Fic’s Summary

@taekooksummary


Summary & Introduction Of Fictions📚💕

t.me/HidenChat_Bot?start=1726049164

Fic’s Summary

05 Aug, 18:08


#هفت‌بابونه
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: رومنس، انگست، درام، برشی از زندگی
Seven Chamomiles
Genre: Romance, Angst, Drama, Slice Of Life
● 18 Parts (تعداد پارت‌ها)


• این فیکشن فقط با کاپل کوکوی نوشته و تنها در واتپد آپ شده.
داستان از یه روستای کوچک و‌ دورافتاده و مدرسه‌ای ساده شروع میشه که دو پسربچه روستایی با دنیایی از تضاد اخلاقی و رفتاری بهترین دوست‌های هم شدن؛ بهترین دوست‌هایی که احساسی عجیب و ناآشنا رو نسبت به هم در قلب‌هاشون پنهان کردن؛ اما تلاشی برای انکارش نمی‌کنن.
کیم تهیونگ، پسرک روستایی مهربون با اون چهره‌ی آفتاب‌سوخته و لبخندی که از نظر جونگ‌کوک به زیبایی بابونه‌هاست، توی مدرسه به‌شدت مورد آزار و اذیت همکلاسی‌هاش قرار میگیره و “کیم خوک” لقب گرفته؛ چون خانوادگی مشغول پرورش خوک‌ هستن و کیه که از بوی گند اون خوک‌ها بی‌خبر باشه؟! البته تمام این آزار و اذیت‌ها جایی که جئون جونگ‌کوک، خرخون‌ترین پسر مدرسه که همیشه شاگرد اول کلاسه و باوجود اخلاق بد و بددهنی همیشگی‌اش باعث ترس تمام همکلاسی‌هاش میشه، معنا نداره؛ کی جرئت درگیری با اون پسربچه‌ی تخس و وحشی که به‌شدت روی تهیونگ حساسه رو داره؟!
روزها سپری میشن و رویای بزرگی توی سر اون دو پسر شکل میگیره… رویایی که نوید یه زندگی بهتر مایل‌ها دورتر از اون روستای محروم رو بهشون هدیه میده! رویایی که از عشق میگه و پسرهای قصه رو برای رسیدن بهش مصمم میکنه.
رویایی که عطر و بوی بابونه و نعنا داره و با بورسیه شدن جونگ‌کوک برای درس خوندن در دانشگاه سئول آغاز میشه…
اما باید دید تهیونگ اون‌قدری قوی هست که کیم خوک بودن و تمام اون روستا و خانواده‌اش رو پشت‌سر جا بذاره و به‌دنبال سرنوشتش با جونگ‌کوکی که هیچ درک و وابستگی عمیقی به تنها خانوادش یعنی مادر و مادربزرگش نداره، به سئول بره؟!
جونگ‌کوکی که تمام آرزوها و آینده‌اش رو کنار اون پسرک ساده و مهربون میخواد و با حضورش کمبودهاش رو از یاد میبره…
آیا عشق میتونه سدی دربرابر تمام ترس‌هاش و بندهایی که به اون زندگی اسیرش کردن باشه؟!
و عشق میتونه پسرک روستایی ساده‌ای رو هم وادار به خطر کردن کنه؛ حتی اگر معنی‌اش گذشتن از سد بزرگ و متعفن ترس‌هاش باشه…

● توجه داشته باشید که این کار متشکل از فلش‌بک‌های متعدده و همه‌ی فضای قصه توی محیط مدرسه شکل نمیگیره و درواقع خیلی ژانر مد‌رسه‌ای رو شامل نمی‌شه و تنها نگاهی به گذشته‌ و دادن اطلاعات مورد نیازه.

● فیکشن کوتاهه و اسمات نداره؛ اما در حد نیاز رابطه و کشش عاطفی عمیق بین کرکترها نشون داده شده و دیالوگ‌های زیبایی هم داره.
همین‌طور این کار از نویسنده‌ی فیکشن “ما دوست نیستیم” هستش.

لینک واتپد بوک:
Wattpad Link



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

29 Apr, 17:49


#در‌بند‌تعهد
#محدود‌به‌افتخار
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: جنایی، مافیایی، امگاورس، اسمات، رومنس، درام

• Bound By Honor
• Genre: Criminal, Mafia, Omegavers, Smut, Romance, Dram

● 41 Parts, Season1 (تعداد پارت‌ها)

• این فیکشن ترجمه‌شده‌ی بوک در بند اسارت از کورا رایلی هستش و از کاپل استریت(دختر-پسری) به کاپل گِی و ویکوک بازگردانی شده که برای درک بهتر اتفاقات مترجم ژانر امگاورس رو هم به بوک اضافه کرده. باید بگم به علت این بازگردانی ممکنه در برخی موارد باگ مفهمومی توی فیک به‌وجود آمده باشه؛ اما به هیچ‌وجه از لحاظ نگارش و بازگردانی ایرادی نداره.

داستان از دنیایی شروع میشه که قدرت و خون و آلفاها به اون شکل و جهت میدن. دنیایی بی‌رحم و ظالمی که فقط و فقط قدرت حرف اولش رو میزنه. دنیایی مافیایی که آلفاها در رأس قرار دارند و البته که امگاها توی این زمین بازی چاره‌ای جز اطاعت و مطیع بودن ندارن و همیشه از ته قلب از این ضعف و اجبار متنفرند. جئون جونگکوک پسر مشاوره ارشد مافیای اوتیفت شیکاگو که زیباترین امگای اون پَکه، به منظور صلح و اتحاد بین خودشون و دشمن دیرینه‌اشون مافیای فمیلیای نیویورک، در برابر دشمنان جدیدی که مافیای برتوا و سه‌گانه‌ی تایوانی نام دارند، بنا به صلاح دید بزرگان و رهبران دو پَک باید با کیم تهیونگ، آلفای خون خالص که جانشین پدرش و رهبر آینده‌ی پَک مافیای نیویورکه، ازدواج کنه و هیچکسی توانایی مقابله با این تصمیم رو نداره. جئون جونگکوکِ امگا هیچ راه فراری از اون آلفای خون خالص وحشی که از یازده‌سالگی کشتن رو شروع کرده نداره و با وجود ترس عمیقش از آلفای آینده‌اش نمیتونه این پیوند و ازدواج رو رد کنه. توی دنیای مافیا عشق و احساسات جایی ندارند و امگاها صرفاً برای رفع نیاز و بازی‌های قدرت مجبور به ازدواج با کسانی میشن که ‌پدرانشون دستور میدن. باید دید امگای زیبا و آرومی که زیباییش زبانزد همه‌ی پک‌هاست چطور میتونه اون آلفای خشن و بی‌رحم که آوازه‌ی قدرت و البته بی‌بندو‌باری‌هاش به همه‌‌جا رسیده رو رام عشق کنه؟! اصلاً اون هیولای قاتل قلبی هم برای جای‌دادن احساسات درونش داره؟!
آیا بین بازی‌های قدرت جایی برای عشق و لطافت باقی میمونه؟
آیا آلفای خون خالص دل به بوی شیرین رایحه‌ی شیرینی داغ امگای باکره و بی‌تجربه‌اش میده؟
و عشق حتی دل سنگ یک قاتل بی‌احساس رو هم نرم میکنه؛ عشقی که با رایحه‌ی شیرین امگایی آروم و با متانت رنگ گرفته.

• دقت کنید که این فیکشن دو فصله و این خلاصه مربوط به فصل اوله که فصل دوم در ادامه به روند، جزئیات و اتفاقات کامل‌کننده‌ی فصل اول میپردازه و داستان‌های جدیدتری رو هم روایت میکنه که فصل دوم (#محدود‌به‌عشق) نام داره و سرنوشت عشق کاپل اصلی رو با جزئیات و بالاوپایین‌های بیشتری به تصویر میکشه.
این فیکشن کلیشه‌ی خالصه؛ اما اگر طرفدار این سبک‌اید از اون دسته کلیشه‌هایی که به دلتون میشینه.

● توجه داشته باشید که در پارت‌های ابتدایی و قبل از شکل‌گیری رابطه‌ی عاطفی کاپل، خیانت وجود داره و همین‌طور در دیالوگ‌ها از الفاظ رکیکی استفاده شده و کار پر اسماتی به‌ حساب میاد؛ اگر روحیه‌ی حساسی دارید، حتماً به این موضوع دقت کنید.

● این فیکشن اول‌‌ شخص نوشته و ترجمه شده؛ اما به علت ترجمه و قلم روون و خوب مترجم، آزاردهنده نیست و به دل میشینه.

لینک واتپد، فصل اول:
Wattpad Link (S1)

لینک واتپد، فصل دوم:
Wattpad Link (S2)


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

17 Mar, 14:21


#اوکیو
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: درام، رومنس، روانشناسی، خشن، اسمات
• Ukiyo
• Genre: Dram, Romance, Harsh, Smut, Psychological

● 475 Pages (تعداد صفحات)
● 17 Parts (تعداد پارت‌ها)

• این داستان فقط با کاپل کوکوی نوشته شده که هم در فایل پی‌دی‌اف و هم در واتپد موجوده.
داستان از جایی شروع میشه که کیم تهیونگ یک پسر جوان با اخلاقیات کاملاً بی‌قید و بند و بی‌خیال روزی که توی خونه تنهاست و درحال نواختن پیانوی موردعلاقشه شاهد ورود دزدی به خونه‌اس اما در کمال تعجب و برخلاف تمام آدم‌های نرمالی که با صحنه مواجه میشن و فوراً به پلیس اطلاع میدن به اون غریبه لبخند آرومی میزنه و به نواختنش ادامه میده. جئون جونگکوک دزد و درواقع خلافکار خرده‌پایی که اون هم زیادی نسبت به اتفاقات اطرافش بی‌توجه و بیخیاله با دیدن اون آرامش و برخورد غیرطبیعی تنها لبخند آرومی میزنه و به نواختن پسر گوش میده اما همه چیز وقتی عجیب‌تر میشه که تهیونگ به ساعت اشاره میکنه و ازش میخواد هرچیزی رو که نیاز داره توی کمتر از هفت دقیقه جمع کنه و از اونجا بره! این روند عجیب و دزدی غیرمعمول بارها تکرار میشه و هربار تهیونگ با دیدن اون دزد جذاب و بی‌نهایت زیبا تنها ساکت می‌ایسته و ربوده شدن اجناس و وسایل خونه رو درحالی‌که محو جذابیت مرد شده تماشا میکنه؛ اما بالأخره توی آخرین دزدی کاملاً ناگهانی تصمیم میگیره با اون دزد عجیب برای همیشه خونه رو ترک کنه و بعد از اون زندگی اون دو پسر به طرز عجیب و زیبا و البته مریض‌گونه‌ای به‌هم گره میخوره…
دو پسری که با شروع رابطه‌ی غیرمعمولشون به‌عنوان یک زوج ازدواج کرده همیشه درحال سفر در جاده‌های آمریکان و خونه براشون تنها توی چشم‌های هم معنا پیدا میکنه؛ اما قطعاً هیچ‌چیز به این سادگی نیست و هرکدوم رازها و دردهای عمیقی دارن که تنها باید با عشق درمانشون کنن…
باید دید آیا این رابطه عجیب و شاید تاکسیک و زوج غیرعادی به سرانجامی میرسه و اون دو پسر میتونن تنها پناه هم باقی بمونن؟
و عشق حتی قلب و روح‌های مریض رو هم میتونه درمان کنه و نترسه…


● این فیکشن با قلم اول شخص نوشته شده اما باید بگم کاملا متفاوت‌‌ و خاص‌تر از تمام چیزهایی هست که از این سبک میدونید و خوندنش رو بهتون توصیه میکنم و توصیفات محشر و زاویه دید جدید و منحصربه‌فردی داره.
● درآخر نکته‌ی مهمی رو که باید بهتون بگم این هست که این کار رده‌ی سنی بالای هیجده سال داره و گاهی در طول داستان از الفاظ رکیک و مسائل خشنی نوشته شده که اگر روحیه حساسی دارید، به این موضوع توجه داشته باشید. همین‌طور بوک اشاره‌ای به خیانت و مسائل پیرامونش داره و انتخابش نیازمند توجه به این نکته‌اس.


لینک پی‌دی‌اف بوک:
https://t.me/c/1611068580/1099

لینک واتپد بوک:
https://t.me/c/1611068580/1098

لینک تیزر بوک:
https://t.me/c/1611068580/1097



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

05 Mar, 21:53


#نابینا
#کاپل‌ویکوک
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: انگست، فلاف، روانشانسی، دارک، اسمات، رومنس، برشی از زندگی

• Blinded
• Genre: Angst, Fluff, Psychological, Dark, Slice Of Life, Smut, Romance

● 1267 Pages (تعداد صفحات)

• این فیکشن به دو کاپل ویکوک و کوکوی بازگردانی شده. اگر نمیدونید بوک رو با چه کاپلی بخونید باید بگم به هرحال فیکشنی که بازگردانی میشه ممکنه کمی تضاد در ویژگی‌های کرکترهایی که به اون‌ها بازگردانی شده، داشته باشه اما خب من ورژن ویکوکش رو خوندم و اوکی بود و بنظرم کوکوی هم بهش میومد و چون فیک دوتا ورژن داره من به جای اسم‌ کاراکترها از لفظ تاپ و باتم استفاده میکنم که شما هر کدوم رو خواستید بخونید، به اشتباه نیوفتید.

داستان از جایی شروع میشه که تاپ، پسری که از زمان تولد با مادربزرگ پیرش زندگی کرده و در سن چهارده‌سالگی این حقیقت که یک حرومزاده‌اس و شروع زندگیش با وان‌‌نایت پدر بی‌بند‌و‌بار آمریکایی و مادر کره‌ایش توی اتاق یکی از بارهای همیشه شلوغ شکل گرفته، خنده‌های واقعی و شادی از ته دلش رو برای همیشه از دست میده و دیگه همه چیز براش پوچ و بی‌معنی میشه، جوری که انگار هیچ انگیزه‌ای برای ادامه دادن نداره. سال‌ها بعد که از هویت واقعی پدرش که یک دورگه‌ی امریکایی-کره‌ای هست باخبر میشه و میفهومه که اون مرد صاحب کمپانی بیگ‌هیته، طی تصمیمی عجیب میخواد حتی برای یک بار هم که شده اون مرد رو ببینه و چی بهتر از شرکت توی مسابقات رقصی که اون کمپانی بزرگ برگزار کرده؟ پسر(تاپ) به سئول میره و به محض ورودش به کمپانی و انتظار برای دیدن پدرش، با پسری(باتم) آشنا میشه که زیباترین لبخند دنیا رو داره اما بیشتر از اون زیبایی، لبخندش واقعیه و پسر(تاپ) مجذوب لبخندی میشه که پر از حس خوبه نه یه دروغ پوشالی.
پسری(باتم) که برای شرکت در مسابقات رقص اومده و امیدواره که بتونه کارآموز اون کمپانی معروف بشه. تاپ عکاسه و سرگرمیش اینه که از نوزادها و آدم‌ها عکاسی کنه و طی آشناییش با اون پسر(باتم) بهش قول میده ازش عکس‌های زیبایی بگیره و این شروع دوستی اون دو و اتفاقات متعددی و درنهایت عشقی عمیق میشه و کم‌کم پسر(تاپ) میفهمه که اون رقاص دلربا و مهربون هم باوجود لبخند‌های زیباش دردهای پنهان زیادی داره که پشت چهره‌ی زیبا و در قلب دردمندش پنهان کرده…
باید دید آشنایی فردی که از زندگی بریده و دیگه دلیلی برای ادامه نداره با پسر رقاصی(باتم) که باوجود تمام دردهاش برای رسیدن به ارزوهاش میجنگه به کجا ختم میشه؟
آیا عشق باز هم میتونه معجزه کنه و برای قلب‌های دلشکسته شفابخش باشه؟

• توجه داشته باشید که این بوک سه فصله و من یک خلاصه کلی از فول پارت نوشتم که در فصل دوم و سوم روند داستان، اتفاقات و جزئیات فصل اول ادامه پیدا میکنه و تعداد صفحات هم مربوط به فول پارته(هرسه‌فصل).
نکته‌ی دیگه که شاید دونستنش براتون جالب باشه اینه که فیکشن نابینا در نشر مانگاشاپ به چاپ رسیده و میتونید از چنل اصلی نویسنده پیگیری کنید و همین‌طور این بوک با کاپلی که در ورژن اصلی بوده (ویمین) توی واتپد هم آپ شده.

درآخر دقت داشته باشید که این فیکشن اول شخص نوشته شده.

لینک بوک، ورژن ویکوک:
https://t.me/c/1611068580/1079

لینک بوک، ورژن کوکوی:
https://t.me/c/1611068580/1080



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

01 Mar, 21:39


#اسیر
#کاپل‌ویکوک
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: نظامی(ارتشی)، اسمات، اکشن

• Captive
• Genre: Militaristic, Smut, Action

● 302 Pages (تعداد صفحات)

• این فیکشن به دو کاپل ویکوک و کوکوی بازگردانی شده. اگر نمیدونید بوک رو با چه کاپلی بخونید باید بگم به هرحال فیکشنی که بازگردانی میشه ممکنه کمی تضاد در ویژگی‌های کرکترهایی که به اون‌ها بازگردانی شده، داشته باشه اما خب من ورژن ویکوکش رو خوندم و اوکی بود و به‌نظرم کوکوی هم بهش میومد و چون فیک دوتا ورژن داره من به جای اسم کاراکترها از لفظ تاپ و باتم استفاده میکنم که شما هرکدوم رو خواستید بخونید، به اشتباه نیوفتید.

داستان از جایی شروع میشه که باتم یک خلبان تازه‌کار و جوونه که درحال گشت زنی با جت جنگی در آسمان و محدوده‌ی کشور خودش به همراه کاپیتانی که درواقع بالادستش محسوب میشه، هست که طی یک حمله غیرمنتظره و غافلگیرانه توسط دشمن، هواپیماش آسیب میبینه و منهدم میشه اما به طریقی و با کمک کاپیتانش ابن خلبان جوون(باتم) از جت درحال سقوط نجات پیدا میکنه؛ اما مشکل اصلی اینجاست که خلبان(باتم) وقتی به هوش میاد خودش رو توی منطقه‌ی ناشناخته‌ای پیدا میکنه و باید از هرآموزشی که دیده و تمام توان و هوشش استفاده کنه تا خودش رو نجات بده و بتونه به پایگاه کشور خودش برگرده…
باید دید روبه‌رویی این خلبان جوون(باتم) که در تلاشه تا جون خودش رو نجات بده اما ناگهان خودش رو بین اردوگاه دشمن در مواجه با کاپیتان خشن و بی‌رحم و البته به شدت جذاب نیروی دریایی(تاپ) پیدا میکنه، به کجا ختم میشه؟
آیا اون پسر کم تجربه(باتم) میتونه راه رهایی رو از زندان تن و شهوت اون مرد نظامی(تاپ) پیدا کنه؟
آیا میتونه مثل روز اول به خونه برگرده و تصور گرمای اون تن و چشم‌های وحشی رو از یاد ببره؟
و عشق حتی در دل دشمن هم میتونه خونه کنه و تو رو وادار کنه به موندن درکنار کسی که روزی ازش نفرت داشتی…

توجه داشته باشید این بوک کمی صحنه‌های خشونت و اسمات‌های تا حدودی خشن داره و اگر حساس هستید به این نکته قبل از خوندن فیکشن دقت کنید.

لینک بوک، ورژن ویکوک:
https://t.me/c/1611068580/1074

لینک بوک، ورژن کوکوی:
https://t.me/c/1611068580/1075



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

09 Feb, 10:53


#بلومارگاریتا #مارگاریتای‌آبی
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: فلاف، اسمات، رومنس، اسپورت، چت‌استوری

• Blue Margarita
• Genre: Fluff, Smut, Romance, Sport, ChatStory

● 20 Part (تعداد‌ پارت‌ها)

• این داستان فقط با کاپل کوکوی نوشته شده و توجه داشته باشید که در قالب چت‌استوری(فیک‌چت) هستش.
داستان از جایی شروع میشه که جئون جونگکوک بوکسور حرفه‌ای، خشن و معروف که همیشه برنده‌ی مسابقات سنگین و مهمه و اسمش صدرلیست برنده‌ها میدرخشه، مدتیه که روی پارک جیمین کراش داره و اون رو بد میخواد؛ اما جیمین خیلی راحت اون رو پس زده و نادیده میگیره و جونگکوک آدمی نیست که بتونه رد شدن رو بپذیره و هرچیزی رو که بخواد به راحتی مالِ خودش میکنه.
اتفاقی با دیدن کادوی اهداییش به جیمین در دست دوستش، کیم تهیونگ، پسری آروم، کم‌حرف و کیوت با روحیه‌ی شدیدا لطیف و موهای به رنگ آسمون، تصمیم میگیره که جویای موضوع بشه و اونموقع است که تهیونگ با وجود کراش پنهانی که روی اون بوکسور بی‌رحم داره تمام تلاشش رو میکنه تا جونگکوک رو به خواسته‌اش، یعنی جیمین برسونه و با توجه به اخلاق هیونگش پیشنهاد جونگکوک مبنی بر این که دوست پسر قلابیش بشه رو قبول میکنه تا حسادت جیمین رو تحریک کنه.
این بین تهیونگ از روزها قبل و یواشکی دل باخته به اون مرد خشن و جذابیتش اما آیا واقعا شانسی داره؟ آیا جئون مولر(لقب کوک) میتونه به چیزی جز بوکس و نوشیدنی مورد علاقه‌اش، مارگاریتا، اهمیت بده و اعتیاد پیدا کنه؟
باید دید خنده‌های زیبای آسمون چه بر سر قلب همیشه سنگ اون مرد بی‌احساس میاره و تمامش رو مالِ خودش میکنه!
جوری که مرد تنها اعتیادش، رنگ آبی و تن نرم آسمون بشه…
عشق همیشه صبوری میخواد و جونگکوک برای داشتنش باید چیزی که هیچوقت نداشته رو یاد بگیره؛ صبر…

توجه داشته باشید این داستان دو فصله و من یک خلاصه‌ی کلی از فول پارت نوشتم که در فصل دوم روند داستان، اتفاقات و جزئیات فصل اول گسترش و ادامه پیدا میکنه و کامل میشه؛ همینطور تعداد پارت‌ها هم مربوط به فول پارته(هردوفصل).
شما میتونید این داستان رو هم توی واتپد و توی تلگرام دنبال کنید.

لینک، بوک:
https://t.me/c/1611068580/1045


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

07 Feb, 09:27


#اسیر
#کاپل‌ویکوک
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: بی‌دی‌اس‌ام، اسمات، انگست، رومنس، جنایی

• Asir
• Genre: BDSM, Smut, Angst, Romance, Criminal

● 2145 pages (تعداد صفحات)

• این فیکشن به دو کاپل ویکوک و کوکوی بازگردانی شده. اگر نمیدونید بوک رو با چه کاپلی بخونید باید بگم به هرحال فیکشنی که بازگردانی میشه ممکنه کمی تضاد در ویژگی‌های کرکترهایی که به اون‌ها بازگردانی شده، داشته باشه اما خب من ورژن ویکوکش رو خوندم و اوکی بود و بنظرم کوکوی هم بهش میومد و چون فیک دوتا ورژن داره من به جای اسم‌ کاراکترها از لفظ تاپ و باتم استفاده میکنم که شما هر کدوم رو خواستید بخونید، به اشتباه نیوفتید.

داستان از جایی شروع میشه که افسر مخفی، خبره و ماهر نیروی پلیس(‌باتم) طی یک عملیاتی تصمیم میگیره برای شناسایی و حل کردن پرونده‌ی بزرگ‌ترین باند مافیای کره، به عنوان جاسوس برای پرده برداشتن و کشف رازهای اون باند وارد شرکت موردنظرشون که فعالیت‌های غیرقانونیشون از طریق اون صورت میگیره، بشه تا بتونه مدارک و اطلاعات لازم رو برای دستگیری و گیر انداختن اون باند مخوف که توی کار قاچاق گسترده‌ و خرید و فروش موادمخدر هستن، پیدا کنه و بعد از سال‌ها موفق بشه این پرونده رو با موفقیت به اتمام برسونه اما همه چیز به این آسونی و طبق نقشه‌ی از پیش تعیین شده‌ی پلیس و نیروی کارکشته‌اش(باتم) پیش نمیره چون افسر با ورود به اون شرکت و رویاروی با آدم‌های عجیب و مرموز درگیر اتفاقاتی میشه که با خوی پنهان درونش آشنا میشه.
یکی از مدیران اون شرکت بزرگ(تاپ) که درواقع از سردسته‌ی‌های اصلیی باند مافیایی و جزو مظنونین پرونده‌اس با دیدن اون کارمند عجیب(باتم) و رفتارهای مشکوکش تصمیم میگیره اون رو کاملا زیر نظر بگیره. اینجاست که هرکس طبق نقشه‌ی خودش بازی میکنه اما پلیس مخفی(باتم) داستان که با اعتماد بنفس کامل درحال اجرای نقشه‌ی عالیشه حتی فکرش رو هم نمیکنه که توی تله‌ی اون آدم (تاپ) حیله‌گر و باهوش بیوفته و این بین با ذات حقیقی خودش هم مواجه بشه؛ گرایش و تنش جنسی عجیبی که جرقه‌اش با دیدن اون مرد عصبی(تاپ) خورده میشه.
رابطه‌ای که بر پایه‌ی درد، شهوت و درنهایت لذت بنا میشه اما سختی‌های فراوانی رو پیش‌رو داره…
رابطه‌ای ممنوعه بین مافیای بزرگ کل کشور و پلیس مخفی‌ای که برای جاسوسی اومده؛ اما روح جسمش رو بین لحظات مملو از درد و لذتی که اون خلافکار لعنتی بهش هدیه میده جا میذاره.
باید دید سرانجام این رابطه‌ی خطرناک و آسیب‌زننده به کجا خواهد رسید؟
آیا افسرپلیس میتونه بیخیال تمام آرمان‌ها و اهدافش بشه و اجازه بده که شهوت زمینه‌ساز راه عشق بشه؟
آیا اون مافیای خطرناک با تمایلات عجیب میتونه بگذره از جاسوسی که به دنبال زمین زدنشه و مرد تنش رو جای کشتنش به اسارت گرفته؟
ممکنه که عشق راه خودش رو به دنیای بی‌رحم و پر از درد اون‌ها پیدا کنه و سرنوشت دیگری رو براشون رقم بزنه؟

توجه داشته باشید این بوک دو فصله و من یک خلاصه‌ی کلی از فول پارت نوشتم که در فصل دوم روند داستان، اتفاقات و جزئیات فصل اول ادامه پیدا میکنه و کامل میشه؛ همینطور تعداد صفحات هم مربوط به فول پارته(هردوفصل).

نکته‌ی دیگه این هستش که حتما به ژانرهای این بوک توجه کنید چون صحنه‌ها و اسمات‌های خشن و پر از شکنجه‌ای داره که اگر روی این موارد حساس هستید لازمه که به این نکته دقت کنید.


لینک بوک، ورژن ویکوک:
https://t.me/c/1611068580/1040

لینک بوک ورژن کوکوی:
https://t.me/c/1611068580/1041


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

03 Feb, 23:57


#گلی‌در‌زمستان
#کاپل‌ویکوک
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: امگاورس، رومنس، تاریخی، انگست، اسمات، امپرگ

• A Flower In Winter ❄️
• Genre: Omegaverse, Romance, Historical, Angst, Smut, Mpreg

● 910‌ Pages (تعداد صفحات)

• این فیکشن به دو کاپل ویکوک و کوکوی بازگردانی شده. اگر نمیدونید بوک رو با چه کاپلی بخونید باید بگم به هرحال فیکشنی که بازگردانی میشه ممکنه کمی تضاد در ویژگی‌های کرکترهایی که به اون‌ها بازگردانی شده، داشته باشه اما خب من ورژن ویکوکش رو خوندم و تقریبا اوکی بود و بنظرم کوکوی هم بهش میومد و چون فیک دوتا ورژن داره من به جای اسم‌ کاراکترها از لفظ تاپ و باتم استفاده میکنم که شما هر کدوم رو خواستید بخونید، به اشتباه نیوفتید.

داستان از جایی شروع میشه که امپراطوری بزرگ و قدیمی گوسو بعد از سال‌ها حکومت و عظمت به دلیل از دست رفتن تنها فرزند الفای اون پادشاه رو به انحطاطه و هر لحظه ممکنه مورد هجوم سپاهیان قدرتمند کشور ون یا شورش قبایل داخلی قرار بگیره!
پادشاه جز هفت فرزند امگا و هم‌پیمانانش که اکثرا از طریق ازدواج فرزندانشون با اون‌‌ها متحد شده بود، یار و حامی دیگه‌ای نداشت و حالا باید باز هم فرزند دیگری رو قربانی ازدواجی سنتی و ناخواسته فقط برای بقای مردم و حفظ کشورش میکرد. پادشاه گوسو ناچاراً و از سر عجز باز هم مجبور بود تا یکی از فرزندانش رو قربانی ازدواجی ناخواسته و فقط از سر مسئولت کنه؛ ازدواج امگایی از گوسو با رئیس قبلیه‌ی شان(تاپ). تنها قبلیه‌ای در گرگینه‌ها که قادر بودند به گرگ‌های تنومند و ترسناکی تبدیل بشن جوری که حتی تعداد کمی از اون‌ها توانایی مقابله با لشکریان بی‌شمار دشمن رو داشت و قطعا کمک بزرگی به امپراطوری گوسو بود. قبلیه‌ای که آوازه‌ی وحشی‌گری‌ها و آداب و رسوم عجیب و خاصشون زبون زد خاص و عام بود، قبلیه‌ای که حتی اسمش هم ترس به دل دیگران مینداخت. پادشاه، بکهیون، یکی از پسرهای امگاش رو برای این پیوند و اتحاد پیشنهاد داد اما امگای زیبای گوسو(باتم)، فرزند محبوب پادشاه، پسری که از ابتدای تولدش بی‌مادر بزرگ شده و به دلیل موردعلاقه‌ی پادشاه بودن همیشه مورد آزار و حسادت نامادری‌هاش قرار میگرفت برای نجات تنها برادری که همیشه حمایتش میکرد و همچنین ادای دین به کشورش، بی‌توجه به آینده‌ی نامعلوم و ترسناکی که در انتظارش بود، داوطلب این این ازدواج شد و برای پادشاه با وجود این که هرگز نمیخواست حداقل پسر محبوبش رو فدا کنه، هیچ چاره‌ای جز پذیرفتن خواسته‌اش باقی نذاشت. اما رویارویی امگای زیبایی(باتم) که توی پَر قو بزرگ شده بود با رئیس قبلیه‌ی وحشی شان(تاپ) قرار نبود به این آسونی‌ها پیش بره. آلفایی خشن و ترسناک(تاپ) که همه‌ از نفرتش از امگاها و بی‌بند و باری‌هاش با خبر بودن.
باید دید زیبایی بی‌حد و اندازه اون امگا توان لرزوندن قلب سنگی الفا رو داره؟
آیا اون پسر سرد و گرم نچشیده(باتم) تاب و توان تحمل سرمای سوزناک اون قبیله و زندگی مشقت بارش رو داره؟ اما سخت‌تر از همه‌ی این‌ها آیا امگای آروم و صبور و فداکار قصه میتونه بی‌مهری، سردی و خشونت بی‌اندازه‌ی جفت اجباریش رو تاب بیاره؟
الفای جاهلی(تاپ) که قرار نیست روی خوشی به جفت بیچاره‌اش نشون بده و اهمیتی براش قائل نیست و تنها به فکر بقای مردم قبیله‌اش، گرفتن غنایم جنگی و عیاشی‌های خودشه، واقعا میتونه اون گل به شدت زیبا و لطیف رو نادیده بگیره؟ یا اون امگا و ارزوهاش رو هم‌ قراره با نادونیش تباه کنه و هدیه‌ای که از طرف سرنوشت به زندگی سیاهش و سردش داده شده رو به نابودی بکشه؟
عشق قدرتمنده و توانایی جوونه زدن درست مثل یک گل زیبا حتی در دل سرمای سوزناک و کشنده‌ی زمستون رو هم داره فقط باید راه خودش رو به لایه‌های زیرین قلب‌های یخ‌زده پیدا کنه.

توجه داشته باشید که این بوک دو فصله و من یک خلاصه کلی از فول پارت نوشتم که در فصل دوم روند داستان، اتفاقات و جزئیات فصل اول رو ادامه میده و تعداد صفحات هم مربوط به فول پارته(هردوفصل).
نکته‌ای که شاید دونستنش براتون جالب باشه اینه که نویسنده این کار، نویسنده‌ی فیکشن «در آغوش تو» هست و اگر اون کار رو خونده باشید با سبک قلم ایشون در ژانر امگاورس آشنایید؛ لازمه بگم این بوک کمی صحنه‌ها و اسمات‌های خشن داره پس اگر حساس هستید به این موارد به این نکته دقت کنید.
در آخر کاپل فرعی این کار یونمین هستش.


لینک بوک، ورژن ویکوک:
https://t.me/c/1611068580/444

لینک بوک، ورژن کوکوی:
https://t.me/c/1611068580/445



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

30 Jan, 23:10


#درآغوش‌تو
#کاپل‌ویکوک
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: امگاورس، تاریخی، رومنس، انگست، اسمات، امپرگ

• In Your Arms
• Genre: Omegaverse, Historical, Romance, Angst, Smut, Mpreg

● 780 Pages (تعداد صفحات)

• توجه داشته باشید که این فیکشن به دو کاپل ویکوک و کوکوی بازگردانی شده. اگر نمیدونید با چه کاپلی بخونید باید بگم به هرحال فیکشنی که بازگردانی میشه ممکنه کمی تضاد در ویژگی‌های کرکترهایی که به اون‌ها بازگردانی میشه، داشته باشه اما خب من ورژن ویکوکش رو خوندم و تقریبا اوکی بود و بنظرم کوکوی هم بهش میومد و چون فیک دوتا ورژن داره من به جای اسم‌ها از لفظ تاپ و باتم استفاده میکنم که شما هر کدوم رو که خواستید بخونید، به اشتباه نیوفتید.

داستان از جایی شروع میشه که باتم امگای نَرِ(مَرد) شدیدا زیبا و خاصی که رقاص اختصاصی درباره و با استعداد بی‌نظیر و رقص محشر و خیره کننده‌اش تقریبا هوش از سر هرکسی میبره و تمام درباریان و مردمان سرزمین، پسرک رقاص که به خاطر رایحه‌ی مست کننده‌اش بهش لقب گل صدتومانی دادن، رو میشناسن و تحسینش میکنن. گل صدتومانی(باتم) از سن کم در قصر بزرگ شده و خاطرخواهای فراوانی داره که همیشه براش هدایای فاخر و گرون‌قیمتی میفرستن و طلب وصال با اون گل زیبا رو دارن اما اون پسرِ زیرک علاقه‌ای به همچین روابطی نداره و برخلاف ظرافت و زیباییش، بدن ورزیده و اخلاقیات خاصی داره؛ اون در عین وقار و متانت فردی سرد و جدیه که چشم‌های زیبا و بی‌رحمش زبانزد خاص و عام شده و دل از وزیرِ جوان دربار ربوده و اون آلفا رو شیفته‌ی خودش کرده اما هربار اون مرد بیچاره رو به اصطلاح تشنه میبره لب چشمه و تشنه برمیگر‌دونه ولی قصدی برای رد یا قبول کردن ابراز عشقش نداره و در راستای اهدافش از افراد قدرتمندی که بهش علاقه دارن با زیرکی و بدون هرزگی استفاده میکنه. در این بین روزی فرمانده‌ی قدرتمندی(تاپ) که آوازه‌ی رشادت‌ها و شجاعت بی‌اندازه‌اش در جنگ گوش به گوش شنیده میشه، بعد از جنگی طاقت فرسا و طولانی به خونه برمیگرده و مورد لطف پادشاه قرار میگیره. دیدار گل صدتومانی زیبا و آلفای محترم و جذاب در دربار باعث جرقه‌زدن احساسی عجیب و زیبا در دل‌هاشون میشه اما دست سرنوشت ناخودآگاه اون دو رو به دلیل داشتن هدف و انتقامی مشترک که از گذشته‌ای تلخ نشات میگیره، سر راهم قرار میده…
باید دید آیا گل صدتومانی(باتم) میتونه موفق بشه این بار هم از فرمانده(تاپ) برای نزدیک شدن به هدف چندین ساله‌اش استفاده کنه؟ آیا اون آلفای باهوش و قدرتمند تن میده به خواسته‌ی اون زیبای خوش خط و خال؟
اما عشق همیشه بازی‌های خودش رو برای رسیدن و جاودان شدن داره حتی در قلب‌های آسیب دیده و تنهایی که سال‌ها اعتماد کردن رو از یاد بردن…
دراخر این بوک دوتا کاپل فرعی داره که اولیش یونمین هستش و خیلی به ژانر امپرگ برای کاپل اصلی پرداخته نشده.


لینک بوک ورژن ویکوک:
https://t.me/c/1611068580/929

لینک بوک ورژن کوکوی:
https://t.me/c/1611068580/930


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

30 Jan, 21:37


#ددلاک #بن‌بست
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: رومنس، روزمره، برشی از زندگی، اسمات

• Deadlock
• Genre: Romance, Daily Life, Smut, Slice Of Life, Age difference, Unequal Relationship

● 23 Part (تعداد پارت‌ها)


• این فیکشن فقط با کاپل کوکوی نوشته شده.
همچنین این بوک به زبان روسی نوشته شده که مترجم با اجازه‌ی نویسنده به فارسی بازگردانیش کرده؛ اما باید بگم با این که فیکشن ترجمه‌ای هستش واقعا قلم خوانا، روان و خوبی داره پس با خیال راحت میتونید بخونیدش و هیچ تضاد یا تناقضی در متن نیست و جملات کاملا سلیس هستش.
داستان از جایی شروع میشه که کیم‌ تهیونگ پیشخدمت و سرخدمتکاری که به شدت توی کارش جدی و حرفه‌ایه و همینطور برای خانواده‌ی مین‌ کار میکنه و تقریبا اکثر افراد قشر مرفه به دلیل کار خوب و عملکرد قویش میشناسنش، بنا به تصمیمات و دلایل رئیسش، مین یونگی قراره که برای کار به عمارت جئون منتقل و در واقع پیشخدمت اون خونه بشه. صاحب عمارت بزرگ و مجلل جئون، جئون جونگکوک بیزینس‌من دورگه آلمانی-کره‌ایِ معروف و پولدار ۳۹ ساله‌اس که تقریبا ۱۲ سال از تهیونگ ۲۷ ساله بزرگتره و مرد به شدت موفق و محترمیه. مردی که خواه ناخواه و به‌مرور جذب منش، وقار و اخلاقیات خاص پیشخدمت عمارت میشه و ترجیح میده که به اون نزدیک بشه و زندگیش رو خالی از هر فردی کنه. البته کیم تهیونگ همیشه انقدر خشک، وسواس، جدی و مقرراتی نبوده و قطعا گذشته و درس‌هاش اون رو به چیزی که امروز هست تبدیل کرده، گذشته‌ای که بی‌ربط به رئیس جدیدش نیست!
باید دید قلب سرد و سنگی تهیونگ میتونه باز هم به فرد دیگری اعتماد کنه، دل ببنده و عشق واقعی رو تجربه کنه؟
قطعا جئون جونگکوک، مردی که توی زندگی به هرچیزی که خواسته با تلاش و پشتکار رسیده، البته به جز خانواده‌ای که همیشه آرزوش رو داشته، برای رسیدن به خواسته‌ی جدیدش از هیچ کاری دریغ نمیکنه.
آیا در آخر عشق میتونه کلید ورود به قلب‌هایی یخ ‌زده و تنها بشه؟
نکته‌ی دیگه این هستش که این کار یک افتراستوری هم داره و داستان در عین سادگی جزو فیکشن‌های محبوب به شمار میره و سبک جدید و متفاوتی داره؛ پس اگر به کارهای مِلو و آروم علاقه دارید، خوندنش حتما پیشنهاد میشه.


لینک بوک:
https://t.me/c/1611068580/885


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

26 Jan, 21:46


#موسیو
#کاپل‌ویکوک‌کوکوی‌ورس
#خلاصه
#ژانر: رومنس، اسمات، انگست، اکشن، جنایی، کمدی، کلاسیک

Monsieur
• Mosiyo
• Genre: Romance, Smut, Angst, Action, Criminal, Comedy, Classic

● 2,158 pages (تعداد صفحات)



• این فیکشن ورس هستش اما بیشتر به سمت ویکوک غالبه.
داستان از جایی شروع میشه که جئون جونگکوک پسر مهربون و ساده‌ای که به شدت دست و پا چلفتیه و همیشه کلی خرابکاری به بار میاره، در به در به دنبال شغلی میگرده تا بتونه از طریق اون زندگی خودش و تنها خواهرش رو بچرخونه؛ جونگکوک به دلیل علاقتون زیادش به ورزش و سال‌ها ورزش‌های رزمی بدن قوی و تنومندی داره و همین امر باعث میشه تا بخواد برای بادیگارد شدن تست بده. از طرفی کیم تهیونگ گادفادره تمام بادیگارهای کره، مردی منضبط، جدی و سختگیر که همیشه استایل گرون قیمت کلاسیک و اخلاقیات خاصش باعث میشه همه ازش بترسن و دور و برش با احتیاط رفتار کنن، مجبور میشه بادیگارد حرفه‌ای و قدرتمندی رو جایگزین محافظِ پسر رئیس جمهور، کیم نامجون، مردی که به عیاشی در تمام کشور شهرت داره، کنه…
باید دید جونگکوک میتونه با قدرت بدنی بالای خودش این جایگاه رو مال خودش کنه؟ ایا این شغل فقط قراره جیبش رو پُر پول و زندگیش رو آسون‌تر کنه؟ آیا حفاظت از اون مرد دردسرساز به همون سادگیه که جونگکوک تصور میکنه؟ همه‌ی این‌ها ممکنه ولی نه وقتی که رئیست اون مرد کلاسیک و مرموز و مشتری وی‌آ‌ی‌پیت، کیم نامجونه…
‌موضوعی که باید بهش توجه کنید اینه که این فیکشن اسمات‌های زیادی داره و خب تا حدی خشن و کینکیه پس قبلش حتما به این نکته دقت کنید.
در آخر این داستان دوتا افتر استوری داره و کاپل فرعیش نامجین،جین‌جون(ورس) هستش.

• توضیحات و خلاصه‌ی خود نویسنده:
«در مورد یک بادیگارد بسیار مشهور و محبوب ملقب به موسیو که شخصیتی بسیار جدی و منظم داره. حالا با کارآموزی به نام جئون جونگ کوک ملقب به لارک که یک مرد جذاب اما دست و پاچلفتی و بی نظمه، همکار شده و باید اون رو آموزش بده.
در این بین، وی‌آی‌پیِ موسیو، کیم نامجون پسر خوش گذرونِ رئیس جمهور، تصادفا به جای پارتنرش با یکی از تروریست‌هاش می‌خوابه! و حالا موسیو به همراه دستیار جدیدش لارک باید با دردسرهای بعد از این جریان درگیر بشن...»




لینک بوک:
https://t.me/c/1146962546/3337

لینک افتراستوی اول:
https://t.me/c/1146962546/5453

لینک افتر استوری دوم:
https://t.me/c/1146962546/6275



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

15 Jan, 19:36


#احیاگر
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: رومنس، روانشناسی، انگست، اسمات، خشن

• Reducer
• Romance, Psychological, Angst, Smut, Harsh

• این فیکشن فقط با کاپل کوکوی نوشته شده.
داستان از جایی شروع میشه که جئون جونگکوک وارث تمام ثروت عظیم و همچین شرکت پدرش، عمیقا از مشکل بی‌خوابی رنج میبره و حتی با داروها و قرص های مختلف و به کمک مشروبات الکلی هم به سختی میتونه چند ساعت بخوابه و همین امر موجب پرخاشگری و ضعف اعصابش شده. از طرفی نامادریش که در این فکره تا به همه ثابت کنه جونگکوک بیماره و صلاحیت مدیرعامل شرکت بودن رو نداره و میخواد به نوعی ثروت و موقعیت پسر رو برای خودش بدزده، روانشناسی رو برای کوک استخدام میکنه. کیم تهیونگ پسر آروم و متینی که از خدا خواسته بخاطر شرایط زندگی و وضع مالی خودش و مادربزرگ پیرش این پیشنهاد رو قبول میکنه و پاش به عمارت خشک و ترسناک جئون باز میشه. اون وظیفه اش کمک به جئون جونگکوک نیست چون ازش خواسته شده تا هرجوری که میتونه بیماری اون مرد عصبی و خشن رو تایید و براش مدرکی پیدا کنه اما ذات مهربون و قلب پاک تهیونگ ناخودآگاه میخواد هرکاری که از دستش برمیاد انجام بده تا اون مرد کمی هم که شده به آرامش برسه. البته که تهیونگ هم رازهایی داره و حتی ممکنه راجع به خودش و رشته اش هم دروغ گفته باشه اما با ورودش به اون خونه و اتفاقات عجیب و پیچیده ایی که انگار ریشه در خاطرات کودکیش داره قراره رازهای سر به مُهری برای اون دو پسر آشکار بشه. دو پسری که ناخواسته و بدون این که متوجه بشن قلب و سرنوشتشون بهم گره خورده.
باید دید در این راه پر از خشونت، دسیسه های اطرافیان و گرگ هایی که در لباس مهربونی و دلسوزی پنهان شدن، تهیونگ و جونگکوک میتونن عشق رو پیدا کنن و به این حس که هنوز جوونه هاش تازه‌اس اعتماد کنند؟
عشقی که شاید از ریشه گناه باشه یا شاید راهی بشه برای رسیدن به آرامش…

لینک بوک:
https://t.me/army_area/158647

لینک واتپد:
Wattpad Link


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

11 Jan, 14:08


#استکهلم
#کاپل‌کوکوی
#خلاصه
#ژانر: رومنس، اکشن، امگاورس، اسمات، امپرگ، هیجان انگیز

• Stockholm
• Genre: Romance, Action, Omegaverse, Smut, Mpreg, Thriller

• این فیکشن فقط با کاپل کوکوی نوشته شده و دوتا افتراستوری هم داره.
داستان از جایی شروع میشه که تهیونگ یک امگای جوان و کوچکترین پسر خاندان کیمه که از بزرگ ترین مافیاهای سئولن و تشکیلات بزرگی رو در خدمت خودشون دارن. تهیونگ سال ها خارج از کشور زندگی میکنه اما با شنیدن خبر توی کما رفتن برادر آلفاش به خونه برمیگرده تا مسئولیت کارها رو به عهده بگیره و البته که افراد اون بند خشن نمیتونن رهبری شدن توسط یک امگا رو بپذیرن اما تهیونگ به خاطر هدفش و گرفتن انتقام از خانواده‌ای که هرگز ازشون محبت ندید و پدر بی رحمش، تمام سختی های این راه رو قبول میکنه و مجبوره هرکاری برای رام کردن اون گرگ‌های یاغی انجام بده. تهیونگ به خوبی متوجه میشه این راه سخت ممکن نیست به تنهایی طی بشه پس طی اتفاقاتی تصمیم میگیره از جئون جونگکوک شریک کاری و قدیمی پدرش کمک بگیره و البته که جونگکوکِ باتجربه قرار نیست بدون دستمزد این کار رو بکنه و در ازاش درخواستی رو از پسرک امگا داره، ازدواج؛ ازدواجی که دلیل درخواستش رو فقط آلفا میدونه. جئون جونگکوک از قدرتمند ترین و شناخته شده ترین افراد و مافیاهای کشوره که حتی اسمش هم ترس به دل دشمنانش میندازه و درواقع با وجود پونزده سال اختلاف سنی با تهیونگ به تصمیم الهه ماه، جفت اون پسر سرکشه اما امگا از این راز که سال ها جونگکوک مخفی نگه داشته خبری نداره. جونگ‌کوک اختلال تجزیه هویت داره(چند شخصیتی) و تقریبا پنج شخصیت داره و نام یکی از اون شخصیت ها استکهلم هستش که طبق شرایط، محیط، فشار و اتفاقات، بینشون سوییچ میشه ولی یک چیز بین شخصیت های مختلفش واضحه، اون مرد قرار نیست از جفتش دست بکشه.
باید دیدن باوجود این شرایط سخت و نفرتی که قلب تهیونگ رو سیاه کرده و تنها ریسمان نجاتش اون مرده مرموزه، میتونه اعتماد کنه و به هدف چندین سالش برسه و این راه سخت و تاریک رو طی کنه؟ قطعا این مسیر قراره پرده از رازهای بزرگ و تاریکی برداره و در کنارش عشق دیوانه واری رو به تصویر بکشه.

لینک بوک:
https://t.me/Ituhide/184

لینک افتراستوری اول:
https://t.me/Ituhide/191

لینک افتر استوری دوم:
https://t.me/Ituhide/195

لینک واتپد:
Wattpad Link


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

06 Jan, 10:15


#درامتداد‌رود‌سن
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: درام، رومنس، انگست، اسمات

• Along the seine river
• Genre: Dram, Romance, Angst, Smut

• این فیکشن فقط با کاپل ویکوک نوشته شده.
داستان از جایی شروع میشه که کیم تهیونگ، نویسنده‌ی ناشناسی که تقریبا به دلیل فروش نرفتن کارها و ‌‌ایده هاش در فقر دست پا میزنه، توسط مردی که عاشقانه میپرستش و همسرشه، جئون جونگکوک، مدیر فروش یکی از بزرگ‌ترین و معروف‌ترین بزندهای لوازم آرایشی که به شدت تو کارش موفقه و وضع مالی خوبی هم داره، از خونه بیرون انداخته میشه.
اون دو مرد ساکن پاریس دوتا دختر دو قلوی شش ساله دارن و حالا با تصمیم پدرهاشون که البته تهیونگ نقش چندانی درش نداشته مجبورن نوبتی تا روزی که رسما از هم جدا بشن بچه ها رو نگه دارن. البته که جونگکوک از خداشه هر دو دخترش رو پیش خودش نگه داره چون میدونه همسر سر به هواش حتی از پس مخارج خودش هم برنمیاد اما تهیونگ هم پدرشونه و حق داره که بخواد اون ها رو ببینه.
مشکل این زوج عاشق و کمی عجیب از جایی شروع شد که جونگکوک که فردی زود جوش و عصبیه و تقریبا همه اون رو به عنوان تاپ رابطه که خیلی به تهیونگ سخت میگیره میبینن، مجبور بود تمام بار مسئولیت زندگیشون رو به دوش بکشه و تهیونگِ آروم و متین بدون این که دنبال یه کار واقعی باشه خودش رو غرق رسیدن به هدفش یعنی نویسندگی و نوشته هاش کرد و خب هیچ زندگی‌ای با تلاش یک نفر سر پا نمیمونه و جونگکوک هم بالاخره خسته شد از این تلاش های یک طرفه و تحمل بیخیالی های همسرش.
حالا باید دید کیم تهیونگ میتونه دست بکشه از ارزوهاش و خانواده‌اش رو برای خودش نگه داره و ثابت کنه که اون هم میتونه یه مرد واقعی برای عزیزاش باشه؟

لینک بوک:
https://t.me/c/1438974832/14459

لینک واتپد:
Wattpad Link


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

06 Jan, 09:46


#الهه‌انتقام #نمسیس
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: جنایی، انگست، درام، معمایی، اسمات

• Nemesis
• Genre: Criminal, Angst, Dram, Smut

• این فیکشن فقط با کاپل ویکوک نوشته شده.
داستان از جایی شروع میشه که کیم تهیونگ و جئون جونگکوک زوجی که ده سال از زندگی مشترکش گذشته شاهد خشک شدن ریشه‌ی عشقشون شدن و دیگه زندگیشون هیچ رنگی نداره و هرروز بیشتر از دیروز سرد میشه.
تهیونگ یک کارآگاه پلیس ماهر و باهوشه و جونگکوک آکادمی نقاشی داره، اون ها بالاخره تصمیم گرفتن که دختر شیرینی رو به زندگیشون اضافه کنن و رنگ بیشتری بدن به دنیاشون؛ دختری که قادر به شنیدن و صحبت کردن نبود و طی اتفاقی اون رو از دست دادن و بعد همه چیز برای اون دو مرد منجمد شد. تهیونگی که به هر دری زد و سه سال تمام دنبال قاتل دخترش گشت و جونگکوکی که از شدت علاقه به دختر کوچولوی از دست رفتش تمام روانش مختل شد. حالا سر و کله اتفاق تلخ دیگری توی زندگیشون پیدا شده؛ قاتل سریالی باهوشی که تهیونگ در به در به دنبال پیدا کردنشه ولی هرروز بیشتر ردش رو گم میکنه و ازش دورتر میشه.
باید دید این خط داستانی پر از هیجان به کجا میرسه…
آیا تهیونگ و جونگکوک با وجود تمام اتفاقات حاضرن تا آخرین لحظه کنار هم بمونن؟

لینک بوک:
https://t.me/vkook_i/198296

لینک واتپد:
Wattpad Link


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

04 Jan, 14:38


#نوآ
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: درام، رومنس، برشی ‌از‌ زندگی، اسمات

• Noah
• Genre: Dram, Romance, Slice of Life, Smut

• این فیکشن فقط با کاپل ویکوک نوشته شده.
داستان با زوج عاشقی شروع میشه که زندگی زیبا و عاشقانه‌ایی دارن. جونگکوکی که پاتیناژ کاره و با رقصیدن روی یخ ها و شکافتنشون با اسکیت هاش به زیبایی میدرخشه و نگاه هرکسی رو معطوف به خودش میکنه، قلبش رو سال ها به مرد مکانیکی داده که همیشه با سر وضع روغنی و دست های سیاه شده از روغنش به خونه برمیگرده و آغوش گرم سوآنش رو طلب میکنه. اون دو پسر فارغ از دنیای اطراف به آرومی روزهاشون رو سپری میکنن و اما کی گفته که زندگی قراره تا ابد روی خوشش رو به آدم ها نشون بده؟ جونگکوکی که مدت هاست راز بزرگی رو از مردش پنهان کرده و میدونه که اگر مرد چیزی راجع به اون بفهمه یقینا اون رو به خیانت متهم کرده و ترکش میکنه. از طرفی اون راز پنهان شده به دست یونگی، کسی که مخالف رابطه جونگکوک با تهیونگِ از نظرش بی سر و پاست، سال ها به سختی سکوت کرده و حمایت و پناه شده برای جونگکوک و رازش اما انگار عمر این همه پنهان کاری سر رسیده و بالاخره زندگی به ظاهر آروم سوآن(جونگکوک) و پادشاه کاج‌ها(تهیونگ) قراره دستخوش تغییراتی به زیبایی ماهی قرمز بشه؛ شاید چسبِ زخم های رنگ رنگی یا شاید دست کوچکی که اون‌ها رو روی زخم‌ها میچسبونه، بتونه درد های عمیقشون رو التیام بده…
اما باید دید گذشته سیاه تهیونگ که قراره اون هم دردی روی دردهاشون بشه چجوری تازیانه هاش رو به تنه‌ی لرزان این زندگی وارد میکنه؟ آیا اون دو مرد میتونن باز هم به روزهای آفتابی‌شون برگردن؟

لینک بوک:
https://t.me/vkook_i/239650

لینک واتپد:
Wattpad Link


𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

02 Jan, 20:51


#رنگ‌ها
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: رومنس، کلاسیک، اسمات، انگست، سیکرت

• Colors
• Genre: Romance, Classic, Smut, Angst, Secret

• این فیکشن فقط با کاپل ویکوک نوشته شده و به گفته‌ی نویسنده چون بوک ژانرهای زیادی رو در برمیگیره ترجیح دادن که خود ریدر حدس بزنه.
داستان از جایی شروع میشه که کیم تهیونگ مردی که در سوگ عزیز از دست رفتش، جئون جونگکوک، عشق زندگیش که اون رو به تلخی از دست داده، به فرو پاشی رسیده، تصمیم میگیره به زندگی خودش که خالی از هر رنگی شده پایان بده البته تهیونگ قبل از بودن جونگکوک در زندگیش هم به دلیل کور رنگی قادر به دیدن رنگ ها نبود اما با حضور اون پسر نقاش تونست با قلبش زندگی رو رنگی ببینه اما چه به بد که سرنوشت پایانشون رو تلخ نوشته بود. طی اتفاقاتی تهیونگ راضی میشه که یه فرصت بده خودش بده و پیش روانشناسی عجیبی میره تا شاید بتونه درد قلبش رو تسکین بده اما اون روانشناس عجیب و مرموز و حرفا های پر از رازش قراره سرنوشت تهیونگ رو دستخوش تغییرات تکان دهنده ایی کنه، تغییراتی که شاید تهیونگ رو دوباره به معشوق از دست رفتش برسونه و مرد باز هم بتونه عزیزترینش رو در آغوش بکشه اما این بار جونگکوکی رو مشاهده میکنه که کاملا با اون غریبه اس و قلبش رو به فرد دیگری داده!
باید دید تهیونگ برای پس گرفتن کسی که همیشه توی سرنوشت بوده حاضره دست به چه کار هایی بزنه و با چه حقیقت هایی رو به رو میشه.
پیشنهاد میکنم این داستان زیبا و دیالوگ های زیباتر که سرنوشت دلدادگی با رقص رنگ هاست رو از دست ندید.
و در آخر کاپل فرعی این بوک هوپمین هستش.



لینک بوک:
https://t.me/vkook_i/219672



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

Fic’s Summary

02 Jan, 13:48


#بگذارچشم‌هایت‌باشم
#کاپل‌ویکوک
#خلاصه
#ژانر: رومنس، انگست، کلاسیک، اسمات

• Let me be your eyes
•Genre: Romance, Angst, Classic, Smut

• این فیکشن فقط با کاپل ویکوک نوشته شده.
داستان از جایی شروع میشه که پسر ارشد خانواده جئون، جئون جونگکوک که یک خواهر بزرگتر و یک بردار کوچک تر از خودش داره، در آستانه هیجده سالگی به دلیل نقص مادر زادی که از بچگی داره به شدت غمگین و تنهاست. اون پسر نابینا، با چشم های بی فروغ متولد شد و همه‌ی سال های زندگیش رو با تاریکی گذروند. خواهرش هرگز رفتار صمیمی و گرمی با اون نداشت و پدرش هم به دلیل مشغله کاری بیشتر وقت ها خونه نبود و جونگکوک محکوم بود به تنهایی چون با توجه به شرایطی که داشت نمیتونست از خونه خارج بشه و قاعدتا دوست نزدیکی هم نداشت. روح زیبا و لطیف جونگکوک در برابر این همه غم زیادی بی پناه بنظر میرسید اما روزی با برگشتن عمه‌ی محبوبش به خونه و برگذار شدن مهمانی بزرگی همه چیز برای اون پسر تنها عوض شد. در اون مهمانی جونگکوک با کیم تهیونگ، مرد جوانی که پسر دوست صمیمی عمه‌اش بود آشنا شد و از نظرش صدای اون مرد براش به شدت آشنا بود. کیم تهیونگ برخلاف باور همه با محبت و احترام خیلی زیادی با جونگکوک رفتار کرده و ناخودآگاه جذب پاکی و معصومیت اون پسر زیبا شد، اما ماجرای این آشنایی، دوستی زیبایی رو با وجود هشت سال تفاوت سنی شکل داد که زمینه ساز راهی پر از دلدادگی، فداکاری و عشقی عمیق شد.
باید دید عمر این احساس با وجود سختی ها و موانع چقدر دووم میاره و آیا عشق توان مقابله و پیروز شدن بر همه‌ی سختی ها رو داره؟
~ دقت داشته باشید فضای این داستان زیبا، کلاسیک هست و در گذشته اتفاق میوفته.

لینک بوک:
https://t.me/c/1303297415/114795



𝝣 @TaeKookSummary 𝝣

1,765

subscribers

27

photos

0

videos