sogoli @sogoliwriter Channel on Telegram

sogoli

@sogoliwriter


•نویسنده
متخصص پیوند واژه
متخلص به "سوگلی"
نویسنده رمان رالی بازی

سوگلی (Persian)

با خوشامدگویی به کانال سوگلی خوش آمدید! این کانال متعلق به نویسنده ای به نام سوگلی است که به عنوان متخصص پیوند واژه شناخته می شود. او همچنین به عنوان نویسنده رمان های معروفی همچون "رالی بازی" شناخته می شود. اگر به دنبال خواندن آثار متنوع و جذاب هستید، حتما این کانال را دنبال کنید و از آخرین آثار سوگلی بهره ببرید. این کانال مناسب برای علاقه مندان به ادبیات و داستان های جذاب می باشد. پس از دنبال کردن کانال سوگلی، از تجربه های فراموش نشدنی در دنیای ادبیات برخوردار خواهید شد.

sogoli

15 Dec, 20:29


یه بار براش نوشتم :من تورا اندازه ی تمام چیزهای خوب دوست دارم! بعد تو مغزم داشتم می گشتم دنبال یه کلمه هایی که کلمه ی چیزهای خوب رو توصیف کنه ولی نتونستم!بعدها فهمیدم خیلی از کلمه معنی ندارند!باید حس بشن!
اگه چشماتو ببندی و باهام بیای به دنیای نوشته ام؛ بهت میگم که فکر کن اجتماع منِ بی دغدغه و تو و کلبه ی چوبی و دوتا چایی خوشمزه ی داغ!بعد  بارون  میزنه به شیشه ی پنجره و صداش با صدای اتیش هیزم میپیچه تو کلبه ...این یعنی همون معنی کلمه!یا تصور کن امتحان ریاضیمو نخوندم و صبح نوتیف گوشیو باز می کنم که مدارس تعطیل شده!
یا مزه ی توت فرنگی های رسیده !
اندروجان تولدت مبارکمون🍓💎🤍
...............................
✍🏻سوگلی
[پیوستن به ما]

sogoli

14 Dec, 18:07


مسخره ی دوست داشتنی...
مشغله ی هر روز من
💗
............................
[پیوستن به ما]

sogoli

13 Nov, 03:46


گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است؟
بوسیدم و لب دادم و اغوش کشیدم
نامحرم من؛ محرمی و کار تمام است
!❤️

..........................................
[پیوستن به ما]

sogoli

27 Oct, 09:19


روزی که شهردار شدم 🌸🌈
شین مثل شیرین شدن یه شهر به اهتمام شهروند و شهردار شریف!
بچه های محله ی ما دیوونه ی فوتبالند! ولی هربار که میایم بازی کنیم یه پیرمرد بداخلاق میاد، توپ رو میگیره و با چاقو پاره میکنه ماهم در حال فرار می شنویم که داد میزنه:« دیگه نبینم بیاین تو کوچه فوتبال بازی کنین
ها!»
ولی ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم! اینو همیشه مجتبی میگه چهل بار تیزی چاقوهاهم، توپ فوتبال را زخم نشد بلکه از آن توپ" چهل تیکه" ساخت؛ که دیگه با چاقو پاره نشه! سعید یه پاس خفن فرستاد برای مجتبی گفت :»این توپ و این هم مجی رونالدوی زمان! یهو به جای این که توپ رو مجتبی بگیره، پیرمرد بداخلاق کوچه گرفت و توپ رو با اره برقیش پودر کرد همون موقع یکی
از بچه ها گفت: «کاشکی یه زمین فوتبال داشتیم...» به چشمای بچه ها خیره شدم دیدم غم داره راه میره و الانه که سونامی اشک بزنه به دشت شکوفان دیده هاشون سریع گفتم اینکه کاری نداره من الان شهردار میشم و با یه بشکن براتون یه زمین فوتبال بزرگ میسازم.«علی خندید گفت دیوونه ای؟!» نیشم تا بناگوشم باز شد و و گفتم» بدجور! «بعد مقابل دیده هاشون یه بشکن زدم و یه زمین فوتبال ساخته شد همه خندیدند و پرواز کردند با خنده هاشون از ته دل خندیدم یهو دیدم نگین کوچولوی چهارساله، دستمو میکشه و میگه: علی میشه بیای کوچه ی مارو آسفالت کنی که دیگه لباس عروسکام و خودم خاکی نشه؟ «گفتم : «آره؛ کوچه تون کدوم بود؟» رفتم کوچه شون دیدم عمو عباس میگه : علی پسرم!خدا خیرت بده که این کوچه رو آسفالت ،میکنی هر آژانسی که اینجا میاد بخاطر خاکی بودن کوچه و اینکه ماشینش خراب میشه کرایه رو دوبرابر میکنه یه بشکن زدم کوچه شون آسفالت شد نگین خندید و با خنده هاش تو کوچه یه عالمه گل زرد و آبی جوونه !زد عزیزجون از تو یکی از جوونه ها اومد بیرون و گفت: پسرم دستت طلا، لطف کن یه بشکن بزن و بگو این درختار و قطع نکنن که به جاش ساختمون بسازن! یه بشکن زدم و یه عالمه درخت کاشته شد جای درختهای قطع شده عزیز جون از اون خنده قشنگا کرد. محو خنده هاش .شدم مامانها همیشه قشنگ میخندن داشتم خنده های عزیز رو نگاه میکردم که صدای گریه شنیدم رفتم جلوتر . صدامو کلفت کردم داد زدم گفتم:»این صدای گریهی کیه؟ تو شهری که شهردارش منم! دیدم یه دختر کوچولو اومد جلو گفت: شهردار ها چجورین؟» یکم فکر کردم گفتم مهربون و فداکارن. اونا یه عالمه کار میکنن که مردم بخندن شهر بخنده گفت: این صدارو میشنوی؟ «گوشامو تیز کردم که بشنوم .یه صدایی یواش گفت:» پنجرهها را باز کن تا آفتاب مهمان خونه ات بشه! « گفتم : «آره، برای این داشتی گریه میکردی؟« یه گلدون کاکتوس سیاه نشونم داد گفت :» نه! کاکتوسم داره از بی هوایی می میره من پنجره رو باز کردم که آفتاب بیاد ولی سایه ی آپارتمان همسایه پررنگ تر شد! کوچمون رو ببین داره از بی هوایی خفه میشه یه نگاه به کوچشون
کردم یه کوچه ی باریک بود که دور تا دورش رو ساختمون های بلند و به هم چسبیده، گرفته بود یه ذره نور و هوا مونده بود که اونجاهم داشتند یه ساختمون بلند میساختند! گفتم : نگران نباش من الان با یه بشکن نمیزارم، کسی یه ساختمون دیگه بسازه. «یه بشکن زدم ساختمونها با فاصله از هم ساخته شدند و نور تابید به خونه ها اهالی خونه ها خندیدند با خنده هاشون لبخند زدم یهو توپ مجتبی افتاد زیر پام میخواستم گل بزنم که پام خورد به لیوان آب و با صدای شکستن لیوان از خواب بیدار شدم!
...........................................
متن فراخوان انتشارات دکتر سین
✍️به قلم:سوگلی
✈️@sogoliwriter

sogoli

26 Oct, 22:00


🌱🐰🍓🌩🌈
____
رفتم تو اتاق خواهر کوچیکم، دراز کشیدم کنارش و زدم زیر گریه. بدون هیچ حرفی فقط نازم می‌کرد.
یهو گفت: ببخشید من حرفی آماده ندارم؛ معمولاً کسی نمیاد اینجا گریه کنه.
یه ذره سکوت کرد، دوباره گفت: کاش ده دقیقه جلوتر اطلاع می‌دادی!

__
[کانال بزرگ سوگلی]

sogoli

16 Oct, 22:22


انقد اخم نکن نمیاد بهت!💋🫀

♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ

sogoli

16 Oct, 22:01


عزیزانی که منت می گذارند بر بنده و  متن های من را با صدای زیباشون خوانش می کنند / انتقاد یا پیشنهادی که لازم دونستید ؛بدونم / جهت همکاری در سفارش و ویرایش متن اختصاصی،نوشتن  و ارسال نامه رسمی  /تبلیغات و تبادل  لطفا  متن همراه آیدی خود به ربات ناشناس من  ارسال کنید،
حتما در اسرع زمان پاسخگو خواهم  بود:👇🏻
https://t.me/BChatBot?start=sc-b058c88a5d

sogoli

16 Oct, 21:57


گفته بودند که جوینده ،یابنده است
ولی من از نقطه ای که نفسم از جای سرد برمی خیزد برایت می نویسم :
تمام توانم را  در مشت های بی رمقم جمع کرده بودم  تا اینبار جوینده ی یابنده ی این قصه "من" باشم
تا آنی باشم که بیایم و برایتان مثل روانشناس های غربی پاهای تاول زده ام را نشان دهم و بگویم :"اگر بخواهی و تلاش کنی می توانی."
ولی به دست های پینه ی بسته ی کارگری نگاه می کنم که پس از سی سال کار کردن و گرفتن انواع و اقسام بیماری های دیسک کمر،حقوقش از بخورنمیر بالاتر نمی رود.
در طول تاریخ همیشه خواستن توانستن بوده است ولی اینبار خواسته ام تنها نویسنده ی راستگو و واقعی این حوالی باشم
و تاول پاهای مجنونی را نشانتان دهم که به دور قبیله ی لیلی طواف کرد و یابنده نبود!
صدای بوووم ضربان قلب زنی را به گوشتان برسانم که تلاش کرد به آزادی برسد ولی سرش بی بدن در میدان های اهواز می رقصید!
به تو نشان دهم تا شانه هایت را بگیرم و عینک کمالگرایی تو را بردارم و
به این درک برسانمت که قرار نیس اگر تلاش کردی نیوفتی!
ولی قرارمان همیشه این باشد که اگر افتادی خستگیت که در رفت،دوباره به شیوه ای جدید بلند شوی تا باید بشود!
قلم سوگلی
📱کانال بزرگ تلگرامی سوگلی

sogoli

28 Sep, 21:31


🌱🐞🌩💦
______

به مناسبت آغاز مدارس جا داره یادی کنیم از اون نامه مشهور مدیری که نوشته بود:

” پدر مادرهای عزیز!
درس و مدرسه و امتحانات بچه های شما به زودی شروع میشه و من میدونم چقدر اضطراب دارید که بچه هاتون بتونن به خوبی از عهده این فرایند بربیان اما
در نظر داشته باشید که بین این بچه ها

یه هنرمند وجود داره که نیازی به دونستن ریاضیات
نداره.
یه کارآفرین وجود داره که نیازی به درک عمیق تاریخ یا ادبیات نداره.
یه موزیسین وجود داره که کسب نمرات بالا توشیمی براش اهمیتی نداره.
یه ورزشکار هست که آمادگی بدنی و فیزیکی براش بیشتر از درس فیزیک اهمیت داره.

اگه بچه تون مسیر رو با موفقیت شروع کرد و به خوبی سپری کرد که عالیه
در غیر این صورت، لطفا اعتماد به نفس و شخصیتش رو به درسهاش گره نزنید.

+ بهش بگید و تاکید کنید که این یه مسیره و اونها واسه انجام چیزهای بزرگتری تو زندگی به دنیا اومدن...

+ بهش بگید فارغ از هر نمره و موفقیتی که تو مدرسه کسب کنن شما اونها رو دوست خواهید داشت و قضاوت شون نخواهید کرد.
لطفا اینها رو انجام بدید تا ببینید چطور این بچه ها
دنیا رو فتح میکنن

یه درس یا یه نمره و امتحان پایین نبایستی آرزوها استعداد و اعتماد به نفس اونها رو فدا کنه و فکر نکنید که دکترها و مهندس ها تنها انسانهای خوشحال و
خوشبخت روی زمین هستن و زندگی نزیسته خودمون رو تحمیل بچه هامون
نکنیم.🤍

____
[پیوستن به کانال بزرگ سوگلی]📱

sogoli

27 Sep, 22:41


____🌱🦋🍓🌩💜
دلم میخواست اهل یک کشور حاشیه ای باشم یک گوشه ی
نقشه ی دنیا...
گمنام خنثی، سر به لاک خودش
از آن کشورها که نشسته یک گوشه ماستش را میخورد نه نفت میفروشد نه مسلسل میخرد
خانه ی پُر ،اش شامپو میدهد شکلات میگیرد نه تهدید میکند نه تهدید میشود سالی یک بار هم اسمش در اخبارهای بین المللی نمی آید
تحریم نیست تحریم نمیکند
حرام است حرام است نمیکند
قرار نیست ،بجنگد قرار نیست باهاش بجنگند.
سیاست مدارهاش نمیخواهند دنیا را نجات دهند، تغییر دهند
بكوبند از نو بسازند.
با کشورهای همسایهاش فقط یک سلام و علیک دارند. دلم میخواست در حاشیه امن چنین کشوری بنشینم و ندانم
خاورمیانه کجاست.
__
[پیوستن به کانال بزرگ سوگلی]

sogoli

12 Sep, 23:09


♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ

"نمیتونی شبیه آدم بدا شی...پس فکر میکنی انقد دوستت دارم،واقعا براچی؟!❤️
اصلا عجیب نیست اگه بالم دربیاری
عشقم من فکر میکنم اصلا آدم نباشی.🦋💎

کانال تلگرامی سوگلی

sogoli

19 Aug, 09:48


نمونه ای دیگر از سفارش متن و تبلیغ نریشن اختصاصی ما
دکلماتور: نگین عزیزم
تنظیم و متن: سوگلی
[پیوستن به ما]

sogoli

31 Jul, 23:16


تمامِ آنچه نیاز است
این است که به من بگویی
" دوستم داری و بعد
همه چیز فراموش شود "❤️
__
https://t.me/sogoliwriter

sogoli

02 Jul, 22:32


Donne moi ton cœur baby🫴🏻❤️

sogoli

02 Jul, 22:21


🌹💎🤍____
دلم میخواد بپرسه دوسم داری؟
بگم: وقتی جوونی،قشنگی،جذابی همه دوستت دارن ؛ من وقتی چروک زیر چشمت بیوفته هم دوستت دارم
وقتی دستات بلرزه هم دوستت دارم
من اونجا که همه چیو باختی هم دوستت دارم
تو اوج خوب نبودنتم دوستت دارم
اصلاً‌‌‌ من آدم دوست داشتن تو تو روزای تنهایی و سختیتم..)

___
کانال بزرگ تلگرامی سوگلی

sogoli

01 Jul, 22:50


متن برگزیده از نامه ی چارلی چاپلین برای دخترش جرالدین:🌈💌🤍🍉

دخترم، هیچکس و هیچ چیز را در این جهان نمیتوان یافت که شایسته آن باشد که دختری حتی ناخن پای خود را به خاطر آن عریان کند.
برهنگی بیماری زمان ماست...من پیر هستم و شاید صحبتهایم برای تو خنده دار به نظر بیاید. اما به نظرم بدن برهنه تو باید متعلق به کسی باشد که عاشق روح برهنه تو شود. شاید این نظر برای یک دهه پیش باشد اما تو نترس و نگران نشو، اگر فکرت در این مورد یک دهه به عقب برگردد این تو را پیر نمی کند!
دخترم، هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد برای اینکه بتواند پرواز کند معمولا پاهایش را می شکند. و اگر روزی احساس کردی که مهمتر و برتر از تماشاچیان و مردم هستی صحنه را همان لحظه ترک کن، و یک تاکسی بگیر و به محله پایین پاریس برو و آنجا را تماشا کن.
من آنجا را به خوبی می شناسم آنجا رقصندگان فقیر زیادی را می بینی درست مثل خودت، حتی زیباتر، برازنده تر و با غرور خیلی بیشتر. آنجا از نور و درخشندگی تئاتر تو به هیچ وجه خبری نیست، ماه تنها نورافکن آنهاست. 
نگاه کن با دقت نگاه کن، آیا آنها بهتر از تو نمی رقصند؟ خودت اعتراف کن دخترم، بله همیشه کسی هست که بهتر از تو هست.

__
•کانال بزرگ تلگرامی سوگلی

sogoli

20 May, 08:07


#رییسی ...
@sogoliwriter

sogoli

17 May, 19:22


در موردِ بعد...
بعد از تو هیچ کس را دوست نخواهم داشت
در موردِ قبل...
من اساساً عشق را بدونِ تو نمی‌شناختم…

✍🏻محمود درویش
[پیوستن به ما : @sogoliwriter]

sogoli

15 Nov, 22:05


هشتمین چاپ رسمی نوشته هام به اهتمام استاد حسینی نژاد عزیز♥️
ممنونم از لطف زیادی که بهم دارید.
چاپ متن "بیناشدن موش های کور "من در صفحه ی 62  مجله ی انشاء و نویسندگی 157
سوگلی

sogoli

12 Oct, 21:47


♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
"قربون حرف زدنت بشم که باعث شده عاشقت بشم...🫀"
[پیوستن به ما]

sogoli

12 Oct, 21:47



فاطمه تعریف می کرد در محله بالا، موسسه ای باز شده است که اطلاعیه داده :«اگر کسی استعداد و هنر ارزشمندی دارد ما از او حمایت خواهیم کرد!»
من هم دل در دلم نبود؛ تازه به موسسه رسیده بودیم که خانمی گفت :شما خانم فلان هستید که تماس گرفته بودید؟
با لبخند ژکوند و با صدای بلند،گفتم :بله!
در اتاقی را نشان داد و گفت :بفرمایید بروید وصحبت کنید.
پس از در زدن وارد اتاق شدیم و همان لحظه چشممان به جمال آقایی سن بالا و عینکی،که کتاب من را در دست داشت خورد.
مودب سلام کردیم و نشستیم او هم سلام کرد و بدون هیچ مقدمه ای عینکش را بالاتر داد و رو به من گفت:بیکارین می نویسین؟!
جا خوردم ولی سریع حفظ موضع کردم و گفتم:اتفاقا چون به همه چیز کار دارم می نویسم.
برگه های رمان نوشته ام را ورق زد و چینی به بینی اش داد و گفت :چرا ادبی نمی نویسی؟
دیدم خیلی دارد از طاقچه ی بی تفاوتی به رمانی که یک سال برایش وقت گذاشته ام نگاه میکند،خواستم جبرانی کرده باشم صدایم را صاف کردم و  گفتم :ادبی چی بود دیگه؟!
ژست متفکر گرفت و شمرده شمرده و مثل روانشناسا توضیح داد:«ببین دختر !خیلی از نویسنده ها یه چیز ساده رو انقد باکلاس می نویسند که باید خیلی فکر کنی تا مفهومشو بفهمی؛همین چند روز پیش داشتم یه کتاب می خوندم  شاعر به جای اینکه به طرف بگه دوستت دارم نوشته بود "من تورا از خوان قلبم شامت میدهم"
گوشه ی لبم اومد بالا ؛گفتم:اتفاقا بزرگترین دغدغه ی من تو متنام اینه که چجوری  خیلی ساده بنویسم که همه بفهمن!
گاها ساعت ها می شینم به این فکر میکنم که دوستت دارم رو چجوری خیلی  ساده بگم که طرف بدون فکر کردن بفهمه چی دارم میگم!
جاخورد ،چند ثانیه نگاه کرد و بعد صدایش را صاف کرد و گفت:خوبه؛حرفات قشنگند ،مشخصه نویسنده ی خوبی هستی ، ولی تو جامعه ای که ادم هاش نمی خوان بخونن ،حرف قشنگ زدن  مثل کشیدن بهترین نقاشی تو شهر موش های کوره!
گفتم:من به معجزه ی نقاشی  و بینا شدن موش های کور هم اعتقاد دارم.

قلم:سوگلی
[پیوستن به ما]

sogoli

24 Aug, 22:34


"اگر قادر نیستید رشته ی بد و پنهان  خودتان رو پاره کنید پس آماده سقوط با طناب پوسیده ای باشید که به آن وصل شده اید!"
اگر نمی توانید در درجه ی اول خودتان را کنترل کنید پس توقع نداشته باشیدکه بقیه به حرف شما گوش بدهند و اجازه بدهند شما آنهارا کنترل کنید
اگر شما خودتان را قلبادوست نداشته باشید پس از دیگران هم  نبایدانتظارداشته باشید که شمارا دوست داشته باشند.
اگر می خواهید رهبران و مدیران قوی و کاردانی باشید که محبوب هستند  در درجه ی اول باید رهبر خوب خودتان باشید و "همه" ی احساسات و همه ی امور مربوط به خودتان را به نحواحسن کنترل کنید و بدانید قرار نیست شما به همه نگاه کنید به همه جواب بدهید و همه چیز را بشنوید و برای همه وقت بگذارید .لزومی ندارد شما به بدنتان در برابر توهین های دشمنتان اجازه ی عصبانی شدن بدهید یا شما به ترس و استرستان فرصت جولان بدهید.
عالمی می گفت هیچ انسانی آنقدر دانا نیست که هیچوقت حرف نزند!و این سخن مثال گویای این است که کنترل خویش، از هر آنچیزی که ضداحساسات و عادات اوست سخت ترین کار دنیا است.اما باید بدانید جنگ با خود در عین سخت ترین جنگ بودن ،پرمنفعت ترین جنگ جهان است!
قلم:سوگلی
[پیوستن به ما]

sogoli

19 Aug, 22:43


چاپ متن "کوری" من در مجله ی برفراز "انشاء و نویسندگی"
هفتمین چاپ رسمی متن های من
به اهتمام استاد حسینی نژاد عزیز
ممنونم ومن ذووق !♥️
با تهیه ی این مجله به دو روش زیر می توانید این متن را مطالعه بفرمایید:
1) شهرکتاب های معتبر شهرتان
2)خرید آنلاین از سایت فیدیبو و مگیران به نشانی زیر :👇🏻
magiran.com
[پیوستن به ما]

sogoli

19 Aug, 22:35


تو مثل منجی میمونی ؛ازونا که هیچوقت دیر نمی کنه.
تو مثل نسیم بعد بارونی
تو شربت یخ دار تو ظهر تابستونی
تو مثل خواب صبح زمستونی
تو شبیه حس دوتا نگاه که بهم لبخند میزنن
تو شبیه بغل بعد یه قهر طولانی..♥️
به قلم :سوگلی

(من این متنمو با ترکیب این ساز کالیمبا خیلی دوست دارم شماهم دوستش داشته باشین،باش؟! )
[نشرباشما]