شوخی با تاریخ !
نقل از همسر رضاشاه می گویند :
روبروی کاخ سعدآباد دکه ای بود که پیرمردی در آن به واکس زدن کفش مشغول و به دکه ی حسین واکسی معروف بود،
کمی جلوتر هم مغازه بسیار کوچکی بود که توتون و تنباکو و ذغال می فروخت و معروف بود به مغازهی مش غفور.
ملکه رضاشاه می گفت: سربازی از اهالی مسجد سلیمان خوزستان مسؤل خرید مایحتاج خانه ی ما بود. برای خانواده اش که نامه می فرستاد، آدرس خود را پشت نامه اینگونه می نوشت:
*تهران، خیابان سعدآباد، بعد از مغازهی مش غفور، روبروی دکهی حسین واکسی،*
*کاخ سعد آباد*
نامه را به رضاشاه نشان دادند.
رضاشاه خیلی کم می خندید، تنها زمانی که این سرباز از روبرویش رد می شد یا او را می دید،
آدرس را زیرلب زمزمه می کرد و بلندبلند می خندید.
مثل خودبزرگبینی خیلیهاست.
🥇 سمپادیا 🥇
💬 @sampaadia
🤖 @sampaadia_bot
🗯 instagram.com/sampaadia