سهشنبه، ۲۴ مهر ۱۴۰۳
ظهر بعد از مدتها تصمیم گرفتم ناهار را با همکاران [اعضای هیئتعلمی دانشگاه] ناهار بخورم. معمولا حوصله حرفهایشان را ندارم. علیه نظام حرف میزنند. امروز گفتم کنارشان بنشینم ببینم موضوع بحثشان چیست. خداراشکر کاری به نظام نداشتند. درباره دانشگاه حرف میزدند. گویا رئیس دانشگاه قرار است عوض شود. [دکتر] سیدعباس [ موسوی] هم بدشانس بود [که هلیکوپتر رئیسجمهور سقوط کرد]. البته یک شانس هم آورد. چون بعد از من رئیس [دانشگاه] شد، هیچ کاری هم نمیکرد، دانشگاه در سود بود.
اینطور که همکاران میگفتند، هیچکس ریاست دانشگاه را قبول نمیکند. به خیلیها گفتهاند، اما قبول نکردهاند. عجب دنیایی شده است. خداراشکر کاری با دانشگاه کردهایم که اساتید غیرانقلابی دنبال ریاستش نیستند [انقلابیها هم که متأسفانه در حدش نیستند]. بعید نیست دوباره سراغ خودم بیایند. از [دکتر] نوبهاری خواستم [به کمک دانش نداشته آیتیاش] شماره [دکتر] سیمایی [صراف، وزیر علوم] را گیر بیاورد. شاید خوب باشد زنگش بزنم و بگویم با وجود همه اتفاقات گذشته، حاضرم دوباره رئیس دانشگاه شوم. همیشه این نظر نامحبوب را داشتهام که رابطه سمی بهتر از بدون رابطه بودن است. آدم به رابطه زنده است [و ما هم به رابطه با نظام].
اگر بشود، خیلی خوب است. دوباره اینجا [کانال دغدغههای رسول] هم پررونق میشود. اخیرا تلگرام درآمدزایی از کانالها را هم شروع کرده. چند روز پیش دیدم حدود دو دلار [تا امروز] این کانال درآمد داشته است. فعلا نمیدانم چطور میتوانم نقدش کنم، اما در این اوضاع اقتصادی غنیمتی است. از دانشگاه که پولی نصیب آدم نمیشود. بساط فیلترینگ هم ممکن است جمع شود و دیگر عایدی نداشته باشد. باید از محتوا پول دربیاورم.
@Rasool_Concerns