📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚 @romaan_kadeh_gomnam Channel on Telegram

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

@romaan_kadeh_gomnam


ارسال خلاصه و اسم رمان به ادمین های زیر:
@Atiii_133
@ibaharx

لینک گروه‌های کافه‌رمانکده👇
@romaan_kadeh_link

برای درخواست و دانلود رمان بیاین اینجا👇🏻💙
@romaan_kadeh_darkhast
@romaan_kadeh_link

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚 (Persian)

Welcome to 📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚 Telegram channel, where you can discover a world of hidden novels waiting to be explored. This channel is dedicated to sharing summaries and names of various novels. If you're interested in reading and exploring new stories, look no further! Simply send a message with the summary and name of the novel to our admins: @Atiii_133 and @ibaharx. You can also join our group links for more discussions and recommendations at @romaan_kadeh_link. For novel requests and downloads, head over to @romaan_kadeh_darkhast and @romaan_kadeh_link. Dive into the realm of literature and lose yourself in the captivating world of novels with 📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚 channel. Happy reading!

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

27 Jan, 12:51


#Rg6859
سلام اسم رمانی که طرف شوهرش میمیره مجبور میشه با برادر شوهرش که عاشق خواهرشه ازدواج کنه برادر شوهرش و به خاطرش آدم میکشه آخر هم عاشق هم میشن

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Jan, 21:08


#Rg6858
به دختره تجاوز شده و از این تجاوز باردار شده سنش هم خیلی کم بوده پدرش بهش گفته بچه ات مرده و اونو به یه خانواده دیگه داده بعد از چند سال پسره برمیگرده و دنبال بچه ش میگرده بچه رو پیدا میکنم ولی دختره میگه من نمیتونم با تو زندگی کنم و میره بعد چند سال برمیگرده و میخواد بچه اشو ببینه و دختره ویولن میزنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

18 Jan, 16:18


#Rg6857
یه رمانی بود دختره اسمش ماهی بود فک‌کنم ته تغاری یه خانواده مذهبی بود با دوست پسرش ازدواج کرد بعد میخواست طلاق بگیره
اومده بود خونه پدرش خواهرشم اسمش ترانه بود میخواست ازدواج کنه
بعد پسره با مامور اومد دم خونشون مجبور شد بره
کسس اسمشو میدونه؟

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

12 Jan, 18:17


#Rg6855
سلام من یه رمان خونده بودم پلیسی بود اسم دختر یادم نیست ولی داستان اینجوری بود که دختر داستان داییش پدر اصلیشه
پدرشون اینارو وقتی بچه بودن برای اینکه نزدیکش نباشن که جون بچه هاش به خطر نیفته دور میکنه پسرش خارجه برای ماموریت برمیگرده
مادرشون مرده برای همین پدرشون بچه‌هاشو دور میکنه
کسی اسمشو میدونه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

12 Jan, 18:17


#Rg6856
سلام وقتتون بخیر یه رمانی بود قدیما یادمه پارت گذاریش آنلاین بود ولی من گمش کردم
درباره یه دختر کم سن و سال بود که همسر یه ارباب وحشی میشه ک هی مجبورش می‌کنه باردار بشه تا اینکه بعد از چندبار میبینه پسر نمیاره پیشکشش می‌کنه به یکی دیگه
بچه هاشم یکی یکی سر به نیست می‌کنه
ولی اون ارباب دومی کمکش می‌کنه و کمکم عاشقش میشه
فک کنم شبیه زن سابقش بوده ک جذبش میشه
اسمشم عمارت خون بود یا یه همچین چیزی
انگار زمانشم از این قدیمیا بود چون بخاطر دختره ک باردار میشه بالابر میزاره تو عمارت

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

10 Jan, 17:03


#Rg6854
سلام یه رمانی بود اسم دختره رو یادم نمیاد اما دختره عاشق آرش بوده ولی مجبور میشه به خاطر جونش با رادین ازدواج کنه بعد ها این دوتا عاشق هم میشن فک کنم آرش تنها میمونه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

09 Jan, 15:52


#Rg6853
سلام
یه رمان آنلاین بود دختره دنیا فک کنم اسمشه خواهرش با دسیسه دوس پسر دختره رو باهاش رابطه برقرار میکنه که با هم ازدواج کنن
ولي دختره و دامادشون همو دوست دارن
بعد یه مدت دختره مجبوره با یکی ازدواج کنه که پسره اتفاقن به خاطر انتقام گرفتن نزدیک دختره میشه
دامادشونم با یه تصادف میره تو کما

تا همینجاشو خوندم بقیشو نخوندم،اگه کسی میدونه اسمشو بگه ❤️🥺

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

07 Jan, 12:52


#Rg6852
سلام وقت بخیر دنبال رمانی هستم که دختره بیخبر از خوانوادش با پسره رابطه داره بعد یه اتفاق میفته که پسره با خواهر دختره نامزد میکنه دختره هم از خونه میره

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

06 Jan, 17:05


#Rg6850

زخم پاییز

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

06 Jan, 13:03


#Rg6851
فصل اول در تمنای توام
فصل دوم همه سهم دنیارو ازم بگیر

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

04 Jan, 21:47


#Rg6851
سلام وقتتون بخیر
من دنبال رمانی هستم که دو فصل بود که من فصل اولشو یادمه
دختر خانوادشو از دست داده بود و با داییش زندگی میکرد
عاشق پسر داییش بود که پلیس
اما پسر دایی اصلا دختررو دوست نداشت
نامزد میکنن پسر خیلی دل دختترو میشکنه
دختر نامزدی و بهم میزنه
و میخواد انتقام بگیره که در اخر پسره هم عاشقش میشه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

03 Jan, 10:30


#Rg6848
اسمش خانم جذاب از یسنا یاسر

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

03 Jan, 10:29


#Rg6850
سلام وقتتون بخیر
یه رمانی بود یه پسره بود معلول جسمی بود اسمش فکر کنم اول ه داشت بعد این تنها طبقه بالا خونشون زندگی می کرد
از اون طرف بدون اینکه به خانواده اش بگه زن گرفته بود اسم دختره هم تی تی بود بعد این دختره راه کسب درآمدش درست کردن ترشی و اینا بود بعد دختره حامله میشه و...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

03 Jan, 10:29


#Rg6849
سلام من دنبال یه رمان میگردم دختره مریضی قلبی داشت عاشق پسر عمش آمین میشه بعد مث اینکه پسره میاد خواستگاریش مامان دختره رد میکنه و به دختره نمیکه دختره رو بعد میدن به پسر عموش
اسم این رمان رو نمیدونین؟

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

31 Dec, 09:28


#Rg6848
ی رمان بود دختره شب عروسیش توسط شوهرش زیرخواب دوست شوهرش میشه چون شوهرش نمیتونسته رابطه برقرارکنه.

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

28 Dec, 21:41


#Rg6847

بگو که فقط مال منی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

27 Dec, 22:59


#Rg6847
سلام قبلا یه رمانی خوندم انتقامی ازدواج اجباری بود

پسره آمده بود انتقام بگیره.....
تو راه مدرسه دختره رو گیر میندازه میبره خونشون وقتی بهش ت.جاوز میکنه به دختره میگه الان مجبور میشی باهام ازدواج کنی
وقتی ازدواج میکنن به دختره پول نمی‌داد میگفت اگ پول می‌خوای باید کار کنی و دختره تو شرکت پسره کار میکنه و پیاده میموند خودنه بعد حامله میشه فرار میکنه پسره نمی‌ره دنبالش بعد چند سال برش میگردونه


این رمان مال چند سال پیشه نمیدونم اسمش چی بود ولی حس میکنم اسم شخصیت ها آراد و الین بود ممکنه نباشه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

27 Dec, 22:58


#Rg6846
سلام رمانی که دوتا برادر دوقلو به اسم اریان و رایان که هردو پلیسن با اسم مستعار راشا و آرتا که آرتا عاشق همکارش به اسم ترسا که با اسم مستعار دریا وارد گروه خلافکارا میشه که ارمین خلافکار عاشق دریا میشه فکر کنم اسم رمان صاحلت میشمه ولی پیدا نمیکنم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

25 Dec, 12:55


#Rg6845
یه دختر و پسره بودن که فک کنم اصفهان زندگی میکردن ، دختره میاد تهران برای دانشگاهش و باباش براش خونه میگیره بعد که میاد میفهمن خونه رو به پسره هم فروختن و کلاهبرداری بوده ، دختره چون باباش داشته ورشکست میشده حرفی نمیزنه و اینا باهم همخونه میشن

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

24 Dec, 16:51


#Rg6844

من هرزه نبودم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

23 Dec, 11:01


#Rg6844
سلام
یه رمان بود دختره و پسره خارجی بودن
پسره از دختره خیلی بزرگتر بود
فک کنم دختره میخواس اولین رابطش با پسره باشه یادم نیس پسره داییش یا عموش میشدبعد معلوم میشد باهاش نسبتی نداره يا اصلا از اول باهاش نسبتی نداشت
بعد یه مدت عاشق هم میشن
پسره ب خاطر سنشون قبول نمیکنه باهم باشن ولی آخرش بهم میرسن



یه رمان دیگم بود دختره تو فروشگاه فک کنم کار می‌کرد (خارجی بود)
رئیس فروشگاه از دختره خوشش میاد میخاد با دختره رابطه داشته باشه
میاد خونه دختره میبینه خونش خیلی کوچیک و فقیرانس و...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Dec, 14:46


#Rg6843
سلام خسته نباشید ببخشید من دنبال یه رمانی میگردم که خیلی چیز زیادی ازش یادم نیست
راجب یه خانواده س که پدر خانواده خیلی وقته مرده و دوستش به خانوادش خیلی محبت داره دختر اول و بزرگ خانواده از دوست پدرش خوشش میاد و فکر میکنم پنهانی صیغه ش میشه اما بعداً با یه پسری آشنا و میشه نمی‌دونم چجوری اما با اون ازدواج می‌کنه اما ارتباط این دوست پدرش هنوز باهاشون قطع نمیشه و با دختر دوم خانواده که خیلی دختر سر به هوا و جلفی هم هست و مدرسه هم می‌ره ازدواج می‌کنه دلیل ازدواجش هم با دختر دوم خانواده اینکه دختر دوم یه دوست پسری داشته که ازش باردار میشه و می‌ره از دوست باباش کمک میخواد و اونم بهش کمک می‌کنه و باهاش ازدواج می‌کنه یادمه به دختره هم خیلی گیر میداد یعنی بهش میگفت باید چادر سرش کنه و دختره هم خیلی به حرفاش گوش نمی‌کرد و یواشکی به مهمونی و اینا می‌رفت
دومین رمان هم در مورد یک دختر از خانواده خیلی خوب بود که براش یه ازدواج سنتی میچینن و اصلا راضی نیست و دوست نداره شب عروسیش فرار میکنه و از دیوار خونه ای می‌ره بالا بعد صاحب خونه که یه پسره از خانواده سرشناسه تنها زندگی می‌کنه و به دختره میگه می‌تونه تو خونه نگهش داره تا دختره بتونه مدتی زمان بخره اما مثل خدمتکار بعدش خانواده پسره از خارج کشور میان و پسره مجبور میشه دختره رو به عنوان زنش معرفی کنه زیاد چیز خاصی ازشم یادم نیست
ببخشید یکم طولانی شد 😅

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Dec, 14:45


#Rg6842
دخترع زبان کره ای میخوند ( مترجم)پدرش صاحب هتل بود ک با یع پسر دیگه ک در تهران صاحب هتل بود شریک میشه و ازش میخواد ک دخترش رو استخدام کنه و پسره دختره رو استخدام میکنه تو هتل و بهش اتاق میدع و مجبور میشن باهم ازدواج کنن اسم رمان رو میخواستم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Dec, 14:45


#Rg6841
سلام دنبال اسم رمانی هستم که پدره پسر دختره رو میبره به یکی از خونه هاشون که برای زمان هایی که مهمون دارن از اون خونه استفاده میکنن بعد دوست پسره هم داخل همون ساختمان زندگی میکنه بعد پسره میفهمه میاد دنبال دختره

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Dec, 09:28


#Rg6840
سلام
من دنبال رمانی میگردم که ی دختری بود اسمش حریر پدرش ی هتل داشت تو شمال بعد دختره تو تهران زندگی می کرد پدرش برای منافع خودش مجبورش کرد که بره و تو بزرگترین و معروفترین هتل (کیان) کار کنه در نفس مترجم زبان کره‌ای که صاحبش ی پسر چشم آبی و سرد به اسم هاوش بود
طی ی سری اتفاقات پسره همش به دختر گیر میده چرا لنز می زاره دختره دوست داشته کسی که عاشقش میشه نباید به خاطر چشاش باشه برای همین به هیچکی نشون نمی ده چشاش چه رنگیه.
دختره از دست رفتار های خونوادش از هتل فرار می‌کنه هر جا می‌ره پسره پیداش می‌کنه و پدرش مجبورش میگه تا با هاوش عروسی کنه.

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

16 Dec, 08:28


#Rg6839
سلام اسم رمانی که دختره عاشق پسر همسایمون بود یک روز پدرو مادرش تو تصادف کشته میشن مجبور میشه بره پیش همسایشون زندگی کنه و پسره کلی اذیتش می‌کنه بعد عاشقش میشه رو میخواستم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

16 Dec, 08:28


#Rg6838
شروع دیوانگی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

15 Dec, 13:50


#Rg6838
سلام ببخشید دنبال یه رمان هستم که دختره با پسر عمش نامزده پسر عمش اینو میبره به یه مهمونی که دوستاش هستن اونجا یه پسر که بین دوستاش،حرفش،برو بیا داره باهم جرات و حقیقت،بازی میکنن پسره خیلی رک حرف میزنه آخر که از پسر عمش جدا میشه با اون پسره ازدواج گیکنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

10 Dec, 22:46


#Rg6837
سلام من دنبالم یه رمانم که دختره تو یه محله یه پسره لات عاشقش بود اما دختره با یه پسره که معلمه ازدواج میکنه که اسمش سهیل بود اسم دختره یادم نمیاد اینا میرن یه شهر دیگه خونه یکی از اقوامشون بعد دختره حامله میشع بعد که دختره تنها میاد محل خودشون پسره که لات بوده کتکش میزنه بچه سقط میشه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

08 Dec, 18:25


#Rg6836
سلام اسم این رمان و میخاستم....
مرد ی ادم خیلی محترم و فک کنم حجره داره و دختره پیشش قالی میبافه و پسره خیلی دوسش داره بعد سر ی جریانایی دختره فکر کنم از تو گاوصندوقش وک پول جهاز خاهرش بود و میبره و پسره هم مجبور میشه باهاش ازدواج کنه و بعد میفهمه دختره مجبور بوده و اینا

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

07 Dec, 17:33


#Rg6835
سلام رمانی بود دختر با دوتا دوستش تو خونه هم خونه بودن دوست پسر یکی از دوستاش بهش چشم داشت از طرفی وارد شرکت بزرگی میشه و رییس شرکت می بره خونش پرستار مادر باشی در صورتی که پسر خودش به فرزندی قبول شده بود و دختر بچه بوده دزدیده شده بود و در اصل از مادرش مراقبت می کرد

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

05 Dec, 08:11


#Rg6834
رمان که دوست یا شریک مرد زن وبچه هاش نگهداری میکنه میبره خونش پیش مادرش حتی برای دختر تولد میگیره دختر عاشقش مرد بهش حس داره ولی نمیخواد قبول کنه مرد بزرگ محل با وجود سن کمش وهمه بهش اعتماد دارن این کسی اسمش بلد؟

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

04 Dec, 23:15


#Rg6833
یاغی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

04 Dec, 20:09


#Rg6833
سلام ببخشید یه رمان بود دختره یه پاش لنگ میزد بعد یه دوست داشت که عاشق دوست دانشگاهیش شده بود این بین نمیدونم چی شد دختری که پاش مشگل داشت با اون پسره ازدواج کرد البته پسره اول مسخرش میکرد

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

04 Dec, 08:18


#Rg6831
تنهایی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

04 Dec, 08:18


#Rg6832
مانده ام جذبت شوم یا دفعت کنم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

23 Nov, 08:56


#Rg6802
تنگ بلور

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

18 Nov, 15:54


#Rg6824
سقوط

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

17 Nov, 14:38


#Rg6826
با سلام ببخشید به رمان بود چند سال پیش خوندم یه کمی ازش یادمه خیلی دوست دارم دوباره بخونم کمکم کنید
دوتا خواهر بودن که پدر نداشتن و با مادرشون زندگی میکردن یه روز خواهر کوچکتر میره پارتی خواهر بزرگتر میره دنبالش که میندازن داخل اتاقی و به یه پسره میگن باید باهاش رابطه بر قرار کنی پسره میگه این کارو نمیکنم که میگن اگه این کارو نکنی جلوی تو ما چند نفر این کارو انجام میدیم پسره با دختر ه میخوابه و حامله میشه بعد معلوم میشه که این نقشه داماد خانواده پسره بوده که بابایه به پسره بد بین بشه آخه بابای پسره از این حاجی پولدارا بوده بعد دختره با پسره ازدواج میکنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

14 Nov, 20:14


#Rg6824
سقوط دلان

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

14 Nov, 15:55


#Rg6823

لالایی بیداری

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

14 Nov, 15:55


#Rg6825
سلام
یه رمان هست درست خلاصه ای ازش تو ذهنم نیس برا قبلنه
دختره فک کنم اسمش یاسمین باشه دکتر بود و خیلی دختر سرد، و تنها زندگی میکرد
بعدا پسری عاشقش میشه که کنجکاو میشه چرا دختره تنهاس و...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

14 Nov, 15:54


#Rg6824
سلام یه رمانه دختر طراح جواهر عاشق پسری میشه کارش صنایع چوب بعد گارکاه پسر اتیش میگیره می افته زندون‌دختر برای آزادیش میره پیش پدربزرگش اون میگه باید با پسر عموش ازدواج کنه دختر بعداز چند سال برمیگردمیبینه پسر طراح جواهر شد داره ازدواج میکنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

13 Nov, 21:38


#Rg6823
رمانش اینجوری بود که دختر و پسره عاشق هم میشن بعد که میخوان ازدواج کنن پسره یه بیماری مغزی نادر میگیره که وقتی میخوابه ممکنه چند روز خواب باشه بعد پسره میره خارج برای درمان و خوب میشه و برمیگرده

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

11 Nov, 21:11


#Rg6822
از عشق بدم بدم بدم میاد

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

11 Nov, 12:48


#Rg6822
سلام یه رمان که دختر بابا و مامان و خانواده عمه‌ش‌زندگی‌میکنه‌یه‌پسر‌عمه‌داره‌به‌اسم‌عقاب‌داداش‌دختر‌باخواهر‌عقاب‌ازدواج‌میکنه‌باعث‌مرگ‌
خواهر‌عقاب شد‌دختر‌برای‌ازادی‌برادرش‌خونبس‌عقاب‌میشه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

10 Nov, 18:01


#Rg6821
دنبال ی رمانیم ک اسمشو یادم رفته
دختره وکیله پسره خلافکاره نمیتونن هیچ مدرکی واسه خلافی پسره پیدا کنن  بعد دختره یواشکی میره دنبال این اینا با چند نفر نزدیک بهر و بیابون قرار داشتن دختره ام میره عکس میگیره بعد یهو برمیگرده پسره میگ دوربینتو بده اونم مات و مهبوت میده پسره از دختره عکس میگیره نشونش میده قیافشو 😂 بعد میگ تا ۳ میشارم فرار کن تا اینجا یادم بود گفتم بعد دختره ی خواهر کوچیکترم داره ولی مادر نداره پولدارم هستش بعد یادم نمیاد دقیق چی میشه پای این خلافکاره تو خونه ی این دختره باز میشه بعد قرار میشه ک این خلافکاره با خواهر دختره ازدواج کنه دختره قبول نمیکنه میگ بچس بعد خودش با خلافکاره ازدواج میکنه...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

03 Nov, 21:01


#Rg6820
سلام اسم این رمان رو اگه کسی میدونه ممنون میشم بگه.🌸🌸
یه رمان  بود که  دختره اسمشو نمیدونم ولی  پسره امیر این دختره خانواده پدریش اونو مقصر فوت شدن باباش میدونن چون که مادرش بعد فوت پدرش ازدواج کرده بعدا پدر بزرگش قیم اون میشه و میبره پیش اونا زندگی کنه و اونجا با امیر پسر عمش آشنا میشه ...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

03 Nov, 13:32


#Rg6819

همین که کنارت نفس میکشم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

01 Nov, 15:23


#Rg6819
یه چند تا دختر بودن که باهم زندگی میکردن و هر کدومشون یجورایی آسیب دیده بودن، یکیشون بهش تجاوز شده بود،
شخصیت اصلی از خونواده اش انگار فقط با یکی از پسر عموهاش گاهی ارتباط داشت و اخر شب ها تو ماشین هم دیگه را میدیدن
خیلی وقته پیش خوندم خیلی کم یادمه ازش

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

30 Oct, 21:28


#Rg6818
دختره توی دانشگاه عاشق یه پسر میشه توی مهمونی لباس شیک میپوشه به پسره اعتراف می‌کنه ولی پسره ردش می‌کنه و میگه با هرزه گری این لباس و خریدی تو پول نداری و منم نمیخوامت  بعد دختره وسایلشو جمع می‌کنه برمیگرده به زندگی سابقش که پولدار بوده یه شرکت میزنه که خیلی معروف میشه ولی کسی تا حالا رییسش و ندیده البته دختره اونجا بوده ولی هیچکس نمی‌دونسته دختره رییسه دیگه پدر بزرگش دنباله دختره میگرده ولی دختره همش فرار می‌کنه ازشون بعد برای گرفتن مدارک با کلی بادیگارد می‌ره دانشگاه فک همه میفته رو زمین پسری که ردش کرده بودم دنبالش میافته

بچه ها کسی نمیدونه اسم این رمان چیه خیلی دنبالشم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

28 Oct, 06:55


#Rg6817
سلام یه رمان خیلی قبلاً خواندم در مورد دختری هست که اصلا نخندیده و خیلی خونسرده و واکنشی بخصوصی به حرفهای بقیه ندارد این رفتارش باعث کنجکاوی یکی از پسرهای میشه این پسر کم کم عاشق دختر میشه دختر به مرور زمان حس خاصی پیدا می‌کنه ولی هنوزم چهره خنثی داره ولی بعد از بچه دار شدنش این حالتاش کم میشه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

18 Oct, 10:20


#Rg6816
سلام
یه رمان بود دختره خواهر ناتنی اوا و امیرحسین بود بعد تو سال کنکورش با یه پسره که اسمش یزدانه آشنا میشه و اسم رفیق یزدانم بهزاده بعد آشناییشون اینجوری بوده که انگار یزدان با موتور یه برخورد کوچیکی با دختره میکنه و اینا
رمانه آنلاینه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

12 Oct, 21:43


#Rg6815

ستی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

11 Oct, 17:40


#Rg6815
سلام دنبال رمانی هستم که در مورد یه دختری هستش که سرپرستی ۴ تا بچه را قبول می‌کنه در صورتی که خودش خیلی سنش کمه و با یه آقایی آشنا میشه که کم کم مشکلاتی برای خودش و این بچه‌ها به وجود میاد و این آقا به این خانم کمک می‌کنه تا مشکلاتشو حل کنه و بعد کم کم عاشق هم میشن ولی دختر قصه مون بخاطر بچه ها دیر عشق این آقا رو قبول میکنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

11 Oct, 10:17


#Rg6814
سلام ی رمانی بود قبلنا کانالش عمومی بود بعدش نویسنده بعد یک سال اومد رمانو حق عضویتی کرد
خواهر دختره با برادر پسره ی رمان صیغه کرده بود ولی خانواده ی پسره نمیدونستن دختره هم خانواده ای نداشت واسه همین خونه ی خواهرش زندگی میکرد ولی شوهر خواهرش بعد شش ماه توی تصادف میمیره ولی خواهره ازش حامله بوده
دختره هم میره سراغ پسره
پسره ی قاضی خیلی سرشناسه و قضاوتش همیشه عادلانس و هیچ رشوه ای نمیگیره
وقتی ب پسره میگه ک خواهرش بچه ی برادرش رو حامله اس پسره میگه تست باید بده و باید خواهرش رو ببینه چون دختره خیلی زبون درازه و لباس های بازی میپوشید فک میکرد ک دختر بدیه و خواهرشو الکی میخواد ب برادر مرده اش بچسبونه ولی بعد ک خواهر دختره رو میبینه زیاد پا فشاری نمیکنه واسه تست چون خواهرش خیلی دختر خوب و موقر
بعدش آدمای یکی از پرونده ها میان دختره رو ک تو ی باشگاه اموزش رقص میده میدزدن و بهش میگن باید ی سری مدارک رو از پسره بدزده دختره هم مجبور میشه بره ب پسره دروغ بگه و راضیش کنه ک توی خونه ی پسره زندگی کنن پسره هم اونارو میبره خونه اش و توی خونه ی سرایداری ساکن میشن
پسره ی زن داره ک بهش خیانت کرده و دیوونه شده و ی دختر هم داره ولی زنشو طلاق نداده و توی خونه ی خودش و تو یکی از اتاقا بستریش کرده و پرستار و دکتر هر روز میان بهش سر میزنن
دختره هم طی این دوران عاشق پسره میشه ولی مجبورش میکنن ک بره سراغ پرونده ها و وقتی میخواست پرونده رو بردار اون ادما پسره رو ک میبینن میخواد بیاد تو ویلا با چاقو میزنن و دختره هم مدارک رو ب اونا میده و میره ب پسره کمک کنه
ولی پسره چون ک قاضی و مرد قانون همه جا دوربین کار گذاشته و مدارک فیک گذاشته بود و فهمید دختره بهش نارو زده دختره هم با گریه ازش میخواد ک اونو ببخشه و بعد کلی حرف و چند روز قهر و اینا دختره ب پسره میگه منو واسه چند روز صیغه کن و باهام باش پسره هم قبول میکنه
اسم رمان لیلی و مجنون داشت و انلاینه و ب احتمال زیاد تا الان هم تموم نشد

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

11 Oct, 10:16


#Rg6813
سلام
یه رمانه بود دختره اسمش ماهی بود فک کنم
بعد میخواست از شوهرش طلاق بگیره اومده بود خونه پدرش
شوهرش شب مهمونی با مامور اومد بردش
بعد فراموشی گرفت دختره
کسی اسمشو میدونه؟

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

08 Oct, 21:20


#Rg6812
سلام شبتون بخیر
دنبال رمانی میگردم که دختره شوهرش زندانیه میره ملاقات شوهرش و ‌...
حامله میشه
پدرشوهرش از خونه میندازدش بیرون همسایه شون که خیلی مومن بوده و فامیلشونم میشه دختره رو میبرن خونه اشون...

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

05 Oct, 21:52


#Rg6809
چراغونی

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

05 Oct, 21:51


#Rg6811
سلام شبتون بخیر
من دنبال رمانی میگردم که چند سال پیش خوندم
پسره تهرانیه و با یه دختر در ارتباط بوده که یه پسری که توی اصفهان زندگی میکنه با این دختره تصادف میکنه و دختره فوت میکنه و پسری که در تهران زندگی می‌کنه با خواهر این پسره اصفهانیه ازدواج میکنه یه جورابی خون بس میشه
بعد دختره هم از یه خانواده مذهبی بوده

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

02 Oct, 22:19


#Rg6810
سلام
رمان راجب یه دختری بود که با خانواده ی عموش توی یه خونه زندگی میکردن یکی این ور حیاط و یکی هم اونور حیاط
یه برادر داشت و یه پسرعمو که باهم خیلی صمیمی بودن
رمان حالت طنز داشت و دختره هم خیلی دوست داشت شوهر کنه که متوجه میشه از اول پسر عموعه دوستش داشته و باهم نامزد میشن پسره هم بخاطر درسش میره دانشگاه تهران که دختره هم باهاش میره
اسمش رو میدونید؟
اول رمان هم با سکانسی شروع میشد که دختره داره خواب شوهر کردنش رو میبینه و یهو از خواب میپره و میوفته توی حوض جلوی مامان و زنعمو و برادر و پسرعموش

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

01 Oct, 10:14


#Rg6809
ی رمان بود قبلا خوندم ی پسر فوق العاده سرد تو ی مهمونی دختر رو میخره ولی باهاش کاری نداره دوتاشونم از ازدواج فرارین و اصلا بهش فکر نمیکنن میشن بهترین دوست های هم ولی بد عاشق هم میشن و ازدواج میکنن

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

30 Sep, 20:59


#Rg6808
سلام خوبین
یه رمان تا نصفشو خوندم دیگه گمش کردم یه دختر مادرش ایرانی و پدرش خارجی مادرش مرده برمیگرده ایران پیش خانواده مادریش که تک فرزند بوده و پسر همسایه مادربزرگش یه کشتی گیر بوده و روز برگشتش مساوی میشه با برگشت پسره که قهرمان شده بوده و مردم تو کوچه براش جشن گرفتن

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

30 Sep, 20:58


#Rg6807
چه خوبه عاشقی
زهرا ارجمندنیا

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

29 Sep, 21:36


#Rg6807
سلام...یه رمان خوندم یه خواهر برادر از خارج برمیگردن فکر کنم خانوادشون تو تصادف از دست دادن میان ایران میرن خونه مادربزگشون اونجا با پسری فکر کنم دوست میشه پسر دایشه ولی میخوان ازدواج کنن نمیزارن میگن این پسره دایته دختره هم با یکی دیگه از فامیل ازدواج میکنه تا اینجا یادمه...میشه اسم رمان بگین

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

28 Sep, 21:44


#Rg6806
سلام دنبال رمان میگردم که دختر هم پدرش هم نامزدش پلیسه ، نامزدش روی پرونده داره کار می‌کنه که دختر توسط اونا دزدیده میشه
آخر داستانم این شکلی که دختر عاشق اون قاچاقچیه میشه بعدشم دوفصل، فصل اول هم درباره پدرو مادر نامزد دخترس

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

26 Sep, 10:18


#Rg6805
سلام اسم این رمان رو میخواستم👇👇

یه رمانی بود که دختره از خونه فرار کرده بود بعدش دقیق یادم نیست یکی بهش میگه بیا برو با یه مردی همخونه شو فلان صرفا تاوقتی بتونه از کشور خارج بشه با این مرد زندگی میکنه..
که خونه سنتی و قدیمی داشت مرد یه آدم بی اعصابی بود..
دختر بخاطر فرار از اینکه فکر میکنم با پسر عموش ازدواج نکنه از خونه زده بود بیرون.
یه مدتی با همین مرد همخونه میشه
عاشق هم میشن
درنهایت لو میرن خونه رو پسرعموعه پیدا میکنه و دختر به زور میبره ویلاشون اونجا کتکش میزنه وفلان دخترم میگه من فلانی دوست دارم..
تهشم اینا باهم ازدواج میکنن.
پسر همین همخونه فامیل دختر از آب درمیاد...🌸

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

23 Sep, 22:54


#Rg6804
سوتفاهم

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Sep, 23:07


#Rg6804
سلام رمانی که دختر عاشق پسر خالشه اما پسر خالش میره با یک دختر پولدار ازدواج میکنه دختر عم میره تهران که درس بخونه استادش دوست قدیمی پدرشه و با پسر اون نامزد میکنه

پسر اونم پلیس مخفی و برای انجام ماموریتش با اون نامزد میکنه و نامزدیشون بهم میخوره

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Sep, 22:09


#Rg6802

تنگ بلور آنلاین

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Sep, 13:34


#Rg6803
سلام، من دنبال یه رمانم زنو شوهر عاشق هم بودن پسره به دختره خیانت میکنه اما چون عاشقه زنس طلاقش نمیده و پشیمون میشه، بعد پسره بچه دار میشه، آخر سر زنه پسر مردرو بزرگ میکنه

📚رمانهاے‌گمنامِ‌رمانڪده📚

21 Sep, 13:34


#Rg6802
درود ی رمان بود اسم دختره پناه بود و عاشق پسر عمه اش امیر علی میشه شوهرش فکر کنم مهراب بود که یکبار ناخواسته ب مهراب خیانت میکنه بعد امیر علی میاد خونشون با مهراب درگیر میشن بهش میگه ماهور دختر خودت نیست و زنت من رو دوست داره و..... کسی اسم این رمان رو میدونه؟

1,736

subscribers

1

photos

1

videos