چایی که تو مى آوری انگار شراب است
این شاعر عاشق به همان چای، خراب است
من عاشق عشقم، چه بسوزم، چه بسازم
عشق است که هر کار کند عین صواب است
معشوق اگر خون مرا ریخت به حق ریخت
خون ریزی معشوق هم از روی حساب است
تب کردن تو، مُردن من هر دو بهانه
عشق است که بین من و تو در تب و تاب است
صد بار تفأل زدم و فال یکی بود
"ما را ز خیال تو چه پروای شراب است"
#بهمن_صباغ_زاده
@sherenafis