Últimas publicaciones de پـالايشــگران نـوانديـش (@palayeshgaran) en Telegram

Publicaciones de Telegram de پـالايشــگران نـوانديـش

پـالايشــگران نـوانديـش
كسانى بايد عضو شوند كه براى اخلاق و اديان احترام قائلند و معتقدند براى خودسازى و مشق مدارا و اصلاح بايد از راهكار نوانديشان( بازسازى / به‌سازى) نقب و يا پلى زد ميان سنت و مدرنيته
1,106 Suscriptores
535 Fotos
299 Videos
Última Actualización 25.02.2025 14:00

El contenido más reciente compartido por پـالايشــگران نـوانديـش en Telegram


شما همچنان باید در جامعه دینی ما مؤثر باشید. سکوت شما هرگز به معنای ضعف و نشانه شکست نیست، اتفاقا این موضع‌گیری را بسا کسانی بخواهند دلیل بر واهمه بگیرند. خویشتن‌داری به معنای ضعف تلقی نمی‌گردد. بگذارید دیگران متوجه شوند، اما در عوض این نکته مهم شما:«که دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند» با وجود شما پر فروغ بماند. این مسائل می‌گذرد.[بگذارید] سرمایه اجتماعی وجود شما در مرتبه علمی و محوری بماند و آلوده به بحث‌های شخصی نشود. اگر با همان زبان علمی یادآوری می‌شدید و قلم شما طغیان نداشت من این مرقومه را نمی‌نوشتم. امیدوارم که بعد هم انشاء‌الله این‌گونه باشد و ادامه نیابد . والسلام علیکم بماصبرتم فنعم عقبی الدار.

تاریخ انتشار: ۵ بهمن ۱۴۰۲

@DrSoroush

چهارپاره انتقادی؛ چه‌کسی توهین را آغاز کرد؟
عبدالکریم سروش


در مقاله «مصباحی که مصباح نبود» شرحی از سر درد در باب تهمت و تکفیرگری یک روحانی آوردم و چنین نوشتم: “این سخنان مرا به یاد سخنان آن شیخ تکفیرگر (محسن کدیور) می‌اندازد که بهتان مبین زد و مرا و شبستری را اسلام‌ستیز و آورنده دین جدید و ناصادق درادّعای مسلمانی دانست و حرفش را هم علی رغم اعتراضات گران و کلان هم کسوتانش پس نگرفت! این بنده خدا که به گواهی دو آیت‌الله، جواد فاضل لنکرانی و محمّد مؤمن، طلبه متوسطی بیش نبود، پس از بیست سال متارکه درس و بحث فقهی در قم، و نیندوختن دانش تازه‌ای در غرب، تازه به‌یادش افتاده که مجتهد است و در غربت لاف اجتهاد می‌زند و بساط افتاء گسترده است و به طهارت مخرج بول با یک‌بار شستن و روا بودن موی گربه در لباس نمازگزار مفتخر و مبتهج است و شیپور را از سر گشادش می‌زند و فقاهت را از تکفیر آغاز کرده است! اگر در کارنامه سیاسی آقای خامنه‌ای یک حَسنه باشد، این است که نه خود کسی را تکفیر کرد و نه اجازه داد مراجع دهان به تکفیر کسی بگشایند. حالا طلبه‌ای متوسط چون او که تنور دلش برای شهرتی نازل زبانه می‌کشد، دین را ابزار آوازه دنیوی و صید مریدان کرده است، و در حالی‌که جوانان گروه‌گروه به اسلام پشت می‌کنند و دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند، او در پی دفع حریفان و لکّه‌دار کردن ایشان و تثبیت موضع خود، به منزله اسلام شناسی یکتاست!»
پس از نشر این مقال، یکی از فضلای محترم حوزه علمیه قم نامه نیک‌خواهانه و نصیحت‌گرانه‌ای به من نوشت که در نشر آن نامه و پاسخ خود بدان فایدتی دیدم؛ لذا آنها را بدون ذکر نام ایشان اینک منتشر می‌کنم.
***
جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش سلمه الله
پس از سلام و تحیات، امیدوارم همواره سالم و موفق باشید.
یکم: نوشته جنابعالی را با عنوان «مصباحی که مصباح نبود» را خواندم، هرچه فکر کردم چرا شخصیت فرهیخته‌ای مانند شما که دیگران را نصیحت و دعوت به اخلاق می‌کنید: «در حالی‌که جوانان گروه گروه به اسلام پشت می‌کنند و دینداران حاجت به همفکری و همبستگی بیشتر در قبال قبیله کفر دارند»، خود در جهت ضدیت با همبستگی به تحقیر دیگران و دوستان سابق و آن هم در دیار غربت می‌پردازید. اگر به قول شما ایشان در پی تکفیر است (که او هرچند قلم تند و تیزی دارد و من آن ادبیات را اصلا نمی پسندم و نظر خودم را بیان کرده‌ام) اما شما نقد علمی را به مفهوم دفع حریفان و لکه‌دار کردن خودتان تلقی کرده‌اید.(نمی‌دانم چرا در غرب چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب ایرانیان مرتب در پی صف‌کشی و هر روز درست کردن دعوا و کینه‌پراکنی هستند). به نظر شما این زبانی که در این نامه در باره آقای کدیور به‌کار گرفته‌اید زبانی قرآنی و از موضع جدال با احسن است؟
دوم: شما برای این‌که ثابت کنید ایشان طلبه متوسط است به سخنان جواد فاضل و محمد مؤمن استناد می‌کنید (که خود شما می‌دانید ایشان اولا طلبه متوسط نیست. آقای کدیور تنها با دلالت کتاب‌ها و مقالات علمی و فقهی از زمان‌های قدیم از بسیاری از مدعیان اجتهاد و استنباط، قوی‌تر و صاحب‌نظر تر است.) روشن است مباحث ایشان هردوی آنان را در نقد مباحث فقهی در باره ارتداد و تأیید قتل راتق نقی و بحث جواز بهتان به مخالفان و بدعت‌گذاران و برخی مباحث ولایت‌فقیه در محیط ایران رنجاند و آنان به‌جای پاسخ علمی به تحقیر شخصی پرداختند[۱]. در حالی که ایشان به جای طلبه متوسط بیش از ۲۰ سال پیش از استاد مورد قبول شما، آیت‌الله منتظری، تأیید اجتهاد گرفت و یکی از سه شخصیت ارجاع‌دهنده به دیگران بود. به نظر شما این شیوه از جدال، جدال به احسن است!
سوم: یکبار دیگر جملات خود را ملاحظه کنید: «و بساط افتاء گسترده است و به طهارت مخرج بول با یک بار شستن و روا بودن موی گربه در لباس نمازگزار مفتخر و مبتهج است». یعنی [آوردن این تعابیر در مورد] ایشان در میان ده‌ها مقاله و چند کتاب در باره نقد ولایت فقیه، حق الناس، ارتداد و آزادی و مسائل فراوان اجتماعی و حقوقی و مسائل مستحدثه احکام نماز و روزه و رؤیت هلال و.. انصاف علمی است؟ آیا این جملات تحقیرآمیز جدال به احسن است و یا خراب کردن شخص و نوعی مقابله شخصی؟ به نظر شما به‌جای انتخاب آن شیوه، از این دستور قرآنی: «وَإِذَا مَرُّواْ بِٱللَّغۡوِ مَرُّواْ کِرَاما» پیروی کردن بهتر نیست. از شخصیتی همانند جنابعالی با این همه سخنرانی‌های بسیار خوب و مباحث اخلاقی و علمی زیبنده (که من استفاده می‌کنم )بهتر نیست که زبان و قلم خود را آلوده نکنید تا بهتر بتوانید در این جامعه دین‌گریز و دین‌ستیز موثر باشید؟ وَ مَا عَلَیْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ. إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ.

به اطلاع علاقمندان افکار دکتر سروش میرسانیم که بتازگی اکانتی در اینستاگرام شروع به فعالیت نموده که مورد تائید مجموعه کانالهای رسمی دکتر نمی‌باشد
گزارش‌هایی از آزار و اذیت
صاحب این اکانت فیک در پرایوت مسیج برای دنبال کنندگانش بدست ما رسیده است

توصیه ما آنفالو و ریپورت شخص مشکوک است👇🏻

https://www.instagram.com/drabdolkarimsoroush1945?igsh=NHF1dXo0NTN2MDNx

#رضا_زمان

جرأت دانستن داشتن

عبدالکریم سروش، نواندیش و متفکّر دینی، سی و دو سال پیش در گفتاری در باب «مبانی تئوریک لیبرالیسم»(نگاه کنید به: رازدانی و روشنفکری و دینداری، صراط) در شعار اصلی لیبرالیسم از کانت وام گرفت؛ سروش به اقتفای کانت در مقالهٔ «روشنگری چیست؟» شعار اصلی لیبرالیسم را در شعار نخستین روشنگری دید: «جرأت دانستن داشته باش!»(ص ۱۲۱). سروش در مقام تحلیل و تفسیر، شعار روشنگری را به این سخن ترجمه کرد «جرأت شکافتن مقدّسات را داشته باش»!(ص ۱۲۶) در واقع، جرأت دانستن، جرأت شکافتن مقدّسات است. مقدّس، به بیان سروش، آن چیزی است که آدمیان سربسته پذیرفته‌اند، هرآنچه که برتر از کاوش و تأمّل دانستند؛ جرأت دانستن داشتن یعنی «دلیری تأمّل و کاوش در امور مقدّس»(همان). روشنگری آغازی بود برای جرأت بشر در برابر مقدّسات، که پیش از آن چنین جرأتی در او نبود. شکافتن مقدّسات، کاویدن در امور پرسش‌ناپذیر، نیاز به یک جسارت و شهامت دارد و این است که کانت از جرأت داشتن می‌گوید. به بیان خود سروش «ما در برابر اموری که مقدّس می‌دانیم، اوّلین چیزی که قربانی می‌کنیم جسارت خودمان است»(ص ۱۲۵). پس برای بازیابی جسارت بشر، کاوش نو و تأمّل نوین در برابر امور مقدّس باید.

سروش از این شعار روشنگری، یعنی شعار لیبرالیسم، به لُبّ لباب سخن خود می‌رسد: لیبرالیسم یعنی «آزاد شدن از قید مقدّسات»(ص ۱۲۶). پس،‌ آزادی‌خواهی لیبرالیسم نه فقط آزادی‌خواهی سیاسی که در بُنیان خود، «آزادی از مقدّسات» است؛ یعنی آزادی از هرآنچه فوق کاوش و فرای تحلیل است. به بیان خود سروش «لیبرالیسم، یعنی هیچ‌کس و هیچ‌چیز، هیچ‌گاه مقدّس نبوده و نیست»(ص ۱۲۷). از این رهایی است که «لیبرالیسم شوریدن در برابر هرگونه ولایت است»(ص ۱۲۸). چون ولایت، اِعمال امر مقدّس به آدمیان و تکلیفِ مقدّسات است، این است که تنها اطاعت و تسلیم می‌طلبد.

تمام راهی که سروش گشود، تمام نقشه و طرح فکری و روشنفکری او، در همین است: جرأت دانستن داشتن! روشنفکری سروش، تفکّر او، از همین کلام استخراج می‌شود. راه و روزنه‌ای که سروش، در بن‌بست فکری و فرهنگی ما، باز کرد و نشانمان داد، چیزی نبود جز «شهامت دانستن داشتن»؛ و این شهامت یعنی جرأت شکافتن مقدّسات را داشتن، یعنی جسارتِ پرسیدن از هرچیز و شجاعت کاویدن در هرچیز. نقشهٔ فکری و معرفتی که سروش کشید، آزاد بودن از بند مقدّسات و مقدّس‌نماهاست؛ و خطّ آن، شوریدن در برابر هرگونه ولایت. به این معنا، طرح و نمای فکری و معرفتی سروش، در بُنیان خود «روشنگری» و «لیبرالی» است. فارغ از نتایج و فرآورده‌ها، پروسه و فرآیند فکری سروش، در بسط روشنگری لیبرال و لیبرالیسم روشنگری است.

سروش شاگردان و مخاطبانی را در مدرسهٔ فکری و نواندیشی خود پرورش داد که توانستند به کمک او جرأت دانستن را بیابند و از قید مقدّسات رها شوند. سروش، شاگردان و مخاطبان خود، از دیندار و بی‌دین، به نحوی با روشنگری لیبرال آشتی داد. در این راه و فرآیند، از آن‌جا که کسی مقدّس نیست، و هیچ کس حقّ ولایت ندارد، استاد و معلّم نیز نامقدّس و بی‌ولایت است. قداست و ولایت از آن سروش هم نیست. برای همین است که می‌بینیم بسیاری از شاگردان سروش، تبدیل به منتقدان او شدند؛ از گنجی تا کدیور، از نراقی تا حمید وحید. و چه بسا شاگردان سابقی که به ناسزاگویی علیه سروش هم رسیدند. آنان از حیث اخلاقی خطاکار اند، امّا همین نیز نشانهٔ راهی است که در اندیشهٔ سروش وجود داشت.

تأکید می‌کنم که نقشهٔ فکری و راه معرفتی سروش را، باید جدا از نتایج و بعضی مواضع گذرای سیاسی دید. شاید، به گمان من نیز، بعضی مواضع سروش خصوصاً در دههٔ اخیر نافی روشنگری لیبرالی باشد که او آن را یاد شاگردانی مبتدی و غیرمستقیم چون من داد. امّا سخن از نقشهٔ راه او در معرفت و اندیشه است که در زمینه و خاستگاه روشنگری لیبرال روییده است، هرچند که شخصِ سروش، در مقام نظریّه‌پرداز، گاه و بی‌گاه از نظریّه خود عدول کرده است.

سروش،آخرین ایستگاه دین‌داری


٢۵ آذر زادروز عبدالکریم سروش است.
او حقی عظیم بر گردن ایران دارد. برای قدردانی از او، لازم نیست که با او موافق باشیم؛ هر کس که تکاپوی علمی را دوست دارد و اندیشه‌گری را می‌ستاید، این گنج شایان را هم قدر می‌داند. حتی منتقدان و دشمنان سروش، اگر بر دین انصاف باشند، نقدهای او را ارج می‌نهند و دوستانه با او وارد گفت‌وگو می‌شوند. 

سروش، جهان ذهنی ما را در حوزۀ دین‌شناسی بزرگ کرد. شجاعت علمی، مهارت در بیان و قلم، گرایش‌های معنوی، زندگی درویشانه، فضل تقدم در پاره‌ای از مباحث دین‌شناختی، آشنایی عمیق با فرهنگ دینی و آگاهی بسیار از آرای فلسفی بزرگان غرب، شمه‌ای از سرمایه‌های او است.
مثنوی‌شناسی و مثنوی‌خوانی و مثنوی‌دوستی را در ایران باید تقسیم کرد به دوران پیش از سروش و پس از سروش.
کلام جدید و فلسفۀ علم نیز در ایران با سروش آغاز شد یا با او جان گرفت.
امروز حتی منتقدان سرسخت سروش بر سفرۀ او نشسته‌اند؛ زیرا برای نقد آرای او و مانند او ساختمان و بودجه می‌گیرند و مهم‌تر از آن، این است که دیگر مانند سابق، وقت خود را صرف نقد ریش‌تراشی و شراب‌خواری و قماربازی نمی‌کنند. مفتخرند که به جنگ سروش می‌روند!

من یک بار با دکتر سروش هم‌سفر بودم. سفر در دهۀ هفتاد و به شهری از شهرهای خراسان بود. مسئولان همایش خبردار شدند که سروش اجازۀ سخنرانی ندارد. او نرنجید. پای همۀ سخنرانی‌های همایش نشست و برای همۀ سخنرانان از جا برخاست. شب را در خوابگاهی دانشجویی بیتوته کردیم. سحرگاه در نمازخانۀ خوابگاه، او را دیدم که پیش از همه برخاسته بود و در گوشه‌ای نماز می‌گزارد. آنچه در این سفر از او دیدم، فروتنی بود و آمادگی برای گفت‌وگو با هر استاد و دانشجویی. 

من اکنون با این نادره‌مرد روزگاران، در حوزۀ دین‌شناسی چندان همدلی ندارم؛ اما آرزو می‌کنم که منتقدان سروش قدر او را بدانند و در کاسۀ نقد، زهر خصومت نریزید و قدری همدلانه‌تر آثار او را بخوانند و به یاد داشته باشند که در ایران، برای بسیاری از دین‌داران، سروش آخرین ایستگاه دین‌داری است. 
رضا بابایی

@SchoolOfSoroush

در باب جنایت‌های اسراییل در غزه

@DrSoroush

تصنیف دل مجنون
غزل: مولانا
دکلمه: ‌دکتر عبدالکريم سروش
آواز: استاد محمدرضا شجریان
🇯‌🇴‌🇮‌🇳
🔰🔰🔰🔰🔰
🆑 @sufismlibrary
🆑 کانال کتابخانه تصوف و عرفان

علم در ماتم !

سخنان جديد #عبدالکريم_سروش
درباره اخراج اساتید صالح و شایسته دانشگاهها و خطر بزرگ از دست دادن سرمایه های گرانقدر فکری و فرار مغزها.
(September 3 , 2023)

@SchoolOfSoroush