Latest Posts from کانال شعر پرویزانبارکی(پروا) (@parvizanbaraki) on Telegram

کانال شعر پرویزانبارکی(پروا) Telegram Posts

کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)
1,474 Subscribers
366 Photos
22 Videos
Last Updated 06.03.2025 19:36

Similar Channels

SUT Twitter
73,806 Subscribers
8,151 Subscribers

The latest content shared by کانال شعر پرویزانبارکی(پروا) on Telegram

کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

06 Mar, 00:11

76

رنج خدا


هر چند که حل شدیم در رنج خدا
از صفر رسیده ایم تا پنج خدا
چون مهره بریده ایم دست تب وتاب
تکرار شدیم پای شطرنج خدا


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۶
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

05 Mar, 23:49

76

غم شد


چندیست  تمام خاطرات از غم شد
شادی و لب خنده وجودش کم شد
جان سوخت وابر آمد و پروا بارید
هر روز خدا خوراک  ما  ماتم شد


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۶
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

05 Mar, 17:53

71

چرخ


بدوز ای چرخ پهنای وجودم
مداوم سوختم مابین دودم
میان خون چکیدم از در درد
زدم بر سینه هر شعری سرودم


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۵
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

03 Mar, 22:56

108

خداوند


هر گونه خداوند که‌ نفرین بکند
پیغام بر رسيده با دین بکند
یک شهر کبوتر سحری می رقصند
تا باز فرود آید و پرچین بکند


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۴
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

02 Mar, 15:51

228

چشم خدا


در  چشم  خدا شعله کشیدم راهی
کفتار   گرفته   بین  راهم  چاهی
آویز شوم گوشه‌ ی تاری در چاه
تا  سر  برسد  کوله  بری از شاهی


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۲
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

01 Mar, 04:51

195

در به در


آن در به در آمد که دری دیگر زد
این چاپ غلامی که سری دیگر زد
چشمم که به دستان خدا بود ولی
شلاق اسارت پدری دیگر زد


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۱
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

28 Feb, 03:41

218

اشاره


کردیم اشاره را که درمان بشویم
در تنگ ترین ثانیه توفان بشویم
از بستر خاموش سحر بر خیزیم
مهر آمده تا که نور باران بشویم


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۰
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

28 Feb, 03:18

194

اقبال


زیبایی اقبال و کرم با هم شد
روزی که دو دستمان بهم محرم شد
آن شب که لب آب تو را بوسیدم
خوش مزه ترین واقعه ی عمرم شد


پرویز انبارکی
پروا..۴۰۳.۱۲.۱۰
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

27 Feb, 01:28

292

فلق دمید


فلق  دمید  و  پلکها  دریده   تر   شدند
ز هجر وصل دیده ها  دوباره تر شدند

بدم دوباره کوه نور سخت مانده ام
بیا ببین دوچشم ودل که جان بسرشدند

عبور  گرم خود. بزن به جان  خسته ام
ز عجز دل تمام  شب  پران  خبر شدند

به خواب می روم سحر به عشق ناز نور
رفیق    دل کبوتران   نامه   بر   شدند

گناه دل بگو که  از  ازل  مگر چه  بود
جهان عزلتم. چرا به یک   نظر.  شدند

بگو به بخت  خفته ام  دو باره  پر بزن
که لاشه خوار های دشت.  معتبر شدند

بدان به نام  حق  ستم حواله می کنند
به ناز شست  گرگها  که مستتر شدند


پرویز انبارکی
پروا..۸۷.۷.۲۲
کانال شعر پرویزانبارکی(پروا)

27 Feb, 01:27

195

سادگی ها


سادگی های دلم ازغم که می میرم صدایم کن
من دگر از مرغ و حش  باغ  دلگیرم رهایم کن

ناز می گیرد  دلم  تیغ  تن  پر  چین شور شهر
پشت دیوارش  بیاشوری  بزن نازی برایم کن

درشب چله پرم وامی شودغم نطفه می گیرد
زایش  تیرم  به  چشم  خار  آمینی بجایم کن

گر شبی خوش تیر دل رقصید توی دست دور
حلقه رسوا کن نگاهی.جام شیرینی فدایم کن

خشک و حیرانم پر اندیشه ام پرواز تا باران
صیحه ای رحمی شفایی بردودست التجایم کن

بر سر دارم  گلو گاهم  شراب  دور می خندد
مستی دوران بدارش کشت مارا هم دوایم کن

یکشب از داغ دلم دربیشه شیر شرزه ماتم شد
بوم شب شبگیرگردد شال خورشیدت عبایم کن


پرویزانبارکی
پروا..۹۵.۱۲.۶