Selenophilia

اللَّهُمَّ إِنِّي أَحْبَبْتُ عَبْدًا مِنْ عِبَادِكَ،
اللَّهُمَّ لا قُوَّةَ لِي بِضَرَرٍ يُصِيبُهُ وَلَا حُزْنٍ يَسْكُنُ عَيْنَاهُ،
يَا رَبِّ إِنِّي اسْتَوْدَعْتُكَ إِيَّاهُ مِنْ كُلِّ أَذًى،
فَاحْفَظْهُ لِي يَا رَبِّ ...
آمین 💔

یه روز انتقامِ "تاصبح فکر و خیال کردنمو" ازشون میگیرم ...

باز دل‌تنگی و دوری لبریزش کرده بود ... زنگ زد ... منم مثل هر باری که زنگ میزنه از جام پریدم رفتم تو اتاق که باهاش حرف بزنم ...
من داغون ... اون از من داغون تر ...
استرس، آینده، مشکلات، موانع، آدما، حرفایی که میزنن، حرفایی که قراره بزنن، رفتار آدما، مسیر رسیدن، ...
از قیافم فهمید دوباره فکر آینده رو کردم و حالم بد شده و تپش قلب گرفتم؛ شروع کرد به آروم کردن با اینکه حال خودش بدتر از من بود ...
با جدیت تمام ... شروع کرد به حرف زدن و منی که وسطا انقدر غرق نگاه کردنش میشدم که حرفاشو نمیشنیدم ... "هیچی هم که از چشاش در نمیره !" هی متوجه میشد میگفت هستی! حوصلت سر رفت؟ برو بعدا حرف میزنیم ... من: نه ... دارم گوش میدم ...
،میدونست یه چیزایی هست همیشه ولی نمیتونست حدس بزنه،
منی که وسط حرفاش پرت میشدم سمت حرفای دلم که میگفت" هستی حق تو این نبود ... حقت این نبود که سر ساده ترین چیز ها هم مجبور باشی بجنگی ... سر عشق!، سر کسی که دوسش داری ... مگه تو چی از این دنیا خواستی؟ جز اینکه کنارش باشی و باهم بسازین ... خیلی چیز زیادی خواستی؟ ..." دوباره با حرفش که میگفت "هستی زیاد حرف زدم حوصلت سر رفت برو سر درست" به خودم میومدم و میگفتم نه عزیزم دارم گوش میدم ... راست میگفتم خب داشتم گوش میدادم ولی خب با حرفای اولش هی میرفتم تو فکر ‌‌... اینبار رفتم تو فکر اینکه چقدر دور و بریام میتونن زندگی رو جدی گرفته باشن که حق انتخاب من برای شریک زندگی آیندمو بگیرن ... چقدر میتونن پرت باشن که خودشون رو خدا بدونن! ... ایندفعه از حرص خوردن و عصبانیت بدنم سِر شد دوباره اون حس بیحالی ای که همیشه گریبان گیرمه اومد سمتم ... دوباره رفته بودم تو حال خودم که حرفاش تموم شد... مکث کرد ... گفت
-"حالا تو حرفاتو بگو"
+ مکث ... دوست دارم ...
- منم دوست دارم
... سکوت، مکث، نگاه ...
،" دوست دارم" تنها جمله ای بود که همیشه دل دوتامونو قرص، و حسرت چشامونو کمتر میکرد،
- خب حالا حرفتو بگو
+ ..لبخند‌‌‌.. حرفی ندارم ...
(چرا خیلی حرف دارم؛ از دنیا شاکی ام من، چرا دوری، چرا پیشم نیستی، مگه چقدر قراره عمر کنیم که سر رسیدن به هم انقدر سختی بکشیم ... سختی بکشیم که چی بشه؟ بهترین دهه ی زندگیمون سر جنگیدن با یه مشت آدمی که هیچ درکی از چرخ این دنیا ندارن بره؟ ... کاش میشد جلوی گذر عمرمون و سر و کله زدن با آدمایی که هیج تاثیری تو زندگی آیندمون ندارن رو بگیرم ...، چرا حرف دارم ... روابط چرا انقدر باید پیچیده باشه ... حرف دارم ... چرا خدا همیشه یه قسمتشو خالی میذاره میده؟ ... حرف دارم ... تو مال من باش، تا ابد ... بقیش رو یه کاریش میکنیم حالا ... حرف دارم ... قدر هر لحظه با هم بودنمون رو میدونم من ... ولی کاش انقدر زجرمون نمیدادن؛ منتی هم نیستا ... ولی کاش میذاشتن همین دوروزی که روی این خاکم راحت دستت رو بگیرم ..‌. راحت نگات کنم ... باور کن که من از نگاه کردن به تو سیر نمیشم ...)
-جدی حرفی نداری؟ اصلا به حرفای من گوش کردی؟
+باور کن حرفی ندارم! اره گوش کردم
-باشه پس من برم ناهار بخورم!
+قربونت برم ... برو منم میرم سر درسم
-فعلا( فعلا چون میدونه از خدافظی بدم میاد)
+ فعلا ... دوست دارم
_ منم دوست دارم عزیزم ....فعلا ...
صدای قطع شدن ... بوق ...
صفحه ی گوشی خاموش ...
• هستی
ادامه داره ... شاید ...

تلاش کن اندوهت را دوست بداری، شاید برود ...
به رسم تمام چیزهایی که دوست داشتی و رفتند ...

🎁💡 @Selenophilia1

May this year bring you closer to your dreams and surround you with love and positivity.

Happy New Year guys! 🕯💡🍭
Wish you all a year filled with health, happiness, and peace ...

یه روزایی هست تو مهاجرت بنام روز های نانوشته!
که شما مجبوری ادامه بدی به راهی که انتخاب کردی ...
چون دیگه نه راه پیش هست نه راه پس یا مرگه یا ادامه دادن
مرگ که راحته! تو وقتی که هیچ کاری نمیکنی هم مردی ذاتا؛ ادامه دادنه که سخته ...
پس شب بخیر امشب میرسه به کسایی که انتخابشون ادامه دادنه تو روزای سخت
برای من که امروز غیرقابل تحمل بود ولی مجبور بودم ادامه بدم برای شما چی؟! ...

دلم میخواست خانه ات باشم
که از خستگی هایت به من برگردی ...!

🪽✨زنانِ زیبا ...

امیدوارم شب با تو مهربان باشد؛
تو که روز در فرسودنت کم نگذاشت،
تو که از اندوه و خستگی حرف نزدی؛
تا خوشحالی عزیزانت را خراب نکنی ...

نوشته بود:
میدونم تصمیمی که گرفتم درسته، ولی کاش تصمیم درست این نبود ...

همه‌ ی ما افرادی معمولی هستیم؛
خسته کننده‌، شگفت انگیز، خجالتی، شجاع، قهرمان، بی‌پناه ...
فقط به روزش بستگی دارد!

نوشتم یه جا که یادم بمونه؛
به شادی می‌رسیم از غم؛ همینجوری نمی‌مونه ...

😇✨
Relaxing vibes ...

Christmas in NYC⭐️ ...

https://t.me/Selenophilia1Nashenas/s/2

دقت کردین وقتی حالتون خوب نیست؛
معنی آهنگ ها رو بهتر میفهمین ...!

https://t.me/Selenophilia1Nashenas/663

یکی از دلایلی که عاشق ماهم اینه که
وقتی ناقصه قشنگهِ
وقتی کاملِ قشنگه
جلوش ابرِ قشنگه
وقتی رنگی میشه قشنگه ...

در ها باز میشن واسه اونایی که به قدر کافی، واسه در زدن"شجاع بودن" ...

میگفت که ...
هست را اگر قدر ندانی؛ می‌شود بود.

آخرین باری که قرار گذاشتیم و دیدمش ... دوتامون نگران بودیم و بی‌قرار ... ولی به روی هم نمیاوردیم که یه وقت دل ِ اون یکی نلرزه ... حرفامونو اون روز ریختیم تو دلمون که نکنه یه حرفی بزنیم و لیوان اون یکی لبریز بشه ... اون چند ساعت رو سعی کردیم به معنای واقعی کلمه زندگی کنیم ... زندگی کنیم و بهم نگاه کنیم ... نگاه کنیم تا اون صحنه هارو تو ذهنمون هک کنیم ... که وقتی دلمون برای هم خیلی تنگ شد، بتونیم اون خاطره ی لحظه هارو خرجِ دلتنگیمون کنیم ... حواسمون به ساعت نبود یهو دیدم چند ساعت گذشته ... اونم که خیلی تیزه ... قطعا وقتی دید به ساعت نگاه کردم متوجه شد که میخوام بگم وقت رفتنه ... نمیخوام ازت دور شم ولی وقت رفتنه واسه یه دوره ی موقتی ... وقتی پاشدیم تنها حرفی که بهم زدیم این بود که "مواظب خودت باش؛ حتی شده بخاطرِ من" ... یکی از سنگین ترین حرفهایی که دو نفر قبل دور شدن از هم میتونن بزنن ... این حرف رو زدیم که بگیم میبینمت به زودی غصه نخور ... ولی دستامون قفل شده بود ... نه اون میتونست ول کنه نه من ... تو ذهن دوتامون این حرف میچرخید که کاش زودتر پیدات میکردم ... کاش بیشتر باهات وقت میگذروندم ... کاش نری ... کاش نرم ... کاش بمونم ... کاش نذاری که برم ... کاش نتونم که برم ... کاش ... کاش ... کاش ...
گریمونو حبس کردیم ... به امید روزای بهتر ... دست همو که ول کردیم من رفتم ولی چند بار سرمو برگردوندم؛ اون هنوزم بدون پلک زدن داشت نگاهم میکرد ... با یه دنیا نگرانی ... ترس ... حسرت ... تو چشمای منم حسرت و نگرانی بود ... ولی یه صدایی تو کل بدنم پیچید که ... هستی وقت ِ تجربه کسب کردنه ... وقت ِ زندگی کردن ِ رویاته ... وقتِ بزرگ شدنه ... وقتِ مهاجرته ... ولی برمیگردی ... برمیگردی ولی نه لزوما به وطنت!؛ برمیگردی به اون ... وتنت! ...
به خودم دلداری دادم ... نگاهم رو برای آخرین بار سمتش کردم و ... رفتم ... با یه دنیا آرزو، ترس، امید و شک ...
و تا الانی که دارم این متن رو با گوله گوله اشک مینویسم و غیر قابل توصیف دل‌تنگشم ...
ولی خالی نشدم هنوز ... بازم باید بنویسم ... پس؛ ادامه دارد ...
- مرسی از کسایی که تا این قسمتش رو خوندن؛ چونکه این روزا بیشتر از روزای قبل نیاز دارم به شنیده شدن ...
• هستی

تو اتاق های درمان پره از آدمهایی که؛ از نزدیک ترین های فُکُل کراواتیشون، که احتمالا آدم های تحصیل کرده ای هم هستن زخم خوردن؛ ...
نزدیک ترین هایی که اگر ازشون بپرسیم معتقدن جز مهربونی و حمایت و از خودگذشتگی کاری برای عزیزاشون نکردن! ...
آدمهایی که اگر گله ای ازشون کنی با یاداوری کارهایی که برات کردن و یه دنیا عذاب وجدان که مثل موریانه روحت رو میخوره رهات میکنن! ...
آدمهایی که نمیدونن مهربونی و حمایت اگر از روی ترس باشه،
اگر برای آروم کردن دل خودمون و تو مسیر برآورده‌ شدن آرزوها و خواسته ها و چشم و هم چشمی هامون باشه،
اگر به قصد نگه داشتن و پابند کردن طرف و برای جلوگیری از مستقل شدنش باشه،
اگر اهرمی برای تو سر زدن و منت گذاشتن و عذاب وجدان دادن باشه، ...
اسمش مهربونی نیست!
‌خریت و دشمنیه و جز آسیب هیچی نداره.

⚠️ This song awakes your deep feelings on ...

🦋@Selenophilia1🦋

میمیرم از خستگی
شبتون بخیر ( چون که هیچ‌کس نباید بدون شب بخیر بخوابه)

Hayat varılacak yer değil, Yolculuktur ...

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
🖤🌘
درد نام دیگر خاورمیانه است
و شاید
نام‌ دیگر وطن
آنجا که خون جاری می‌شود از صدا
و قدم قدم لاله می‌روید
آنجا که اشک مایه حیات است
و زندگی بی‌حیات

بدون شرح ...

Happy Nurses Day guys!🫶🏻✨
Every profession within the healthcare workforce is highly respectable ...

چه می‌دونم بابا! منم بار اولمه دارم زندگی میکنم ...

اونی از همه جلوتره که راه خودش رو داره میره ...

🤍✨ @Selenophilia1

https://youtu.be/0mNcmSdtA8w?si=m2tgE8r8PaUY6R2r

☯️✨
بعد رفتنت وقتی رفت خنده از لبت
میفهمی خاطرات خوبت همه از منه

تکه ی وجودت را برای کسی بجا بگذار که حداقل بویی از ماندن داشته باشد ...

🌕✨
Never give up on a dream that everyone says is unattainable ...

🤍✨
Success
is a
Decision ...

There's total peace in allowing people to have their own misunderstandings about you without feeling the need to explain yourself.

آرامش کامل در اینه که بدون احساس نیاز به توضیح خودت، به مردم اجازه بدی سوءتفاهمات خودشون رو درباره تو داشته باشن.
‌
‌ @Lovely_waves
‌

منم همینطور ...
منم همینطور
غم دارم
کوله بازی از غم

ماه مهر که با بی‌مهری حداکثری گذشت ...
ولی امیدوارم آبان خوب و زیبا بگذره...
دلار بیاد پایین ...
و آرزوهامون رنگ غم نگیره :)

تکه ی وجودت را برای کسی بجا بگذار که حداقل بویی از ماندن داشته باشد ...

🤍✨ @Selenophilia1

با کبوتر خیالت تا سرزمین های دوردست پرواز کن به آنجا که طلوع خورشید برای همه زیبا و سرشار از شوق و نشاط و غروبش یادآور کلی خاطرات روزهای قشنگ است. همگام با رؤیاهای سبز تا افق های دور بدنبال آرامش سفر کن و با آرزوهایت سوار بر قایق امید به دریا بزن و همچون ناخدایی دلیر و طوفان دیده بدون ترس از هجوم امواج و طوفان ها در جستجوی خوشبختی های گمشده تا رسیدن به ساحل آزادی و آرامش پارو بزن انتظار عاقبت فریادهای توخالی را نکش. پشت تمام شعارها آزادی و خوشبختی خوابیده اند آنانکه حرفش را میزنند سودش را می‌خورند در بازار مکاره دنیا که آدم‌ها گاهی همدیگر را معامله می کنند و عدالت هم خرید و فروش میشود بعضی ها برای گرم شدن خودشان آتش روشن می کنند و همین که حرارتش زیاد شد از آن فاصله می‌گیرند و در پایان با ریختن آب، خاموش و سردش می کنند در این میانه فقط هیزم ها هستند که خاکستر می‌شوند نفت و کبریت هم کارشان شعله ورکردن است. با کسانی که مخفیانه تبر بر ریشه ها میزنند تا بجای خانه های ساده، برج و ویلا بسازند همراه نشو آن خانه ها بر روی آب ساخته شده اند و با طوفانی نابود می‌شوند. تا فرصت هست از چوب های زندگی خانه ای از جنس درختان بهار بساز، دیوارهایت را رنگ سبز بزن و از همین امروز جوانی کن ارزش زمان به گذر لحظه ها و رسیدن به فردای دلخواه ماست هر روز که با غم بگذرد یکروز پیرتر شده ای و دیروز هیچوقت باز نخواهد گشت حرفم را رک و صادقانه می‌گویم با شعار و فریاد دیگران عمرت را تلف نکن. آنروز که حس و قدرت پرواز داشتی فریادهایت را با آواز بخوان. بگذار تقویم عمرت پر از اتفاقات شاد و سبز باشد ...

روحتونو کثیف نکنین، تمیز کردنش کار ساده ای نیست ...

🤍✨...
بی‌تو، بی شب‌افروزی ماندنت
بی‌ تب تند پیراهنت
شک‌نکن من که هیچ
آسمان هم زمین میخورد
#دِلی

🤩🖼 @Selenophilia1

دنیا توی چهاردیواری کنج اتاقت خلاصه نمی‌شه؛ خیلی از مسائل از چیزی که فکرش رو می‌کنی پیچیده‌ترن؛ خیلی از کارها از چیزی که تصورش رو می‌کنی دشوارترن؛ خیلی از آدم‌ها از چیزی که توو ذهنت می‌سازی متفاوت‌ترن؛
سخت بودن رو یاد بگیر!
جهان بیرون با آدم‌های ضعیف خوب تا نمی‌کنه ...

امروز برای من از اون روزایی بود که تنهایی رو عمیقا درک میکردی، و مجبور بودی با مشکلاتت تنهایی کنار بیای ...
از اون روزای خسته کننده که نمیدونستی به درست برسی یا به کارای خونه یا اینکه استرس کارای مهاجرتت رو بکشی ...
از اون روزایی که نمیدونستی به کدوم دردت گریه کنی دوری؟ غربت؟ سختی تنهایی؟ یا استرس درسات؟
خواستم بگم پشت تمام ویترین های زیبای مهاجرت، خودساختگی و مستقل شدن چندین مرحله فروپاشی روانی!، گریه، درد، ترس، خستگی نهفتس ... که نمیبینین... و درستشم همینه هیچکسی خوشش نمیاد ضعف هاش رو به همه نشون بده و خودشو آسیب پذیر کنه ...
نتیجه اینکه ویترین زندگی بقیه رو با انباری زندگی خودت مقایسه نکن ...

🌕✨
& Miracle happens ...
0:46

‌ ‌ ‌‌‌ ‌
ما اهالی خاورمیانه‌ایم، شادی برایمان حرام است؛ آفتاب مدت‌هاست که از آسمان رخت بربسته و جیک جیک گنجشکان مویه سوگواریست؛ اینجا پاییزش هم با خون‌ آغاز می‌شود ...
•در باب فوت شدگان معدن امروز روحشان شاد

۴ سال اخیر زندگیم پر بود از پستی و بلندی و الان که یک ماه از مهاجرتم میگذره متوجه شدم که
چقدر اتفاقات و مشکلات زندگیم درست چیده شده بودن تا من آماده ی این روز ها باشم؛ روزایی که شروع راهِ پیشرفت و استقلال من هستن.
که تمام اتفاقات ارزشش رو داشت؛ گریه ها، تقلا ها، دعوا ها، شکست خوردنا و حتی ناامید شدن ها! ...

که گوش کردن به ندای قلبت تو رو پشیمون نمیکنه؛ فقط کافیه که بهش اعتماد کنی؛ به افکار و تصویرسازی هایی که در ذهنت شکل میگیرن؛ به صدایی که میگه این کار برای تو نیست؛ اینجا، جای تو نیست ...

که تمام کساییکه قصد منصرف کردنت از اهدافت رو دارن، بعد ها قراره تو راهی که تو قدم برداشتی قدم بردارن و ازت کمک بخوان!

که بیخود تر از جمله ی "هر جا بری آسمون همین رنگه" نداریم!
این جمله رو زیاد شنیدم از آدم های مختلف، در موقعیت های مختلف؛ اما هیچ وقت باور نکردم؛ برای من هیچوقت آسمون یک رنگ نبوده و نیست حتی در فاصله های چند دقیقه ای که به آسمون نگاه میکنیم ... رنگش، شکلش، و حتی حس و حالش عوض میشه؛ آسمون برای من هر دقیقه جدیده، تکرار نشدنیه، درست مثل من.

که برای بعضی از ما این شعر صائب تبریزی صدق میکنه:
"بلند نام نگردد کسی که در وطن است
ز نقش ساده بود تا عقیق در یمن است

اگر چه دارد خسرو طلای دست افشار
تصرف دل شیرین به دست کوهکن است

ز مرگ، مرده دلان از طلب فرو مانند
وگرنه جامه احرام اهل دل کفن است

اگر ز چشم غلط بین نقاب بردارند
زلال خضر نهان در سیاهی سخن است

مشو به مرتبه پست از سخن قانع
که طول عمر به قدر بلندی سخن است

یکی است معنی اگر لفظ بی شمار بود
یکی است یوسف اگر صد هزار پیرهن است

یکی هزار شد از خط صفای او صائب
اگر‌ چه سبزه بیگانه دشمن چمن است"

و بین تمام این شلوغیا بودنِ کسی که شاهد شکست ها و موفقیت هاته، حمایتگره، همیشه کنارته، کافیه تو بهش بگی تا خودش رو برسونه میتونه یه موهبت باشه.

🌕✨هستی

🤩 Old Money ...