soren_fact_com @soren_fact_com Channel on Telegram

soren_fact_com

@soren_fact_com


تن مرده چون مرد بی دانش است که نادان به هر جای بی رامش است که دشمن که دانا بود به ز دوست که با دشمن و دوست دانش نکوست. ( مجموعه مقالات بنده در قالب عکس و ویدیو)
کتابخانه: @ketabsoren
ادمین دوم: @ProSorena

soren_fact_com (Persian)

سورن فکت کام یک کانال تلگرامی پر از اطلاعات علمی و فرهنگی است که شما را با دنیای دانش آشنا می کند. این کانال حاوی مقالات علمی و فرهنگی است که به صورت عکس و ویدیو منتشر می شوند. اگر به دنبال یادگیری و افزایش دانش خود هستید، حتما این کانال را دنبال کنید. از کتابهای مورد علاقه خود در کتابخانه آنلاین کانال بهره مند شوید و با ادمین دوم کانال نیز در تماس باشید. جهت اطلاعات بیشتر وارد کانال soren_fact_com شوید و از مطالب آموزشی و آگاه کننده آن لذت ببرید.

soren_fact_com

22 Nov, 23:14


Channel photo updated

soren_fact_com

18 Nov, 13:05


فواید فلسفه از زبان راسل:

1:فلسقه بذر شک را درون انسان می‌کارد و به او می‌آموزد که باید های زندگی را به شاید تبدیل کند و با شکاکی به جست و جو و کسب آگاهی بپردازد. فلسفه تعصب را از بین می‌برد و به انسان می آموزد که قطعیت در بسیاری از موضوعات وجود ندارد و کاری می‌کند انسان با کنش‌گری به سمت موضوعات و مفاهیم تازه برود و با ناشناخته ها آشنا بشود.

2: فلسفه باعث میشود دغدغه های ما کلان و بزرگتر بشود و محدود به چیز های ساده نباشد. وقتی دغدغه های انسان در سطح ساده ای باشد تنها همانند حیوانی به امرار معاش و و بر آورده کردن خواسته های خود روی می‌آورد و آرامش خود را از دست می‌دهد گویی همانند یک انسان زندگی نمی کند. گویی در یک زندان است و تنها تقلا می کند و راه خروج از این زندان فلسفه است فلسفه ای که به انسان اجازه می‌دهد آزادانه فکر کند و خود را از بند جدا سازد.

3: راه جدایی از این زندان تقلا برای امرار معاش اندیشیدن فیلسوفانه است. این نوع اندیشیدن ذهن انسان را باز می‌گذارد و باعث گسترش علایق و تجربیات و دانسته های انسان می‌شود و محدودیت را کنار میزند. فلسفه انسان را به شهروند جهان تبدیل می‌کند انسانی که در زیر جبر طبیعی و سیاسی له می‌شود و کاری از دستش بر نمی آید با اندیشه می‌تواند راه آزادی را پیدا کند و از تعصبات و ترس ها و یکنواختی زندگی خلاص شود.

4: یادمان باشد که فلسفه راه اندیشیدن است و در آن نباید به دنبال پاسخ سوالات قطعی باشیم هر چند که پاسخ های قطعی ای نیز وجود دارد اما فلسفه راه تفکر برای رسیدن به آزادی اندیشه است و توجه در فلسفه به صورت سوال است و از آن صورت سوال دیدگاه های متفاوت به وجود می آید به گونه ای فلسفه محدودیت ذهن را خنثی می‌کند. در این شرایط ذهن انسان با تفکر می‌تواند به اندازه جهان بزرگ بشود و انسان را با ناشناخته ها و موضوعات زیادی آشنا کند
.

soren_fact_com

13 Nov, 17:42


کیانوش سنجری فعال سیاسی ،امروز در اعتراض به دیکتاتوری خامنه ای و جمهوری اسلامی برای آزاد نکردن توماج صالحی ، نسرین شاکرمی و چندی دیگر دست به خود کشی زد

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

12 Nov, 11:38


برخی از دانشمندان ایران باستان قسمت نخست

(در رابطه با اندیشمندانی همچون زرتشت و مزدک و مانی نیز قبلا پست گذاشتیم)
( وقتی میگیم دانشمند منظور هر گونه دانشیه چون نمیشه با معیار مشخص شده برای دانشمند امروز بسیاری از اشخاص آن زمان رو دانشمند خواند اما اون زمان تفکر و دانشی داشتن)

هوشتانه-اوستن: او شاهزاده ای هخامنشی بود. هوشتانه نخستین کسی بود که برای علم کیمیا مرزی مشخص کرد و یونان با الهام گرفتن از این شخص به ادامه دادن این علم روی آورد. البته او یک شیمی دان نیز بود.از دید هوشتانه انواع مختلفی از کیمیا وجود دارد جادو های مرتبط به آب و ارواح و هوا و ... یا حتی غیب گویی و صحبت با گذشتگان را هوشتانه وارد اندیشه یونانیان کرد و بسیاری از فلاسفه مثل افلاطون و فیثاغورث علم او را مطالعه کردند. او همچنین استاد دموکریت بود و برخی معتقد هستند نظریه دموکریت بنا بر وجود اتم و ساختار جهان از اتم را وی با مطالعه سخنان و آموزش استادش هوشتانه آموخت و بیان کرد.
سخنی منسوب هوشتانه:طبیعت در طبیعت افسون می‌شود، طبیعت بر طبیعت فاتح می‌شود، طبیعت بر طبیعت چیره می‌شود.

مهرداد ششم نخستین سم شناس شرق:مهرداد ششم پادشاه سلسله مهردادیان بود که از یک طرف تبار خود را به اسکندر و از طرف دیگر به هخامنشیان می‌رساند. او توانست سرزمین های روم در آسیای صغیر را فتح کند و به یکی از بزرگترین افرادی تبدیل شد که توانست رومیان را در هم بکوبد. اما بحث ما این است که پدر مهرداد توسط سم از دنیا رفت و مهرداد وقتی پادشاه شد و سپس از آن وقت خود را بر روی مطالعه بر روی سموم مختلف گذاشت و سموم مختلفی را ایجاد کرد و در سپاهش از آن استفاده کرد و پادزهر های بسیاری هم کشف کرد به گونه ای که اکثر سم ها که از طریق تیر کمان به او و لشکرش می‌خورد تأثیر نداشت و توانست خود و سپاه را در برابر تمام سموم آن زمان در امان نگه دارد و این اقدام او در علم پزشکی در آینده میتراداتوم نام گذاری شد.

بزرگمهر: بزرگمهر وزیر دربار انوشیروان بود که در کودکی به علم آموزی روی آورده بود. او منجم و وزیر و فرد دانشمندی بود همچنین به شدت به ارزش های اخلاقی توجه داشت که به این دلیل مورد توجه مورخان زیادی قرار گرفته است. بزرگمهر در نجوم و تعبیر خواب سررشته زیادی داشت و احکام نجومی که وی نوشت بعد ها از پهلوی به عربی ترجمه شد و مورد توجه مسلمانان قرار گرفت. او همچنین مخترع بازی تخته نرد یا نردشیر است که این بازی فلسفه زیبایی دارد. سی مهره نشان دهنده سی روز و شب است. پانزده مهره سفید همانند روز است و پانزده مهره سیاه همانند شب. عدد یک در تاس به یکتایی خداوند اشاره دارد. عدد دو به دو جهان اشاره دارد. عدد سه به گفتار و کردار و پندار نیک اشاره دارد. چهار به چهار موقعیت شرق و غرب و جنوب و شمال. پنج به روشنی هایی همانند خورشید و ماه و ستاره و آتش و رعدوبرق. و عدد شش هم به شش فزونی اهورامزدا یا همان امشاسپندان.

ارتاخه: او یک مهندس در دوران هخامنشیان بود. او کانالی را برای خشایارشا را ساخت. این کانال برای کشتی رانی بی خطر و سلامت ناوگان خشایارشا ایجاد شد. طول آن ۲۵۰۰ یارد بود و بزرگ بود. این کانال از رشته حوضچه هایی تشکیل شده بود که دو تا هشت پا عمق و شصت تا نود پا پهنا داشتند.

ساتاسپس: ساتاسپس یک جغرافی دان در دوره هخامنشیان بود که خشایارشا او را به کشف مناطق مختلف مأمور می‌کند. او شروع به دریانوردی می‌کند و مناطق مختلفی را در آفریقا کشف می‌کند و او تا گینه را نیز کشف می‌کند.

اندرزگر( زادان فرخ): او منجم و ریاضی دانی در اواخر دوره ساسانیان بود که تحقیقات زیادی در رابطه با ریاضیات و نجوم داشت و محاسبات نجومی دوره ساسانی رو تدوین کردش و کتابی نیز‌ در این باره نوشت که بعد ها مسلمین از دانش این منجم ایرانی استفاده کردند.

آذرباد: آذرباد موبد موبدان در زمان ساسانیان بود که سخنان وی در ادبیات پس از خود تأثیر زیادی گذاشت. همچنین می‌توان گفت او مدافع حقوق زنان نیز بود و بسیاری از مطالب و کتبی که از بین رفته بودند را زنده کرد و اندرزنامه اخلاقی ای نیز دارد. همچین خرده‌اوستا که قسمتی از مجموعه اوستا است و شامل دعاها و سرودهای کوتاه آیینی زرتشتیان می‌شود را نیز آذرباد مهراسپندان تدوین کرده است. در اینجا به بخشی از نصیحت های وی می‌پردازیم.

اهمیت به حقوق زنان: زن و فرزند خود را از تحصیل علم بازمدار تا غم و اندوه به تو نرسد و پشیمان نشوی.

بیان اهمیت دانشمندان:
حضور دانشمندان را گرامی دار و از ایشان سوال کن و جواب شنو.

اهمیت علم و دانش:
ای پسر من بشنو تورا میگویم که بهترین بخشایش ها تعلیم و تربیت مردم است زیرا مال و مکنت زوال پذیرد و چهارپایان بمیرند ولی دانش و تربیت باقی ماند.

نیکی گرایی:
ای پسر من نیکوکار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد.

منابع در کامنت

soren_fact_com

11 Nov, 12:03


دانشمندان دربار خسرو پرویز از زبان پیگولوسکایا خاورشناس و متخصص تاریخ خاورمیانه روس
و همچنین روابط خوب خسرو پرویز با یک دانشمند اهل یمن:

نقل شده است که ۳۶۰ دانشمند شامل طبیب و ساحر و منجم در دربار خسرو پرویز حضور داشتند. در میان آن‌ها یک عرب به نام صعیب بود که نشانه‌ها را با استفاده از سنت‌های عربی تعبیر می‌کرد، و به‌ ندرت خطا می‌کرد. او اهل یمن بود و شاهنشاه برای حل مسائل گوناگون خود به این دانشمند رجوع می‌کرد. او درباره تهی‌دستی که گریبان دولت را گرفته بود و همچنین برای آگاهی از موقعیت ستاره‌ها به‌منظور آغاز هر یک از برنامه‌ هایش با مرد یمنی مشورت می‌کرد

منبع: کتاب ایران و بیزانس صفحه ۲۱۲

soren_fact_com

08 Nov, 11:05


سعدی شیرازی حکایت در باب نیکی مرد پارسا و تزویر و ریای دوستان

دزدی به خانهٔ پارسایی در آمد؛ چندان که جست چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا خبر شد. گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود.

شنیدم که مردانِ راهِ خدای
دلِ دشمنان را نکردند تنگ
تو را کی میسّر شود این مَقام
که با دوستانت خلاف است و جنگ؟

دوست داشتن اهلِ صفا( انسان های نیک و صوفی)، چه در روی و چه در خفا، نه چنان کز پست عیب گیرند و پیشت بیش میرند.

( به طور کلی میگه انسان های بزرگ چه در رویت و چه در خفا دوستت دارند و قضاوتت نمی‌کنند و ریایی در کار آنها نیست و در روی تو و در پشت تو یک گونه رفتار می کنند)

در برابر، چو گوسپندِ سلیم
در قفا، همچو گرگِ مردم‌خوار
هر که عیبِ دگران پیشِ تو آورد و شمرد
بی‌گمان، عیبِ تو پیشِ دگران خواهد برد

soren_fact_com

05 Nov, 19:11


دکتر نصرالله پورجوادی
مفهوم نور در فلسفه سهروردی و ریشه حکمت نور سهروردی

مفهوم نور و ظلمت در این فلسفه: نور در فلسفه سهروردی دارای دو نقش اساسی از جهت وجودشناختی و معرفت شناختی است. از لحاظ وجود شناختی، سهروردی کل هستی را به نور و ظلمت تقسیم می کند و براین عقیده است که نور و ظلمت عناصر اصلی مقوم جهان هستند. او ضمن تاکید براینکه نور واقعیتی بدیهی و تعریف ناپذیر است، که مفهوم ظلمت نیز از عدم آن فهمیده می شود؛ هریک از نور و ظلمت را به دوگروه جوهر و عرض تقسیم می کند. در اینجا، دو نوع نور وجود دارد: انوار مجرد، موجوداتی اند که در هستی خود مستقل اند و انوار عارض، که در وجودشان وابسته به دیگری هستند. موجودات ظلمانی نیز دو قسم اند که عبارتند از جوهر تاریک، که بی نیاز از محل است و دیگری عرض-های ظلمانی، که وابسته به موجودات دیگری اند. نکته مهم در تقسیم بندی سهروردی از نور و ظلمت، درنظر گرفتن رابطه تشکیکی بهره مندی همه موجودات از حقیقت نور است، یعنی هر اندازه که موجودی مجرد تر باشد از نور بیشتری بهره مند است و استقلال وجودی بیشتری دارد، که در راس این سلسله، خدا به عنوان نور الانوار جای می گیرد. از جهت معرفت شناختی، سهروردی بین نور و معرفت اشراقی ارتباط دقیقی برقرار می سازد. او ابتدا تاکید دارد که نور عین خودآگاهی و علم حضوری است و با توجه به مراتب مختلف تشکیکی موجودات، رابطه معرفتی آنها را با استفاده از دو واژه اشراق و شهود تبیین می کند. او می گوید معرفت موجودات به انوار مافوق خود به نحو شهود و مشاهده است، درحالیکه معرفت انوار عالی به موجودات پایین تر به نحو اشراق است. در اینجا، اشراق همان پرتوافکنی انوار عالی بر انوار سافل است. پس این نور و روشنایی حاصل از آن است که هم علت هستی اشیاء و هم علت شناخته شدن آنهاست و اینکه علت حقیقی همه نوربخشی وجودی و معرفتی خداست.

ریشه های حکمت نور در فلسفه سهروردی:
حکمتی را که سهروردی در آثار خود مطرح کرده است بر اساس دو اصل نور و ظلمت و مراتب نور تاسیس کرده و آن را «حکمت نوریه» و «علم حقیقت» دانسته است. این حکمت را هم وی از راه ذوق و با واسطه‌ی «طباع تام» خود دریافت کرده است. همین ادعا را قبل او حکیم مانی در آثار خود، از جمله در کتاب شاپورگان کرده و حکمت خود را که «علم لدنّی» دانسته است مستقیما و به طریق ذوقی از همزاد خود فراگرفته است. نوری هم که سهروردی از آن سخن گفته نور زنده است و این مفهوم را هم وی از مانی اخذ کرده است.

soren_fact_com

03 Nov, 15:31


امان از ویروس سرخ

آقا خلاصش اینه که برخی انقلاب ها در تاریخ بخاطر موضوعاتی مثل آزادی مدنی و عقیده و حق زنان و این موضوعات اتفاق افتاده یا اگه شرایط حتی یک مقدار بد می‌شد مردم دست به اعتراض میزدن یا از درون حاکمیت خیانت هایی اتفاق میوفتاد و باعث انقلاب و تحول در دولت ها می شد.

ولی لنین از همون بچگی می‌دید که نظام ارباب رعیتی توی کشور حاکم هستش می‌دید که به طبقه پروتالریا ستم فراوانی میشه و استبداد روسیه تزاری رو قشنگ مشاهده می‌کرد اما از این موضوع خوشحال بود چون معتقد بود این درد و رنج و سختی انقدر باید اتفاق بیوفته و زیادتر بشه که مردم حتی فرصت نداشته باشن برای نون روزمره خودشون زندگی کنن یعنی یک دو راهی ایجاد بشه که اون یا انقلاب هستش یا مرگ که درست هم فکر می‌کرد هر چند بر اندازی روسیه تزاری نقش اصلی ای که تأثیر زیادی داشت هم امپراتوری پروس و کمک اون به لنین بود. اما لنین با این پیش‌بینی به صورت درست طی سال ها اعتصاب ها و مخالفت مردم با حاکمیت روسیه تزاری را مشاهده می‌کرد و دقیقا همان شد که او می‌گفت.

soren_fact_com

01 Nov, 13:37


این شعر رو می‌خوانی و احساساتت فوران می‌کنه

گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت

شب ها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت

دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه راه رفتن آموخت

یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت

لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت

پس هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست

ایرج میرزا

soren_fact_com

30 Oct, 12:05


پروتاگوراس می‌گوید: انسان میزان همه اشیاء است.

اما یعنی چه؟

بسیاری بر این باور هستند که هر چه انسان می‌تواند درک کند به جهان برمیگردد اما در واقع همه مدرکات حسی و ذهنی به انسان بازمی‌گردد نه جهان! لازمه درک موضوعی درونی است و هر انسانی بر اساس رویکرد و سنجش خود هر چیز را درک می‌کند برای همین است که دیدگاه های گوناگونی وجود دارد در صورتی که خیلی چیز ها در جهان یکسان است. ذهن انسان اشیاء رو بر اساس خاصیت اونا نشون میده و شکل و صفت اصلی اونا رو نمیبینه.

اندیشه های ما درباره اشیاء تصویر خود ما است نه اصل اشیاء. برای مثال ذهن انسان به علت ساده انگاری و علاقه مندی به راحتی تلاش دارد اشیاء را مرتب و منظم تر از آنچه هستند نشان بدهد و از واقعیت آنها دور شود.

اگر ذهن انسانی مطلبی را بنا بر لذت یا ایمان یا باور عموم مردم باور کند می‌خواهد از هر چیزی برای اثبات آن استفاده کند و حتی اگه براهین و استدلال های قوی بر خلاف آن عقیده وجود داشته باشد یا به آنها توجه نمی‌کند یا با یک موضوع جزئی می‌خواهد آنها را نفی کند و در تمام مدت این کار را بدون تفکر انجام می‌دهد و نمی‌خواهد از عقیده خود دست بکشد و آن را فدای واقعیت و حقیقت کند.

در نهایت وقتی همگان نمی‌توانند در هیچ اصل مشترکی به نام حقیقت به وحدت نظر برسند پس حقیقت جنبه خصوصی و شخصی دارد و هر کس هر چه بپندارد و تخیل کند برای او حقیقت است.

به گونه ای مکاتب و انسان ها هر کدام بر اساس نوع تفکر و شیوه باور ذهنی خود روی حقیقت و واقعیت نام می‌گذارند و حقیقت امری است که هر کس تعبیر خود را از آن دارد
.

soren_fact_com

28 Oct, 12:37


دو مورد از فضایل اخلاقی کوروش بزرگ در نگاه گزنفون:

۱: آزاد کردن اسیران و ستیز با برده داری: کوروش دستور داد برخی از اسرا را که زنجیر شده بودند را آزاد کنند و کسانی که بیمار یا زخمی بودند را به دست پزشکان سپرد. و سپس به کلدانیان گفت که برای ویرانی این سرزمین نیامده ام بلکه به دلیل ایجاد صلح میان شما و ارامنه آمده ام. من اسیران را آزاد می کنم و بهتر است شما و ارامنه با یکدیگر به صلح بپردازید.

۲: صلح طلبی و مخالفت با تجاوز به زنان: کوروش به کلدانیان و ارامنه گفت از این پس با یکدیگر با صلح رفتار کنید و در زمین های خود کشاورزی کنید و در خانه های خودتان بمانید و با همان کودکان و زنان خود زندگی کنید( اشاره به این که به دنبال اسارت زنان دیگری نباشید)و نه با ما و نه با دیگری به جنگ نپردازید

بزرگداشت کوروش بزرگ بر تمام ایرانیان با هر عقیده و باوری پیروز باد❤️❤️

منابع در کامنت

soren_fact_com

27 Oct, 15:02


آشنایی با مزدیسنا از دید فلسفی قسمت دوم
اشه یا اشا چیست؟
( نظم هستی و راستی کردار و راستی اندیشه و خردگرایی در یک موضوع)

معنی واژه: به طور کلی واژگان بسیاری وجود دارند که شاید نتوان برای آنها یک معنی واحد پیدا کرد این واژه نیز همین گونه است. اما شاید بتوان آن را به معنای راستی و درستی تعبیر کرد.

اشا یا اشه دلیل نظم هستی:در گاتاها زرتشت این ویژگی را به اهورامزدا مرتبط کرده است و بیان می کند از آغاز تا کنون همه چیز بر اساس اشا به وجود آمده و دنبال می‌شود. اما یعنی چه؟ مگر اشه به معنای راه درستی و راستی نبود؟ همان گونه که اشاره کردیم اشه دارای چند معنی است اما با بیان این معانی یک تعبیر کلی از این واژه میتوان آموخت. در اینجا که اشاره کردیم اشا چیزی است که در هستی و جهان جاری است و باعث میشه هستی و جهان متلاشی نشه و به بی نظمی نرسه. پس در اینجا اشا چیزی است که نظم جهان را به وجود آورده است. به گونه ای به همان نظریه نظام مند بود جهان اشاره دارد. چیزی که به این نظم کمک می‌کند نیز تضاد است که طبق نظریه بسیاری از فلاسفه یکی از بنیادی ترین چیز ها در جهان است و به جهان معنی می‌بخشد. نیروی های همگون و ناهمگون با هم همکاری و مقابله می کنند و نظم جهان پایدار می‌ماند. همانند تز و آنتی تز همانند خیر و شر همانند جاذبه و نیروی گریز از مرکز و ... همه این ها در پایداری هستی و جهان تأثیر دارند.

مردم و خرد و راستی: پس در این زمان زمانی که مردمان بر روی زمین آمدند باید راه خرد و دانش را دنبال کنند و باعث آبادی و سازندگی جهان بشوند. مردمان تنها زمانی در راه اشه قرار گرفته اند که از خرد خود استفاده کرده باشند و نادانی را انتخاب نکرده باشند. اما تنها خرد کافی است؟ پس منظور از راه راستی چیست؟ بهترین گونه و روشی که اشه می‌تواند در روان مردم به وجود بیاید و او را به پاکی برساند ویژگی هایی همچون سازندگی و خدمتگزاری و مهربانی و آبادسازی و پارسایی است با این ویژگی های اخلاقی مردمان باعث خوشبختی خود و دیگران می‌شوند. اگر بشر همچین ویژگی هایی داشته باشد با اشه یکی شده است و راه اشه و درستی را پیش گرفته است و پیش زمینه راه رسیدن به اشه نیز همان خرد است. چنان که زرتشت در گاتها می‌فرماید ای مزدا خواستاریم تا ما نیز از رهروان راه اشا( اشون)باشیم. پس با خرد و فضایلی که اشاره شد انسان نیز می‌تواند در راه اشه قرار بگیرد و از درستکاران باشد.

soren_fact_com

25 Oct, 14:30


👑 ۲۷ تا از بزرگترین کانال های ملی‌گرا در پوشۀ «ایرانیان VIP» است، همین حالا این پوشه را به گفتگوهای تلگرامی خود اضافه کنید 👇


🔺🔻 t.me/addlist/rShhIbKk_1UxMGM8

soren_fact_com

25 Oct, 11:58


خوشبختی چیست
قسمت سوم

اپیکور ، فیلسوف بزرگ و مطرح دقیقا که بود و در مورد فلسفه خوشبختی و خوشحالی چه میگوید؟


اپیکور یکی از بزرگترین و تاثیر گذار ترین فیلسوفان یونان باستان، در سال ۳۴۱ پیش از میلاد به دنیا آمد و در سال ۲۷۰ پیش از میلاد در آتن درگذشت. او مکتب اپیکوریسم را بنیان‌گذاری کرد که بر لذت‌گرایی و آرامش ذهنی تأکید داشت. اپیکور معتقد بود که خوشبختی در لذت‌های ساده و طبیعی نهفته است و ترس از مرگ و خدایان نباید مانع زندگی شاد شود.او یک مکتب در آتن تاسیس کرد و با پیروانش به خورد و خوراک ساده و بحث درباره موضوعات فلسفی می‌پرداختند

فلسفه خوشبختی اپیکور بر این اصل استوار است که هدف نهایی زندگی دستیابی به خوشبختی و آرامش است. او معتقد بود که خوشبختی در دو مفهوم اصلی نهفته است: آتاراکسیا (آرامش ذهنی) و آپونیا (فقدان درد)؛ برای رسیدن به این حالت، اپیکور توصیه می‌کرد که باید از ترس‌ها و نگرانی‌ها رها شد و به دنبال لذت‌های ساده و طبیعی بود. او بر این باور بود که لذت‌های ساده مانند خوردن غذاهای ساده، دوستی‌های صمیمی و تفکر فلسفی می‌توانند به آرامش ذهنی و فقدان درد کمک کنند.

اپیکور معتقد بود که مرگ پایان همه چیز است و نباید از آن ترسید، زیرا پس از مرگ هیچ احساسی وجود ندارد. او می‌گفت که ترس از مرگ باعث اضطراب و نگرانی‌های غیرضروری می‌شود و انسان‌ها باید این ترس را کنار بگذارند تا به آرامش برسند. همچنین، اپیکور بر این باور بود که خدایان وجود دارند، اما در زندگی انسان‌ها دخالتی ندارند و بنابراین، انسان‌ها باید به دلیل اخلاقی بودن و نه از ترس مجازات خدایان، رفتار درست داشته باشند.

یکی از مثال‌های خوب برای فهم فلسفه اپیکور، داستانی است که او درباره لذت‌های ساده نقل می‌کند. او می‌گوید هنگامی که دلش به آب و نان ساده ای که میخورد خوش است احساس شادی زیاد میکند و تنش از خوشی سرشار است اما از لذت ها و خوشی های پیچیده و تجملی فراری است زیرا عواقب آن خوشی ممکن است پر از دردسر و وابستگی باشند ، به همین خاطر انسان ها را به توانایی لذت بردن از ساده ترین مسائل نصیحت میکند تا بدون هیچ ریسک و عاقبت منفی ، احساس شادی داشته باشند

در نهایت، اپیکور بر این باور بود که انسان‌ها باید به دنبال زندگی ساده و خودکفا باشند و در حیطه دوستانشان زندگی کنند. او معتقد بود که دوستی یکی از مهم‌ترین عوامل خوشبختی است و انسان‌ها باید به دوستان خود اعتماد کنند و از همراهی آن‌ها لذت ببرند. اپیکور همچنین تأکید داشت که انسان‌ها باید به دنبال دانش و فهم باشند و از طریق تفکر فلسفی به آرامش ذهنی برسند.

به طور خلاصه، فلسفه خوشبختی اپیکور بر دستیابی به آرامش ذهنی و فقدان درد از طریق لذت‌های ساده و طبیعی، رهایی از ترس‌ها و نگرانی‌ها، و زندگی در کنار دوستان تأکید دارد. او معتقد بود که این اصول می‌توانند به انسان‌ها کمک کنند تا به خوشبختی و آرامش واقعی دست یابند


#COSMOLOGIST

soren_fact_com

24 Oct, 16:56


نظریه رفتار گرایی رادیکال از دید اسکینر ،روان شناس معروف چیست و چه ارتباطی با عقیده اسپینوزا دارد؟

بی اف اسکینر، یکی از برجسته‌ترین روانشناسان قرن بیستم، نظریه رفتارگرایی رادیکال را توسعه داد که بر اساس آن، رفتار انسان نتیجه مستقیم شرطی‌سازی است.
او معتقد بود که اراده آزاد توهمی بیش نیست و تمام اعمال انسان تحت تأثیر محیط و تقویت‌های مثبت و منفی شکل می‌گیرد.
اسکینر با استفاده از جعبه اسکینر، آزمایش‌های متعددی انجام داد که نشان داد چگونه می‌توان رفتار را از طریق تقویت و تنبیه کنترل کرد. جعبه اسکینر یک دستگاه آزمایشگاهی است که برای بررسی رفتار حیوانات مورد استفاده قرار می‌گیرد. این جعبه شامل یک محفظه است که حیوان در آن قرار می‌گیرد و می‌تواند با فشار دادن یک اهرم یا دکمه، غذا یا آب دریافت کند. اگر حیوان رفتار مطلوبی انجام دهد، تقویت مثبت (مثل غذا) دریافت می‌کند و اگر رفتار نامطلوبی انجام دهد، ممکن است تقویت منفی (مثل صدای بلند) دریافت کند.
این آزمایش‌ها نشان دادند که رفتار حیوانات می‌تواند از طریق تقویت و تنبیه شکل بگیرد و تغییر کند. اسکینر بر این باور بود که با استفاده از برنامه‌های تقویتی مناسب، می‌توان رفتارهای مطلوب را افزایش داد و رفتارهای نامطلوب را کاهش داد. او همچنین به اهمیت محیط در شکل‌گیری رفتار تأکید داشت و معتقد بود که با تغییر محیط، می‌توان رفتار افراد را بهبود بخشید.
او راهکارهایی مانند استفاده از تقویت مثبت برای تشویق رفتارهای مطلوب و اجتناب از تنبیه‌های شدید را توصیه می‌کرد. هدف نهایی اسکینر از این نظریه، ایجاد جامعه‌ای بود که در آن افراد بتوانند به بهترین شکل ممکن زندگی کنند و رفتارهای مثبت و سازنده را از خود نشان دهند.
برای مثال، در یک مدرسه، معلمان می‌توانند با تشویق دانش‌آموزان به انجام تکالیف و ارائه پاداش‌های کوچک، رفتارهای مطلوب را تقویت کنند. یا در محیط کار، مدیران می‌توانند با ارائه پاداش‌های مالی یا تشویقی، عملکرد کارکنان را بهبود بخشند.
اسکینر باور داشت که این روش‌ها می‌توانند به ایجاد جوامعی بهتر و کارآمدتر کمک کنند.

ارتباط نظریه اسکینر با فلسفه اسپینوزا در این است که هر دو به نوعی به جبرگرایی معتقد بودند. اسپینوزا معتقد بود که همه چیز در جهان تحت قوانین طبیعی و جبرگرایانه عمل می‌کند و انسان‌ها نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ او بر این باور بود که اراده آزاد وجود ندارد و همه چیز تحت تأثیر علل و معلول‌های طبیعی است. اسکینر نیز به نوعی به این دیدگاه نزدیک بود و معتقد بود که رفتار انسان‌ها تحت تأثیر محیط و تقویت‌های خارجی شکل می‌گیرد و اراده آزاد توهمی بیش نیست. هر دو متفکر به اهمیت شناخت علل و معلول‌ها در فهم رفتار انسان تأکید داشتند و معتقد بودند که با شناخت این علل، می‌توان رفتار انسان را پیش‌بینی و کنترل کرد

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

24 Oct, 10:48


به طور کلی بخوام بگم افراد و محققان زیادی بودند که در طول تاریخ به ایران و شاهان و بزرگان ایران احترام گذاشتند اما عجیب این است که دو تن از بزرگترین فاتحان این کشور نیز به ایران یا بهتره بگم شاهان ایران احترام زیادی قائل شدند.

۱: عمر بن خطاب: بحثی پیش افراد عمر و عمر پیش می آید و زمانی می‌گذرد و عمر می گوید من عدالت را از خسرو انوشیروان ساسانی آموختم.

نکته: بیان این موضوع ربطی به شخصیت عمر ندارد و همه میدانیم عمر چه وحشی و جنایتکار و خونخواری بوده است و در نابودی کتابخانه هایی دست داشته است و یکی از پلید ترین انسان های روی زمین است.

۲: اسکندر مقدونی: اسکندر هنگامی که با آرامگاه کوروش مواجه شد در آنجا وضعیتی بسیار بد را مشاهده کرد. مقبره غارت شده بود و همه چیز وضعیت بدی داشت و در تابوت باز شده بود. به همین دلیل خشمگین شد و مسئولین پارسی را شکنجه کرد. سپس به یکی از نزدیکان خودش مأموریت داد که آرامگاه را بازسازی کند و باستان شناسی مدرن نیز این موضوع را تأکید کرده است.

همچنین اسکندر با تمام نفرتی که از خشایارشا داشت زمانی که مجسمه خشایارشا را بر روی زمین دید با خود از فضیلت ها و نیک منشی خشایار شا گفت.
به این گونه:
آیا باید بگذرم و بگذارم تو بر زمین افتاده باشی تا مجازات شوی در ازای اینکه به یونان لشکر کشیدی، یا تو را به احترام آن روح بزرگ و صفات خوبی که داشتی بلند کنم.اسکندر این بگفت، مدتی در اندیشه فرو رفت و پس از آن بگذشت.

منابع در کامنت

soren_fact_com

22 Oct, 16:42


حکومت عثمانی چرا و چگونه به فروپاشی ختم شد ؟


فروپاشی حکومت عثمانی به دلایل متعددی رخ داد که می‌توان آن‌ها را به عوامل داخلی و خارجی تقسیم کرد. از نظر داخلی، ضعف‌های اداری و فساد گسترده در دستگاه حکومتی، ناتوانی در مدیریت مالی و اقتصادی، و عدم توانایی در نوسازی و تطبیق با تغییرات جهانی از جمله عوامل مهم بودند. سیستم اداری عثمانی که بر پایه اهدای زمین به ماموران دولتی بود، به مرور زمان کارایی خود را از دست داد و منجر به فساد و ناکارآمدی شد. همچنین، فشارهای داخلی از سوی اقلیت‌های قومی و مذهبی که خواهان استقلال و خودمختاری بودند، به بی‌ثباتی داخلی دامن زد.

از نظر خارجی، امپراتوری عثمانی با تهدیدات و فشارهای نظامی و سیاسی از سوی قدرت‌های اروپایی مواجه بود. شکست‌های نظامی در جنگ‌های متعدد، از جمله جنگ‌های بالکان و جنگ جهانی اول، باعث تضعیف شدید قدرت نظامی و اقتصادی عثمانی شد. معاهده‌های ناعادلانه‌ای که پس از این جنگ‌ها به امضا رسید، بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های عثمانی را از دست آن‌ها خارج کرد. به عنوان مثال، معاهده سور در سال ۱۹۲۰ و معاهده لوزان در سال ۱۹۲۳، به تجزیه نهایی امپراتوری عثمانی انجامیدند.

علاوه بر این، تحولات اجتماعی و فرهنگی نیز نقش مهمی در فروپاشی عثمانی داشتند. رشد ملی‌گرایی در میان اقوام مختلف امپراتوری و ظهور جنبش‌های استقلال‌طلبانه، پایه‌های حکومت عثمانی را متزلزل کرد. همچنین، ناتوانی در نوسازی و تطبیق با تحولات صنعتی و فناوری که در اروپا رخ داده بود، باعث عقب‌ماندگی اقتصادی و نظامی عثمانی شد.

از بین همه دلایل مذکور میشه گفت جنگ جهانی اول ، قوی ترین کاتالیزور برای پایان این حکومت بود و تاثیرات بسیار عمیقی به جا گذاشت ، این جنگ که از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ به طول انجامید و امپراتوری عثمانی را درگیر نبردهای گسترده‌ای کرد که منابع و توان نظامی آن را به شدت تحلیل برد. عثمانی‌ها در این جنگ به عنوان یکی از اعضای قدرت‌های مرکزی در کنار آلمان و اتریش مجارستان شرکت کردند، اما شکست‌های نظامی و اقتصادی متعددی را متحمل شدند.

یکی از مهم‌ترین تأثیرات جنگ جهانی اول بر امپراتوری عثمانی، از دست دادن سرزمین‌های وسیع بود. پس از شکست در جنگ، معاهده سور در سال ۱۹۲۰ به امضا رسید که بخش‌های بزرگی از سرزمین‌های عثمانی را به قدرت‌های پیروز واگذار کرد. این معاهده، کنترل عثمانی بر مناطق مهمی مانند فلسطین، سوریه، لبنان و عراق را از بین برد و این مناطق تحت قیمومت بریتانیا و فرانسه قرار گرفتند

علاوه بر این، جنگ جهانی اول باعث شد که اقتصاد عثمانی به شدت تضعیف شود. هزینه‌های بالای جنگ و تخریب‌ زیرساخت‌های اقتصادی، باعث کاهش تولید و افزایش بدهی‌های خارجی شد. این وضعیت اقتصادی ناپایدار، نارضایتی‌های اجتماعی و سیاسی را تشدید کرد و زمینه‌ساز شورش‌ها و ناآرامی‌های داخلی شد

همچنین، شکست در جنگ جهانی اول و امضای قرار داد های ناعادلانه، اعتبار و مشروعیت حکومت عثمانی را به شدت کاهش داد. این وضعیت باعث شد که جنبش‌های ملی‌گرایانه و استقلال‌طلبانه در مناطق مختلف امپراتوری قوت بگیرند. در نهایت، این تحولات منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی و تأسیس جمهوری ترکیه به رهبری مصطفی کمال آتاتورک در سال ۱۹۲۳ شد

به طور کلی فروپاشی این امپراتوری تغییرات عمده‌ای در جهان ایفا کرد و زمینه‌ساز تحولات جغرافیایی و سیاسی بزرگی در خاورمیانه شد

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

22 Oct, 10:08


ارسطو و منطق

ارسطو نخستین کسی بود که دانش منطق را پایه گذاری کرد. در قبل از او حتی تفکرات افرادی همانند افلاطون نیز نامنظم بود و افلاطون با استفاده از زیبایی این نقض را پر می‌کرد. به گونه ای کتاب ارغنون ارسطو تأثیر زیادی بر فلسفه پس از خود گذاشت‌. منطق روش درست فکر کردن است. در منطق هر اصلاحی باید مورد آزمایش قرار بگیرد و سنجش عقلانی یکی از اصل های مهم آن است.
در منطق ارسطو تعریف یک چیز بر دو رکن و دو جزئی مرکب استوار است. اول صفات مشترکی را که آن چیز مورد بحث با یک گروه یا دسته و چیز دیگری دارد باید تعیین شود و آن چیز را در ردیفی قرار دهد برای مثال انسان حیوان است! دوم این که تمایز و اختلافات آن چیز و شی مورد بحث با دیگران و دیگر چیز ها بیان شود برای مثال انسان حیوان ناطق است. عاقل( همان ناطق)بودن آن صفت تمایزی انسان با آن دسته از چیز هایی هست که هم رده آنها قرار گرفته است. ارسطو اول جنس یک شی را پیدا می‌کند و در آن دسته قرارش می‌دهد سپس تفاوت او با دیگر چیز ها را بیان می کند در نتیجه یک شی هم تفاوت و هم شباهت هایی با هر چیز و هر شی دارد.

ارسطو می گوید هر قیاسی مرکب از سه قضیه است قضیه سوم که همان نتیجه است از دو قضیه دیگر حاصل می شود و صحت این دو قضیه که یکی کبرا و دیگری صغرا است باید قبلا ثابت یا فرض شده باشد. مثلا انسان یک حیوان درک کننده است ( توانایی درک کردن دارد) و افلاطون انسان است. نتیجه می‌دهد که افلاطون حیوان مدرک است.

soren_fact_com

21 Oct, 12:18


حزب دموکرات و جمهوری‌خواه دو حزب اصلی و بزرگ در آمریکا هستن که تفاوت‌های زیادی دارن. حزب دموکرات در سال ۱۸۲۸ تأسیس شد و قدیمی‌ترین حزب فعال جهان به شمار می‌ره.
این حزب از ابتدا به حمایت از حقوق فردی و برابری اجتماعی پرداخته و به مرور زمان به سمت لیبرالیسم اجتماعی و ترقی‌خواهی گرایش پیدا کرده است. دموکرات‌ها معمولاً به دخالت بیشتر دولت در اقتصاد و ارائه خدمات اجتماعی مثل بهداشت و آموزش عمومی اعتقاد دارن. از معروف‌ترین رؤسای جمهور دموکرات میشه به فرانکلین روزولت، جان اف کندی، بیل کلینتون و باراک اوباما اشاره کرد.
فرانکلین روزولت با برنامه‌های نیو دیل( قرار داد بزرگ)، جان اف کندی با برنامه‌های فضایی و حقوق مدنی، بیل کلینتون با اصلاحات اقتصادی و تلاش برای اجرای دیپلماسی در خاور میانه و باراک اوباما با قانون مراقبت بهداشتی مقرون به صرفه (اوباماکر) به عنوان یک رئیس جمهور دموکرات میشوند

و اما حزب جمهوری‌خواه در سال ۱۸۵۴ توسط فعالان ضد برده‌داری تأسیس شد و اولین رئیس‌جمهور اون آبراهام لینکلن بود که با لغو برده‌داری و رهبری کشور در دوران جنگ داخلی به شهرت رسید. جمهوری‌خواهان به طور کلی به محافظه‌کاری اقتصادی و اجتماعی گرایش دارن و معتقدن که دولت باید کوچک‌تر باشه و دخالت کمتری در زندگی مردم داشته باشه. اونا از بازار آزاد، کاهش مالیات‌ها و تقویت نیروهای نظامی حمایت می‌کنن. از معروف‌ترین رؤسای جمهور جمهوری‌خواه میشه به آبراهام لینکلن، تئودور روزولت، رونالد ریگان و دونالد ترامپ اشاره کرد. آبراهام لینکلن با لغو برده‌داری، تئودور روزولت با سیاست‌های پیشرو و حفاظت از محیط زیست، رونالد ریگان با سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال و کاهش مالیات‌ها و دونالد ترامپ با سیاست‌های مهاجرتی سخت‌گیرانه و شعار معروف اول آمریکا شناخته میشوند

در طول تاریخ، دیدگاه‌های این دو حزب در مورد مسائل مختلف تغییر کرده. مثلاً در قرن نوزدهم، حزب دموکرات بیشتر به حمایت از برده‌داری و حقوق ایالت‌ها گرایش داشت، در حالی که جمهوری‌خواهان به لغو برده‌داری و تقویت دولت فدرال معتقد بودن. اما در قرن بیستم و بیست و یکم، دموکرات‌ها به حامیان حقوق مدنی و برابری نژادی تبدیل شدن، در حالی که جمهوری‌خواهان به سمت محافظه‌کاری اجتماعی و اقتصادی حرکت کردن. این تغییرات به دلیل تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در آمریکا رخ داده اند.

به طور کلی، حزب دموکرات به برابری اجتماعی، حقوق مدنی و دخالت بیشتر دولت در اقتصاد و خدمات اجتماعی اعتقاد داره، در حالی که حزب جمهوری‌خواه به آزادی‌های فردی، بازار آزاد و کاهش دخالت دولت در زندگی مردم معتقده. این تفاوت‌ها باعث شده که هر حزب طرفداران خاص خودش رو داشته باشه و در انتخابات‌های مختلف به رقابت بپردازن.

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

20 Oct, 16:10


آشنایی با مونتسکیو قسمت دوم

ادامه آزادی: اما اگر قانون و آزادی به هم مرتبط اند! پس بسیاری از حاکمیت های استبدادی نیز تعریف خود را از آزادی دارند و برخی از چیز ها را بنا بر قانون محدود می کنند و این نیز تعبیر درستی است! اما آیا واقعا درست است ؟
برای مثال بهتر است به کشور خودمان و قانون حجاب اجباری اشاره کنیم.
بهتر است درست نبودن این چنین قوانینی که بنا بر علایق و عقاید گروه خاصی بر همگان تحمیل می‌شوند را با اصل تفکیک قوا مونتسکیو پاسخ بدهیم.

اصل تفکیک قوا: تفکیک قوا بهترین سپر در برابر استبداد و بهترین ابزار برای تضمین ازادی شهروندان است. زیرا تا وقتی که قوه مقننه ( وضع قوانین) از قوه مجریه(دولت و شخص شاه یا رئیس) مستقل نباشد و نمایندگان قوه مقننه واقعا طرف مردم و نمایندگان اونا نباشن موضوعاتی که تصویب میشه قانون نیستن بلکه مثل کشور ما تنها خواست و اراده و تفکرات حاکمین یا گروه خاصی هستند! توی این شرایط قوه مقننه خودشو به مجریه فروخته و قوه مجریه می‌تونه هر کسی که مخالفش باشه یا بر خلاف اراده و خواسته هاش عمل کنه رو خیلی راحت بر اساس قانون زندانی کنه و مجازات کنه دقیقا عین کشور خودمون. پس در نتیجه قانون باید عادلانه باشد و قوه مستقل و مردمی و طرف مردم باید قوانین رو تنظیم کنن تا حاکیمت و قوه مجریه نتونن با قانون به مردم ظلم کنن.

متمرکز نشدن قدرت در یک نهاد: مونتسکیو همچنین باور داشت که قدرت نباید به صورت مطلق و واحد در یک نهاد متمرکز بشه! از شخص شاه و رئیس جمهور تا مجلس و نهاد های دیگه و مردم همه باید بخشی از قدرت رو در کشور در اختیار داشته باشن و تمرکز قدرت در یک جا باعث ایجاد نظام استبدادی میشه.
تجربه مستمر به ما نشان می‌دهد که هر کس قدرت داشته باشد مستعد استفاده نابجا از آن است و می‌خواهد اقتدار خود را تا آنجا که ممکن است گسترش دهد. برای پیشگیری از این سؤاستفاده، به موجب نفس ماهیت اشیا لازم است که قدرت، قدرت را کنترل کند.
فساد یک جامعه دو قسمت است:
یکی موقعی که توده قوانین را مراعات نمیکند، این درد چاره پذیراست؛
و دیگر آنکه قوانین ، توده را فاسد می کند که این درد درمانی ندارد، زیرا درد ناشی از خود درمان است.
قانونگذار واقع بین کمتر به مجازات می اندیشد، بلکه بیشتر می کوشد تا از حدوث جرم جلوگیری کند چنین قانونگذاری به جای شکنجه کردن و عقوبت کردن بزهکاران سعی می کند تا مردم را با اخلاق و با انسانیت آشنا سازد و آموزش و پرورش را به پایه اساسی جامعه تبدیل کند.

ترس حاکمیت استبدادی از زنان:
در حکومت‌های استبدادی، زنان به تجمل و تبلیغ شکوه و توانایی خود نمی‌پردازند، بلکه زنان در چنین حکومتی، ابزار تجملی هستند؛ به‌ همین روی باید در سختگیرانه‌ ترین وضع بردگی قرار گیرند و چون ابزار دست حاکمیت و آن روح جمعی هستند فقط در ظاهر دارای ارزش هستند و در اصل همانند بردگان با آن ها برخورد می شود. در حکومت استبدادی همگان باید از روح حکومت پیروی کنند، و عاداتی را که در جای دیگری مقرر شده‌اند در میان خانواده خود بپذیرند. و از آنجاکه قوانین بسیار شدیدند و بی‌درنگ اجرایی می‌شوند، آن‌ها می‌ترسند که مبادا آزادی زنان آنان را در معرض خطر قرار دهد پس آزادی زنان را از طریق تجملی نشان دادن آنان محدود میکنن.

soren_fact_com

20 Oct, 10:13


آشنایی با مونتسکیو قسمت اول

مونتسکیو یکی از بزرگترین فلاسفه و سیاست دان ها و حقوق‌دان های عصر روشنگری است که وی با نظریاتی که در باب سیاست داد تاثیر عمیقی بر نظریه های سیاسی بعد از خود گذاشت‌. او همچنین کتابی دارد که دو شخصیت ایرانی با نامه نگاری های خود تفاوت حکومت خود با حکومت فرانسه را بیان می کنند و از طریق آن مونتسکیو تلاش دارد به نقد برخی سنت ها و باور های دینی افراطی بپردازد.

روح القوانین:
از دید مونتسکیو انسان ها تحت سلطه موضوعات زیادی قرار دارند از جغرافیا و آب هوا تا دین و دولت ها و آداب و رسوم و قوانین و ...
و از ترکیب این تاثیرات و موضوعات است که یک روح جمعی در اجتماع به وجود می آید.
در نتیجه روح جمعی این گونه در جوامع به وجود می آید و وارد زندگی و سنت های مردمان می‌شود و روح القوانین معنا پیدا می کند.
اما از دید مونتسکیو اقلیم و جغرافیا بیشترین تأثیر را در زندگی افراد دارد و بر دیگر جنبه های مهم همچون فرهنگ و سیاست و اقتصاد تاثیر می‌گذارد و زندگی و فرهنگ مردم امروزه بیشتر بنا بر موقعیت جغرافیایی آنها تعیین میشه و شده.

نظام های سیاسی: مونتسکیو به پیروی از ارسطو نظام های سیاسی رو به سه دسته تقسیم کرد استبدادی و پادشاهی و جمهوری

دیدگاه او نسبت به حاکمیت استبدادی مثل اکثر روشنفکران زمان خودش دیدگاه نقادانه ای بودش. از استبداد بیزار بودش و معتقد بودش که چرخه و بنیاد وجود یک حاکمیت استبدادی ترس هستش! فقط با ترس حکومت میکنن حالا این ترس میتونه در قالب قوانین یک کشور باشه یا استفاده از احکام دینی و خر کردن مردم با اونا و ایجاد ترس و بیان مفهوماتی مثل بهشت و جهنم برای پیش بردن کار خودشون و ترساندن و رام کردن مردم. در یک حاکمیت استبدادی حقوق بشر زیر پا گذاشته می شود.

اما در نظام جمهوری بیشترین چیز قالب فضیلت و بزرگی و خردمندی هستش! یعنی این که در یک حکومت جمهوری رویکرد ها و ارزش ها باید بنا بر این باشه که مردم بیشتر به اخلاق و حقوق انسانی و آزادی های مدنی تمرکز کنن و فضیلت رو ارزشمند بدونن ولی دلیل نمیشه همه فضیلت داشته باشن! بلکه رویکرد و چیزی که بیشتر از همه باید مهم باشه کسب فضایل هستش

در پادشاهی نیز بیشترین چیز اقتدار هستش. به صورت خلاصه در سطح جهانی اون حاکمیت به دنبال قدرت بیشتری هستش مردم بیشتر دنبال متحد شدن و یکپارچه کردن کشور هستن و هر فرد درون جامعه قدرت بیشتری برای کشور میخواد و تلاش بر رشد کشور هستش و روح جمعی هم بیشتر تلاشش برای این اصل هستش.

نکته مهم: منظور ما از ترس و فضیلت و اقتدار در هر نظام این است که مهم ترین نکته و اصلی که بیشتر مورد توجه میشه در هر نظام اون هستش! مثلا می‌تونه در یک حاکمیت جمهوری یا پادشاهی هم استبداد وجود داشته باشه اما اگه واقعا بنا بر مفهوم خودشون بخوان برن جلو باید بیشتر بر روی اون اصل اساسی تمرکز کنن.

نفی دموکراسی مستقیم: او هم همانند افلاطون با دموکراسی مستقیم و محض مخالفت بود و می‌گفت نباید مردم به صورت مستقیم راجع به همه موضوعات تصمیم بگیرند! نخست این که در حد نخبگان کم لطفی می‌شود و شایسته سالاری در جامعه از بین می‌رود و در مرحله دوم بعد از همچین حاکمیتی به احتمال زیاد یک حاکمیت استبدادی به وجود می آید و قوانین و مقررات بر اساس استبداد ایجاد می‌شوند! به گونه ای دموکراسی مستقیم باعث ایجاد استبداد در آینده می‌شود. گویی دموکراسی مستقیم برای حکومت های کم جمعیت یا روستاها اثر مثبت بیشتری دارد.

آزادی: از دید مونتسکیو آزادی هدف نهایی سیاست است و هر حاکمیتی باید به اصل هایی همچون آزادی اندیشه و باور و ... پایبند باشد. از دید او آزادی حق انجام دادن هر کاری است که قانون اجازه می‌دهد! آزادی به خودی خود ممکن است باعث نفی آزادی دیگران نیز بشود پس همین قانون و چارچوب های منطقی و درست است که مرز آزادی را مشخص می کند! ارزش آزادی تنها زمانی مشخص می‌شود که محدود شود.
در یک اجتماع آزادی قربانی قوانین نیست بلکه زاییده آن است.
در نتیجه آزادی تنها با قانون معنی پیدا می‌کند و قانونی که آزادی عقلانی رو نفی کنه قانونی غیر درست است! بشر در بسیاری از موضوعات به قانون نیاز دارد زیرا این همان قانون بود که انسان را متمدن کرد و باید ها و نبایدها برای مشخص کردن وظایف هر فرد در اجتماع را بیان کرد
.

soren_fact_com

19 Oct, 17:02


شناخت ابعاد انسانی از دید فروید:

زیگموند فروید، بنیان‌گذار روانکاوی، شخصیت انسان را به سه بخش اصلی تقسیم می‌کند: اید (Id)، ایگو (Ego) و سوپر ایگو (Superego)
این سه بخش در تعامل با یکدیگر، رفتارها و شخصیت پیچیده انسان را شکل می‌دهند.

اید بخش ابتدایی و غریزی شخصیت است که از آغاز تولد وجود دارد و شامل تمامی غرایز و امیال ابتدایی مانند میل به لذت و پرخاشگری است. اید کاملاً ناخودآگاه است و بر اساس اصل لذت عمل می‌کند، یعنی به دنبال ارضای فوری نیازها و خواسته‌ها بدون توجه به عواقب آن‌هاست.

ایگو بخش منطقی و واقع‌گرایانه شخصیت است که به عنوان میانجی بین اید، سوپر ایگو و دنیای خارجی عمل می‌کند. ایگو بر اساس اصل واقعیت عمل می‌کند، یعنی تلاش می‌کند تا نیازهای اید را به صورت واقع‌گرایانه و با در نظر گرفتن عواقب اجتماعی و اخلاقی ارضا کند. ایگو مسئول تصمیم‌گیری و حل تعارضات بین اید و سوپر ایگو است.

سوپر ایگو نمایانگر وجدان اخلاقی و آرمان‌های درونی است که از والدین و جامعه و مطالعات و ... کسب می‌شود. این بخش از شخصیت، استانداردهای اخلاقی و ایده‌آل‌ها را در بر دارد و به دنبال کمال‌گرایی است. سوپر ایگو تلاش می‌کند تا رفتارهای اید را کنترل کند و ایگو را به سمت رفتارهای اخلاقی و اجتماعی هدایت کند.

فروید در کتاب ایگو و اید به بررسی تنش‌ها و تعاملات بین این سه بخش می‌پردازد. او توضیح می‌دهد که چگونه ایگو باید بین خواسته‌های اید و استانداردهای سوپر ایگو تعادل برقرار کند. فروید معتقد است که تعادل بین این سه بخش برای داشتن یک شخصیت سالم ضروری است. او همچنین به بررسی تنش‌های درونی و تأثیر آن‌ها بر رفتار و روان انسان می‌پردازد.

فروید بر این باور بود که آگاهی از این سه بخش و تعاملات آن‌ها می‌تواند به فرد کمک کند تا تعارضات درونی خود را بهتر درک کند و به تعادل روانی برسد. او از روش‌های روانکاوی مانند تحلیل رویاها و تداعی آزاد(تداعی آزاد شامل بیان آزادانه افکار و احساسات بدون سانسور است)برای کشف و درک این تعارضات پیشنهاد میکند

فروید معتقد بود که ایگو باید بتواند بین خواسته‌های اید و استانداردهای سوپر ایگو تعادل برقرار کند. این شامل یافتن راه‌های واقع‌گرایانه برای ارضای نیازهای اید بدون نقض استانداردهای اخلاقی سوپر ایگو است. ایگو باید بتواند بین نیازهای مختلف سازش ایجاد کند و راه‌حل‌هایی پیدا کند که هم نیازهای اید را ارضا کند و هم استانداردهای سوپر ایگو را رعایت کند.


#COSMOLOGIST

soren_fact_com

19 Oct, 10:37


به طور کلی بخوام بگم توی این کتیبه کشف شده اول اهورمزدا رو ستایش می‌کنه و میگه به خواست اهورامزدا شاه شدم و بعدش لیستی از شهر هایی که زیر فرمانش هستن رو میاره و لیست یک سری شهر ها که در دوره آن زیر فرمان هخامنشیان آمدند و قبلش نافرمان بودند رو ذکر می‌کنه.

از اینجا به بعدشم چون به پست مربوط میشه خود متنش رو می‌گذارم.

پس اهورامزدا مرا کمک کرد. به یاری اهورامزدا من آن کشور ها را گشودم و هر یک را به جای خود نشاندم‌. میان این کشور ها جاهایی بود که مردم آن بت پرست و دیوپرست بودند. پس به یاری اهورامزدا من آن پرستش خانه هایی که بت ها و دیوان آنها بودند برافکندم و فرمان دادم برای دیوان و بتان قربانی نکنند و هر جا پیش از من دیوپرست و بت پرست بودند.در آنجاها من قانون اهورامزدای یکتا را برقرار کردم و آنچه نادرست بود درست کردم.در آنجاها من کارهای نیک کردم. کارهایی که از من سر زد همه به فرمان اهورامزدا بود و او مرا یاری کرد. تو که در روزگار پسین می آیی اگر اندیشه کنی که ای کاش در زندگی شاد باشم و پس از مرگ خجسته به آن دستور هایی که اهورامزدا فرمان داد رفتار کن و اهورامزدا خدای بزرگ را در برابر کیش مقدس بهدینی ستایش کن. هر کس به دستور هایی که اهورامزدا فرموده گوش دهد و عمل کند و برابر آن رفتار و او را ستایش کند در زندگی خوشبخت و پس از مرگ خجسته خواهد بود.

نکته اول: خشایار شا هیچ بت پرستی را نکشت و تنها معابد و بت های آنان را تخریب کرد.
نکته دوم: ما در این پست تنها این موضوع را بیان کردیم و نمی‌گوییم این شخص کار درست یا غلطی را انجام داد.

منبع در کامنت

soren_fact_com

18 Oct, 15:12


یحیی سنوار رهبر حماس که بود؟

یحیی سنوار در ۲۹ اکتبر ۱۹۶۲ در خان‌یونس، نوار غزه به دنیا آمد. او در خانواده‌ای فلسطینی که در جریان جنگ ۱۹۴۸ از اشکلون اخراج شده بودند، بزرگ شد

سنوار یکی از بنیان‌گذاران سرویس امنیتی حماس به نام مجد بود که بر امنیت داخلی حماس تمرکز داشت. او در دهه ۱۹۸۰ به دلیل فعالیت‌های نظامی علیه اسرائیل دستگیر و در سال ۱۹۸۸ به چهار بار حبس ابد محکوم شد. در دوران زندان، سنوار به یکی از رهبران زندانیان فلسطینی تبدیل شد و نقش کلیدی در سازماندهی فعالیت‌های آنها ایفا کرد. او در سال ۲۰۱۱ در جریان مبادله زندانیان با اسرائیل آزاد شد

سنوار پس از آزادی از زندان، به سرعت به یکی از رهبران برجسته حماس تبدیل شد و در سال ۲۰۱۷ به عنوان یکی از رهبران حماس در نوار غزه انتخاب شد. وی نقش مهمی در تقویت نظامی حماس و اتحاد با ایران و حزب‌الله داشت
سنوار به عنوان یکی از معماران اصلی حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس به اسرائیل شناخته می‌شود که منجر به آغاز جنگ یک ساله اخیر شد و اسرائیلی ها و یهودیان او را یکی از بزرگترین جنایات کاران می‌نامند

سنوار به دلیل نقش برجسته‌اش در حملات تروریستی و قتل‌ها، از جمله کشتار غیرنظامیان و گروگان‌گیری، به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات امنیتی برای اسرائیل و دیگر کشورها شناخته می‌شد. او مسئول بسیاری از حملات تروریستی بود که منجر به کشته شدن اسرائیلی‌ها و دیگر غیرنظامیان شد

پس از تعقیب و گریز های بسیار توسط اسرائیل و پنهان شدن های مکرر، یحیی سنوار نهایتا در ۱۷ اکتبر ۲۰۲۴ در جریان یک عملیات نظامی توسط نیروهای اسرائیلی در رفح به هلاکت رسید. او در یک مواجهه اتفاقی با نیروهای گشتی اسرائیل کشته شد.
در آخر اسرائیلی ها جسد سنوار را شناسایی کردند و با انجام آزمایش‌های دی‌ان‌ای، هویت او را تأیید کردند

یکی از تئوری های توطئه که در طول این یک سال توسط جهانیان زیاد گفته میشه اینه که چرا اسرائیل باید در جریان تبادل گروگان ها با فلسطین ، این شخص رو آزاد میکرد که طبق کرده ها و فعالیت هاش تو زندان می‌دونست چقدر می‌تونه براشون خطر آفرین باشه ، آیا احتمال این وجود داره که آزاد کردن یحیی سنوار و اشتباهات و سهولت های فاجعه بار موساد و اسرائیل در مطلع شدن از جنایت ۷ ام اکتبر و طوفان الاقصی یک طوتئه توسط خود اسرائیل باشه تا با فدا کردن جان عده ای از مردمِ خودش ، جنایات حزب های مقاومت را فاش کند و به عنوان یک مورد ظلم قرار گرفته توجه جهانیان را به خود جلب کند و یک بار برای همیشه فرصت داشته باشد تا همه مخالفین خود را تضعیف و آن ها را ریشه کن کند؟


طبق معمول ما اینجا قصد هیچ گونه جبهه گیری و یا تایید و رد توطئه ای را نداریم و تنها آن را برای شما بازگو کردیم

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

18 Oct, 09:29


برخی از زیباترین اشعار شاعران ایرانی با معنی

مولانا:
در بیان این سه کم جنبان لبت
از ذهاب و از ذهب وز مذهبت
( در رابطه با این سه موضوع کمتر سخن بگو در رابطه با هدفت و ثروتت و اعتقادت)

صائب تبریزی:
رتبه می‌خواهی چو خورشید از خلایق دور باش
سایه از همراهی مردم به خاک افتاده است
( اگر به دنبال آرامش و کسب مقام و منزلت والایی هستی مراقب مردمان باش چون سایه به دلیلی همراهی مکرر مردم به زیر پا و پایین ترین درجه و مقام رسیده است)

سعدی شیرازی:
جماعتی که نظر را حرام می گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال
( افراد و زاهدانی که اندیشه و آزادی اندیشه و بیان کردن اندیشه و دیدگاه مردمان را حرام کردند اندیشه و تفکر و نظرات را حرام کردند و در عوض آن ریختن خون و کشتار مردم و آفریده های خداوند را حلال کردند)

خیام نیشابوری:
ای صاحب فتوا ز تو پرکارتریم
با این همه مستی از تو هشیار تریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم؟
( ای زاهدی که فتوا بر عمل نیک و درست کردن جهان میدهی ما در نیکی کردن و پیشرفت جهان از تو بیشتر زحمت کشیده ایم ما با این همه مستی از تو هشیار تر هستیم و دانش و خرد بیشتر و انسانیت بیشتری داریم! تو با فتوا ها و احکامت باعث مرگ و ریختن خون انسان ها می شوی اما ما تنها خون(آب) انگور را می نوشیم( شراب) حال بگو کدام یک از ما خونخوار تر است)

حافظ شیرازی:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
( جهان و مردمان به افراد نادان اهمیت می دهند و ارزش گذاری های اشتباهی دارند اگر انسان دانایی هستی و تنها هستی یا مقام و جایگاهی در نظر خلق و مردمان نداری مشکل از تو نیست بلکه به دلیل ارزش گذاری های اشتباه مردمان است)

عطار نیشابوری:
گر تو عمری در جهان فرمان دهی
هم بسوزی هم به زاری جان دهی
( اگر تو حتی یک پادشاه یا انسان دارای مقام مادی باشی و بر تمام مردمان تسلط داشته باشی باز از مرگ نمی‌توانی فرار کنی بلکه هم تمام دارایی هایت را از دست می‌دهی و در نهایت با ناتوانی خواهی مرد)
مرگ برای همگان است

فردوسی:
یکی را برآری و شاهی دهی
یکی را به دریا به ماهی دهی
یکی را برآری به تخت بلند
یکی را بشانی به خاک نژند
نه با آنت مهر و نه اینت کین
که به دان تویی ای جهان آفرین
بد و نیک هر دو ز یزدان بود
لب مرد باید که خندان بود
( یکی را انتخاب می‌کنی( اشاره به خدا )و به او مقام والایی می‌دهی و یکی را پایین ترین درجه می‌رسانی و او را پایین می آوری یکی را به تخت شاهی می نشانی و یکی را به مقام پایین و هم رده خاک می‌رسانی و باعث غم او می شوی! خدا با یکی مهربان تر از دیگری نیست و با آن یکی نیز دشمنی ای ندارد و بین بندگانش فرقی نمی گذارد.بلکه خداوند حکیم کل است و همه چیز را بهتر می‌داند و شرایط کنونی نیز به همین دلیل است. هر چیز بد و خوبی که در زندگی شما اتفاق می افتد هر شادی و خوبی ای از طرف خداوند است و انسان واقعی این موضوع را درک می کند و به راه خود ادامه می‌دهد و زندگی خود را می گذراند)

مولانا:
ره آسمان درون است پر عشق را بجنبان
پر عشق چون قوی شد غم نردبان نماند
( راه رسیدن به خدا و حقیقت در درون خودت است باید با عشق و رفتن راه عشق آن را پیدا کنی پس به دنبال آسمان( یک مقام بالاتر یا جهانی جز این جهان به طور خلاصه چیزی برتر)نباش! اگر راه عشق را رفتی و انسان بودی دیگر برای هیچ چیزی مشکلی نخواهی یافت و راه ها هموار می‌شود)

حافظ شیرازی:
واعظ نکن نصیحت شوریدگان که ما
با خاک کوی دوست به فردوس ننگریم
جایی که تخت و مسند جم می رود به باد
گر غم خوریم خوش نبود به که می خوریم
( ای پند دهنده و آن که به دنبال هدایت انسان ها هستی به ما که از عاشقان و آشفتگان هستیم نصیحتی نکن که تا وقتی یار و معشوقی باشد ما حتی به بهشت نگاهی هم نمی کنیم و آن را انتخاب نمی کنیم. در جهانی که جمشید با فر ایزدی و شاهی پادشاهی اش به پایان رسید و نابود شد و همه چیز فانی است! همان بهتر است که جای رنج کشیدن و غمگین بودن به شادی و نوشیدن می و آشفتگی خود بپردازیم)

soren_fact_com

17 Oct, 16:30


آشنایی با پاسکال و شرط بندی معروف او

بلز پاسکال یک ریاضی‌دان، فیزیک‌دان و فیلسوف فرانسوی بود که در سال ۱۶۲۳ در فرانسه به دنیا آمد . او یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان و فیلسوفان قرن هفدهم به شمار می‌رفت


او پس از پرداختن به هندسه تصویری و نظریه احتمالات در زمینه ریاضیات و همچنین فعالیت در مطالعات سیالات و مفهوم فشار و خلأ در فیزیک، توی اواخر عمر به فلسفه و الهیات روی آورد او به مکتب جانسنیسم، یک جنبش مذهبی درون کاتولیک، پیوست و نوشته‌های مهمی در دفاع از این مکتب و روش علمی ارائه داد

یکی از معروف‌ترین استدلال‌های فلسفی پاسکال، شرط‌بندی پاسکال است که به بررسی این موضوع می‌پردازد که چرا باید به وجود خدا اعتقاد داشته باشیم، حتی اگر نتوانیم وجود او را اثبات کنیم. این استدلال بر اساس نظریه احتمالات و تصمیم‌گیری منطقی بنا شده است
او معتقد بود که در مواجهه با عدم قطعیت درباره وجود خدا، باید به گونه‌ای تصمیم بگیریم که بیشترین سود و کمترین زیان را برای ما به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر، پاسکال معتقد بود که شرط‌بندی بر سر وجود خدا، یک تصمیم منطقی است

وی برای توضیح استدلال خود از یک ماتریس تصمیم‌گیری استفاده کرد این ماتریس چهار حالت مختلف را در نظر می‌گیرد:

1. اگر خدا وجود داشته باشد و شما به او اعتقاد داشته باشید: در این صورت، شما پاداش بی‌نهایتی (مثلاً بهشت) دریافت خواهید کرد.
2.اگر خدا وجود نداشته باشد و شما به او اعتقاد داشته باشید: در این صورت، شما چیزی از دست نخواهید داد.
3.اگر خدا وجود داشته باشد و شما به او اعتقاد نداشته باشید: در این صورت، شما مجازات بی‌نهایتی (مثلاً جهنم) خواهید داشت.
4.اگر خدا وجود نداشته باشد و شما به او اعتقاد نداشته باشید: در این صورت، شما چیزی از دست نخواهید داد.

پاسکال استدلال می‌کند که اگر احتمال وجود خدا حتی اندکی بیشتر از صفر باشد، شرط‌بندی بر سر وجود او منطقی‌ترین تصمیم است. زیرا در صورت وجود خدا، پاداش بی‌نهایتی دریافت خواهید کرد و در صورت عدم وجود او، چیزی از دست نخواهید داد. بنابراین، از نظر منطقی، اعتقاد به خدا بهترین تصمیم است

اما شرط‌بندی پاسکال با نقدهای مختلفی مواجه شده است. برای مثال برخی معتقدند که اعتقاد به خدا نباید بر اساس یک شرط‌بندی باشد، بلکه باید از روی ایمان و اعتقاد قلبی باشد
عده ای دیگر نیز معتقدند که این استدلال فرض می‌کند که تنها دو حالت وجود دارد (وجود یا عدم وجود خدا)، در حالی که ممکن است خدایان مختلفی وجود داشته باشند که هر کدام پاداش‌ها و مجازات‌های متفاوتی داشته باشند
برخی دیگر نیز میگویند ما با اعتقاد داشتن به خدا در صورت عدم وجود او اتفاقا چیز زیادی را از دست می‌دهیم و آن شیوه و روش زندگیمان است که باید به خاطر باور به خدا طبق اصولی خاصی انجامشان دهیم
پاسکال در پاسخ به این نقدها معتقد بود که استدلال او تنها یک ابزار منطقی برای تصمیم‌گیری در مواجهه با عدم قطعیت است و نباید به عنوان یک برهان قطعی برای اثبات وجود خدا در نظر گرفته شود


توجه داشته باشید این برهان مورد تایید یا رد ما نیست و صرفا یک پست برای آشنایی شما با پاسکال و تفکر وی می‌باشد

#COSMOLOGIST

soren_fact_com

17 Oct, 06:55


🤔اتحاد کلئوپاترا و مارک آنتونی رومی: در آن زمان که تقریبا اوج قدرت اشکانیان بود کلئوپاترا و مارک آنتونی به این فکر افتادند که نخست انتقام کراسوس را از اشکانیان بگیرند و دوم باری دیگر بتوانند افتخارات اسکندر را تکرار کنند. پس به سرشان فکر شکست دادن اشکانیان آمد. کلئوپاترا ملکه مصر بشدت مارک آنتونی را حمایت می‌کرد و برای او بالای صد کشتی و چیز های دیگری فراهم کرده بود. مارک آنتونی پس از ترک مصر به دو تن از سردارانش دستور داد که به جنگ با اشکانیان بروند. در دو نبرد توانستند اشکانیان را شکست دهند و بعد به فکر پیشروی های بیشتر افتادند.

⚡️⚡️شرح نبرد: مارک آنتونی با شاه ارمنستان متحد شد و سپاهی بین هشتاد تا صد هزار نفر رو تشکیل داد و به سمت ایران آمد. از رود ارس گذر کرد و وارد آذربایجان شد. یک سری وسایل که برای فتح قلعه نیاز بود را رها کرد تا با سرعت بیشتری به راه ادامه دهد و به شهر فراد (تخت سلیمان امروزی)رسید اما وقتی قلعه ها را در آنجا دید متوجه اشتباه خود شد و بخشی از سپاهش را به عقب فرستاد تا آن ابزار جنگی را بیاورند و بخشی به محاصره آن شهر پرداختند. فرهاد چهارم شاه اشکانیان در آن زمان به دلیل سیستم بشدت قوی ای که اشکانیان داشتند از این موضوع باخبر شد و سپاهش را به محلی که آن ابزار های جنگی بودند فرستاد. در همین شرایط برخی از متحدان مارک آنتونی همانند شاه ارمنستان و سپاهش وضعیت را پیش‌بینی کرده و پا به فرار گذاشتند.مارک آنتونی که خود با بخش اول سپاهش به دنبال ابزار های فتح قلعه رفته بود در آن مکان با مردان و سربازان پارتی مواجه شد. جنگی در گرفت و سپاه آنتونی چه خارج از مرز و چه بیرون از آن مورد حمله اشکانیان قرار گرفته بودند. نکته جالب تشابه این جنگ و جنگ آلمان نازی علیه شوروی بود زیرا مارک آنتونی نیز در زمستان دست به حمله زده بود و سرمای هوا یکی از دلایل ناکامی او بود. به همین گونه که مارک آنتونی محاصره شده بود و سرمای هوا و کمبود غذا نیز شرایط سختی را برای سپاهش ایجاد کرده بود با فرهاد چهارم به مذاکره پرداخت. درخواست داد که فرهاد پرچم های روم را پس بدهد و فرهاد قبول نکرد. در نهایت مارک آنتونی سعی بر عقب نشینی کرد و تا وقتی که به همان رود ارس و مرز برسند پارتیان به صورت مداوم به آنها حمله می‌کردند و آنها نیز شرایط بدی داشتند و ۲۷ روز طول کشید تا آنها از آذربادگان خارج شوند. بیست تا سی هزار تلفات دادند و به گفته پلوتارک سربازان رومی وقتی بالاخره موفق به عقب نشینی شدند همدیگر را به آغوش کشیدند و به صورت گریه کنان زمین را می بوسیدند.

soren_fact_com

13 Oct, 16:26


دوستان یک مسئله ای هست که شاید خیلیامون در فضای مجازی باهاش درگیر باشیم
برای هممون پیش اومده زندگی یک شخص رو از توییتر ، تلگرام و یا اینستاگرام و مابقی بخش های سوشال مدیا دیدیم و شروع به مقایسه کردن خودمون کردیم ، در این مقایسه خودمون رو از هر نظر پایین تر ارزیابی کردیم و حسرت جای اون شخص بودن رو خوردیم و تماما دچار احساسات منفی شدیم
میخوام یک چیزی رو بهتون بگم که در این موقعیت ها مطلع باشید نباید خودتون رو با افراد این چنینی در فضای مجازی که زندگی خیلی خوشی دارن و به اصطلاح دچار سندروم اردک هستند ، مقایسه کنید و انرژی های منفی رو به ذهنتون راه بدید
حالا سندروم اردک چیه و شخص مبتلا بهش دقیقا چجوریه؟
فرد مبتلا به سندروم اردک را به طور خلاصه میتوان این طوری معرفی نمود
از بیرون فردی شاد و بی نقص اما از درون کاملا ویران و پر از نگرانی و تشویش مانند اردکی شناور روی برکه ای زیبا که از دید ما کاملا بی حرکت و آرام به نظر می رسد
اما پاهایش در زیر آب به سختی در تلاش اند تا روی آب شناور بماند
افراد مبتلا به سندروم اردک را میتوان در بین
روشنفکران توییتر
بلاگرهای اینستاگرام
و خوشبخت های فضای مجازی یافت
که اغلب سعی در ارائه تصویری بی نقص و آرام از زندگی خود دارند اما در واقع دچار مشکلات زیادی در زندگی هستند و یا حداقل برای ارائه این تصویر مانند اردکی که مثال زدیم رنج و سختی زیادی را تحمل می کنند اما هیچگاه مشکلات خود را آشکار نمی کنند.
به دلیل آنکه فرد مبتلا به سندروم‌ اردک تصویری به دور از واقعیت های دنیا به نمایش میگذارد و به دلیل قیاس های پی در پی افراد دیگر با آن مدل زندگی باعث آسیب های زیادی به سلامت روان جامعه و دروازه ورود به بیماری هایی چون
افسردگی و اضطراب حاد می گردد.

ازتون میخوام مطلع باشید و تحت هیچ شرایط نذارید مقایسه های اشتباه در برابر افرادی که از همه زندگیشون خبر ندارید و اکثرا افراد فیک و دروغی هستند احساس خوشبختی رو از زندگیتون بگیرن و باعث بشن کمبود درون خودتون حس کنید ، حتی اگه فیک هم نباشه اون چیزی که شما از زندگی این اشخاص تماشا می‌کنید به قول بارکلی حقیقت همیشه تمام واقعیت نیست و بخشی از حقیقته ؛ تا وقتی از همه واقعیت های اون شخص که حقیقتش رو می‌سازند اطلاع ندارید خودتون رو باهاش مقایسه نکنید( مقایسه کردن همیشه بد نیست و میتونه مفید باشه به شرطی که فقط با بخشی حقیقی یا دروغین از وجود شخص مقابل مطلع نباشید و پیش نیاز ها رو کامل بدونید )

اگه توانش رو دارید کلا به محتوا های افرادی که زندگی شخصیشون رو به اشتراک میذارن ویو ندین و تماشا نکنید و به نظرم باید بر این امر واقف بود که اگه محتوا ساز مبتذل و بی ارزشی دیده میشه و حتی به جایگاه مسخره شدن میرسه تنها دلیلش دیده شدن توسط مردم بوده و این همیشه یک ارتباط دو سویه هست که عامل پیدایش محتوا های بی ارزش همیشه تماشا کننده های بی ارزش هستند و عامل پیدایش تماشا کننده های بی ارزش همیشه محتوا های بی ارزش هستند
شما به عنوان یک عضو از فضای مجازی مسئولیت دارید در قبال اونچه که تماشا می‌کنید
#COSMOLOGIST

soren_fact_com

11 Oct, 17:44


پزشکیان زمان انتخابات گفت که اگر نتونه به وعده‌هاش عمل کنه، استعفا میده. اما همچنان نه رفع فیلترینگ دیدیم،نه حذف گشت ارشاد،نه لغو قانون حجاب،نه رفع تحریم‌ها و حل مسئله FATF
تا اینجا کار همون طور که انتظار می‌رفت هیچ فرقی حس نکردیم و تنها چیزی که حاصل شده حمایت مردم برا یه آدم فیک و دروغه در حدی که واکنش ها تو چنل های خودمونی هم به این شکله
هر چی با خودم فکر میکنم دلیلی تو ذهنم نمیاد که چرا واکنش به پوتین و پزشکیان باید این شکلی باشه

#COSMOLOGIST