توی اون گذشتههای دیرین که بچه بودیم، برف بسیار میاومد، گاهی روفتنِ برف پشت بام با این پاروهای خوشگل چوبی به درازا میکشید، ته پشت بام که میرسیدیم، دوباره همه جا پر شده بود و از نو باید پشت بام رو میروفتیم.
شاید دو بار یا گاهی سه بار
از بس برف زیاد بود زورمون نمیرسید پارو رو هُل بدیم، بابا، پاروی بزرگش رو میانداخت کنار پارومون و میگفت بزن بریم...
بابا پاروی بزرگتری داشت، زورشم بیشتر بود!
پارو رو که میگذاشت کنار پارومون، زورمون ده برابر میشد.
پدر، پهلوان زندگی ما ایرانیاست.
دم همشون گرم اگه هستند، اگر هم آسمونی شدهاند روانشون شاد...
#کانال_پیام_رسان_شهابیه
@SHAHABIYE95