ویکتور در فراقِ امیلی🦋 @real_writer Channel on Telegram

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

@real_writer


نوشته های ویکتور برای امیلی
هماهنگی با ادمین👇
@social_tweet

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 14:35


دلم شد یه قبرستون وقتی توش کندم قبرتو...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 14:25


به سرم زد یه شب ناشناس امتحانش کنم
بازیِ خطرناکی بود اما به ریسکش میارزید
+سلام
_سلام... شما؟
+غریبه
خدا خدا میکردم که دیگه پیامی نگیرم
آخه قرارمون این بود که ناشناس وارد حریممون نشه
_میشه خودتونو معرفی کنید؟
نوشتمو نوشت
ساعتها برام گفت
از تنهاییش
از گذشتش که پاک بود
از آدما نالید از عشقای امروزی
گفت منتظره یه دونه نابش سر راهش قرار بگیره...
با شماره خودم پیام دادم جواب نداد
برای غریبه اما حاضر بود جونشو بده...
عجیب بود که دیگه خبری از شلوغیِ کارش نبود
عجیب بود که دیگه دستشم بند نبود
عجیب بود، همچی عجیب بود
بعد از دو سال
منو با غریبه ای عوض کرد که خودم بودم:)

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 13:10


عاشقِ دستات بودم.
دست هایی که هیچوقت قرار نبود برای من باشن، غم‌انگیزه‌.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 13:02


چیکار کردی باهام که حتی به یاد آوردنِ خاطراتِ خوبِمونم باعث میشن گریه کنم؟

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 12:54


این گریه ها هیچوقت برای دردِ نبودنت کافی نیستن‌. زخمِی که زدی عمیق تر از این حرفاست

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 09:29


همه چیز را پذیرفته ام اما همچنان غمگینم .

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 07:44


از جمله نیازمندی های هر آدمی:
.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 05:39


پروانه میبینم یادت میوفتم

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:56


اخرین پناه خوابیدن بود که خواب دیدن خرابش کرد.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:09


موقع رفتنت؛ همه بهونه هات الکی بود،
تو از اول قرار نبود بمونی

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:02


نداشتنت؛ مثلِ یه زخمِ قدیمیه که یه مدت آروم میگیره، اما هیچوقت درمان نمیشه

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 20:57


دوست داشتنت مثلِ راه رفتن روی شیشه‌ی شکسته بود، با این وجود بازهم دوستت داشتم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 17:43


اخه پسری که دوراشو زده و همه چی دیده و دنبال ارامشه، پیج ناخون و‌مژه فالوو میکنه؟

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 12:31


سعدیا گفتی که مهرش میرود از دل
ولی...
مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد؛
آذر سلام...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 12:04


ببخشیدا ولی ادم که نمیتونه همیشه بتونه!

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:04


اگه شرایطمون برعکس بود، من هیچ‌وقت کاری که تو باهام کردی رو نمی‌کردم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:04


-تو نه ناکافی بودی نه چیزی کم داشتی،
فقط کنار آدم مناسبی نبودی.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:03


یه قسمتی از قلبم همیشه منتظرت می‌مونه ولی مغزم می‌دونه همه چی تموم شده...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:03


ماندنی اگر نیستید، دُچارش نکنید..

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 06:37


هرچقدر سعی میکنم خوب باشم، بازم جای خالیت تمومِ حالِ خوبمو خراب میکنه