🔶میگویند، وقتی امام حسین(ع) را دید
🔷عينهه طاحت على السيدة زينب
🔶چشمش به حضرت زینب(س) افتاد
🔷فتوجهت الى السيدة زينب تگلهه:
🔶پس رو به حضرت زینب(س) کرد و فرمود:
🔷يمة عمت عيني العقيلة بلا خيم صرتي
🔶مادر، چشمم بیفروغ باد، اي عقیله بیخیمه شدی
🔷يمة عمت عيني العزيزة بهالوضع صرتي
🔶مادر چشمم بيفروغ باد، دردانهام به این حال رسیدي
🔷مچاتیل اخوتچ و انتي بخدر چنتي
🔶برادرانت شهید گشتهاند در حالی که تو را غریبه ای ندیده بود
🔷یا یمة وداعتچ یکتل ظهر عاشور
🔶مادر به جانت قسم، ظهر عاشورا کشنده است
🔷من شفتچ رکضتي علی إبني و عثرتي
🔶وقتی دیدم به سوی پسرم شتافتي و پایت لغزید
🔷کسر ضلعي سهل لو بي الف بسمار
🔶شکستن پهلوی من ساده است حتی اگر هزار میخ در آن باشد
🔷بس إضلوع إبني إتطشرن
🔶ولی دندههای پسرم پراکنده شدند
🔷و إنتي و إنتي زینب و إنتي...
🔶و تو ، تو زینب و تو ...
🔷 أشوفچ بالعبایة تلملمین عضام
🔶میبینم که با چادرت استخوان جمع میکنی
🔷سحگتهن حوافر
🔶سم اسبان آنها را در هم کوبیدن
🔷وشبعد شفتي
🔶و دیگر چه دیدی
🔷زینب یمة بالتفصیل ارید تسولفین إشصار
🔶زینب مادر میخواهم با جزئیات برایم بگویی که چه شد
🔷یمة بظهر عاشر شنهي شاهدتي
🔶مادر در ظهر روز دهم چه مشاهده کردی
التصنیف:#شعر_شعبي
#لهجة_الأهوازية
أکادیمیة الأفلام📽العربیة
🆔@shamim_aflam