ویکتور در فراقِ امیلی🦋 @real_writer Channel on Telegram

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

@real_writer


انتقاد، نظر، پیشنهاد، از طریق ناشناس👇
https://t.me/XBCHATBot?start=sec-hbfjheffbe

ویکتور در فراقِ امیلی (Persian)

در کانال "ویکتور در فراقِ امیلی" به جهان زیبای نوشته های عاشقانه و پر احساس ویکتور برای امیلی خوش آمدید. این کانال ویژه دوستداران ادبیات و داستان های عاشقانه است که میخواهند در دنیایی پر از احساسات عمیق و زیبا سفر کنند. نوشته های ویکتور برای امیلی باعث می شود خواننده ها به دنیای دیگری بروند و با لحظات دلنشین و شناخت بیشتری از عشق و احساسات آشنا شوند. اگر علاقه مند به خواندن داستان های شیرین و پر احساس هستید، این کانال برای شماست. برای هماهنگی با ادمین و اطلاع از آخرین اپیزودها و پست های منتشر شده، می توانید به کانال دیگر "@social_tweet" مراجعه کنید. پس از عضویت در کانال "ویکتور در فراقِ امیلی"، لذت خواندن داستان های جذاب و دلنشین را تجربه کنید.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

19 Jan, 16:55


چه قدر جایش خالیست.
نیستیِ او را با هیچ هستیِ دیگری نمی‌توان جبران کرد...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 22:23


ولی یه روزی که احتمالا دیر شده، می‌فهمی که هیچکس به اندازه‌ی من بلد نبود باهات مدارا کنه.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 21:36


هرچیزی که متقابل باشه تا ابد ادامه داره..

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 20:31


مغزم فهمید ، اما قلبم آماده نبود

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 20:30


بگو بگذره چقد بپره از سرم هوات؟!
نمیدونی بخدا لک زده این دلم برات...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 19:18


گاهی سخت‌ترین بخش عشق، آن لحظه‌ای است که میفهمی بهترین کاری که میتوانی برایش انجام دهی، رها کردن اوست.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 19:15


حرفاتون قشنگه ولی حس شیشمم اجازه نمیده باورشون کنم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 17:47


‏تو هیچ وقت مالِ من نبودی؛ اما از دست دادنت، قلبم رو شکست.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 14:26


وقتی می‌بینمش یادم می‌ره قرار بود دیگه دوستش نداشته باشم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 14:25


فقط الان با سالِ پیش فرقش اینه که من و تو باهم غریبه‌ایم. دو تا آدمی که ممکنه هم و بشناسن ولی هیچ حرف و کاری با هم دیگه ندارن. دو تا آشنا که غریبه شدن.‌ غریبه‌تر از همیشه. غریبه‌ترین آشنا...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 10:29


‏دلم تنگ شده برا تایم هایی که بیدار میشدم و ازت نوتیف داشتم

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 07:14


وانمود میکنیم از همه چی رد شدیم ولی ردش روی روحو روانمون مونده.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

18 Jan, 05:45


ولی هیچکس نمیدونه دلیل این همه اضطراب و عصبی و بی‌قرار بودنم فقط بخاطر دلتنگی و دوری از توعه، چی میشد الان پیشم بودی و بغلم میکردی؟

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

17 Jan, 18:35


منم یروزی میمیرم
تو میمونی و قهری که به آشتی نرسید

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 19:17


من تاریخ شبی که همچی تموم شدو دقیق یادمه؛
نه برای اون شب...
به خاطر اون صبح...
برای آدم دیگه ای که روز بعد به اون تبدیل شدم:)

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 17:13


احساس میکنم کسی واقعا دوسم نداشت ، بیشتر شبیه یه سرگرمی بودم ، یه بازی قمار که دوست داشتن برندش باشن.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 16:39


با اینکه ولم کردی اما هنوز برام مثلِ قشنگ ترین آهنگِ یه خواننده‌ای

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 14:57


‏رفتنِ تو یک خوبی داشت اینکه دیگر از رفتن هیچکس نمی‌ترسم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 14:19


یادآوری
آدمی که خودش نخواست بمونه، هیچوقت دلش تنگ نمیشه.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

16 Jan, 12:44


به همچینین پیامی احتیاج دارم:
«اگه همه‌ی دنیا باهات لج کردن،
من کنارت می‌مونم، من هواتو دارم.
من می‌شینم پیشت تا همه‌چیز روبه راه شه.
من می‌برمت یه گوشه ی خلوت و محکم بغلت می‌کنم.
انقدر سفت که مطمئن باشی زود همه‌چیز اوکی می‌شه.
هر اتفاقی افتاد من طرف توام اینو یادت باشه.»

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

04 Jan, 15:39


یعنی اون واقعا هیچوقت دلش برام تنگ نمیشه؟!

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

04 Jan, 15:03


‏تو اولین و آخرین کسی بودی که حاضر بودم بخاطرش انقدر کر و کور و احمق باشم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

04 Jan, 10:32


حاضرم واسه یدیقه دیدنت، از زندگیم یه سال بشه کم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

04 Jan, 08:16


‏تو میتونستی و نخواستی ، همه‌ دردم همینه.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 22:26


کی فکرشو میکرد تو این سن اینقدر غمگین و بلاتکلیف باشیم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 20:52


از اول میدونستم یه ریگی تو کفشته، نمیخواستم باور کنم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 20:21


یه‌بار می‌بخشه، دوبار فراموش می‌کنه، سه‌بار نادیده می‌گیره و می‌گه دوسش دارم ولش کن،
بعدش دیگه دلش پر میشه، حرفای تلخت و همه اون اتفاقای بد، مرور می‌شه تو‌ ذهنش،
می‌خواد بمونه پیشت، ولی دیگه نمی‌تونه...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 20:09


‏تو میتونستی و نخواستی ، همه‌‌ی دردم همینه.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 18:07


بعدِ تو دیگه حس خوبی نسبت به کسی ندارم، انگار اعتمادم رو نسبت به همه از دست دادم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 12:07


از این که مجبورم ناراحتت کنم
تا بفهمی ناراحتم
ناراحتم...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 12:07


ی سریا صرفا فقط تو زندگیت میان که برن و اگه این مسئله ی همیشگی نبودن ادما رو تو زندگیمون بپذیریم، بی شک کمتر درد میکشیم

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 11:48


خودتم خوب میدونی من واقعی ترین آدمی بودم که واقعاً دوسِت داشت.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 10:36


دلتنگی هیچوقت عادی نمیشه، تو تا همیشه دلتنگِ اونی که دوسش داری و به هر دلیلی دیگه نمیتونی ببینیش، میمونی.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 08:59


هضمِ سوگ
یعنی ناامیدیِ کامل از برگشتِ آن‌که نیست.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

03 Jan, 00:01


به زندگیت برس، منم فراموشت میکنم اگه بتونم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

02 Jan, 23:16


آدما اگه برگردن دو حالت داره، یا واقعا دوسِت دارن یا جای پای قبلی زیادی محکم نبوده.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

02 Jan, 19:54


ای کاش میشد زمان رو نگه داشت درست توی اون شبایی که با ذوق تا خود صبح حرف میزدیم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

02 Jan, 18:59


دوستش داشتم، و‌ شما نمیدانید آدمیزاد وقتی قلبش را فدای منطقش میکند، چقدر میتواند دردناک باشد.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

02 Jan, 18:22



یه جا نوشته بود:
«من افتاده بودم ته چاهِ ۵متری!
تو واسم طناب ۳ متری انداختی !
بگم نبودی دروغ گفتم 
بگم بودی کافی نیست.»
چقدر خوب گفت...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 20:29


کسی که ادعا داشت دوستم دارد، سلاخی ام کرد

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 20:22


چرا غم تو دلم کاشتی؟!

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 20:08


هنوزم به تو فکر میکنم هر شب!
تو به من فک میکنی؟:)

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 13:34


Take me back to the night we meet..

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 13:03


•••

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 12:33


نخواستی طولانی و بلند و زیاد دوسِت داشته باشم، اما مراقبِ خودت باش.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 08:49


«برو آنجا که تو را منتظرند..»

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 08:49


«تو به اندازه پروانه شدن زیبایی..»

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

01 Jan, 07:17


شما نمیدونید ولی عصبانیت رابطه مستقیمی با دلتنگی داره.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 21:44


قبرستون پر از آدماییه که یه شب با دلتنگی خوابیدن ولی دیگه بیدار نشدن.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 20:19


2025 اومد ولی تو نیومدی.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 19:34


یه حسی درونم هست که واقعیت و میدونه ولی من جرعت باورشو ندارم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 17:04


یجوری گند زدی‌که وقتی مستمم‌دوست ندارم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 16:22


یه موزیک میتونه تمام تلاشتو برای فراموش کردن بگا بده.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 13:45


کاش جایِ تمومِ غم‌ها و دردهایی که برام به‌جا گذاشتی، «پناهم» بودی.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 13:45


هنوز با شنیدنِ اسمت، قلبم تندتند می‌زنه.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 13:44


‌حق با ونگوگ بود،
غم، برای همیشه باقی می‌ماند.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

31 Dec, 11:44


تو متوجه نشدی چی گفتی ولی من هزاران بار با حرفت شکستم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 14:35


دلم شد یه قبرستون وقتی توش کندم قبرتو...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 14:25


به سرم زد یه شب ناشناس امتحانش کنم
بازیِ خطرناکی بود اما به ریسکش میارزید
+سلام
_سلام... شما؟
+غریبه
خدا خدا میکردم که دیگه پیامی نگیرم
آخه قرارمون این بود که ناشناس وارد حریممون نشه
_میشه خودتونو معرفی کنید؟
نوشتمو نوشت
ساعتها برام گفت
از تنهاییش
از گذشتش که پاک بود
از آدما نالید از عشقای امروزی
گفت منتظره یه دونه نابش سر راهش قرار بگیره...
با شماره خودم پیام دادم جواب نداد
برای غریبه اما حاضر بود جونشو بده...
عجیب بود که دیگه خبری از شلوغیِ کارش نبود
عجیب بود که دیگه دستشم بند نبود
عجیب بود، همچی عجیب بود
بعد از دو سال
منو با غریبه ای عوض کرد که خودم بودم:)

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 13:10


عاشقِ دستات بودم.
دست هایی که هیچوقت قرار نبود برای من باشن، غم‌انگیزه‌.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 13:02


چیکار کردی باهام که حتی به یاد آوردنِ خاطراتِ خوبِمونم باعث میشن گریه کنم؟

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 12:54


این گریه ها هیچوقت برای دردِ نبودنت کافی نیستن‌. زخمِی که زدی عمیق تر از این حرفاست

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 09:29


همه چیز را پذیرفته ام اما همچنان غمگینم .

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 07:44


از جمله نیازمندی های هر آدمی:
.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

22 Nov, 05:39


پروانه میبینم یادت میوفتم

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:56


اخرین پناه خوابیدن بود که خواب دیدن خرابش کرد.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:09


موقع رفتنت؛ همه بهونه هات الکی بود،
تو از اول قرار نبود بمونی

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 21:02


نداشتنت؛ مثلِ یه زخمِ قدیمیه که یه مدت آروم میگیره، اما هیچوقت درمان نمیشه

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 20:57


دوست داشتنت مثلِ راه رفتن روی شیشه‌ی شکسته بود، با این وجود بازهم دوستت داشتم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 17:43


اخه پسری که دوراشو زده و همه چی دیده و دنبال ارامشه، پیج ناخون و‌مژه فالوو میکنه؟

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 12:31


سعدیا گفتی که مهرش میرود از دل
ولی...
مهر رفت و ماه آبان نیز آرامم نکرد؛
آذر سلام...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 12:04


ببخشیدا ولی ادم که نمیتونه همیشه بتونه!

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:04


اگه شرایطمون برعکس بود، من هیچ‌وقت کاری که تو باهام کردی رو نمی‌کردم.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:04


-تو نه ناکافی بودی نه چیزی کم داشتی،
فقط کنار آدم مناسبی نبودی.

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:03


یه قسمتی از قلبم همیشه منتظرت می‌مونه ولی مغزم می‌دونه همه چی تموم شده...

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 10:03


ماندنی اگر نیستید، دُچارش نکنید..

ویکتور در فراقِ امیلی🦋

21 Nov, 06:37


هرچقدر سعی میکنم خوب باشم، بازم جای خالیت تمومِ حالِ خوبمو خراب میکنه