پيرايه يغمايی @pirayeh_y Channel on Telegram

پيرايه يغمايی

@pirayeh_y


پيرايه يغمايی حضور عزيزان را به اين خانه ی فرهنگی- هنری خوش آمد می گويد.
https://t.me/pirayeh.y/AAAAAE4N5LWq15c_J80cDg
ارتباط با من (پيرايه)
@pirayeh163
وب سایت پیرایه یغمایی:
https://pirayehyaghmaii.com
تلفن همراه

پیرایه یغمایی (Persian)

با خوش آمدگویی به کانال تلگرامی پیرایه یغمایی، همگی دعوتید به این خانه فرهنگی-هنری بیایید و از محتوای فرهنگی و هنری آن لذت ببرید. این کانال تلگرامی به رهبری عزیزان پیرایه فعالیت خود را آغاز کرده است و مکانی مناسب برای اشتراک گذاری دانش، تجربیات و علاقه‌های مشترک در زمینه‌های مختلف مانند ادبیات، هنر، موسیقی و ... می‌باشد. برای ارتباط با پیرایه و بهره‌مندی از اطلاعات بیشتر، می‌توانید از آیدی تلگرامی @pirayeh163 استفاده کنید. همچنین می‌توانید وب سایت رسمی پیرایه یغمایی را به آدرس https://pirayehyaghmaii.com مشاهده نمایید. برای اطلاعات بیشتر و همچنین ثبت نام در دوره‌های آموزشی و فرهنگی، با ما همراه باشید و از تمامی امکانات این کانال استفاده کنید. پیرایه یغمایی منتظر حضور گرم شما در این خانه فرهنگی-هنری است.

پيرايه يغمايی

30 Jan, 08:42


این خانه که ابلیسی و ویران کده است،
آواز خوشش، مرثيه ی بَدبَده است
از بهت چنین فضای سنگین - حتی-
باران به میان راه خشکش زده است!

#پيرايه_يغمايی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

29 Jan, 07:42


سه نسل در کنار هم...
پاریس، سال 1938، سه سال قبل از مرگ جیمز جویس

آنکه بر صندلی جلوس فرموده، جیمز جویس عزیز است، نویسنده رمان معروف (Ulysses/ اولیس )
مرد بالا بلند شیک پوش (جور جیو) پسر جیمز جویس
پسر کوچکی که با سگ بازی می کند (استیفن / استیو) نوه ی جیمز جویس
زن جوان هم (هلن جویس) همسر جورجیو، عروس جیمز چوس
عکس توسط (ژيزل فروند) عکاس باذوق در باغ خانه جورجیو در پاریس گرفته شده

شاید خالی از لطف نباشد که گفته شود جیمز جویس نوه اش (استیو) را بسیار دوست می داشت
در آغاز تولدش هم شعر زیبا و پيچيده ای برای او سرود به نام (Ecce Puer /اِچه پو اِر/ اینک پسر!)

علاقه مندان شعر می توانند این شعر را با ترجمه و اشاره های این مخلص در نشانی زیر دنبال کنند:
https://pirayehyaghmaii.com/ecce-puer/

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

28 Jan, 08:17


...
من از همان راه برفی به دیدارت آمدم .
اگر آن پرده های تور را کمی پس بزنی – جای پایم را که در برف ها مانده — می بینی.
جای پایم آنجاست ، پشت پنجره ی همان اتاقی که همیشه در گوشه ی سمت چپش می نشینی و بیرون را تماشا می کنی.
البته اگر هنوز مانده باشد – زیرا که ما جای پای مانده بر برفیم …

تو، هم بودی و هم نبودی. سایه ات را از پشت همان پرده ها دیدم.
آتش خوبی در بخاری دیواری می سوخت و تو با «ماتیلده» گرم گفت و گو بودی و ماتیلده با همان دهان کوچک و نیمه باز - حیران حرف های تو بود
قهوه ی داغی هم روی میز بخار می کرد

بر دلم نگذشت که آن آرامش را با حضور شتابزده ام هاشور بزنم ، پس ازهمان راهی که آمده بودم، برگشتم.

برف سنگینی می بارید.
امّا من گرم بودم.
انگار سبویی از شراب کهنه ی شیراز را بر تن داشتم.

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

27 Jan, 07:33


راشومون ( محصول 1950) ، اولين فيلم مدرن ژاپن است.
فيلمی متفاوت از امپراطوری سينما.
روايتی بی تاريخ مصرف.
اين فيلم از لحاظ روايت، هنوز هم مدرن است، از اين جهت که داستان يک قتل از زبان سه نفر گفته می شود و در نتيجه سه روايت متفاوت حاصل می شود که هيچ ربطی به هم ندارند/فقط مسأله قتل و تجاوز که هسته های اصلی داستان هستند، در آنها مشترک است.
هرکدام از اين روايت ها،«سه بازگشت بلند به گذشته» است،سه ديدگاه از سرنوشت انسان در يک رويداد وحشتناک.اين سه روايت از زبان سه شاهد گفته می شود:
يک هيزم شکن
يک راهب
يک رهگذر
که نمادهای يک انسان ساده،يک انسان روشنفکر و يک انسان عملگر هستند.
کارگردان در اين فيلم جهان و آنچه را که در آن است،مورد ترديد قرارمی دهد و اجازه می دهد هر کس از ديد خود با يک با يک موضوع واحد برخورد کند و روی گفته ی خود پافشاری نمايد، بطوری که حقيقت موضوع در هاله ای از شک قرار بگيرد . از اين رو تماشاگر شاهد توهم تأثرانگيزی در فيلم می شود.

اما راستی چرا در اين فيلم پارسايی انسان، بنابر روايت های مختلف زير سئوال برده می شود؟

پیرایه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

25 Jan, 22:35


یادداشت (شرلی جکسون) نویسنده ی رمان معروف (لاتاری) به یک خواننده ی ناراضی:
اگر هلوهای مرا دوست نداری، درختِ مرا نَتِکان!


in 24 july 1953, Shirley Jackson responded to a disappointed reader:
If you don't like my peaches, then don't shake my tree

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

25 Jan, 12:59


اينگونه که من؛ هيچکسی مفت نباخت
تاوان چنین باخت، که باید پرداخت؟
من سنگ صبور خلوت خود بودم،
دیوانه ای آمد و به چاهم انداخت!

#پيرايه_يغمايی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

24 Jan, 08:03


شگفتی ها و زیبایی های جهان

ساختمان فلت آیرون (Flat Iron) ، باریک‌ترین ساختمان دنیاست که انگار آن را اتو کرده‌اند. برای همین است که لفظ (آیرون= اتو) را یدک می کشد
اين ساختمان 110 ساله که در خیابان پنجم ۱۷۵ در منهتن نیویورک واقع شده است، در سال 1902 توسط معمار شیکاگویی به نام دنیل بورنهام (Daniel Burnham) ساخته شده و ساختار غير متعارف و مثلثی شکلش آن را از ديگر بناهای بلند جهان ممتاز کرده است.
زیبایی این ساختمان باعث شده که عکاسان و نقاشان به سمت آن جذب شوند و از ابعاد مختلف از آن تصوير بردارند و برای کارت پستال استفاده کنند
از آن جمله عکاسی به نام (Edward Steichen) از آن عکس های زیبایی گرفته و نقاشی به نام ( Childe Hassam) يک تصوير امپرسيونيستی از آن کشيده است که به پيوست ملاحظه می فرماييد.

#پیرایه_یغمایی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Jan, 12:01


دکتر جلال متينی هم رفت و پشت ادبیات فاخر را خالی گذاشت

دفتر ایرانشناسی در خانه ی دکتر متينی
یک میز و چند صندلی و فکس و کامپیوتر و تلفن. و همین. دست تنها!
پروازش بالا بلند باد!
.
خاطره ای از زنده یاد دکتر متینی دارم که در بخش کامنت ها نقل می کنم
این خاطره برای خودم خیلی زیباست، خیلی...
همین الان هم تا این خبر ناگوار را دیدم، بلافاصله آن روز (پنجشنبه 27، آذر ماه 1393) با تمام عزتش پیش چشمم زنده شد.

پيرايه

(عکس از خانه مهدی جامی است)

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

22 Jan, 12:28


يکی گل می زنم هم رنگ عناب
رج بالای اون، یک نهر پر آب
رج بالاترش هم يک عروسک؛
که چشمش مثل من وامونده از خواب

پيرايه یغمایی

تصوير دخترک زیبای قالی باف گرفته شده از يک مستند قدیمی روسی درباره ایران به کارگردانی ولادیمیر الکسیویچ اِروفیف که در سال ۱۹۳۵ میلادی (۱۳۱۴خورشیدی) ساخته شده و جنبه‌های مختلف زندگی اجتماعی ایرانیان را در آن دوران به نمایش گذاشته است. به نشانی زیر

https://www.youtube.com/watch?v=VF9N6wDRryo


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

22 Jan, 00:25


در این زمانه ی پتیاره مرد باید و نیست

شعر: پیرایه یغمایی
آهنگ: بهزاد عبدی
اجرا: فریدون فرح اندوز
میکس: شاپور
شعر: پیرایه یغمایی

خوشا به بخت این شعر ...
درودها و سپاس های گرم برای بزرگوارانی که این شعر را رونق دادند

در اين زمانه ی پتياره مرد بايد و نيست
يکی دلی که بتوفد به درد، بايد و نيست

از آن سوار سبک پا به دشت های جنون
غبار بايد و توفانِ گرد بايد و نيست

هزار نعره از اهريمنان نبايد و هست
يکی خروش ز يک اهل درد بايد و نيست

شب است و گمشدگانيم و ای دريغ از ماه،
نشانه بر فلک لاجورد بايد و نيست

غرور هست و سخن هست و رنج هستی هست
ولی دريغ که روح نبرد بايد و نيست

بازنشر از کانال فریدون فرح اندوز عزیز (@FereidounFarahandouz)



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Jan, 10:59


در قرن شانزدهم گروهی از ایرانیان ساکن مرو را به اجبار به بخارا فرستادند،امیر بخارا آنها را به شهر راه نداد.
در بیرون شهر ساکن شدند و بعدها به تدریج وارد بخارا شدند.

آنها سبکی شاد از شعر و موسیقی داشتند که با شعر و موسیقی تاجیکان بخارا آمیخته شد.
این سبک موسیقی مورگی Mavrigi یا «مروگی» (نسبت داده شده به شهر مرو) نام دارد و ساز اصلی اش دف است.
این موسیقی در بخارا شکل گرفت اما بعد به ازبکستان و تاجیکستان رفت.
افراد ازبک که زبانشان هم فارسی نیست، بیشتر اشعار مورگی را به فارسی می‌خوانند.
البته به زبان ازبکی هم رایج است اما اصلش به فارسی بوده.

پانويس يک: این اطلاعات از من نیست از کانال (شعر و موسیقی و گردشگری) است که من کلیپ را از آنجا باز نشر کردم
راستش من هیچ اطلاعاتی از این موسیقی نداشتم، کلیپ را دیدم و دوست داشتم، گفتم با شما عزیزان به اشتراک بگذارم، شاید شما هم دوست داشته باشید.

پانویس دو: به نظر می رسد که شعر با اعداد از یک تا ده شروع می شود و بعد از ده به یک برمی گردد و همینش خیلی برایم جالب بود

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Jan, 22:39


وفا داری به تعهدی که می دهیم، یک گزينه نیست
یک خصلت انسانی است

درود به آنها که به تعهدشان دل می دهند و سر می نهند

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Jan, 02:45


آبدارچی دمت گرم!

آبدارچی قهرمان بود ... قهرمان بود

درود بر روان پاک فرشاد اسدی آبدارچی قهرمان که دو جلاّد خونخوار مقیسه و رازینی را به سزای ظلمشان رساند.
فرشاد اسدی 38 ساله از محله قلعه حسن خان شهامت اختیار کرد و ماشه عدالت را چکاند و بر تاریخ خونبار و ستمدیده ی ایران کتیبه شد و اگرچه به زندگی خودش نیز پایان داد، اما زندگی جاودانه ای را آغاز کرد.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

19 Jan, 08:05


شکوه مانند دایره ای بر آب است
که هرگز از بزرگ شدن خود نمی ايستد
آنقدر بزرگ می شود تا سرانجام به هیچ برسد .
شکسپير


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Jan, 12:08


در لابلای تور لباسش خزيده درد
بغضی میان رخت چروکیده گریه کرد
شماطه ای به زنگ زمان گفت: ای عروس!
«ايمان بیاوريم به آغاز فصل سرد»

پيرايه يغمايی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Jan, 01:05


بعضی از ترانه ها همیشه در ذهن آدم جا خوش می کند و گاهی از از آن لایه های زیر ذهن بیرون می آيد و خودش را نشان می دهدمثل ترانه (بنگ بنگ) با صدای (نانسی سیناترا)

من پنج ساله بودم و او شش ساله
سوار بر اسب های چوبی می شدیم
او مشکی می پوشید و من سفید
او همیشه در جنگ برنده می شد

او به من شلیک می کرد، بنگ بنگ
من به زمین می افتادم، بنگ بنگ
آن صدای وحشتناک، بنگ بنگ
عشقم به من شلیک می کرد، بنگ بنگ

فصل ها گذشت و زمان عوض شد
وقتی بزرگ شدم، به او گفتم : تو از منی
او همیشه می خندید و می گفت:
بازی های مان را به یاد می آوری؟

من به تو شلیک می کردم؛ بنگ بنگ
تو زمین می خوردی؛ بنگ بنگ
آن صدای وحشتناک؛ بنگ بنگ
من به تو شلیک می کردم؛ بنگ بنگ

موسیقی پخش شد و مردم آواز خواندند
برای من فقط ناقوس کلیسا به صدا درآمد.
حالا او رفته، من نمی دانم چرا
و تا به امروز گاهی گریه می کنم
حتی خداحافظی هم نکرد
حتی برای دروغ گفتن هم وقتی نگذاشت

او به من شلیک می کرد، بنگ بنگ
من به زمین می افتادم، بنگ بنگ
آن صدای وحشتناک، بنگ بنگ
عشقم به من شلیک می کرد، بنگ بنگ

عزیزان اصل شعر به انگلیسی در بخش کامنت ها

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

17 Jan, 02:56


لبخند زد به ساعت روی جلیقه اش
فرقی نداشت ساعت و روز ودقیقه اش

مو شانه کرد... ریش تراشید... عطر زد...
این بار هیچ حرف ندارد سلیقه اش

بر صندلی نشست... کبریت زد به پیپ
دستی کشید روی تفنگ عتیقه اش

در لوله ی تفنگ گلوله گذاشت... گفت:
آدم چه فرق دارد قلب و شقیقه اش؟!

شلیک! گمب!، بعد گلی مخملی شکفت
بر دکمه های تنبل روی جلیقه اش!...

محمدسعید میرزایی
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

16 Jan, 04:11


ابراهیم نبوی (داور)، روزنامه‌نگار و طنزپرداز شناخته شده در غربت خودکشی کرد و به زندگی خود پایان داد.

فرزندانش علت خودکشی او را غربت، دلتنگی برای ایران، و افسردگی اعلام کرده اند
اما چقدر می تواند درست باشد، خدا می داند
چون هیچکس هنوز از چگونگی(مرگش) چیزی نگفته است.

در هر حال سفرش بالا بلند باد
طنزی از او در بخش کامنت ها برای علاقمندان موجود است

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

15 Jan, 11:35


اتاق خواب لئو تولستوی
در اين اتاق ساده و کوچک می خوابيد و خواب شاهکارهای بزرگ می ديد.

لئو نیکلایویچ تولستوی در سال ۱۸۲۸ در دهکده ی «یاسنایا پولیانا» از توابع شهر «تولا» در بخش اروپایی روسیه به دنیا آمد و در 1910نيز در همين دهکده از درگذشت.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

15 Jan, 05:06


وظيفه ی شعر این نیست که در (خبر) شرکت کند.
شعر، اخبار را به تیترهای بزرگ روزنامه ها و سایت های خبری وا می گذارد، به خبرنگارها و خبرگزاری ها
اما شعر در (اثر) آن خبر شرکت می کند و اثری که اخبار بر شاعر می گذارد، زمان می خواهد. چون اگر زمان از آن عبور نکرده باشد، اثری آنچنانی نخواهد داشت مثل اینکه ما الان بیاییم شعری در مورد آتش سوزی لُس آنجلس بنویسیم که از شاعرانگی فاصله می گیرد و بیشتر به شعار نزدیک می شودو در نتیجه اثری عمیق و آنچنانی نخواهد داشت زيرا الان همه مردم روایت و اثرات آن آتش سوزی را در (خبرها) می خوانند، در لحظه شاید ناراحت بشوند، شاید هم نشوند.

وظيفه ی شعر این است که - بعد از عبور زمان - این آتش سوزی را طوری بسرايد که تأثيرش بر مخاطب آنچنان ضربتی باشد که فکر کند خودش این آتش سوزی را به راه انداخته . وظيفه ی شعر این است که همه جهان را در آن حادثه شرکت بدهد. چون اکنون همه ی ما در برابر این اتفاق مقصریم .چون انسانیت مقصر است و چون ما همه انسانیم.

یک مثال:
جهان پر از خبر جنایت است، ولی قتلی که شخصی به نام (راسکلینگف) در یکی از داستان های (داستایوسکی) در قرن 19 مرتکب می شود، هنوز هم وقتی داستان را می خوانی، تو را در اعمال آن قتل شرکت می دهد.


پيرايه

پيرايه يغمايی

14 Jan, 11:19


غروب آفتاب از کاروانسرای دیر گچین
عکاس: نورا اقدسی

پانویس: کاروانسرای دیر گچین در قم از پیشینه‌ای ۱,۷۵۰ ساله برخوردار است و به دوران حکومت اردشیر ساسانی می رسد.
در کتاب‌های تاریخ قم و کاروانسراهای ایران، نام‌هایی مانند «اردشیر»، «دیرالجص»، «دیر گچین» هم به این عمارت تاریخی نسبت داده اند.

بی گمان نام اردشیر را از این رو بر این کاروانسرا نهاده‌اند که به دستور اردشیر ساسانی ساخته شده است.
و از این رو به دیر گچین معروف شده که مصالح اصلی آن گچ است، چنان که به آن دیرالجص هم می گويند، زیرا «جص» در عربی به‌معنای گچ است.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Jan, 06:15


در سال 2015 لباس زیر ملکه ویکتوریا (تُنُکه اش) در یک حراجی به قیمت 15500 دلار فروخته شد!
این لباس زیر از جنس ابریشم و مربوط به کهنسالی ملکه بود
و اما اين خانم 63 سال حکومت کرد و «انگلیسی‌بازی» را به اوج رساند. در واقع درستش این است که بگوییم انگلیسی‌بازی را او ابداع کرد
و «کار، کار انگلیساست»، در زمان او در جهان شیوع یافت.
مهم‌ترین کارش در طول سلطنت استفاده از قدرت نظامی برای تصرف مستعمرات جدید و گسترش نفوذ فرهنگی و سیاسی بریتانیا در جهان بود.
هند را هم کامل تصرف کرد تا خودش بشود «امپراتریس هند». در دوره وی بریتانیا تا توانست هند را دوشید و فقط قحطی و فقر و بدبختی برای مردمش باقی گذاشت؛
غارت و چپاول عصر ویکتوریا ابعاد جهانی داشت
و در این دوره انگلیسی‌ها افتادند به جان نفت خاورمیانه و منابع طبیعی همه جای دنیا ...
و زدند در کار تجارت چای و پنبه و ابریشم و تریاک و ادویه ...
و در مستعمرات شدند بانکدار و صنعتگر و کارآفرین و چه و چه ها و عاقبت شدند میلیاردرهای زمان!

حالا کدام خرپول احمقی بوده که آمده تنکه زشت این خانم را به این قیمت خريده،خدا می داند
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

12 Jan, 23:34


تانگوی زیبای

آل_پاچینو
در فیلم «بوی خوش زن»
در اين فيلم او نقش یک نابینا را بازی کرد و همین نقش بود که جایزه ی اسکار را برايش به ارمغان آورد.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

12 Jan, 06:00


هی ...
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

11 Jan, 08:54


درودها بر بهار افشار و آن هزاران قناری که در گلوگاه سبزش می خوانند...

تاب این گهواره هم تابی نبود
لای لایش بستر خوابی نبود

ابر انبوه آمد و رگبار زد
بر زمين اما نمِ آبی نبود

صبرمان بيهوده شد پای هلال
ماه پُر هم ، جار مهتابی نبود

آنچه در ديدار چون خورشيد بود
در نهان جز کِرم شب تابی نبود

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

10 Jan, 10:26


تنها بادگیر دو اشکوبه (دوطبقه) جهان،
خانه آقازاده، یزد

عکاس: صادق میری

واقعاً چه زیباست این عکس
می برد آدم را به یزد
می برد در سایه روشن آفتاب خوش رنگش که عطر خشت و کاهگل دارد.


(عکس از خانه محمد کلهر سرقت شد)
پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

09 Jan, 12:16


اين ويدئو تنها تصوير متحرک قمرالملوک وزيری است در فيلم «مادر» ساخته اسماعيل کوشان ،سال 1330/ استوديو پارس فيلم .
حضور کوتاه قمردر اين فيلم و خواندن آوازی در چهارگاه توانست استودیو پارس فيلم را که در آستانه ی ورشکستگی بود، از ورشکستگی نجات بدهد
بازيگران ديگر اين فيلم دلکش ، جمشيد مهرداد ، زينت نوری بودند .

قمر برای اين فيلم فقط 2000 تومان دريافت کرد که بخشی از آن صرف تهیۀ همین لباسی شد که به تن دارد، بخشی هم هزینۀ رفت و آمدهایش به استودیو شد و باقی‌مانده را هم به بیمارستان مسلولین شاه‌آباد هدیه داد.
به ادعای اسماعيل کوشان تنها نسخه ی اين فيلم که تنها تصوير متحرک قمر را در خود داشت،در آتش سوزی از بين رفته است و گویا فقط همين چند ثانيه از آن باقی مانده.

غزلی هم که می خواند از سعدی است با این مطلع:

هر کسی را نتوان گفت که صاحب نظر است
عشقبازی دگر و نفس پرستی دگر است

ياد تمامی رفتگان این فيلم جاودانه باد!


پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

08 Jan, 06:53


پرسه در متون کهن:

مردی بود از ختلان که او اسب شناختی و در آن علم بصارتی و مهارتی تمام داشت و از دنيايی محروم بود،مگر همين.
از تنگ حالی به بخارا رفت.چون روزی چند برآسود،به خدمت امير بخارا حاضر شد و گفت:
- من مردی اسب شناسم، به خدمت امير آمده ام تا مرا کاری فرمايد.
امير گفت: اين مرد را به ستورگاه برند تا اسبان من ببيند.
وی اسبان را بديد و باز آمد و گفت:
- يا ايهاالامير، من هيچ اسبی در آخور نديدم!
امير را عجب آمد و گفت يا اين مرد در اين کار،نيک کامل و با بصيرت است،يا نيک احمق.پس به آخور رفت و گفت هر چهار هزار مرکب من بياريد و بر او عرضه کنيد. همچنان کردند.
آن مرد گفت:
- يا ايهاالامير، من ستوران تو را ديدم، اما در اين ميان هيچ اسبی نديدم!
امير گفت:
- اين همه اسب بار گيرانند.
مرد گفت:
- امير، گاوان را زين می نهد.
امير گفت :
- ای احمق، من برگاو می نشينم؟ اينها اسب است،بهای هر يک صد هزار درهم است،تو اين مرکبان را برابر گاوان کردی؟
مرد گفت:
- ميان ستوران تو و گاوان تفاوت آن است که اين ستوران شاخ ندارند. و سوگند خورد که يک اسب در ميان اين چهار هزار نيست.
امير را نيک عجب آمد.
مرد گفت :
- معتمدی را بگوی تا پنج هزار درم بردارد و با من بيايد تا من اسب خرم و امير ببيند که اسب کدام است.
امير بفرمود که همچنان کنند و اسب شناس مدت يک سال آنجا بود و هر روز به نخّاس می رفت و اسب می ديد،تا اينکه يک روز اسبی آوردند، بهای او صد دينار کمتر،معتمد را گفت:
- بهای اين اسب را بده.!
معتمد زر بداد و گفت :
- ای مرد در آخور امير اسب هست به قيمت از اين ده بار زياده...
مرد گفت :
- امير تو در اسب همچون تو داند.
مرد اسب شناس سه روز اسب را آسايش بداد و بعد نعل بست و به امير پيغام داد که فردا اين اسب را بيارم تا امير نگاه کند،اما بايد که همه ی لشگر را بفرمايد تا فردا حاضر شوند.امير همچنان کرد.
آن مرد بامداد اسب را فروماليد و پاک کرد و زين نهاد و برنشست و در ميدان آمد و همه ی لشگر در تعجب آن ماندند که آن مرد چه آورده است.
چون اسب شناس فراز امير شد،دستار از سر امير درربود و اسب را پاشنه زد و از ميدان بيرون جهانيد.امير خجل شد و گفت : بگيريدش...
همه ی سواران از عقب او بتاختند،هيچکس گرد او نيافت،مقدار سی فرسنگ به دنبال او رفتند،اورا در نيافتند.
و اسب شناس به ختلان رفت و به امير نامه نبشت که : ياايهاالامير اين حرکت بدان کردم تا خجل گردی و هر جدّ و جهدکه بتوانی در گرفتن من بکنی و هيچکس مرا نتوانست گرفت.اکنون اگر من امير را به خدمت می شايم،امان نامه و انگشتری خود را بفرست تا بيايم،وگرنه اسب و دستار را بفرستم.
امير او را امان نامه و خلعت فرستاد و اسب شناس را باز آورد و به خدمت مشغول کرد.

پس از چندی امیر به او گفت :
- اينک بگو تدبير اين اسبان من چيست؟
اسب شناس خنده ای کرد و گفت :
- در حيرتم که امیر هنوز اين گاوان را اسب می خواند!


از کتاب«آداب الحرب و الشجاعة»،تأليف فخرالدين مبارکشاه،قرن هفتم هجری

#پیرایه_یغمایی.
.
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

07 Jan, 10:32


پنج سال گذشت...
دقیقاً ۱۸ دی ۱۳۹۸ (هشتم ژانویه ۲۰۲۰) ساعت ۶:۱۹ صبح بود

و جنایتکاران همچنان جنایت می کنند
و هِچ کسی جیکش هم در نمی آيد!

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

06 Jan, 11:50


دیداری با تختی در سال روز درگذشتش 17دی ماه

غلامرضا تختی یک ورزشکار ساده و يک کشتی گیر معمولی نبود که فقط برای سرزمینش مدال طلا بیاورد و افتخار کسب کند.
او اخلاق پهلوانی داشت و اسطوره ی شرف و جوانمردی بود.
کوچک ترین اشاره می تواند مربوط به مسابقات قهرمانی تولیدو در سال 1962 باشد. کشتی تختی با الکساندر مدوید قهرمان نامدار روس.
همه می دانستند که مدوید از پای راست به شدت ضربه دیده و رنج می برد و این مسئله نقطه ی ضعف اوست. تختی هم می دانست، اما در طول کشتی نه تنها به این پای آسیب ديده اشاره ای نکرد، بلکه رعايت هم کرد تا بيشتر اذيت نشود.
مدوید به شدت تحت تاثیر قرار گرفت و آن را همه جا بازگو کرد ، و آنها تا پايان دوستان خوبی برای هم ماندند.

آری ...زندگی نامه ی تختی سرشار از اینگونه حوانمردی هاست که اشک غرور به چشم می آورد.
ای کاش بعضی از ورزشکاران اندکی - فقط به اندازه ی يک سر سوزن - شرف انسانی را از او می آموختند . ای کاش ....


پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

04 Jan, 06:00


بعد از پنجاه سال...

این چهار دوست در سال 1972 به هم قول دادند که هفتاد سالگی شان را به تورکوی (بریتانیا) برگردند و با هم جشن بگیرند.
و حالا بعد از پنجاه سال ...

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

03 Jan, 06:05


سخنان ریکی جرویس،کمدین انگلیسی-آمریکایی و
مجری برنامه‌ی گلدن گلوب(سال ۲۰۲۰)خطاب به بازیگران

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

02 Jan, 14:03


هدیه عزیزی است از سوی صدیقه جان کوهکن که با لهجه ی شيرين یزدی قصه ی معروف روباه و کلاغ را برایمان می گوید.

دمش خورشيد درخشان یزد باد!

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

02 Jan, 03:23


من دزد شب رو نيستم ...

اين غزل که به نام مولانا جلال الدين معروف شده و به او منسوب گشته، از سروده های فضل الله حروفی استرآبادی متخلص به «نعيمی»(720-840)است. وی پيشوا و مؤسس فرقه ی حروفيه بود.
اشاره ها:
بیت اول: لا به معنی (نه)، رمز نفی کل
الّا هو: به معنی (جز او) رمز اثبات خداوند
قو زدن: در کتاب جامع التواريخ آمده : به معنی شبيخون زدن و فرو گرفتن
مفتی: فقيهی که شرح فتوا می دهد
يرغو:مجلس محاکمه
ايل گرديدن: تسليم شدن و اطاعت کردن
ترکی کردن: قلدری کردن
توتو زدن: ظاهراً آسيابان ها برای اعلام بیکار شدن آسيا بانگی می زده اند که آن را توتو زدن می گفتند.



دو بیت از اين غزل به دانستگی خوانده نشد.
پيرايه


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

01 Jan, 10:59


نیویورک/ زمستان سال 1983

تصوير همراه «دیوید هامونز/ David Hammons» نویسنده ی آمريکايی است که در خیابان گلوله برفی می فروشد.
او با سلیقه ی خاص گلوله ها را به اندازه های مختلف ساخت و با سلیقه خاص تر روی گلیم کوچکی چید و عجیب این بود که مردم به شدت استقبال کردند و کسب و کارش رونق گرفت.
(قابل توجه نویسندگان گرامی😍)

بعد از او فروش گلوله ی برف در مسکو رواج بسیار گرفت.

پيرايه
t.me/pirayeh_y

در نشانی زیر اصل مطلب و تصاویر بیشتری از این نویسنده در حین فروش گلوله برفی وجود دارد

https://somethingcurated.com/2022/04/04/why-david-hammons-sold-snowballs-on-the-streets-of-new-york/

پيرايه يغمايی

01 Jan, 02:01


این عيد من از عيد دگر شوخ تَرَک
دارد به شگون تور سفيدی به سرَک
او می رسد و من به طرب می روبم،
از خانه ی دل ، خرمن غم را به درک!
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

31 Dec, 12:15


غروب امروز راه قدم زنی ام را عوض کردم و از اتفاق چشمم به این درخت بالا بلند افتاد که زیر نور آخرین غروب سال 2024 در باد می رقصيد.

دریغم آمد که این منظره ی زیبا را با شما عزیزانم شریک نشوم، پس با تلفن همراه این ویدئو را گرفتم و شعر کسرایی را با صدای خودم رویش گذاشتم که قدر زیبایی ها پُررنگ تر شود.
به قول معروف برگ سبزی است ... امیدوارم دوست داشته باشید.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

31 Dec, 06:08


تهران: جشن محقرانه کریسمس مسیحیان لهستانی پناهنده به ایران زمان جنگ جهانی دوم

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

30 Dec, 04:01


ترکيه / اِفِه سوس

می گويند اين آخرين خانه ی مريم مقدس بوده است و او ده سال پایانی زندگی خود را اينجا گذرانده و بعد از مرگ در مکان نامعلومی دفن شده است.
پنج سال پیش در يکی از روزهای آخر اسفند من و (میسی) به ديدن اين خانه در شهر باستانی « افه سوس» رفتيم.
خانه که در ميان درختان زيبای زیتون محاصره شده بود، کاملاً از سنگ بود و معماری رومی داشت با سايه بانی از آرامش.
آنچه که ما ديديم راهروی باريکی بود و اتاقک مستطیل شکلی که به صورت نیايشگاه درآمده بود و محرابی داشت که بر آن شمع و کتاب مقدس گذاشته بودند. صندلی هایی کلیسا وار در این اتاق بود که ما توانستيم نيم ساعتی بنشينيم ومراقبه ای عمیق انجام بدهیم.این نيايشگاه به اتاق نشيمن راه داشت و از آنجا به يک مطبخ کوچک با چند تاقچه و رف.
همه چیز بسیار ساده بود، بی هيچ زرق و برق، اما نمی دانم چگونه بود که همه را جذب می کرد. درختی را که در عکس می بینید، بسیارسالمند اما زيبا و سرزنده بود.
این خانه در این ایام (اواخر دسامبر) بازديدکنندگان بسیار دارد، زیرا مردم بر این باورند که اگر سال را اينجا نو کنند، در آن سال زندگی شان سرشار از سلامت و برکت خواهد بود.

پیرایه

پيرايه يغمايی

29 Dec, 10:28


مسیح روزی خواهد آمد که دیگر به او نیازی نیست!

کافکا
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

29 Dec, 00:57


تولد مسيح به بسياری در ادبيات فارسی - هم ادبيات فاخر و هم عاميانه- رد پا گذاشته است .
به عنوان نمونه هنوز هم در بسياری از نقاط ايران هنگام زايمان زنان، ماما ( قابله) حتماً نام «مريم» را بر زبان می آورد و به صراحت از او در آسان زايی زائو کمک می خواهد.

خراسانی ها برای اينکه زايمان راحت بشود، گل «پنجه ی مريم» را در آب می اندازند و باور دارند که تا پنجه ی مريم در آب خيس بخورد، زايمان انجام خواهد گرفت.
جا دارد که گفته شود، گل پنجه ی مريم که همان گل Cyclamen است که به نام های «بخور مريم» و «شجره مريم» نيز از آن ياد شده، و گلی است که به پنج انگشت می ماند و بسيار خوش بوست.

البته یک زن در لحظه ی زایمان به هر پناهی چنگ می اندازد، چون زایمان شوخی نیست، و اگر چه یک امر عادی پنداشته می شود ، اما آتش بازی با مرگ است و مادر ، جان به کف به دیدار آن آتش بازی می رود. برای همین است که هرباوری را از بُن جانش فریاد می زند و به هر شاخه ای و به هر خرافه ای و به هر باوری چنگ می اندازد. اما دکتر برزو حدادی که پزشک زن و زايمان است، به اثر درمانی این گیاه در هنگام زايمان از نظر پزشکی مُهر تأیید می زند و آن را از خرافه دور می داند.

در قديم در برخی از نقاط ايران هم از جمله آذربايجان و خراسان، هنگامی که زنی فرزندی به دنيا می آورد، ماما با همان کاردی که بند ناف نوزاد را بُريده بود، دورتا دور رختخواب زائو را خط می کشيد، سپس يکی از زنان حاضر در اتاق از او می پرسيد:
- چه می کشی؟
ماما پاسخ می داد:
- حصار.
- برای که؟
- برای مريم و بچه اش
- بکش، بکش ،مبارک است!

پانویس1: پانويس :
این پست که در مورد مسيح و مریم است، بیشتر به علت زمان ويژه ای است که در آن هستيم
آخرین ساعت های سال میلادی 2024 بر عزیزانم پرشگون باد و امیدوارم سال میلادی 2025 بهترین باشد.

پانویس 2: تصویر گل پنجه مریم و شرح کوتاهی در مورد آن در بخش کامنت ها موجود است.

پانویس 3: و شعر (پنجه مریم) از یانیس ریتسوس، همراه با برگردان احمد شاملو در بخش کامنت ها

پيرايه

.

پيرايه يغمايی

28 Dec, 03:38


زخمی به او بزن عمیق‌تر از انزوا ...

.t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

27 Dec, 17:19


نگاه زیبای خرس به عکاس در ارتفاعات جنگلهای هیرکانی مازندران
امیر گوهردهی، دی ماه /1403

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

26 Dec, 23:22


سرزمينی که مسيح در آن زاده شد، غرق خون است
چگونه می توانید کریسمس را جشن بگیرید؟

the land Christ was born is soaked in blood.
How can anyone celebrate Christmas while


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

26 Dec, 09:36


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

25 Dec, 23:57


شکستن سنگ آرامگاه شاملو در ایران، ادرار کردن بر سنگ آرامگاه ساعدی در پاریس کاملاً نشان می دهد که انسانیت به شدت سقوط کرده و سیاستمداران ما هيچ کدام با هم فرقی ندارند و همه از یک قماشند، متأسفانه ...

بی گمان الان هر کس دارد جوهره ی خودش را نشان می دهد
یک انسان اصیل هرگز این کار زشت را را نمی کند چون اصلاً تأثيری هم ندارد
چه چیزی را می خواهد ثابت کند جز بی مایگی خودش را
دشمنی کردن هم باید بالا بلند و زیبا باشد.

شما عزیزان را به خواندن آخرین جمله عزاداران بیل از ساعدی دعوت می کنم:
مثل قورباغه‌های ریز و درشتی که از فاضلاب تنگ و تاریکی نجات یافته، به استخرِ پر لجنی رسیده باشند.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

25 Dec, 10:43


دم خانوما گرم که دروغ تو کارشون نیست
هر چی تو دل شونه میگن، از هیچ کس هم بجز خدا نمی ترسن
😍😍😍

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

25 Dec, 04:25


روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان تراز
ایزد ما وسوسه ی عاشقی -
از تو پذیرد- نپذیرد نماز...


آیا رودکی با این چارگانی زیبا یک طلوع درخشان در آسمان شعر فارسی قرن جهارم هجری نیست؟

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

24 Dec, 10:43


آنری میشو و طرح چهره ی خودش، با واژگان خودش

آنری میشو (به فرانسوی: Henri Michaux) شاعر، نویسنده و نقاش بلژیکی

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Dec, 23:42


ما جای پای مانده در برفیم...

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Dec, 10:37


مگر ...

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Dec, 01:17


من در قعر ضمیر خود احساسی دارم:
و آن این که رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی او به او باز خواهد گشت.
من یقین دارم که ایران می‌تواند قد راست کند و آنگونه که درخور فرهنگ تمدن و سالخوردگی اوست، نکته‌های بسیاری به جهان بیاموزد.

دکترمحمدعلی اسلامی نُدوشَن

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

22 Dec, 10:10


محمد کلهر می گويد:

زمستان ۱۳۹۱ این ویدئو را از محمدعلی بهمنی ضبط کردم و برای اولین بار است که منتشر می‌شود.
او پیش از خواندن غزل «دریا»، دلیل نامگذاری این شعر و خاطره بامزه آن را بازگو کرده است که پیشنهاد می‌کنم ببینید.
.
.
روان هر دو هنرمند بی تکرار محمد علی بهمنی و ناصر عبداللهی شاد و یادشان جاودانه و زندگی محمد کلهر عزیز در بلندا و با عزت باد!

پيرايه



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

22 Dec, 02:02


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Dec, 12:42


تهران، امروز صبح، اول دی ماه 1403
عکاس: ناشناس


عکس اگر چه حقیقت ترسناکی را بیان می کند، اما از نظر هنری شاهکاری است.

باز نشر از کانال (درباره عکاسی)
@Everythingaboutphotography

t.me/pirayeh_y
.

پيرايه يغمايی

21 Dec, 04:40


تهران . روز اول دی ماه سال 1367

من از پشت پنجره ، گنجشک ها را در اولين برف زمستانی به يسنا - پسر کوچکم - نشان می دهم.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Dec, 00:47


لحن و طنین صدای فریدون فرح اندوز - آقای صدا- رونق شعر را چندین هزار می کند، به ويژه اگر با میکس شاپور عزیز همراه باشد

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Dec, 08:09


شب یلدای آتش ...

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Dec, 00:12


شب يلدا
اثر اسماعیل جلایر، نقاش تراز اول زمان ناصری

..
این تابلوی رنگ و روغن اکنون به نام «خانم ها دور سماور» در موزه ی ويکتوريا - آلبرت لندن نگهداری می شود

Ladies Around a Samovar
Painted by Isma'il Jalayir, Tehran,
הערות From: Royal Persian paintings: the Qajar epoch 1785-1925, p. 261, pl. 86
Original (oil on canvas, 143.8 x 195 cm.) in Victoria and Albert Museum, London See less
.
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

04 Dec, 03:01


یاشاسین دومان!

اسمش« دومان » است .
دومان به زبان ترکی يعنی مِه، دود
دومان يکی از چهل سگ تجسس و زنده ياب هلال احمر ايران است.
دومان در مأموريت خود در زلزله آذربايجان جان دوازده نفر را نجات داد.
در زلزله ی وان ترکيه هم جان بیست و هفت نفر را.
از دومان هيچکس تشکر نکرد بجز مربی اش.

ولی من (پيرايه) شخصاً در مقابلش خم می شوم و کلاه انسانيت از سر برمی گيرم.

دومان دمت گرم که بودنت شرافت خیلی ها را زیر پا لِه می کند.
کاش بعضی از آدم ها کمی سگ باشند!


پا نويس: اين پست ممکن است از مطالب هنری دور باشد، اما با مسائل فرهنگی و عاطفی نسبتی دارد.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

03 Dec, 12:29


نقاشى رنگ و روغن روی بوم كار«نجف دريابندرى» از سلول زندانش در سن بيست و دوسالگی
دريا بندری اين نقاشی را در حالی كه به انتظار اجرای حكم اعدام خود بوده، از سلول خود می کشد.
در همين سلول است كه كتاب مهم «تاريخ فلسفه غرب» را ترجمه مى كند و به این ترتيب- با نقاشی و ترجمه- روزهای تلخ زندان را برای خود کوتاه می سازد.
چهار سال بعد در بیست و پنج سالگی حکم اعدامش لغو می گردد و از زندان آزاد می شود و زندگی پربار خود را ادامه می دهد.

مهرداد حجتی می گويد:
نجف دريابندری هميشه این تابلوی نقاشی را به ياد روزهای زندان، در اتاق کارش آويخته بود. همان زندانی که مسیر زندگی او را برای همیشه تغییر داد و او را از یک جوان فعال سیاسی به یک فعال تاثیرگذار فرهنگی تبديل کرد.
آری ... او ادبیات را برگزید . هر چند هوشیاری اش را هم در سیاست هرگز از دست نداد.

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

02 Dec, 11:15


وخاطرات غباری شدند بر ظرف های عتیقه
و فالی خشکیده،
در فنجان قهوه...

نیلوفر توفیق

نیلوفر توفیق هنرمند خوب معاصر در مورد اين «فتو کلاژ» گفت:
پشت این عکس قفسه ای است با اشیاء قدیمی که وارونه شده اند، انگار که شیشه ها در حال فرو ریختن هستند.

نیلوفر حالا دیگر این عروس کوچک سال نیست،هنرمند با احساس و کنجکاوی است که هر لحظه خط نگاهش را پر رنگ تر می کند.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

02 Dec, 03:28


زندگی رسم خوشايندی است ....
سهراب سپهری

اسفندی ها در ابیانه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

01 Dec, 04:46


روان شناسان بر اين باورند که خودشيفتگی هم - در حد متعادل- یک نوع غیرتمندی نسبت به خويشتن خويش است.
آنها می گويند بطور کلی هر صفتی در جوهره ی انسان هم جهت مثبت دارد و هم جهت منفی
و هر صفتی به میزان متعادل در شخصيت انسان لازم است، از جمله خودشيفتگی و خودخواهی . چون فروتنی بسیار ذلت می آورد.

متأسفانه خانواده های ایرانی ، همواره فرزندان خود را از خودخواهی (دوست داشتن خود) پرهيز می دهند و همیشه به فروتنی و صبوری فرامی خوانند.


و چه بد می کنند...

پيرايه


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

30 Nov, 16:03


انیمیشن گل یخ/ ترانه جاودانه کورش یغمایی
انیماتور : فائز ادهری


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

30 Nov, 04:12


اين پست به یاد کارگران معدن طبس است که جانی از شرافت داشتند، اما ناجوانمردانه مُردند و حقوق شان پایمال شد

.سال 1930
تصوير دردناکی از شیوه‌ی انتقال کارگران معدن زغال‌سنگ به عمق معدن
فقط نگاه کارگران را ببینيد که چطور آدم را در اندوه بی تخفيفی خفه می کند.


و دریافت شاملو چه به حق و چه زیبا بود از این انسان های راستین:

انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت.
و آستين اش از اشک تر بود...



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

29 Nov, 14:45


«معبد هندو ها» يا « بت گوران» در بندر عباس
اين معبد در سال 1310 هجری قمری در زمان حکومت سعدالملک و توسط تجار هندی ساخته شده، و نمونه ی منحصر به فرد سبک معماری هندی در ايران است و امتياز متفاوت ترين گنبد از مجموعه ی بناهای تاريخی ايران را با خود دارد.

معبد زیبای هندو ها که اکنون در وسط شهر بندرعباس، کنار بازار روز، قرار دارد، از سال 1377 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسيده است.

از عزیزان ساکن بندر عباس خواهش می شود که اگر اطلاعات دیگری از این معبد دارند، از ما دریغ نفرمایند و در ضمن ما را به چند تصویر جدید از این بنا میهمان کنند

از حالا ممنونیم

عزیزان در بخش کامنت ها می توانند چند تصویر از داخل معبد را هم ببینند.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

29 Nov, 05:15


آن روزها ؛
هر گوشه ی صندوقخانه
در سکوت ظهر،
گویی جهانی بود.

هر کس ز تاریکی نمی ترسيد،
در چشم هایم
قهرمانی بود ...

آن روزها....
آن روزها ...

فروغ فرخزاد


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

28 Nov, 15:38


عکس از : معین محمد نژاد

عکس بسیار قابل تأمل است و آدم می تواند مدت ها به حالت پسر و گربه که انگار در ذهنیت خود دارند مثل هم فکر می کنند، نگاه کند و دُم منفعل گربه را با دست های منفعل و افتاده پسر در ذهنش تاخت بزند.

و باز به کوچه ی خالی و بی رونقی - که دارد مثل پسر و مثل گربه فکر می کند- ، دقیق شود و انحنای بی دلیل آن ذهنش را کش و قوس بدهد.

و دست آخر کارگردانی آن جوی آب را ببیندکه چه ماهرانه اندیشه ی عکاس و پسر و گربه و کوچه و دوربین و بیننده را به سوی خیامی ها می کشاند، بی آنکه متوجه شوند که دارند کشيده می شوند

درودها به عکاس با احساس که با نگاه هوشیارانه لحظه ی به این زیبایی را از زمان به سرقت می برد و لحظه های ما را سرشار می کند.
سینه اش آتشکده فارس باد!

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

28 Nov, 02:35


دوست جدید من جناب کاکاتو
حالا ایشان پشت پنجره اتاق من منتظر صبحانه است.

- کاکاتو به دوستان سلام کن!

پيرايه



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

27 Nov, 14:03


یعنی ما وقتی می خواهیم خراب کنیم ، از دم همه چیز را خراب می کنیم.
اصلاً می زنيم به سيم آخر. بزرگ و کوچک و نوجوان و کودک و تعلیم و تربیت و ذهنیت اخلاقی و هیچی دیگه هم سرمان نمی شود.
شما را بخدا ببینید این شعر است که آقای ناصر کشاورز شاعر کودکان برای بچه ها سروده؟
آیا این اهانت به حیثيت مادران، لطمه به غرور پدران، خدشه به اعتبار خانواده ها و آسيب به ذهنیت کودکان نیست؟
کودک چه باید از این شعر یاد بگیرد؟ این شعر را باید کجای خیال خود بگذارد، چطوری فکرش را باید با این شعر رشد بدهد؟
یکی نیست بگوید : جناب کشاورز همه چیز پول و شغل نیست . بچه ها معصوم ترین قهرمانان این اجتماع فاجعه بار ما هستند، خودت را جمع و جور کن و بیشتر از این با این مزخرفات به خیال ظريف شان تازیانه نزن!

t.me/pirayeh_y

پيرايه

پيرايه يغمايی

27 Nov, 00:31


عجب کار محشری کرده اند گروه «ول شدگان » از روی ترانه ی «جانی بی. گود» (Johnny B. Goode) ، ترانه ای در سبک راک اند رول
دور از همه غم و غصه ای زمانه ببینید و حال کنید و بخندید.

درمورد اصل ترانه :
جانی بی. گود" (Johnny B. Goode) اولین ترانه راک اند رولی بود اثر «چاک بری» که در آن به موضوع ستاره شدن در موسیقی راک اند رول پرداخته بود.


پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

26 Nov, 01:08


خفاش شب گسترده اینک بال خود را
می جوید او در تیرگی اقبال خود را

پای خشونت می زند بر پیکر روز
غرق تباهی می کند، پامال خود را

در مشعل سوزان چشم روشن من،
هر دم فروتر می کند، چنگال خود را

چشمان خود را هم به حیلت بسته دارد
تا ننگرد نیرنگ بی دنبال خود را

بی مایگان را مایه از بی مایگی باد
شيطان ، شرر می پرورد اطفال خود را

من کز تبار عشقم و از نسل نورم،
در حیرتم کاینگونه بینم حال خود را

چون من صبوری می کنم، او می ستیزد
هرگز نمی بخشم به خود، اهمال خود را

ای اسب زرین سحر! بر شب بتازان
پایی بجنبان و برافشان یال خود را

ای موم زرد آسمان! کی می گدازی؟
کی بخشی ام آن سرخی سيّال خود را؟

در من جنین تازه ای پا می گشايد
در زايشی فرخنده بینم فال خود را

افسانه يغمایی

پيرايه يغمايی

25 Nov, 07:17


بچه گی های ما با اینکه اسباب بازی نداشتيم، اتاق جداگانه و تخت و کمد و میز تحرير و کامپيوتر و موبایل و از اين دنگ و فنگ ها نداشتيم، حتا گاهی بدون شام می خوابیديم و یادشان می رفت بیدارمان کنند،
با اينکه گاهی وقت ها حتی فراموش می کردند، کلاس چندم هستيم،
با اينکه اصلاً نمی دانستيم معلم سرخانه و خصوصی چيست،
با اينکه کسی نازمان را نمی کشيد، با همه این کم و کسری ها و خیلی چیزهای دیگر که نداشتيم، بهتر درس می خواندیم، بهتر به ما می گذشت.
بچه گی های ما واقعاً بچه گی بود با (يه قل - دوقل) با (لِی لِی) ، با (دوز بازی)، با (اسم و فامیل بازی)، از همه مهم تر با دیالوگ های قافیه دار

یادم می آيد بازی های ساده ای داشتيم و هر کدام از این بازی ها انگار هدفمند بودند که چیزی به ما یاد بدهند.
مثلاً يکی از این چیزها گویه و واگویه کلمه ها بود، از اين قبيل :

- بگو لوبیا/ - لوبیا/ - فردا زود بیا
- بگو فتیله/ - فتیله/ - فردا تعطیله
- بگو عدسی/ - عدسی/ - فردا مرخصی
- بگو تشت/ - تشت/ بشین برو رشت!
- بگو متکا/ - متکا!/ - بخور از این کتکا!
- بگو دوچرخه/ - دوچرخه/ - سبیل بابات می چرخه!


فکر نمی کنید که ما از همين جمله های ساده ريتم شعر و وزن و قافيه را تعليم می گرفتيم؟

پيرايه


.

پيرايه يغمايی

24 Nov, 21:37


باز هم با ساعدی به بهانه ی دیدارش در آذرماه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

24 Nov, 11:27


پاريس، دوّم آذر 1364
روز بارانی و خاکسپاری غريبانه ی غلامحسين ساعدی

دیداری با «گوهر مراد» که همواره در ادب فارسی زنده است.
عکس از رضا دقتی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

24 Nov, 01:04


یاد می دار...

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Nov, 09:34


در آن زمان ها برای اينکه مردم از هر طريقی به تفکر برسند، در صفحه ی جدول و سرگرمی بعضی از مجله های هفتگی يک شعر تصويری برای مسابقه می گذاشتند
داستان این شعر تصويری از این قرار بود که بعضی از کلمات شعر را می نوشتند و به جای بعضی ديگر تصويری می کشيدند.
گاهی هم کلمه را می شکستند ، یعنی يک قسمت از آن را می نوشتند و يک قسمت دیگر را می کشيدند. مثلاً در کلمه ی «شب نم» (شب) را می کشيدند و (نم) را می نوشتند.
این مسابقه ی شعر تصويری برای خوانندگان خيلی مجله جالب بود، مدت ها روی آن فکر می کردند تا اصل شعر را پيدا کنند.
تصوير پيوست يکی از همان مسابقه های شعر تصويری است که از مجله ها ی قديمی به دست آمده.

آيا می توانيد اصل شعر را حدس بزنيد؟

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Nov, 01:56


یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه «یورک» و «رویال هالووی لندن» با استفاده از فناوری چاپ سه‌بُعدی، مجرای صوتی یک مومیایی ۳ هزار ساله را بازآفرینی کردند.

تیم تحقیقاتی پروژه از طریق ترکیبی از «سی‌تی‌ اسکن» و فناوری «چاپ سه بعدی» مجرای صوتی این مومیایی را که به یک کاهن مصر باستان تعلق داشت، بازسازی کردند و به این ترتیب محققان دانستند که صدای این کاهن در زمان حیات تقریباً چگونه بوده است.
این صدا با استفاده از مجرای صوتی چاپ سه‌بعدی شده با یک حنجره الکترونیکی ساخته شد. صدای تولید شده از این مدل هم یک صدای واحد بود. بنا به گفته محققان اين روش هنوز قادر به تولید گفتار نيست ولی می‌تواند صدای باستانیان را بازسازی کند.

باید گفت دو عامل در موفقیت این پروژه تاثیر گذار بودند. اول اینکه دستگاه صوتی هر فرد منحصر به فرد است و دیگر اینکه به دلیل فرآیند مومیایی شدن، دستگاه صوتی این کاهن بافتی نرم داشته.

نتایج این مطالعه در مجله «Scientific Reports» انتشار یافت.

در پایان کلیپ صدای موميايی را می توانيد بشنويد
این مومیایی اکنون در موزه شهر «لیدز/(Leeds)» انگلیس نگهداری می‌شود.

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Nov, 17:12


اسم تصویر همانطور که در بالایش نوشته شده :
«زدن مرد همسرش را و آمدن همسايه ها»
منبع تصویر: تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه/ چارلز جیمزویلس/ مترجم: سیدعبدالله/ به کوشش جمشید دودانگه، مهرداد نیکنام/انتشارات زرین/ تهران/ ۱۳۶۳
.
باور بفرمایید این را ما نمی گوییم ، بلکه تاریخ اجتماعی ایران می گوید که بیشتر مردهای ایرانی دست زدن خوبی داشته اند، انگار فقط مردانگی را در این می دانسته اند که دست روی زنشان بلند کنند.

آن هم با چماق و چه چماقی... ،
آن هم یک زن کوچک سال
آن هم يک شوهر پير با ریش سفید

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Nov, 08:50


دنيا کوچکتر از آن است که من و پيکاسو را در خود جای بدهد.
اين آخرين جمله ای بود که «جان ويليام گادوارد» نقاش انگليسی نوشت و بعد خودکشی کرد.

..

نام اثر: شاهزاده خانم ایرانی
اثر: جان ويليام گادوارد

جان ويليام گادوارد نقاش انگليسی در سال 1861 چشم به جهان گشود. موضوع بیشتر نقاشی‌های او زنانی در جامه‌های کلاسیک از چشم اندازهای گوناگون بود.

سبک نقاشی جان ويليام گاوارد با ورود پيکاسو از رونق افتاد و او در سن شصت و یک سالگی خودکشی کرد و از خودش يادداشتی باقی گذاشت بدين مضمون :
دنيا کوچکتر از آن است که من و پيکاسو را در خود جای بدهد.

خانواده ی او که با هنرمند شدنش مخالف بودند،ازخودکشی وی شرم ‌زده شدند، يادداشت های او را سوزاندند. ظاهراً هيچ عکسی هم از او به جای نمانده است.

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Nov, 13:30


شعرهايی هستند مانند بعضی از زنان زيبا
که تازگی و کمال در آنها حل شده است.
آنها را تعريف نمی کنيم،
دوست شان داريم.

شارل بودلر

و «اوا گاردنر» يکی از آن شعرهاست.

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Nov, 07:44


نخستين کسی که جان خود را در تصادف اتومبيل در ايران از دست داد، درويش خان ، موسيقيدان معروف بود .
پدرام صبا نوه ی ملك الشعرا صبا مرگ درویش خان را از قول پدرش اين طور نقل مي كند:
پدرم می گفت: « شب چهارشنبه دوم آذر ماه سال 1305 در منزل یکی از دوستان بوديم. همه مهمانان اهل هنر بودند درویش خان هم حضور داشت .شبی بود که هرگز از یاد نمی رود، هر کدام نغمه ای نواختیم. آنقدر خوش گذشت، که نفهميديم چگونه گذشت. تا نيمه شب شد و مجلس به آخر رسید درویش خان تار را برداشت و گفت:«شور آخر را هم بزنیم» . و شوری نواخت که حیرت انگیز وهنگامه بود. پس از آن با درشکه راهی منزل شد. در بین راه درشکه اش با خودرويی تصادف کرد و در اثر ضربه ای که به سرش وارد آمد، جان سپرد. »

پیکر درویش خان در ظهیر الدوله نزدیک امامزاده قاسم به خاک سپرده شد.
فردای آن شب روزنامه‌ها نوشتند: « تار مرد!». او هنگام مرگ فقط 54 سال داشت.

درویش‌خان از استادان موسيقی اواخر دوره قاجاريه است. او موسیقی سنتی ایران را به ۷ دستگاه بخش کرد و آهنگ‌های زيبای بسیاری ساخت که ۲۲ آهنگ از آن ها برجای مانده است.

قطعات (اگر مستم) و (ای زلف سر کجت) از اوست

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

19 Nov, 11:46


طهران در قصر گلستان
جناب اشرف نایب‌اسلطنه انشاالله احوال شریف شما خوب است. چند وقت است که از سلامتی شما اطلاع ندارم، انشاالله تا به حال رفع کسالت شما شده است. من وقتی که ولیعهد بودم یک ماهیانه داشتم از قبیل جوراب، دستمال، کفش، هوله (حوله)، این تور[این‌طور] چیزها بود دو سه ماه بود که نمی‌دادند و اول ماه رمضان هم دادند اما درست ندادند. مثلاً دستما[ل] باید 15جفت می‌دادند 12جفت دادند، کفش باید دو جفت بدهند یک جفت دادند، دستمال باید سی عدد بدهند مثلاً 18عدد دادند هوله که ابداً ندادند قدغن کنید من بعد درست بدهند و وقتیکه ولیعهد بودیم سالی دو هزار تومان سرف[صرف] جیب من بود، سه سال ولیعهد بودم دو سالشرا دادند مال امسال را ندادند هالا[حالا] که وضعها مخشوش[مغشوش] است بگوئید هالیه[حالیه] سرف[صرف] جیب پارسال که مانده است او را بدهند بخدا من پول لازم دارم و ندارم البته قدغن کنید که سرف[صرف] جیب پارسال مرا بدهند البته بدهند.
[احمدشاه]

آن وقت این آقا با این دستخط و انشاء و املاء شانزده سال بر ایران حکومت کرده

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Nov, 22:19


نویسنده ی نام آور «سیمین دانشور» ، بدون گل، بدون تور سر، با مخالفت بسیار خانواده ی داماد و با عشق بسیارتر به «جلال آل احمد» در شب عروسی ساده ی خود
دختر خانم سمت چپ جلال باید خواهرش باشد ، بی شباهت به هم نیستند.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Nov, 12:11


عموماً کارگردانان به من نقش‌های تراژیک پیشنهاد می‌کنند،
چون چشم‌های من غمگین است.
امّا این اندوه در چشم‌های من بازتاب ‌دهنده ی شخصیت واقعی من نیست.
چون من همیشه خوشبخت بوده ام و دوست دارم بخندم و نکته‌ پرانی کنم.

عمر شريف

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Nov, 00:13


27 آذرماه سال 1304

اولين عکس هوايی از قله ی دماوند

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

17 Nov, 08:18


نخستين بوسه های ما بگذار...
...
شعرهای عاشقانه ی شاملو در شمار زیباترین عاشقانه های جهان است
و اين زیبایی اول به خاطر تصويرهای تازه ی است که در آنها به کار گرفته شده و ديگر بخاطر احساس والای شاعر نسبت به عشق است.
زيرا که شعاع اين عشق به آینه ی ذهنی می خورد که درد کشيده و عاصی است.
از اين روست که شعر شاملو در اوج عاشقانگی هم از ترسيم خطوط تيره ی پيرامونش غافل نمی ماند .
عاشقانه های شاملو بدون اينکه بازتاب آه و ناله و سوز و گداز و گريه و زاری باشد، عاشقانه است.
مثل شعر زیر که نخستين بوسه های عاشقانه اش هم يادآور بوسه های سرخی می شود که یارانش با دهان خون آلود بر خاک زدند

نخستين بوسه های ما بگذار،
يادبود آن بوسه ها باد
که ياران
با دهان سرخ حويش
بر زمين ناسپاس نهادند...

احمد شاملو

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

16 Nov, 16:06


روز پنجشنبه ۱۴ نوامبر 2024 (همین دو روز پیش) نمایندگان مائوری در مجلس نیوزیلند، با «رقص هاکا » به لایحه بحث برانگیزی که سند تاسیس ۱۸۴ ساله بین بریتانیایی‌ها و قبایل مائوری (بومیان نیوزلند) را بازتفسیر می‌کند، اعتراض کردند.
 
هانا راویتی مایپی کلارک (22 ساله) ، نماینده اقلیت مائوری در مجلس نیوزلند، اعتراض هاکا را آغاز نمود و لایحه جدید را پاره کرد.
 
این لایحه پیشنهادی تصویب و به کمیته منتخب ارسال شده است. با این حال، بسیاری از مائوری‌ها و حامیان آن‌ها، این قانون بحث‌برانگیز را به‌عنوان تضعیف حقوق مردم بومی این کشور می‌دانند که حدود ۲۰ درصد از جمعیت ۵/۳ میلیونی این کشور را تشکیل می‌دهند.
 
بر اساس تاریخچه مائوری‌ها، رقص آئینی «هاکا» که با فریاد و حرکات موزون گروهی انجام می‌شود، معمولا پیش از نبرد اجرا می‌شود و جنبه قدرت‌نمایی و رجزخوانی دارد

درود بر مردمی که به حقوقشان احترام می گذارند و از آن دفاع می کنند.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

16 Nov, 12:34


این جناب را که ملاحظه می فرمایید ، یک گوسفند ناقلا، از نژاد مرينوس در حومه ی «کنبرا» در «استرالیا»ست که هفت سال تمام خودش را از چشم صاحبش مخفی نگاه داشته بود تا پشمش را کوتاه نکنند.
رشد پشم این نوع گوسفند تقریبا ۷ سانتیمتر در سال است که پشم ایشان به نیم متر رسیده بود که پیدایش کردند.
پس از اصلاح این آقا- توسط «این الکینز» قهرمان پشم‌ چینی استرالیا - 42 کیلو پشم بدست آمد.
البته ایشان بعد از اینکه در مخفی گاهش- به این شکل خَفَن که می بینید-، پیدا شد، از کاری که کرده بود خیلی خجالت کشید و این عکس درست مربوط به همان لحظه ی خجالت است.

پیرایه
.
این هم فیلمی از مراسم پشم چینی این آقای مرینوس
https://www.youtube.com/watch?v=yLrvy4ejQuA

پيرايه يغمايی

16 Nov, 08:11


در کنج قفس پشت خمی دارد شير
گردن به کمند ستمی دارد شير
در چشم تَرَش سايه ای از جنگل دور
ای وای... - خدايا - چه غمی دارد شير ...

چارگانی از : هوشنگ ابتهاج ( سایه )

تصوير از کاشی کاری های کاخ گلستان.

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

15 Nov, 12:36


سوخت همه خرمنم،
کشته عشقت منم
یکسره جان و تنم،

ای صنم بــد مکـن
بیش از این ظلم بی حد مکن
بیش از این ظلم بی حد مکن

سوخت... سوخت ... سوخت ...

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Nov, 17:55


واعظ مفتخواره ای می رفت
جامه ای از دروغ بر تن او
مکر نُهصد قبیله در ذهنش
طوقی از شعبده به گردن او
.
واعظ مفتخواره وعظی داشت،
دهنش باتلاقی از خون بود
وعظ او های وهوی گرمابه
مغز او زير چتر افيون بود
.
واعظ مفتخواره می خنديد،
خنده اش رنگ سیب کرمو بود
صورتی ديده بودم از ابليس،
ای عجب ! طرح چهره ی او بود!

پيرايه
.

پيرايه يغمايی

14 Nov, 12:47


سال 1359

چه جمع عزیزی
رديف اول نشسته از چپ : سیمین بهبهانی، مهدی اخوان ثالث، ابوالحسن نجفی، محمدعلی سپانلو و شهرزاد سپانلو؛
ایستاده: اسماعیل نوری اعلا؛
رديف دوم نشسته از چپ: نعمت آزرم، حسن پستا، محمود مشرف آزاد تهرانی،

(و نگاه آن رند خراسانی به سیمین بهبهانی )

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Nov, 03:45


يک مطبخ قدیمی در یزد با وسايل قدیمی
.
آن چراغ خوراک پزی های فتیله ای که روی تاقچه گذاشته شده، می تواند مال زمان های دير و دور باشد.
من یادم می آید که در خانه ی ما يکی از اینها از قديم مانده بود.
مادرم بهش می گفت قورباغه ای! چون که لعابش طرح پوست قورباغه بود.
مادرم دلش نمی آمد قورباغه ای را مرخص کند. قورباغه ای هم دیگر خیلی خیلی پیر شده بود، گاهی وقت ها هم برای اعتراض دود می زد.
نمی دانم؟، حتماً از قورباغه ای خاطره ی خوبی داشت. شايد در يک روز خوب با پدرم رفته بودند وخريده بودندش- چون آنها خیلی کم با هم به خريد می رفتند - هر چه که بود برایش خیلی عزیز بود.
قورباغه ای پیر ديگر در خانه ی ما اعتباری به هم زده بود و شده بود مقطع تاریخ خانوادگی! چون مادرم همیشه می گفت:
- این چراغ هم عمر پرویزه ( یعنی برادربزرگ من)

شايد هم چون هم عمر اولین پسرش بود،خیلی دوستش داشت، نمی دانم؟

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Nov, 02:23


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Nov, 12:59


در زمان حمله اعراب نام بسیاری از شهرهای ايران به الفبای عربی گره خورد چنانکه:

آتورپايکان شد: آذربايجان
پارس شد: فارس
گندی شاپورشد: جندی شاپور
سپاهان شد: اصفهان
گهرم (يا گاهرم ) شد: جهرم
توس شد: مشهد

اما غیرت گيلانی ها اجازه نداد که گيلان بشود جيلان
و اگر چه جغرافی نویسان اسلامی در کتاب هایشان گيلان و روستاها و نواحی کوهستانی پيرامون آن را جيلان و جيلانات ناميدند، اما گيلانی ها حتی به اين اسناد مکتوب هم سرسوزنی اعتنا نکردند و گيلان همچنان گيلان ماند.

درود بر شرفشان!

به قول معروف گيلان، تو را قوربان!

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Nov, 05:40


همين پفيوزهای کراواتی خندان بودند که دورش جمع شدند، با شيفتگی احمقانه ای جلویش چهار زانو نشستند، به لاطائلات ابلهانه اش ارزش گذاشتند،به لحن جاهلانه و روستایی وارش خندیدند، عکس نبوده اش را در ماه نشانه گرفتند و به مردم نشان دادند و آخوندیسم را به ایران تحمیل کردند.

خوب نگاهشان کنید، همین ها بودند با مغزهای نخود وارشان
گناهشان بخشودنی نیست.

پيرايه
.
.


.

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Nov, 02:16


باور بفرمایید کارت پستال نیست.
اينجا لرستان است.
آبشار شِوی است.
Shevy /shevi
«شوی» در گويش لری بختياری نامی است زنانه، به معنای نرما و لطافت.
و اين نام نسبتی دارد با اسطوره ها که آب را نماد زن می دانند و واقعاً هم که اين آبشار به موی ابريشمی زن می ماند.
چه سرزمينی داريم...
چه زبانی ...
چه استعاره هایی...

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

12 Nov, 12:39


یک دختر لخت شدو تمام دنیا فهمید.
تمام ایران را لخت کردند و کسی نفهمید.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

12 Nov, 07:12


جدال لفظی آقای کاظم رجوی (شاعر با تخلص ایزد) با استاد مجتبی مینوی در نشست ادبی جشن هنر توس

با سپاس از جناب رسول زمانی که کلیپ را برایم فرستاد

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

11 Nov, 19:57


گدایان بهر روزی طفلشان را کور می خواهند
طبیبان جملگی مخلوق را رنجور می خواهند
تمام مرده شويان راضی اند بر مردن مردم
بنازم مطربان، مخلوق را مسرور می خواهند

منسوب به شيخ بهايی


در ادامه از پيرايه :
بنازم بيشتر «يغماييان» را کز سر يغما؛
تمام خلق را از پول و زر کیفور می خواهند


در ادامه دوم از پيرايه :
خدا لعنت کند اهل ريا و زرق و عمامه
که طنازان خوشگل را چنين مستور می خواهند





t.me/pirayeh_y
.

پيرايه يغمايی

11 Nov, 13:09


آن‌ها پاهای مرا وصله كردند و دوختند و بعد هم به من كاری دادند كه بتوانم در حین انجام آن بنشینم. كار من شمردن مردمی است كه از روی پل عبور می‌كنند. آن‌ها خیلی دلشان می‌خواهد كه نتیجه فعالیتشان را با ارقام ثابت كنند و از این كار پوچ لذتی فراوان می‌برند. تمام روز، تمام روز دهان خاموش من مثل ساعت كار می‌كند، و من اعداد را روی هم می‌گذارم تا بتوانم غروب رقم بزرگی را برای خشنودی آنان پیشكش‌شان كنم
اما آمار آن‌ها درست نیست. متاسفم، ولی آمارشان درست نیست. و من باوجود آن‌كه می توانم این احساس را در دیگران ایجاد كنم كه آدم صادقی هستم، اما راستش موجود قابل اعتمادی نیستم. آن‌چه مرا در خفا خوشحال می‌كند، این است كه گاهی عابری را وارد آمارشان نمی كنم و یا وقتی دلم به حالشان سوخت، چند نفری را به آمارشان اضافه می‌كنم
بله، خوشبختی آن‌ها در دست من است. آن‌ها پیش خودشان حساب می‌كنند كه امروز چند نفر در دقیقه از روی پل رد شده‌اند و در ده سال آینده چند نفر« عبور خواهند كرد.» آن‌ها « مستقبل كامل» را دوست دارند. با وجود این، باید عرض كنم كه آمارشان ابداَ درست نیست... زمانی كه معشوقه كوچك من از روی پل عبور می‌كند، من در تمام این مدت هیچ یك از افرادی را كه عبور می‌كنند به آن‌ها گزارش نمی‌دهم. این دو دقیقه به من تعلق دارد،تنها به من ....
.
از اولین رمان هاینریش بُل به نام : قطار به موقع رسيد
و به آلمانی :
Der Zug war pünktlich
Heinrich Theodor Böll See Less
t.me/pirayeh_y

در صورت برداشت، لطفاً حقوق بازنشر را رعایت بفرمایید
متأسفانه من می بینم که افراد بی اخلاقی سرقت می کنند و مرجع نمی دهند
و متأسفانه چاره ای نیست بجز نام بردن از آنها و از حالا پوزش...

پيرايه
.
.

پيرايه يغمايی

11 Nov, 07:07


حالا برويم با صدای مخملی زنده یاد بنان در یادهای مان قدمی بزنيم:

باز...
ای الهه ی ناز
با دل من بساز
کاين غم جانگداز
برود زبرم...

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

10 Nov, 11:33


ای بی تو حیات‌ها فسرده
وی بی‌تو سماع مُرده مُرده
ما بر در عشق حلقه کوبان،
تو قفل زده، کلید برده ...

مولانا جلال الدين
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

10 Nov, 04:09


روایت است که شيطان در ابتدا از فرشتگان مقرّب بود.
وی هفتصد هزار سال عبادت کرده و سه هزار سال شاگرد رضوان بود.
اما به دلیل عشق به خداوند، آدم ملعون را شناخت، به او سجده نکرد از بهشت رانده شد و به «سمنان» افتاد.

تفسیر طبری، ج 1، ص 53


درود بزرگ بر سمنانی های عزیز که از نسل آن بزرگوار هستند


(و البته خودم که رگ و ریشه ای در آن خاک مقدس دارم😍)

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

09 Nov, 11:13


😂😂😂

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

09 Nov, 00:24


تهران : سال هزارو سیصد و یک (1301)
ملک الشعرای بهار در حال دانه پاشیدن برای کبوترهای خود

ملک الشعرای بهار از ابتدای جوانی علاقه مفرطی به کبوتر داشت و از خرامیدن شان روی زمین و معلق بازی شان در آسمان لذت می برد. این علاقه تا آخر عمر در او باقی بود و او در موقع فراغت بخشی از وقت خود را به نوازش و رسیدگی به کبوتران می گذراند و کبوترخانه ای نیز در انتهای حیاط خانه اش برای آنها ساخته بود.
و اين هم دو بندی از شعری که وی برای کبوترهایش سروده :

بیایید ای کبوترهای دلخواه،
بدن کافورگون، پاها چو شنگرف
بپرید از فراز بام و ناگاه،
به گرد من فرود آیید چون برف

بیایید ای رفیقان وفادار،
من اینجا بهرتان افشانم ارزن
که دیدار شما بهر من زار،
به است، از دیدن مردان برزن

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

08 Nov, 12:22


شعر از : علی صفری

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی
بشنود دوستش از نامزدش دل برده
مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی
که به پرونده جرم پسرش برخورده

خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ
بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است
خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق
که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است

خسته مثل پدری که پسر معتادش
غرق در درد خماری شده فریاد زده
مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس
پسرش ، پیشِ زنش ، بر سرِ او داد زده ...

خسته ام مثل زنی حامله که در ماه نهم
دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است
مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند
زنش اما به قسم خوردنِ آن مشکوک است

خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه
که کسی غیر پرستار سراغش نرود
خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که
عـــــید باشد، نوه اش سمت اتاقش نرود !

خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید
غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است ،
شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید
در پی معجزه ای ... راهی مشهد شده است ...

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

08 Nov, 04:14


بخشی از مبارزات رضا شاه با آلودگی در جهت سلامت و بهداشت ایران و ایرانی:

🔺هر كاسب ، بجز نانوا و كله پز و حمامى، بايد دكان خود را اول آفتاب باز، و اول غروب تعطيل كند.
🔺هر نانوا،مكلف است براى نان ها كه از تنور بيرون مى آيد، سكوى آجرى بسازد.
🔺هر خوراكى فروش ، اعم از نانوا و قصاب و كله پز و آبگوشتى و كبابى و يخنى پز و فرنى پز بايد كف دكان خود را آجر فرش كند.
🔺سگ هاى خانگى بايد قلاده شده زنجير داشته باشند.
🔺كبوتر بازى اكيداً قدغن !
🔺سر بريدن حيوانات،امثال گوسفند و مرغ و خروس در انظار و ملا عام بكلى ممنوع !
🔺مصرف ترياك و شيره در انظار و قهوه خانه ها ممنوع!
🔺هيچ كس از اهالى حق ندارد در معابر به قضاى حاجت بپردازد.
🔺قداره كشى و نزاع و عربده كشى و حمل كارد چاقو، قمه و قداره، موجب مجازات سنگين است.
🔺نابينايان بايد بازو بند از پارچه زرد و عصا در دست داشته باشند.
🔺معركه گيرى، مار گيرى، تلكه گيرى، گدايى، كلاشى، رمالى، دعا نويسى و ولگردى ممنوع!
🔺آب خزينه هاى حمام بايد همه هفته تعويض شود.

به نقل از کتاب تهران قدیم - جعفر شهری

روانش نورباران باد که عاشق پاک باخته ایران بود

#پیرایه_یغمایی
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

07 Nov, 10:57


برنامه ی زیبا و قابل توجهی که روز جمعه يازده آبان ماه 1403 از سوی نشر معتبر «دادکین» در کاخ گلستان برگزار شد.

این برنامه در جهت آشنایی کودکان با داستان های فلسفی شاهنامه انجام شد و در طی آن کودکان داستان هفتواد را خواندند و درباره اش گفت و گو کردند و تصاویرش را کشيدند

جا دارد که گفته شود داستان هفتواد چندی پیش با باز پردازی و ساده نویسی «پیرايه یغمایی» و تصویر گری «آرزو امید بخش» از سوی نشر دادکین چاپ شد و به علت استقبال کودکان به سرعت به چاپ دوم رسيد.

درود بر ناشر فعال و خوب دادکین که بدون هیاهو و جنجال کار می کند و در بالا بردن اندیشه و دانش کودکان دستی به سزا دارد.

عکس همراه دخترک هنرمندی را هنگام نقاشی بر اساس داستان نشان می دهد.

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

07 Nov, 04:44


ارنست هولتسر عکاس آلمانی در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمدو درحدود بیست سال در اصفهان بود و عکس‌های بسیاری از این شهر تهیه کرد.

هولستر عکس بالا را که شخص خورنده، لقمه ای اينهمه بزرگتر از دهنش برداشته و دارد خودش را خفه می کند، به عنوان فرهنگ غذا خوردن ایرانيان ثبت و ضبط کرده است.

.
کاش هولستر می دانست که ایرانيان از نخستین مردمانی بودند که از قاشق برای غذا خوردن استفاده کردند.

عکس پايين قاشق سیمین دوره ی هخامنشی است که قدمتش به ۲۵۰۰ سال می رسد!

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

06 Nov, 03:21


پارچه بافی در زمان صفويه گسترش بسیار یافت و موجب تجارت و توانمندی اقتصادی ایران شد
« مخمل» پيچيده ترين و نفیس ترین پارچه ای بود که بافتش در آن زمان رونق گرفت و مهم ترین کارگاه بافندگی اش هم در یزد و کاشان و اصفهان بود و کسی هم که استاد بافت مخمل و نقش اندازی بر آن بود «خواجه غياث الدین نقش بند يزدی» نام داشت.
بطور کلی مخمل پارچه ای است که روی آن دارای پرز است و پشت آن دارای بافت ساده.
یک نوع از آن را (کمخا/ کمخاب/ کم خواب) می گفتند که دارای پرز های کوتاهتر بود.
بعضی از پارچه ها هم دارای تار و پود ابريشمی بودند و فقط گل های مخملی برجسته و بسیار زیبایی در آنها بافته می شد.

تصویر همراه پارچه ی مخمل دوره ی صفوی
نقشی از خسرو و شیرین نظامی
محل نگهداری:موزه ی متروپلیتن


🔺مخمل به دلیل (خواب ) و (نرما) در شعر فارسی هم راه یافته و شاعری که بیش از همه از ويژگی های مخمل به زیبایی بهره ی شاعرانه گرفته بیدل است، برای نمونه:
منعم و آگهی، چه امکان است
مخمل از خواب کی شود بیدار؟

🔺غزال خواننده ی قدیمی هم ترانه ای دارد به این مضمون:
چرا مخمل نمی پوشی؟


پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

06 Nov, 01:26


با سپاس از آرزو که امروز برایم فرستاد.
.

ممنونم خانوم ملنگی/ خیلی به موقع بود

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

05 Nov, 08:21


سوزان سانتاگ ( Susan Sontag) عکاس آمريکایی می گويد:
دوربین يک اسلحه ی کشنده نیست اما درعملِ عکس گرفتن، نوعی تجاوز و شکارگری وجود دارد.
عکس گرفتن غافلگيرانه از افراد تجاوز به حقوق آنهاست، به شکلی که خودشان هرگز نمی بينند و شناختی از آنهاست که خودشان هرگز به آن دست نمی يابند.

سوزان سانتاگ می گويد: همانطور که دوربین شکل متعالی اسلحه است،عکس گرفتن از دیگران هم شکل متعالی کُشتن است. منتها کُشتنی نرم و لطیف...

سوزان سانتاگ در سال 2004 درگذشت و این بیماری فراگير را به این وضوح نديد که این روزها هر کسی از پیر و جوان و بچه و بزرگ یک موبایل دستش گرفته و بطورحرفه ای یا غیرحرفه ای، مخفی یا غیر مخفی و شاید گاهی برای مچ گيری و مزاح تق تق عکس می گیرد و به امنیت افراد حتی سر یک میز دوستانه ی غذا تجاوز می کند.

و البته بعد از مدتی آن عکس ها را در فیس بوک و اینستاگرام و تلگرام و تویتر و هزار جای دیگر به رؤیت می گذارد!

(جا دارد که اشاره شود سوزان سانتاک نویسنده و تحلیگر سیاسی بود و در کنارش عکاسی هم می کرد و جایزه پولیتزر را هم برد.)

پيرايه


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

04 Nov, 10:36


افسار

شعری از پریناز جهانگیرعصر

گفته بودم بی تو می میرم ، ولی این بار نه
گفته بودی عاشقم هستی ، ولی انگار نه

هرچه گویی دوستت دارم ، به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این ، تکرارِ طوطی وار نه

تا که پا بندت شوم از خویش می رانی مـــرا
دوست دارم همدمت باشم ، ولی ســــربار نه

دل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که باز
با غرورم می خرم آن را ، در این بازار نه

قصد رفتن کرده ای ، تا باز هـم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ، ولی اصرار نه

گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام نامش دل است ، افسار نه

می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی گاهی فرامـوشم ، ولی انکار نه

سخت می گیری به من ، با اینهمه از دست تـو
می شوم دلگیر شایــد نازنیــن ، بیزار نه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

03 Nov, 18:37


خواهرخوانده گی شهر اصفهان در (ایران) و شهر فرایبورگ در (آلمان)

طی سفری که در سال 1379 نمایندگان فرایبورگ آلمان برای شرکت در کانون فرهنگی ایران به اصفهان داشتند، این دو شهر خواهر خوانده شدند.
سنگفرش زیبايی را هم که ملاحظه می فرماييد، نشان این خواهرخوانده گی در شهر فرایبورگ است.
و البته اصفهان هم به نماد این خواهرخوانده گی خیابانی به نام فرایبورگ دارد.

خيلی جالب است که اين دو شهر (خواهرخوانده) هستند ، نه (برادرخوانده)
چون بطور کلی (زمين) و (سرزمين) نماد (زن) است.

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

03 Nov, 09:54


پاريس/ سال 1938/ خیابان دوازدهم اودئون
کتاب فروشی «شکسپیر و شرکا»

از راست :
آدرین مونیه، سیلویا بیچ (صاحب کتاب فروشی) و جیمز جویس

این کتاب فروشی پاتوق معتبری برای نویسندگانی چون ازرا پاوند، ارنست همینگوی، ویلیام اس. باروز، جیمز جویس و دیگر نویسندگان آن روزگار بود.که متأسفانه در سال ۱۹۴۱، زمان اشغال پاریس توسط آلمان بسته شده و دیگر باز نشد.

دریغ که همیشه سیاستمداران ابله چماقداران فرهنگ و ادبیات اند.
.
.

(کاشکی من پادوی این کتاب فروشی بودم والله . چایی می آوردم، آب و جارو هم می کردم!😂)

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

03 Nov, 02:11


تا بدایت عشق بُوَد...

مجنون چندین روز طعام نخورده بود.
آهویی به دامش افتاد.
اکرامش نمود و رهايش کرد.
پرسیدند:
- چرا چنین کردی؟
گفت:
- از او چیزی به لیلی می ماند، جفا شرط نیست.


سوانح/ احمد غزالی


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

02 Nov, 07:51


تست بازیگری مارلون براندوی جوان در مقابل استلا ادلر

باز نشر از کانال تاریخ سیاه و سفید جهان

پيرايه



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

01 Nov, 22:12


ياد باد آن روزگاران ياد باد:
كه دوستى من با دوست و استادم احمدجان شاملو،در اوج شكفتگى بود و ما با هم،اگر نه هر روز ،دست كم هفته اى يك بار به نوشخوارى مى نشستيم و آيدا جانم عشق بزرگِ او،نيز روشنگر محفل شبانه ی ما بود.
عكسى كه مي ببينيد يادگار يكي از همين شب هاست؛و اميدوارم نشانگرِ چيزی جز يك بازيگوشى ى دوستانه نباشد.
اسماعيل خويی
سی ام فروردين ٩٥
بيدركجاى لندن

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

01 Nov, 10:28


بيات عجم عربی با صدای ام كلثوم

قطعه ای در مقام راست و بيات عجم عربی با صدای ام كلثوم كه زنده یاد شجريان برای خواندن ربنا از آن بهره گرفت.

از فيلم سلامه. سال ١٩٤٤ /

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

01 Nov, 03:08


پارودی یا نقيضه يا جوابیه/ parody

پارودی نوعی شعر است که بر اساس طنز و هزل به تقليد شعر دیگری گفته شده باشد و در حقیقت شعر اولی را به سخره گرفته باشد.
پارودی معمولاً درعالم شعر است امّا می تواند درنثر هم اتفاق بیافتد مثل کتاب «دن کیشوت» که سِروانتِس آن را به منزله‌ی نقیضه‌ی منظومه‌های بزمی و رُمانس که در قرون وسطی رواج داشت، نوشت.
واژه پارودی از اصطلاحات غربی است و هم خانواده ی آن نیز تراوستی ( travestie) است که اندکی با هم فرق دارند.

برای نمونه شما عزیزان را به پارودی صادق هدایت دروصف کوه دماوند که به تقلید از شعر معروف ملک الشعرای بهار سروده مهمان می کنیم:

ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کله‌خود
ز آهن به میان یکی کمربند
ملک الشعرای بهار

ای صاف وسفید کلّه ی قند
افراشته همچو کوه الوند
از کاغذ آبی ات کله خود
وز نخ به میان یکی کمربند
صادق هدایت

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

31 Oct, 06:23


سفرنامه ی ابن بطوطه:
از مشاهدی که در بیرون شهر شیراز واقع شده، قبر «شیخ مصلح» معروف به «سعدی» است که در زبان فارسی سرآمد شاعران زمان خود بوده و گاهی نیز در بین سخنان خویش شعر عربی سروده است. مقبره سعدی زاویه ای دارد نیکو با باغ نمکین که او خود در زمان حیات خویش بنا کرده و محل آن نزدیک سرچشمه نهر معروف رکن آباد است و شیخ در آن جا حوضچه هايی از مرمر برآورده که برای شستن لباس می باشد. مردمان از شهر به زیارت شیخ آمده و پس از خوردن غذا در سفره خانه شیخ و شستن لباسها مراجعت می کنند و من خود نیز چنین کردم.
رحمت خدا بر او باد!
ترجمۀ سفرنامه ی ابن بطوطه، ج 1 ، ص: 265 و 266

تصوير از «اوژن فلاندن Eugène Flandin » فرانسوی است و قديمی ترين تصويری است که از آرامگاه سعدی در دست است که در حدود ۲۰۰ سال قبل در زمان محمدشاه قاجار (پدر ناصرالدین شاه) در شیراز کشیده شده. اوژن فلاندن در سفر به ایران (در سال ۱۲۲۰ خورشیدی) همراه پاسکال کوست بود.کارهای نقاشی او - گذشته از ارزش هنری که دارد- از نظر ثبت آثار معماری قديم ايران بسیار قابل توجه است.

( با سپاس از آرتا جان داوری در درست نوشتن نام اوژن فلاندن / پيرايه)


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

30 Oct, 11:38


حالا 20 آبان سال 1230 است .
حکم برکناری امير کبير از صدرات صادرمی شود.
او پیشنهاد حکمرانی ولایات را نمی پذیرد .
او در مراسم «شاه سلام» هم حضور پیدا نمی کند.
...
حالا 30 آبان سال 1230 است .
امير کبير از کلیه ی امور و مناصب، خلع می شود
به کاشان تبعید می گردد .
...
حالا جمعه 20 دیماه سال 1230 است.
ناصرالدين شاه به وسوسه ی جادوگرانه ی مادرش حکم قتل امیر کبیر را صادر می کند .
حاج علی خان فراشباشی مأموراین کار می شود.
به فین کاشان می رود. و زمانی که امیردرحمام است با کمک همدستان، رگش را می زند .
اميرکبیر برای همیشه خاموش می شود. در حالی که در زمان خدمت سه سال و سه ماهه ی خود ايران را به اندازه ی 330 سال جلو انداخته است.

همواره چنين است و این تاريخ بیقرار ماست. تاریخ حسنک وزير، تاريخ قائم مقام فراهانی ،تاریخ امیر کبیر، تاريخ میرزاده عشقی، تاریخ دکتر محمد مصدق و تاریخِ ... و تاريخ .... و تاريخ ....
چه توفان های افسوس باری از تو عبور کرده است ای خاک شوريده ی من ....

تصوير از سایت عکاس باشی است

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

24 Oct, 12:25


و چه ساده می زیست این سهراب عزیز ما، چه زیبا!
و چه آشتی بود با زيلوی زير پايش
و با استکان چای پيش رويش
و با گلدان های شمعدانی پشت سرش
و با دست هايش .... چه آشتی بود!

و چه درست می گفت که : پشت سر خستگی تاريخ است!
.............................................


ديشب خواب سهراب سپهری را می ديدم.
حرفی نزد که واگويه کنم.
فقط نگاه کرد و رفت...
صبح احساس عجیبی داشتم.
و اينهم نقبی بود به خواب دیشبم...

الله الله که این جنون را، چه مبارک است.

پيرايه

t.me/pirayeh_

پيرايه يغمايی

24 Oct, 01:23


آبان ماه، موسم انار مبارک مان باد!
همراه با يک بند از شعر زیبای «میرزا نعيم سدهی» در مورد انار

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Oct, 07:11


دور از همه ی چیزهای بدی که ما را گرفته
زمانی می رویم تا در رنگ و آهنگ فلامینگوهای دریاچه ی مهارلو غرق شویم

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

23 Oct, 00:52


«تولوز لوترک» نقاش فرانسوی در کودکی به بيماری فلج گرفتار شد، و بر اثر آن به صورت کوتوله ی زشت سيمايی در آمد و بعدها به خاطر سرخوردگی از همين مسئله ، محيط اشرافی و پر زرق و برق خانه اش را ترک کرد و مشتری هميشگی محفل های شبانه ی پاريس گرديد و به عياشان و روسپيان و ديگر وازده گان اجتماع پيوست و در ميان سر و صداهای گوشخراش و رنگ های تند شبانه ی تالارهای ازران،کافه ها و روسپی خانه ها غوطه ور شد
هنر لوترک هم تا حدود بسیاری در بیان زندگی شخصی خود اوست.

برای نمونه می توان به تابلوی جاودانه ی «مولن روژ » او اشاره داشت.
در اين نقاشی صحنه ی زندگی شبانه ی لوترک در نوری خيره کننده و مصنوعی و ساز و آواز غرق است و پيرامون او را چهره های فاسد و ستمگر و نقاب زده فرا گرفته اند.

در اين اثر لوترک خودش را در پس زمينه ی تابلو-در هيأت مرد کوچک اندامی با کلاه لبه دار- در کنار پسر عموی بسيار بلند قدش گنجانيده، که اين خود اشاره ی آشکاری به روان آسيب خورده ی او دارد.

پيرايه


Henri de Toulouse-Lautrec 1864-1901
Moulin Rouge

پيرايه يغمايی

22 Oct, 04:25


غروب روز یکشنبه 29مهرماه‌، جنوب تهران

عکس از سعید (Saeid Mp)/با گوشی + RedmiA2 /

سعید- هنرمند عزیز- با تصویر پیامی هم از قول «ادگار مورن» برایمان همراه کرده و حالا آن پيام:

«شاعرانگی فقط در شعر نیست»

تا نظر ما چه باشد؟
تا از چه زاویه ای تصویر را ببینیم
تا چه تأثيری از آن بگیریم
آیا برایش شعری، خطاطی زیبایی، نقاشی دلنشينی، یا تصویری - البته از خودمان داریم؟

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Oct, 14:55


ایران من ...

با کورش یغمایی در صحنه ای متفاوت ، حماسی و بسیار زیبا

برای ایران من، ایران ما،
ایران آنها که در راهش جان می بازند
ایران آنها که می سارندش
ایران آنها که می ستایندش
ایران آنها که دلتنگش هستند
ایران آنها که چون کورش یغمایی عاشق پاک باخته اش هستند
و برایش پیام های عاشقانه سر می دهند.

پیرایه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Oct, 09:58


لاکردار، اگه بدونی هنوز چقد دوست دارم ...
.

با سپاس از الهه جان که کلیپ را برایم فرستاد
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

21 Oct, 05:40


منجمی را بر دار می کردند.
کسی در آن محل از او پرسيد که:
- اين صورت را در طالع خود ديده بودی؟
گفت :
- رفعتی می ديدم، اما ندانستم که بر اين موضع خواهد بود!

لطايف الطوايف / عبيد زاکانی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

20 Oct, 11:40


پنجشنبه ۲۶ مهرماه
پل خواجو در تسخیر ماه بدر

پيرايه



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

19 Oct, 22:02


۸۰ ساله شدن سرود جاودانه ی «ای ایران...»

عصر روز ۲۷ مهر ۱۳۲۳ در مدرسه نظامی (نظامی گنجوی) چهارراه اسلامبول برای اولین بار، در پایان جشنواره ی ترانه‌های محلی و موسیقی ملی، سرود جاودانه ی «ای ایران» با شعر حسین گل گلاب و آهنگسازی روح‌الله خالقی و صدای بی تکرار غلامحسین بنان اجرا شد.

تصوير پیوست دست نوشته ی زنده یاد حسین گل گلاب از این سرود است

اين پست برای یادآوری از سرود زیبایی است با زبانی متین و سراسر پارسی که در آن نه نفرت است و نه خشم و نه خشونت

کاش تا به هم سازیم، خانه را برافرازیم
طرح دیگر اندازیم، با نوای هم خوانی

تا به کی هراسيدن، هوشياری و دیدن
شانه های ضحاکی، بوسه های شیطانی؟

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

19 Oct, 10:50


گفت : به به چقدر زيبايی!
چه سری، چه دُمی، عجب پايی!

ولی آخر پنير تو چون شد؟
شعر از لطف خويش بيرون شد

قهرمان نمایش ايشان بود
قصه بی او نمی شود موجود

بی پنير آن شکر زبانی نيست
آنچه من دانم و تو دانی نيست

گفت: دست از دلم بکش روباه
که پنير است قصه ای جانکاه

قهرمان هم هنوز ايشان است
چون که اکنون به قيمت جان است!


بداهه سرایی از روی عکس واقعی
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Oct, 20:42


نه پلی بود و،
نه قایقی
با قطار از رود گذشتیم .
در گرجستان...

پيرايه

An old train wagon put to good use in Georgia (ex-Soviet Union). How it got there, no one knows..

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Oct, 12:13


قدیمی ترین شعر کودکان
اثر:محمود خان صبا ملک الشعرا
به کوشش:سیروس طاهباز

گربه دارم، چه بُراق
می‌رود شهر عراق
می‌آرد شمع و چراغ.
می‌چیند دور اتاق

گربهٔ عصار من، میومیو!

گربه دارم، چه قشنگ
می‌رود شهر فرنگ
می‌آرد پیاله رنگ.
گربهٔ تجار من، میومیو!


گربه دارم چه ملوس
می‌رود شهر عروس
می‌آرد جوجه خروس
گربهٔ خواستگار من، میومیو!


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

18 Oct, 03:19


خفاشان دیشب به سرزمين شانه های ما آوار بودند و چشم آنها در حفره ی چشم خانه ی ما بزمی مستانه داشت
ساعت دیواری با ضرب آهنگ قلب من کسی را به نام عشق صدا می زد ... پی در پی ... پی در پی ... پی در پی ....
شب هشتاد ساعت طول کشید، تا از پنجره، آسمان خاکستری را دیدم.
سیدنی بارانی است امروز ...

و همین!


پيرايه
.
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

17 Oct, 12:48


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

17 Oct, 00:13


همین ضرب المثل «آشپز که دوتا شد؛ آش یا شور میشه یا بی نمک!»، برای درک پیشینه ی تاریخی ما ایرانیان در خراب کردن کارهای تيمی کافی است!
.
و شواهد دیگرش هم اینها هستند:

🔺ماما كه دو تا شد، سر بچه كج در مياد!


🔺خانه ای را که دو کدبانوست ، خاکش تا زانوست!

این ضرب المثل به شعر سنایی هم راه یافته:
خاک یابی ز پای تا زانو
خانه ای را که دو، ست کدبانو
(سنايی)

#پیرایه_یغمایی




t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

16 Oct, 13:24


حالا هست سال 1354،
بازم تکرار، بازم تکرار

بازم تو تهرون
دیر وقت یه شب تابستون

درست جلوی داروخونه نوریان
تصادف سخت ژيان و پیکان
.
مردم حاضر و آماده
برای حضور تو عکسای ساده

پاسبونای پست
با شیکم های جلو داده
ژست گرفته،
جلوی دوربین وایساده
.
- آهای جماعت حيرون
به جای زل زدن به دوربین
یکی راننده ژيانو بکشه بیرون
که شده داغون


اينم شعر امروز من
میدم واسه چاپ،
به نشر «مست و خمار»
می دونم که به زودی،
میره رو چاپ دو هزار

پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

16 Oct, 06:34


....

غم انگیز ترین صحنه ای که در تمام مدت عمرم دیدم، منظره ی دارکوبی بود که به درختی پلاستيکی نوک می زد.
دارکوب با درماندگی نگاهی به من کرد و غمزده گفت:

- دوست من، درخت هم درخت های قدیم!

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

15 Oct, 15:52


من می‌ خواهم صحنه هایی را به تو نشان بدهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیت تو را خدشه‌ دار کند و به خطر بیاندازد.
می توانی نگاه نکنی.
می توانی خاموش کنی.
می‌ توانی هویت خود را پنهان کنی، مثل قاتل ها.
اما، نمی‌ توانی جلوی حقیقت را بگیری.
هیچ کس نمی‌ تواند!

کاوه گلستان

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Oct, 21:39


مسعود کیمیایی در نخستین سالگرد قتل داریوش مهرجویی از او سخن می گويد.

با سپاس از رضا جان آل داوود که کلیپ را برایم فرستاد.
پيرايه


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Oct, 17:33


نامش بادگیر است.
از بادی که درون آن بود پرسیدم :
-چگونه خود را قربانی این زندان کرده ای؟
باد گفت: قصه ها را جابجا می کنم
و هستند کسانی که صدای مرا نگارش می کنند.
من روایت می کنم آنچه در دوردست ها دیده یا شنیده ام.
من به یاد می آورم قصه های مادر بزرگ را که می گفت از دور دست ها آمده...

عکس و نوشته: هربرت کریم مسیحی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

14 Oct, 05:35


بی تو، بی تو ...

با کیومرس منشی زاده

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Oct, 13:08


مواظب عشق باشید! همه جا کمین کرده.
سر هر نبشی منتظر شماست؛ با همه ی حیله ها و نیرنگ هایش؛ با شمشیرهای آخته و توطئه های آماده اش!
مواظب عشق باشید!
از زکام و سینه پهلو و ذات الریه خطرناک تر است.
گذشت سرش نمی شود و آدم را به حماقت های غیر قابل جبران وادار می کند.
بله قربان، به نظر من باید دولت هر سال پوسترهای بزرگی با همچو مضمونی روی دیوارها بچسباند:
خطر! بهار در راه است. هموطنان! مواظب عشق باشید!
به همان صورتی که روی در خانه ها می نویسند: توجه! رنگی نشوید!

گی دو موپاسان/ اولین برف و داستان های دیگر

.
درباره ی عکس:

American girl in Italy, 1951
Photo by Ruth Orkin.

پیرایه



t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

13 Oct, 03:00


ايران شکست خورد.
ايران متوالیاً شکست خورد.
در قادسیه وهمدان شکست خورد.
بطورننگین ودردناکی شکست خورد.
شکستی که استیلای اسکندر و الغازمغول درجنب آن کمرنگ است.
.
ولی اين حقيقت را بار ديگر نشان داد که هرگاه کشور مدير باتدبیر و پادشاه باکفايت و با شخصيتی ندارد، حتی در مقابل مشتی اعراب نامجهز و بی اطلاع از آيين سلحشوری همه چیز خود را از دست می دهد
.
ایران شهر به شهر و ایالت به ایالت تسلیم گرديد و ناگزير شد يا اسلام آورد و يا در کمال خواری و فروتنی جزيه دهد
گروهی برای فرار از جزیه مسلمان شدند و گروهی دیگر برای رهایی ازسلطه نامعقول موبدان.
.
بهمین دلیل دیانت ساده اسلام که به گفتن شهادتین صورت می گرفت، عمومیت یافت. مخصوصا که دم تیغ بُرنده پشت سرآن بود.
.
عده ای ازایرانیان درمقام نزدیک شدن به قوم فاتح برآمدند و از در اطاعت وخدمت وارد شدند.
هوش و فکرومعلومات خود را دراختیارارباب جدید خود گذاشتند.
زبان آنها را آموختند
و آداب آنها را فرا گرفتند.
لغات قوم فاتح را تدوین و صرف و نحو آنرا درست کردند
و برای اینکه فاتحان آنان را به بازی بگیرند ازهیچگونه فروتنی وخواری خودداری نکردند.
درمسلمانی ازخود عرب ها پیشی گرفتند
و حتی در مقام تحقیر آیین وعادات گذشته ی خود برآمدند
و به همان نسبت در بالا بردن شأن و منزلت عرب و بزرگان عرب تلاش کردند. و اصل شرف و جوانمردی و مایه های سیادت وبزرگواری را همه درعرب یافتند.
.
هر شعر بدوی و هرمثل جاهلانه و هرجمله بی سرو ته اعراب نمونه ی حکمت و چکیده ی معرفت و اصل زندگانی شناخته شد.
به اینکه نوکرمولای فلان قبیله و کاسه لیس سفره فلان امیر باشند، اکتفا نکردند.
.
افتخار کردند که عرب دخترشان را بگیرد
و مباهات می کردند که نام عربی برخود گذارند.
.
فکر و معرفت آنان درفقه وحدیث و کلام و ادب به کار گرفته شد به طوریکه هفتاد درصد معارف اسلامی حاصل تلاش همین ایرانیان بود.
در بادی امر از ترس مسلمان شدند، ولی پس از دو - سه نسل در مسلمانی از عرب های مسلمان جلو زدند.
.
برای تقرّب به دستگاه حاکمه بنای چاپلوسی و مداهنه را گذاشتند به حدی که وزیر بی نظیر آنها درآینه نگاه نمی کرد که مبادا صورت یک عجمی را درآینه ببیند.
.
برای اینکه حاکم و امیر شوند، نخست بنده ی فرمانبر امرای عرب شدند، تا از آن خوان نعمت نصیبی ببرند.
.
رفته رفته امر بر خود آنها مشتبه شد به طوری که درقرن سوم و چهارم ایرانی دیگر خود را صفر و حجاز را منشاء تمام انعام خداوندی تصورمی کرد.
.
همین باعث پیدایش خرافات در بین ایرانیان گردید. (علاّمه مجلسی) ها ظهور کردند که کتاب هریک از آنها برای بدبختی یک ملت به تنهایی کافی است.
.
بخش پايانی کتاب 23 سال نوشته زنده یاد علی دشتی
.
.

و اما يک پرسش:
چرا این کتاب در زمان شاه ممنوعه بود؟
آيا اگر این کتاب و کتاب هایی امثال این در اختیار مردم قرار می گرفت، به غنای فرهنگی مردم کمک نمی کرد که عرب زده نشوند؟
که اسلام زده نشوند؟
که دنبال آخوند بیسواد و کینه توزی به هوای آب و برق مجانی سينه نزنند؟
که سرمایه های جوان و زیبای ایران را به کشتن ندهند؟
که ایران را به این ویرانی و فلاکت نکشانند؟
واقعاً چرا ممنوعه بود؟
(فقط دارم پرسش می کنم)



(ادب و اخلاقیات حُکم می کنند،عزیزانی که از پست های این کانال استفاده می کنند، ارجاع بدهند/ ممنون)
پيرايه

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

12 Oct, 10:20


غروب که برگشتیم خواهر دوستم عاشق دوست دیگرم بود.
و خواهر من عاشق هیچ کدام نبود.
و دوستم عاشق خواهرم بود.
و دوست دیگرم عاشق خواهر دیگرم بود .
و خواهر او که پهلوی من نشسته بود، دیگر سوگند یاد کرده بود که عاشق نشود ، اما می نمایاند که دلش می خواهد دوست دیگرم عاشقش شود.
و او که پهلوی من نشسته بود و اکنون در برگشتن باز پهلوی من بود ، خاموش بود ، همچنان خاموش بود ، و تنها کسی بود که نگفته بود و ندانسته بود عاشق کیست
و من اکنون عاشق او شده بودم.

و هیچ‌یک از ما بیش از سیزده چهارده‌سال نداشت...

عشق سال های سبز : ابراهيم گلستان
زمان : سيزده سالگی
مکان: اتوبوس

یادت خوش آقای گلستان...
چه زبان دلنشين و بی دغدغه ای داشتی
پيرايه
.


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

11 Oct, 12:45


دکتر ژوزف تولوزان فرانسوی (Joseph Tholozan) ، طبيب مخصوص ناصرالدين شاه بود از جوانی به ايران آمد، پزشک خاص دربار شد و تا وقتی که ناصرالدين شاه زنده بود، بر سر کار بود. بعد از مرگ ناصرالدين شاه هم تا مدتی زنده بود و پس از مرگ در گورستان ارامنه ی دولاب به خاک سپرده شد.

روايت است که دکتر تولوزان بسيار خوش سخن و لطيفه پرداز بود.
حکايتی از او نقل شده به این قرار :امام جمعه ی تهران- سيد زين العابدين ظهير الاسلام- به مرضی عظيم افتاد و بحران سختی به او روی آورد ، دکتر تولوزان را به عيادت وی آوردند، خوردن شراب کهنه تجويز کرد، امام جمعه ممانعت نمود که اگر بخورم به جهنم خواهم رفت.
دکترتولوزان گفت: اگر نخوريد زودتر خواهيد رفت!
.
به نقل از ماهنامه ی يغما

پيرايه
t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

11 Oct, 07:08


نزار قبانی

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

11 Oct, 01:03


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

10 Oct, 07:00


رهی معيّری

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

09 Oct, 20:22


نمی دانم، نمی دانم ...

واشکافی یک بیت نمادین از دیوان غزلیات شمس

پیرایه


t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

08 Oct, 05:06


چه می کند اين ماریزا
این ماریزای پرتغالی با صدای افسونی اش.
این (فادو) خوان.
این سرنوشت خوان.
اينکه سرنوشت مرا می خواند.
و سرنوشت تو را می خواند.
و سرنوشت ستاره ها را می خواند.
صدایش آدم را ويران می کند و دوباره می سازد.
امروز دوباره به يادش افتادم ، چون انگار خودم را دوباره گم کرده ام
و خيلی می ترسم... خیلی ...

پيرايه

Quem dorme à noite comigo
É meu segredo,
Mas se insistirem, lhes digo,
O medo mora comigo,
Mas só o medo, mas só o medo

t.me/pirayeh_y

پيرايه يغمايی

07 Oct, 01:38


پیرایه جان تصمیم داشتم که به یاد برادر تان گلی به رسم معمول بفرستم ، اما با شناختی که از شما دارم به جای ان یک خیریه ی کوچک که برای حمایت از تحصیل دختران در مناطق محروم دنیا هست را انتخاب کردم. امیدوارم که قدمی هر چند کوچک برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره ایشان و تسلی برای شما باشد🥰

1,379

subscribers

1,801

photos

869

videos