می‌گویند برایت خواب‌های خوشی را آرزومندیم. خواب زیبا به چه کارمان می‌آید، وقتی ما گرفتار بیداری دردناکی هستیم.
-محمود درویش
-محمود درویش
ماهِ شبِ تار.
@thegalaxy11
گِره‌ای با پیچشِ نور'✨️🖇
ماهِ شبِ تار. (Persian)
ماهِ شبِ تار is a Telegram channel with the username @thegalaxy11. This channel is dedicated to the art of storytelling and is managed by a talented writer. The username itself, thegalaxy11, hints at a mysterious and intriguing theme that the channel offers. The description of the channel indicates that the writer is someone who believes that their story has not been written yet. They express a desire to leave this planet one day, hinting at a longing for adventure and exploration. The channel seems to be a platform for the writer to share their thoughts, stories, and perhaps even interact with their audience through the mentioned link. If you are a fan of creative writing, fantasy, and thought-provoking narratives, make sure to join ماهِ شبِ تار. on Telegram to immerse yourself in a world of imagination and mystery.
ماهِ شبِ تار.
18 Jan, 14:20
هيچكس نمي‌داند چه توانايي هايي براي تقلا و تحمل رنج در خود دارد، تا آن كه اتفاقي مي‌افتد و اين نيروها را به جنبش مي‌آورد.
• آرتور شوپنهاور
• آرتور شوپنهاور
ماهِ شبِ تار.
18 Jan, 14:17
زیاد درگیر این نشو که از بیرون چطور به نظر میرسی، بیشتر به این اهمیت بده که از درون چه حسی داری.
ماهِ شبِ تار.
17 Jan, 20:39
یه انسان هرچقدر که میزان پاکی و خالص بودنش بیشتر باشه ، به همون اندازه وقتی مرتکب خطایی میشه بهم می ریزه و داغون میشه.
مثلا کسایی که با یبار شکستن دل یه شخص یا زدن حرف اشتباه به شدت حالشون بد میشه و دوست دارن بخشیده شن ؛ به شدت پاکن. چون یه انسداد و تاریکیه کوچیک که شاید انجام دادنش برای بقیه عادی باشه رو روح اون نمی تونه با خودش حمل کنه.
مثلا کسایی که با یبار شکستن دل یه شخص یا زدن حرف اشتباه به شدت حالشون بد میشه و دوست دارن بخشیده شن ؛ به شدت پاکن. چون یه انسداد و تاریکیه کوچیک که شاید انجام دادنش برای بقیه عادی باشه رو روح اون نمی تونه با خودش حمل کنه.
ماهِ شبِ تار.
16 Jan, 22:36
کسی که سکوتت را درک نمی‌کند،
احتمالا حرفت را هم نمی‌فهمد.
- آلبرت هوبارد
احتمالا حرفت را هم نمی‌فهمد.
- آلبرت هوبارد
ماهِ شبِ تار.
11 Jan, 18:35
Noone knows what you feel inside.
هیچ‌کس نمی‌دونه درونت چه احساسی داری.
هیچ‌کس نمی‌دونه درونت چه احساسی داری.
ماهِ شبِ تار.
04 Jan, 14:43
من خسته ام، نمی توانم به چیزی فکر کنم فقط می خواهم صورتم را در آغوشت بگذارم، دستت را روی سرم احساس کنم
و تا ابد همینطور بمانم…
کافکا
و تا ابد همینطور بمانم…
کافکا
ماهِ شبِ تار.
04 Jan, 12:33
اما تشکری بی پایان به خودم مدیونم
به کسی که بودم،
به کسی که زندگی کرد،
با اینکه نمی‌خواست .
مگان دیواین
به کسی که بودم،
به کسی که زندگی کرد،
با اینکه نمی‌خواست .
مگان دیواین
ماهِ شبِ تار.
29 Dec, 16:58
چه بسا تقديرى از جانب خدا
به سوی تو رهنمون شود كه از
همه ی آرزوهايت بهتر است✨
به سوی تو رهنمون شود كه از
همه ی آرزوهايت بهتر است✨
ماهِ شبِ تار.
29 Dec, 16:49
پذیرش این واقعیت که ما تنها هستیم هرچند دردناکه ولی به رشد کمک میکنه.
ماهِ شبِ تار.
27 Dec, 21:15
همه ی اون اتفاقایی که برام افتاد رو باید تجربه می کردم چون من باید می فهمیدم کجای زندگی قرار دارم!
ماهِ شبِ تار.
26 Dec, 13:31
می‌دانی چه چیز را بیشتر در تو دوست دارم؟ زیباییِ ساکت و بردبارت. تو بار سنگینی روزها را بر شانه‌هایت حمل می‌کنی و با این حال غباری بر ظرافت وجودت نیفتاده‌است.
ماهِ شبِ تار.
25 Dec, 09:34
صبر کن تا دلت رو بشکنن
صبر کن تا ببینی چطور کارهاشون رو توجه می‌کنن
اون موقع هست که تازه میفهمی
چجور آدم هایی هستن!
صبر کن تا ببینی چطور کارهاشون رو توجه می‌کنن
اون موقع هست که تازه میفهمی
چجور آدم هایی هستن!
ماهِ شبِ تار.
05 Dec, 14:32
«تعهد چیزی نیست که بشه به زور از کسی‌خواست،عشق و احساس اگر واقعی باشه با خودش تعهد هم میاره»
ماهِ شبِ تار.
05 Dec, 14:32
خیلی وقته من ننوشتم چیزی...اما هربار که قلم دستم گرفتم و خواستم بنویسم اول همه‌ی جملاتم این بود«همه‌ی‌اون روزایی که گذشت»هنوزم دارم بهشون فکر میکنم کدوم روزا؟چه روزایی رو من تو جوونیم گذروندم که چشامو می‌بندم و بهشون فکر میکنم اما چیزی یادم نمیاد از اون روزا،ولی جوونیم تو اون روزا تموم شده که حالا کرکتر من تو تاریکی شب سرد همه چیز رو یادشه!کدوم روزا؟همون تابستون لعنتی که شروع شد و هنوز تو تابستون همون سال گیر کردم؟کدوم روزا؟همون روزایی که دم صبح طلوع خورشید می‌رفتم انجام می‌دادم کارامو که همه منو به چشم یه دختر بچه می‌دیدن ولی من دختر بچه نبودم.کدوم روزا؟همون روزایی که تو اتاق از ناراحتی حبس بودم؟یا همون روزایی که چشام با همه حرف میزد؟آره!همون روزایی که هیچ‌کسی منو درک نکرد،همون روزایی که تلاش‌های رنگا‌رنگ من دیده نشد.اره همون روزایی که شبا قلبم از شدت ناراحتی به درد میومد و من تنها بودم.جوونیم رفت حالا پیر بودن منو تماشا می‌کنی.من تو همه‌ی اون روزا خدا رو داشتم تو کیو؟
-حدیث
-حدیث
ماهِ شبِ تار.
03 Dec, 20:20
کاش کسی بود که چشم‌هایمان را می‌فهمید، وقتی ناراحت می‌شدیم به سینه‌اش اشاره می‌کرد و می‌گفت "اینجا وطن توست"
نزار قبانی
نزار قبانی
ماهِ شبِ تار.
18 Nov, 22:37
و چقدر نیاز به جایی امن داری
همانجا که خالصانه خودت هستی بدون اینکه قضاوت شوی.
همانجا که خالصانه خودت هستی بدون اینکه قضاوت شوی.
ماهِ شبِ تار.
18 Nov, 20:09
چه فایده دارد انسان همه‌ی دنیا را به دست آورد اما روحِ خود را از دست دهد؟
ماهِ شبِ تار.
18 Nov, 20:01
ای کاش می‌توانستم
نور خیره کننده وجودت را
زمانی که در تنهایی و تاریکی به سر می‌بری
به تو نشان دهم✨
نور خیره کننده وجودت را
زمانی که در تنهایی و تاریکی به سر می‌بری
به تو نشان دهم✨
ماهِ شبِ تار.
18 Nov, 13:34
ولی جدی هیچی از سلامتی مهم تر نیس.
ماها انقدر درگیر این زندگیه کوفتی شدیم که یادمون میره همین که سالمیم خودش یه نعمته.
خدایا واسه ی همه این نعمتایی که ما دست کم میگیریمشون شکرت🤍
ماها انقدر درگیر این زندگیه کوفتی شدیم که یادمون میره همین که سالمیم خودش یه نعمته.
خدایا واسه ی همه این نعمتایی که ما دست کم میگیریمشون شکرت🤍
ماهِ شبِ تار.
15 Nov, 13:52
بلدم تكیه كنم باز به دیوار خودم
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم
-ابتهاج
یا حصاری بکشم دور و بر غار خودم
-ابتهاج
ماهِ شبِ تار.
14 Nov, 14:54
جایی که تو دستت نمیرسه؛خدا شاخه رو میاره پایین.
من این صحنه رو زیاد دیدم:)
من این صحنه رو زیاد دیدم:)
ماهِ شبِ تار.
11 Oct, 14:10
وقتی بچه هستی برای اینکه پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله می‌کنند «اگر همه از بالای پل بپرند پایین،تو هم باید بپری؟» ولی وقتی بزرگ می‌شوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب می‌آید و مردم می‌گویند: «هی. همه دارن از روی پل می‌پرن پایین،تو چرا نمی‌پری؟»
ماهِ شبِ تار.
11 Oct, 14:09
باید با تفکر خودت رو ببری به فضای باز…. تن به بازی زندگی بده و سعی نکن از قانونهایش سر در بیاری زندگی رو قضاوت نکن فکر انتقام نباش ،یادت باشه آدمهای روزه دار زنده می‌مونن ولی آدمهای گرسنه می‌میرن موقعی که خیالاتت فرو میریزن بخند و از همه مهمتر همیشه قدر لحظه لحظه این اقامت مضحک رو تو این جهنم بدون.
. وقتی مردم فکر می‌کنند چند روز به پایان عمرت نمانده با تو مهربان میشوند فقط موقعی که در زندگی پیشرفت کنی به تو چنگ و دندان نشان می‌دهند. .
موقع سقوط تنها چیزی که می‌توانی دستش را بهش بند کنی وجود خودت است. .
. وقتی مردم فکر می‌کنند چند روز به پایان عمرت نمانده با تو مهربان میشوند فقط موقعی که در زندگی پیشرفت کنی به تو چنگ و دندان نشان می‌دهند. .
موقع سقوط تنها چیزی که می‌توانی دستش را بهش بند کنی وجود خودت است. .
ماهِ شبِ تار.
08 Oct, 16:05
بهرحال جای تو،تو بیمارستانای مختلف شهر نبود،تخت بیمارستان جای تو نبود،نگرانی برای تو حق آدمهای اطرافت نبود،گریه‌های بی وقفه حق مادرت نبود،ضربه و آسیب های جدی توی نیمه شب حق تو نبود،تنها رفتن به اتاق‌عمل حق تو نبود،تنها شبا رفتن بیرون حق تو نبود،این اتفاقات سخت و تلخ حق تو نبود،از درد بیدار موندن حق تو نبود،حرکت ندادن دستت حق تو نبود،پین خوردن انگشتات حق تو نبود.هیچکدوم از این اتفاقات حق تو نبود،اما بهرحال زندگی تو رو تا اعماق استرس و اظطراب کشوند و حالا باید تحمل کنی،تحمل کن چون این دوره سخت و ترسناک تموم میشه،تو خوب می‌شی و دوباره سلامتی قبلی رو بدست میاری،تو تنها قوی‌ترین آدمی هستی که من دیدم!
اما هیچکدوم از اینا حق تو نبود.
اما هیچکدوم از اینا حق تو نبود.
ماهِ شبِ تار.
07 Oct, 16:40
بعضی آدم‌ها ناخودآگاه در مسیر زندگی تو قرار می‌گیرند که از روز های آینده پیامی به‌تو برسانند،بهتر است قدر آن آدم ها را بیشتر بدانیم.
ماهِ شبِ تار.
07 Oct, 16:40
روزای زیادی گذشت و نتونستم بنویسم و مشکلات سختی حاکم بود بر احوال من،هنوزم هم هست اما کمتره بهرحال باید تجربه های سخت تری داشته باشی تا بفهمی اون روزایی که گذشته اونقدر هم سخت نیست.
ماهِ شبِ تار.
30 Sep, 21:12
فکر کردم همه چی با گذشت زمان درست میشه اما این فقط تفکر و خیال من بود من سالهاست که منتظرم درست بشه،وحالا دیگه بهش فکر نمی‌کنم یه شب این ستاره منفجر میشه و ذراتش نابودت میکنه.
ماهِ شبِ تار.
30 Sep, 21:06
نمیدونم اون قصه تو تاریکی کدوم شب برای همیشه تموم شد،یک روز چشام بارید و حالا شب هاست چشام به روی اون قصه بسته شد،من توی ذهنم دیگه تصور نمی‌کنم که چشام چطور در برابر اون اتفاقات برق میزد که درخشش چشاتو اذیت می‌کرد.
ماهِ شبِ تار.
22 Sep, 15:53
آخرین باری که نقاشی کشیدم یادم نمیاد،آخرین باری که قلم دستم گرفتم و نوشتم هم یادم نیست.بعضی اتفاقات واسه آخرین بار اتفاق می‌افتن،برای آخرین بار فکر می‌کنی و میزاری کنار،برای آخرین بار خداحافظی می‌کنی،برای آخرین بار گریه می‌کنی،برای آخرین بار به گذشته فکر می‌کنی،میدونی؟من هیچکدوم از از اینا رو برای آخرین بار تجربه نکردم،من همیشه همه چیز یادم می‌مونه،یه‌گوشه‌ی صندوقچه‌ی ذهنم جایی برای مرور خاطرات هست،من هیچ وقت تلاش نکردم که آخرین بار اتفاق بیفته،اتفاقا بهشون فکر میکنم و یادم می‌مونه چه چیزایی رو تجربه کردم یادم می‌مونه‌هنوزم همه اتفاقات.تابستون با روزای گرمش تموم شد،حتی توی پاییز زمستون هم یادم می‌مونه.
ماهِ شبِ تار.
20 Sep, 18:35
آدم‌ها کاری می‌کنند که کلمات نویسندگان از هم جدا شوند،دور شوند آنقدر دور که نتوانی با تلاش های زیاد آنها را کنار هم قرار دهی.من مدت هاست کلماتم را در شب سیاه گم کرده‌ام...
1,343
subscribers
121
photos
12
videos
