و من ملتمسانه خیره به ماه اما دریغ از گوشه چشمی .. و پس از شبانه روز خیره ماندن سر انجام نابینا شدم. دیگر چه اهمیتی دارد حضور ماه حتی در میانه روز وقتی چشمی برای دیدنش ندارم؟ یحتمل ماه زاده های بسیاری علاقه مند به دیدار با او در پهنای اسمان هستند ،اما بعید است کسی با چنین چشمانی دیگر شبانه روز او را مشاهدت کند ،و حتی هنگامی که مردم اورا نابینا خطاب میکنند و چشمانش از پس خیره ماندن دیگر سو نداشته باشد. اگر شفاعتی رخ میگرفت و چشمانم به من بازمیگشت، مجدد محو تماشا ماه مینشستم . بگذار خیال کنم اینبار ماه نابینا شده و مرا که شامگاه تا سحرگاه به حضورش چشم دوخته ام و برایش غزل میسرایم را نمیبیند . شاید اینگونه خیالم اسوده تر بود. قلم من .