*✍🏼 #محمد_مجتهد_شبستری*
در این چهار دهه گذشته اگر علوم انسانی، اسلامی نشده، یک حادثه مهم دیگر بتدریج اتفاق افتاده و شکل و قوام یافته که اصلا مورد انتظار طراحان و کارگزاران اسلامی سازی علوم انسانی نبوده است. آن حادثه این است که بجای اسلامی شدن علوم انسانی،"«علوم اسلامی"، انسانی شده است.
معنای این مدعا این است که در ایران معاصر، بر اثر بسط تاریخی #انقلاب و تحولات اجتماعی و حوادث سیاسی برآمدۀ از آن، قداست آن علوم و متولیان و نظام کاملا زدوده شده و پردههای توهم پاره شده و ماهیت عریان و واقعی آن علوم و متولیان و نظام حکومتی آشکار گشته است.
آن پدیدههای یاد شده، نه "الهی"، که همه "انسانی" یعنی خطاپذیر، قابل اشتباه و انحراف و اسیر چنگال شرور قدرت و قابل انتقاد دیده میشوند. حد و حدود هر کدام از آنها معلوم شده، کاستیها و تواناییهای آنها برآفتاب افتاده، واقعیتها از توهمها دربارۀ آنها جدا گشته است:
۱. معلوم و آشکار گشته که در طول چهار دهه گذشته، کشور ایران با علوم برآمده از وحی اداره نشده (چون این کار ممکن نبوده است)، بلکه عملاً با همان علوم انسانی اداره شده که در صدد حذف آن بودهاند (تدوین چندین برنامه توسعه و چشم انداز بیست ساله و مانند اینها نمونههای بارز این واقعیت است).
۲. معلوم و آشکار شده که متولیان علوم اسلامی(نهاد روحانیت، مرجعیت و حوزههای علمیه) هم خطاپذیر و اشتباهکار و متاثر از وسوسههای قدرت و منافع صنفی... و قابل انتقادند.
۳. معلوم و آشکار شده که تعبیر "نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران" جز یک شعار تبلیغاتی نیست و این نظام هم مانند همه نظامهای دیگر دنیا نامقدس است. این نظام هم همان کارهای خوب یا بد را میکند که نظامهای دیگر دنیا میکنند. حکومتگران ایران هم مانند همه حکومتگران دیگر خطاپذیر و اشتباهکار و قابل انتقاد هستند.
پس آنچه اتفاق افتاده این است که آن پدیدهها که در سالهای نخست پیروزی انقلاب، ادعا میشد که الهی هستند و هالهای از قداست دور آنها را فرا گرفته بود، امروز همه آنها بشری (انسانی) دیده میشوند. و بدین ترتیب این علوم اسلامی است که انسانی شده است و نه بالعكس.