بغض دارد خانه اما بغض ایوان بیشتر
پنجره همدست قفل و پردهها و نردههاست
میلههایی از شمار دور زندان بیشتر
آستین باغ روزی از خوشی گلریز بود
باغبان تب کرده گویا تیغ ِ بُرّان بیشتر
صحبت از پائیز و برگ زرد و خار و ارّه نیست
ناسپاسی میکند «تیر» از زمستان بیشتر
فیالمثل، ضربالمثلها را «متَلها» خوردهاند
آرزو عیب است اینجا، بر جوانان بیشتر!
یوسفی! اینجا به آغوش زلیخا رفته است
بیقراری میکند از پیر کنعان بیشتر !
درس تاریخ است و شرح خواب ِ ما و .. بگذریم
هر که ریشاش بیشتر الطاف سلطان بیشتر
مهرِ آبان،اذر و دی، بهمن و اسفند را
میفروشم بر شما اما نه ارزان، بیشتر
ای تمام ناتمام! ای بانوی شعرافرین
دوستت دارم کمی هم از فراوان بیشتر
#م_هاشمی_هخا @shrear