Sarihalghalam

تعریف مولوی عبدالحمید از موشک سجیل😅😅

در خصوص مصاحبه عباس پالیزبان با رسانه دیده بان
نگاهی کردم به لیست مصاحبه های شایت دیده بان در یوتیوب
افراد مورد مصاحبه شامل محمد دادکان
که سال ها است از صحنه رباست و کار به دور است
احمد نادری نماینده مجلس که رد صلاحیت شد
منوچهر متکی که بعد از برکناری از دولت احمدی نژاد هیچ سمتی نداشته
همه افراد مورد مصاحبه افراد درجه دو و سه حساب میان
اینها سالها از صحنه سیاست دور بودن و اطلاع دقیقی ندارند

عباس پالیزبان سال ۸۷ بعد از سخنرانی در دانشگاه همدان مورد پیگیری قرار گرفت و سال نود حکم ده سال زندانش اجرایی شد
او سال ها است که سمت اجرایی نداره از صحنه سیاست به دوره
و با هسته سخت فدرت ارتباطی نداره

او‌در مصاحبه خودش آمال و ارزو هاش رو بیان کرده تا شاید با آمدن مجتبی به رهبری شرایط برای او تغییر کنه
و اینکه همچین آدم درجه سومی از تصمیم گیری هسته سخت نظام مطلع باشه بسیار بعیده

روز های اوج‌ به سرعت برق و باد میگذرند
افراد همین جمع بودند که سال ۲۰۰۶ در جنگ ۳۳ روزه اسرائیل را زمین گیر کردند و ایران بلافاصله اقدام به بازسازی خرابی های لبنان کرد.
حالا هیچکدام از این افراد در‌کنار رهبر دیگر زنده نیستند

فیلم منتشر شده اقلا متعلق به بیست سال پیشه جایی که سید حسن نصرالله داره افراد رو یک به یک معرفی میکنه
کنار دست نصر الله -قاسم سلیمانی
نفر سوم فواد شکر و نفر چهارم عماد مغنیه و نفر رآخر حاج رضوان

همه افرادی که در این ردیف نشسته اند کشته شدند

ترامپ تمایلی برای ساقط کردن نظام ج‌اسلامی ندارد
سیاست ج اسلامی سال۲۰۱۶ این بود که صبر کنیم تا ترامپ برود
نه جنگ نه مذاکره.
همه چیز به وقت تلف کنی گذشت تا دوره ترامپ تمام شد و با خوش شانسی و به لطف بیماری کرونا،او شکست خورد
اما در عین ناباوری سیاست نظام تغییری نکرد،آنها با بایدن هم وقت را تلف کردند و با بی عملی،با خواست های نامعقول و با در نظر نگرفتن شرایط اضطرار بدون هیچ دستاوردی میز مذاکرات را ترک کردند

از فردای ریاست جمهوری ترامپ او فقط و فقط در ازای تعطیلی کامل مراکز هسته ای ایران راضی به توافق خواهد شد مشخص است که در آینده احتمال توافق نزدیک به صفر است.
نظام قصد دارد به همان شیوه نه جنگ نه مذاکره این دوره را هم به صورت بلاتکلیف بگذراند.
از چاهی به چاهی دیگر
از دردسری به دردسر دیگر
آنها بدون هیچ ایده تنها میخواهند زمان بگذر
چرا که الیت قدرت با همین وضعیت ،با فروش نفت به چین میتواند در رفاه و آسودگی گذران عمر کند
عزمی برای توافق یا تغییر در کار نمیتواند باشد

سیاست نظام : نه جنگ نه مذاکره
شاید مذاکره نکنند اماا وارد شدن در جنگ دیگر به خواست و اراده ایران نیست ،اسرائیل میتواند با وارد کردن ضربات عمیق تر ایران را مجبور به پاسخ کند تا این پاسخ های رفت و برگشتی تبدیل به جنگ شود

روزی که جنگ شروع شود ایران هم مذاکره میکند هم جنگ

پس از برجام ،تحریم های ایران در دوره های ۶ ماهه و با امضای رئیس جمهور امریکا تعلیق میشد

سال ۱۳۹۵ ترامپ به قدرت رسید و 3 دوره تحریم های ایران را تعلیق کرد.
امر بر ج اسلامی مشتبه شده بود که توافق برجام غیر قابل بازگشت است،امکان خارج شدن از برجام وجود ندارد و به تاخت مشغول گسترش بازو های نیابتی خود و افزایش عمق استراتژیک بود
تهران با همکاری حزب ا.. لبنان مشغول ایجاد پایگاه های متعدد نظامی در سوریه بود.
همزمان با افزایش نظامی در سوریه بازو های نیابتی خود در عراق و یمن را گسترش داد
سال۱۳۹۴ یعنی یک سال قبل از روی کار آمدن ترامپ جنگ بین عربستان و یمن شروع شد و ج اسلامی شروع به ارسال تسلیحات نظامی،موشک و پهپاد و مستشار نظامی به یمن کرد.

ج اسلامی فکر میکرد که معضل هسته ای تنها مشکل بین ایران و غرب است و با توافق برجام میتواند به تاخت هلال شیعی خود را بسازد،نیرو های شبه نظامی را در سراسر منطقه گسترش دهد و به صورت شبکه ای ‌تمام نیابتی های خود را به عنوان بازوی اجرایی خودش در منطقه پخش کند
سال ۹۴ همزمان با توافق برجام رهبر ج اسلامی طی یک سخنرانی اعلام کرد اسراییل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید
در واقع توافق برجام، ج اسلامی را برای بلند پروازی هایش آماده کرد
برجام نقطه عطفی برای نظام بود جایی که تصور میکرد از قید و بند تحریم ها آزاد شده و میتواند به رویایش که زعامت مسلمین جهان بودن است ،به فتح قدس و به محو‌ اسرائیل برسد

مهر ماه سال ۱۳۹۴ در حادثه منا حدود ۸۰۰ نفر در مراسم حج زیر دست و پا و ازدحام جمعیت کشته شدند

مهر ماه سال‌۹۴ سخنان رهبری علیه آل سعود در خصوص حادثه منا: این سلسله و شجره‌ خبیثه‌ ملعونه دهان‌ها را با پول می‌بندند؛ این بندگانِ پول و بندگانِ دنیا. نمی‌گذارند کسی علیه‌ این‌ها حرفی بزند، اعتراضی بکند.»

صبح روز ۱۲ دی ماه سال ۹۴ عربستان سعودی شیخ باقر نمر روحانی شیعه را اعدام کر‌د


شب ۱۲ دی ماه سال ۹۴ به کمک حزب اللهی ها و بسیجی ها کنسولگری عربستان در مشهد تخریب و تسخیر شد
روز‌۱۳ دی ماه رهبر‌ج‌اسلامی: «بدون تردید دست انتقام الهی گریبان سیاستمداران سعودی را خواهد گرفت».
چنین سخنرانی روز بعد از تسخیر کنسولگری عربستان در واقع تایید این اقدام به شمار میرفت که نتیجتا باعث قطع رابطه با عربستان سعودی و ایجاد دومینو وار روابط خصمانه شد

بعد از آن حادثه و تایید تلویحی داستان مشهد توسط رهبر ، عربستان روابط دیپلماتیک رو قطع کرد
بعد از عربستان امارات هم روابط خودش رو قطع کرد

این انتهای ماجرا نبود درست سه ماه قبل از اجرایی شدن توافق برجام ،س پ اه پاسداران رزمایش( نظامی و پرتاب موشک عماد را رونمایی کرد که رویی موشک به عبری نوشته شده بود اسراییل باید از بین برود.)این بخش رو تردید دارم که روی عماد نوشته شده بود یا بعد ها روی موشک قیام.
هر چه به توافق ایران به غرب نزدیک میشدیم رفتار خصمانه ایران شدت میگرفت
هسته سخت نظام میخواست این پیام را بفرسته که این توافق صرفا هسته ایه و ما همان روشی که داشتیم را ادامه میدهیم

بهمن سال ۹۴ روحانی گفته بود باید به سمت برجام دو و سه برویم یعنی روابط رو نرمال کنیم اما رهبری قاطعانه مخالفت کرد او بعد ها گفت برخی از روی غفلت میگن بریم سراغ برجام دو و سه که معنی نداره


مهر سال ۹۴ همزمان بود با قدرت گرفتن داعش ،تسخیر حلب به دست جپه النصره که مورد حمایت عربستان سعودی بود
دولت اسد در آستانه سقوط بود ،حلب دیر الزور ،کوبانی و ../ از دست اسد خارج شده بود



۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵ مصادف یا مهر‌ سال ۹۴ نیروی هوایی روسیه به کمک اسد آمد و با بمباران مواضع داعش ورق رو برای اسد برگرداند .مهر ۹۴ نقطه عطف روابط ایران و روسیه بود جایی که پوتین ،سلیمانی را متقاعد کرد تا نیروی زمینی سپ ه قدس با نیروی هوایی ارتش روسیه به کمک اسد بروند و برای اولین بار و به طور رسمی نیرو های. سپه قدس ایران وارد سوریه شدند

یک سال بعد از آن در دی ماه سال۹۵ بشار اسد که در حال سقوط بود به کمک ایران و روسیه توانست حلب را از داعش پس بگیره

اینجای ماجرا یعنی سال ۹۵ :ایران به توافق برجام دست پیدا کرده بود
در سوریه بشار رو حفظ کرده بود
در یمن تونسته بود عربستان سعودی رو درگیر کنه و با نیابتی های خودش عربستان رو به چالش بکشه

رهبری ایران در ۷۵ سالگی خودش از همیشه صلب تر ، تند تر و قاطع تر بود و کوچک ترین نرمش رو نمیپذیرفت او نمیخواست چهره یک میانه رو که اهل عقب نشینیه تصویر بشه



سال ۹۶ نقطه اوج اقتدار ج اسلامی و اعتماد به نفس نظام بود جایی که هسته سخت نظام داشت خودش رو در رویای فتح قدس و رهبری دنیای اسلام میدید.

۹۶ ، یکسال از ورود ترامپ به کاخ سفید میگذشت او دو دور تحریم های ایران رو تعلیق کرد به امید اینکه با ایران وارد مذاکره بشه
او میدید که ایران علیه غرب در سوریه مشغول ساخت پایگاه و فعالیت نظامیه .

توافق هسته ای ایران رو از غرب دور تر کرده بود و به روسیه نزدیکش کرده بود
ترامپ رزمایش های موشکی س په رو میدید هر روزی که از توافق و تعلیف تحریم میگذشت ج اسلامی جسور تر و جری تر میشد

ترامپ چند بار مصاحبه کرد و گفت باید توافق جدیدی با ایران بکنه تا حضور او در منطقه(سوریه) و … و برنامه موشکی هم درش قید بشه اما ایران به هیچ وجه زیر بار نمیرفت

ج اسلامی طوری رفتار میکرد که امریکا هیچ چاره ای جز ماندن در توافق نداره و میتونه هر طور خواست بتازونه

ابان ماه سال ۹۶ ترامپ اعلام کرد این اخرین دوره ای هست که تحریم های ایران رو تعلیق میکنه اما تغییری در لحن ایران ایجاد نشد

دی ماه ۹۶ فشار وارده به مردم ایران و کلاهبرداری های موسسه های مالی کوثر و کاسپین و … از مردم، در مشهد استارت اعتراض های مردمی رو زده شد

طی مدت کوتاهیی صد شهر ایران درگیر صحنه اعتراضاتی شد که از مشهد شروع شده بود
کانال آمد نیوز داشت در طراحی و رهبری اعتراضات خودنمایی و رهبری میکرد

در کمتر از دو ماه از اعتراضات یعنی دی ماه ،قیمت دلار از سه هزار تومن به پنج تومن رسید
در تعطیلات عید در فروردین دلار از ۵ به ۷ هزار تومان رسید
اردیبهشت ماه‌ سال ۹۷ زمانی که ترامپ از توافق هسته ای خارج شد دلار سه هزار تومنی به حدود ۱۲ هزار تومن رسیده بود

ورق برای ایران برگشته بود دور خوش شانسی ها تمام شده بود
نظامی که در رویای فتح قدس و با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا با موشک هایش بود حالا درگیر اعتراضات و کاهش ارزش پول و معضلات تحریم بود

هجده ماه بعد از خروج‌ترامپ از برجام در آبان ماه سال ۹۸ نظام با توجه به ناتوانی در تامین ارز و بنز ین کشور نتیجه گرفت که قیمت بنزین رو افزایش بده
و سه برابر کردن یک شبه بنزین، خشم مردم طبقه فرو دست رو به جوش آورد که نهایتا منجر به فاجعه خونین آبان ۹۸ و کشته شدن چند صد نفر شد

نظام ج اسلامی دچار یک ابر چالش شده بود و یک فاجعه ساخت

دور بد شانسی ها تمامی نداشت
ترامپ خواهان محدود کردن ج اسلامی بود اما ایران کوچک ترین تغییری نشان نمیداد
س پ ه قدس جری تر شده بود و مشغول تحکیم مواضعش در عراق و سوریه بود
سلیمانی تبدیل به یک ابر قهرمان و یک ژنرال افسانه ای در رسانه های غربی شده بود

در عراق در سوریه در لبنان و غزه رد پای س پ ه قدس و سلیمانی دیده میشد

ترامپ که دید تغییری در عزم ایران وجود ندارد تصمیم خود را گرفته بود
اگر با مذاکره نشد با زور
۱۳ دی ماه ۹۸ یعنی یک سال و هشت ماه بعد از خروج ترامپ از توافق
قاسم س لی مانی در فرودگاه بغداد به دست پهپاد امریکایی کشته شد
ضربه ای عظیم بر پیکره محور مقاومت و نیرو های نیابتی ایران که رهبر ج اسلامی را متاثر کرد
دیگر هیچکس توان جانشینی او را نداشت
هیچکس نتوانست جای او را بگیرد

دور بد شانسی های نظام تمامی نداشت که نداشت
پنج روز بعد از کشته شدن سلیمانی پدافند هوایی فرودگاه امام خمینی هواپیمای اوکراینی را به اشتباه هدف قرار داد و ۱۷۶ نفر مسافر پرواز همگی کشته شدند

اعتراضات دی ۹۶ ، آبان ۹۸ و فاجعه هواپیمای اوکراینی همگی بر تعامل مردم با نظام و مقبولیتش تذثیر گذار بود
که ثمره آن مشارکت ۴۳ درصدی در انتخابات طایفه ای مجلس بود
و حالا امروز :
امروز ترامپ پس از ۴ سال برگشته که ایران تحت تحریم های شدید بین المللی قرار دارد

پروکسی های ایران آسیب جدی دیده
قدرت عملیاتی ح م ا س و حزب ا… از بین رفته
رهبران بایه های اول محور مقاومت همگی کشته شده اند

موشک هایی که نظام ادعا میکرد توان با خاک یکسان کردن تل آویو و حیفا را دارد مشخص کرد نه آن توان و دقت لازم را ندارد.

مشت ایران باز ش‌ده و اسرائیل عزم آن دارد که با ایران وارد یک رویارویی شده و پای امریکا را به جنگ باز کند

و اما ترامپ چه خواهد کرد؟
در حال حاضر امکان تحریم های بیشتر برای اعمال کردن از سمت ترامپ وجود ندارد، تمام بانک های ایرانی تحریم هستند هیچ مبادله بین بانکی وجود ندارد
ایران. توان فروش نفت و محصولات پتروشیمی را با مبادله بانکی ندارد

هیچ کشوری به جز چین از ایران نفت نمیخرد آنهم بدون پرداخت وجه به صورت مستقیم
پالایشگاه های خصوصی چین ۱.۵ میلیون بشکه نفت ایران را خریداری میکنند و مابقی نیز توسط کارتل های نفتی قاچاق شده و به فروش میرسد

ترامپ توانایی اعمال فشار بر چین ندارد لذا مادامی که چین مشتری نفت ایران باش ، نظام با ابر چالش برای اداره کشور مواجه نخواهد شد

ترامپ خواهان توافق با تهران است اما تهران حتی مذاکره نمیکند
اهرم فشار ترامپ تحریم است که کارگر نمیشود

گزینه آخر ترامپ چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به ایران است تا با بالا بردن شدت تنش یک جنگ به راه انداخته و حتی شاید خود امریکا هم وارد منازعه شود تا مثل قطعنامه ۱۹۷۸ ایران مجبور به مذاکره و توافق جدیدی شود

در حال حاضر این تنها راه او برای وادار کردن ایران به مذاکره است

وقتی آخوند ها میفهمن ترامپ آمده

وعده صادق دو از یک موفق تر بود
احتمالا سومی از دومی موفق تر خواهد بود و حجم تخریب بر. اسرائیل بیشتر میشه

اما این تخریب ارزش پاسخ اسرائیل رو نداره.

ج اسلامی وارد چرخه ای شده که اگر نزنه تحقیر شده و اگر بزنه مجبوره منتظر پاسخ باشه.

این حمله اگر انجام بشه نتیجه فشار افکار عمومی روی هسته نظام و متهم کردنشان به بی عملی و ترس بوده

مشکل بزرگ حمله از عراق نداشتن لانچره دقیقه.
لانچر ها یی که در اختیار کتابئب و عصائب در عراق هست دقیق نیست و خطای بسیار بالا تری نسبت به موشک های ایرانی داره.
حالا باید برای رفع این مشکل لانچر از ایران به منطقه هدف منتقل بشه که از چشم های ماهواره پنهان نخواهد بود

بر اساس اخبار واصله و آنچه که همه اطلاع دارند حمله ایران به اسرائیل نزدیکه .
اونچیزی که طی این دو رشته عملیات مشخص شده اینه که موشک های ایرانی فاقد دقت لازم برای اثرگذاری هستند لذا نیازه که از فاصله نزدکی تری پرتاب بشن.

حضرات قصد دارند از قاصله ای نزدیک تر پرتاب کنن تا خطای موشک کمتر بشه
از حایی مثل عراق یا سوریه

مشخصا تحرکات نظامی نیرو های س پ ه قدس در عراق زیاد شده و این احتمال رو تقویت میکنه

قاسم سلیمانی: اسرائیل اهداف را با دقت انتخاب میکرد
روستای مسیحی نشین چسبیده به روستای شیعه نشین غرق آرامش بود
اما روستای که طرفدار حزب الله بود هزار گلوله در یک جا مینشست

کتاب هند در دوران پارسی
لینکش رو برای مطالعه و دانلود علاقه مندان گذاشتم

https://zenodo.org/records/5119357

ادمین اینترنشنال تو پیدا کردن سوژه نظیر نداره

سیاست ج اسلامی در سه دهه گذشته وضعیت معلق بوده،کج دار و مریز
خرید زمان به جای گرفتن تصمیمات اساسی
نه جنگ نه صلح
نه مذاکره نه جنگ
یک‌وضعیت معلق پا در هوا برای خرید زمان
سر کار گذاشتن طرف های معامله
گاهی شل و گاهی سفت گرفتن
برای خرید زمان
برای چه؟؟برای گذار
از سال۱۳۹۴ با سختگیری آژانس دیگر ج اسلامی عزمی برای ساخت سلاح هسته ای نداشت

آنها زمان خریدند تا ترامپ برود
وقتی ترامپ رفت فرصت را بی دلیل سوزاندن تا دولت بایدن برود

همه این وقت تلف کنی ها برای فرار از واقعیت بود

واقعیتی تلخ که باید توان نظامی ایران و این مشت بسته را برای همیشه مخفی میکرد

سبک رفتاری اسراییل به روش تهاجمی و وارد کردن خسارات عمیق ،ایران را مجبور به باز کردن مشت هایش کرد

حالا مشت های او باز شده و آنچه که نباید عیان میشد عیان شده

یواش یواش

جنگ های ایران و روسیه
عهد نامه گلستان
قسمت آخر
تصمیم گرفتم این داستان رو کوتاه کنم و اما داستان ….

باید اینجا جمع بندی کنیم تا خلاصه وار متوجه بشید اوضاع از چه قرار بوده.

سال۱۸۰۱ با مرگ آغا محمد خان قاجار ،گرجستان که که مردمی مسیحی تبار داشته اعلام میکنه که از این پس زیر پرچم پادشاهی روسیه خواهد بود.
منطقه داغستان و چچن هم زیر نظر ولایت گرجستان بوده لذا با مرگ آغا محمد خان همگی از ایران اعلام جدایی میکنند.

سال های بعد تا ۱۸۰۶ تمرکز بر تسخیر شهر هایی بود که امروز‌جزیی از جمهوری آذربایجانه
شکی در شمال جمهوری آذربایجان
باکو در نوار ساحلی خزر
ولایت شروان که امروز در همسایگی لنکران و آستارا هست
شوشا در نزدیکی خداآفرین و حوالی گذرگاه لاچین
گنجه در قلب آذربایجان امروزی
قره باغ در همسایگی خدا آفرین(اذرباین شرقی امروز)
ولایت لنکرانی که همسایه شمالی ایران(تالش میشه)

این شهر ها بارها دست به دست شد. هر زمان که ایران و سپاه عباس میرزا حمله میکرد تسخیرشون میکرد و هر زمان که عقب نشینی میکرد و به سمت تبریز برمیگشت روسها مجددا این ولایات رو تسخیر میکردن.

قره باغ با کمک لکورای گرجی فتح شد
گنجه ،لنکران و باکو با خیانت ارامنه و شورش از داخل فتح شد
شکی و شماخی و شروان صرفا زمانی که دیدن سپاه روسیه در نزدیکی شهره تسلیم شدند

علت این وضعیت این بود که ایران یک ارتش منظم نداشت ،ارتش ایران در آنزمان صرفا از عشایر و خان های هفت گانه تورک تبار مثل دولو ها ،قوانلو ها ،شاهسون ها و ایضا عشایر خراسان و نواحی دیگر ایران آماده میشد که همگی در داخل مرز های فعلی
هستند.

آخرین نقطه ای که ارتش ایران سازمان پیدا میکرد تبریز بود ،از بعد تبریز دیگه نیرویی نبود که اضافه بشه
هیچوقت از شهر گنجه ،باکو ،ایروان و …ارتشی برای ایران ساخته نشده بود
شهر های قفقاز برای ایران قاجاری به مثابه یک مستعمره بود که باید ازش مالیات میگرفتن
یک خانی تعیین میشد و امارت منطقه مختارا و تمام و کمال به اون والی داده میشد،هیچ رابطه ای بین خان ها والیان شهر ها و دولت مرکزی نبود
اصلا دولت مرکزی در اون زمان وجود نداشت و ایران فدرالی ادارا میشد
مناطقی که ارمنی ،گرجی با دین مسیحیت بودند طبیعتا بین ایران شیعه مسلک و روسیه ارتودوکس هم کیشان خودشون رو انتخاب میکردن
خیانت ارامنه به ایران و در پشتیبانی از روس ها بار ها و بار ها اتفاق افتاد

قرن ۲۰ جایی بود که دولت عثمانی متوجه این خطر شد و دید نمیتونه چند میلیون ارمنی رو در کشور خودش نگه داره که تمایلی به ماندن در مرز های عثمانی نداره لذا تصمیم به نسل کشی ۲ میلیون ارمنی گرفت

برگردیم به داستان ،دولت ایران هیچ مرز و مرزبانی نداشت،هیچ ارتش دائمی نداشت، هیچ وابستگی بین شهر های شماخی و شروان و باکو با ایران نبود
حتی هیچ ارتشی از این نواحی شکل نگرفت.

این موضوع شرایط رو برای ایران در نگه داشتن این ولایات سخت کرده بود.

برمیگردیم به سال 1812 میلادی.
جایی که روسیه تونسته بود شهر های امروز جمهوری آذربایجان رو به دست بگیره ولی هر کاری میکرد نمیتونست نخجوان و ایروان رو فتح کنه.
به هر دری زدند نشد که نشد ،اینجا داستان تقریبا مرز ها مشخص بود حتی بدون بستن عهد نامه گلستان مشخص بود که کجا مال ایران شده و کجا مال روسیه.
همه جنگ ها در اصلاندوز(اردبیل)-ارس -نخجوان-و قره باغ در مرز های ایران فعلی انجام میشد یعنی ایران اصلا توانایی حمله ببشتر رو نداشت

عباس میرزا دو هدف داشت اولی نگه داشتن ایروان و دومی پس گرفتن شهر های آذربایجان
عملا گرجستان و داغستان و آبخازیا از دست رفته بود و هیچ جنگی اون مناطق رخ نداد
سال۱۸۱۲ عباس میرزا نبرد سلظان آباد رو برده بود.
نبرد نخجوان رو هم برده بود
نخجوان،ایروان و اردبیل در دستان عباس میرزا بودند
حالا هدف او قره باغ بود
طی این مدت (سال۱۸۱۱ تا۱۸۱۲)فتحعلی شاه با انگلیس توافقنامه امضا کرده بود ،ارتش ایران تحت تعالیم افسر های انگلیسی آموزش دیده بود
برای قشون جنگی یک لباس واحد نظامی تهیه شده بود
چندین عراده توپ اضافه شده بود و فرماندهی توپخانه با افسران انگلیسی بود
۱۸۱۲ عباس میرزا یک سپاه گران در نزدیکی ارس ترتیب داد تا به جنگ روسیه بره و کار گودوروویچ رو یکسره کنه .
اینجای داستان جایی بود که اتفاقا گودورو ویچ از جنگ مستقیم با ایران در حضر بود
زمانی که عباس میرزا در ارس اردو زده بود فرمانده روسی یک جوانی سنی مذهب به اسم «دلاغارده»که متولد روستای آق اوغلان بود رو همراه خودش میکنه و بهش راه و طریق نفوذ در رسته ایران رو توضیح میده
به دلاغارده مقدار قابل توجهی پول میده تا در سپاه ایران نفوذ کنن
دلاغارده مقداری وسایل مورد نیاز سپاه اعم از غذا ،نخ. و سوزن و کفش و لباس گرم و هر چیزی که مورد نیاز بود تهیه میکنه و با فامیل و اظرافیان نزدکیش به شکل دستفروش وارد سپاه ایران میشه و اجناس رو به کم تر از قیمت تولید میفروشه

سود سرباز ها از این خرید باعث میشه دلاغارده به سادگی در میان قشون رفت و آمد کنه،تعداد سرباز ها سنگر ها و محل قرارگیری شون رو بشماره و گزارش بده
زمانی که اعتماد بین دلالارده و افسران قشون ایران شکل میگیره او میتونسته آزادانه شب و روز وارد اردوگاه بشه طوریکه به او لقب«کاروان سیورسات» دادند و او آماده یک شبیخون بزرگ بشه

شب موعود فرا میرسه، دلاغارده با اطرفایانش وارد اردوگاه ایران میشه و سرباز ها رو سرگرم میکنه
در همین حین ارتش روسیه از معبری غیر قابل انتظار وارد میشه و حمله میکنه.
با حمله به اردوگاه ایران حمله سختی شکل میگیره
عباس میرزا سپاه خودش رو جمع میکنه و عقب نشینی میکنه تا بتونه ساماندهی کنه
اینجا که بین دو طرف فاصله میفته توپخانه روسیه شروع به شلیک میکنه
عباس میرزا در جواب به مستر لین انگلیسی فرمان آتش میده اما او میگه که انگلیس و روسیه باهم در صلح هستند و نمیتونه شلیک کنه

نهایتا که اوضاع خراب میشه و مستر لین جان خودش رو در هظر میبینه میره پشت توپ که اقدام به شلیک کنه اما همونجا به ضرب گلوله روس ها از پا درمیاد

اینجا سپاه ایران شکست خورده و مغلوب عقب نشینی میکنه و به تبریز میره

سپاه روسیه هم که توان پیشروی نداشته به جای حمله به تبریز به سمت قلعه لنکران و طالش میره و فتحش میکنه

سپاه ایران تمام توان خودش رو صرف کرده بود و دیگر توان ادامه نداشت لذا عهد نامه گلستان شکل میگیره و هر منطقه ای که به تصرف روسیه درامده بود در مالکیتش میمونه

در واقع عهد نامه گلستان صرفا یک صلح نامه بود تا دو طرف دوباره وارد جنگ نشن و گرنه مناطق فتح شده از قبل مشخص بود

ده ماه بعد از این توافق نامه روسیه به همراه متحدینش انگلیس و اتریش و سوئد با چهارصد هزار نفر سرباز و ۲۰۰ عراده توپ به فرانسه و امپراطوری ناپلئون حمله میکنه و پاریس قلب فرانسه رو فتح میکنه

پاریس افسانه ای ،قلب بزرگ ترین امپراتوری دنیا
امپراتوری فرانسه به تصرف پادشاه روسیه درمیاد

اگر قدرت مطلق نباشید اگر ارتش قوی نداشته باشید اگر خودتون رو برای یک جنگ تمام عیار آماده نکرده باشید یک روزی میرسه که دور خوش شانسی های شما تمام میشه و در یک جنگ همه چیز رو از دست میدید

اینجا تاج الدوله به فتحعلی شاه نامه ای مینویسه:
اعلی حضرتا راجع به وقوف در آذربایجان در ایام زمستان، میل، میل مبارک است اما استدعای کمینه(این حقیر)این است که دستور فرمایید تابوت کش ها در صدد حمل جنازه این حقیر باشند.

تاج الدوله دل خوشی از شاه نداشته و از اخلاقش متنفر بود اما از ترس شاه مجبور شد قبل از اینکه دچار توطئه های حرم و غضب شاه بشه خودش نامه بنویسه و ماجرا رو بگه


شاه که نامه رو دریافت میکنه فورا به عباس میرزا دستور میده به تبریز بیاد و خودش عازم تهران میشه


با عقب نشینی سپاه ایران و بازگشت شاه و ولیعهد از سرحدات،روسیه میدان رو برای تاخت و تاز مناسب میبینه
د‌ر اولین حرکت سپاه روسیه قصد حمله به بادکوبه رو میکنه(حاکم بادکوله قاتل سیسیانوف بود)لذا میدونستن به سادگی نمیتونن اونجا رو تصرف کنن
چند مدت وقت گذاشتن و عوامل ارمنی رو وارد بادکوبه کردند تت بتونن شورش ایجاد کنن
با همراهی ارامنه و ایجاد شورش در بادکوبه
حسینقلی خان شبانه به تبریز فرار کرد و باکو دست روس ها افتاد

بعد از باکو به همین شیوه دربند به تصرف روس ها رومد

بعد از دربند نوبت قلعه شکی شد و بعد از قلعه شکی نوبت شروان رسید

روس ها به کمک ارامنه مقیم،زیر پای حاکم رو خالی میکردند و بدون خونریزی وارد امارات میشدند
زمستان۱۸۰۶ تمام این ولایات به علت نبود قوای نظامی ایرانی و عدم سرکشی قشون ایران،این ولایات بدون خونریزی به تصرف روس ها درامد


اما این داستان به این سادگی نیست و. شکی و باکو و شروان دوباره ایران برمیگرده که در قسمت سوم میگم

اینجای داستان خبر درگیری نیرو های فتحعلی شاه با خان قره باغ و روس ها پیچیده بود.


کشیش ارمنی هم که ماجرا رو فهمید از ترس عیال ابراهیم خلیل خان با پسرش و لکورا شبانه قره باغ رو ترک کردند و به گرجستان فرار کردند
با فرار سربازان روس. و جدی شدن جنگ ،عباس میرزای ولیعهد سپاهی آماده میکنه تا به قلعه پناه آباد(مقر حکمرانی قره باغ)حمله کنه
در مقابل روسیه هم خودش رو آماده رویارویی میکنه
درگیری بین سپاه ایران و روس شکل میگیره و پنج شبانه روز جنگ طول میکشه

این پنج‌روز درگیری باعث میشه که روس ها عقب نشینی کنن و از قره باغ به قلعه ای در نزدیکی گنجه پناه ببرن

همینکه در آستانه تصرف قره باغ بودند خبر رسید که والی ایروان دوباره با سرداران روسیه سازش کرده و قشون روس رو به ایروان راه داده،اینجای داستان
اسماعیل خان دامغانی عازم ایروان میشه

در راه سفارش میکنه کسی خبردار نشه که والی ایروان خیانت کرده. به حاکم خوی نامه مینویسه و میگه بدون اینکه مردم متوجه غیبت او بشن یک سپاه تدارک ببینه و شبانه عازم ایروان بشه

در این هنگام یک نامه هم به والی ایروان مینویسه
میگه فتحعلی شاه منو فرستاده که از تو در برابر روس ها دفاع کنم آیا اماده هستی؟؟
والی ارمنستان اینجا نقشه خلع سلاح و دستگیری اسماعیل خان دامغانی رو میکشه
و میگه بیا که پذیرا هستیم

اسماعیل خان ورودش رو طول میده تا کار به نیمه شب برسه و میگه من قصد حمام دارم و با سپاهیانش عزم حمام میکنن این طوری خیالی روس ها راحت میشه که ساده تر میتونن اورو دستگیر کنن
در این حین که اسماعیل خان وارد میشه ، حاکم خوی با سپاه خودش مخفیانه به حصار ایروان نزدیک میشه
و در لحظه عملیات ،موفق میشن برج و باروی قلعه رو تصاحب کنن

نیمه شب که اسماعیل خان از حمام فارغ میشه
والی ایروان میفهمه قلعه در تصرف سپاه ایرانه لذا متواری میشه

خبر به شاه میرسه که ایروان به دست سپاه اسماعیل خان تصرف شده لذا شاه برای اسماعیل خان حکم امارت ایروان رو صادر میکنه

در این حین که سپاه ایران مشغول تسخیر و محکم کردم سنگر هاش در ایروان بود ،سپاه روسیه به سمت قره باغ میره و حاکم قره باغ(ابراهیم خلیل خان،عاشق لکورای داستان)ازشون استفبال میکنه
لشکریان روسیه در قره باغ استراحت و تجهیز میکنن تا عازم بادکوبه بشن

سیسانوف عزم بادکوبه میکنه اما اونجا درگیری پیش میاد و نهایتا حاکم بادکوبه اورو میکشه و سرش رو میبره میفرسته برای فتحعلی شاه

جایی که سیسانوف کشته میشه ابراهیم خلیل خان،حاکم ۷۰ ساله قره باغ از‌کرده خودش که روس ها رو به قره باغ راه داده پشیمون میشه
و به عباس میرزا نامه مینویسه که من عبدم،عبیدم،چاکرم،توبه کردم و از این پس در رکاب شما هستم
لکورا میدونسته که به ابراهیم خلیل خان اعتمادی نیست لذا به نوه ۱۸ ساله اش میگه که اگر خواستار منی باید رقیب رو (پدر بزرگ رو)از بین ببری

جوان ۱۸ ساله داستان که شهوت جلوی چشمانش رو گرفته بود با روس های مقیم قره باغ هم صدا میشه و نیمه شب به اتاق ابراهیم خلیل خان هجوم میبرن و او و فرزندش و دو عیالش رو میکشن

از لحظه این کشتار فجیع ابراهیم خلیل خان و زن و فرزندش خود روس ها به هراس میفتند و از قلعه قره باغ به سمت شوشی فرار میکنن

اینجای داستان سال ۱۸۰۶ هستیم.
جایی که ابراهیم خلیل خان وابسته روس ها در قره باغ کشته شده،خود روس ها از ترس مردم فرار کردند

سیسیانوف سردار روسی در باکو توسط حاکم باکو(حسینقلی خان) کشته شده و سرش رو فرستادن اذربایجان محل توقف شاه

روسیه از سمت تالش و قره باغ عقب نشینی کرده و به سمت شوشی رفته

اینجا یک پیروزی نسبی برای ارتش ایران بود.
قسمت شمالی قفقاز شامل داغستان و چچن و گرجستان در دست روسیه بود
قسمت جنوبی شامل شوش و ایروان و تالش و باکو در دست ایران بود

اینجای داستان شاه حس کرد که خطر دفع شده و میتونه به تهران برگرده لذا به عباس میرزا نامه نوشت که برگرده تبریز و خودش برگر‌ه تهران
اینجا ولیعهد به پدر نامه مینویسه که اگر تو برگردی من هم برگردم دوباره روس ها تجدید قوا میکنن و به ما حمله میکنن
علاس میرزا پیشنهاد میده که شاه در اذربایجان بمونه
و خود وعباس میرزا هم در مرز ها بمونه و لشکر رو اطراق بدن تا در این زمستان،روس ها نتونن به مرز ها حمله کنن

شاه دلتنگ تاج الدوله سوگولی دربارش بود اما پیشنهاد ولیعهد رو میپذیره که در اذربایجان بمونه و لشگر رو همونجا نگه داره و زمستان رو سر کنه



تاج الدوله‌ همسر شاه ،محبوب او بود و ظاهرا بسیار زیبا بود طوری که همزمان دو خاطر خواه داشت یکی فتحعلی شاه و دیگری برادر شاه
خبر وقوف شاه در آذربایجان به تهران میرسه
برادر شاه که میدان رو از رقیب خالی میبینه ،سعی میکنه تاج الدوله رو تصاحب کنه.
شعله عشق برادر شاه زبانه میکشه و همه میفهمن داستان از چه قراره .
کل حرم سرا و دربار داستان ابراز علاقه بردار به زن شاه میپیچه

سال ۱۸۰۴ تجاوز روسیه به سرحدات ایران شروع شد
در قدم اول گرجستان به تصرف روسیه درامد
در قدم دوم گنجه
قدم سوم ایراون بود
سال ۱۸۰۵ چندین جنگ بین ایران و روسیه درگرفت که منجر به عقب نشینی روسیه از ایروان بود
گرجستان و داغستان و گنجه در دست روسیه
ایراوان و باکو قره باغ در دست ایران

فرمانده روسیه که توانش در جنگ با ایران به اضمحلال رفته بود مسیر های دیگه رو برای گرفتن ولایات انتخاب کرد.
ژرژف ارمنی (طراح و دسیسه گر بزرگ که هواخواه روسیه بود)نقشه دقیقی برای گرفتن ولایت قره باغ از دست ایران ترتیب داده بود

قره باغ دست ابراهیم خلیل خان جوانشیر از ایل ترک جوانشیر یود.
پدر ابراهیم خلیل خان از سرداران نادر شاه افشار بود و در زمان افشاریه به حکمرانی قره باغ رسیده بود
حالا در ۱۸۰۵ ابراهیم خلیل خان در هفتاد سالگی حکمران مطلق قره باغ بود
ژرژف ارمنی همین موقع نقشه دوم خودش رو اجرا میکنه. یک دختر ارمنی طناز و خوش اندام به اسم «لکورا» رو به قره باغ میفرسته

◦ فرمانده روسیه با هماهنگی ژرژف ارمنی به خط غیر فارسی یک نامه به کشیش کلیسای قره باغ مینویسند که ای کشیش،یک دختر زیبا و طناز که در تفلیس بزرگ شده و آموزش جاسوسی دیده رو داریم میفرستیم قره باغ ابتدائا او رو پناه بده
◦ دوم سعی کن «لکورا»رو در اولین فرصت به ابراهیم خلیل خان معرفی کنی
«لکورا»دختر ۲۲ ساله زیبای ارمنی شبانه وارد قره باغ و منزل کشیش میشه.
قرار. بوده فردای اون روز ابراهیم خلیل خان با نوکرانش عازم شکار بشه
لوکرا رو در مسیر شکارگاه و در خال صید و تیر اندازی در مقابل دیدگان خان قرار میدن
زمانی که ابراهیم خلیل خان به شکارگاه رسید لکورا رو دید که »به به» خلاصه از اطرافیان جویای حال دخترک میشه اما کسی او رو نمیشناسه
خان به سمت لکورا میره و احوال پرسی میکنه و میپرسه اهل اینجا نیستی از کجا امدی
لکورا با طنازی و دلبری میگه مهمان کشیش کلیسای قره باغ ه و با خان گرم صحبت میشه
پیرمرد داستان همونجا شیفته لکورا میشه
از شکار منصرف میشه و بدون اینکه موضوع رو به کسی بگه مبادا رسوایی به بار بیاره ،چند روزی رو با خودش خلوت میکنه .
بعد از چند روز تحمل از دست میده و کشیش ارمنی رو احضار میکنه
به کشیش میگه که عاشق لکورا شده و اگر لکورا به عقد ابراهیم خلیل خان دربیاد ،کشیش از مالیات معاف میشه
ابراهیم خلیل خان میگه اول باید دختر گرجی راضی بشه و دوم باید برادرش (همان ارمنی ژرژف نام)راضی بشه و او تلاشش رو میکنه

رفت و آمد کشیش به دربار ابراهیم خلیل خان زیاد میشه تا جایی که نوه او(جعفر قلی خان)که یه پسر ۱۸ ساله بوده مشکوک میشه
جعفر قلی کشیش رو تعقیب میکنه تا به خونه اش برسه
وقتی که کشیش درب خونه رو باز میکنه جعفر قلی ظاهر میشه
کشیش مجبور میشه نوه ابراهیم خلیل خان رو به داخل خونه راه بده
وقتی وارد میشن جعفر قلی ۱۸ ساله عاشق و مجنون لکورا دختر ۲۲ ساله داستان میشه
حالا یک معشوق دو خاطر خواه داشت پدر بزرگ و نوه

جعفر قلی فکر میکرد که پدر بزرگ لکورا رو برای یکی از نوه هاش میخواد خواستگاری کنه ولی وقتی فهمید پیرمرد این دختر رو برای خودش میخواد حس رقابت توی وجودش شعله ور‌ شد

جعفر قلی با کشیش عهد و پیمان بست تا بتونه لکورا رو به دست بیاره و اول کار بهش پول خوبی داد
از اینجای داستان معشوقه حاکم ،پنهانی با نوه حاکم رفت و آمد و عشق بازی داشت

در همین حین که ابراهیم خلیل خان برای همبستری با لکورا بی تاب بود ،کشیش به پیرمرد میگه برای ازدواج‌با لکورا باید مسیحی بشی و پیرمرد داستان هم بدون فکر کردن به عواقب ماجرا فورا پیشنهاد رو میپذیره
ژرژف ارمنی مخفیانه به قره باغ میره تا به عنوان برادر لکورا وصلت با ابراهیم خلیل خان سر بگیره
در همین مدت که ابراهیم خلیل خان با لکورا ازدواج‌میکنه ،دختر داستان ما با نوه او به طور مخفیانه و مداوم رابطه داشته
بعد از مدتی لکورا پسر بزرگ ابراهیم خلیل خان رو هم مجذوب خودش میکنه،پدر بزرگ پسر و نوه هر سه مجذوب یه دختر بودند
به مرور زمان لکورا اراده دربار قره باغ رو تحت تاثیر قرار میده تا رابطه با دولت ایران قطع بشه و قره باغ به سمت روسیه متمایل بشه و همینم میشه

در این حین زنی که همسایه کشیش مسیحی بوده میره پیش همسر اول ابراهیم خلیل خان و موضوع رو مطرح میکنه. که کجایی که شوهرت عاشق دختر ارمنی شده
زن ابراهیم خلیل خان هم فورا موضوع رو به وسیله غلام خودش به گوش فتحعلی شاه میرسونه که شاهنشاها کجایی که شوهر من دشمن رو به خانه دعوت کرده و با دختر گرجی روی هم ریخته

شاه بلافاصله بعد از مطلع شدن ،اسماعیل خان دامغانی رو به سمت قره باغ میفرسته
اینجا جعفر قلی خان و تعدادی سرباز روس با خبر میشن و به مقابله با فرستادگان شاه میرن
روی رود ارس روی پل خدا آفرین این دو باهم درگیر شده و طرف روسی +جعفر قلی خان به جنگل فرار میکنن

جنگ ایران و روسیه .
عهد نامه گلستان قسمت دوم

موسسه مصاف این عکسو تولید کرده.
اینها بیشتر به جای تبلیغ
گرا دادن به اهداف اسرائیله

بر خلاف حماس که از سمت قطر و ترکیه حمایت میشد حزب الله هیچ حامی دیگری جز ایران نداشته و ندارد.
این رابطه با عدم حمایت ایران از حزب الله خراب شده
شبیه پدری که حاضر نیست به فرزند در معرض خطرش کمک کند اما در هر صورت تامین مالی پسر از جیب پدر است

آقای خامنه ای هیچوقت طرفدار نرمش و سازش نبوده،امروز در آستانه ۸۶ سالگی‌ که سی سال از زعامتش بر ج اسلامی گذشته و حای پاش سفت شده،آرد ها رو ریخته الک ها رو آویخته دیگه براش سازش و مذاکره خالی از اهمیته ، چیزی که گفته میشه قطعا سیاست هسته سخت نطام نیست و مطمئنا به صورت قطعی هم نورد تایید آقای خامنه ای نیست
این تیپ رفتار ها و لیچار بار کردن ها و صحنه سازی ها اطرافیان ایشون و خودش رو جری میکنه تا جلوی هر توافقی گرفته بشه.
همیشه گفتم که تند کردن فضا به نفع مردمی که داخل ایران زندگی میکنن نیست
مردم ایران باید از هر گونه توافق و باز شدن فضا استقبال کنن

ابراهیم محمد قبیس فرمانده یگان موشکی حزب الله هم کشته شد

ظاهرا تنها یگان طراحی پوستر حزب الله سالم مونده

چت رو به صورت موقت فعال کردم

بد ترین پلتفرمه تاریخ بشریته
بدون هیچ علتی
بدون هیچ علامتی پیج دوم رو هم suspend کرد
واقعیت در اینستاگرام نمیشه ادامه داد
هر کاری که میکنم نمیشه ادامه داد

اینستاگرام بده

اینجای داستان دولت روسیه با فرانسه درگیر جنگ بود و تمرکزش روی فرانسه بود بذا میخواست با ایران صلح کنه اما سیسی قبول نکرد ،سیسی تشنه موفقیت و خون ریزی بود او پس از تجدید قوا راهی دریای خزر میشه
برنامه او این بود که با نیروی دریایی در انزلی پهلو بگیره اول رشت رو فتح کنه و بعد بره سراغ تهران.
و با فتح تهران ایران رو ضمیمه خاک روسیه کنه

سال ۱۸۰۶ سیسی وارد انزلی میشه. اما امکان پهلو گیری کشتی نبوده چون انزلی بندر مناسبی نداشته
با مقاومت مردم رشت، و نبود بندرگاه سیسی از تصرف رشت ناکام میمونه او از خزر عازم باکو میشه تا اونجا رو تصرف کنه
کشتی سیسی در باکو پهلو میگیره و نبرد در باکو شروع میشه
سیسی قلعه باکو رو محاصره میکنه و به محمد حسن خان والی باکو میگه که کلید شهر رو تحویل بده.
محمد حسن خان قبول میکنه تا کلید شهر رو به سیسیانوف تقدیم بکنه
زمانی که سیسیانوف فاتحانه قصد ورود به شهر داشت حسین خان حاکم باکو موفق میشه‌ اورو ترور کنه.
با ترور سیسیانوف قشون روس ترسیده و عقب نشینی میکنن . حاکم باکو حسن خان سر سیسیانوف رو از تنش جدا میکنه و میفرسته تبریز
از تبریز سر سیسی رو میفرستند تهران برای فتحعلی شاه
از ۱۸۰۶ تا ۱۸۰۸ دولت روسیه فرمانده جدیدی بجای سی سی منصوب میکنه و جنگ ادامه پیدا میکنه

اینجای داستان قسمتی از قفقاز شامل داغستان و گرجستان در دست روس ها میمونه

شاه همین سال ۱۸۰۸ از جنگ به تهران برگشت و امور به طور نسبی
منظم شده بود شاه حکم والیان باکو،گنجه و قره باغ و ایروان رو مجددا صادر کرد
توی تمام سال ها هیچوقت پادشاه روسیه مستقیما در هیچ جنگی حضور نداشت اما فتحعلی شاه برای باز پس گیری قفقاز هم خودش و هم ولیعهدش در راس میدان جنگ بودند

تا اینجا داستان ما کافیه تا سال‌۱۸۰۸ و مابقی داستان رو فردا تعریف میکنم

سال ۱۷۴۴ میلادی نادر شاه. حکمرانی گرجستان رو به واسطه جانفشانی و وفاداری به آراکلی دوم بخشید
بعد از مرگ نادر سلسله زندیه روی کار آمد.
سال ۱۷۸۳ با مرگ نادرشاه و ناتوانی دولت زندیه ،آراکلی خودش رو تحت الحمایه روسیه تزاری خوند.
۱۲ سال بعد از اعلان اینکه گرجستان زیر پرچم روسیه رفته در ۱۷۹۵ آغا محمد خان قاجار به اونجا حمله کرد و خاک تفلیس رو به توبره کشید ،لشگر روسیه به ترس یا مصلحت از رویاروی با ایران خود داری کرد و تفلیس به خاک ایران الحاق شد.
دو سال بعد از الحاق گرجستان ،آغا محمد خان قاجار کشته میشه و مجددا آراکلی به حکمرانی گرجستان برمگیرده.
یک سال بعد در ۱۷۹۸ آراکلی هم میمیره و حکومت به پسرش گرگین خان یا گیورگین میرسه.
اینجا جاییه که در ایران فتحعلی شاه به قدرتی رسیده
بین پسران آراکلی دوم بر سر جانشینی اختلاف بوده
اسکند میرزا پسر دوم آراکلی سر به شورش و نافرمانی از گرگین خان میزنه و نهایتا به ایران فرار میکنه و میره زیر پرچم قاجار.
دولت روسیه یک گماشته به اسم « پاول سیسیانوف »میفرسته به گرجستان تا منطقه رو به طور کامل تصرف کنه
اینجا گرگین خان هم تمایلی به رفتن زیر پرچم روس ها نداشته
سیسیانوف نامه مینویسه به ملکه میگه تا زمانی که خاندان اراکلی اینجا حاکم هستند ما نمیتونیم گرجستان رو تصرف کنیم
سیسیانوف غلام گرگین خان رو تطمیع میکنه نهایتا غلام در شراب گرگین سم میریزه و او رو میکشه
سیسیلیانوف با مرگ گرگین اختیار گرجستان رو به دست میگیره و خانواده او رو زندانی میکنه
طهمورث‌میرزا پسر ۱۸ ساله گرگین خان که در بازداشت بوده موفق میشه خنجر نگهبان رو بدزده و او رو بکشه و فرار کنه.
اینجا سیسلیانوف در کل گرجستان اعلام میکنه که این پسر یک روس رو کشته و به آذربایجان فرار کرده(منظور همین تبریز بوده)
این بهانه ای میشه تا روس ها گرجستان رو غارت کنن
بعد از تصرف و غارت تفلیس ،سیسیانوف عازم گنجه میشه تا تصرفش کنه

حاکم‌گنجه«جواد خان زیاد بود»
وقتی سیسیانوف گنجه رو محاصره کرد جواد خان آماده دفاع شد.
ارامنه گنجه به سیسیانوف نامه‌نوشتند که ما با شماییم . لذا شبانه و‌مخفیانه از گنجه خارج شدند و به سپاه روسیه پیوستند .
کمر جواد خان رو شکستند. اینجا جنگ سختی شکل گرفت و با وجود اینکه نیروی کمکی از ایران دیر رسید و نتونست کمک بده و ارامنه هم خیانت کردند. جواد خان ایستادگی کرد و لی به همراه پسرانش کشته شد
ابنجای داستان در سال ۱۸۰۴ گرجستان و گنجه به تصرف سیسیانوف درومده بود.
اینجا ارامنه و سیسیانوف ،مسلمانان ساکن گنجه رو غارت کردند و همگی رو از شهر اخراج کردند
بعد از تصرف کامل،سیسیلیانوف به حکام قره باغ و ایروان نامه مینویسه که بیاید زیر پرچم روسیه و‌کلید شهر رو تحویل بدید و تسلیم بشید
خبر به به فتحعلی شاه رسید و او در پی تدارک یک لشگر در آذربایجان شد

سپاه عباس میرزا به همراه اسکندر میرزا(پسر آراکلی خان) و طهمورث میرزا(پسر گرگین خان)و پسران باقی مانده جواد خان زیار لوئی به همراه سپاه عباس میرزا متفق و آماده انتقام شدند

سپاه سیسیانوف در ایروان اردو زده بود و مشغول قاپ بندی با حاکم ایروان بود
سپاه ایران عازم ایروان شد.
وقتی که خبر حضور سپاه عباس میرزا به والی ایروان رسید یک مقدار دچار ترس شد
برای دفاع خودش رو آماده کرد و به سیسیانوف گفت که برای اماده شدن در جنگ به منطقه« اوچ کلیسا »در سه فرسخی ایروان بره
نوکر والی ایروان که شاهد این مکالمه بود خبر رو به عباس میرزا میرسونه که قراره روس ها به اوچ کلیسا برن.
عباس میرزا شبانه چند هزار سرباز رو در حصار اوچ کلیسا پنهان میکنه. و دستور میده که هیچکس تا نزدیک شدن قوای روس شلیک نکنه و صدا در نیاد.

پنج هزار سواره روس به خیال اینکه اوچ کلیسا خالیه به تاخت به سمت حصار میرن و وقتی نزدیک حصار میشن به فرمان مهدی قلی خان به یکباره آتش رو روی سر روس ها میریزن در فرمان اول سه هزار روس و در فرمان دوم هفتصد سوار روس کشته میشن
باقی مانده سپاه روسیه متواری میشنن و عقب نشینی میکنن
اینجای

حسینقلی خان قاجار به اوچ کلیسا میرسه و میبینه روس ها در حال عقب نشینی هستند لذا با پنج هزار سرباز براشون کمین میکنه و همه رو دستگیر میکنه و ۶ عراده توپ جنگی غنیمت میگیره

سی سی که میبینه لشگری که فرستاده هزیمت شده خودش راسا با تمام قوا به سمت اوچ کلیسا حمله میکنه
در اوچ کلیسا سه قلعه بوده که سی سی هر سه قلعه رو به توپ میبنده و مردم بی دفاع زیادی کشته میشن . روسیه هر سه قلعه رو تصرف میکنه
در این حین یکی از فرماندهان ایل شاهسون به اسم خواجه وند با پانصد سوار به قلعه سوم هجوم میبره
سپاه روسیه لشگر خواجه وند رو گلوله باران میکنن ولی نتیجه نمیده و خواجه وند به سنگر روسها میرسه
پایداری روس ها جواب نمیده و خواجه وند موفق میشه قلعه سوم رو پس بگیره

شاهوسن ها که از تصرف قلعه سوم روحیه گرفته بودند روس ها رو محاصره میکنن و دو قلعه دیگه رو پس میگیرن. سیسیانوف که دید با این روش در برابر عشایر و جنگاوران ایران نمیتونه مقابله کنه عقب نشینی کرد.

والی ایروان فکر میکرد که روسیه با آتش بار و توپخانه پیشرفته حتما موفق میشه و با سیسیانوف قرارداد خودش رو بسته بود امااا… ورق برگشته بود و ایران پیروز شده یود

والی ایروان به عباس میرزا توبه نامه مینویسه و‌میگه اشتباه کردم . عباس میرزا توبه شو قبول میکنه
قوای ایران و روس سه روز باهم‌جنگیدن که ثمره اش هزیمت لشگر روس و عقب نشینی اونها شد
از روز چهارم به بعد سپاه ایران مشغول جشن و پایکوبی و خورد و خوراک بود
از قلعه ایروان به شادی توپ در کردند
همه غرق رقص و پایکوبی و شادی شدند اسلحه ها کنار رفت گویی که جنگ تمام شده(یاد بازی ایران و ژاپن توی جام ملت ها افتادم،جایی که همه به هوای آف ساید ایستادند تا ژاپن گل بزنه)
اینجا دو نفر از ارامنه سپاه ایران خیانت میکنن و به سیسیانوف میرسونن که سپاه ایران از جنگ غافل شده و در حال پایکوبی هستن

او ترتیب یک شبیخون میده و روی کوه ها و ارتفاعات مسلط به دشتی که سپاه ایران بود عراده های توپ رو قرار میده و لشگر خودش رو آماده شبیخون میکنه

نیمه شب فردای خبر چینی، سپاه روسیه به ایرانی ها شبیخون میزنه و سپاه عباس میرزا رو تکه پاره میکنه.
عباس میرزا جنگی که برده بود رو میبازه.

عباس میرزا به عقب فرار میکنه. فردای اون روز لشگر خسته روس قلعه ایروان رو محاصره میکنه ولی والی توبه کرده ایروان دیگه با سیسی همکاری نمیکنه و در برابرش می ایسته
سیسی هم که میبینه والی ایروان نه تسلیم میشه نه تطمیع از ایراون عقب مینشینه تا راه دیگری پیدا کنه

خبر فضاحت عباس میرزا در ایران پیچید و شاه از ولیعدش (عباس میرزا)به خاطر اشتباهش آزرده شد و سران ایل رو فراخوند لشگری تهیه کرد و عازم رود ارس شد
اسماعیل بیک بیات با لشگرش از سلطانیه (زنجان)عازم ارس شد
فتحعلی شاه قاجار به عنوان پیش قراول و نوک پیکان قشون راهی جنگ شد
از رود ارس گذشتند و در مسیر نخجوان به یک قشون روس خوردند که همه رو تار و مار کردند

سیسیانوف در نزدیکی ایروان میدونست که ایران حمله میکنه و سنگر ساخته بود و اماده دفاع شده بود

چهار ساعت قبل از طلوع فجر با شلیک یک توپ جنگی، سپاه ایران از چهار جهت به قوای روس حمله کرد ،حمله به طریقی برق آسا و سریع بود که فرصت استفاده از توپ جنگی رو از روس ها بگیرن . فاصله نیرو های جنگی هرچقدر نزدیک تر میشد احتمال پیروزی ایرانیان بیشتر بود چرا که سلاح روس ها در فاصله دور مجهز تر بود

این حربه سپاه ایران بود که بخاطر نداشتن ادوات جنگی کار رو به جنگ تن به تن برسونن

صبح که طلوع کرد سپاه روس از تیغ خنجر عشایر ایرانی ،شاهسون ها و ایل قاجار از پا درامده بود
صبح اون روز سر سه هزار نیروی روس روی نیزه های سربازان ایرانی خودنمایی میکرد

طی یک شب سپاه روس هزیمت شده و تمام سنگر ها به دست سپاه ایران افتاد لذا سیسی با معدود لشگریانش مجبور به عقب نشینی شد.
اینجا دوباره سپاه ایران مشغول شادمانی و پایکوبی بود که یکی از ارامنه به اسم ژرژف پیش سیسیانوف رفت و تنفر خودش رو به ایرانی ها اعلام کرد وقول همکاری داد تا دوباره بتونه به سپاه ایران شبیخون بزنه.
ژرژف یکی از فراریان دربار شاه رو تطمیع کرد تا در کنار سیسلیانوف به ایران حمله کنه
اسم این فراری جعفر قلی خان دنبلی بود.
همه قرار ها برای شبیخون گذاشته شده بود
اما نوکر جعفر قلی خان این خیانت رو به عباس میرزا گزارش میده . این بار ایران میدونست که روس ها قراره شبیخون بزنن و خودشون رو اماده کرده بودند

عباس میرزا دستور تخلیه مخفیانه اردوگاه رو داده بود. خیمه ها برپا بود اما سرباز ها در ارتفاعات اردوگاه مستقر شده بودند همه سنگر ها و ادوات جنگی رو روی کوه جاسازی کردند.

صبح روز دوشنبه سپاه سیسیلیانوف با ده هزار سرباز به اردوگاه ایران حمله کرد اما …چادر ها خالی بود

در همین لحظه از روی کوه مقابل، پرچم ایران آویزان شد و سپاه روس به سمت سنگر هجوم برد😅
پرچم عمدا و برای اغفال دشمن آویزان شده بود
مسیر کوه سنگلاخی و دشوار بود لذا تا ظهر که آفتاب طلوع کنه صعود طول کشید(کوه نوردی بوده)
روس ها در معرض آفتاب تشنه و خسته بودند
اسب ها رو رها کرده بودند نا منظم و خسته در حال صعود بودند تشنگی امانشون رو بریده بود

تازه به سنگر های ایران که رسیدند محاصره شدند و بهشون حمله شد
طی این حمله ۱۵۰۰ روس اسیر و ۲۰۰۰ نفر کشته و ۴۰۰ سرباز روس زخمی شدند ، در نتیجه این جنگ سیسیلیانوف عقب نشینی کرد و ایرانیان نبرد دوم رو هم پیروز شدند

سال۱۸۰۵سیسیانوف به سمت گرجستان عقب نشینی میکنه

سال۱۹۱۷ شورش ها بیشتر،تمرد سرباز ها بیشتر ،جپهه جنگ نا امیدانه تر … در جلسات خصوص وقتی که سران ارتش گزارش وضعیت جپهه رو میده همه در نهایت جلسه به این نتیجه میرسن که راهی جز کودتا نیست همه چیز گواه اینه که حکومت نمیتونه وضعیت رو جمع کنه

نیکولای دوم شرایط رو از دست رفته میبینه ،او دمدمی مزاج و سست عنصر برخورد میکنه ،
یار نزدیک خودش رو از دست داده،در جپهه جنگ شکست خورده،همسرش باعث تشویش بیشترش شده نیکولای نه انگیزه ای برای ادامه امور داره نه دولتش توان سرکوب،خودش رو رها میکنه،به نامه ها و‌گزارش ها توجهی نمیکنه هر روز اوضاع بد تر میشه
و نیکولای برای ادامه دادن بی انگیزه تره
نیکولای در انفعال و بی عملی فقط میخواد همه چیز تمام بشه او مشخصا دیگر توان ادامه دادن نداره

درهیاهوی شورش و اعترضات مردم ،سرباز های نارااضی خودشون رو ساماندهی کردن و شروع به تسخیر اماکن مهم مثل راه آهن ،اسلحه خانه و میدان های شهر کردند.

در حالی که تزار روسیه خودش رو مستاصل و ناجار میبینه ،ارتش توان دفاع از کشور رو نداره همه گان شامل اعضای ارتش،اعضای دوما همه و همه به این نتیجه میرسن که راهی جز برکناری نیکولای دوم نیست سال ۱۹۱۷ تزار نیکولای از سلطنت استعفا میده و امور رو به عهده دولت موقت میذاره.


دولت موقت هم در نهایت همهمه و شلوغی و ناکامی در ارام کردن اوضاع به لنین و گروه سرباز های بلشیویک میبازه.
و اسمش میشه انقلاب روسیه.
شبیه انقلاب اسلامی ایران
چیزی که در حقیقت اتفاق افتاد انقلاب نبود نه در ایران نه در روسیه .اسمش ناتوانی شاه بود

نیکولای فشار رو روی خودش حس کرده بود طوری که از ترس جانش‌با کشتی از شهر خارج‌شد و در دریای بالتیک سپری کرد تا اوضاع ارام بشه ،نیکولای دوم از ترس جانش فرار کرد ولی باز هم سایه ترس او رو رها نکرد لذا تصمیم گرفت به مردم وعده اصلاحات سیاسی بده

تزار برای رهایی از فشار قول اصلاحات داد،مجلس دوما تاسیس کرد و فضای سیاسی رو باز کرد
اما طرحی که تزار برای مجلس داشت یه چیزی شبیه مجلس امروز فئودال ها اشراف و محبوبان پادشاه بود جایی که فقط اشراف و نور چشمی ها حضور داشتند
اگوست سال۱۹۰۵ مردم متوجه میشن که تزار داره مردم رو گول میزنه میزنه از اکوست تا اکتبر گروه های چپ گرا شروع میکنن مردم خشمیگن رو رهبری و متحد کردن‌.
سه ما طول میکشه تا مردم قدرت خودشون رو به تزار نشون بدن
آرام آرام نظامی ها و یگان های ارتش به مردم ملحق میشن.
حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه وظیفه رهبری مردم معترض رو بر عهده میگیره
طی سه ماه کار از دست تزار نیکولای در میره
اکتبر ۱۹۰۵همه بیمارستان ها خط راه آهن مراکز تجاری تمامی کارخانه ها از کار میفتند صد ها هزار نفر اعتصاب میکنن و تمام کشور قفل میشه

از دل این اعتصابات هماهنگ ،شورا های کارگری معترض شکل میگیره به این شوراهای چندین هزار نفره میگن soviet
تزار با اجرای اصلاحات نیم بند مردم رو به خانه فرستاد و جلوی موج شورش های سهمگین رو گرفت
تاسیس مجلس ‌دوما باعث شد بین گروه های اپوزیسیون اختلاف بیفته ،گروه های لیبرال و چپ حاضر به حضور در دوما و دولت جدید تزار نشدند
ولی میانه رو ها و کارگر ها وعده های نیکولای رو قبول کردن و از حادثه فوریه به عنوان یک دستاورد یاد کردند.
کارگر ها به سر کار برگشتند ،بین گروه های انقلابی فاصله و اختلاف افتاد و شورش ها فروکش کرد
فضای انقلابی ارام آرام تبدیل به فضای وحشت و سرکوب شد

با فروکش‌کردن شورش ها ،پلیس مخفی به دنبال پیدا کردن هسته های شورش شد اونها تروتسکی از رهبران اصلی اپوزیسون رو دستگیر کردند. وفشار بر سایر گروه های چپ روزیاد کردند

نیکولای دوم نخست وزیر رو هم تغییر میده
استولیپین به عنوان نخست وزیر منصوب میشه
استولیپین حکومت وحشت راه میندازه و با مشت آهنین تمام راه های تنفس رو میبنده او تنها طی یک سال ۴ هزار نفر معترض رو اعدام میکنه

سال ۱۹۱۱ بلاخره یک نفر معترض استولیپین رو ترور میکنه و شرش رو از روی سر مردم روسیه کم میکنه
سال۱۹۱۴ جنگ جهانی اول شروع میشه ،روسیه با المان و بلژیک درگیر یک جنگ میشه
یک سال از جنگ میگذره و خبر شکست ارتش روسیه از المان در کل کشور میپیچه
روسیه نبرد ها رو یکی پس از دیگری واگذار میکنه
اینجای داستان تزار نیکولای دوم تصمیم میگیره خودش در راس ،فرماندهی جنگ رو به دست بگیره
همسر تزار تنها کسی بوده که اورو تشویق میکرده به حضور در ستاد فرماندهی ارتش بره
نیکولای دوم به جپهه نبرد میره و امور کشور به دست ملکه سپرده میشه . امور کشور به ملکه و دوست نزدکیش راسپوتین میرسه.

با رفتن تزار نیکولای به جپهه جنگ اوضاع بدتر میشه،
روسیه در جنگ جهانی اول حریف آلمان ها بود
کریستینا همسر تزار روسیه آلمانی بود.
در بحبوحه جنگ یک سندی کشف شد که یکی از روئسای بانک روسیه بدون احازه از تزار برای خانواده ملکه در آلمان پول فرستاده . این سند شد پیرهن عثمان.
در داخل دو جپهه تشکیل شد اولی ملکه کریستینا و راسپوتین
دومی اعضای مجلس دوما و خاندان رومانوف
هر کدوم برخلاف دیگری صحبت میکرد هر کدام دیگری را به خیانت متهم میکرد
روسیه در داخل اختلاف داشت و در خارج برای جنگ با آلمان ها بی انگیزه بود
اعضای «دوما»سعی کردند که به ملکه برچسب خیانت و جاسوسی بزنن . با توجه به سند انتقال پول این داستان مثل بمب در کشور پیچید
خبر های بد از داخل کشور به جپهه جنگ میرسید و سرباز ها نا‌امید میشدن
خبر های بد از جپهه جنگ به کشور میرسید و اختلافات زیاد تر میشد

روسیه هر روز عقب میرفت و آلمان پیشروی میکرد،با شنیدن خبر شکست در جنگ ،اعترضات مردم در پتروگراد شدت گرفت
شورش و اعتراض در روسیه زیاد شد ،دولت ،پلیس رو مامور سرکوب شورش میکنه اما سرباز ها و نیرو های پلیس از دستور سرکوب تمرد میکنن.چرا؟؟؟
چون دولت اهرم نداره
دولت نیاز به نیروی نظامی در جپهه داره اگر سرباز توبیخ بشه دیگه کسی به جپهه جنگ نمیره
سرباز ها تمرد میکنن دولت نمیتونه کنترل کنه و اوضاع از دست خارج میشه

سال ۱۹۱۶ اعضای کاخ سلطنتی و «دوما »به این نتیجه میرسن برای رفع اختلاف و ضعف در کشور راسپوتین رو سر به نیست کنن و نهایتا او رو به داخل خانه یکی از اعضای سلطنتی برده و نهایتا میکشنش.

با مرگ راسپوتین تشویش و اضطراب در تزار نیکولای دوم زیاد میشه،