 Jan, 02:26


کاش خوابم بگیره.

“یش‌به‌توان‌سه”

30 Dec, 20:32


Perfect 🤩

“یش‌به‌توان‌سه”

29 Dec, 18:23


یکم زندگی کن.
قطعا دنیا ارزشش رو اونقدر نداره.

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 21:49


-٪ (زاده ذهن نویسنده)

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 21:48


صدای بارون فضا رو پر کرده.
بارون همیشه میخوره به پنجره ولی ایندفعه سقف ماشینو نشونه گرفته بود.
اواز خدا.
هیچی معلوم نیست.
من و تو و بارون و هوای گرمی که مسببش تپش قلبامونه.
“نریا”
صداش تو ماشین به ارومی به گوش میرسید.
“مگه خرم؟”
لبخندش تو اون تاریکی تنها نور روشنی بود که میشد دید.
و تنها چیزی که نور زندگی بود؛نگاه ِ با عشق تو.

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 19:38


ولی اگه انقدری که من مرگو دوس داشتم
مرگم منو دوست داشت…

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 19:36


“میخوام امشب صدای موزیک از صدای تو سرم هزار برابر بیشتر باشه.”

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 18:16


کاش قوی ترین مسکن دنیا تو دستام بود؛اون موقع به دردام نشون میدادم٫رئیس کیه.

“یش‌به‌توان‌سه”

28 Dec, 00:18


عمر چقده مگه؟اونم مالِ تو!

“یش‌به‌توان‌سه”

26 Dec, 20:18


دلم خواست امشب ازت بنویسم؛
نمیدونم چرا بعضی وقتا حس میکنم اگه ازت ننویسم همه حرفایی که دارم ازت اشک میشن و از گونم سرازیر میشه.
پس مجبورم گاهی وقتا حرفا رو بچینم کنار هم و ازش کلمات عاشقانه ایی برات بسازم؛
واقعیتش؛تو لیاقتت فروغ فرخزاد نوشته؛من ارزش نوشتن براتو ندارم!
ولی این تموم چیزیه که دارم.
یه قلب که بگه و من بنویسم.
بنویسم که چقدر ارامش داره اون نگاهت،چقدر حرف داره سکوتت،چقدر عشق داره نفست،چقدر زندگی داره دستات.
هی بنویسم و هی کم باشه و هی دلتنگ تر شم.
بنویسم چقدر دلم میخواد باهات پاییز ولیعصرو از رویا واقعیت کنم؛
چقدر دلم میخواد ایتالیا رو اونقدر دور نبینم و یه روز با تو،میلانو سفر کنم.
راستش؛بعضی وقتا تو رویام باهات غرق میشم و نمیفهمم که اینا واقعی نیست.
اگه نباشی تو خوابم،دلم بیداری میخواد و اگه تو بیداری کنارم نباشی؛دلم میخواد بخوابم و اونجا پیدات کنم.
خلاصش کنم برات؟چی داری تو آدم!