دربینِ شیارهایِ مَغزم @sheyaremaghzam Channel on Telegram

دربینِ شیارهایِ مَغزم

@sheyaremaghzam


"من‌راه‌رفتم‌توشیاربین‌دونیم‌کُره‌ی‌مغزم
هوا‌اونجا‌عالی‌بودامروز،خیس‌‌از‌سیاهی..

دربینِ شیارهایِ مَغزم (Persian)

دربینِ شیارهایِ مَغزم یک کانال تلگرامی است که با عنوان کاربری @sheyaremaghzam شناخته می‌شود. این کانال به عنوان یک فضای شعر و ادبیات در تلگرام شناخته شده است، جایی که عاشقانه‌ها، دلنوشته‌ها و احساسات عمیق به زبان زیبای شعر به اشتراک گذاشته می‌شوند. علاقه‌مندان به اشعار زیبا و ادبیات عاشقانه می‌توانند در این کانال با شاعران و نویسندگان مشهور ارتباط برقرار کرده و از آثار آنان لذت ببرند. اگر شما هم دنبال یک فضای معنوی و هنری برای تقویت احساسات خود هستید، دربینِ شیارهایِ مَغزم کانال مناسبی برای شماست. پس حتما به این کانال بپیوندید و از شعرها و اشعار زیبا لذت ببرید.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Feb, 18:48


قلب‌هایی هستن که دست از عشق ورزیدن برنمیدارن، مهم نیست چقدر آسیب ببینن..!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

20 Feb, 19:13


یادته؟ همیشه بهم می گفتی تو بچه ای، منم دلم می شکست و می گفتم نه. نیستم. حالا که دارم فکر می کنم حق با تو بود؛ من خیلی بچه بودم، مثل بچه ها واسه کوچیک ترین چیزا ذوق می کردم. مثل بچه ها دروغ بلد نبودم. مثل بچه ها دلم پاک بود و وقتی می گفتم دوست دارم واقعاً دوست داشتم. من مثل بچه ها دلم می شکست و مثل بچه ها دو دقیقه بعد میبخشیدمت و صبحش همه چیو یادم می رفت. راست می گی. من خیلی بچه بودم. اما تو خیلی بزرگ بودی. دوست داشتنت، حرفایی که می زدی، رفتارات و خیلی چیزای دیگت مثل آدم بزرگا دروغ بود. تو خیلی بزرگ بودی، خیلی خیلی بزرگ.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

20 Feb, 05:01


مجبور شدم تو را ترک کنم
زیرا نمی توانستم مدام از تو خواهش کنم
که با من خوب باشی ....

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Feb, 19:01


کاش آدمها هم به شرط چاقو بودند، قبل از راه دادن به حریمت یا سرخی قلبشان مطمئن میشدی یا دست کم از چشم سفیدشان...

.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Feb, 04:50


🥹❤️‍🔥

دربینِ شیارهایِ مَغزم

09 Feb, 18:46


شایدم
تهش
بگیم
می‌ارزید
به
این
همه
صبر.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

08 Feb, 19:06


یاد بگیرید تنهایی و تنها موندن و تنها شدن رو، چون آدما هیچکدوم نمیان که بمونن.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Feb, 10:06


یکی از باگ های زندگی اینه که هیچوقت اون چیزی رو که میخوای همون لحظه نداری؛ یه زمانی بهش میرسی که دیگه برات مهم نیست.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Feb, 03:22


حس میکنم اگه حتی تو کما باشم و اون بغلم کنه برمیگردم به زندگی!💔

دربینِ شیارهایِ مَغزم

02 Feb, 19:32


‏الان باید از پس زندگی بربیام، بعداً
یادم بنداز برات تعریف کنم چقدر
همه‌چیز پیچیده و دور از دسترس
بود. چطور یه‌سری چیزهارو به ناچار
تحمل کردم و فهمیدم که بعضی
مسیرها، نه انتخاب من بودن و نه
چیزی که دلم می‌خواست، اما مجبور
شدم ادامه بدم و ازشون رد بشم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

02 Feb, 08:42


امیلی برونته چقدر قشنگ گفته:
"روح از هر چه ساخته شده باشد، جنس روح او و من، از یک جنس بود."

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Feb, 06:22


...

جانوری ب جانم افتاده
که احساساتم را میخورد ‌.
نه عاشق می شوم ،
نه آرزویی دارم ،
نه چیزی آزارم می دهد ...
وضعیت خیلی مضحک است .

دربینِ شیارهایِ مَغزم

31 Jan, 14:07


مرا به ناحق،
در رنجی تنها گذاشته‌ای که حتی با خودم نمی‌توانم درباره‌اش حرف بزنم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

31 Jan, 09:20


: تو خشمگین نیستی ..
انگار از همه چیز و همه کس دست کشیدی..
طرف غمگین ماجرا میدونی کجاشه؟
حتی از من 🙂

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Jan, 18:33


میدونم، ولی با تمام وجود دلم بغل میخواد.
یه بغل که بدون حرف محکم نگهم داره.
براش از همه دردایی که کشیدم تعریف کنم.
اشک بریزم، داد بزنم، زار بزنم، به دنیا فحش بدم.
زخمای روحمو دونه دونه سر فرصت نشونش بدم.
بدون اینکه قضاوتم کنه محکم تو بغلش نگهم داره.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

28 Jan, 18:55


"من به تنهایی معتاد شده بودم.
اگر تنهایی را از من می‌گرفتند،
عین آدمی میشدم که آب و خوراکش را ازش گرفته باشند.
اگر هر روز یک کمی با خودم خلوت نمی‌کردم،
مثل این بود که ضعیف‌تر می شدم.
چیزی نبود که فکر کنید بهش افتخار می‌کردم
اما بدجوری وابسته‌اش شده بودم.
تاریکیِ توی اتاق، برایم مثل نور آفتاب بود."
- چارلز بوکفسکی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Jan, 06:33


هر وقت دردام تموم شد یادم بیارید براتون از حال بدم بگم وقتی که تو اوج درد کشیدن، حالمو هیچکسی نفهمید.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Jan, 14:02


دیگه گذشت اون دورانی که جذب اونی بشیم که کم محلی میکنه، الان دیگه هیشکی حوصله خودشم نداره.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

20 Jan, 21:38


بیشترمون بلد نیستیم چجوری لذت ببریم
چون خیلی زود باید ده برابر اون چند ثانیه حال خوب
تقاص پس بدیم.
انگار ما حق نداریم از چیزی لذت ببریم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

16 Jan, 13:10


اسمتو صدا میزنم اما خیلی دوری.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Jan, 11:04


هر آدمی با رفتنش یه تیکه از مارو می‌بره،
یه بار ذوقمون، یه بار اعتمادمون،
یه بار هم خوشحالیمون.
ولی امیدوارم کسی با رفتنش روحتون رو با خودش نبره.
این بدترین چیزیه که کسی میتونه ازت بدزده‌.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

14 Jan, 05:58


من قاتل خودم بودم ....
رویاهایم را با حسرت ، حرف هایم را با سکوت ، احساسم را به تنهایی کشته بودم ! من خودم ، خودم را دفن کرده ام ...
تو چه کردی با من ؟

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Jan, 19:48


چقدر دردناک 💔💔😢

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Jan, 15:02


این خانومی که می‌بینین، بهش لقب "ياقوت سرخ" دادن.
حالا داستان از این قراره که ‏مثل اینکه تو دهه ١٣٣٠،
این زن تو میدون فردوسی تهران، عاشق یه پسرى میشه و
با اون قرار میذاره.
پسره ازش می‌خواد که یه لباس تمام قرمز بپوشه
که بتونه راحت اونو تو جمعیت پيدا كنه.
‏اونم یه لباس سراسر قرمز می‌پوشه و میره سر قرار.
ولى طرف هیچوقت نمیاد ..
‏و یاقوت تا حدود سال ١٣۶٠، ینی ۳۰ سال، با لباس قرمز،
هرروز بدون غيبت، میره جایی که برای اولین بار قرار گذاشتن.
ولی اون هیچوقت پیداش نمیشه ..
‏تا اينكه يه روز، ياقوت هم دیگه نیومد.
و از اون روز دیگه هيچكس از اون خبردار نشد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

11 Jan, 18:44


شاید اینجوری بهتر بود.
شاید نبودنمون باهم بهتر از بودنمون بود.
من چیزی نمیدونم.
فقط میدونم که اونموقع هم نمیدونستم.
و چیزی که الان هم نمیدونم اینه که
دلیل این دلتنگی از کجا میاد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

11 Jan, 06:44


آره درسته؛
من آمادگی اینو دارم که عزیز ترین افراد زندگیمو
زیر سی ثانیه ترک کنم.
چتای چند سالمو توی یک چشم بهم زدن پاک کنم.
عکسایی که به جونم وصلن هم همینطور.
من آمادگی اینو دارم که در لحظه،
هرچیزی رو در آن ثانیه آتیش بزنم،
رها کنم و حتی خم به ابروم نیارم.
من حتی حاضرم چیزای با ارزشمو خودم از دست بدم،
قبل اینکه خودشون از دست برن.
شمارو نمیدونم، ولی زندگی به من رها کردن و
حذف کردن چیزایی که قرار نیست‌ توی دنیای من باشن رو
بهتر از هرچیزی به من یاد داده؛ متاسفانه یا خوشبختانه.
میدونی، وابستگی توی من مرده.
هیچ رفتنی دیگه منو غافلگیر و غمگین نمی‌کنه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

09 Jan, 13:11


چقدر این جمله خوبه :
«حاصل عمرش فقط آنچه کرده بود، نبود. آنچه از خود دریغ کرده بود هم بود.»

و ما چقدر به خودمون بدهکاریم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Jan, 20:45


گاهی آماده ام همه چیزم را بدهم تا هیچ پیوندی با جهان انسان ها نداشته باشم 🙂

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Jan, 19:54


حالم خوبه ها، یه دفه یادم میفته انگار همه موفق شدن بجز من، همه خوشبختن بجز من، همه به یه جایی رسیدن بجز من، همه دوست داشته می‌شن بجز من، همه زندگی می‌کنن و من فقط نفس می‌کشم.

چرا!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Jan, 19:53


و اما؛
نیم شبی من خواهم رفت؛
از دنیایی که مال من نیست؛
از زمینی که مرا بیهوده بدان بسته‌اند.
-احمد شاملو.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Jan, 09:11


اگر دیدی میانِ ویرانه‌های خانه‌ای
گل سرخی قد کشیده است،
هرگز تعجب نکن
ما این‌طور دوام آورده ایم...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Jan, 20:20


بهترین ورژنمو برای کسی گذاشتم
که از دوست داشتن فقط جمله‌شو بلد بود!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Jan, 09:05


‌ فکت :
‌ روز ها خوبه اما شب دردناکه...🖤

دربینِ شیارهایِ مَغزم

02 Jan, 12:12


در نامه‌ای که پس‌از مرگ بر بالینش یافتند نوشته بود:
نشد که اندوه را به پایان برسانم، خود را به پایان رساندم!

هانیه مرادی

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Jan, 17:41


اما اگر از من بپرسند
چه دستاوردی از روزهایی که گذشت داشتی؟
می‌گویم:
توانستم زنده بمانم در روزهایی که حتی نفس کشیدن هم برایم ناممکن بود.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

31 Dec, 19:10


مثل خوردن یه فنجون قهوه گرم زیر برفه
درسته که هوا رو گرم نمی کنه
ولی تورو دلگرم میکنه

تولدت مبارک
@parisa_omerkhil

دربینِ شیارهایِ مَغزم

30 Dec, 18:23


تقصیر خودمه.
خیلی جدی گرفتم؛ حرف‌ها رو، قول‌ها رو، آدم‌ها رو، حتی دنیا رو!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

30 Dec, 16:03


و اما اگر مرگم فرا رسید و یکدیگر را ندیدیم؛ بدان من تورا بسیار آرزو کردم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Dec, 22:57


منو با فاصله گرفتن تست نکنید، ادم جالبی نیستم زود عادت میکنم به نبودنتون.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Dec, 19:54


شخصیت واقعیِ یه آدم رو وقتی میبینی که دیگه وجودت براش هیچ منفعتی نداشته باشه:)

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Dec, 19:36


‏گاهی یه حرف‌هایی رو نمیشه زد
یه اشکایی رو نمیشه ریخت
مثل جایی که هوشنگ ابتهاج میگه:
سالها ناگفته ماند این شرح درد،سال‌ها!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

28 Dec, 14:52


‏اون چیزی که تورو نکشه یه بلاهایی سرت میاره که با خودت می‌گی کاش می‌کشت.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

27 Dec, 13:28


نه توانایی متوقف کردن افکارم رو دارم، نه توانایی حرف زدن دربارشون رو.
فقط تو سرم می‌چرخن و حتی نمی‌تونم اشک بریزم‌‌. انگار فکر کردن و زجر کشیدن تنها کاریه که می‌تونم انجام بدم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

26 Dec, 18:41


روزهای دیگری خواهد رسید
چیزهای بهتری خواهد آمد
صداهای دیگری شنیده خواهد شد
تو هم خواهی خندید.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

26 Dec, 13:44


نه‌ می‌شه رفت، نه می‌شه موند، نه می‌شه تحمل کرد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

25 Dec, 12:38


اینکه روز به روز دارم از آدمایی که دوسشون دارم دورتر میشم و علاقمو به همه‌چیز از دست میدم واقعا دارم غمگینم میکنه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Dec, 18:03


من اون شب رو گریه نکردم،
ولی بعدش، هر بار که اتفاقی افتاد، یه بار هم به یاد اون شب گریه کردم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Dec, 10:34


چارلز بوکوفسکی:
"قبل از اینکه بتوانی زندگی واقعی را تجربه کنی، باید چندین بار بمیری."

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Dec, 17:30


تو روزایی که سرت شلوغه اگه منو فراموش کردی،
لطفا تو روزایی که خلوتی هم فراموشم کن.
چون دقیقا همون موقعست که دیگه من سرم شلوغه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Dec, 15:00


و همه‌ی وقت‌هایی که برای اندوه و مشکلاتم چاره‌ای پیدا نمی‌کردم، طولانی و مداوم می‌خوابیدم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

19 Dec, 18:27


سکوت همیشه به معنای رضایت نیست؛
گاهی یعنی خسته‌ام از این‌که مدام به کسانی که هیچ اهمیتی به فهمیدن نمی‌دهند، توضیح دهم...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

19 Dec, 14:42


اگر میان ما آنکه بخواهد برود من باشم؛
قطعا مرگ مقصر است.
-واچلیا.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Dec, 04:12


‏من همیشه تو هر چیزی زیاده‌روی کردم.
تو غصه خوردن،
تو دوس داشتن،
تو تلاش کردن،
همیشه بیش از حد نگران همه‌ چیز بودم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Dec, 04:12


گاهی انسان می‌خواهد خودش را از تمامِ تعلقات دنیا رها کند و برای همیشه برود.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Dec, 13:33


اتاقش تاریک است و جانش خالی و دلش افسرده.
دنیای خیال در اطرافش بی‌صدا فرو ریخته و ناپدید شده است و اثری از آن باقی نیست.

شب‌های روشن_داستایفسکی

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Dec, 08:40


.

ترکی🩶

#غمگین

دربینِ شیارهایِ مَغزم

12 Dec, 12:16


امروز تمایل به زیستن ندارم؛
به احتمال زیاد فردا هم نخواهم داشت
پس‌فردا؟ امیدوارم مُرده باشم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

10 Dec, 13:38


و مدام با خودم اینگونه می گویم؛
آسان ساخته نشدی، که به راحتی ویران شوی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

08 Dec, 18:48


چیزی که بقیه نمیدونن،
اینکه من هنوز یه وجب از وجودمو بیرون آب نگه داشتم.
هنوز دارم سعی میکنم زنده بمونم.
بفهمم وقتی انقد نزدیک به غرق شدن باشی،
نفس کشیدن چه حسی داره.
عجیبه، ولی انگار خودمم همینو میخوام؛
که اتفاق بیفته.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

07 Dec, 13:42


فکر میکنم یکی از بهترین حس‌های دنیا اینه که یه نفر خیلی واضح بهت نشون بده که چقدر براش مهمی، بدون هیچ دروغی، بدون هیچ سیاستی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Dec, 09:45


چنان گریستم که هرگز در تمام عمرم نگریسته بودم. در میان گریه گفتم: آن ها نمی‌گذارند... نمی‌توانم آدم خوبی باشم.


.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Dec, 17:11


+سخت ترین مسیر دنیا؟
‏-برگشتن به خود.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Dec, 14:02


اینایی که حواسشون به جزئیات هست خیلی خوبن؛
"دیر جواب پیام دادی نگران شدم.
چرا رنگت پریده؟
دستت زخم شدها!
چرا صدات گرفته؟
چرا دیشب انقد دیر خوابیدی؟
چشمات قرمز شده.
چرا غذاتو نخوردی؟
بی حالی، چیزی شده؟"
برای همدیگه این شکلی باشید.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Dec, 09:35


گاهی آدم می‌تواند تمام رنج‌ها را به دوش بکشد،
اما بعضی دلتنگی‌ها را تاب نیاورد..
همان دلتنگی‌ها، که دردشان تا مغز استخوان ریشه دوانده.

آیسان روح نواز

دربینِ شیارهایِ مَغزم

02 Dec, 04:07


دنبال هیچکس ندویین
ادمایی که همو دوست دارن کنار هم راه میرن.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Dec, 19:12


‏من می‌روم؛
و کلید این خانه ی دلگیر را زیر هیچ گلدانی نخواهم گذاشت.
دلتنگ که شدی آمدی نبودم
نگرد؛
باران هرگز شبیه آنچه بود،
به آسمان بر نمی گردد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Dec, 18:38


باید خوشحال باشم اما به جاش..
هیچی احساس نمیکنم!
این روزا چیز زیادی احساس نمیکنم
چندباری گریه کردم ولی
بیشتر وقتا از درون خالیم چون هرچیزی که
باعث میشد حس کنم، آسیب ببینم، بخندم
و عشق بورزم، از درونم حذف شده..

دربینِ شیارهایِ مَغزم

30 Nov, 18:34


پر شده بود از حرف هایی که به زبان آوردن‌شان دیگر چیزی را تغییر نمی‌داد.!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Nov, 18:37


کاش میشد یادم بره خیلی چیزا رو؛ هردفعه که یهویی یادشون میوفتم از اول ناراحت میشم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

28 Nov, 18:45


من؟
از دور بسیار خشک و جدی،
از نزدیک صمیمی و شوخ،
و از خیلی نزدیک بسیار غمگینم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

27 Nov, 18:45


مهم نیست چقدر واسه نگه‌داشتنشون تلاش کنی،
چون در نهایت همه‌چیز کمرنگ می‌شه و بلاخره یه‌جایی می‌فهمی که باید بذاری برن.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

26 Nov, 09:27


چه هوای خوبی است امروز؛
چنان خوب است که نمیدانم چای بنوشم
یا خودم را دار بزنم.


آنتوان چخوف

دربینِ شیارهایِ مَغزم

25 Nov, 14:50


اندوهم را به هیچکس نشان نمی‌‌دهم.
منی که روزها می‌خندم و شب‌ها، در تنهایی گریه می‌کنم.
کسی نمی‌داند در این مدت چه توانی خرج کرده‌ام تا مقابل افکارم بایستم، و یکباره همه چیز را تمام نکنم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

24 Nov, 14:39


تو واقعی ترین منی
همونی که:هر وقت حالم بد بود
کنارم بود تنهام نزاشت
همونی که: همیشه بوده
حتی اگه از دستم ناراحت باشه
همونی که: حواسش بهم هست
حالم براش مهمه و تلاش میکنه واسه داشتنم
همونی که: اولویتشم
همونی که: قرار نیست مثل بقیه آدمِ نبودن باشه
همونی که: منو بلده
نفس تو همون واقعی‌ترین منی که
دوستم داره و دوسش دارم
همونی که میتونم بگم:
قدرِ هفت آسمونِ خدا دوستت دارم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

24 Nov, 12:22


قفلی🩶

سیل اومد هر چی رویا جمع کردم با خودش بُرد!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

24 Nov, 11:57


حاضرم تا لحظه‌ی مرگ با کسی که دنبال حقیقت است همراه شوم و حاضرم تا سرحد مرگ با کسی مخالفت کنم که ادعا می‌کند حقیقت را یافته است.


لوئیس بونوئل

دربینِ شیارهایِ مَغزم

23 Nov, 15:23


من توی بحث و دعوا خیلی از تو عصبی تر و پر تر بودم، خیلیم زبونم از تو تیز تر بود، و بیش از اندازه حرف داشتم که می‌تونستم بزنم، ولی بازم حرفیو نزدم که حس می‌کردم دلتو می‌شکنه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Nov, 14:03


احساس می‌کنم بیش از حد بودم و بیش از حد نوشتم و بیش از حد حرف زدم و بیش از حد دوست داشتم و بیش از حد احساس خرج کردم و بیش از حد انرژی گذاشتم و بیش از حد تلاش کردم و بیش از حد خواستم و بیش از حد اعتماد کردم و بیش از حد بغض کردم و بیش از حد غصه خوردم و بیش از حد گذشتم و بیش از حد تقلا کردم و بیش از حد نگران بودم و بیش از حد خسته‌ام.
-تارا.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Nov, 03:25


اگر روزی بمیرم
تمام کتاب‌هایی را که دوست دارم
با خود خواهم برد
قبرم را از عکس کسانی که دوستشان دارم پر خواهم کرد
و خوشحال از اینکه اتاق کوچکی دارم
بی‌آنکه از آینده وحشتی داشته باشم
دراز می‌کشم
سیگاری روشن می‌کنم
و بخاطر همه‌ی کسانی که دوست داشتم در آغوش بگیرم
گریه خواهم کرد.

#سابیر_هاکا

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Nov, 17:04


درباره تنهایی، چطور می‌توان زیباتر و دقیق‌تر از میکل‌آنژ گفت:
من با چیزی زنده‌ام، که دیگران از آن می‌ميرند.

امیل چیوران

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Nov, 14:03


خاطره ها همیشه یاد آورد رد پاهای رفتن یه نفره
خاطره ها همیشه یکیو یادت میره که دیگه نیست
که خیلی وقته رفت
رفت اما بوی عطرش هست
رفت ولی تیکه کلامش هست
رفت ولی یه مکان هایی رو برات جا گذاشت.
خاطره ها همیشه یادت میارن که صد سال آینده هم
یه اسم
یه صدا
یه مکان
یه بوی عطر ،میتونن باعث شن گردنت به پشت سرت کج بشه و نگاه کنی به دورت.
که اون کی بود؟
کجا بود؟
چقدر آشنا بود…

دربینِ شیارهایِ مَغزم

20 Nov, 18:44


تلاش کن اندوهت را دوست بداری
شاید برود
به رسم تمام چیزهایی که دوست داشتی و رفتند!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

19 Nov, 18:44


گاهی به خود می‌نگرم...
به راستی که اگر روزی درون ظرفی از غم قرار بگیرم، در آن ته نشین خواهم شد.
باور کن !من غلیظ تر از آنم.

ناشناس

دربینِ شیارهایِ مَغزم

18 Nov, 13:21


وقتای که بوسم میکنی ها یا اون وقتای که تو بغلت منو میچلونی یا اون وقتای که با اون چشمای قشنگت بهم زل میزنی و بهم میگی دوست دارم یا اون وقتای که دستامو یهو وسط خیابون میبوسی تو همه این وقتا قلبم از شدت ذوق نمیدونه چطوری بزنه! همه جونِ منی

دربینِ شیارهایِ مَغزم

18 Nov, 02:43


علی صفری میگه که:

درد اگر دردِ تو باشد
چه خیالیست که من
دلخوشِ داشتن خوبترین دردسرم...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Nov, 16:40


انقدر خوبی که
دوتا دست کمه واسه بغل کردنت🫂

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Nov, 12:14


عشق یعنی بغلِش کنی..‌.
عـصبیـش کنی
دوسش داشته باشی
بِـخَنـدی باهاش
وقـتی ناراحته ازددلش دربیاری
بوسش کنی...
ب حرفــاش گـوش بِدی... (:
نازِشـو بِـخَـرے
سـوپـرایـزِش کُـنے
گـازِش بِـگـیـرے
اَز خـواب بـیـدارِش کُـنے
اذیتش کنے...
واسـش خَـریــد کُـنے
بـیـرون بِـبَـریـش
کُـلـے نِگاش کُـنے
اَخــم کُـنے...
عشق یعنی همه جوره تو هر شرایطی کنارهم باشیم..

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Nov, 09:23


دخترای خنگ جذاب نیستن، شما از دخترای باهوش میترسین؛ وقتی دختری بتونه مستقل باشه، اهل هنر باشه اهل بیزنس و سفر باشه، بتونه بدون وجود پسری به ارزوهاش برسه، کتاب بخونه، تجربه کنه، ریسک کنه، مثل باد به هیچی و هیچجا بند نباشه، واقعاً ترسناکه. چون برخلاف خیلیای دیگه پسر واسه اون یه نردبون برا رسیدن به آرزوهاش نیست. چون اون دلبسته ی پول و موقعیت و مقام کسی نمیشه. چون اون برای اینکه پیشرفت کنه احتیاج به هیچ رابطه ای نداره. چون اون به تنهایی واسه خودش کافیه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

16 Nov, 14:50


بعد از تو همه چیز بوی دلتنگی میده، صبح‌ها که از خواب بیدار میشم و پیامت رو روی گوشیم نمیبینم دلم برات تنگ میشه، با هر آهنگ قشنگی که میشنوم و نمیتونم برات بفرستم دلم برات تنگ میشه، من هر وقت که نیاز پیدا کنم با کسی حرف بزنم دلم برات تنگ میشه، وقتی یه اتفاقی میفته و میبینم نیستی که درباره‌اش باهات حرف بزنم دلم برات تنگ میشه، ببین من به جایی رسیدم که حتی وقتی آهنگ شاد هم میشنوم دلم برات تنگ میشه، تو چی؟ شده اصلا دلت برام تنگ بشه؟

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Nov, 13:18


می‌دونم مُرده، فکر می‌کنی نمیدونم؟ ولی بازم می‌تونم دوسش داشته باشم؛ نمی‌تونم؟ فقط بابت این که یکی مرده از دوس داشتنش دست نمی‌کشیم که، مخصوصا وقتی از همه‌ی اونایی که زنده‌ن هزار بارم بهتره.
 

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Nov, 01:53


دوریت منو آبم کرد
یا تنها بمون یا برگرد🥲🫠

دربینِ شیارهایِ مَغزم

14 Nov, 15:00


آخرین نفری که ما رو یادش می‌مونه هم، یه روزی می‌میره.
این چیزیه که باعث میشه تو اوج ناراحتی،
دیگه چیزی برام اونقدر مهم نباشه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

14 Nov, 07:46


میدونم ته دلت هنوز امید داری که شاید شرایط تغییر کنه.
میدونم شاید فکر کنی که اون عوض شه.
میدونم که حاضری حتی تو خودتو تغییر بدی،
به امید اینکه شرایط تغییر کنه.
ولی باور کن که نمیشه.
هیچی قرار نیست جور دیگه‌ای باشه.
هیشکی قرار نیست تغییر کنه، اون عوض نمیشه.
شخصیتی که تو بیست سال شکل گرفته رو
نمیتونی هیچ‌جوره عوض کنی.
بیخیال، اون بیرون هنوز کلی چیز هست که
میتونی روشون تاثیر خودتو داشته باشی.
کلی آدم وجود داره که نیازی به تغییر خودت یا اون نیست،
چون از قبل، سِیر تکاملی شخصیتش از نظر تو موفق بوده.
خودتو سرزنش نکن، بالاخره چیزی که میخوای میشه،
فقط الان نه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Nov, 14:57


یه جا دیدم نوشته بود :
« یه نفر رو بشناس، بعد عاشقش شو، چون‌ وقتی‌ عاشقش‌ میشی؛‌
نمیتونی‌ بشناسیش. »
و اگر هم بتونی دیگه زورت به خودت نمیرسه که درست فکر کنی و درست تصمیم بگیری.
به نظرم این تکست حقیقت محض بود.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Nov, 13:00


ولی واقعا یه سری چیزا به موقعشه که قشنگه.
بعدا شاید اصلا یادت نباشه
بعدا شاید حسرت باشه
بعدا شاید هیچی نباشه
اصلا شاید بعدنی نباشه.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

12 Nov, 15:49


از یک جایی به بعد می‌فهمی که
"پذیرش" مهم‌ترین چیزه، پذیرش
غم‌ها، پذیرش از دست‌ دادن‌ها،
پذیرش تنهایی، پذیرش واقعیت‌هایی
که نمی‌شه تغییرشون داد و در نهایت،
پذیرش همون چیزی که هستی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

12 Nov, 07:52


سرانجام دوست داشتنم چه شد؟
تویی که نخواستی،
منی که جا ماندم،
و خدایی که هیچ‌وقت در امور عاشقانه دخالت نمی‌کند.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

11 Nov, 16:10


تو
در
برابر
چشمانم
نیستی،
اما
تمامِ
آنچه
می‌بینم
تویی .

دربینِ شیارهایِ مَغزم

10 Nov, 08:20


به گذشتم نگاه میکنم دوستای زیادی داشتم ولی الان فقط خودم تنهام نمیدونم چیشد ولی یهو همه آدما تنهام گذاشتن.!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

09 Nov, 05:51


من قرار نیست بگذرم و فراموش کنم
به خودت هم گفتم
فرقی نداره تو چیکار کنی
یا من چیکار کنم،
بخشی از وجودم
همیشه درگیرت میمونه
چرا؟ روحم هم خبر نداره.
شاید تو اولین آدمی بودی
که واقعاً بی قید و شرط
دوستش داشتم
شاید به خاطر اینکه
تو تنها آدمی هستی که میتونه
من رو متحمل این حجم از درد و رنج کنه
دلیلش مهم نیست،
نمی تونم از دوست داشتنت
دست بکشم

دربینِ شیارهایِ مَغزم

08 Nov, 14:43


بالا بری، پایین بیای، هرکاری کنی،
غمی که دیروز به من دادی،
غم فردای خودته.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Nov, 17:23


و من تکه‌هایی از او را دوست داشتم که هیچکس قادر به دیدن آن‌ها نبود.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Nov, 07:52


تو روشنی قلب منی
خودم رو به هدر نداده ام    

🔥

دربینِ شیارهایِ مَغزم

06 Nov, 05:17


چقدر خوشحال میشم وقتی یکیو میذارم کنار و زمان بهم ثابت میکنه بهترین کارو کردم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

05 Nov, 06:39


تا خرخره دلتنگتم اما کاری از دستم بر نمیاد به جز دیدن عکسات!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

03 Nov, 14:30


.

ترکی 🩶
#غمگین

دربینِ شیارهایِ مَغزم

03 Nov, 04:37


«جئتُكِ من كلّ منافي العمر.»
آمدم به سویت
از تمام تبعیدگاه‌های زندگی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

03 Nov, 03:55


اونجا که جناب داریوش میخونن:
تو
برام
خورشید
بودی،
تویِ
این
دنیای
سرد

دربینِ شیارهایِ مَغزم

02 Nov, 15:22


من میدونم یه روز همه‌چی درست میشه، ولی من دیگه هیچوقت به این سن بر نمی‌گردم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Nov, 15:01


خاطرات چیز عجیبیه..!
‏ما خاطره‌‌ها رو میسازیم، خاطره‌‌ها ما رو نابود میکنن...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

01 Nov, 09:16


خیلی سخته ادای محکم بودن رو در بیاری، وقتی تو خودت فرو ریختی.
خیلی سخته به اجبار لبخند بزنی، وقتی تو قلبت گریه می کنی.
خیلی سخته همه حسرت خوشبختیت و حال خوبت و بخورن، وقتی که فقط خودت می دونی خیلی وقته که کم آوردی.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

31 Oct, 12:33


حس می‌کردم نه زنده‌ی زنده هستم، نه مرده‌ی مرده. فقط یک مرده متحرک بودم که نه رابطه با دنیای زنده‌ها داشتم
و نه از آسایش و فراموشی مرگ استفاده می‌کردم.

صادق هدایت

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Oct, 16:46


ترکی عالی🩶

دربینِ شیارهایِ مَغزم

29 Oct, 16:01


ما اونقد هیچی نگفتیم و ساکت موندیم
که روز به روز کمرنگ تر شدیم.
شدیم اون شماره هایی که اسمشون
با حروف بی معنی تو گوشی ذخیره شدن.
چون هیشکی یادش نمیاد که ما کی بودیم و
کجای زندگیشون بودیم.
ما تقاص ساکت بودنامونو با از یاد بردن میدیم.
ما تقاص از یاد رفتنامونو با ساکت بودن میدیم.
به هم گره خوردن، یاد و سکوت.
سعیتو بجای باز کردن این گره،
صرف کنار اومدن باهاش کن.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

28 Oct, 17:35


ولی قشنگ ترین نصیحتی که من تو زندگیم شنیدم نصیحت اروین یالوم به دخترش بوده؛
"تو فقط یک‌بار زندگی می‌کنی. از تمام ذرات این پدیدهٔ شگفت‌انگیز که بهش هوشیاری می‌گوییم، لذت ببر و خودت رو توی حسرت و پشیمونی غرق نکن..."
زندگی خیلی کوتاهه...
فراموش نکنید هیچی بدتر از حسرت نیست...
زیاد سخت نگیرید؛ هممون گاهی اشتباه میکنیم! نمیشه انتظار داشت همه تصمیماتمون درست و بی نقص باشن...
فراموش نکنید هدف اینه از زندگی لذت ببریم؛ زندگی کوتاه تر از اونه که انتظار داشته باشیم همیشه کار درست رو انجام بدیم...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

27 Oct, 12:59


فکت :
ما دلتنگ آدم قبلی نمی‌شیم، دلتنگ mood و احساسات خودمون می‌شیم؛ وقتی که با اون آدم در ارتباط بودیم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

26 Oct, 19:59


و شاید پروانه ای که تو در تعقیبش بودی
پرواز کرد؛
تا به تو زیبایی رها کردن را بیاموزد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

25 Oct, 04:34


من هیچوقت انسان کاملی نخواهم بود
قسمت ‌هایی از من
در خانه‌ای که بزرگ شدم مُرد.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

24 Oct, 05:22


برای اشتباهاتت معذرت خواهی کن
شاید خیلی چیزها
با همین
یه کلمه
عوض بشه! :)

دربینِ شیارهایِ مَغزم

23 Oct, 15:55


دلتنگت خواهند شد،
وقتی در پیدا کردن شخصی مثل تو شکست می‌خورند.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

23 Oct, 00:05


یه جمله خوندم عجیب عمیق بود:

آدم سّمی بی توجه به کُنش خودش، تورو به خاطرِ واکنشی که در برابر کُنشش داشتی، محکوم میکنه!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Oct, 15:40


دلتنگت
خواهند
شد،
وقتی
در
پیدا
کردن
شخصی
مثل
تو
شکست
می‌خورند.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

22 Oct, 03:40


این کاربر به علت کم خوابی، استرس، نگرانی، فشار درس، خانواده، جامعه، اطرافیان و سایر، از اعصاب و رفتار درستی برخوردار نمی باشد، از توقعات خود بکاهید.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Oct, 15:50


انتظار نداشته باش
حس خوبی که به دیگران میدی
رو پس بگیری!
اونا قلب تورو ندارن ...

دربینِ شیارهایِ مَغزم

21 Oct, 06:21


هیچکس به کنار من بودن مجبور نیست
اگر حس کردید جایی بیشتر به شما خوش میگذرد، بدوبدو بروید.!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

19 Oct, 04:40


+ چرا پیام نمیدی؟
- سرم شلوغ بود
+ یه تكست چندثانیه طول میکشه؟ 15ثانیه؟ یه روز چند ثانیه است؟ 86400 تا!
آدم اگر بخواد از فرداش هم ثانیه می‌دزده!
اگه بخواد....

دربینِ شیارهایِ مَغزم

19 Oct, 03:57


یه وقتایی
همه‌چیز داره خوب پیش میره، همه‌چیز اوکیه آرومه
یهو اون حس لنتی میاد سراغم،
بازم اون حس لنتی میاد
حس پوچی، اینکه هیچی خوشحالم نمیکنه
انگار تموم غم عالم یهو می‌شینه توی دلم
انگار تمام این مدت خودمو گول زدم
تظاهر کردم که انگار همه‌چیز خوبه، خوشحالم
میشینم یه گوشه و ساعت ها زل میزنم به دیوار که چرا؟!!!!
تا میام خوشحال باشم،
بازم میاد سراغم و دیگه نمیتونم درمقابلش دووم بیارم ‌.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Oct, 15:35


لحظه‌ای
که
دیگه
منتظر
نیستی،
اتفاق
میفته!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

17 Oct, 07:02


روزهای تولد همیشه روزهای شادی هستند. آرزو می‌کنم هر روز تو
مثل روز تولدت باشد، پر از شادی، پر از حرف‌های خوب
آرزو می‌کنم همیشه بهترین‌ها از آن تو باشد، چون تو لایق بهترین‌ها هستی
تولدت کلی مبارک اقا میلاد❤️❤️

دربینِ شیارهایِ مَغزم

16 Oct, 11:43


وضعیت خوبی ندارم؛مرا ببخش!
دستم از اشیا رد می‌شود، رد می‌شود از تلفن
فراموشت نکرده‌ام..فقط کمی..مُرده‌ام!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

15 Oct, 13:15


او قبر مرا می‌کَند و من نگران زخمی شدن انگشت‌هایش بودم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

13 Oct, 04:48


می‌پرسه‌: حالت چطوره‌‌؟
میگم: خاکستری، فقط بعضی وقت‌ها
تیره‌تر میشه و گاهی اوقات، روشن‌تر
من نه اون‌قدر حالم بده، که از ادامه
دادن دست بکشم‌، نه اون‌قدر دلم
خوشه که به آینه لبخند بزنم
نمی‌دونم، شاید معنای زندگی همینه!

دربینِ شیارهایِ مَغزم

11 Oct, 16:25


در پنهان‌ترین زوایای روح خود،
رنجی نهفته داریم.

دربینِ شیارهایِ مَغزم

10 Oct, 16:13


"نا امید میشم، ولی تعجب نمیکنم" بزرگترین حسی که جدیدا تجربه میکنم.