شعرکده @sherkadeh Channel on Telegram

شعرکده

21 Nov, 02:47

به گيسويت که از سويَت، به ديگر سو نتابم رُخ
گَرَم صد بار چون گيسو به گردِ سَر بگردانی...

#قاآنی

@sherkadeh

195

شعرکده

20 Nov, 13:37

‌‌
‌‌

دیگران رهگذرند
از دلِ ما می گذرند

تو نرو جان ودلم
گر بروی میمیرم

#راحم_تبریزی

‌‌@sherkadeh

232

شعرکده

20 Nov, 06:50

مرا محتاجِ رحم این و آن کردی،
ملالی نیست

تو هم محتاج خواهی شد
جهان دارِ مکافات است

#فاضل_نظری
@SherKadeh

305

شعرکده

19 Nov, 11:29

.
روزی که به مردی برخوردی
که یاخته های تنت را به شعر بدل کند
و با پیچش موهایت شعر بسازد

روزی که به مردی برخوردی
که قادرت کند - مثل من -
با شعر حمام کنی
سرمه بکشی... و
موهایت را شانه کنی
آن روز می گویم: تردید نکن با او برو...
مهم نیست مال من باشی یا او
مهم این است مال شعر باشی

#نزار_قبانی
@sherkadeh

306

شعرکده

19 Nov, 10:55

لذت وصل نداند مگر آن سوخته‌ای
که پس از دوری بسیار به یاری برسد

#امیر_خسرو_دهلوی
@SherKadeh

319

شعرکده

19 Nov, 03:30

روشن از روی تو چشم و دلِ روز ،
«صبح» از نام «تو» دم زد که دمید ...

#قیصر_امین_پور
@SherKadeh

372

شعرکده

18 Nov, 19:14

بيعانه ی هزار غلام است خنده ات
صد بار بنده ی لب پُر خنده ات شوم

#وحشی_بافقی

@SherKadeh

392

شعرکده

18 Nov, 06:52

رُخ میارای و قرار از دلِ مشتاق مَبر

#خواجوی_کرمانی

@SherKadeh

409

شعرکده

16 Nov, 19:29

دانی که چیست حاصل انجام عاشقی
جانانه را ببینی و جان را فدا کنی

#فروغی_بسطامی
@SherKadeh

پ ن : تصویر ساخته هوش مصنوعی بر اساس شعر بالاست

524

شعرکده

16 Nov, 12:04

‌

خنده های تو
همان سیب بهشتی ست
که باید چید و بویید و بوسید...
طعم تلخ گناه با خنده های تو شیرین است...

#علی_رجبی

‌‌@sherkadeh

446

شعرکده

14 Nov, 05:52

هو هوی باد صبا، مدح حیدرﷺ‌ است؛
در‌کائنات، نامِ علی ملقب به دلبر است...!

علی جان
مدد بغیر تو ننگ است.

@SherKadeh

553

شعرکده

13 Nov, 15:01

دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت
سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

#حافظ

@SherKadeh

596

شعرکده

13 Nov, 11:33

نخلی که شکسته ثمرش را نزنید
مرغی که زمین خورد پرش را نزنید

دیدید اگر که دست مردی بسته
دیگر در خانه همسرش را نزنید

@SherKadeh

السلام علیک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)

603

شعرکده

12 Nov, 11:56

بانی جنگ جمل داشت تماشا می کرد
تیغ در دست حسن حل معما می کرد

رجز حیدری اش بود که غوغا می کرد
روی لب های علی خنده شکوفا می کرد

ناگهان از وسط معرکه این صوت آمد
سر بدزدید ... حسن نه ... ملک الموت آمد

به علی رفته که تیغ سخنش برّنده است
مثل زهرا چقدر خطبه ی او کوبنده است

این که در جنگ جمل زلزله ای افکنده است
به گمانم دو سه تا قلعۀ خیبر کنده است

رجزش ولوله ای در دل صحرا انداخت
نیزه ی او شتر سرخ جمل را انداخت

#لاادری
@SherKadeh

دهم جمادی الاولی سالروز جنگ جمل

702