🔴کل جامعهْ بشریت دو طیف هستند؛
➖«كَذَّبَ بِالْحُسْنَى (۹ ليل)»
➖«وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى (۶ ليل)».
☑️ «كَذَّبَ بِالْحُسْنَى»؛ کسانی هستند که تکذیب میکنند باور نمیکنند خوبی را.
چه کسی است که از خوبی بدش میآید؟ خوبی در لفافهٔ خاص خودش است، بدی هم در مسند خودش است
یعنی هیچ کسی بدیهای غیبت را نمیبیند در حالی که مالامال از بدی است، شرالازمنه را نمیفهمد یعنی چه، زمنالفتن را درک نمیکند، زمنالذئاب را نمیفهمد، زمنالکلاب را حالیش نمیشود!
☑️ وقتی که از این آیه این برداشتها جاری میشود «كَذَّبَ بِالْحُسْنَى» میشود یعنی اینکه
🔴تکذیب میکند راه انتظار را، رد میکند مسیر جبروتیت را،
چون از این طرف گول خورده، از این طرف چشم بندی شده، چشمهایش را بستهاند و حقیقت را نمیبیند، در باتلاق افتاده منتهای مراتب به او القاء شده که اینجا زمین چمن است، چمنزار است، گل و بوته است، در حالی که هر لحظه بیشتر فرو میرود تا خفه بشود ولی متوجه نیست،
🔸جادوی زمان،
🔸چشمبندی غیبتمدار،
🔸تردستی ثنویون خیلی قوی است.
☑️ «صَدَّقَ بِالْحُسْنَى»؛ کسانی هستند که خوبی را تصدیق میکنند. خوبی، ظهور است و تصدیق کردنش به سمتش رفتن است، تأیید نیکی به آن است که انسان به سمتش برود، نقشهٔ راه ظهور تصدیق نیکیها است.
🔴«صَدَّقَ بِالْحُسْنَى» یک اقلیتی هستند که حُسنای پشت پرده را ندیده خریدار هستند، ظهور نسیه است نقد نیست ولی به یقینی رسیده است که این نسیه را میفهمد و با احساسش با اعصابش با اخلاقش با افکارش درک میکند، چون درک میکند و میفهمد انگار در آن شرایط وجود دارد، وقتی که وجود دارد به یقین میرسد. یعنی یقینی که از طریق احساس، آن را در درون خودش جای داده، تصدیق خوبی در حین ندیدن خوبی!
☑️ یک کسی که در قالب «اِنَّ الله اشْتَری» با خدا معامله کرده وعدهٔ ندیده را خریده فقط بر اساس اعتماد، اعتماد به ذات اقدس و وثوق به اینکه معلم که درس میدهد راست میگوید، میگوید این کلام موثق است، این کلام تصدیق شده است، تأیید شده است و این نقشه به سمت بهروزی کشیده شده، ولو که الان ظهوری وجود ندارد ولی ذات ندیده را و منادی واسط را قبول دارد که آن ذات را به این معرفی کرده و به تکاملش رسانده است.
☑️ تصدیق خوبی یعنی همراه بودن با بیعت، بیعتی که خدای را میبیند در زشتیها، یعنی همان حرف لقمان؛ «ادب از که آموختی از بی ادبان»، زندگی میکند در بدترین جا و از بدترین جا به بهترین جا فکر میکند.