ناول 98 💚 Novel98 @navel98 Channel on Telegram

ناول 98 💚 Novel98

@navel98




🌐 آدرس سایت انجمن :
Novel98.Com

💮 پیج اینستاگرام :
instagram.com/novel98_official/

گروه درخواست 🔰
https://t.me/joinchat/E9YUEEQtEDXYISo-Y3cz-w
تست قلم نویسندگی🔰
https://t.me/joinchat/E9YUEEy2a3QKuYWZgn5bcA

ارتباط و ارسال رمان:

@ismaeil_hs

ناول 98 💚 Novel98 (Arabic)

ناول 98 💚 Novel98 هو قناة تلغرام مخصصة لمحبي القراءة وعشاق الروايات. إذا كنت تبحث عن قصص مشوقة ومثيرة للاهتمام، فهذه القناة هي المكان المناسب لك. يمكنك الاستمتاع بتصفح مجموعة متنوعة من الروايات والقصص القصيرة التي ستأسر خيالك وتبقيك مشدوداً حتى آخر سطر. سواء كنت تفضل الرومانسية، الدراما، الإثارة، أو حتى الخيال العلمي، ستجد ما يناسب ذوقك في هذه القناة المميزة. تابع آخر إصدارات الكتب واكتشف أعمال جديدة من مؤلفين موهوبين. انضم إلى مجتمع القراء وشارك تعليقاتك وآرائك حول الروايات التي تثير اهتمامك. انضم اليوم إلى قناة ناول 98 💚 Novel98 واستمتع بعالم من القصص الرائعة والممتعة.

ناول 98 💚 Novel98

07 Apr, 14:05


🔺 فرمت : pdf (کامپیوتر و موبایل)

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

07 Apr, 13:41


💚 #رئیس_خلافکار جلد اول

📚 عنوان : رئیس خلافکار جلد اول

✍🏼 نویسنده : شیوا الماسی

📖 تعداد صفحات : 621

خلاصه : 📜
روایت پسر خلافکاری که برای گرفتن ارث و میراث باباش، بهار رو قربانی زندگی پرتلاطم خودش می‌کنه، دریغ از اینکه...

🎭 ژانر : #عاشقانه #هیجانی #جدید

🔴 تمامی فرمت ها ساخت انجمن ناول98 می باشد 🔴

https://novel98.ir/
@Novel98 💚

💮 پیج اینستاگرام :
instagram.com/novel98_official/

ناول 98 💚 Novel98

21 Feb, 05:05


اشتباهاتم را دوست دارم ؛ آن‌ها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته‌ام و نتیجه‌اش را هر چه باشد می‌پذیرم ...
اشتباهاتم را گردن کسی نمی‌اندازم ؛ می‌پذیرم که انسانم و اشتباه می‌کنم. نه فرشته‌ام و نه شیطان و نه انسان کامل ...
تا زنده‌ام برای انتخاب راه درست فرصت هست ، وقتی زمین می‌خورم بلند می‌شوم خود را می‌تکانم و ادامه می‌دهم
اشتباهاتم را دوست دارم ؛ آن‌ها حباب شیشه‌ای غرورم را می‌شکنند ، هر زمان به اشتباهاتم پی‌بردم بزرگتر شده‌ام ...
اشتباهاتم را دوست دارم‌ ؛ آن‌ها گران‌ترین تجربه‌هایم هستند ، چرا که برایشان هزینه گزافی پرداختم ...

پائولو کوئیلو
@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

20 Feb, 18:56


من عادت کرده‌ام خودم حال خودم را خوب کنم
من عادت کرده‌ام در آسمان تاریک زندگی‌ام خورشیدهای در حال طلوع بکشم و آنقدر باورشان کنم تا جان بگیرند و بتابند و محو کنند شب‌های سیاه را.
من عادت کرده‌ام با غم و اندوه رفیق باشم، آن‌قدر که در آغوششان بخوابم و همچنان حالم خوب باشد، که احاطه‌ام کنند و بازهم بخندم، که همراهی‌ام کنند و همچنان محو زیبایی‌های ریز جهان باشم.
من عادت کرده‌ام احساس خوشبختی کنم، درست وقتی که هیچ حسی آغشته به خوشبختی نیست، درست وقتی که شب است و پاییز است و تمام جهان و آدم‌ها غم‌انگیز...
من برای خودم دنیای انتزاعی و کوچکی دارم که در آن حالم به وسعت جهانی خوب است،
و همین خوب است
و همین کافی‌ست...💛

نرگس صرافیان طوفان

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

16 Feb, 20:02


مرد سرمایه داری در شهری زندگی میکرد
اما به هیچکس ریالی کمک نمیکرد.
فرزندی هم نداشت. و تنها با همسرش زندگی میکرد.
در عوض قصابی در آن شهر بود که به نیازمندان گوشت رایگان میداد.

روز به روز نفرت مردم از شخص سرمایه دار بیشتر میشد
مردم هرچه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخواهی؟
در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من ندارد.
بروید از قصاب بگیرید...
تا اینکه او مریض شد
احدی به عیادتش نرفت و در نهایت در تنهایی جان داد.
هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود...
همسرش به تنهایی او را دفن کرد
اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد
دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد.
او گفت کسی که پول گوشت را پرداخت میکرد دیروز از دنیا رفت...!

هیچوقت زود قضاوت نکنیم...

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

11 Feb, 06:50


متنی که جزو ۱۰ متن برتر از نگاه مجله معتبر فوربس است، این متن سه مرتبه در این لیست در مقام اول قرار گرفته است.
یک پسر و دختر کوچک مشغول بازی بودن، پسر کوچولو یه سری تیله و دختر چنتایی شیرینی داشت، پسر گفت: من همه تیله هامو بهت میدم و تو هم همه شیرینی هاتو به من بده، دختر قبول کرد.
پسر بزرگترین و زیباترین تیله رو یواشکی برداشت و بقیه را به دختر داد، اما دختر کوچولو همانطور که قول داده بود تمام شیرینی ها رو به پسرک داد.
اون شب دختر کوچولو خوابید و تمام شب خواب بازی با تیله های رنگارنگ رو دید. اما پسر کوچولو تمام شب نتونست بخوابه به این فکر میکرد که حتما دخترک هم یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه رو بهش نداده.
عذاب مال کسی است که صادق نیست. و آرامش از آن کسانی است که صادقند.
لذت دنیا مال کسی نیست که با افراد صادق زندگی میکند، از آن کسانی است که با وجدان صادق زندگی میکنند.

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

28 Jan, 08:28


🔺 فرمت : pdf (کامپیوتر و موبایل)

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

28 Jan, 08:25


💚 #آوای_جنون

📚 عنوان : آوای جنون

✍🏼 نویسنده : نیلوفر رستمی Nilufar.r

📖 تعداد صفحات : 935

خلاصه : 📜
سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، مجبور با شراکت با دختری می‌شود که در ادامه‌ی این شراکت اتفاقات ریز و درشتی برای هر دو پیش می‌آید و...

🎭 ژانر : #عاشقانه #پلیسی #انتقامی #جدید

🔴 تمامی فرمت ها ساخت انجمن ناول98 می باشد 🔴

https://novel98.ir/
@Novel98 💚

💮 پیج اینستاگرام :
instagram.com/novel98_official/

ناول 98 💚 Novel98

24 Jan, 13:37


🔺 فرمت : pdf (کامپیوتر و موبایل)

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

24 Jan, 13:35


💚 #شوق_انتقام

📚 عنوان : شوق انتقام

✍🏼 نویسنده : شیوا الماسی

📖 تعداد صفحات : 207

خلاصه : 📜
رمان درمورد دختری به اسم پارمیداست که عاشق پسری به اسم شایان میشه و میفهمه عشقش دوطرفه‌ست باهم دوست می شن بعد یه مدت شایان مجبور میشه پارمیدا رو ترک کنه و به خارج از کشور بره! حالا بعد از چندین سال قراره پارمیس خواهر پارمیدا، با نامزدش از خارج برگرده و نامزد کی میتونه باشه جز...
عشقی به تلخی زهر و به شیرینی عسل و به ممنوعیه سیب حوا

🎭 ژانر : #عاشقانه #جدید

🔴 تمامی فرمت ها ساخت انجمن ناول98 می باشد 🔴

https://novel98.ir/
@Novel98 💚

💮 پیج اینستاگرام :
instagram.com/novel98_official/

ناول 98 💚 Novel98

23 Jan, 14:14


این جمله بو علی سینا را باید با طلا نوشت :
هر چیزی کمش دارو است
متوسطش غذا است
و زیادش سم است
حتی محبت کردن...

ما می‌توانیم خیلی چیزها را به آدم‌های اطرافمان هدیه کنیم؛ مثل عشق، لذت و محبت.
اما لیاقتِ داشتن‌شان را نمی‌توانیم به آن‌ها بدهیم.

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

31 Dec, 18:45


مردی که زنها را فهمید

آقاى ويليام گلدينگ برنده جايزه نوبل ادبيات:
"من معتقدم، زنها بايد ديوانه باشند كه فكر ميكنند با مردها مساوى هستند!!!
هميشه بالاتر بوده اند.... خيلي بالاتر....
هر چيزى را به يك زن بدهى آن را به بهترين مبدل ميسازد.
اگر به او نطفه بدهى، او به تو يك فرزند ميدهد.
اگر به او يك محل اقامت بدهى، آنجا را به يك خانه تبديل ميكند!
اگر به او ماده اى غذائي بدهى، او به تو يك وعده غذائي ميدهد....
اگر به او لبخند بدهى، او قلبش را به تو ميدهد.
زنها هديه هايي را كه دريافت ميكنند،چندين برابر و بهترينش ميكنند."

تقدیم به تمام زنان و مادران سرزمینم 🌹

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

26 Dec, 09:52


ما را از سادگی ترسانده اند!
هیچ کس نگفت سادگی چیزِ خوبیست؛
هیچ کس نگفت ساده که باشی ساده میخندی،
ساده شاد میشوی،
ساده ذوق می کنی،
ساده می بخشی و ساده تر دل می بندی!
جوری ما را از سادگی ترساندند،
که همه مان ناچار شدیم نقاب هایی از جنسِ هفت خطی و سیاست، بروی خودمان بزنیم ...

وگرنه من که می دانم همه مان شبیه به همیم؛
یک مشت آدمِ ساده و بی غَل و غش
با این تفاوت که بعضی هایمان بدجور تویِ نقشِ نقاب هایمان فرورفته ایم ...
بدجور !

👤نرگس صرافیان طوفان

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

22 Dec, 18:16


شعر يک کودک سياه پوست:

When I born, I black When I grow up, I black When I born, I black When I grow up, I black When I go in Sun, I black When I scared, I black When I sick, I black And when I die, I still black And you white fellow When you born, you pink When you grow up, you white When you go in sun, you red When you cold, you blue When you scared, you yellow When you sick, you green And when you die, you grey And you calling me colored

وقتی به دنيا ميام، سياهم
وقتی بزرگ ميشم، سياهم
وقتی ميرم زير آفتاب، سياهم
وقتی می ترسم، سياهم
وقتی مريض ميشم، سياهم
وقتی می ميرم، هنوزم سياهم
و تو، آدم سفيد:
وقتی به دنيا ميای، صورتی ای
وقتی بزرگ می شی، سفيدی
وقتی میری زير آفتاب، قرمزی
وقتی سردت می شه، آبی ای
وقتی می ترسی، زردی
وقتی مريض می شی، سبزی
و وقتی می ميری، خاکستری ای
و تو به من میگی رنگين پوست...

برای این شعر در سازمان ملل پنج دقیقه دست زدند.👏

انسانم آرزوست...

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

13 Dec, 09:39


🔺 فرمت : pdf (کامپیوتر و موبایل)

@Novel98 💚

ناول 98 💚 Novel98

13 Dec, 09:36


💚 #گل_و_بلبل

📚 عنوان : گل و بلبل

✍🏼 نویسنده : آریا و آرشیدا عضو اختصاصی #ناول98 🌟

📖 تعداد صفحات : 142

خلاصه : 📜
رمان در مورد بهار دختر ۱۸ ساله که وارد باند مافیا می شه و می‌فهمه که پدر بزرگش مافیا است...این وسط با فرهاد که مامور مخفیه آشنا میشه

🎭 ژانر : #پلیسی #عاشقانه #جدید

🔴 تمامی فرمت ها ساخت انجمن ناول98 می باشد 🔴

https://novel98.ir/
@Novel98 💚

💮 پیج اینستاگرام :
instagram.com/novel98_official/