soren_fact_com @soren_fact_com Channel on Telegram

soren_fact_com

@soren_fact_com


تن مرده چون مرد بی دانش است که نادان به هر جای بی رامش است که دشمن که دانا بود به ز دوست که با دشمن و دوست دانش نکوست. ( مجموعه مقالات بنده در قالب عکس و ویدیو)
کتابخانه: @ketabsoren
ادمین دوم: @ProSorena

soren_fact_com (Persian)

سورن فکت کام یک کانال تلگرامی پر از اطلاعات علمی و فرهنگی است که شما را با دنیای دانش آشنا می کند. این کانال حاوی مقالات علمی و فرهنگی است که به صورت عکس و ویدیو منتشر می شوند. اگر به دنبال یادگیری و افزایش دانش خود هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. از کتابهای مورد علاقه خود در کتابخانه آنلاین کانال بهره مند شوید و با ادمین دوم کانال نیز در تماس باشید. جهت اطلاعات بیشتر وارد کانال soren_fact_com شوید و از مطالب آموزشی و آگاه کننده آن لذت ببرید.

soren_fact_com

18 Nov, 13:05


فواید فلسفه از زبان راسل:

1:فلسقه بذر شک را درون انسان می‌کارد و به او می‌آموزد که باید های زندگی را به شاید تبدیل کند و با شکاکی به جست و جو و کسب آگاهی بپردازد. فلسفه تعصب را از بین می‌برد و به انسان می آموزد که قطعیت در بسیاری از موضوعات وجود ندارد و کاری می‌کند انسان با کنش‌گری به سمت موضوعات و مفاهیم تازه برود و با ناشناخته ها آشنا بشود.

2: فلسفه باعث میشود دغدغه های ما کلان و بزرگتر بشود و محدود به چیز های ساده نباشد. وقتی دغدغه های انسان در سطح ساده ای باشد تنها همانند حیوانی به امرار معاش و و بر آورده کردن خواسته های خود روی می‌آورد و آرامش خود را از دست می‌دهد گویی همانند یک انسان زندگی نمی کند. گویی در یک زندان است و تنها تقلا می کند و راه خروج از این زندان فلسفه است فلسفه ای که به انسان اجازه می‌دهد آزادانه فکر کند و خود را از بند جدا سازد.

3: راه جدایی از این زندان تقلا برای امرار معاش اندیشیدن فیلسوفانه است. این نوع اندیشیدن ذهن انسان را باز می‌گذارد و باعث گسترش علایق و تجربیات و دانسته های انسان می‌شود و محدودیت را کنار میزند. فلسفه انسان را به شهروند جهان تبدیل می‌کند انسانی که در زیر جبر طبیعی و سیاسی له می‌شود و کاری از دستش بر نمی آید با اندیشه می‌تواند راه آزادی را پیدا کند و از تعصبات و ترس ها و یکنواختی زندگی خلاص شود.

4: یادمان باشد که فلسفه راه اندیشیدن است و در آن نباید به دنبال پاسخ سوالات قطعی باشیم هر چند که پاسخ های قطعی ای نیز وجود دارد اما فلسفه راه تفکر برای رسیدن به آزادی اندیشه است و توجه در فلسفه به صورت سوال است و از آن صورت سوال دیدگاه های متفاوت به وجود می آید به گونه ای فلسفه محدودیت ذهن را خنثی می‌کند. در این شرایط ذهن انسان با تفکر می‌تواند به اندازه جهان بزرگ بشود و انسان را با ناشناخته ها و موضوعات زیادی آشنا کند
.

soren_fact_com

12 Nov, 11:38


برخی از دانشمندان ایران باستان قسمت نخست

(در رابطه با اندیشمندانی همچون زرتشت و مزدک و مانی نیز قبلا پست گذاشتیم)
( وقتی میگیم دانشمند منظور هر گونه دانشیه چون نمیشه با معیار مشخص شده برای دانشمند امروز بسیاری از اشخاص آن زمان رو دانشمند خواند اما اون زمان تفکر و دانشی داشتن)

هوشتانه-اوستن: او شاهزاده ای هخامنشی بود. هوشتانه نخستین کسی بود که برای علم کیمیا مرزی مشخص کرد و یونان با الهام گرفتن از این شخص به ادامه دادن این علم روی آورد. البته او یک شیمی دان نیز بود.از دید هوشتانه انواع مختلفی از کیمیا وجود دارد جادو های مرتبط به آب و ارواح و هوا و ... یا حتی غیب گویی و صحبت با گذشتگان را هوشتانه وارد اندیشه یونانیان کرد و بسیاری از فلاسفه مثل افلاطون و فیثاغورث علم او را مطالعه کردند. او همچنین استاد دموکریت بود و برخی معتقد هستند نظریه دموکریت بنا بر وجود اتم و ساختار جهان از اتم را وی با مطالعه سخنان و آموزش استادش هوشتانه آموخت و بیان کرد.
سخنی منسوب هوشتانه:طبیعت در طبیعت افسون می‌شود، طبیعت بر طبیعت فاتح می‌شود، طبیعت بر طبیعت چیره می‌شود.

مهرداد ششم نخستین سم شناس شرق:مهرداد ششم پادشاه سلسله مهردادیان بود که از یک طرف تبار خود را به اسکندر و از طرف دیگر به هخامنشیان می‌رساند. او توانست سرزمین های روم در آسیای صغیر را فتح کند و به یکی از بزرگترین افرادی تبدیل شد که توانست رومیان را در هم بکوبد. اما بحث ما این است که پدر مهرداد توسط سم از دنیا رفت و مهرداد وقتی پادشاه شد و سپس از آن وقت خود را بر روی مطالعه بر روی سموم مختلف گذاشت و سموم مختلفی را ایجاد کرد و در سپاهش از آن استفاده کرد و پادزهر های بسیاری هم کشف کرد به گونه ای که اکثر سم ها که از طریق تیر کمان به او و لشکرش می‌خورد تأثیر نداشت و توانست خود و سپاه را در برابر تمام سموم آن زمان در امان نگه دارد و این اقدام او در علم پزشکی در آینده میتراداتوم نام گذاری شد.

بزرگمهر: بزرگمهر وزیر دربار انوشیروان بود که در کودکی به علم آموزی روی آورده بود. او منجم و وزیر و فرد دانشمندی بود همچنین به شدت به ارزش های اخلاقی توجه داشت که به این دلیل مورد توجه مورخان زیادی قرار گرفته است. بزرگمهر در نجوم و تعبیر خواب سررشته زیادی داشت و احکام نجومی که وی نوشت بعد ها از پهلوی به عربی ترجمه شد و مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. او همچنین مخترع بازی تخته نرد یا نردشیر است که این بازی فلسفه زیبایی دارد. سی مهره نشان دهنده سی روز و شب است. پانزده مهره سفید همانند روز است و پانزده مهره سیاه همانند شب. عدد یک در تاس به یکتایی خداوند اشاره دارد. عدد دو به دو جهان اشاره دارد. عدد سه به گفتار و کردار و پندار نیک اشاره دارد. چهار به چهار موقعیت شرق و غرب و جنوب و شمال. پنج به روشنی هایی همانند خورشید و ماه و ستاره و آتش و رعدوبرق. و عدد شش هم به شش فزونی اهورامزدا یا همان امشاسپندان.

ارتاخه: او یک مهندس در دوران هخامنشیان بود. او کانالی را برای خشایارشا را ساخت. این کانال برای کشتی رانی بی خطر و سلامت ناوگان خشایارشا ایجاد شد. طول آن ۲۵۰۰ یارد بود و بزرگ بود. این کانال از رشته حوضچه هایی تشکیل شده بود که دو تا هشت پا عمق و شصت تا نود پا پهنا داشتند.

ساتاسپس: ساتاسپس یک جغرافی دان در دوره هخامنشیان بود که خشایارشا او را به کشف مناطق مختلف مأمور می‌کند. او شروع به دریانوردی می‌کند و مناطق مختلفی را در آفریقا کشف می‌کند و او تا گینه را نیز کشف می‌کند.

اندرزگر( زادان فرخ): او منجم و ریاضی دانی در اواخر دوره ساسانیان بود که تحقیقات زیادی در رابطه با ریاضیات و نجوم داشت و محاسبات نجومی دوره ساسانی رو تدوین کردش و کتابی نیز‌ در این باره نوشت که بعد ها مسلمین از دانش این منجم ایرانی استفاده کردند.

آذرباد: آذرباد موبد موبدان در زمان ساسانیان بود که سخنان وی در ادبیات پس از خود تأثیر زیادی گذاشت. همچنین می‌توان گفت او مدافع حقوق زنان نیز بود و بسیاری از مطالب و کتبی که از بین رفته بودند را زنده کرد و اندرزنامه اخلاقی ای نیز دارد. همچین خرده‌اوستا که قسمتی از مجموعه اوستا است و شامل دعاها و سرودهای کوتاه آیینی زرتشتیان می‌شود را نیز آذرباد مهراسپندان تدوین کرده است. در اینجا به بخشی از نصیحت های وی می‌پردازیم.

اهمیت به حقوق زنان: زن و فرزند خود را از تحصیل علم بازمدار تا غم و اندوه به تو نرسد و پشیمان نشوی.

بیان اهمیت دانشمندان:
حضور دانشمندان را گرامی دار و از ایشان سوال کن و جواب شنو.

اهمیت علم و دانش:
ای پسر من بشنو تورا میگویم که بهترین بخشایش ها تعلیم و تربیت مردم است زیرا مال و مکنت زوال پذیرد و چهارپایان بمیرند ولی دانش و تربیت باقی ماند.

نیکی گرایی:
ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد.

منابع در کامنت

soren_fact_com

11 Nov, 12:03


دانشمندان دربار خسرو پرویز از زبان پیگولوسکایا خاورشناس و متخصص تاریخ خاورمیانه روس
و همچنین روابط خوب خسرو پرویز با یک دانشمند اهل یمن:

نقل شده است که ۳۶۰ دانشمند شامل طبیب و ساحر و منجم در دربار خسرو پرویز حضور داشتند. در میان آن‌ها یک عرب به نام صعیب بود که نشانه‌ها را با استفاده از سنت‌های عربی تعبیر می‌کرد، و به‌ ندرت خطا می‌کرد. او اهل یمن بود و شاهنشاه برای حل مسائل گوناگون خود به این دانشمند رجوع می‌کرد. او درباره تهی‌دستی که گریبان دولت را گرفته بود و همچنین برای آگاهی از موقعیت ستاره‌ها به‌منظور آغاز هر یک از برنامه‌ هایش با مرد یمنی مشورت می‌کرد

منبع: کتاب ایران و بیزانس صفحه ۲۱۲

soren_fact_com

08 Nov, 11:05


سعدی شیرازی حکایت در باب نیکی مرد پارسا و تزویر و ریای دوستان

دزدی به خانهٔ پارسایی در آمد؛ چندان که جست چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا خبر شد. گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود.

شنیدم که مردانِ راهِ خدای
دلِ دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مَقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ؟

دوست داشتن اهلِ صفا( انسان های نیک و صوفی)، چه در روی و چه در خفا، نه چنان کز پست عیب گیرند و پیشت بیش میرند.

( به طور کلی میگه انسان های بزرگ چه در رویت و چه در خفا دوستت دارند و قضاوتت نمی‌کنند و ریایی در کار آنها نیست و در روی تو و در پشت تو یک گونه رفتار می کنند)

در برابر، چو گوسپندِ سلیم
در قفا، همچو گرگِ مردم‌خوار
هر که عیبِ دگران پیشِ تو آورد و شمرد
بی‌گمان، عیبِ تو پیشِ دگران خواهد برد

soren_fact_com

05 Nov, 19:11


دکتر نصرالله پورجوادی
مفهوم نور در فلسفه سهروردی و ریشه حکمت نور سهروردی

مفهوم نور و ظلمت در این فلسفه: نور در فلسفه سهروردی دارای دو نقش اساسی از جهت وجودشناختی و معرفت شناختی است. از لحاظ وجود شناختی، سهروردی کل هستی را به نور و ظلمت تقسیم می کند و براین عقیده است که نور و ظلمت عناصر اصلی مقوم جهان هستند. او ضمن تاکید براینکه نور واقعیتی بدیهی و تعریف ناپذیر است، که مفهوم ظلمت نیز از عدم آن فهمیده می شود؛ هریک از نور و ظلمت را به دوگروه جوهر و عرض تقسیم می کند. در اینجا، دو نوع نور وجود دارد: انوار مجرد، موجوداتی اند که در هستی خود مستقل اند و انوار عارض، که در وجودشان وابسته به دیگری هستند. موجودات ظلمانی نیز دو قسم اند که عبارتند از جوهر تاریک، که بی نیاز از محل است و دیگری عرض-های ظلمانی، که وابسته به موجودات دیگری اند. نکته مهم در تقسیم بندی سهروردی از نور و ظلمت، درنظر گرفتن رابطه تشکیکی بهره مندی همه موجودات از حقیقت نور است، یعنی هر اندازه که موجودی مجرد تر باشد از نور بیشتری بهره مند است و استقلال وجودی بیشتری دارد، که در راس این سلسله، خدا به عنوان نور الانوار جای می گیرد. از جهت معرفت شناختی، سهروردی بین نور و معرفت اشراقی ارتباط دقیقی برقرار می سازد. او ابتدا تاکید دارد که نور عین خودآگاهی و علم حضوری است و با توجه به مراتب مختلف تشکیکی موجودات، رابطه معرفتی آنها را با استفاده از دو واژه اشراق و شهود تبیین می کند. او می گوید معرفت موجودات به انوار مافوق خود به نحو شهود و مشاهده است، درحالیکه معرفت انوار عالی به موجودات پایین تر به نحو اشراق است. در اینجا، اشراق همان پرتوافکنی انوار عالی بر انوار سافل است. پس این نور و روشنایی حاصل از آن است که هم علت هستی اشیاء و هم علت شناخته شدن آنهاست و اینکه علت حقیقی همه نوربخشی وجودی و معرفتی خداست.

ریشه های حکمت نور در فلسفه سهروردی:
حکمتی را که سهروردی در آثار خود مطرح کرده است بر اساس دو اصل نور و ظلمت و مراتب نور تاسیس کرده و آن را «حکمت نوریه» و «علم حقیقت» دانسته است. این حکمت را هم وی از راه ذوق و با واسطه‌ی «طباع تام» خود دریافت کرده است. همین ادعا را قبل او حکیم مانی در آثار خود، از جمله در کتاب شاپورگان کرده و حکمت خود را که «علم لدنّی» دانسته است مستقیما و به طریق ذوقی از همزاد خود فراگرفته است. نوری هم که سهروردی از آن سخن گفته نور زنده است و این مفهوم را هم وی از مانی اخذ کرده است.

soren_fact_com

03 Nov, 15:31


امان از ویروس سرخ

آقا خلاصش اینه که برخی انقلاب ها در تاریخ بخاطر موضوعاتی مثل آزادی مدنی و عقیده و حق زنان و این موضوعات اتفاق افتاده یا اگه شرایط حتی یک مقدار بد می‌شد مردم دست به اعتراض میزدن یا از درون حاکمیت خیانت هایی اتفاق میوفتاد و باعث انقلاب و تحول در دولت ها می شد.

ولی لنین از همون بچگی می‌دید که نظام ارباب رعیتی توی کشور حاکم هستش می‌دید که به طبقه پروتالریا ستم فراوانی میشه و استبداد روسیه تزاری رو قشنگ مشاهده می‌کرد اما از این موضوع خوشحال بود چون معتقد بود این درد و رنج و سختی انقدر باید اتفاق بیوفته و زیادتر بشه که مردم حتی فرصت نداشته باشن برای نون روزمره خودشون زندگی کنن یعنی یک دو راهی ایجاد بشه که اون یا انقلاب هستش یا مرگ که درست هم فکر می‌کرد هر چند بر اندازی روسیه تزاری نقش اصلی ای که تأثیر زیادی داشت هم امپراتوری پروس و کمک اون به لنین بود. اما لنین با این پیش‌بینی به صورت درست طی سال ها اعتصاب ها و مخالفت مردم با حاکمیت روسیه تزاری را مشاهده می‌کرد و دقیقا همان شد که او می‌گفت.

soren_fact_com

01 Nov, 13:37


این شعر رو می‌خوانی و احساساتت فوران می‌کنه

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت

شب ها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست

ایرج میرزا

soren_fact_com

30 Oct, 12:05


پروتاگوراس می‌گوید: انسان میزان همه اشیاء است.

اما یعنی چه؟

بسیاری بر این باور هستند که هر چه انسان می‌تواند درک کند به جهان برمیگردد اما در واقع همه مدرکات حسی و ذهنی به انسان بازمی‌گردد نه جهان! لازمه درک موضوعی درونی است و هر انسانی بر اساس رویکرد و سنجش خود هر چیز را درک می‌کند برای همین است که دیدگاه های گوناگونی وجود دارد در صورتی که خیلی چیز ها در جهان یکسان است. ذهن انسان اشیاء رو بر اساس خاصیت اونا نشون میده و شکل و صفت اصلی اونا رو نمیبینه.

اندیشه های ما درباره اشیاء تصویر خود ما است نه اصل اشیاء. برای مثال ذهن انسان به علت ساده انگاری و علاقه مندی به راحتی تلاش دارد اشیاء را مرتب و منظم تر از آنچه هستند نشان بدهد و از واقعیت آنها دور شود.

اگر ذهن انسانی مطلبی را بنا بر لذت یا ایمان یا باور عموم مردم باور کند می‌خواهد از هر چیزی برای اثبات آن استفاده کند و حتی اگه براهین و استدلال های قوی بر خلاف آن عقیده وجود داشته باشد یا به آنها توجه نمی‌کند یا با یک موضوع جزئی می‌خواهد آنها را نفی کند و در تمام مدت این کار را بدون تفکر انجام می‌دهد و نمی‌خواهد از عقیده خود دست بکشد و آن را فدای واقعیت و حقیقت کند.

در نهایت وقتی همگان نمی‌توانند در هیچ اصل مشترکی به نام حقیقت به وحدت نظر برسند پس حقیقت جنبه خصوصی و شخصی دارد و هر کس هر چه بپندارد و تخیل کند برای او حقیقت است.

به گونه ای مکاتب و انسان ها هر کدام بر اساس نوع تفکر و شیوه باور ذهنی خود روی حقیقت و واقعیت نام می‌گذارند و حقیقت امری است که هر کس تعبیر خود را از آن دارد
.

soren_fact_com

28 Oct, 12:37


دو مورد از فضایل اخلاقی کوروش بزرگ در نگاه گزنفون:

۱: آزاد کردن اسیران و ستیز با برده داری: کوروش دستور داد برخی از اسرا را که زنجیر شده بودند را آزاد کنند و کسانی که بیمار یا زخمی بودند را به دست پزشکان سپرد. و سپس به کلدانیان گفت که برای ویرانی این سرزمین نیامده ام بلکه به دلیل ایجاد صلح میان شما و ارامنه آمده ام. من اسیران را آزاد می کنم و بهتر است شما و ارامنه با یکدیگر به صلح بپردازید.

۲: صلح طلبی و مخالفت با تجاوز به زنان: کوروش به کلدانیان و ارامنه گفت از این پس با یکدیگر با صلح رفتار کنید و در زمین های خود کشاورزی کنید و در خانه های خودتان بمانید و با همان کودکان و زنان خود زندگی کنید( اشاره به این که به دنبال اسارت زنان دیگری نباشید)و نه با ما و نه با دیگری به جنگ نپردازید

بزرگداشت کوروش بزرگ بر تمام ایرانیان با هر عقیده و باوری پیروز باد❤️❤️

منابع در کامنت

soren_fact_com

27 Oct, 15:02


آشنایی با مزدیسنا از دید فلسفی قسمت دوم
اشه یا اشا چیست؟
( نظم هستی و راستی کردار و راستی اندیشه و خردگرایی در یک موضوع)

معنی واژه: به طور کلی واژگان بسیاری وجود دارند که شاید نتوان برای آنها یک معنی واحد پیدا کرد این واژه نیز همین گونه است. اما شاید بتوان آن را به معنای راستی و درستی تعبیر کرد.

اشا یا اشه دلیل نظم هستی:در گاتاها زرتشت این ویژگی را به اهورامزدا مرتبط کرده است و بیان می کند از آغاز تا کنون همه چیز بر اساس اشا به وجود آمده و دنبال می‌شود. اما یعنی چه؟ مگر اشه به معنای راه درستی و راستی نبود؟ همان گونه که اشاره کردیم اشه دارای چند معنی است اما با بیان این معانی یک تعبیر کلی از این واژه میتوان آموخت. در اینجا که اشاره کردیم اشا چیزی است که در هستی و جهان جاری است و باعث میشه هستی و جهان متلاشی نشه و به بی نظمی نرسه. پس در اینجا اشا چیزی است که نظم جهان را به وجود آورده است. به گونه ای به همان نظریه نظام مند بود جهان اشاره دارد. چیزی که به این نظم کمک می‌کند نیز تضاد است که طبق نظریه بسیاری از فلاسفه یکی از بنیادی ترین چیز ها در جهان است و به جهان معنی می‌بخشد. نیروی های همگون و ناهمگون با هم همکاری و مقابله می کنند و نظم جهان پایدار می‌ماند. همانند تز و آنتی تز همانند خیر و شر همانند جاذبه و نیروی گریز از مرکز و ... همه این ها در پایداری هستی و جهان تأثیر دارند.

مردم و خرد و راستی: پس در این زمان زمانی که مردمان بر روی زمین آمدند باید راه خرد و دانش را دنبال کنند و باعث آبادی و سازندگی جهان بشوند. مردمان تنها زمانی در راه اشه قرار گرفته اند که از خرد خود استفاده کرده باشند و نادانی را انتخاب نکرده باشند. اما تنها خرد کافی است؟ پس منظور از راه راستی چیست؟ بهترین گونه و روشی که اشه می‌تواند در روان مردم به وجود بیاید و او را به پاکی برساند ویژگی هایی همچون سازندگی و خدمتگزاری و مهربانی و آبادسازی و پارسایی است با این ویژگی های اخلاقی مردمان باعث خوشبختی خود و دیگران می‌شوند. اگر بشر همچین ویژگی هایی داشته باشد با اشه یکی شده است و راه اشه و درستی را پیش گرفته است و پیش زمینه راه رسیدن به اشه نیز همان خرد است. چنان که زرتشت در گاتها می‌فرماید ای مزدا خواستاریم تا ما نیز از رهروان راه اشا( اشون)باشیم. پس با خرد و فضایلی که اشاره شد انسان نیز می‌تواند در راه اشه قرار بگیرد و از درستکاران باشد.

soren_fact_com

25 Oct, 11:58


خوشبختی چیست
قسمت سوم

اپیکور ، فیلسوف بزرگ و مطرح دقیقا که بود و در مورد فلسفه خوشبختی و خوشحالی چه میگوید؟


اپیکور یکی از بزرگترین و تاثیر گذار ترین فیلسوفان یونان باستان، در سال ۳۴۱ پیش از میلاد به دنیا آمد و در سال ۲۷۰ پیش از میلاد در آتن درگذشت. او مکتب اپیکوریسم را بنیان‌گذاری کرد که بر لذت‌گرایی و آرامش ذهنی تأکید داشت. اپیکور معتقد بود که خوشبختی در لذت‌های ساده و طبیعی نهفته است و ترس از مرگ و خدایان نباید مانع زندگی شاد شود.او یک مکتب در آتن تاسیس کرد و با پیروانش به خورد و خوراک ساده و بحث درباره موضوعات فلسفی می‌پرداختند

فلسفه خوشبختی اپیکور بر این اصل استوار است که هدف نهایی زندگی دستیابی به خوشبختی و آرامش است. او معتقد بود که خوشبختی در دو مفهوم اصلی نهفته است: آتاراکسیا (آرامش ذهنی) و آپونیا (فقدان درد)؛ برای رسیدن به این حالت، اپیکور توصیه می‌کرد که باید از ترس‌ها و نگرانی‌ها رها شد و به دنبال لذت‌های ساده و طبیعی بود. او بر این باور بود که لذت‌های ساده مانند خوردن غذاهای ساده، دوستی‌های صمیمی و تفکر فلسفی می‌توانند به آرامش ذهنی و فقدان درد کمک کنند.

اپیکور معتقد بود که مرگ پایان همه چیز است و نباید از آن ترسید، زیرا پس از مرگ هیچ احساسی وجود ندارد. او می‌گفت که ترس از مرگ باعث اضطراب و نگرانی‌های غیرضروری می‌شود و انسان‌ها باید این ترس را کنار بگذارند تا به آرامش برسند. همچنین، اپیکور بر این باور بود که خدایان وجود دارند، اما در زندگی انسان‌ها دخالتی ندارند و بنابراین، انسان‌ها باید به دلیل اخلاقی بودن و نه از ترس مجازات خدایان، رفتار درست داشته باشند.

یکی از مثال‌های خوب برای فهم فلسفه اپیکور، داستانی است که او درباره لذت‌های ساده نقل می‌کند. او می‌گوید هنگامی که دلش به آب و نان ساده ای که میخورد خوش است احساس شادی زیاد میکند و تنش از خوشی سرشار است اما از لذت ها و خوشی های پیچیده و تجملی فراری است زیرا عواقب آن خوشی ممکن است پر از دردسر و وابستگی باشند ، به همین خاطر انسان ها را به توانایی لذت بردن از ساده ترین مسائل نصیحت میکند تا بدون هیچ ریسک و عاقبت منفی ، احساس شادی داشته باشند

در نهایت، اپیکور بر این باور بود که انسان‌ها باید به دنبال زندگی ساده و خودکفا باشند و در حیطه دوستانشان زندگی کنند. او معتقد بود که دوستی یکی از مهم‌ترین عوامل خوشبختی است و انسان‌ها باید به دوستان خود اعتماد کنند و از همراهی آن‌ها لذت ببرند. اپیکور همچنین تأکید داشت که انسان‌ها باید به دنبال دانش و فهم باشند و از طریق تفکر فلسفی به آرامش ذهنی برسند.

به طور خلاصه، فلسفه خوشبختی اپیکور بر دستیابی به آرامش ذهنی و فقدان درد از طریق لذت‌های ساده و طبیعی، رهایی از ترس‌ها و نگرانی‌ها، و زندگی در کنار دوستان تأکید دارد. او معتقد بود که این اصول می‌توانند به انسان‌ها کمک کنند تا به خوشبختی و آرامش واقعی دست یابند


#COSMOLOGIST

soren_fact_com

24 Oct, 16:56


نظریه رفتار گرایی رادیکال از دید اسکینر ،روان شناس معروف چیست و چه ارتباطی با عقیده اسپینوزا دارد؟

بی اف اسکینر، یکی از برجسته‌ترین روانشناسان قرن بیستم، نظریه رفتارگرایی رادیکال را توسعه داد که بر اساس آن، رفتار انسان نتیجه مستقیم شرطی‌سازی است.
او معتقد بود که اراده آزاد توهمی بیش نیست و تمام اعمال انسان تحت تأثیر محیط و تقویت‌های مثبت و منفی شکل می‌گیرد.
اسکینر با استفاده از جعبه اسکینر، آزمایش‌های متعددی انجام داد که نشان داد چگونه می‌توان رفتار را از طریق تقویت و تنبیه کنترل کرد. جعبه اسکینر یک دستگاه آزمایشگاهی است که برای بررسی رفتار حیوانات مورد استفاده قرار می‌گیرد. این جعبه شامل یک محفظه است که حیوان در آن قرار می‌گیرد و می‌تواند با فشار دادن یک اهرم یا دکمه، غذا یا آب دریافت کند. اگر حیوان رفتار مطلوبی انجام دهد، تقویت مثبت (مثل غذا) دریافت می‌کند و اگر رفتار نامطلوبی انجام دهد، ممکن است تقویت منفی (مثل صدای بلند) دریافت کند.
این آزمایش‌ها نشان دادند که رفتار حیوانات می‌تواند از طریق تقویت و تنبیه شکل بگیرد و تغییر کند. اسکینر بر این باور بود که با استفاده از برنامه‌های تقویتی مناسب، می‌توان رفتارهای مطلوب را افزایش داد و رفتارهای نامطلوب را کاهش داد. او همچنین به اهمیت محیط در شکل‌گیری رفتار تأکید داشت و معتقد بود که با تغییر محیط، می‌توان رفتار افراد را بهبود بخشید.
او راهکارهایی مانند استفاده از تقویت مثبت برای تشویق رفتارهای مطلوب و اجتناب از تنبیه‌های شدید را توصیه می‌کرد. هدف نهایی اسکینر از این نظریه، ایجاد جامعه‌ای بود که در آن افراد بتوانند به بهترین شکل ممکن زندگی کنند و رفتارهای مثبت و سازنده را از خود نشان دهند.
برای مثال، در یک مدرسه، معلمان می‌توانند با تشویق دانش‌آموزان به انجام تکالیف و ارائه پاداش‌های کوچک، رفتارهای مطلوب را تقویت کنند. یا در محیط کار، مدیران می‌توانند با ارائه پاداش‌های مالی یا تشویقی، عملکرد کارکنان را بهبود بخشند.
اسکینر باور داشت که این روش‌ها می‌توانند به ایجاد جوامعی بهتر و کارآمدتر کمک کنند.

ارتباط نظریه اسکینر با فلسفه اسپینوزا در این است که هر دو به نوعی به جبرگرایی معتقد بودند. اسپینوزا معتقد بود که همه چیز در جهان تحت قوانین طبیعی و جبرگرایانه عمل می‌کند و انسان‌ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ او بر این باور بود که اراده آزاد وجود ندارد و همه چیز تحت تأثیر علل و معلول‌های طبیعی است. اسکینر نیز به نوعی به این دیدگاه نزدیک بود و معتقد بود که رفتار انسان‌ها تحت تأثیر محیط و تقویت‌های خارجی شکل می‌گیرد و اراده آزاد توهمی بیش نیست. هر دو متفکر به اهمیت شناخت علل و معلول‌ها در فهم رفتار انسان تأکید داشتند و معتقد بودند که با شناخت این علل، می‌توان رفتار انسان را پیش‌بینی و کنترل کرد

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

24 Oct, 10:48


به طور کلی بخوام بگم افراد و محققان زیادی بودند که در طول تاریخ به ایران و شاهان و بزرگان ایران احترام گذاشتند اما عجیب این است که دو تن از بزرگترین فاتحان این کشور نیز به ایران یا بهتره بگم شاهان ایران احترام زیادی قائل شدند.

۱: عمر بن خطاب: بحثی پیش افراد عمر و عمر پیش می آید و زمانی می‌گذرد و عمر می گوید من عدالت را از خسرو انوشیروان ساسانی آموختم.

نکته: بیان این موضوع ربطی به شخصیت عمر ندارد و همه میدانیم عمر چه وحشی و جنایتکار و خونخواری بوده است و در نابودی کتابخانه هایی دست داشته است و یکی از پلید ترین انسان های روی زمین است.

۲: اسکندر مقدونی: اسکندر هنگامی که با آرامگاه کوروش مواجه شد در آنجا وضعیتی بسیار بد را مشاهده کرد. مقبره غارت شده بود و همه چیز وضعیت بدی داشت و در تابوت باز شده بود. به همین دلیل خشمگین شد و مسئولین پارسی را شکنجه کرد. سپس به یکی از نزدیکان خودش مأموریت داد که آرامگاه را بازسازی کند و باستان شناسی مدرن نیز این موضوع را تأکید کرده است.

همچنین اسکندر با تمام نفرتی که از خشایارشا داشت زمانی که مجسمه خشایارشا را بر روی زمین دید با خود از فضیلت ها و نیک منشی خشایار شا گفت.
به این گونه:
آیا باید بگذرم و بگذارم تو بر زمین افتاده باشی تا مجازات شوی در ازای اینکه به یونان لشکر کشیدی، یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم.اسکندر این بگفت، مدتی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت.

منابع در کامنت

soren_fact_com

22 Oct, 16:42


حکومت عثمانی چرا و چگونه به فروپاشی ختم شد ؟


فروپاشی حکومت عثمانی به دلایل متعددی رخ داد که می‌توان آن‌ها را به عوامل داخلی و خارجی تقسیم کرد. از نظر داخلی، ضعف‌های اداری و فساد گسترده در دستگاه حکومتی، ناتوانی در مدیریت مالی و اقتصادی، و عدم توانایی در نوسازی و تطبیق با تغییرات جهانی از جمله عوامل مهم بودند. سیستم اداری عثمانی که بر پایه اهدای زمین به ماموران دولتی بود، به مرور زمان کارایی خود را از دست داد و منجر به فساد و ناکارآمدی شد. همچنین، فشارهای داخلی از سوی اقلیت‌های قومی و مذهبی که خواهان استقلال و خودمختاری بودند، به بی‌ثباتی داخلی دامن زد.

از نظر خارجی، امپراتوری عثمانی با تهدیدات و فشارهای نظامی و سیاسی از سوی قدرت‌های اروپایی مواجه بود. شکست‌های نظامی در جنگ‌های متعدد، از جمله جنگ‌های بالکان و جنگ جهانی اول، باعث تضعیف شدید قدرت نظامی و اقتصادی عثمانی شد. معاهده‌های ناعادلانه‌ای که پس از این جنگ‌ها به امضا رسید، بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های عثمانی را از دست آن‌ها خارج کرد. به عنوان مثال، معاهده سور در سال ۱۹۲۰ و معاهده لوزان در سال ۱۹۲۳، به تجزیه نهایی امپراتوری عثمانی انجامیدند.

علاوه بر این، تحولات اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی در فروپاشی عثمانی داشتند. رشد ملی‌گرایی در میان اقوام مختلف امپراتوری و ظهور جنبش‌های استقلال‌طلبانه، پایه‌های حکومت عثمانی را متزلزل کرد. همچنین، ناتوانی در نوسازی و تطبیق با تحولات صنعتی و فناوری که در اروپا رخ داده بود، باعث عقب‌ماندگی اقتصادی و نظامی عثمانی شد.

از بین همه دلایل مذکور میشه گفت جنگ جهانی اول ، قوی ترین کاتالیزور برای پایان این حکومت بود و تاثیرات بسیار عمیقی به جا گذاشت ، این جنگ که از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ به طول انجامید و امپراتوری عثمانی را درگیر نبردهای گسترده‌ای کرد که منابع و توان نظامی آن را به شدت تحلیل برد. عثمانی‌ها در این جنگ به عنوان یکی از اعضای قدرت‌های مرکزی در کنار آلمان و اتریش مجارستان شرکت کردند، اما شکست‌های نظامی و اقتصادی متعددی را متحمل شدند.

یکی از مهم‌ترین تأثیرات جنگ جهانی اول بر امپراتوری عثمانی، از دست دادن سرزمین‌های وسیع بود. پس از شکست در جنگ، معاهده سور در سال ۱۹۲۰ به امضا رسید که بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های عثمانی را به قدرت‌های پیروز واگذار کرد. این معاهده، کنترل عثمانی بر مناطق مهمی مانند فلسطین، سوریه، لبنان و عراق را از بین برد و این مناطق تحت قیمومت بریتانیا و فرانسه قرار گرفتند

علاوه بر این، جنگ جهانی اول باعث شد که اقتصاد عثمانی به شدت تضعیف شود. هزینه‌های بالای جنگ و تخریب‌ زیرساخت‌های اقتصادی، باعث کاهش تولید و افزایش بدهی‌های خارجی شد. این وضعیت اقتصادی ناپایدار، نارضایتی‌های اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و زمینه‌ساز شورش‌ها و ناآرامی‌های داخلی شد

همچنین، شکست در جنگ جهانی اول و امضای قرار داد های ناعادلانه، اعتبار و مشروعیت حکومت عثمانی را به شدت کاهش داد. این وضعیت باعث شد که جنبش‌های ملی‌گرایانه و استقلال‌طلبانه در مناطق مختلف امپراتوری قوت بگیرند. در نهایت، این تحولات منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی و تأسیس جمهوری ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۳ شد

به طور کلی فروپاشی این امپراتوری تغییرات عمده‌ای در جهان ایفا کرد و زمینه‌ساز تحولات جغرافیایی و سیاسی بزرگی در خاورمیانه شد

#COSMOLOGIST