شفای درون 1 @shafaye_daroon Channel on Telegram

شفای درون 1

@shafaye_daroon


حضور دوستان عزیز را برای دریافت موهبت سلامت و آرامش جسم و روح و خودسازی از طریق ادبیات، مراقبه، موسیقی ، شعر ، مطالب عرفانی و اجتماعی
گرامی می دارم.
شفای درون- م. مهران

@enlightenment2

شفای درون 1 (Persian)

با نام شفای درون 1 به شما خوش آمد می‌گوییم! این کانال با نام کاربری shafaye_daroon به همه دوستان عزیز توصیه می‌شود که به دنبال دریافت موهبت سلامت و آرامش جسم و روح و خودسازی از طریق ادبیات، مراقبه، موسیقی، شعر، و مطالب عرفانی و اجتماعی هستند. اینجا جایی است که شما می‌توانید از زیبایی‌های هنر و دانش برای بهبود و تحول درونی خود بهره‌مند شوید. شفای درون 1 تحت نظر م.مهران فعالیت می‌کند و به دنبال به اشتراک گذاری دیدگاه‌ها و محتواهای مفید برای رشد و بهبود شخصیت‌هاست. پیوستن به این کانال می‌تواند یک گام مهم برای خوشبختی و تعالی شما باشد. برای اطلاعات بیشتر و شرکت در این مسیر سرشار از خلاقیت و آرامش، به تلگرام @enlightenment2 مراجعه کنید.

شفای درون 1

21 Nov, 07:09


📚 فرهنگ یعنی ...

- فرهنگ یعنی: عذرخواهی نشانه‌ی ضعف نیست.
- فرهنگ یعنی: کینه‌ها وبال گردن خودمان هستند.
- فرهنگ یعنی: لباس گران‌قیمت نشانه‌ی برتر بودن نیست.
- فرهنگ یعنی: به جای قدرت صدا، قدرتِ کلاممان را بالاتر ببریم
- فرهنگ یعنی: القاب ناپسند گذاشتن برای دوست، نشان صمیمیت نیست
- فرهنگ یعنی: هر کتاب یک تجربه است، تجربه‌هایمان را به اشتراک بگذاریم
- فرهنگ یعنی: وجدان کاری داشته باشیم.
- فرهنگ یعنی: چشم و هم‌چشمی را کنار بگذاریم.
- فرهنگ یعنی: تفاوت نسل‌ها را درک کنیم
- فرهنگ یعنی: آزادی ما نباید مانع آزادی دیگران شود.
- فرهنگ یعنی: به دیگران زُل نزنیم!
- فرهنگ یعنی: به اندازه از دیگران سوال بپرسیم تا دروغ نشنویم
- فرهنگ یعنی: در دورهمی‌ها کسی را سوژه‌ی غیبت کردنمان قرار ندهیم
- فرهنگ یعنی: در جمع از کسی سوال شخصی نپرسیم
- فرهنگ یعنی: کتاب بخوانیم...!

📚
https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

21 Nov, 07:07


شاید برای شما هم زیاد اتفاق افتاده که..

دیده باشید بچه ها وقتی مادرشان نیست دائم  میپرسند: "مامان کو؟ مامان کجاست؟". علت آن چیست؟ 

مطالعات‌ نشان داده است که سلامتِ عزیزان و خانواده یک زن، بطورِ مستقیم با سلامتِ خودِ زن ارتباط دارد.
یعنی خانم خانه که غمگین است همه خانواده آشفته میشود! 

طبقِ باورهایِ شرقی، بدنِ زن ها متفاوت از بدنِ مردان است، بدین ترتیب که انرژی زمین در بدن و درونِ زنان در گردش است.

انرژی زنانه، انرژی به درون، کشاننده است.
این انرژی زنانه به قدری قوی است که در زندگی خانوادگی، اکثرِ افرادِ خانه تمایل دارند در اطرافِ فردی باشند که *نیرویِ مرکز گرا* در او از همه قویتر است - که معمولاً مادرِ خانواده است - و نبودِ او کاملاً مشخص و محسوس است.

اینکه بچه ها عادت دارند همیشه بدانند مادر کجاست و اگر مادر از خانه بیرون رود به شکل عجیبی متوجه میشوند و دائم میپرسند مامان کجاست؟ *از این نیروی جادویی در زن نشات میگیرد.*

زن ها معمولاً *نقطۀ ثقلِ خانه* هستند، مسئولیتِ روانی را به منظورِ تامینِ و حفظِ سلامتِ سایرِ افراد خانواده، بر عهده دارند.

*به همین دلیل وقتی زنی تغییری در جهتِ بهبود بر می دارد، تمامِ افرادِ خانه (چه او بچه داشته باشد یا نداشته باشد) از این بهبود بهره میبرند*.

سلامتِ خانواده و جامعه به تنهایی بستگی به سالم شدن و سالم ماندنِ زن دارد. 

*زنانِ زخمی، زنانِ افسرده، و زنان رنجور بدونِ اینکه بدانند و یا بخواهند، می توانند برایِ خود و عزیزانشان منشاء درد باشند!*

تصور کنید در جوامعِ پدر سالار با حجمِ بالایِ بی اعتنایی و کم لطفی که در حق زنان شده است چقدر خودِ مردانِ آسیب دیده اند؟

در جامعه ای که زنان خوشحال و سلامت نیستند دیگر نمی توان تمایزی مابینِ مظلوم و ظالم قائل شد، چون *در چنین وضعیتی همه اعم از زن و مرد و کودک بازنده هستند!*

قدرتِ سلامت بخشی هر زن آنقدر عظیم است که میتوان ادعا کرد : با یک گل بهار میشود!

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

21 Nov, 06:20


ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه؟
مست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چه؟
زلف در دست صبا، گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته‌ای یعنی چه؟
شاهِ خوبانی و منظور گدایان شده‌ای
قدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چه؟
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته‌ای یعنی چه؟
سخنت رمزِ دهان گفت و کمر سِرّ میان
وز میان تیغ به ما آخته‌ای یعنی چه؟
هر کس از مُهرهٔ مِهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته‌ای یعنی چه؟
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه؟

غزلی از حضرت حافظ
با اجرای : استاد محمد رضا شجریان

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 18:21


از سیاست که ناامید شدی ..
به هنر امیدوار می شوی ...
بی چارگی که گریبانت را گرفت ..
چاره را در عشق خواهی یافت ...

زمین و آسمان که تنگ شد ‌.‌.
به وسعت کلمات پناه می بری ...
غوغای مردمان که تو را آزرد ..
به آرامش ادبیات دل خوش می کنی ...

جهان که ناسلوک و نازیبا و ناهنجار شد ..
به سلوک و سماعِ  حروف بر بومی سفید ..
به شوق می آیی ...!

بیرون جنگ است ..!
بیرون کسی حرف ما را در نمی باید ..
مروت و مدارا و صلح و سلام جرم است ..!

اما من پناهگاهی می شناسم ..
که قرن هاست آنها که انسانشان آرزوست ..
به آنجا می روند ...

انسان یک بیماری مدام است ..
یک درد مستمر ..!

دوایش اما ..‌
عشق و زیبایی ..
و هنر و معرفت است ...


#عرفان_نظرآهاری
‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍
‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‎‌‌‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‎‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‌ ‍‌‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‎‌‎‍‌‌‌‎‌‌‍‌‌‌‎‍‌‌https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 14:40


بروس لیپتون - برنامه ریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه

⚡️https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 12:52


« دردِ هجران »
نی، چنگ، تنبک
نِی‌نوازیِ #فردین_لاهورپور
.
.
.
.
آن سو مرو این سو بیا ای گلبن خندان من
ای عقل عقل عقل من ای جان جان جان من

زین سو بگردان یک نظر بر کوی ما کن رهگذر
برجوش اندر نیشکر ای چشمه حیوان من

خواهم که شب تاری شود پنهان بیایم پیش تا
از روی تو روشن شود شب پیش رهبانان من

عشق تو را من کیستم از اشک خون ساقیستم
سغراق می چشمان من عصار می مژگان من

ز اشکم شرابت آورم وز دل کبابت آورم
این است تر و خشک من پیدا بود امکان من

دریای چشمم یک نفس خالی مباد از گوهرت
خالی مبادا یک زمان لعل خوشت از کان من

با این همه کو قند تو کو عهد و کو سوگند تو
چون بوریا بر می شکن ای یار خوش پیمان من .....
....
....
#مولانا

🎼 https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 09:40


می‌پرسی
اعتقاد تو چیست؟

اعتقاد من کمی درخت است
اندکی باران
و مقدار زیادی پرنده

اعتقاد من
آدمی است
وقتی آشنایی می‌‌آموزد
و آشتی می‌کند

اعتقاد من
زیبایی نهفته در پلک‌های شب است
و زمزمه‌‌ای که در تلاش است
تا راهی به قلب ما
بگشاید.


#صدیق_قطبی


https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 08:01


از همه عزیزان همراه درخواست می کنم بعنوان شکرانه دریافت پیامهای این کانال که تهیه و ارسال آنها با صرف وقت و انرژی و با عشق و علاقه به شما عزیزان همراه صورت گرفته است ، حتما با ارسال استیکر ، در دریافت پیام ها مشارکت فعال داشته باشید.ممنون می شوم که با هر بار خواندن مطالب یا ارسال آنها به دیگران ، به تعداد همه شما همراهان گرامی، استیکر دریافت گردد.
پاینده و سلامت باشید 🙏

https://t.me/Shafaye_Daroon

پیام یکی از عزیزان همراه:
من پیام های شما را خیلی دوست دارم و برای زحمات شما بسیار متشکرم. 🙏🙏🙏🙏
برای استیکر زیر مطالب چطور باید اقدام کرد چون غیر از مدیران کسی نمی تونه به کانال پیام بفرسته .

پاسخ :
با درود و سپاس فراوان
کافی است انگشت خود را بر پیام انتخاب شده فشار بدهید و لیست استیکرهای کوچک در بالای آن نمایان می شود.از هر استیکری که دوست دارید بزنید تا به زیر پیام افزوده شود. 🌹🙏

شفای درون 1

20 Nov, 06:52


ادامه مطلب بالا 👆👆👆👆👆👆

همیشه در خانه به روی مهمان و آنان که نیازی داشتند ، باز بود و یک پیاله چای داغ و عشق و مهربانی انتظار همه مهمانان را می کشید .یادم می آید که در سنین نوجوانی ، همین مسیر پیاده رو را بارها با عمه ام بالا و پایین می رفتیم و رازهای معصومانه و شیرین دوران دختری مان را با هم حکایت
می کردیم......
پدربزرگ مهربانم دردوران میانسالی، به میل خود بیشتر املاک وزمین های باغ را برای سهم فرزندان خود را با رعایت انصاف و عدل تقسیم کرد و خانه قدیمی او تا سالها پس از مرگش ، استوار و پابرجا بود . روحش شاد و یاد عزیزش گرامی باد.....

گاه فکر می کنم که اگر مقدور بود حاضر بودم مبلغ گزافی برای تکرار این صحنه ها بپردازم و دلم بشدت هوای خانه پدربزرگ را می کند. به همین دلیل هر وقت که خواب خانه آبابا را می بینم ، دلم نمی خواهد که از خواب بیدار شوم. 

سیده مریم مهران
آذرماه ۱۳۹۶

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

20 Nov, 06:52


https://t.me/Shafaye_Daroon
🏫🏚🏡🏘🌳🌱🧚🏾‍♂️🍀☘️🌿🌳🍃🪴🌴🌿☘️

هنوز هم وقتی شبها خواب خانه پدربزرگ را می بینم، صبح را با شادی و امید بیشتری آغاز می کنم. اتاقهای بزرگ تودر تویی که هر کدام سه درب چوبی زیبا و یک پنجره بزرگ داشتند .تابستانها دو در مقابل هم را که باز میگذاشتی ، چشم انداز روبرویت سرتاسر باغهای میوه و درختان زیبا بود و اصلا" نیازی به پنکه و وسایل خنک کننده احساس نمی شد با ایوانی بزرگ و سرتاسری به اندازه سه اتاق خواب بزرگ با سقف های بلند و چوبی محکم . تابستانها هم که بساط پشه بند در ایوان دایر بود و خنکای طبیعی به جای کولر و پنکه . دور تا دور ایوان با نرده های چوبی حفاظ شده بود و در جلوی ایوان ، 30گلدان زیبا از گلهای شمعدانی و و گلهای زیبای دیگر در کنارهم قرار داشت که زیبایی آن خانه قدیمی را چندین برابر افزون میکرد،  گاهی وسط سقف چوبی ایوان تاب می بستیم و گاه روی درختان بلند باغ و چه کیفی می داد تاب بازی .......

پدربزرگ که با عنوان رییس دخانیات بازنشسته شده بود ، در دورانی که کارمند و حقوق بگیر دولت و سواد خیلی مهم بود ، پس از مرگ مادربزرگم سیده مریم بر اثر بیماری در جوانی ، با 7 بچه قد و نیم قد به خواستگاری زهرا خانم رفت که هنوز ازدواج نکرده بود ودر آن دوران که دختر18 ساله ترشیده محسوب می شد، او حدود 30 سالش بود. با همه داستان هایی که برای زن بابا درست کرده اند، این شیرزن مهربان و فداکار همه فرزندان همسرش را یکی یکی با تدبیر به سامان رساند و خودش یک دختر بدنیا آورد و در کنار بچه ها او را بزرگ کرد. هرگز این حرف زیبایش را فراموش نمی کنم که می گفت : خوشحالم که این یک بچه را بدنیا آوردم چون با همین بچه من توانستم مهر مادری و عشق ورزیدن به فرزندان همسرم را بهتر فرا بگیرم. آن دختر عزیز هم که شد عمه نازنینم که تقریبا" با من همسن بود و من زیباترین خاطرات نوجوانی ام را در باغ خانه پدربزرگ با او بخاطر می آورم.

حکایت زیبایی بود زهرا خانم . سماورش همیشه به راه بود وگاه با یک تافی مینو ، چای چقدر می چسبید .عصرها شاهد بودم که با دستهای خودش برگهای زرد گلها را جدا میکرد وگلها را ناز و نوازش می نمود ، قلمه های جدید را جدا نموده و گلدان تازه اضافه می کرد . همه ما نوه ها هم به عشق محبت های او به آن خانه روانه می شدیم  . همیشه قلب مهربانش مخزن رنجهای همه افراد خانواده و وجود پربرکتش گره گشای مشکلات خانواده شوهرش و خانواده خودش بود.
به مناسبت محرم ، همیشه آش نذری فاطمه زهرایش به راه بود و فرزندان شوهرش ، با خانواده هایی که گسترده شده بودند، و چند همسایه دور و بر ، دور هم بساط آش را آماده می کردند وتا سحر در کنار یکدیگر ، با عشق و صمیمیت ، دیدارها تازه می شد، قرآن می خواندند، با گرمای هیمه ها، آش را هم میزدند و نیت می کردند و حاجت می گرفتند ..... و هر سال عید بوی حلوای خاصی که زهرا خانم می پخت در همه اتاق پیچیده بود وبرای همه ما با همان حقوق بازنشستگی پربرکت پدربزرگ ، همیشه در قرآن ،عیدی با پول نو کنار گذاشته بود . فصل بهار دو درخت بزرگ گل مروارید در وسط باغچه های گرد بزرگ مقابل ایوان، گل می دادند وزیبایی آن فضا را مضاعف می نمودند. هر وقت روز به خانه شان می رسیدی ، غذا آماده می شد و چه برکتی داشت همان میرزاقاسمی و ماهی شور و برنج کته و همه را سیر می کرد با شادی و عشق و صمیمیت . عصر ها که گرسنه می شدیم ، یک تکه نان تازه با پنیر محلی و خیار و گوجه یا باقلی تر در جالیز چقدر می چسبید یا چیدن میوه تازه بر درخت واقعا" خیلی مزه میداد.

 ما پدربزرگ را آبابا صدا می زدیم.. صبح های زمستان را با صدای نماز او بخاطر می آورم که با صدای بلند قرائت می کرد و هنگام کودکی ، برایمان لالایی امنیت بود و آرامش. پس از نماز ، نوبت غذا دادن به مرغ ها و اردک ها و غاز ها بود . با باز کردن در لانه هایشان وبا صدای هولی هولی او ، همه حیوانات با سروصدا دورش جمع می شدند و غذا می خورند. بعد خرید نان تازه بود وچیدن بساط صبحانه .  تخت بزرگ چوبی روی ایوان را بخاطر می آورم و یک قالیچه و پشتی بزرگ و صدای آبابا را که روزی دوبار بر آن شعر حافظ می خواند. گاه که بشوخی درست قبل از آمدن ، سر جایش می نشستیم ، با لبخندی به ما می گفت : جایی بنشین که برنخیزی !!!!
وقتی روی تخت بر ایوان می نشستیم، چشم انداز مقابل دو هزار متر باغ بود و درب چوبی قدیمی خانه با کلون، در انتهای یک پیاده روی طولانی قرار داشت. دو طرف این مسیر پیاده رو ، پر از گلهای محمدی خوش بو و گل نرگس بود. وقتی روی تخت نشسته بودیم و مهمانی از راه میرسید، باید تا نیمه های راه می آمد تا بفهمیم کیست.

ادامه متن در پایین 👇👇👇👇

شفای درون 1

19 Nov, 16:00


«چنگ_نوازی»
#تارا_جاف

شفای درون 1

19 Nov, 13:22


پرو کردن لباس
بدون نیاز به پوشیدن و کندن لباس

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

19 Nov, 13:05


زندگی، گرمی دل‌های به هم پیوسته‌ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته‌ست......

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

19 Nov, 11:21


در هنگام قطع ناگهانی برق ، چگونه باید از آسانسور خارج شویم؟
https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

19 Nov, 05:32


https://t.me/Shafaye_Daroon

مجید احمدی

شفای درون 1

19 Nov, 05:28


چند پند زیبا از قول حضرت سعدی :

🔵 تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد

🟣 صراف سخن باش سخن بیش مگو
چیزی که نپرسند تو از پیش مگو

🟢 اندازه نگهدار که اندازه نکوست
هم لایق دشمن است هم لایق دوست

🟡 چو دیدی که طفلی سر افکنده پیش
نزن بوسه بر روی فرزند خویش

🟠 طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

🔴 ای دوست بر جنازهٔ دشمن چو بگذری
شادی مکن که با تو همین ماجرا رود

🟤 به دوست گرچه عزیزست راز دل مگشای
که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز

🌴🌴🌴🌺🌴

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

19 Nov, 03:39


🍃🌿❤️🍃🌿❤️🍃

در این خاک، در این خاک
در این مزرعه پاک
به جز عشق، به جز مهر
دگر بذر، نکاریم...!

جضرت مولانا

https://t.me/Shafaye_Daroon

شفای درون 1

18 Nov, 12:29


"ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم"

بگذار بگویند غیر منطقی هستیم؛
اما به این می‌ارزد  که خودمان باشیم.

تا زمانی که رفتار ما و تصمیم‌های ما
به کسی آسیبی نمیزند ما توضیحی به کسی بدهکار نیستیم؛
چقدر زندگی‌ها که با این توضیح خواستن‌ها و تلاش‌های بیهوده برای قانع کردن دیگران بر باد رفته‌اند.


📚 هنر عشق ورزیدن
# اریک فروم

https://t.me/Shafaye_Daroon