کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند @nahavand_farhangohonar Channel on Telegram

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

@nahavand_farhangohonar


این کانال مربوط به خاطرات، فرهنگ و هنر همشهریان عزیز نهاوندی و کلیه حقوق معنوی این کانال محفوظ است. استفاده با ذکر منبع بلامانع و بدون ذکر منبع خلاف اخلاقیات میباشد.

@soroush48h ارتباط با ادمین

پیج اینستاگرام کانال: instagram.com/nahavand.farhangohona

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند (Persian)

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند یک فضای مجازی است که به خاطرات، فرهنگ و هنر هموطنان عزیز شهر نهاوند اختصاص یافته است. این کانال شامل مطالب و محتواهای متنوع و جذاب در زمینه‌های خاطرات، فرهنگ و هنر است که هدف آن حفظ و نشر میراث فرهنگی و هنری این شهرستان می‌باشد. با پیوستن به این کانال، شما به یک سفر جذاب در دنیای خاطرات و فرهنگ نهاوند خواهید رفت.

این کانال توسط کاربر نهاوندی به نام @soroush48h اداره می‌شود و تمامی حقوق معنوی این کانال محفوظ است. هرگونه استفاده از مطالب کانال باید با ذکر منبع انجام شود تا احترام به محتواهای منتشر شده حفظ شود. برای ارتباط با ادمین و ارسال نظرات و پیشنهادات خود، می‌توانید با ادمین کانال تماس بگیرید.

همچنین اگر علاقه‌مند به دنبال کردن فعالیت‌های این کانال در شبکه‌های اجتماعی هستید، می‌توانید از پیج اینستاگرام کانال با آدرس instagram.com/nahavand.farhangohona دیدن فعالیت‌ها و محتواهای این کانال دنبال کنید. پس از پیوستن به این کانال، شما با یک جامعه فعال از علاقمندان به خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند آشنا خواهید شد و از تجربه‌های متنوع و مفیدی در این زمینه بهره خواهید گرفت.

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 18:32


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان‌زاده

جلد پنجم قسمت ( ۹ )

۱۴۰۳/۱۱/۱۱


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۱۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 18:31


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 17:43


#دست

دست نان هم
از سفره‌های تهی
کوتاه  شد
تا نواله‌های بخور ونمیر
در گلو‌هایی گیر کنند
که برای تکه‌ای زندگی
دست از فریاد شسته‌‌اند

#لیلا_ظفری
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۱۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 16:05


یاران سخت کوش مریزاد دستتان
تابان بود همیشه دل حق پرستتان


صاحبدلان و یاران ارجمند و فرهنگ دوست
بسیار خوشنود و سرافرازم که اینجانب واسطه ای شده ام برای یادآوری و تجلیل و بزرگداشت پیشینه و فرهنگ این دیار فراموش شده.

تکریم و قدرشناسی بی شائبه شما ازحقیر در واقع تجلیل از تاریخ و فرهنگ این سرزمین است، و بنده نیز اگر تلاش و کاری قابل تقدیر کرده ام دقیقا در همین جهت، یعنی بازشناسی هویت تاریخی و فرهنگی شهرمان بوده است،
خوشحالم  که چشمان بینای شما آنها را دیده و رصد کرده است.
با این وجود وظیفه اخلاقی خود می دانم که از مدیر و ادمین های عزیز گروه خاطرات، خانم ها و آقایان بزرگواری که با عنایت و دلسوزی، بنده را مورد لطف و نواخت و تشویق قرارداده و از خانواده ام به نیکی یاد کرده اند، از صمیم دل قدردانی و سپاسگزاری نمایم.
قطعا مهربانی و تشویق های شما، احساس مسئولیت  و توان و وفاداری بیشتری به من خواهد بخشید،

پایان سخن از زبان خواجه شیراز:
ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم

#حسین_سیف
(امیر)
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۱۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 15:15


عمر بگذشت و نفس لحظه شمار افتاده‌ست


اثری زیبا از #سمیعه_نهاوندی
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۱۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 12:18


نمایی از راسته بازار نهاوند #بازار_سنگ‌میل


ارسالی: #سید_حجت‌الله_شهبازی

۱۴۰۳/۱۱/۱۱
@Nahavand_farhangohonar

۱۵۷۱۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 09:45


روایتی از دهه‌های شصت و هفتاد نهاوند
قسمت سیزدهم

#بمباران_نهاوند
بمباران
#پای_قلعه (پاقلا)

بمباران #پاقلا، نه زخمی بر پیکر خاک، که فریادی خفه ‌شده در جان تاریخ #نهاوند است؛ فریادی که هر بار یادآوری‌اش، زخم کهنه‌ای را تازه می‌کند و شعله‌های اندوه را در دل‌ها برمی‌افروزد.
در هفدهم فروردین ۱۳۶۴، روزی که #بازار_پاقلا با همهمه زندگی می‌جوشید و آفتاب بی‌خیال بر کوچه‌های شلوغ می‌تابید، جنگنده‌های عراقی با خشم آسمان را شکافتند و قلب این دیار را در میان دود و خاکستر از تپش انداختند. این حمله، نه فقط ویرانگر ساختمان‌ها، که نابودگر رویاهای مردمانی بود که زندگی‌شان در میان شعله‌ها به خاموشی رفت.
در این روز سیاه، ۲۵ تن از فرزندان نهاوند، از جمله تعداد زیادی از خانواده حاج #توکل_سیفی، به خاک سپرده شدند؛ اما خونشان همچون خطی سرخ بر صفحه تاریخ این شهر باقی ماند. اجساد پراکنده، چهره‌های غبارآلود، ویرانه‌های مغازه‌ها و خانه‌ها و فریادهایی که در دود و آتش گم شدند، نقش کابوسی ماندگار را بر ذهن مردمان حک کردند؛ کابوسی که حتی گذر زمان از زدودن آن ناتوان است. پژواک گریه‌ها، هرچند در آن لحظه محو شد، اما در گوش تاریخ، جاودانه طنین انداخت.
با این حال، در دل این تاریکی مطلق، ستاره‌ای از امید تابید. شهید بابایی، فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش دستور استقرار دو سامانه دفاعی «اسکای‌گارد» را صادر کرد. تنها دو روز کافی بود تا این سامانه‌ها به نقل از آقایان، با سرنگونی دو میراژ دشمن، آسمان نهاوند را از چنگال مرگ رهایی بخشند.
این پیروزی، هرچند قطره‌ای کوچک در دریای مصیبت‌ها بود، اما چون شمعی در ظلمت، نویدبخش ادامه حیات و شجاعت مردمان این سرزمین شد.
حمله به پاقلا، صرفاً روایتی از ویرانی و مرگ نیست، بلکه قصه‌ای است از عظمت روح آدمی در برابر طوفان‌های سهمگین. این واقعه، در تار و پود تاریخ نهاوند تنیده شده و چون آینه‌ای شفاف، انعکاس‌دهنده شکوه رنج، ایستادگی و ایمان است. این برگ سیاه تاریخ، گواهی است بر نوری که حتی در تاریک‌ترین لحظات جنگ، از جان انسانیت خاموش نشد و برای آیندگان، چراغی از درس‌ها و عبرت‌ها خواهد بود.


#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۱/۱۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۹
ادامه دارد…

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 09:19


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #امیر_سیف در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای
#سید_احمد_عطاری و سرکار خانم #منیژه_منشط:

یــــا هــــو
سلام و درود
تجلیل از مردی از اصحاب قلم و فعالان اجتماعی است. جناب آقا امیر سیف از خادمان صدیق و متواضع و بی مدعایی است، ایشان در مدت سی سال خدمت در بانک سپه نهاوند، از کارمندان سخت‌کوش و در برخورد با مشتریان، مهربان و خوشرو بودند، آقا امیر از خانواده اصیل نهاوند هستند، پدرشان پلیس مردمی و در دوره تظاهرات نهاوند در کنار مردم بودند، بعد از پیروزی ایشان به کارش ادامه و کسی از ایشان گله و شکایتی نداشت، از طرف مادری به خانواده مرحوم دلفانی پدر بزرگش مرحوم #جهانبخش_دلفانی از
خیاطان خوشنام بازار بودند، شادروان #باقر_دلفانی از دبیران دبیرستان‌های نهاوند، #دکتر_ایرج_دلفانی از پزشکان، حاذق و معروف است که در آمریکا ساکن هستند. اینها پسر عموی مادری ایشان هستند.
آقای سیف از پژوهشگران تاریخ اجتماعی است از حسن کار پژوهشی ایشان این است که روایت‌های تاریخی را دقیق و مستند، با حفظ امانت، ارجاع دقیق با منبع و اسناد می‌نویسند، در کنار کار پژوهشی، به کار فرهنگی علاقه دارند، در ارشاد اسلامی نهاوند غرفه‌ای را با کمک مسئولان ارشاد به نام موزه اسناد و کارهای پژوهشی ایجاد کردند که کارهای قلمی نویسندگان و هنرمندان نهاوند در آنجا جمع‌آوری و نگهداری می‌شود، دوستان عزیز نویسنده و هنرمند با آقای سیف جهت حفظ آثارشان تماس بگیرند، تا راهنمایی لازم به عمل آید.
آقا امیر سیف برای اشاعه فرهنگ قرآنی و شناخت بهتر و عمل به قرآن در منزل شخصیشان، طبقه‌ای را اختصاص به دار القرآن داده و در هفته یک روز خانم‌ها جلسه قرآن خوانی و تدبر در قرآن دارند.
از خداوند منّان برای ایشان و خانواده محترمشان صحت و عزّت و طول عمر تمنّا می‌نمایم.

بشنو این نکته که خود را ز غم آزاد کنی
خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
اجر ها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
کار خود گر بخدا وا گذاری حافظ
ای بسا عیش که با بخت خدا دادی کنی

یــا حق:
سیَد احمد عطاری - منیژه منشط


جناب آقای #وهاب_شهبازی:

با سلام
دوست عزیز و محقق جناب امیر سیف با عشق و علاقه‌ای وصف‌ناپذیر طی سالهای طولانی توانسته از منابع متقن تاریخی اعم از شفاهی و کتبی گنجینه بزرگی برای شناخت واقعی فرهنگ و تاریخ نهاوند تهیه کند که در نوع خود اگر نگوییم بی‌نظیر بلکه کم نظیر است و از همه مهمتر با اخلاص این منابع را در اختیار دیگران قرار می‌دهد و گاها متضرر هم شده
به هر حال فعالیت ایشان را در گروه خاطرات مغتنم می‌شماریم و از خداوند کریم برای ایشان و همه عزیزانی که در قید حیاتند و برای اعتلای تاریخ و فرهنگ نهاوند تلاش می‌کنند سلامتی و سعادت مسئلت داریم و یاد همه محققین و خادمان فرهنگ شهرمان را که در قید حیات نیستند گرامی می‌داریم
مستدام باشید
وهاب شهبازی


جناب آقای #محمود_زمانیان:

برای همشهری گرانقدرمان جناب آقای امیر سیف که در شناسایی و معرفی بزرگان این دیار و شخصیت‌های تاثیرگذار سالهای دور و بیان رویدادها و آنچه را که به ما در شناخت گذشته دیارمان کمک میکند، بسیار کوشا و پیگیر بوده‌اند، آرزوی تندرستی و توفیق میکنیم


سرکار خانم #شهین_شهبازی:

سخن چو برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برو
درود بر جناب آقای امیر سیف
آزاد مردی از سلاله پاک سیف و فانی
از خانواده‌های اصیل خوشنام نهاوند
قلم شما را می‌ستاییم که نخبگان همشهری را شناسایی می‌کنید
کسانی که زندگی را بر ما آسان می‌کنند
درباره بزرگان و خانواده‌های اصیل نهاوند تحقیق و پژوهش می‌کنید تا نیکی‌هایشان در لابلای تاریخ پنهان نشود
قدردان تلاش شما برای ماندگاری تاریخ و فرهنگ نهاوند هستیم
قلمتان توانا...
شهین شهبازی


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 09:18


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #امیر_سیف در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای
#ذوالفقاری:

*چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود
*تا جهان باقی و آیین محبت باقی ست

با سلام و عرض ادب استاد سیف بزرگوار
انتخاب شایسته و به جا را به شما تبریک
عرض نموده و از صمیم قلب از شما تشکر میکنیم که با پژوهش های ارزشمندتان درباره تاریخ نهاوند و فعالیت‌های خیرخواهانه‌تان، به جامعه‌مان خدمتی بزرگ و بی نظیر ارائه میدهید.
فعالیت‌های شما در زمینه‌ی پژوهش و
خدمت به جامعه، نشان از تعهد و
علاقه‌ی عمیق شما به تاریخ و فرهنگ
سرزمینمان و نیازمندان دارد.
بدون هیچ مزد و چشم داشتی شما نیرویی از عشق و انگیزه را در جامعه می‌پراکنید و به ما یاداوری میکنید که ارزش‌های انسانی و اجتماعی چقدر مهم و ماندگار هستند.

امیدوارم همیشه در زندگی خود موفق و
سربلند باشید.


جناب آقای #قاسم_موسیوند:

سلام بر جناب امیر سیف عزیز و نازنین و شایسته

همه خوب می‌شناسند این عزیز را
عزیز در کار خیر تند و تیز را
جناب سیف پر تلاش و نامی
که معروف است او به خوشمرامی
عاشق شهر و زادگاهش نهاوند
بوده معرفش دایم و یک بند
کار راه‌انداز بسیار پر محبت
چه اکنون و چه در زمان خدمت
متین و با وقار و مهربان‌خو
عزیز و نازنین بسیار خوشرو
فرزند یک پلیس پر جسارت
در کار و حرفه‌ی خود پر مهارت
مردی که امن کرد شهر را از هر شر
یکی که بود با ده چون خود برابر
درست کاری که نامور بود در شهر
به کام بد رهان می‌‌ریخت بس زهر
چنان بابا چنین فرزند رو کرد
که خدمتها کمتر کس همچو او کرد
و این تجلیل که مزد زحمت اوست
مردی که شهر مدیون همت اوست
تبریک از من ریز به این گرامی
همیشه همراهش باد شادکامی

ضمن تشکر از مسئولان قدرشناس و سبز اندیشه گروه سبزسبزسبز و فرهنگ‌ساز خاطرات، فرهنگ و
‌هنر نهاوند به خاطر این انتخاب بجا و شایسته.

عرض تبریک و شادباش دارم به محضرت جناب
آقای استاد امیر سیف

قیم ارادتمن و همشری کوچک و همیشه دعاگوش
موسیوند


جناب آقای #کامران_شهبازی:

با قدردانی از آقای حاجیان و سپاسگزاری از ادمین‌های گرامی
جناب آقای امیر سیف وجود عزیزتان برای دیار کهن نهاوند و این گروه وزین غنیمت است .
خداوند پدر بزرگوارتون را بیامرزد با دو تن از همکارانش در دهه 50 قاچاقچیان حرفه‌ای مواد مخدر را دستگیر و تسلیم قانون می‌کرد


جناب آقای #جمشید_کارگران:

گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز که گفتی که شنفتی
با سلام و سپاس،
جناب آقای سیف،
شما با تمام محدودیت‌ها و دل مشغولی‌های روزمره با این حرکت زیبا و فرهنگی خود در جایگاه هویت سازی برای نسلی ایستاده‌اید که باید در مسیر ساختن آینده‌ای بهتر برای شهر و دیار خود گام بردارند، و این میسر نیست مگر به مدد عشق . و ایمان به این که نسلی که ارتباطش با گذشته‌اش قطع شود قطعا نسل بی‌هویتی خواهد بود، ضمن شادباش و تقدیر و تشکر از آن جناب
امیدوارم که سیره عملی جنابعالی در خدمت‌رسانی به عامه مردم این شهر بعنوان یک الگوی زیبا سرمشق سایر دوستان محترم قرار گیرد،
بااحترام جمشیدکارگران


جناب آقای #علیرضا_متین:

درود بر جناب سیف و شاد باش برای این انتخاب
امیدوارم همیشه با قلمی توانا و ایستا..بگویید و بنویسید از خوب و بد دهر..از مهر بی مهری یار..و از آنچه که بر ما و سرزمین‌مان گذشته است


جناب آقای #حسن_بتویی:

درود بر شما ،انتخابتان ستودنی است.
نام نیکی گر بماند ز آدمی
به کزو ماند سرای زرنگار

ای که دستت می‌رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار

مفتخریم که همشهری‌هایی داریم که به آنها مباهات میکنیم.
جناب سیف دوست داشتنی یک از آنهاست.
انشاالله پایدار باشید


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 07:45


پنجره سیاه است
میز، سیاه
آسمان، سیاه
برف، سیاه

اشتباه نکن!
نه دارو می‌خواهم
نه روانشناس
تنها این سنگ‌ها را بردار!
خاک را کنار بزن
و در چشم‌های من نگاه کن!

چشم‌های من که مثل زمین گرد است
تصویری از دنیا
دنیای درهای قفل
دنیای دیوارهای بی‌پایان

آنقدر که هر بار برابر آینه می‌ایستم
لاک‌پشتی به پشت افتاده
مرا به انتظار رهگذری می‌برد
که بیاید و برگرداند دنیا را

شبی از این‌همه تنهایی
دست‌هایمان می‌لرزد
و خط می‌خورد نقاشی سال‌هایمان بر بوم
خرابه‌های بم بر بوم!
دیوارهایی که ساخته‌ایم
دیوارهایی که بر سرمان ریخت

اما من از تصویر‌های بعدی این شعر می‌ترسم
می‌ترسم خدا تمامی درها را بردارد
بگذارد روی دوش و دور شود
دور
دور
دور
آنقدر که من بنویسم:
کلیدهای گم‌شده روزی پیدا خواهند شد
با قفل‌های گم‌شده چه کنیم؟

از کتاب: رنگ‌های رفته‌ی دنیا
#گروس_عبدالملکیان

۱۴۰۳/۱۱/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 06:02


مشکوکم
به همه چیز
به این قلب که می‌زند
به زنگ در خانه
که نه به انگشتان سرد
که افتاده لای صدای اخوان
که می‌گوید:

مشکوکم
به این برف
که هر وقت می‌بارد
و جای خالی‌ات
پر نمی‌شود


#مانا_پوراسد
۱۴۰۳/۱۱/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

30 Jan, 03:01


فرقی نمی‌کند آغازِ هفته باشد یا پایانش...
صبح باشد یا شب...
بذرِ امید نه وقت می‌شناسد
نه موقعیت...
هر وقت بکاری شبیهِ لوبیایِ سحر‌آمیز
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن
جوانه می‌زند ...
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن
اوج می‌گیرد ...

هرگز نا اُمید نباش...!
نااُمیدی، تیشه‌ی بی‌رحمی‌ست
به جانِ ریشه‌ی شعور و خوشبختی‌ات،
پس تا دیر نشده،
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار و معجزه‌هایت را درو کن...!

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 20:37


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #امیر_سیف در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای
#شهریار_کیانی:

جناب سیف امشب شب شماست...
روزگارتان بر وفق مراد...


جناب آقای دکتر #رامین_کیانی:

درود بر جناب حاج امیر سیف بنوعی در کنار حاج آقا فاعلی سجل و شناسنامه نهاوند می‌توان ایشان را نامید...
کسی که تمام وقت خویش را صرف شناساندن ابنا تاریخی نهاوند، معرفی محلات و بزرگان نهاوند نموده و فردی که بی مزد و منت در خدمت تاریخ شهرستان بود و حقی بزرگی بر گردن همه از باب نهاوند شناسی دارد...
درود بر جناب حاجیان و سرکار خانم یاوری با حسن انتخاب خویش انشالا قلم حاج امیر در راه اعتلای فرهنگ نهاوند مانا و عمر ایشان درازا باد..
و در پایان خدا رحمت کنه پدر بزرگوار ایشان حاج مرتضی نظامی خوشنام شهرستان را و روح عموهای ایشان هم قرین رحمت واسعه الهی..


جناب آقای
#یوسف‌رضا_گودرزی:

جناب آقای امیر سیف، انتخاب جنابعالی را تبریک گفته، برایتان آرزوی سلامتی و بهروزی دارم


سرکار خانم
#فرحناز_گودرزی:

عرض سلام و احترام
جناب آقای حاج #امیر_سیف گرانقدر

شبتون روشن به نور خدا
از شما بخاطر کارهای نیک وخدا پسندانه که برای همشهریان عزیز نهاوندی انجام می دهید سپاسگزاریم
خداوند متعال به شما و خانواده گرامیتان سلامتی و طول عمر و عزت و محبوبیت بدهد  انشاءالله
موفق و سلامت و درخشان باشید

از مدیران محترم وگرامی
جناب آقای #حاجیان ارجمند
و جناب آقای #تقوی گرانقدر
و سرکار خانم #یاوری
نهایت تشکر را داریم

ارادتمند شما #فرحناز_گودرزی

سرکار خانم #فاطمه:

آفرین بر شما و این انتخاب خوب، آقای سیف تبریک میگم به شما
همیشه سلامت و موفق باشید

جناب آقای #محمدجعفر_شهبازی:

جناب حسین (امیر)سیف
را از سالهای دور می‌شناسم
بی ادعا ،مخلص
اندوخته‌ها و یافته‌های خود را در زمینه نهاوند شناسی بدون مزد و منت در اختیار همگان قرار می‌دهد.
در حقیقت عبارت زکات العلم نشره
درباره ایشان صدق میکند.
مرحوم پدرش آقا #مرتضی_سیف پلیس مردمی و پاک دست که در کنار زنده یادان انور بحیرایی و نصیر بحیرایی به عنوان سه تفنگدار تلاش گسترده‌ای در مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر.
نمودند

جناب آقای #نقی_ایراندوست:

درود و عرض تبریک خدمت جناب آقای سیف که در راه ثبت و حفظ هویت و اصالت این دیار کهن قلم می زند.
بدون شک دوام و ماندگاری فرهنگ و اصالت هر ملتی حاصل تلاش و کوشش مردانی ست که متعهدانه و عاشقانه قلم می زنند تا آنچه که به آن افتخار می‌کنند از حافظه نسل های آتی زدوده و پاک نشود .
جناب آقای امیر سیف برایتان از خدای مهربان سلامتی و شادکامی و برای قلمتان استواری آرزومندم .
مبارک باد این حسن انتخاب برای مردانی که عاشقند و عاشقانه قلم می‌زنند.
قلمتان مانا و سبز


جناب آقای #یزدان_یوسف‌زاده:

با عرض سلام و ادب خدمت شما استاد سیف بزرگوار انتخاب شایسته و بجا که در زمینه نهاوند شناسی انجام داده و انشأالله بازم زحمت انرا می‌کشید تبریک عرض می کنم همیشه سلامت و تندرست باشید ارادتمند شما یزدان یوسف زاده


سرکار خانم #ملیحه_خزلی:

سلام
انسان‌های نیک نیاز به معرفی ندارن
خود معرف خویشند
جناب امیرحسین سیف هم از آن دسته‌اند، به شادی دیگران شاد و در غمشان شریکند استوار باشند


سرکار خانم #سارا:

با سلام.
خداوکیلی آقای سیف مرد خیرخواه و قابل اعتمادی هست. زنده باشن


جناب آقای
#احمد_قیاسوند:

درود و عرض ادب
فروردین سال گذشته با آقای الی‌الله جعفری به دیدار این مرد بزرگ رفتیم.
یک ساعتی را با هم بودیم..
واقعاً از مصاحبت با ایشان لذت بردم...
در زمینه‌ی تاریخ نهاوند، بسیار پُر است
امیدوارم همیشه سلامت باشند.

سرکار خانم #مهین_سیف‌ربیعی:

درود بر جناب آقای امیر سیف
دست خداوند برای کمک به مردم
و جامعه، از آستین درستکاران و افراد خدوم بیرون می آید.
چه زیباست، دراین دورانی که هرکس به طریقی در فکر خویشتن خویش است،
دستی در راه اعتلای ابعاد مختلف جامعه کوشا باشد.
خسته نباشید بزرگوار، همیشه شاد و سلامت و در هدفتان موفق باشید


سرکار خانم #فرزانه_امیدی:

سلام به یقین افرادی که مورد تجلیل قرار می‌گیرند، افرادی متین و صادق و شفاف و مردم‌دار و بامرام و معرفت هستند
عمر و عزتتون زیاد اقای سیف
حتماً شایسته بهترین‌ها هستید
پاینده باشید


سرکار خانم #سمیعه_نهاوندی:

سلام و درود به محضر جناب آقای امیر سیف
همشهری بزرگواری که در این گروه وزین شاهد فعالیت‌هایشان در زمینه‌ی شناسایی تاریخ نهاوند ،وهم چنین معرفی محله‌ها ،افراد و روابط اجتماعی و کم و کیف سنت‌ها و ایین محلی و بومی و منطقه‌ای مختص این شهر کهن هستیم .
برای آن جناب آرزوی سلامتی و توفیق بیشتر را از خدای بزرگ خواهانم.


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 19:26


باغ شاه کجاست؟

#باغ_شاه مهمترین و زیباترین باغ احداثی #محمود_میرزا در جنوب #نهاوند بوده و دارای برج‌ها و قصرهای زیبایی نیز بوده است.
از این باغ که در میان مردم نهاوند به (#بارک) مشهور بوده و هست، تا چند سال پیش نیز آثار به جا مانده از آن یکی از تفریحگاه‌های این شهر محسوب می‌شد؛ امروز جز چند درخت کهن و سایه‌گستر چنار اثری بر جای نمانده و در جای آن #بیمارستان_آیت‌الله_علیمرادیان ساخته شده است و آن چنارهای کهنسال زینت‌بخش و صفادهنده محوطه این #بیمارستان بزرگ و مجهز است که از خیرات ماندگار #مهندس_حسین_علیمرادیان فرزند #آیت‌الله_علیمرادیان (رحمة الله علیه) می‌باشد.

#میرزا_معصوم_خاوری در کتاب خود، عمارات این باغ زیبا و باشکوه را به ترتیب و شرح ذیل معرفی می‌کند:
اسامی عمارات باغ شاه (عمارت دلگشا)، (عمارت دلنشین)، (چمن بلبل) ، (چمن گل) ، (روضه خاقان) و آن بنایی است غمزدا که در وسط دایره باغ مذکور است مشتمل بر خلوات متعدد و بیوت لاتعدد (خلوت خاقان) و آن خلوتی است محیط عمارات بسیار و بناهای بی‌شمار: (حمار) و آن ملصق به (خلوت خاقان) است و ناظرین را در خلوات آن از بس زجاجه و جام سطح باغ و گل‌های عنبر فام منظور است. (مهرخاوری ص۳۴)


به قلم #امیر_سیف
عکس از #مهیار_خویشوند
۱۴۰۰/۱۲/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
بازنشر: ۱۴۰۳/۱۱/۱۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 18:30


‍ #شب_تجلیل

امشب به تجلیل از عزیزی تعلق دارد که با علاقه‌مندی فراوان و پشتکاری ستودنی، سالهاست در زمینه تاریخ و پیشینه شهر عزیزمان نهاوند، تحقیق و پژوهش می‌کند و حاصل آن جمع‌آوری اسناد و مدارک مختلفی از گذشته‌های دور و نزدیک شهر و نوشتن رخدادها و اتفاقات و معرفی افراد مهم و موثر در شکل‌گیری تحولات در دوران‌های مختلف و بازه‌های تاریخی می‌باشد. که همه‌ی این موارد با استفاده از همین منابع و مصاحبه با افراد مطلع و قدیمی و پیشکسوت شهر نهاوند صورت گرفته است. گر چه در این مدت، تعدادی از نوشته‌هایشان بصورت بی‌نام یا منتسب به فرد دیگری، در فضای مجازی منتشر شده و به نحوی مورد سرقت ادبی واقع گردیده است، ولی ایشان مصمم‌تر از گذشته و برای رسیدن به هدف و رسالتی که بر دوش خود احساس کرده‌اند، استوار و محکم، به مسیر خود ادامه داده‌اند.
بی‌گمان زحمات ایشان قابل تقدیر و تجلیل است، انسانی خوش‌قلب، خیّر و طبیعت دوست که حضورش در جمع همشهریان عزیز و گرامی، مغتنم و دلگرم کننده است.
استاد گرامی جناب آقای #امیر_سیف، از اینکه لحظات زیادی از عمر شریف خود را صرف شناسایی و جمع‌آوری پیشینه تاریخی نهاوند و سرگذشت مردمان شهیر و موثر آن می‌نمایید، تا راوی حکایت‌های این مرز و بوم برای آیندگان و حلقه اتصال دیروز و امروز شهرمان و مردمان اصیل و شریفش باشید، کمال تشکر و سپاسگزاری را داریم و از خداوند منان، عمری با عزت همراه با تندرستی و شادکامی برایتان مسئلت می‌نماییم.

شاد زی و دیر زی💐

۱۴۰۳/۱۱/۱۰
@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 18:05


به آگاهی همراهان و همشهریان گرامی می رساند نهمین شب تجلیل از فرهیختگان و فعالان گروه و کانال خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند در ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۰ برگزار می‌گردد.
از همه عزیزان دعوت می‌شود در این #شب_تجلیل همراه ما باشید.🌿

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 16:01


ای زیبا روی
چشم غزال من
گام هایت را آرام بگذار!
تا عطر گیسوانت
فضای خانه را دگرگون کند


#سعید_کیانی
(رویان )

۱۴۰۳/۱۱/۱۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۷۰۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Jan, 14:35


به آگاهی همراهان و همشهریان گرامی می رساند نهمین شب تجلیل از فرهیختگان و فعالان گروه و کانال خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند در ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۱۰ برگزار می‌گردد.
از همه عزیزان دعوت می‌شود در این #شب_تجلیل همراه ما باشید.🌿

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 17:34


بخش دوم
#داستان‌های_شاهنامه
با عنوان پادشاهی هوشنگ

به منظور آشنایی با
#شاهنامه #فردوسی
به زبان ساده

مطالب و فایل‌ها این جلسات توسط سرکار خانم
#نگین_ساکی گردآوری، نگارش و خوانش شده است.

آدرس پیج اینستاگرام سرکار خانم
#نگین_ساکی
👇🏼👇🏼👇🏼

https://www.instagram.com/negin.saki.2558?igsh=MXVicGw4aDFqeXAxOA==

۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 17:15


#توجه

درود و ارادت خدمت همشهریان عزیز و مهربان نهاوندی

به استحضار اعضای محترم گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند می‌رساند

با توجه به اهداف و روال سال‌های گذشته این کانال و گروه و با اتمام برنامه‌های جناب آقای
#مراد_موسوی از این پس جمعه‌ها ساعت ۹ شب
فایل‌های تصویری و صوتی تحت عنوان
#داستان‌های_شاهنامه به منظور بررسی و آشنایی با #شاهنامه #فردوسی به زبان ساده در کانال و صفحه اینستاگرام خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند منتشر خواهد شد
که مطالب و فایل‌های این جلسات توسط سرکار خانم
#نگین_ساکی گردآوری، نگارش و خوانش شده‌اند که از زحمات ایشان کمال تشکر را داریم.

امید که چونان همیشه با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود با ما همراه باشید.


ادمین های کانال، گروه و صفحه اینستاگرامی
خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 16:34


هر شب
یاد تو در هوای خیالم
می‌بارد از آسمان نگاهم
بر کل واژه‌های
عاشقی قلب تنهای من
عطر نفس‌هايت
پر می‌کند با رایحه شب بوهای
دشت نگاهم را
تا دوباره پر شود یاد و خیالت
در حوالی دلتنگی‌های
سکوت شب
حس بودنت روشن می‌کند
کلبه خاموش تنهایی‌ام را
و خواهد درخشید
چون ‌تابش مهتاب چشمانت
در ویرانه‌های سرزمین
وجودم
و روشن کند تاریکیخانه
برکه قلبم‌ را


#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 13:35


#جوابیه جناب آقای #محمد_ساکی
به پست منتشر شده با عنوان
#شب_تجلیل از ایشان


سلام و عرض ارادت محضر فرزانگان ادیب گروه و کانال وزین خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند که بهارانه از عمق آسمان قلب مهر گسترشان، باریدند و با تجلیل از حقیر چونان دانه‌ای در خاک پایتان قد کشیدم.

بزرگواران بلند نظر
با شوق بودنتان بالندگی را تجربه کردم که به قله‌ی بلند نظر نازنینتان چنگ مهری اندازم و مهرورزی را محور راهم قرار دهم.
بی شک هر یک از شما عزیزان الگو و اسوه‌اید که ذره‌پروری کرده و امید بخش راه پیش رویم شده‌اید.

نیک اندیشان بلند همت
برای من جای بسی افتخار است که در پرتو افکار ناب و زلال پر شکوهتان
جرعه‌های معرفت می‌نوشم و تک تکتان
با جلوه‌ی حضور سبزتان فضای جانم را معطر به عطر آویشن و مهرورزی کرده‌اید.
بودنتان سرمایه عظیم من است که در مکتب مرامتان بزرگی را بیاموزم.

از مدیریت جناب #سروش_حاجیان
و زحمات بی‌دریغ سرکار خانم
#ساغر_یاوری که همواره به زحمتشان می‌اندازم،
جناب
#ایمان_تقوی عزیز و خوش قلب،
دوست عزیزم استاد
#طه_نهاوندی،
استاد مهندس
#رحمت_زمانیان و
عزیز فرهیخته استاد
#محمود_زمانیان،
دکتر
#وهاب_شهبازی،
استاد
#محمدجعفر_شهبازی
و سایر دوستان صاحب نظر کمال تشکر را دارم.


شاگرد کوچکتان #محمد_ساکی
۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 12:04


بسیاری از مطالب فضای مجازی راهی "سطل آشغال" می‌شوند !


#کاریکلماتور
#سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 10:04


یادبود مدرسه راهنمایی رویایی - طلایی ابوذر در دهه هفتاد


این تصویر، روزنه‌ای است به دریای خاطراتی که درخشش طلایی تیم رؤیایی #مدرسه_راهنمایی_ابوذر نهاوند را به یاد می‌آورد؛ تیمی که در میان غوغای رقابت‌های علمی در دهه هفتاد، پرچم افتخار دیارمان را با شکوهمندی به بلندای آسمان برافراشت و نام #نهاوند را با حروف زرین بر تارک استان و کشور حک کردند.
چه روزگار باشکوهی بود! روزهایی که صدای آقای محمدی، مسئول تیم #همدان، با آن لهجه‌ی دلنشین همدانی در گوشمان طنین می‌انداخت:
-می‌دانی چِیزه، امسال هِمِدان اول مِیشه.
و من، غرق در شور و غرور نوجوانی، با لبخندی از جنس ایمان و اطمینان با همان لهجه همدانی می‌گفتم:
-هِمِدان شهر مِنه، ولی نهاوند اول نفره
به تقلید از شعر معروف همدان شهر منه یک تِمَنم یک تمنه (همدان شهر من است و یک تومان هم یک تومان است. ضرب المثل معروف همدانی)
و این دیالوگ‌ها، نغمه‌ی خنده‌هایی بود که بی‌ریایی آن تنها در آینه‌ی دل‌های جوان قابل دیدن است.
چگونه می‌توان از یاد برد آن مردان بزرگ و ارجمندی که در مدرسه با شکوه و با عظمت ابوذر که چراغ راه ما در این افتخارات بودند؟ آقای #شکرالله_شهابی، مدیری که دوراندیشی‌اش همچون افق‌های بیکران، نگاهش را از مرزهای ممکن فراتر برده بود؛ مردی که گام‌هایش همواره استوار بود و دلش به بزرگی آسمان بود.
یا آقای #نورخدا_شهبازی، معروف به شهبازی کاراته!! ناظمی سختگیر اما سراسر مهر، که اگرچه شلنگ در دست داشت، در دلش گنجینه‌ای از محبت برای شاگردانش نهفته بود. همه #مدرسه_ابوذر به طور متوسط یکبار از او کتک خوردند به جز من. با لبخندی پدرانه می‌گفت:
-دلم نمی‌آید تو را بزنم، تو شاگرد اول مایی.
و آن آموزگاران ارجمند، هر یک فانوسی بودند که تاریکی جهل را روشن کردند. آقایان #احد_امینی عزیز، معلمی که با دستانش دریچه‌ی ریاضیات را به روی ما گشود. #نجات‌الله_یعقوبی با آن موتور هوندای معروفش، #کاووس_آقاسیان، #کریم_خلیلی، #دارایی، #تیمور_رضایی و #کامران_شهبازی، که اگر امروز دوزار انگلیسی بلدیم، آن را مدیون عشق و سخت‌گیری‌های بی‌بدیل کامرانیم.
و چه دلنشین است یاد #قاسم_دولتی عزیز، معلمی که هرچند من به ورزش در آن دوران علاقه‌مند نبودم، اما با قلبی سرشار از مهربانی، هر سال نمره‌ی بیست را در کارنامه‌‌ام می‌نشاند و با لبخندی از سر محبت می‌گفت:
-حیف است کارنامه‌ی پر از بیست با یک نمره‌ی ورزش خراب شود.
#عبدالله_منوری که عملا سکان کلاس را به دست من می‌سپرد و من هم از بچه‌ها امتحان می‌گرفتم و هم ورقه‌هایشان را در منزل تصحیح می‌کردم و.... آنان که نامشان شاید اینجا نیاید، اما هر یک با نقش‌آفرینی خالصانه‌‌ی خود، گوشه‌ای از پازل پرشکوه دهه‌ی هفتاد را ساختند؛ دهه‌‌ای که عطر اصالت و بزرگواری آن هنوز در نسیم خاطره‌ها جاری است.
در خاطرات دهه هفتاد این وجیزه حتما تک تک از آنهایی که در یادم مانده باشد، ذکر خیری خواهم کرد و سپاسی از صمیم قلب خواهم داشت.
یاد بچه‌هایی خوبی که در این عکس هستند، گرامی می‌داریم. عزیزانی که در آن دوران در مسابقات شهرستان، استان و حتی کشوری به پرچمداری من افتخار آفریدند.
یادشان گرامی و به قول یزدی‌ها جایشان سبز!
اجازه دهید سخن را با کلامی از مرحوم شهابی به پایان برسانم، مردی که روزی در میان حمایت‌های پرمهرش به من گفت:
- اسماعیلی بابام! استعدادهای تو مثل ماشین بنز آخرین سیستمه، اما تو همیشه اندازه‌ی پیکان ازشون استفاده می‌کنی!!
کلامی که سال‌ها بعد، عمق و حقیقت آن را با تمام وجود لمس کردم.
یادشان به خیر، نامشان جاودانه، و بزرگی‌شان چون مشعلی روشن در دل‌هایمان ماندگار باد.


#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۵
ادامه دارد…

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 07:26


‍ ‍ قصه‌های خونه #مامان_ملوک
این قصه: زمستون



حیاط خونه مامان ملوک پر درخت و گل بود و حسابی سر سبز و دلنشین و روح‌فزا.
بوی گل محمدی و طعم شیرین توت و عطر گردو توی بهار و تابستون مستت می‌کرد، اما زمستون که می‌شد برگ‌ها می‌ریخت و درخت‌ها خالی می‌شد و حیاط یه خلاء عجیبی به خودش میدید. انگار سرما می‌افتاد به جون آدم.
برف که می‌بارید یه وجب دو وجب نبود؛ یهو نیم متر برف رو زمین می‌نشست و یکی یکی همسایه‌ها با پارو راهی پشت بوم میشدن.
از اون بالا هم برفا رو می‌ریختن توی حیاط. اون وقت بره کشون ما بچه‌ها بود که روی برف‌ها سر بخوریم و بازی کنیم و جیغ بزنیم‌. دست و پامون یخ میزد اما ول کن برف بازی نبودیم. بلاخره با کلی تهدید و اصرار مامان باباها می‌رفتیم توی خونه و یکراست می‌خزیدیم زیر کرسی. کرسی گرم زغالی عجیب دلچسب بود.
برف و شیره خوراکی خوشمزه زمستونای ما بود که طعمش فراموش نمیشه.
آش کشکک هم خوشمزه‌ترین غذای زمستونمون.
زیر کرسی هم آروم نمی‌نشستیم و شیطنت و بازیامون به راه بود. گاهی اونقدر وول می‌خوردیم که از اونجا هم بیرونمون میکردن یا مجبورمون میکردن بخوابیم! اما همینکه چشم بزرگترا گرم میشد سُر می‌خوردیم بیرون پی شیطنت.
زمستونا پر بار و پر برف بود، برف‌هایی که تا دم بهار روی زمین و باغچه میموند.
زمستون سرد، دلهامون رو گرمتر میکرد.
یاد برف و زمستون و خونه قدیمی و مامان ملوک بخیر...


#سمیرا_قیاسی
۱۴۰۳/۱۱/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Jan, 03:04


#نیایش_صبحگاهی


خدای خوبم
گاهے حتی با عبور دادن
طفل یا پیری از خیابان
وقتے به آسمانت می نگرم،
گویی لبخـــــند زیبایت را می‌بینم.

گاهی حتی وقتی از خطایی پشیمان میشوم
باز لبخندت را می‌بینم ک
ه انگار میگویی
باز هم گذشتم ، باز هم فرصت داری.

اما مهربانم یاری
‌ات را میخواهم
که همیشه لبخندت را از آن ِ خود کنم

یاری
‌ات را میخواهم
ک
ه من هم بتوانم لبخـــــند بزنم
و خوش رو باشم تا همگان بدانند
آنکه با توست ، آنکه همکلام توست،
همیشه آرام است و خـــــوش رو!

یاری
‌ات را میخواهم خـــــوب من
همیشه ، همه جـــا و در هر نفس




درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 18:34


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 18:32


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان‌زاده

جلد پنجم قسمت ( ۶ )

۱۴۰۳/۱۱/۰۴


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 11:33


گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
(حافظ)

بداهه‌نويسى شكسته
اثر استاد #منصور_دشتى
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 09:46


روایتی از دهه‌های شصت و هفتاد نهاوند
قسمت ششم
#مدرسه_مهدیه
بخش دوم



اما چیزی که برایم از همه شگفت‌انگیزتر بود، این بود که در تمام دوران تحصیل، حتی در دانشگاه، همیشه در آخرین ردیف‌های کلاس می‌نشستم. پسرهایی که هشت نفر بودند، همیشه به احترام من در کنار من در آخر کلاس می‌نشستند تا جاییکه در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران معروف شده بودیم به جای سه تفنگدار، به نه تفگدار!! بچه‌هایی که الان هریک از آنها اساتید علوم پزشکی معتبرترین دانشگاه‌های جهان در آمریکا، کاناد، استرالیا و انگلیس و... هستند، پروفسور رضا میرزایی، پروفسور مسعود رضایی، پروفسور نوید بوالحسنی که هر یک در یکی از رشته‌های علوم پزشکی جهان امروز صاحب نام و اعتبار جهانی هستند. جالب اینجاست که از کلاس 30 نفره سال 78 تنها من در #ایران هستم و هرکدام از آن بچه‌ها چه دختر و چه پسرش غولی در دنیای علوم پزشکی جهان هستند، با رزومه‌های درخشان و عالی و در بالاترین سطوح علمی.

بگذریم، شاید تقدیر این‌گونه بود که در آخر کلاس همیشه جسمم در سایه بماند، اما روح و ذهنم هیچگاه در تاریکی نماند.

این داستان، شاید داستان من باشد، اما حقیقت آن است که این داستان حکایت هر فردی است که در برابر تمام موانع زندگی قد علم می‌کند و با اراده‌ای پولادین در مسیر روشنایی گام برمی‌دارد.
این مسیر، مسیر خودسازی و دگرگونی است، مسیری که انسان را از اعماق تاریکی‌های خودساخته به سوی نور و حقیقت هدایت می‌کند.
داستان من، داستان انسانهاست؛ داستان کسانی که در برابر هر سختی، تنها خود را به چالش نمی‌کشند، بلکه باور دارند که می‌توانند از دل تاریکی‌های خود ساخته به روشنی برسند.



#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۱
ادامه دارد…

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 09:45


روایتی از دهه‌های شصت و هفتاد نهاوند
قسمت ششم
#مدرسه_مهدیه
بخش اول



در دوران کودکی، ایام همچون سایه‌ای سنگین و گران بر سرم گسترده بودند، روزهایی که ذهن و دلم در بند بی‌توجهی به درس و آموختن گرفتار بود. دنیای تحصیل برای من تنها چیزی بود از جنس یک رؤیا، دور از دسترس و بی‌رحم بود. در آن زمان، پیشرفت تحصیلی‌ام به اندازه‌ی یک دانش‌آموز متوسط بود، به طوری که گمان می‌بردم هیچگاه در مسیر علم قدمی فراتر از سطح معمولی‌ام بر نخواهم داشت. اما در دل یکی از ایام امتحانات #دهه_فجر، حادثه‌ای کوچک و بی‌خبر از سرنوشت، همچون جرقه‌ای در دل تاریکی‌های ذهنم درخشید و مسیر زندگی‌ام را برای همیشه تغییر داد.
در آن دوران، به تدریج احساس می‌کردم که می‌توانم بیش از آنچه که بوده‌ام باشم، می‌توانم چیزی فراتر از یک دانش‌آموز معمولی و بی‌ادعا بشوم.
با اراده‌ای راسخ و عزمی جزم، تصمیم گرفتم در مسابقات علمی دهه فجر شرکت کنم. مسابقاتی که برای کشف استعدادهای برتر مدارس شهرستان، استان و حتی کشور بود. دارای چند مرحله بود. به نزد معلم‌مان رفتم و آمادگی خود را برای حضور در مسابقه اعلام کردم. اما او با نگاهی از سر تحقیر و پوزخندی که هیچ امیدی در آن نهفته نبود، گفت: -این مسابقه برای بچه‌های زرنگ است، نه تو! آقازاده‌هایی که از خانواده‌های سرشناس و بزرگ هستند باید در آن شرکت کنند. مثل فلانی و فلانی (که همکلاسی‌های من بودند) امثال تو همین که در آینده معتاد، دزد و چاقوکش نشوند، برای من کفایت می‌کند. هر که گفت.... تو زود نگو منم! این فکرها را از سرت بیرون کن و مواظب باش که امسال مانند کلاس اول رفوزه نشوی؟!!
و در اخر شعری را زمزمه کرد که - تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف!

شاید آن سخنان به ظاهر بی‌اهمیت برای او تنها یک شوخی بود، یا از سر دلسوزی بود. ولی من احساس کردم که تمام این حرف‌ها برای تحقیر من و امثال من است.
در درون من آتشی بر افروخت که هیچگاه خاموش نشد. در همان لحظه، اراده‌ای در من به ‌وجود آمد که هیچ‌گاه اجازه نداد تحقیرها و تردیدها بر من غلبه کنند. آن کلام، به جای اینکه مرا بشکند، خوار و ذلیل گرداند؛ باعث شد تا از دل خود نیرویی بی ‌پایان برافراشته شود.
با تلاشی بی‌وقفه، توانستم در همان مسابقه مدرسه مقام اول را کسب کنم. وقتی نتایج آمد اقای معلم باور نداشت و مرا متهم به تقلب کرد و امتحان کتبی در حضور مدیر مدرسه آقا #محمود_شهبازی گرفتند و این بار نمره من بهتر از قبل شد. آقای شهبازی اصرار به فرستادن من داشت و معلم همچنان بر فرستادن یکی از آقازاده‌های کلاس اصرار داشت و سرانجام مرا به مرحله شهرستان نفرستادند، و آقازاده را فرستادند، در همان مرحله شهرستانی، آقازاده به تاریخ ابدیت پیوست!! و برای همیشه از صحنه‌های علمی حذف شد. اما در سال‌های بعد، همچنان در این آزمون‌ها در سطح شهر و استان می‌درخشیدم.
به یاد دارم زمانی که در #مدرسه_راهنمایی_ابوذر تحصیل می‌کردم، آقای #نورخدا_شهبازی، ناظم محترم مدرسه در دهه‌ی هفتاد، وقتی نامم را برای دریافت جوایز صدا می‌زد، همیشه با کلماتی سرشار از احترام و افتخار می‌فرمود:
#مرتضی_اسماعیل‌زاده، نفر اول مدرسه، نفر اول شهرستان، نفر اول استان
این کلمات همچنان در گوشم طنین‌انداز است، گویی هر واژه در خود حکایتی از مسیری پرفراز و نشیب دارد. این سخنان نه تنها توصیفی از یک فرد است، بلکه پژواکی از مسیری است که از دل تاریکی و بی‌خبری آغاز شد و در بستر تلاش، اراده و پشتکار به نور و آگاهی رسید. مسیری که در آن هر گام بر فراز درد و رنج و هر لحظه‌اش سرشار از امید و کشمکش برای پیشرفت بود. این صداها، نه تنها بازتاب یک پیروزی بیرونی است، بلکه یادآور جنگی درونی است که در برابر تحقیرها و شک و تردیدهای دیگران شکل گرفت و در نهایت به نقطه‌ی عطفی در زندگی‌ام تبدیل شد.


#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۱
ادامه دارد…

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 09:32


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #محمد_ساکی در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای شهرام عصاری:

استاد عزیز و شاعر گرانسنگ جناب آقای ساکی عزیز:

با عرض سلام، و تشکر ویژه از مدیریت و ادمین های گروه وزین و فرهنگی خاطرات، فرهنگ و‌هنر نهاوند بخاطر برگزاری مراسم تجلیل از بزرگان، قلم به دستان و تاثیرگذاران بر فرهنگ و ادب شهر و دیارمان و چه‌ سعادتی که این شب مصادف شد با تجلیل از شاعری متین و خوش قلم. مردی از جنس مهر ‌و مهربانی و به استواری تاریخ کهن ایرانی‌و ظرافتی چون‌گل گلاب محمدی! معلمی شریف و خوش ذوق که اگر چه هنوز توفیق زیارتش نصیبم نشده، اما بواسطه ی اشعارش  در این چند سال با منش، کردار و‌خوی انسانی و شخصیت‌ والای این مرد بزرگ بقدر کافی آشنا شده ام. برای این سخن سرای توانا و شاعر اهل بیت از درگاه خداوند منان سلامتی و‌توفیق روز افزون آرزو دارم..
دوستدارتان

جناب آقای محمود زمانیان:

جناب استادساکی عزیز را
از دیرباز میشناسم، معلمی
فرهیخته وشخصیتی نجیب
و مهربان و عدالتخواه، بی
ریا وفروتن، همه این
ویژگی‌ها در شعر و نوشتارش
موج میزند، لازم میدانم
سپاس خود را تقدیمش کنم
که از ابتدای تشکیل این
گروه مداوم با اشعار زیبایش
به این جمع فرهیخته رونق
بخشیده است.
برایشان توفیق و تندرستی
آرزو میکنم.

🙏🌺🌹🌸🌹🌺🙏

سرکار خانم مینو احمدی:

جناب آقای ساکی با طبع لطيف و اشعار زیبایشان همراه با صمیمیتی که در گروه دارند الحق شایسته قدردانی هستند تجلیل از شما را تبریک و برایتان سلامتی و تندرستی خواهانیم.

جناب آقای رامین کیانی:

سلام و درود استاد ساکی عزیز ..بحق انتخاب شایسته و بجایی بود اشعار ناب و اصیل و احساسی و گاها حماسی ایشان جایگاه ویژه‌ای در بین عزیزان گروه پیدا نموده انشالا قلم ایشان همیشه مانا و پایدار باشد.

جناب آقای عبادالله بهنیا:

جناب ساکی با اشعار خوب شان یک پای دائمی گروه هستند، و به شخصه از شیرینی بیان و مفاهیم زیبای اشعارشان لذت می برم
ان شاالله که پایدار و برقرار باشند.

جناب آقای کامران شهبازی:

درود بر آقای حاجیان و ادمین های عزیز و گرامی
سپاسگزار انتخاب خوبتان هستیم. آقای ساکی از شاخص ترین چهره های فرهنگی و ادبی دیارمان هستند . ❤️👏
استاد ساکی شما لایق و شایسته هزاران تمجید هستید ، درود بر احساسات پاکتون که با قلمی
جوشان و عطرآگین، هنرمندانه کلمات را به رقص در می آوری و باعث جوشش درونی هر خواننده‌ای می‌شوی، اشعارتون قلب و روح
هر انسانی را به وجد آورده و متأثر می کند .
امیدوارم ذات اقدس احدیت حضرتعالی را در کنف الطاف خاصه خویش قرار دهد . 🌺

جناب آقای ابراهیم زمانیان:

سلام وعرض ادب خدمت همشهری عزیزم
جناب ساکی

نمیدانم کدامین جمله را برای توصیف محبت هایتان بنویسم . نمیدانم چگونه شما را توصیف کنم ؛ دوستی از جنس بلور ؛ آسمانی و مهربان ؛ چقدر زیبا واژه ها را آسمانی می‌کنید.

درود برشما🙏🌺

جناب آقای علیرضا متین:

با درود..جناب ساکی عزیز مردی از جنس قلم و روحی پروانه وار که میچرخد در بوستان شعر و هنر و فرهنگ..جناب ساکی گرانقدر را سال ها در ارشاد و در محضرشان کسب فیض نمودیم و بالاخص در تاتر که پیشکسوت و استاد ما بوده و هستند.. روح و جسم تان سالم و باشی برای ما ..تا همچنان دوستدارانتان از وجودتان پر از شوق وامید باشند..🌺🌺❤️🙏🙏

جناب آقای محمد اصلانی:

انصافا مطالب و اشعار جناب آقای ساکی هر یک از دیگری ژرف تر و جذاب تر.
انشاالله رویش گفتارتان پر بارتر.

سرکار خانم منیژه منشط:

باسلام و عرض ارادت خدمت استاد ساکی .
شخصیتی که وجه الهی ووجه مردمی دراشعار ایشان موج میزند .سادگی بیان وصراحت معنا براین همه افزوده سروده هایشان را به زیور اخلاص می آراید. قلمشان سبز و وجودشان سلامت باد.

جناب آقای مهران الفت:

درود و سلام .خدمت تمام عزیزان .افتخار همراهی با جناب ساکی را در اوایل دهه ۶۰ در چند تئاتر در نهاوند داشته ام که از همان موقع ارادتمند ایشان شده ام . برایشان سلامت و تندرستی آرزومندم.

سرکار خانم راضیه عزیزی:

استاد ساکی همواره مشوق و راهنمای بنده در سرودن شعر بوده و هستند
قلم پرتوان ایشان چراغ راه اهالی شعر و هنر و حضورشان مایه دلگرمی ست
انتخاب شایسته ایشان را تبریک میگم
دوام عزت و سلامتشان را از خداوند بزرگ خواهانم.

قلم در دست تو زیبا نگار است
تجلی بخش رویش در بهار است
قلم مانا تو هم پاینده باشی
وجودت شهرمان را افتخار است

تقدیم به استاد ساکی

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۵۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 08:30


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #محمد_ساکی در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای سید احمد عطاری:

یــــا هــــو
آقا محمّد ساکی، معلّم متعهد و عاشق، نویسنده کتاب «سوگ سواران»، در خصوص زندگینامه و مشی مبارزاتی شهدای گروه ابوذر با نثری زیبا و جذاب، که خواننده را لحظه لحظه تشنه خواندن و ادامه داستان می کند.
آقا محمّد، شاعری تواناست که اشعارش عطر عشق، دوستی و مهر اهل‌بیت(ع) و عرفان می پراکند و مشام مشتاق را به بوی گلهای بهشتی معطر می کند.
بوی بهشت می گذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منوّر است
این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی که از آن حوض کوثر است
«حافظ»

آقا محمَد ساکی، از خانواده معظم شهداست و پدر عزیزشان از شهدای جنگ است، جناب ساکی در دوران خدمت متواضع و خاکی بودند، و به خود و ایمانش متکی، هیچگاه ندیدم و نشنیدم که از نام شهید استفاده کنند و امتیازی بخواهند.
از همه ویژگی‌های آقا محمد، که از نظر من خیلی مهم است، اخلاق معلّمی ایشان است در سمت امور تربیتی، اگر بگویم آقامحمّد از بهترین و باسواد ترین و با اخلاق ترین امور تربیتی مدارس بودند حرف گزافی نزده‌ام، ایشان با اخلاق محمّدی و سعه صدر بهترین بر خورد را با کودکان و نوجوانان داشتند، بر خورد و ادب ایشان با معلمّان و همکاران زبانزد است.
ایشان در کنار کار تربیتی، کار هنری، داستان نویسی،
شعر و نمایش نویسی و تأتر با بچه ها در مناسبت ها فعالیت داشتند.
قلم و اخلاق نیکت تو را سلطان خوبان کرد
« آ فرین بر تو که آراسته به چندین هنری»

از حضرت دوست برای این معلّم گرانقدر و خدمتگزار صادق
طول عمر با عزّت و کرامت تمنّا داریم.

یا حــق: سیَد احمد عطاری __ منیژه منشط

جناب آقای طه نهاوندی:

محمد ساکی همین است که می گوید به همین سادگی، درست چون اشعار ساده صمیمی و زلالش .
از زمان‌های دور می شناختمش. از کوچه و از بازار و از مدرسه ....... سالها گذشت، دیگر ندیدمش . شنیده بودم برای خودش کسی شده است . به همین دلیل بین ما فاصله افتاده بود و ذهنیتم نقش دیگری از او بر من بست….
.... روزی در جایی به مناسبتی مقابلم نشست. و سالها بود دیگر ندیده بودمش. جوانی را دیدم از خودش مسن تر و افتاده تر. محمد بود . با زمزمه‌ای آرام و با اشارتی متبسم و خط شکن . و من قلب او را در صورتش دیدم که با مهربانی می خندد. . و دستهایش بر گردنم، حلقه زده است در خیال ... و هنوز آن تصویر یگانه مقابلم نشسته است.
صورتی چون خورشید که زخم روزگار بر آن چنگ زده و شیارهای مهربانی‌اش را دو برابر کرده است .‌
به روایت رحمت عزیز، منش و شخصیت ساده و بی آلایش و متواضع محمدجان ساکی، پرچمدار اشعار زیبا، و بی پیرایه و شفاف اوست .
حضور ایشان در این جمع دوست داشتنی غنیمت است . . ❤️❤️

جناب آقای مراد موسوی:
جناب آقای ساکی با ذوق که شعرهایت به دل می نشیند و ما را به معنویت سوق می‌دهد..
برای شما آرزوی عشق و رسیدن به معشوق و دست افشانی به بارگاه الهی را ارزو دارم.
قلمت مانا عمرت باقی به بقا ،،
ارادتمند شما ..
از دمی با شاه نامه،،مراد موسوی .

جناب آقای ذوالفقاری:

سلام و درود بر استاد و شاعر گرانقدر
جناب ساکی بزرگوار

استاد: شعرها و نوشته‌های شما، با هنر و زیبایی، دنیایمان را غنی کرده و به ما فرصت تأمل و اندیشیدن داده است. به عنوان معلمی دلسوز و فداکار، شما با عشق و محبت به شاگردانتان، چراغ راهی برای آنان بوده‌اید و دانشی بی‌پایان را به آنان هدیه داده‌اید.
شما نه تنها با کلمات، بلکه با قلبتان آموزش داده‌اید و این ارزشمندترین نوع آموزش است. امیدوارم همیشه قلمتان سبز و پربار باشد و همچنان موفق و سرافراز باشید.
به افتخار شما که با هنر، دانش و محبتتان زندگی‌ها را تغییر داده‌اید.

سرکار خانم اعظم شهبازی:

سلام و درود به جناب آقای ساکی بزرگوار شاعر توانا و گرانقدر خدا حفظش کنه انتخاب به جایی بود.
🙏🙏🙏🍀🍀🍀


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 07:45


#دبیرستان_ابن‌سینا
زمستان ۱۳۴۴
مسابقه نقاشی


به ترتیب از سمت راست
آقایان:

#محمد_نقدی، #نعمت_معماریان، #جواد_شریفیان ( صورت ایشان دیده نمی‌شود)، آقای #محمدی‌پور، آقای #روزبهانی، آقای #مسعود_محمودی، آقای #بطلانی، #محمود_غلامی، #علی‌رضا_قیاسی، #باقر_خسروی، #نبی_رفیعی

نفر آخر #میلانی که مینیاتور مسابقه می‌داد.
سنندجی بود و همراه برادرش که کارمند بانک و مربی کشتی بود در نهاوند زندگی می‌کردند.


ارسال‌کننده #نعمت_معماریان
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 07:33


برگی از #روزنامه_اطلاعات در تاریخ شانزده آبان هزار و سیصد و هفتاد
در ارتباط با فوت زنده‌یاد #مسعود_محمودی دبیر دبیرستان‌های نهاوند با عنوان « مرگ پایان کبوتر نیست »

#سید_مسعود_محمودى در یازدهم آبان ۱۳۷۰ به علت بیمارى سرطان در سن ۵۱ سالگی درگذشته‌اند.


ارسال‌کننده #نعمت_معماریان
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 07:30


#مسعود_محمودی
«شاعر هنرمندی که غریبانه زیست و غریبانه رفت »


سیکل اول #دبیرستان_ابن‌سینا بودیم، دانش‌آموزان کلاس از بچه‌های روسای ادارات، خوانین و ثروتمندان شهر دستچین شده بودند، به سفارش رئیس فرهنگ وقت #ناصر_میر، به خاطر پسرش علی که هم کلاس ما بود!!!، من و #حسین_ملکی هم بین این جماعت بُر خورده بودیم، هفته‌ای یک ساعت با آقای محمودی انشا داشتیم، این کلاس تنها کلاس انشا نبود، کلاس شعر بود، کلاس موسیقی بود، کلاس مشاعره بود، کلاس کتاب‌خوانی بود و حسین هم گاه‌گاهی برایمان آواز می‌خواند...
یکبار مشاعره‌ای بین افراد کلاس ترتیب دادند که برنده نهائی آن من بودم، از آن روز به بعد آقای محمودی در ابتدای زنگ انشا مرا صدا می‌زد تا غزلی از حافظ یا شاعر دیگری بخوانم، که خود توفیق اجباری بود، تا به یُمن نظر ایشان سی چهل غزل را از بر کنم، یک روز در حین خواندن غزلی از حافظ یک بیت آن را فراموش کردم و آقای محمودی حدود ده دقیقه کلاس را ساکت نگه داشت تا آن بیت یادم آمد و غزل را کامل خواندم.
در همان ایام با #جواد_شریفیان شعر گفتن را شروع کردیم و آقای محمودی با چه حوصله‌ای آنها را تصحیح می‌کرد و اشکال‌های عروضی آن را توضیح می‌داد و می‌نوشت.
هر هفته برای کلاس انشا لحظه شماری می‌کردیم، گاهی از ما می‌خواست، به جای انشا خلاصه‌ای از آثار نویسندگان بزرگ یا شرح زندگی آنها را بنویسیم. خودش به « لامارتین » علاقه زیادی داشت.
آقای محمودی در زمینه تئاتر هم فعالیت می‌کرد و رقابتی بین تئاتر دبیرستان ابن سینا و فیروزان ایجاد کرده بود. تا این که سالن #دبیرستان_فیروزان که قرار بود در آن نمایشنامه‌ای اجرا شود، شبانه آتش گرفت و قسمتی از دکور آن سوخت، و آن آتش بیشتر از همه دامن آقای محمودی را گرفت، و ایشان را از دبیرستان به روستا تبعید کرد.
یکی دو هفته معلم انشا نداشتیم، تا این که آقای #محمدی‌پور معلم ما شد در اولین جلسه، مجموعه شعری از شعرای معاصر با خود داشت ، که می‌گفت این کتاب را تنها به‌خاطر یک شعر آن خریده‌ام، فقط به خاطر شعر «پریای شاملو»، که بعد از توضیحاتی درباره آن، «پریا» را برایمان خواند، بسیار جالب و دل‌نشین بود پر از اصطلاحات محلی، اولین بار بود شعری به گویش تهرانی می‌شنیدم. آخرای زنگ بود که از ما خواست هر کس آمادگی دارد انشایش را بخواند، بچه‌ها به من اشاره کردند که فلانی شاعر کلاس است!!! با اشاره آقای محمدی‌پور، پای تخته رفتم و طبق معمول غزلی از حافط خواندم:
 
یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

در دلم بود که بی دوست نگردم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

آقای محمدی‌پور گفتند این شعر که مال حافظ است، اگر شعری از خودت داری بگو، من هم آخرین شعری را که به خاطر آمدن #نوروز سر هم کرده بودم, خواندم:

نوروز می‌رسد
با ناله‌های زار فقیران
با گریه‌ها و اشک یتیمان
نوروز می‌رسد
ای اغنیا
دارندگان کاخ‌های رفیع
امشب ز کوی فقر نوائی نمی‌رسد

(در ذهن کودکانه من در میان خانه‌های خشت و گلی آن زمان، کاخ رفیع، برایم اولین ساختمان دو طبقه ای بود که #حاج_درویش به تازگی با تیر آهن و مصالح جدید در همسایگی ما ساخته بود و اغنیا هم خوانین ساکن #خیابان_ذکائی بودند و کوی فقر هم برایم #کل_لوطیا و #شیخ_منصور بود)

یادم می‌آید بعد از خواندن شعر هیچ صحبتی و تشویق و تصحیحی نشد در حالیکه آقای محمودی هر انشا و شعری را که خوانده می‌شد به طور مختصر نقد و بررسی می‌کردند.
بعد از مدتی بی‌گناهی آقای محمودی ثابت شد و به دبیرستان بازگشتند ولی دیگر آن آقای محمودی سابق نبود، حوصله هیچ کاری را نداشت و سال بعد هم به #تهران منتقل شدند و من هم با انتخاب رشته ریاضی به دبیرستان فیروزان رفتم.

چند سالی او را ندیده بودم تا این که یک روز همراه با جواد شریفیان که در #دانشگاه_تهران تحصیل می‌کرد و من هم دوران خدمتم را در پایتخت می‌گذراندم, در همان حوالی دانشگاه آقای محمودی را با همان کراوات و ظاهر آراسته در حالیکه کیف سامسونتی در دست داشت دیدیم که از روبرو می‌آمد، همانطور آرام و گرم و صمیمی، می‌گفت در امور هنری وزارت آموزش و پرورش مشغول است و در زمینه ترانه‌سرائی هم با رادیو همکاری دارد.
و این آخرین دیدار ما بود ولی مصاحبه‌های او را در مطبوعات می‌دیدم و ترانه‌های او را از رادیو می‌شنیدم.
بعد از #انقلاب گویا به خاطر فعالیتش در اردوهای دانش‌آموزی #رامسر مدتی او را کنار گذاشتند.
عاقبت خبر فوت او را در شانزده آبان هزار و سیصد و هفتاد در #روزنامه_اطلاعات دیدم با عنوان « مرگ پایان کبوتر نیست »
روحش شاد و یادش گرامی باد.


#نعمت_معماریان
سیزدهم آبان ۱۳۹۸
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶‌۴۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 05:48


قابی ز عکس تو به دلم نقش بسته است
عکس تو قلب من شده، قابم شکسته است
(محمد ساکی)


اثری زیبا از استاد #یوسفرضا_گودرزی
۱۴۰۳/۱۱/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Jan, 03:02


#نیایش_صبحگاهی


در هر تپش قلبمان،
حضور معبودی‌ست که،
بی منت برایمان خدایی می‌کند،
بی منت می‌بخشد و بی منت عطا می‌کند.

ای همه هستی
ای همه شکوه
ای همه آرامش،
امواج متلاطم درونمان را
ساحلی نیست جز یادت
و غوغای روح بی پناهمان را،
پناهی نیست جز حضورت،
وجودمان را با ذکر نامت آذین می‌بندیم
و جانمان را با یادت متبرک می‌کنیم
و عاشقانه تمنایت می‌کنیم...


درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 21:00


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #محمد_ساکی در #شب_تجلیل از ایشان:

سرکار خانم سمیعه نهاوندی :


جناب آقای ساکی، شاعری فرهیخته و هنرمند و ادیب و بنظرم یکی از افراد فرهنگ‌دوست نهاوند هستند، که همواره در مسیری متعالی و بدون حاشیه سیر می کنند، نیک اندیش ومبادی آداب 🍀💐🌷🌷🌷🌷💐🍀 دست بقلم در راهی مستقیم به سیر و سلوک معنوی مشغولند. برای این بزرگ‌مرد،از خدای منان سلامتی و عزت طلب می کنم، و به دست اندرکاران برنامه با انتخاب درست و بجایشان تبریک می گویم .
سمیعه نهاوندی

سرکار خانم زهره یزدانفر:

جناب آقای ساکی بزرگوار: با درود

شما را در مدت کوتاهی که در گروه
حضور داشته ام، از طریق اشعار زیبایتان میشناسم،
واژه واژه اشعار ناب‌تان، سرشار از لطافت و عشق و مهربانی و حس انساندوستی است.
که تجلی ذات پاک و نیات خیرخواهانه
شماست.
مانا باشید و سلامت و با قلم سبزتان دلها را گرما ببخشید.

جناب آقای قاسم موسیوند:

🌺🍀عرض تبریک و شادباش و خرسندی از این انتخاب بجا و شایسته به مسئولین محترم گروه
و جناب آقای ساکی عزیز و ارجمند و نازنین.🍀🌺

می شناسم او را من از کودکی
شناختی عمیق نه اینکه الکی
خانه‌هامان خیلی از هم دور نبود
گلشن و قیصریه روزی خالی از شور نبود
پدرش که عالی بود در رفتار
مردی آقا و هم عالی گفتار
آنکه روزی شد شهید وطنش
شد فدای خاک ایران بدنش
انتخاب آقامحمد دارد جای بس درود
هر کجا رفت عالی است در بدو ورود
من سپاسمندم از این کار شما
مسئولان خاطرات نیکوست افکار شما
احترام به نیک‌نهادان احترام به همه است
ذره‌ی این احترام در عمل یک عالمه است.

باز هم عرض تبریک و تهنیت دارم خدمت انتخاب شونده و انتخاب کننده های عالی فکر و بزرگوار.


کوچککه کوچک یکایک شما که در گروه خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند بانی ایجاد فرهنگ نوعدوستی
و پرورش دهنده استعدادهای نهفته همه نهاوندی‌های عزیز هستید.💐💐💐💐💐💐💐💐💐
با احترام و تواضع .ق
🌺🌺🍀🍀🌹🌹🌴🌴🌷🌷🌳🌳🌸🌸

جناب آقای داریوش طهماسبی:

سلام به استاد بزرگ نهاوندمان جناب ساکی
واقعاً که افتخاری هستید برای شهرمان.
من که از وجود شما به خود میبالم.

جناب آقای نقی ایراندوست:

از حسن انتخاب استاد و شاعر گرانقدر جناب آقای ساکی بسیار خوشحال شدم‌.
براستی که تجلیل از این شاعر گرانقدر و متعهد اقدامی بسیار پر ارزش است و قابل تقدیر.
انسانی وارسته و شاعری گرانقدر که سروده‌هایش چون چشمه‌ای زلال و پاک در این گروه جاریست .
شخصاً برایم‌ افتخاری بزرگ است که در این گروه از نوشته‌ها و اشعار ناب و پر احساس همکار و برادر عزیزم استاد ساکی عزیز بهره‌مند می شوم.
برای ایشان از خدای مهربان سلامتی و تندرستی و استواری قلم را آرزومندم.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

سرکار خانم نصرتی:

سلام چه انتخاب به جایی.🌹
استاد قلمت زیبا و اشعارت مانند رودهای فارسبان و گاماسیاب روان، با وزن و قافیه مناسب یک موسیقیدان میخواست که بر روی تک تک اشعارتان نت بنویسد، آنوقت موسیقی زندگی زنده میشد و جان میگرفت واحساس میشد🌹 سلامت باشید وبرای گروه خاطرات بمانید !!...آمین

سرکار خانم مهین سیف‌ربیعی:

درود بر جناب آقای ساکی بزرگوار،
که علاوه برشغل شریف و انسان‌ساز معلمی،
شاعری توانا و بااحساسات لطیف
هستند.
سروده‌هایشان بدون اغراق،
دارای ابعاد معنوی، عرفانی، عاطفی،
اجتماعی ومذهبی می باشد.
امیدوارم همواره بدرخشید استاد،
و ما را مستفیض گردانید با سروده‌های زیبا ودلنشینتان.
پاینده وسلامت باشید🤲🙏🥀

جناب آقای محمدرضا شهبازی:

درود
سالها پیش، اوایل دهه هفتاد ایشان را اولین بار در جلسات انجمن ادبی در ارشاد دیدم. مردی نجیب و بی آلایش که آینه تمام نمای شعرش بود. هنوز هم همان است که بود. با این که شاعر باسابقه ای است، ولی دنبال نام و نان نیست و سلوکش بوی نوعی عرفان را می دهد.
برایشان شادی و سلامت آرزومندم.

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 20:31


تقدیر و تجلیل همشهریان و همراهان گرامی از جناب آقای #محمد_ساکی در #شب_تجلیل از ایشان:

جناب آقای یوسف‌رضا گودرزی :


جناب آقای ساکی، اشعار لطیف و خوبتان در دل ما جای دارند، انتخاب جناب عالی بحق کاری شایسته و خوب است که باید از دست اندرکاران تشکر کرد. برایتان سلامتی و شادمانی آرزومندم.

جناب آقای احمد قیاسوند:

درود بر شما جناب آقای حاجیان که شب تجلیل را در گروه گنجانده اید
و نیز درود به جناب آقای ساکی عزیز
امیدوارم سلامت باشند و بنویسند...

جناب آقای رحمت زمانیان:

جایی خوانده بودم که شخصیت شاعر از شعرش با ارزش‌تر است. اما محمد ساکی عزیز از آندسته شاعرانی است که هم انسانی نجیب، شریف ، وارسته و فروتن است و هم شاعر قابل و کار درستی است، شاعری که در شعرش نگاهی انسانگرایانه به جهان پیرامونی و محیط جغرافیایی‌اش دارد. در سپهر شعرش هیچ واژه و کلمه‌ای صرفاً معنایی نمادین ندارد، بلکه آنچه از قلم صادقانه‌اش می تراود، انعکاس گوشه‌ای از شخصیت، زندگی ِ فردی و رابطه‌اش با تفکرات و باورهایش است. در واقع محمد ساکی عزیز شعر و ارزش‌ها و باورها را به زندگی روزمره‌اش پیوند زده و از او شخصیتی دوست داشتنی و محبوب ساخته ‌که هر کس با هر تفکری این آدم بی ریا و کم ادعا را دوست دارد. در شعر استاد ساکی جای پای اصالت ِ اثر و شرافت و نجابت و فروتنی و افتادگی شاعر به وضوح دیده می شود. برای این انسان شریف که همواره دغدغه‌ی عدالت اجتماعی دارد و جوانه‌های آزادگی و حرّیت در بیشتر اشعارش موج میزند، سلامت و سعادت و توفیق روز افزون آرزو دارم .
شاد بماند و‌ پدرام..

جناب آقای محمدجعفر شهبازی:

سپاسگزار زحمات گروه وزین خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند هستیم.
توصیف صادقانه شما از شخصیتی
چون شاعر و نویسنده مردمی
جناب محمد ساکی قابل تقدیر است.

سرکار خانم فرحناز گودرزی:

عرض سلام و احترام
استاد #محمد_ساکی گرانقدر
شبتون روشن به نور خدا
شایسته و لایق تقدیر و تحسین هستید. 
موفق و سلامت و درخشان باشید استاد بزرگمهر
ارادتمند شما

جناب آقا یزدان:

با سلام خدمت شما استاد عزیزم جناب ساکی انتخاب شایسته و بجا را به شما تبریک میگم ...ه صدا میاید خش خش زنجیر ...صدای شلاق است بر تن حامین❤️❤️❤️

جناب آقای علاء رشیدی:

شاعری توانا و ادیبی فرهیخته که  اشعار زیبا و نابش جان را به وجد می آورد، طول عمر باعزت و سربلندی برای ایشان از درگاه حق آرزو دارم، پایدارباشند به خوشی و تندرستی.🌹🌺🌹

جناب آقای وحید مرتضوی:

گروه محترم و شریف کانال خاطرات و فرهنگ و هنر نهاوند
از حسن انتخاب شاعر فرهیخته نهاوند، جناب آقای محمد ساکی، تشکر و به این بزرگوار منتخب، تبریک عرض میکنم
ارادتمند، وحید مرتضوی 🌹🌹🌹

جناب آقای سیدرحمت‌اله شهبازی:

از مدیران گروه تشکر می‌کنم که در این برنامه‌ی خودتان از استاد و شاعر توانا و معلم موفق تجلیل به عمل آورده‌اید.
از خدای منان برای جناب ساکی و خانواده محترمشان آرزوی سلامتی و طول عمر می‌نمایم. امید است مانند گذشته از اشعار ناب و مردمی ایشان استفاده ببریم .🌺🌹🌺🌹


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 19:22


‍ آمدم در پیشگاهت با گناه
شرم از خود دارم و روی سیاه
آمدم تا مرهم دردم شوی
ضامن این چهره‌ی زردم شوی
آمدم بر کوی تو با صد امید
می‌شود دل را، چو این فَرشَت خرید
قطره‌ای از چشم بر فرش اوفتاد
تار و پودش، دلنوازی یاد داد
گفت من پای تو را بوسیده‌ام
من گل اشکی ز چشمت چیده‌ام
لحظه‌ای بنشین اکنون روی من
تا تو را گویم حدیث از انجمن
دست‌هایی را که نقشم ساخته
رج به رج با عشق، من را بافته
هر رجم می‌بافت اشکی بود و رود
گوییا از عاشقش دل می‌ربود
شانه می‌زد گیسوانم را به شور
تار و پود از دست او مست غرور
نور چشمانش به جانم پا گرفت
زان سبب در صحن، اینجا جا گرفت
منتظر بود منتظر بافنده‌ام
کین چنین اشک تو را خواهنده‌ام
پی ز پی می‌ریخت می در جامِ من
مست مستم گرچه تلخ است کام من
گفتم از بافنده‌ات داری خبر؟
گفت آری هست مفقودالاثر


#محمد_ساکی
۱۴۰۲/۰۵/۲۷

@Nahavand_farhangohonar
باز نشر: ۱۴۰۳/۱۱/۰۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 19:10


‍ ‍ #یک_خاطره

مغازه‌ی کوچکی داشتیم
کمی پایین تر از درب سرداب. درست جنب مغازه‌ی چای فروشی آقا احد موسوی.
کلاس دوم یا سوم ابتدایی بودم. آفتابه را بر داشتم که از شرشره‌ی سنگ میل
آبش کنم و درب مغازه را آبپاشی وجارو بزنم. همین که بازیگوشانه داشتم می رفتم،
صاحب مغازه‌ی کت وشلوار فروشی که با یک مشتری داشت حرف می زد، چشمش به من که افتاد صدایم کرد. با آفتابه رفتم داخل مغازه، مشتری که مردی روستایی بود گفت آره تو همین سن و ساله، فروشنده کت و شلواری به من داد گفت بپوشش. پوشیدمش و هی جلو آیینه خودمو ورانداز کردم. چقدر شیک وقشنگ بود، خیلی بهم می اومد.
آنها مشغول چانه زدن روی قیمت بودند و من همچنان خیره به خود.
ازلذت پوشیدن کت و شلوار که حسرت همیشگیم بود درپوست خود نمی گنجیدم.
دکمه های کت را بستم، آفتابه را زمین گذاشتم وفرار کردم. بیچاره فروشنده و مشتری که قیمت را تمام کرده بودند
دنبالم دویدند ولی بهم نمی رسیدند.
بازار نسبتاً شلوغ سنگ میل را از لابه لای جمعیت همش زیگزالی می دویدم و آنها هم دست بردار نبودند. یکی از بازاریان
با اینکه از این صحنه روده بر شده بود، جلویم را سد کرد و مرا گرفت.
مغازه دار گوشمو کشید به کمک مشتری مرا کشان کشان به داخل مغازه بردند. یکبار دیگر خودم را جلو آیینه ورانداز کردم .خیلی با کت و شلوار قشنگ شده بودم، اما این شادی چند لحظه ای بیش نبود و ‌کت و شلوار را از تنم بیرون آوردند و آفتابه راهم بهم ندادند که ندادند، پدرم رفت آفتابه را پس گرفت و کلی هم با من دعوا کرد. ولی تو دلم می گفتم حتی اگر یک فصل کتک هم می خوردم که نخوردم، به لذت پوشیدن کت وشلوار
که رنگ سرمه ای راه راه معلممان جناب رستمی عزیز بود می ارزید...

بااحترام : #محمد_ساکی

۱۳۹۸/۴/۷

@Nahavand_farhangohonar

باز نشر: ۱۴۰۳/۱۱/۰۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 18:34


‍ #شب_تجلیل


امشب، شب تجلیل از مردی‌ست که قلب ِپاک و بی‌آلایش‌اش، در بیت به بیت اشعارش و سطر به سطر دلنوشته‌هایش، اثربخش و مشهود است.
از آن انسان‌های شریف و متین روزگار، پاک سرشت و پاک طینت، نیکو منش و نیکو خصال، زلال چون آب و آئینه، ساده و بی‌ریا چون سپیدی برف بر قله ِکوه ِآغوش‌باز کرده‌ی ِگرین.
پراحساس و با طراوت چون طبیعت سبز گیان، و گرم و پر نقش و نگار چون فرش دل‌انگیز عشوند.
شاعری فرهیخته و با احساس که همیشه عشق و محبت به دوستان در نثر و نظم‌اش جاری‌ست. دل در گرو اهل بیت دارد و مهر ِعلی(ع) و اولادش را از کودکی در سینه پرورانده است.
حضورش در کنار همشهریانش پر است از تشویق و حس و حال خوب، از همه به نیکی یاد می‌کند و انرژی مثبتش در همه لحظات همراه و همیار اعضای محترم گروه است. به قول خودشان:

«بعضی آدم‌ها هستند که نمی شود با آنها رسمی صحبت کرد
چون صمیمانه مثل یک شاخه‌ی
گل در گلدان ِدل نشسته‌اند.
نه علت می‌خواهند و نه منطق را برمی‌تابند.
تابنده‌اند و فقط تاریکی را محو می کنند…»

و ایشان خود از همان جنس آدم‌های صاف و صمیمی روزگار هستند.
استاد گرانقدر، شاعر فرزانه، جناب آقای #محمد_ساکی، حضور جنابعالی را در جمع‌مان غنیمت می‌دانیم و از این همه طبع لطیف و حس خوشایند در کلام و اشعارتان، مستفیض می‌شویم. از خداوند مهربان برایتان طول عمری عزّتمند و سرشار از تندرستی و نشاط، همراه با شادکامی و پیروزی مسئلت می‌نماییم.

شاد زی و دیر زی💐

۱۴۰۳/۱۱/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 17:57


#آئین_سوگ


زنده‌یاد حاجیه خانم
#احترام_فرهادپور


مراسم تشییع و تدفین:
فردا
پنج‌شنبه ۱۴۰۳/۱۱/۰۴
ساعت ۱۰
صبح در آرامستان باغ بهشت نهاوند

و مراسم ختم:
همان روز از ساعت ۱ الی ۳ بعدازظهر
مراسم زنانه و مردانه همزمان در مسجد شهرک طالقانی برگزار خواهد شد.


خانواده‌های‌ محترم
#فرهادپور و سایر بستگان محترم، مصیبت درگذشت عزیز تازه درگذشته‌تان را خدمت شما و سایر وابستگان صمیمانه تسلیت عرض نموده، علو درجات آن مرحومه و تسلای خاطر بازماندگان را از درگاه ایزد متعال مسئلت داریم.
ما را در غم خود شریک بدانید.


اعضا و ادمین‌های گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند



@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 16:01


به او فکر می‌کردم
به چتری شب
که می‌افتاد روی صورت صبح
و من فراموش می‌کردم
که روزی
آفتاب را تجربه کرده‌ام

در را که بست
گونه‌هاش جا ماند روی اشک‌های من

گلویم باش
که ریشه بدوانم به هق هق صدات
صدات که فقط در خیال من های های بلد است

جنین تو بودم
در بطن خودم
به بند خواب
بخوابانم
که فصل رسیدن میوه‌ها گذشته است
نوزاد که مرده به دنیا بیاید
سینه‌های آماسیده جا می‌ماند از پاییز

پاییز هم اگر باشی
مزاری کوچک خواهم ساخت
برای بند خواب شب‌هات
شب هام


#ناهید_زمانیان
۱۴۰۳/۰۳/۱۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 14:36


به آگاهی همراهان و همشهریان گرامی می رساند هشتمین شب تجلیل از فرهیختگان و فعالان گروه و کانال خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند در ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۴۰۳/۱۱/۰۳ برگزار می‌گردد.
از همه عزیزان دعوت می‌شود در این #شب_تجلیل همراه ما باشید.🌿

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

22 Jan, 13:30


شاخِ  گل زردم که خریدار ندارم
از عشق جفا دیدم و دلدار ندارم

خاموشم و امّا تو بخوان حرف دلم را
بغضم که سرِ اشک دگربار ندارم

ای عشق تو بر عاشق غم دیده نظر کن
در دام غم افتادم و غمخوار ندارم

غیر از تو کسی راه ندادم به دل خویش
عاشق شده‌ام جز تو به کس کار ندارم

گر در دل ما شور نماندست عجب نیست
غمگین شده دل طاقتِ بسیار ندارم

ترسم نرسد عمر به سودای وصالش
دلخسته‌ام و فرصت دیدار ندارم

شعر از #داود_فخری
خوانش #لیلا_قدم‌یاری

بر وزن:
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف

۱۴۰۳/۱۱/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۶۴۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 18:31


از عارفی پرسیدند بهترین راه رسیدن به رستگاری و فضیلت چیست ؟؟؟
او گفت !!!!
به راه انسانیت رفتن.
زیرا که در این راه همه صفات خوب خدایی در وجود تو
متولد خواهد شد.

#کمال_منوری
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۷۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 17:33


#شبی_با_شاهنامه
قسمت سی‌وپنجم


موضوع:
روشن‌اندیشی و آزاد اندیشی فردوسی نسبت به آیین
ها و باورهای دیگران و اندیشه روشن و آزاد در شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۱۰/۲۴


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۷۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 17:32


#فایل_صوتی

#شبی_با_شاهنامه
قسمت سی‌وپنجم


موضوع:
روشن‌اندیشی و آزاد اندیشی فردوسی نسبت به آیین‌ها و باورهای دیگران و اندیشه روشن و آزاد در شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر #علیرضا_قیامتی


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 17:20


کاش بودی
می دانی؟ امروز، روز توست
بی تو هر روز، چه تلخ می گذرد ای قند روزهای تلخ من

شانه هایت را می خوام  به وقت  تنهایی
چقدر سخت است بی تو بودن را.
قوت قلبم بی تو ماندم ولی چه ماندنی

بعد رفتنت چه غوغایی بر دلم جایی گرفت و مونس جانم شد این بی تابی و بی قراری .
هیچ مرحمی دوای درد بی درمانم نشد
من با یادت  چه کنم؟
کجا جویمت !
ای آرامش جان
کجا بویمت !
ای گل همیشه بهار
چگونه خوانمت! ای پدر

آنقدر بوسه زدم  عکس تو را، که نگو ‌‌‌‌‌...
انقدر حسرت دیدار تو دارم، که نگو ...

تا دنیا دنیا ست
یادت در قلبم جاودانه خواهد ماند.

#گیتی_کوچک
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 15:05


چاپ نهم منتشر شد...

الکترا: به خود بالیدی که چون مال بسیار داری کسی هستی. اما دارایی اندکی در کنارت می‌ماند. توانگری نه، نیکنامی است که می‌پاید. زیرا نام نیک هماره ماندگار است و پلیدی را می‌راند. توانگری نارواست و با بدکرداران می‌ماند. چون گلی اندک زمانی شکوفاست و سپس برباد می‌رود.

درام‌پردازان یونانی یک اسطوره را به صور بسیار متفاوت و متنوعی به کار می‌برند. در میان تراژدی‌های موجود، روایت‌های مختلفی از اسطورۀ الکترا موجود است که توسط آیسخولوس، سوفوکل و اوریپید نقل شده‌اند. از قیاس میان سه روایت معلوم می‌شود که هر درام‌پرداز، این اسطوره را متناسب با نیازهای روایی خویش تغییر داده و پرورانده است. نمایشنامۀ حاضر، روایت اوریپید از این اسطوره است. این نمایشنامه، نمونه‌ای آشکار از بینامتنیت در دنیای درام است. زیرا مبتنی بر روایت آیسخولوس از این اسطوره در «اورستیا»ست و البته پاسخی است به این اثرِ پیش از خود.


الکترا
اوریپید
ترجمۀ
#دکتر_غلامرضا_شهبازی
نشر بیدگل

۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 13:31


گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس
شیوه ی تو نشدش حاصل و بیمار بماند

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

(حافظ)

اثری زیبا از استاد #یوسف_گودرزی
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 10:33


قلب من جز وصل دلبر حاجتی دیگر نداشت
سوخت دل از آتش هجران، کسی باور نداشت

ما به امّید وصالت سوختیم امّا نشد
سوختن از بهر یاران حاصلی در بر نداشت

مثل نیلوفر فتادم پای در مرداب گِل
من همان مرداب غمگینم که نیلوفر نداشت

هر کسی بهر دل خود دلبری دارد ولی
این دل سرگشته از روز ازل دلبر نداشت

دل مداوم گرم بود از وعده‌های خالی‌ات
کالبد حتّی اگر گرمای شهریور نداشت

سوی بامت مرغ جان سر بر قفس آنقدر کوفت
تا قفس بشکست، امّا مرغ جانم پر نداشت


شعر از #داود_فخری
خوانش #لیلا_قدم‌یاری

بر وزن:
فاعلاتن-فاعلاتن-فاعلاتن-فاعلن
بحر-رمل-مثمن-محذوف
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 09:45


‍ ‍ صبح جمعه، #حمام_ظفری
(قسمت دوم)

سرنوشت، گویی بازیگر صبور و بی ‌قرار این صحنه بود که ما را به صف‌های طولانی مردانی می‌کشاند، مردانی که در تاریکی انتظار غرق در سکوتی بی‌حوصله چشم به دریچه ‌ای کوچک از آسودگی دوخته بودند.

گاه هیچ‌چیز نصیب نمی‌شد،
و گاه، اگر صبر پیشه می‌کردی کمدی شکسته با قفلی لرزان هدیه‌ ای بود که گویی از دل مشقت‌ها بیرون آمده باشد.
بسیاری، خسته از این انتظارِ بی‌پایان وسایلشان را در گوشه‌ای رها می‌کردند بی‌آنکه هراس دزدی یا گم شدن داشته باشند،
سکوتِ تسلیم‌ شده‌ی را ترنم می کردند.

اما در دل این آشفتگی مردی ایستاده بود؛ مردی که روشنایی‌اش از جنس آفتاب بود و یادش چون شعله‌ای بی‌زوال در تاریکی خاطرات نسل من می‌درخشد.
او، آقا رسول، نامی که به نجابت و پاکی گره خورده بود، تجسم حرمت و وقار در روزگاری که هنوز این واژه‌ها از رنگ و بوی اصالت خود تهی نشده بودند.
روزگاری که او در بخش زنان حمام ظفری خدمت می‌کرد نگاهش نه خیره به زنان و دختران، بلکه چون نگاه پدری مهربان و حامی بود.
او آینه‌ای بود که تصویر انسانیت را بی‌کم‌ و کاست منعکس می‌کرد.
زنان و دختران به جای آنکه او را غریبه بدانند، او را پناهی امن و مطمئن می‌دیدند، و او این اعتماد را چون گوهری گرانبها بر شانه‌های خسته‌اش حمل می‌کرد.
در کنار او، آقای ذکایی، مدیری سختگیر اما عمیقاً مهربان، چهره‌ای دیگر از آن دوران بود. او قانون را با تمام جدیتش پاس می‌داشت و اجازه نمی‌داد هیچ‌کس از قاعده‌ها تخطی کند.

زنان برای صرفه‌جویی در نفت لباس‌هایشان را به حمام می‌آوردند تا همانجا بشویند؛ رسمی که خلاف مقررات بود و گاه به مشاجراتی پرحرارت ختم می‌شد.
مادرم روزی می‌گفت که آقای ذکایی زنی را با ساک پر از لباس شسته گرفتار کرد و او را با سرزنشی پرطنین نصیحت می‌کرد که از زن حاجی(مادرم) یاد بگیرد؛ غافل از آنکه مادرم بیشتر از آن زن لباس شسته بود؟!!
و مادرم می ترسید که آن زن بگوید خب پس ساک زن حاجی را هم بگردد!
حتی در این جدیت و خشم نیز جاذبه ‌ای بود که یادش را در قلب‌ها ماندگار می‌کرد؛
خشم مردی که مسئولیت را به قدری جدی می‌گرفت که گویی بخشی از جوهره‌ی وجودش بود.

سال‌ها بعد، زمانی که آقا رسول به بخش عمومی مردانه آمد، انگار ستون‌های حمام ظفری با حضورش استوارتر شدند.
او فقط یک کارگر نبود، بلکه حافظ حریمی بود که تقدس و احترامش را با وقار و سکوت حفظ می ‌کرد.
در میان بخار داغ و شلوغی‌های همیشگی، او چون نگینی درخشان، روح و جان حمام را زنده نگاه می‌داشت.
اگر او نبود، گویی حمام ظفری نیز دیگر همان حمام پرخاطره‌ی دیروز نمی ‌بود.

ورود به حمام، خود حکایتی از زندگی بود. مردانی که با دقت لنگ‌های قرمزشان را می‌بستند و آنانی که با بی‌توجهی، تنها با شورتی ساده و مامان دوز و یا به اصطلاح دقیق نهاوند آن کومیشی، پا به این حریم می‌گذاشتند.
پیرمردان، این بی ‌قیدی و بدون لنگ به حمام رفتن را بی‌احترامی می‌دانستند و معتقد بودند که حمام، همچون معبدی مقدس حرمت خود را می‌طلبد.
جوانان فارغ از نهی با همان شورتهای که در واقع شلوارکهای امروزی بود، پای به داخل حمام می گذاشتند.

اکنون که زمان با گام‌های بی‌ صدا میان ما و آن روزها فاصله انداخته است، این خاطرات چون عطر خوشی از دل گذشته برخاسته‌اند. روزهایی که به ما آموختند زندگی را باید در دل سختی‌ها جست؛ در حرارت بخارها، در شلوغی صف‌ها، و در هیاهوی انسانهایی که صدای زنده بودنشان معنای زندگی را به ما می‌آموخت.
این خاطرات، مانند گوهری تابناک در آینه‌ی زمان می‌درخشند و بوی خوش گذشته را در جانمان جاری می‌کنند.

ادامه دارد...


توجه:
اگر کسی عکسی از آقا رسول، چه مربوط به دهه‌های شصت و هفتاد و چه از زمان حال، در اختیار دارد، خواهش می‌کنم ارسال کند تا در آرشیو این خاطرات برای نسل‌های آینده ثبت شود.
آخرین خبری که از ایشان دارم، حضورش در هیئت شاهزاده محمد است.
اگر دوستانی به او دسترسی دارند، لطفاً کمک کنند تا عکسی از او به دست ما برسد. این کار ارزشمند، یادی ماندگار از او در تاریخ خواهد بود.

#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 08:32


به نام پدر


روز پدر ببر به بر کودکی یتیم
لبخند را بروی لبانت چنان نسیم

میلاد حیدر است پدری کن عزیز من
دل کن ز میز، سرت را خالی نما ز سیم

بر زرد چهرگان خیابان نظر فکن
رحمان ابتداست تو باید شوی رحیم

وقتی که کعبه جامه دراند در ولادتت
باید پناه غمزدگان باشی و حریم

باز آی و باز نویس به مالک سفارشت
از دلشکستگان فقط و فقط ناز می‌خریم

بر کش تو ذوالفقار که تزویر گرفت جان
بنما کمک تا که ببیند ز حیدریم

دستی بکش بر سر طفلان بی پدر
یکبار هم شده بیا فرمانشان بریم


#محمد_ساکی
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 06:32


‍ " فروغ؛ همسانی شعر و زندگی"

فروغ فرخزاد یکی از برجسته‌ترین زنان ایرانی است. شاید حتی بتوان چنین قضاوت کرد که فروغ در میان زنان برجسته‌ی ایران دارای رتبه‌ی اول است. موقعیت ممتاز این شاعر قبل از هر چیزی به این دلیل است که او نوعی نگاه فلسفی به وضعیت زن در ایران داشت که تا قبل از او سابقه نداشت.
فروغ به ما این موضوع مهم را نمایاند که زن در ایران مانند رخدادی است که به خودیِ خود فاقد معناست؛ رخدادی که اگر بخواهد دارای معنا شود هیچ راهی ندارد جز آن‌که مدام در وضعیت "مداخله" قرار بگیرد. اما در اندیشه‌ی فلسفی فروغ، مداخله‌‌گری زنان به یک وضعیت خلاصه نمی‌شود، بدین معنی که این کافی نیست که زنان وارد عرصه‌ی سیاسی یا اجتماعی شوند زیرا فضای مردسالارانه، که حتی ممکن است با ابزار فمنیسم به حرکت دربیاید اجازه‌ی "شدن" و "وجود داشتن" را به زن نمی‌دهد مگر آنکه خود را از جنسیت و ویژگی‌های نوع خود خلع کند، بنابراین زن برای آشکار شدن، پیش از آنکه نیازمند عرصه‌های اجتماعی باشد نیازمند پدیدار شدن وجود خود است.
فروغ یکی از فرهیختگانی بود که اندیشه و عمل او به شکل شگفت‌آوری با یکدیگر همپوشانی داشت. او آنچه که می‌اندیشید و در قالب شعر ارائه می‌داد را به تمامی زندگی کرد. همین خصوصیت او بود که باعث شد به مرور زمان قضاوت‌های سطحی و مبتذل نسبت به این شاعر، حتی در میان منتقدان ادبی شایع شود!  برخلاف آنکه ایرانیان مبحث ریا و تزویر را ناپسند می‌شمارند، نمی‌‌توانند یکی بودن ذهن و عمل فروغ را تاب بیاورند و درست به همین دلیل به مروز زمان تاثیر فروغ بر مردم ایران چندگانه شده است. بر همین اساس می‌توان در ربط و نسبت با فروغ، مردم ایران را به چند گروه تقسیم کرد:
گروه اول ایرانیانی هستند که نه‌تنها با شعر فروغ مانوس اند و با قراردادهای آن آشنایند بلکه زندگی فروغ برای آنان تبدیل به شعر می‌شود.

گروه دوم منتقدان ادبی‌ای هستند که به اشعار فروغ، فارغ از روش زندگی‌اش می‌پردازند.
گروه سوم کسانی هستند که فروغ را تنها در زندگی‌اش خلاصه کرده‌اند و با وجود آنکه منتقدان پُر کار اشعار او هستند اما قضاوت آنان نسبت به زندگی فروغ نشان می‌دهد که فلسفه‌ی درونی شعر او را نفهمیده‌اند. این گروه، شامل مردانی می‌شود که با دیدگاه سنتی به فروغ می‌پردازند و یا زنانی که به نظر می‌رسد به چشم حسادت به او نگاه می‌کنند.
یکی از مواردی که خود شاهد آن بوده‌ام لایو اینستاگرامی یکی از زنان منتقد فروغ بود. این منتقد با وجود آنکه ادعا می‌کند که شعر فروغ را خوب شناخته است و آثاری هم در این زمینه دارد آراء عجیبی نسبت به او ارائه داد بر این مبنا که فروغ انسان فاسدی بوده و نمی‌توان او را منبع الهام زنان ایرانی قرار داد. دلایلی هم که آورده شد مشخصا در ارتباط با رابطه‌‌ی فروغ با گلستان بود و دلیل دیگر نیز به این موضوع برمی‌گشت که مردان اسپانسر مالی او بوده‌‌اند!
این حد از زمان‌پریشی نشان‌دهنده‌ی دریافت نادرست از تاریخ است، علاوه بر اینکه نشان می‌دهد این منتقد نتوانسته رابطه‌‌ی میان اندیشه و عمل فروغ را دریابد. اگر قرار باشد برای تفسیر و تبیین یک اثر به مولف نیز پرداخته شود به جای به دادگاه کشاندن مولف باید مواجهه‌‌ی علمی و روشمند با ارتباط اثر با مولف داشت.  
اما فارغ از این سه گروه مردان شیادی هستند که با اسم فروغ به تعبیر امروزی مخ‌زنی می‌کنند.
من زنی را نمی‌شناسم که شعری، دلنوشته‌ای هر چند سطحی، و یا سطری عاشقانه ننوشته باشد و در پیام‌های خصوصی از سوی مردان
"فروغ" خطاب نشده باشد!
درچنین مواردی ممکن است زنانی که فرهیخته‌تر اند و یا به سطح نوشتار خود آگاه‌تر هستند در دام چنین تعریف مبالغه‌آمیزی نیفتند اما زنان بسیاری نیز هستند که توانایی فهم سطح و اندازه‌ی خود را ندارند و با چنین نامگذاری‌ای یا در دام روابط آسیب‌زا می‌افتند و یا دچار خودشیفتگی می‌شوند به این دلیل که می‌پندارند دلنوشته‌شان به آثار فروغ نزدیک است و جامعه توان شناخت آنان را ندارد.
این قشر از مردان فروغ را به ابزار تبدیل کرده‌اند و متاسفانه نام او را مخدوش کرده اند.
شاید به نظر بیاید که نباید این گروه را جدی گرفت اما واقعیت این است که به دلیلی که گفته شد برای من به عنوان یک زن، نام فروغ ملال‌آور شده است تا جایی‌که حتی برای نوشتن این متن نیز با خودم کلنجار رفتم تا بتوانم چند خط درباره‌ی شاعر مورد علاقه‌ام بنویسم. متاسفانه با جامعه‌ای روبرو هستیم که قادر است هر چیزی را به ابتذال بکشاند؛ حتی نام زیبای فروغ عزیز را. 

#ناهید_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 05:01


#نکته_های_حقوقی


اقدامات قضایی چک برگشتی بر اساس قانون جدید چک

♎️دارنده چک می‌تواند بدون پرداخت هزینه‌های سنگین دادرسی، در کمتر از ۲۰ روز، اجراییه چک را دریافت و به موجب آن چک برگشتی را نقد کند.

🔻 بر اساس اصلاحیه قانون جدید چک، دارنده آن می‌تواند بدون پرداخت هزینه‌های سنگین دادرسی، در کمتر از ۲۰ روز، اجراییه چک را دریافت و به موجب آن چک برگشتی را نقد کند.

برای این کار باید هنگام مراجعه به بانک گواهینامه عدم پرداخت چک را به همراه کد رهگیری، که همان شناسه چک برگشتی است، از بانک دریافت کند.

💢بدون کد رهگیری مراجع قضایی به شکایات رسیدگی نمی‌کنند.  

💢گواهینامه عدم پرداخت را به همراه برگه چک به دفاتر خدمات الکترونیکی ارائه و تقاضای صدور اجراییه کنید.
توجه کنید چک‌های زیر دارای امتیاز جدید قانون چک برای صدور مستقیم اجراییه نیستند:

💢چکی که در متن آن شرطی ذکر شده باشد.
چکی که بابت تضمین انجام معامله یا تعهد صادر شده باشد.

💢علت صدور گواهی عدم پرداخت به دلیل دستور صاحب حساب باشد.

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۱۰/۲۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

13 Jan, 03:05


#نیایش_صبحگاهی


ای آنکه صدای شکسته‌ترین دلها را هم میشنوی!
امروز اگر باران نیامد
و آسمان دلگیر ماند،
به من بیاموز تا خودم بارانی باشم،
برای دلهای تشنه...

اگر راه سخت و ناهموار شد،
یاری ام کن تا نه فقط برای خودم،
بلکه هر کَس که در کنارم هست،
دلگرم به ادامه‌ی مسیر شود.

کمک کن تا در میان دویدن‌ها،
لحظه‌ای بیابم برای ایستادن
و در میان انتظارها
جایی برای صبر و فهمیدن ...

ای که دستانت زنجیر جهان را به هم پیوسته،
به من دستی بده
که گرمی آن مرهمی باشد برای دستانِ سرد
چشمی که بی قضاوت ببیند
و دلی که بی غرور درک کند


درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان
نیک فرجام باشید


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 18:33


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد پنجم قسمت ( ۱ )

۱۴۰۳/۱۰/۲۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۶۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 18:32


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
✍️نویسنده: محمود دولت آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

پایان جلد چهارم
عوامل تهیه جلد چهارم
۱۴۰۳/۱۰/۲۳


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۵۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 17:08


#آئین_سوگ


زنده‌یاد دکتر #جمشید_معصومی

مراسم تشییع و تدفین:
دوشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۴
ساعت ۱۰ صبح در کرج بهشت سکبنه قطعه مجاور ۲۵ ردیف ۱۴ شماره ۴۵

و مراسم ختم:
روز سه شنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۵ از ساعت ۱۰/۳۰ الی ۱۲ در تهران خیابان فاطمی میدان جهاد مسجد نور
برگزار خواهد شد.


خانواده‌های‌ محترم #معصومی، #امینیان و سایر بستگان محترم، مصیبت درگذشت عزیز تازه درگذشته‌تان را خدمت شما و سایر وابستگان صمیمانه تسلیت عرض نموده، علو درجات آن مرحوم و تسلای خاطر بازماندگان را از درگاه ایزد متعال مسئلت داریم.
ما را در غم خود شریک بدانید.


اعضا و ادمین‌های گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 14:55


‍ #در_سوگ


سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه‌ها، به باران
برسان سلام ما.

خبر کوتاه بود.‌
#دکتر_جمشید_معصومی هم کوچ کرد و از میان ما رفت. صاعقه آمد و زد بر مزرعه‌ی دوست.
هنوز از درک ابعاد این فاجعه عاجزم. هنوز گیج ابعاد این فقدان هستم که تا کجاها کشیده خواهد شد و کدامین دل‌های دردمند را دردمندتر و کدامین چشمان را در خلوت شب نمناک خواهد کرد.
مرگ او مثل مرگ تمامی آدم‌های تاثیرگذاری که اثر انگشت‌شان برای همیشه روی خاک این سرزمین سوخته می‌ماند، همه را غمگین کرد.
یادش گرامی که پدر معنوی چند نسل از کودکان نهاوندی و شناسنامه‌ی بهداشت و درمان شهرمان بود.
در سال‌های دهه‌ی شصت و زیر سایه‌ی جنگ حق بزرگی گردن بچه‌های #نهاوند داشت.
حلالمان باد.
امیدوارم خاک با او که نه تنها طبیب کودکان که یار بزرگسالان و دردمندان هم بود، مهربان باشد.
یاد و نامش جاودانه و راه سبزش پر رهرو باد.

دوست عزیز و گرانمایه جناب #دکتر_عبدالحسین_معصومی عزیز، اگر چه فرسنگ‌ها از یکدیگر دوریم، اما لحظه به لحظه خودم را در کنار شما می‌بینم و همواره می‌سوزم از داغی که بر شما و بر جامعه‌ی علمی شهرم رفته.
بی گمان از دیشب با یاد بغض‌های شما، بارها از ته دل شکستم و اشک ریختم.‌
گرچه از شما دوریم اما دل‌مان با شماست.
یاد برادر بزرگوار و دانشمندتان که شریف بود و شریف رفت گرامی و به پاس حق بزرگی که گردن فرزندان من و‌ ما دارد، نامش را  قاب می‌کنم و در امن‌ترین جای قلبم آویزان می کنم.
او همیشه برای ما زنده است.
کدام دانه‌ی پاک فرو رفت‌ در زمین که نَرست؟؟


#رحمت_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۲۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۵۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 14:04


#دروغ

دروغ چرا
زخم‌های سینه چاک
دیگر به دردهای دو‌پهلو
دل‌ نمی‌دهند
این دهانهای دستپاچه‌اند
که به زبان‌های سوخته
دمادم‌ دروغ می‌بندد

#لیلا_ظفری
۱۴۰۳/۱۰/۲۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۵۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Jan, 12:02


یادمان باشد زمستان فصل "دست به جیب" شدن هاست.

#کاریکلماتور
#سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۱۰/۲۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۵۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 19:01


چه دردناک است
سکوت در تنهایی شب،
شب‌ها گم می‌شوم
در سیاه چاله‌ی تنهایی،
گذر ثانیه‌ها لرزه می‌اندازد
به جان و تنم،
انتظاری
که نفس شعرم را
می‌گیرد
و من می‌مانم و سیاهی شب
در غم هجران تو
در کنج خرابه دل!!!!


#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۴۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 18:29


‍ خدای بزرگ را سپاسگزاریم که در مسیر پر سنگلاخ ده ساله ی اخیر دوستانی سر راه ما قرار داد تا با قلم پر توانشان راه را بر ما هموار نمودند.
دوستان گرانقدر و گرانسنگی که هر کدام در حیطه ی تخصصی خود کیمیایی کمیابند.
#مراد_موسوی گرامی یکی از همین عزیزان همیشه همراه است که چند سال با ارائه ی برنامه ی وزین آشنایی با شاهنامه تلخی عصر جمعه ها را به کام ما شیرین کرد.
عزیز فرهیخته ای که در اوج پختگی با کلامی آهنگین هر هفته ما را با خود به وادی اسطوره ها کشاند و با قهرمانان شاهنامه همراه کرد.

جناب موسوی عزیز سپاسگزاریم بابت این همه تلاش و از خود گذشتگی.
شما در این گروه فرهنگی درخت سایه گستر و تنومندی هستی که ما مشتاقان صافی وجودت به سایه نشینی آن بخود می بالیم.
خدا قوت مرد خستگی ناپذیر، که نفست بوی زندگی می دهد و وجود مبارکت برای ما غنیمتی ارزشمند است.
چقدر شخصیت پر تلاش شما به قهرمان کتاب چگونه فولاد آبدیده شد شباهت دارد.

خوشحالیم که چنین عاشقانه رویاهایت را پرورانده ای و عمری را با فردوسی و سعدی و حافظ و مولانا سپری کرده ای.
بمانی به عشق و‌ مهر جان شیفته ی روزهای سخت.
بمانی به شور و شیدایی عاشق سینه چاک فرهنگ پر بار ایران زمین.
به پاس دانش و آگاهی بیکران و شخصیت و منش انسانی و زحمات بیدریغ چند ساله شما دوست گرانسنگ تمام قد می ایستیم و ادای اخترام می کنیم و از خدای مهر و دوستی بهترین ها را برایتان آرزو می کنیم.
شاد بمانی و دیرزی

ادمین های کانال، گروه و صفحه اینستاگرامی خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۴۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 17:33


بخش چهلم و آخرین برنامه
#دمی_با_شاهنامه


صدای سخن عشق از #روستای_چولک

این برنامه صدای سخن عشق و آخرین برنامه دمی با شاه‌نامه است که آن را تقدیم می‌کنم به دختر نازنینم ساغر جان یاوری
به خاطر زحمات زیادی که در طول این مدت متحمل شدند..


گردآوری و خوانش #مراد_موسوی

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 17:29


#توجه

درود و ارادت خدمت همشهریان عزیز و مهربان نهاوندی

به استحضار اعضای محترم گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند می‌رساند

با توجه به اهداف و روال سال
های گذشته این کانال و گروه جمعه‌ها ساعت ۹ شب
فایل‌های صوتی تحت عنوان
#دمی_با_شاهنامه به منظور بررسی اجمالی و آشنایی با #شاهنامه #فردوسی
در کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند منتشر شد که مطالب و فایل‌ها این جلسات توسط آقای
#مراد_موسوی گردآوری، نگارش و خوانش شدند که از زحمات ایشان کمال تشکر را داریم.

باید به اطلاع شما برسانیم که امشب برنامه چهلم و آخرین بخش از این مجموعه منتشر خواهد شد.


امید که چونان همیشه با نظرات، پیشنهادات و انتقادات خود با ما همراه باشید.



@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 16:41


آقا تاجلافی

(قسمت دوم)

موقع نهار جوانترها از شاخه های خشک درخت ها برای گرم کردن غذا آتش بپا می کردند و زن ها و دخترها دیگ های مسی را روی اجاق های سنگی می گذاشتند.
بوی غذا با نشئگی زیارت در هم می تنید و فضا را  لذت بخش تر میکرد.. آن روزها عادت کشیدن تریاک رسم نبود اما، پیرمرد شوخ طبعی که تریاکی بود بساط دود و دٓمش را راه می انداخت،
تعریف هایش که گل می انداخت خیلی ها  دور بساطش جمع می شدند و زن ها هم با سربندهای کوچک و بزرگشان به رنگ سرخ و پیازی ِ میل میل و پیراهن های مخملی سیاه و سرمه ای و سرداری ِ‌زری دوزی شده ی ویژه ی زنان لُر و لک، در حلقه ای دورتر، از حرف های شیرین این پیرمرد ته دلشان قٓنج می رفت و از فشار خنده های فرو خورده، لُپ هایشان گل می انداخت.
بعد یکی از مردها هم شاهنامه  می خواند و داستان سودابه و سیاوش را به اوج‌ می رساند و زن ها هم برای مرگ سیاوش اشک می ریختد که بیکباره نایب که صدای دلکشی داشت می زد زیر آواز و با خواندن ترانه های لُری و کردی، تٓه مانده ی اشک حاضرین را بیرون می کشید.
در آخرین سانس این گردش هیجان انگیز با هم سن و سال هایمان می رفتیم بالای کوه و با درخت های جوان توت و تمشک که از دل سنگ ها سر آورده بودند عکس یادگاری میگرفتیم و برای وداع با آقا به صحن امامزاده برمی گشتیم که با شنیدن‌ صدای آهنگین لالایی های در گریه تنیده ی زنانی که از آقا حاجت می خواستند، سِحر می شدم و بیش از پیش مرید امامزاده. جای عارف سالکی چون سهراب سپهری خالی بود تا با رنج مویه های خالصانه ی این زنان پاکدل شعری بسراید از جنس گل های خیس بهاری.!
در راه باز گشت، نایب برای کاروان زوار دو بیتی های سوزناک باباطاهر را در مایه ی دشتی می خواند و ما بچه ها بخاطر شروع مدارس و خداحافظی با خوشی تعطیلات عید، پنهانی اشک می ریختیم.

#رحمت_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 16:41


آقا تاجلافی

(قسمت اول)

در شرق روستای جهان آباد و جنوب شرقی روستای کوهانی روستای مخروبه و خالی از سکنه ای است بنام روستای کلندر، که سابق بر این و تا حوالی انقلاب، آباد بود و صبح ها بوی نان تازه و عصر ها صدای رمه که از چرا باز میگشت در ستیغ سربی رنگ خورشید به هم می آمیخت و فریاد زندگی مردمش را سر می داد.. امامزاده « آقا تاجلافی» شناسنامه ی این روستا بود.
دقیقا نمی دانم که این امامزاده از نوادگان کدامیک از امامان شیعه است.؟ ولی مردم به آن اعتقاد پاک و سفت و سختی داشتند...
آب زلال  زیر کوه های مشرف به امامزاده، درخت های تنومند گردو و توت حاشیه جویی که آب را به مزارع گندم و روستا می رساند را، آبیاری می کرد.
چند خانوار بیشتر در این روستای مفرح و دلنشین زندگی نمی کردند. روستایی که با تُرکان تُرکان مکانی برای تفریح جوان های کوهانی و‌ جهان آباد بود.چند درخت تنومند گردو چون حصاری از تُره های بهشتی ، امامزاده را در بر گرفته بودند.. بسیاری از مردم برای برآورده شدن آرزوها یا شفای بیماران نذوراتشان را به این امامزاده هدیه می دادند.
خوش ترین روز زندگی ما برای پابوسی آقا، روز سیزده بدر بود، که هم فال بود و هم تماشا...
برای این روز مادرم سنگ تمام میگذاشت و اقلا دو نوع خورش با پلو با روغن کرمانشاهی می پخت، اگر چه خودش در این سفر ما را همراهی نمی کرد و فقط پسرها و دختر های خانواده راهی این سفر زیارتی و سیاحتی می شدند...
آنروزها بیشتر پدران این جور کارها را قبیح و‌ کسر شان خود می دانستند، مادران هم که عموما پستو نشین بودند،
متاسفانه زنان، نه تنها در زندگی اجتماعی حضوری جدی نداشتند، حتی در مرگشان هم حضور نداشتند و هویتشان با گل و بوته ای، بر روی آگهی ترحیم و سنگ قبرشان شان مشخص می شد که شوربختانه این امر ناروا هنوز هم ادامه دارد..
گفتم  مردم روستاهای جهان آباد و کوهانی در روز سیزه بدر به روستای کلندر می رفتند که زیارتگاهی داشت ‌و دشت و دٓمنی و آبی که از زیر کوه بیرون میآمد.
اول زیارت می کردیم و بعد هم به شادی و شادکامی می پرداختیم.
پسرها انواع بازی ها را در روز سیزده بدر می کردند. این اواخر فرهنگ حاکم بر این روز هم تغییر کرده بود و بجای تخم مرغ بازی و گُرزو، والیبال بازی می کردند. دختر ها عمدتا تاب درست می کردند و تاب بازی می کردند و پونه و سبزی های معطر کوهی می چیدند و تعدادی از مادران ‌که جوان تر و بر خلاف مادران ما کمتر پستو نشین بودند و بچه ها را در این سفر مفرح همراهی کرده بودند هم، از بچه‌ها پذیرایی می کردند.
البته در روز عید نوروز هم عده ای اول صبح با پوشیدن لباس های نو، خودشان را برای زیارت و توسل و عرض ارادت به آقا و آرزوی سالی پر از سلامتی به امامزاده می رساندند.

مردم به این امامزاده اعتقاد خاصی داشتند و قسم راست مردم، بیشتر به همین امامزاده بود.
دختر ها طنابی را به شاخ درخت گردویی می بستند و نوبتی تاب می خوردند و پسر های دٓم بخت ِ شیطان هم  بر شاخه های درخت مجاور همین کار را می کردند و گاه این شیطنت ها کار خودش را می کرد و در حین همین بازی ها به هم دل می باختند و وصلتی هم صورت می گرفت و بزرگترها این وصلت را از معجزات امامزاده می دانستند.

#_رحمت_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 13:29


عمر ‌پا بر دل من می‌نهد و می‌گذرد


اثر خطاطی زیبا و نفیس از استاد:
#تیمور_نجیبی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 09:30


#متل_نهاوندی

#گرگ_خوار_زار

نویسنده:
#نعمت_معماریان
با خوانش سرکار خانم
#ثریا_شهبازی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 08:03


حکایت تصمیم گیران حال مملکتی ما

گناهکاری را نزد حاکم بردند.
حاکم گفت:
یکی از این سه مجازات را انتخاب کن:
یا یک من پیاز بخور  یا ۱۰۰ سکه بده یا ۵۰ چوب بخور!
مرد با خودش گفت:
«وقتی می‌شود پیاز خورد کدام عاقلی چوب می‌خورد یا پول می‌دهد؟»

برایش پیاز آوردند.
دو پیاز که خورد،
دهانش سوخت.
گفت: درد چوب از پیاز کمتر است. چوب بزنید! هنوز ده چوب نزده بودند که اشکش درآمد
و با خودش فکر کرد: آدم عاقل تا پول دارد چرا چوب بخورد؟

۱۰۰ سکه داد و آزاد شد.
حاکم گفت: «کار آخر را اگر اول انجام می‌دادی لازم نبود هم چوب را بخوری هم پیاز را و در آخر  سکه هم بدهی!»

حالا این داستان خلاصه‌ی بسیاری از تصمیم ‌گیری‌ها در ایران است.
در آخر کار و بعد از صرف هزینه بسیار همان کاری را انجام می‌دهند که باید اول انجام میدادن...

#امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 07:01


#فایل_صوتی

واژگان شناسی

کاری از خانم #ثریا_شهبازی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 06:58


‍ به نام آنکه جان را‌ فکرت آموخت
         
واژگان شناسی با محوریت اشعار حافظ

الا یاایها الساقی ادر کاسآ و ناول ها
که عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها
                                    
 در این بیت ملمع (دو زبانه)حضرت حافظ با سه حرف ندا الا....یا....ایها....ساقی را منادا قرار می دهد و می گوید:

ای ساقی کاسه های شراب را به گردش در بیاور، که عشق ابتدا آسان به نظر می‌رسد اما...

واژ گان کلیدی بیت ساقی، کاسآ ،
ناول ها ، عشق ، مشکل و....
واژه ی انتخابی این بخش ساقی است.
   
لفظ ساقی از سقایت
به معنی سیراب کننده است
و در قرآن هم به این معنی به کار رفته است.               

افتخار سقا بودن در اسلام برای طایفه ی
(بنی هاشم) است.

ساقی از محبوب ترین چهره ها درشعر حافظ است که همچون یار برای خود پایه و جایگاه دارد و کاردانی و گارگردانی ساقی در شعر حافظ از معشوق یا پیر مغان کمتر نیست.

     می در کاسه ی چشم است ساقی را بنامیزد (به نام ایزد)

که مستی می کند با عقل ومی بخشد خماری خوش

در این بیت چشم ساقی چنان مست است که مثل ظرف پر شراب عقل را هم مست می کند (متناقض نمای عقل و مستی)

غمزه ی ساقی به یغمای خرد آهخته تیغ
زلف جانان از برای صید دل گسترده دام

در این بیت حافظ ساقی را در ردیف جانان قرار می‌دهد.

در کل از ساقی در شعر حافظ سه برداشت داریم،
الف) برابر با مغ بچه ی باده فروش که خدمتکار خوب روی خرابات است.

ساقی بهار می‌رسد و وجه می نماند
فکری بکن خون دل آمد ز غم به‌جوش

ب) برابر با معشوق، که در عین یاری رساندن به شاعر به ساقی گری هم می‌پردازد.

ساقی به بی نیازی رندان که می بده
تا بشنوی صوت مغنی هو الغنی

ساقی به نور باده برافروز جام ما
مطرب بزن که کار جهان سد به کام ما

ج) در معنای عرفانی که برابر با معشوق ازلی
است.
در این معنای سوم، شراب عین فیض الهی
است و ساقی واسطه ی فیض الهی است و کسی که فیض الهی را به جام سالک می‌ریزد.

فیض الهی گاهی با واسطه به جام سالک
ریخته می‌شود، گاهی بدون واسطه، واسطه های فیض انبیا ،اولیا، و مردان حق هستند.
گاه هم بدون واسطه که در این صورت ساقی
خود خداوند است،
در قرآن هم آمده که
سقاهم ربهم شراب طهورا

اوج احترام حافظ به ساقی در مثنوی ساقی نامه است با مطلع،
بیا ساقی آن می که حال آورد
کرامت فزاید کمال آورد

ساقی بیار آبی از چشمه ی خرابات
تا خرقه بشوییم از عجب خانقاهی


از قول دکتر شفیعی کدکنی نقل شده :
همه ی ملت های متمدن صاحب ادبیات، شاعران بزرگ دارند،
مانند.
شکسپیر ،گوته ،لامارتین، دانته، پوشکین و ... که هر یک قله های ادبی هستند، لیکن فقط بعضی از لحظات با ملت خودشان هستند اما ایران حافظ رادارد، که در تمام لحظات زندگی با فارسی زبانان زندگی می‌کند..

سپاسگزارم از دوستانی که با‌ نظرات خود ما را یاری می‌کنند.

پیروز و شادکام باشید


#ثریا_شهبازی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 05:34


وقتی سایه آدمهای کوتاه
در حال بلند شدن است،
آفتاب آن سرزمین
در حال غروب کردن است

(سقراط)

اثری زیبا از استاد #منصور_دشتی
۱۴۰۳/۱۰/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

10 Jan, 03:04


خدایا
بهترین درس ها را در زمان سختی آموختم و دانستم صبور بودن یک ایمان است و خویشتن داری یک عبادت،

فهمیدم ناکامی به معنای تاخیر است، نه شکست و خندیدن یک نیایش است.

فهمیدم جز به تو نمیتوان امید داشت و جز با عشق به تو نمیتوان زندگی کرد.

خدایا
ما را در پناه خود قرار بده...

درود
بامدادتان نیکو
❤️


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 18:30


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد چهارم قسمت ( ۱۰ )

۱۴۰۳/۱۰/۲۰


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۳۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 18:15


نماد سیمرغ در خاندان شاهنشاهی اشکانی

بسیاری در این تفکر هستند که اولین نشان وجود نماد سیمرغ مربوط به دوران ساسانیان می‌شود،
این در صورتی است که نماد سیمرغ قدمتی بیش از شاهنشاهی ساسانیان دارد، سنجاق سری که از دوران اشکانیان کشف شده است، بر روی آن نقشی به شکل یک سیمرغ می‌باشد،
همانطور که گفتیم نماد سیمرغ قدمتی بسیاری دارد اما در عموم این چنین تصور می‌شود که فقط مربوط به دوران ساسانیان است.

در سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۱ میلادی، در مقبره ای مجلسی در نزدیکی نهاوند کنونی، گنجینه ای کشف شد که متعلق به قرون ۱ تا ۲ میلادی بود، ارنست هرتسفلد حدس می زد این گنجینه متعلق به یک خانواده اشرافی اشکانی بود،
در این گنجینه سنجاقی کشف شد که بر آن وجود نقشی به مانند عقاب نمایان بود،
این نوع از عقاب به احتمال زیاد نشانی از سیمرغ می‌باشد، بدین ترتیب حدسی زده شد مبنی بر این که این نماد متعلق به خاندان کارن اشکانی است.

#امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۲۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۲۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 18:10


حمام حاج آقا تراب

حمام حاج آقا تراب مربوط به دوره قاجار است و در نهاوند، محله علی آباد واقع شده است.
این اثر در تاریخ ۶ دی ۱۳۵۵ بعنوان یکی از آثار ملی ايران به ثبت رسید.

#امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۲۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۲۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 17:47


کبوتر و هم زیستی اش با انسان؛ قدمتی به درازنای هزاره های تاریخ دارد و این همزیستی در گوشه و کنار جهان به ویژه ایران جایگاه ویژه ای دارد.

نهاوند نیز از گذشته های دور کبوتر بازان بسیاری داشته و هنوز هم در گردهمایی های کشوری کبوتربازان، کبوترهای نهاوند جزو برترین ها هستند

ضمنا برخی از شاعران معاصر ایران ؛ خود یا کبوتر داشته اند و یا به این رشته علاقه مند بوده اند.
از جمله زنده یادان؛ اخوان و ابتهاج و همچنین
دکتر محمدرضا شفیعی کندکنی


#رضا_مولوی
#ماهور
۱۴۰۳/۱۰/۲۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۲۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

09 Jan, 12:01


کمال سر محبت ببین نه نقص گناه
که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند

(حافظ)

اثری زیبا از استاد #یوسف_گودرزی
۱۴۰۳/۱۰/۲۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۲۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 12:33


‍ نهاوند هم مثل ایرانِ چهار فصل، پر ِساحل، پر جنگل، پر کوه و دشت، نقاط پر باران، پر برف، پر آفتاب، پر شن وماسه، پر کویر، پر معدن، پر از جاذبه‌های تاریخی، پر فراز ونشیب،
مورد بی مهری و ناسپاسی واقع شده.
جایی که ترکیه، عربستان، قطر، دبی، درآمد گردشگری قابل توجهی دارند،
ایران هراسی در دنیا مانع بهره مندی کشور وکار آفرینی ناشی از مشاغل حاصل از آن شده است.
نهاوند هم مدل کوچکی از کشور و به نوعی منابع اش، طبیعت سرشارش، سراب هایش، ناشناس مانده و توجهی برای شناخت و معرفی آن به گردشگران کشور نمی شود.
ماه گذشته سفری به قشم داشتم چه جاهایی را به عنوان مقصد گردشگری معرفی کرده بودند، هر چه فکر کردم دیدم جنگل های اساطیری گیان کجا، جنگل های بوته گونه حرا کجا؟
دره های ستارگان کجا و دره پرسبزه گاماسیاب کجا؟
جزیره هرمز که فکر می کردم لابد به خاطر جایگاه‌اش عظمتی دارد، پر زباله، با بوی نامطبوع، صبحانه را به مزاجم ناگوار نمود.
تیکه تیکه سواحل اش  به عنوان نقره‌ای وخاک سرخ و البته غاری نمکی که شاید با غار گاماسیاب هم برابری نداشت، به عنوان
جاذبه معرفی کرده بودند.
حتی یک رود و نهر به چشم ندیدیم، در صورتیکه نهاوند شهر سراب‌ها مغفول مانده،
چقدر هتل و بازار و پاساژ که در دور افتاده‌ترین نقطه با تبلیغات باعث کسب درآمد جزیره شده بود.
منظورم بدی قشم نیست، البته که جای خوبی است ولی خوب معرفی شده است.
تاسفم اینست که، شهر تاریخی غرب کشور که زمانی مرکز ایالت هخامنشی و اشکانی و تا مرز گسترده بوده امروزه در گمنامی بسر میبرد.
ایالت ماه نهاوند، خواهر خوانده ماه بصره بوده.
نقاطی که به عنوان مقصد گردشگری می تواند معرفی شده و تور برگزار کنند:

۱- کوه آرتیشان محل جنگ اعراب و ایران
مقبره سعدبن ابوقاص سردار کشته شده عرب
۳- پل دینو راه
۴- جنگل های اساطیری و سراب گیان و قلعه چند هزار ساله آن
۵- با اختصاص مقداری آب به دریاچه فصلی وراینه و دائمی کردن آن، قایقرانی، ماهیگیری و شنا مقصد گردشگری خوبی می شود.
۶- راه اندازی تله سیژ برای سراب‌های گاماسیاب و گیان و گردش فضایی منطقه جنگلی و کوهستانی
۷ - معرفی باغ راه دینو راه
۸- احیای آب انبار طلایی و معرفی آن
۹- معرفی حمام‌های  تاریخی
۱۰- مسجدجامع قلعه بابا قاسم
۱۱- ایجاد بوم گردی در روستاهای مستعد و مراکز اقامتی در آن
۱۲- ایجاد بازار های فروش قالی، عسل، گیاهان دارویی و محصولات بومی برای خرید گردشگران
۱۳- درصورت ارائه تور، بازدید از نقاط دیدنی شهرهای مجاور مثل ملایر و بروجرد هم می شود گنجاند.
۱۴-با بازسازی آسیاب‌های قدیمی گوشه و نقالی در باغ های آنجا، جلوه دیگری از گردشگری مهیا می شود.
و خیلی موارد دیگر که می شود به این سیاهه اضافه کرد.

#عبادالله_بهنیا

۱۴۰۳/۱۰/۱۹
@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 11:34


تهران؛ شهر من
تازش اهریمن از تو دور باد


انتقال پایتخت حتی در قرن‌های ابتدایی شکل‌گیری تمدن شهری هم به این حد بدوی و غیرمحتاطانه نبوده است. در تاریخ درازدامن ایران، این اتفاق اغلب با شروع دوره‌‌های جدید پادشاهی، و یا پس از تنش‌های سیاسی و جغرافیایی روی می‌داده. اگر بدانیم که از دوره‌ی مادها تا اکنون، با وجود فراز و فرودهای سلسله‌های مختلف پادشاهی، پایتخت ایران تنها حدود هفتاد بار تغییر کرده است، به این مسئله‌ی مهم پی خواهیم برد که حتی در زمانی که علوم انسانی وجود نداشته، قدرت‌های سیاسی تا چه میزان به خطر انتقال پایتخت آگاه بوده‌اند.
ایده‌ی انتقال پایتخت، آن‌هم در وضعیت نابسامان امروز ایران، پاک کردن صورت مسئله است. در شرایطی که کشور با انواع بحران‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روبروست، انتقال پایتخت چیزی جز هزینه‌ی بالای اقتصادی، ایجاد اختلال در فعالیت‌های اقتصادی، سردرگمی‌های سیاسی، مهاجرت‌های اجباری، از بین رفت هویت تهران و هویت بومی شهر و استان منتخب، اعتراضات اجتماعی، بی‌اعتمادی عمومی و نگرانی‌های سیاسی، تهدید عواطف و احساسات جمعیت بزرگ مردم تهران و ترس آنها در از دست دادن شغل، آسیب‌های زیست‌محیطی و از بین رفتن شهر بزرگ تهران به عنوان نماد هویت ملی نیست. بر همه‌ی این موارد، از بین رفتن امنیت پایتخت جدید، با انتخاب منطقه‌ی ساحلی و نزدیکی آن به کشورهای همسایه را نیز باید افزود.
پرسش اینجاست که چرا دولت نمی‌خواهد هزینه‌ی سرسام‌آور مالی و اقتصادیِ اختصاص‌یافته برای این انتقال را صرف بهینه‌سازی وضعیت تهران کند؟!
این در حالی‌‌است که به این مسئله آگاه است، که با بی‌نظمی‌های حقوقی و قانونی در بوروکراسی موجود، حتی ساخت یک کارخانه‌ی کوچک دولتی نیز اختلاس‌های هزارمیلیاردی در پی‌دارد، و نیز می‌داند که مرکززدایی از تهران تا چه میزان باعث تفرقه و گسست اجتماعی در تمام شهرهای ایران می‌شود!!

تهران نماد مدرنیته است.
از بین رفتن مرکزیت این نماد، همه‌ی شهرهای ایران را دچار پس‌روی و عقب‌گرد کرده و هویت شهری همه‌ی آنها را مورد خطر قرار می‌دهد.
من؛ به عنوان شخصی که در تهران بزرگ شده؛ کسی که خاطراتش در هوای این شهر نفس می‌کشد؛ کسی که شهر خود را هم‌چون وطنش عزیز می‌دارد، امروز با این تصمیم غیرعاقلانه‌ی حکومت، خود را انسان بی‌پناهی می‌بینم که مورد تازشِ هیولاوار اهریمن قرار گرفته‌است.

من به عنوان یک شهروند حق دارم از سیاست‌گذاران کشورم انتظار داشته باشم که با تصمیمات اشتباه خود در تمام زمینه‌ها، جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنم را دچار ترس از آینده، اندوه و نابسامانی نکند. آیا حکومت نمی‌داند که ایرانیان هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوند، به خدای خود اعتراض می‌کنند که " به کدامین گناه در ایران زاده شدم؟!"

سخن پایانی را از مونتسکیو به عاریه می‌گیرم: یک حکومت یا دولتِ خوب، دولتی است شبیه به کهکشان‌ها؛ شبیه به زمین؛ که آنقدر آرام حرکت می‌کند که هیچ موجودی حرکت آن را حس نمی‌کند. دولت خوب، دولتی است که حس آرامش و امنیت مردم را برتر از هر چیزی می‌داند.

#ناهید_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۱۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 09:33


شکل‌گیری باورمندی از کوره تا کوزه

آلن دوباتن در کتاب تسلی‌بخشی‌های فلسفه کوزه‌گری را مثال می‌زند که برای ساختن یک کوزه خاک مناسب را از محلی مشخص و نسبتاً دور تهیه کرده، گِلی مخصوص ساخته و بر چرخی استوار می‌کند. متناسب با ضخامت کوزه تعداد دور گردش چرخ در دقیقه را تنظیم نموده و آن را می‌گرداند. چندین‌بار با دما و رطوبت‌های مختلف آن را در کوره حرارت داده تا در پایان پس از فرایندی پیچیده و سخت کوزه‌ای زیبا و با‌ دوام که لعاب درخشانی دارد تولید نماید.

حال اگر باور و عقیده خود را در امور مختلف به آن کوزه تشبیه کنیم باید قبل از بیان و یا اقدام به عملی بر پایه‌ی آن، بی‌درنگ از خود این سوال را بپرسیم که آیا آن باور و عقیده شبیه ساخت همین کوزه طی فرایندهای استدلالیِ بی‌عیب و نقص مسیری از کوره تا کوزه‌شدن را طی کرده و این‌چنین صورت‌بندی شده است. آیا از آزمایش‌های سخت و رویارویی با مخالفت‌های منتقدان و مخالفینش پیروز بیرون آمده است. یا تنها دست‌آورد قرن‌ها پریشانی ذهن بشر بوده و دست‌به‌دست گردیده و چون ارثیه‌ای خانوادگی به دست ما رسیده است و ما چون میراث‌داری بر عهده خود می‌دانیم که در نگهداری آن بکوشیم تا آن را به دست حافظان بعدی‌اش بسپاریم؟

گاهی باورهایمان آن‌قدر درست و بدیهی به نظر می‌رسند که در خود نیازی برای یافتن دلایل درستی آن احساس نمی‌کنیم. بدون تردید تاکنون کوشیده‌اید تا پایه‌های باوری نادرست را در ذهن باورمندی جزم‌اندیش سست نمائید؟ آنان چنان بر درستی برخی گزاره‌ها پا ‌‌فشاری می‌کنند که هنگام مواجهه با دیدگاه‌های مخالف جامه‌درانی نموده و فریاد وا اسفا سر می‌دهند.

در صورتی که قادر باشید آنها را آرام نموده و به خون‌سردی دعوت نمایید و سپس دلیل‌شان بر درستی باورشان را جویا شوید با پاسخ‌هایی چون: «این‌که خیلی بدیهی است، همه می‌دانند. اکثر مردم بر این باورند و این‌که خیلی روشن است» مواجه خواهید شد.

حال اگر از آنها بپرسید که آیا امری تنها به این دلیل که مورد پسند همگان است امری درست است یا برای اثبات درستی آن نیاز به ارائه دلایل و مستندات عقلی و منطقی است؟ آیا مرتکب مغلطه‌ی توسل به اکثریت نشده‌اید؟ آن‌وقت است که در مقام پاسخ یا خاموشی بر‌می‌گزینند و یا باب دیگری در گفت‌وگو باز می‌کنند. در این هنگام اگر‌چه ممکن است حتا باوری درست بوده و مسیر کوره تا کوزه را پشت‌ سر نهاده باشد اما بدان‌سبب که صاحب آن از پیچیدگی‌ها و سختی‌های شکل‌گیری آن بی‌اطلاع بوده و آن‌را به‌طور منطقی مورد بررسی قرار نداده و بدون سنجش آن‌را پذیرفته باشد بی‌گمان از دادن پاسخ به نظرات مخالفان و منتقدین ناتوان خواهد بود.

#مجتبی_طاهری
#فلسفه
۱۴۰۳/۱۰/۱۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 07:34


جوانیم
در چه دوران بدی بر باد‌ رفت!
نه شوقی برای پرواز...
نه حوصله ای برای یار باقی ست،
چند بیت از صائب
و تنهای مطلق برایم کافیست...

#سعید_کیانی
(رویان)
۱۴۰۳/۱۰/۱۹
@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 06:32


چه بزمی دارد
زمستان با برفش
صبح با عطش نبودنت

خیال تو قدم می‌گذارد بر کوچه های
یخ زدهء دلم
و فوران شعر میان خزان احساسم

من و تنهایی دست در دست هم
قدم می زنیم به جادهء انتظار
با  گلوله های سفید آسمان
خیالت
هم صدا با برف
مینویسم شعر سپید
برای تو، برای تو

شعر: #فرحناز_گودرزی

خوانش:#میثم_زمانیان
۱۴۰۳/۱۰/۱۹

@Nahavand_farhangohonae
۱۵۵۱۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 05:34


به آگاهی همراهان و همشهریان گرامی می رساند ششمین شب تجلیل از فرهیختگان و فعالان گروه و کانال خاطرات فرهنگ و هنر نهاوند در ساعت ۲۲ چهارشنبه شب مورخ ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ برگزار می‌گردد.
از همه عزیزان دعوت می‌شود در این #شب_تجلیل همراه ما باشید.🌿

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 05:04


#نکته_های_حقوقی


نکات حقوقی مهمی که قبل از ازدواج باید بدانیم...

وقتی صحبت از ازدواج می‌شود، مهریه یکی از موضوعات مهم محسوب میشود..
پس این نکات رو حتماً در نظر داشته باشید:

🔻 مهریه قابل مطالبه است:
حتی اگر بیشتر از ۱۱٠ سکه باشد، اما برای دریافت بیش از این مقدار، باید توانایی مالی شوهر اثبات شود...

🔻 ازدواج مجدد؟ مهریه پابرجاست!
مهریه ازدواج اول، با ازدواج مجدد زن از بین نمی‌ره و همچنان قابل مطالبه است.

🔻 مهریه بعد از فوت؟ بله!
بعد از فوت زن، خانواده او (ورثه) می‌تونن مهریه‌اش رو از شوهر مطالبه کنن.

🔻 تمکین و مهریه:
زن حتی اگر تمکین نکنه، باز هم حق مطالبه مهریه رو داره.

🔻مهریه بعد از فوت شوهر:
مهریه زن همچنان از اموال باقی‌مانده شوهر قابل دریافت است.

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

08 Jan, 03:02


امروز دروازه های
قلبم را به سوی
خوبی‌ها می‌گشایم
آرامشی که در هر گامش
بر من پدیدار می شود
را سپاسگزارم...

امروز متعهد می شوم
به عاشقانه زیستن
و طلب خیر و برکت
برای عزیزانم.

خــدایـا:
امـروز بـهترین هـا را برای
دوستان و عزیزانم مهیاکن...


درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 21:35


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


درخت بسیار قدیمی در
#سراب_کنگاور_کهنه

ارسالی از : #امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۱۹

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 21:20


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است

طبیعت زیبا و زمستانی #سراب_کیان

عکس از #محمود_ملکی
۱۴۰۳/۱۰/۱۹

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 18:31


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد چهارم قسمت ( ۹ )

۱۴۰۳/۱۰/۱۸


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۱۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 15:32


ایستاده‌ام.
پاهایم در ساحل دریای زندگی‌ست.
امواج گاهی آرام، گاهی خروشان و خشمگین به پاهایم می‌خورند و مرا می‌لرزانند. لرزشش را احساس می‌کنم...
اما من ایستاده ام.
پاهایم تا کی توان خواهند داشت؟
امواج می‌خروشید، گاهی تند و خشمناک، گاهی نرم و آرام. سعی دارند توان ایستادنم را بگیرند.
اما من ایستاده‌ام
نور امیدی از لابه‌لای امواج خروشان دریا پاهایم را به استواری می‌خواند.
من ایستاده‌ام.
من ایستاده‌ام.


#مینو_احمدی
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 14:09


‍ اهمیت کلاه

اگر به عکس های خیلی قدیمی نگاه کنید متوجه خواهید شد که همه مردان بدون استثناء کلاه بر سر دارند.
کلاه برای مرد به منزله چادر و پوشش برای زنان محسوب می شد و همانطور که زن بدون چادر غیر ممکن بود که در انظار ظاهر شود، مرد نیز این را مایه ننگ و سرافکندگی می دانست که بدون کلاه و یا پوشش سر بیرون بیاید.چه سر برهنگی علاوه بر بی ادبی و بی وقاری به نوعی علامت فقر و بی آبروئی و یا دیوانگی بود. و تنها دیوانگان بدون کلاه بودند.
کلاه نشان مردی و مردانگی نیز بود و هر قدر که شان شخصی در اجتماع بالا می گرفت کلاه آن نیز بزرگتر می شد.
کلاه برای سرما و یا گرما نبود.

یکی از سوگندها به کلاه بود، می گفتند به ((کلاه مردانه ات قسم )).
و یا در دشنام ها اینکه (اگر چنین نکنم، کلاهم را برداشته لچک زنها را به سر می کنم)
حتی درهنگام خواب نیز عرقچینی به نام
شب کلاه بر سر می گذاشتند، یا حتی در روزها عده ای نیز زیر کلاه عرقچینی می گذاشتند که اگر کلاه بر اثر بی احتیاطی افتاد عرقچین سرشان باشد.
هنگام آب خوردن حتما " باید عرقچین یا کلاه بر سر میگذاشتند چون موجب زوال عقل می دانستند.

انواع کلاه:
۱- #کلاه_نمدی : شامل کلاه حسن بگی، فراشی، بختیاری، تخم مرغی، نیمچه بختیاری و فینه بود که قیمت آنها از پنج شاهی تا دو قران و دو ریال بود.
۲- #کلاه_پوستی: شامل کلاه پوستی معمولی، کلاه تاجرانه، کلاه قاطری و اتابکی. ازسه چهار قران تا سه چهار تومان
۳- #کلاه_مقوائی: کلاه جدیدی بود که نسل جوان و کم سن وسال بر سرمی گذاشتند. با قیمت سی شاهی و دو قران.
۴- #کلاه_پهلوی: کلاه های لبه داری که برای متحدالشکل کردن مردم و گاه با اعمال زور به جای دیگر کلاه ها بر سر مردم گذاشته شد. و البته در همین کش و قوس کلاه گذاشتن یا نگذاشتن از زمان پهلوی اول بود که عده ای به لج که هم شده بی خیال کلاه شده و سربرهنگی را انتخاب کردند.

#امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 13:05


زمسون ناون در دهه شصت

آن روزها، زمستان به معنای واقعی زمستان بود. برف می‌بارید چنان که گویی آسمان، بی‌تاب از سخاوت، تمام سپیدی‌اش را به زمین هدیه می‌داد. خیابان‌ها و معابر زیر سنگینی این برف‌های بی‌پایان تا عید محو می‌شدند، و شهر، برای هفته‌ها، تنها به زمزمه‌ی سکوت و صدای گام‌های فرو‌رفته در برف عادت داشت.
حیاط کوچک خانه‌مان، با بارش هر برف، به مکانی افسانه‌ای بدل می‌شد. پس از پارو کردن برفهای پشت بام ،برف‌ها را با روی هم انباشته می‌کردیم، وارتفاعی در حدود یک متر از ان درست می کردیم.  دیوارهای سپید این قلعه برفی، گاهی از قامت کودکی من هم بالاتر می‌رفت. از بالکن، سرسره‌هایی می‌ساختم که هر بار پایین آمدنش، خنده‌ای به عمق شادی می‌طلبید. هر چه بود آن زمان، دنیا ساده‌تر بود، اما قلب‌هایمان بهتر.
اینترنت و گوشی‌های هوشمند نبود که جهان را به دنیای مجازی محدود کند. برف، نیم‌متری می‌نشست، اما ما، خسته ‌شده از سرمای زمستان، به مدرسه می‌رفتیم. گاهی یک ساعت می‌گذشت و مدیران تصمیم می‌گرفتند که کلاس‌ها تعطیل بشود، یا نشود؟ اما اغلب، همان برف‌های سنگین را زیر پا می‌گذاشتیم و درس می‌خواندیم. هیچ‌کس منتظر آسانی نبود؛ زندگی خودش سخت بود، اما پر از داستان.
حال که به گذشته نگاه می‌کنم، برف‌های امروز تنها تصویری کمرنگ از آن زمستان‌های شکوهمندند. حالا، با بارش چند سانتی‌متر برف، همه‌چیز متوقف می‌شود. اما حتی این برف‌های  زمان ما نیز با همه عظمتش در مقایسه با خاطرات پدربزرگم، شوخی به نظر می‌رسند. او می‌گفت: "در کودکی من، برف‌ها چنان سنگین می‌باریدند که مردم  نهاوند برای رفت‌وآمد، مردم تونل می‌زدند؛ تونل‌هایی که میان خانه‌ها را به هم وصل می‌کرد."
برخی از  حضرات بی‌حجابی را عامل کم‌ بارشی زمستان می‌دانند؛ اما اگر چنین باشد، چطور در دوران شاه، با آن سطح از  برهنگی و بی حجابی ، شاهد بارش فراوان برف و باران بودیم؟ یا چگونه در کشورهای اروپایی، با آزادی ‌هایی که دارند، همچنان برف و باران‌های فراوانی می‌بارد؟ حتی در ترکیه و شهرهای مرزی نزدیک ایران، بارندگی‌های چشمگیری رخ می‌دهد، در حالی که در کشور ما، یک قطره باران هم دریغ می‌شود. آیا بهتر نیست به جای این تحلیل‌ها، به دلایل واقعی این پدیده بپردازیم؟
برخی  این خشکسالی را به تکنولوژی‌هایی امریکایی چون هارپ نسبت می‌دهند؛ اما مگر چنین فناوری‌هایی توان تغییر چنین گسترده‌ای دردل  طبیعت  یک سرزمین را دارند؟ حقیقت فراتر از این تحلیل‌های ساده است. این بی بارشی و خشکسالی بیشتر اینکه جنبه های فیزیکی داشته باشد ،جنبه های متافیزیکی و ماورایی دارد. مسائل متافیزیکی، رازهایی در دل خود نهان دارند که درک از آنها نیازمند نگاه ژرف ‌تر است؛ رازهایی که اینجا مجال پرداختن به آن نیست.
آنچه امروز می‌ماند، حسرتی است بی‌پایان بر روزهایی که زمین با سپیدی بی‌کرانش، ما را در آغوش می‌کشید. حسرت زمستان‌هایی که هر دانه برفش، داستانی بود؛ قصه‌ای از شگفتی، از سختی، و از شادی‌های کوچک. زمستان‌هایی که با روح و جانمان آمیخته بودند، و امروز، تنها خاطره‌ای هستند که در سرمای دلتنگی‌ مان زنده مانده‌اند.

#مرتضی_اسماعیل_زاده
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 12:47


افسرده‌تر از خاکم و دلتنگ تر از باد
چون خستگیِ روز در آدینهٔ مرداد

تلفیق شب و شعله و سرخیِ شفق بود
چیزی که مرا باز به میخانه فرستاد

باران، تو که منظومهٔ دلتنگیِ ابری
پاسخ بده این حادثه از روی چه رخ داد

آن حس که تو را نَم‌نَمَک از ابر جدا کرد
تفسیر سکوت است، و یا معنی فریاد

دلبستهٔ آلودگیِ خود به جهان است
قلبی که شکست و به سر عقل نیفتاد

مرگ عارضه‌ای در پیِ ناکامیِ عشق است
ای بیخبران خرده نگیرید به فرهاد

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 08:32


شیوه‌ی آموزش در مکتب خانه‌های قاجاری!

توی سر ما می‌زدند که بخوانید.
از بامداد تا شامگاه می‌خواندیم و در مکتب‌خانه بودیم.
چهار واژه هم بیشتر درس نداشتیم.
تا کوچه هم آوای بانگ آموزش ما و ناله‌ی چوب خوردن آه و ناله ما می‌رفت.
و همان چهار واژه را هم یاد نمی‌گرفتیم.
این بود دست به گریختن،
و خواب و ناخوشی و مهمانی و گرمابه و چیزهای دیگر بودیم تا بلکه خودی از خواندن درس و خوردن کتک رهایی نموده باشیم.

بن‌مایه: روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، قهرمان میرزا سالور، به اهتمام مسعود سالور و ایرج افشار، پووشینه پنجم، برگه ۳۳۹۰.

#امیر_سیف
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 07:32


چه بزمی دارد
زمستان با برفش
صبح با عطش نبودنت

خیال تو قدم می‌گذارد بر کوچه های
یخ زدهء دلم
و فوران شعر میان خزان احساسم

من و تنهایی دست در دست هم
قدم می زنیم به جادهء انتظار
با  گلوله های سفید آسمان
خیالت
هم صدا با برف
مینویسم شعر سپید
برای تو، برای تو

#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

07 Jan, 05:32


#شعر_ناونی

شعر
#کیلیت (کلید)
با گویش زیبای نهاوندی



شعر و خوانش #حسن_بتویی
۱۴۰۳/۱۰/۱۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۵۰۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 18:31


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد سوم قسمت ( ۳ )

۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 16:31


فرصت می‌سوزانیم
در پستوی انزوا
در هزاره‌ای که همه‌ی فصلهایش
زمستان است
پس‌از عروج آغوشهای ‌گرم
هیچ همای سعادتی
جلد بام‌هایی نمی‌شود
که آسمان میخراشند
تا فرزندان آدم
دل از زمینی بکنند
که روزی مادری می‌کرد
برای تابوت‌هایی
که عهد انسانیت نمی‌شکستند
ولبخند کودکان
بر گسل دلهره
دمادم نمی‌لرزید
راستی در کجای
این جنگهای واقعی
آدمهای مجازی
پرچم صلح برافراشته‌اند
وقتی در آسمان سینه سوخته
کبوتری نمانده
تا شاخه‌ی زیتون به
به ضیافت پیام‌رسانهایی ببرد
که تنها با واقعیت عریان جنگ
امرار معاش می‌کنند


#لیلا_ظفری
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 14:30


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


رنگین کمان زیبا در هوای ابری و بارانی امروز
#خیابان_پیروزی


عکس از #علی_قاسمی
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 12:45


چاپ پنجم منتشر شد

اکنون کاشانه‌مان اشکی‌ست که می‌ریزیم. مردگان دست‌کم از اندوه در امان‌اند.


زنان تروا
نوشتۀ اوریپید
مترجم: #دکتر_غلامرضا_شهبازی

نشر بیدگل

۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 10:30


#متل_نهاوندی

سنگ صبور

با خوانش سرکار خانم
#ثریا_شهبازی

۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 08:45


خاطره

این داستان: با دست خود

قسمت دهم

عباسعلی که با زیرکی تمام و استفاده از مواد اثر گذار توانسته بود نتایج آزمایشات پزشکی را به نفع خود مصادره نماید و‌ قبولی خود را در استخدام درجه داری ورق بزند، پس از سه ماه طی کردن دوران آموزشی در یک آزمون که بین یگان مربوط برگزار شد رتبه یکم را بنام خود ثبت نماید و در همانجا بود که به عنوان کمک مربی در آموزش نظامی از وی استفاده نمودند.
مراحل و مدارج رشد و ترقی عباسعلی در نظام روز به روز فزونی می یافت
نظم و انضباط، نجابت و‌ وقار و دیسیپلین وی زبانزد یگان شده بود
از سویی توانمندی و کیاست و هوش اقتصادی وی نیز موجب شده بود تا در کلانشهر تهران به فکر کاری بیفتد
لذا از طریق آگهی متوجه شد دو جا نیاز به نیروی فعال و جوان برای تنظیف منزل خود را دارند
با  تماس تلفنی و مراجعه وی به درب این دو منزل با دیدن عباسعلی و محاوره ای مجمل که با ایشان داشتند نتیجه گزینش مثبت شد و توافق بر این اساس حاصل گردید.
یکی از مالکین قبول کرد ساعت پنج صبح تا شش صبح عباسعلی امورات نظافت و رفت و‌فتق منزلشان را انجام دهد.
دیگری هم پذیرفت از ساعت شش غروب تا هشت شب اقدام نظیر را معمول نمایند
قراردادی اخلاقی بین طرفین منعقد شد و هر یک شفاها ملزم به تحقق گفته های فی مابین گردیدند
بار دگر عباسعلی خندان و خوشحال از اینکه در آینده نزدیک دریافت اولین سه حقوق را تجربه میکند در پوست خود نمی گنجید.
یک هفته کار در منزل موجب شده بود که صاحبان خانه ها عشق و علاقه ای خاص به عباسعلی پیدا نمایند
جوانی رشید، پر انرژی، توانمند، منضبط و مسلط را تاکنون مثل ایشان ندیده بودند
صداقت و درستکاری عباسعلی اعتماد کامل ایشان را آنچنان به خود جلب نموده بود که پس از یکماه از شروع بکار ایشان،  هر دو خانواده دسته کلید های منزلشان را تحویل عباسعلی دادند و گفتند ما چه منزل بودیم چه نبودیم شما سر وقت بیا و امورات محوله را انجام بده.
رضایت طرفین روز به روز بیشتر و بیشتر
می شد، عباسعلی حالا بیشتر می توانست هوای مادر را که در شهرستان نزد والدین بود داشته باشد و مادر هم از وجوه ارسالی تنها پسرش خوشحال می شد و همچنان درخواست بارش رحمت الهی و رزق و روزی وافر را از خداوند برای فرزندش می کرد.
شاید هم همین دعای مادر بود که مستجاب می شد.
دوران آموزشی عباسعلی سپری شد و با یک درجه ارشدیت ایشان به عنوان گروهبان یکم فارغ التخصیل شد و به یکی از یگانهای تابعه که بر حسب اتفاق نزدیک شهرستان خود بود منتقل شد.
پس از چند ماه که حسابی از دست پرسنل کادر مافوق عصبی شده بود توسط یکی از افسران ارشد مرکز به فرمانده یگان فعلی توصیه استفاده بهینه از ایشان گوشزد شد و همین جا بود که یگان جدید به ظرفیت نهفته گروهبان عباسعلی پی بردند.
فرمانده یگان ایشان را خواست و‌ پس از گفتگویی طولانی، جایگاهی بالاتر و‌ در حد یک استاد دروس نظامی برای ایشان منظور نمودند.
حضور افسران ارشد نظامی در سر کلاس عباسعلی که خود یک درجه دار دون‌ پایه بود شأن و منزلتی خاص برای ایشان را رقم زده بود، کلاسهای ایشان بسیار پربار و اثرگذار بود،
تسلط وی به آموزشهای خاص نظامی موجب شده بود که از لفظ استاد برای ایشان استفاده کنند.
حدود یکسال از دوران خدمتی وی در یگان جدید سپری شد و همگام با مشغلات کاری، از ادامه تحصیل شبانه هم بی بهره نبود
اما همچنان در حد محدود از ماده افیونی استفاده میکرد
ژن عباسعلی، میزان مصرف محدود مواد، پرهیز از زیاده روی و‌ الزام به داشتن ظاهری آراسته موجب می شد که وی از هر جهت مراقب باشد تا مبادا فردا روزی کسی پی به موضوع ببرد.
آوازه توانمندی عباسعلی به دیگر نیروهای نظامی رسید
از سویی عباسعلی هنوز ارتباط صمیمی را با دو نفر صاحب خانه تهرانی که برایشان کار کرده بود داشت
تا اینکه یکی از آنها روزی عباسعلی را به حضور طلبید و گفت:

ادامه دارد...

#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 07:01


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


نمایی زیبا از پائیز
#دهفول‌راه


عکس از:
#سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 05:30


نگاهم در سوز است
و دلم در قفس
تو چه عاشقانه در فکر منی
در قفس تنهایی

بی شک درون احساس منی
و سینه ام رها می‌شود از قفس
تا بال بگشاید
در واژه واژه شعرهایم در نقش تو
بسترم‌ پرشده از عطر شب بو
در ویرانه آغوش شهر
و من رها خواهم  شد در فلک
تا بشکنم مرزهای عاشقی را
بگذار آرام گیرد این خانه تنهایی
در پرتو بوسه های پنهانی!!!!



#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۰۹/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۲۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

26 Nov, 03:00


#نیایش_صبحگاهی

خدای مهربان من
میدانی که چقدر به رحمت تو امید بسته ایم و چقدر آرام میشویم از اینکه تو و مهربانی و لطفتت را همیشه در جان لحظاتمان احساس می کنیم.
حس داشتنت،
حس بودنت
حس حضورت در تار و پود لحظاتمان جاریست
و چقدر با تو خوشبختیم
و چقدر با تو ای خدای مهربانم پر از آرامشیم،

الهی
این آرامش را برایمان ابدی گردان


خدایا
به حق مهربانی‌ات
غم و غصه را از دل ما دور کن
و امروز و هر روزمان را لبریز
خير و بركت و ارامش بفرما

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 17:32


#فایل_صوتی

#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهشتم

موضوع:
قسمت سوم آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۰۹/۰۵


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 17:30


#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهشتم

موضوع:
قسمت سوم آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۰۹/۰۵


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 15:30


خوشبخت‌تر از بوسه به روی لبِ دوست
عریانیِ یک کویر در بسترِ اوست

ای قاصد باران، تو بگو در عالم
آن چیست که اندازهٔ این حال، نکوست؟


#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 13:01


داغ در سینه
داغ در دهان
داغ بر پیشانی
نامت
چنان داغ
که در دست نمی توان گرفت
باید نوشت بر کاغذی، سنگی، گوری

در نامت
نظر که می کنم
پر از خیابان هاست
پر از نیمه شبها
پر از آتشها

نامت نامه ای ست که تو به انقلاب نوشته ای
نامت
پر از نام هاست
پر از سنگهایی که پرتاب می کنیم
نامت جمله ای ست که کاغذها طول
می کشد...
كاغذها
کاغذها می خواهد
دفتر
دفترها می خواهد
درخت می خواهد

نامت
درختی ست ایستاده در خیابان
که میوه اش را اگر بچینند
ماه می افتد.

نامت بر سنگ مقاومت می کند
کنده می نمی نمی کنده می نمی کنده
می شود
و سنگی
که ناگهان معنایش را پیدا کرده باشد
ملافه ایست
که امشب کنار میزنی!
می بینی
چه آتش ها
چه آتش ها
چه آتش ها که در کوهستانها
شب سیه سفر کنم
ز تیره ره گذر کنم
و آتشی دگر کنم
ز خویش و تن حذر کنم
ز تو به تو سفر کنم
و تیغ بر گلو نهم
به خون خود نظر کنم
تمام طول راه را
بدون سر به سر کنم
و آتشی دگر
گیرم
آتشی
گیرم تمام آتشها را خاموش کنید
ماه آتشی ست که بی نور نورانی ست
و آخرین حرفهای حقیقت را
پیش از آنکه بر زمین بیافتد
در همین نور نوشته ام:
تنها
کسی که با تمام توانش تنهاست می داند
شعری که شعر باشد شعر نیست
مگر که مشت مشت مشت
مگر که سنگ سنگ سنگ...

سنگ هامان را هم که بگیرید
سرهامان را پرتاب میکنیم !


#گروس_عبدالملکیان
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 09:57


خاطره

این داستان: با دست خود

قسمت نهم

مقدمه :
به استحضار عزیزان گروه برسانم اسامی مورد استعمال در این خاطرات مجازی است و اتفاق حاصله در خارج از استان ما رخ داده است
لذا ذهن عزیزان به هیچ سمت و سویی حرکت نکند.

اما آنچه بیان می شود واقعی و عباسعلی هم الان زنده است ولی دیدنش بسیار دشوار!!!


خلاصه زندگی عباسعلی در نوع خود، فصل جدیدی را آغاز نمود
رهایی از رفتار ناموزون و غیر متعادل پدر،
آرامش نسبی مادر
پیدا کردن شغلی برای خود
و از همه مهمتر یک بیزینس جدید، یعنی فروش کبوتر در هر غروب تاریک به مغازه دار یهودی و دریافت وجهی قابل اعتنا که در زندگی فعلیش بسیار اثر گذار است.

چند سال بدینسان گذشت و عباسعلی کلاسهای شبانه را دنبال می کرد و عاقبت مدرک تحصیلی سیکل را از آن خود ساخت.

روزی از روزگاران وقتی سر ظهر به خانه بر می گشت چشمش به تیتر صفحه اول روزنامه افتاد که نوشته بود ارتش برای کادر درجه داری نیروی جدید با مدرک سیکل می پذیرد.
بدون فوت وقت یک نسخه از روزنامه پهن پیکر کیهان را خرید و برد منزل و بلافاصله بعد از سلام و احوالپرسی با مامان، روزنامه را وسط اتاق پهن کرد و پس یک نگاه کلی به صفحه اول هنوز اصل متن آگهی را نخوانده بود که خطاب به مامان گفت:
مامان کوکب می‌خوام نظامی بشم
هنوز تفصیل موضوع را نگفته بود که مامان حرف و قاپید و گفت:
مبارک باشه پسرم
الهی که یک شغل آبرومند و خوب پیدا کنی و خوشبخت بشی.
آوازه گرایش عباسعلی به درجه داری نه تنها به گوش شاطر حیدری و شاطر میرزا رسیده بود بلکه اقوام هم مطلع شده بودند.
روز بعد که عباسعلی سر کار بود نگاه های اخم آلود دو شاطر متوجه عباسعلی شد و با اینکه دوبار سلام کرد اما هیچ پاسخی نشنید. عباسعلی هم داشت به وظایف روزمره خود ادامه می داد که یکباره شاطر میرزا گفت:
ها !! عباسعلی خبرهایی از در و دیوار
می رسد!
ما نامحرمیم که به ما نگفتی؟
عباسعلی هم که متوجه منظور میرزا شده بود
گفت:
شاطر میرزا بابا نه به گیره نه به دار
حالا یک فکر به ذهنم رسیده تا ببینم چه شود
من بدبخت کجا و درجه داری ارتش کجا؟
شاطر میرزا هم دستی به سبیل مبارک کشید و گفت:
هی
عباسعلی تو تا الان پنجاه و پنجمین نفری هستی که پا به این نانوایی گذاشتی و پس از مدتی که چشم و گوشت باز شده ما دوتا پیر مرد را رها کردید
برو برو خدا برات بسازه
خدای من و شاطر حیدر هم کریمه
هنوز کلام شاطر میرزا تمام نشده بود که شاطر حیدر هم آهی کشید و گفت:
ای روزگار بی وفا
وفا و مروت کجا رفته؟
چمپاتمه نشست و قوطی سیگار را از جیبش درآورد در عرض چند ثانیه یک سیگار کردی پیچید و با سیگار شاطر میرزا آنرا روشن کرد، رو به عباسعلی کرد و گفت برو پسرم برو
خیلی ها آمدند و رفتند
تو هم برو امیدوارم کار بهتری پیدا کنی
حتما عقل تو از من و شاطر میرزا بیشتره،
ما از این شاطری چه خیری دیدیم که حالا تو ببینی؟
عاقبت و آخرت ما شده مستأجری و ارمغان سلامت هم اعتیاد و ابزار شجاعت ما هم شده اون بافور و این قوطی سیگار
برو خیر ببینی
اشک‌در چشمان عباسعلی جاری شد و گفت شاطر حیدر تو این مدت هر کاری از دستم بر اومده در خدمت شما بودم
الان هم تازه باید برم اسم بنویسم
شاید قبول بشم
شاید هم از ما بهتران قبول بشن
آخه کی من بخت برگشته را به نظامی گری راه میده؟
با کدوم پول؟
با کدوم پارتی؟
چند روز بعد ثبت نام توسط عباسعلی انجام شد و بلافاصله پس از برگزاری آزمون با رتبه برتر به عنوان درجه دار پذیرفته شد.
قامت بلند، توان مضاعف و چغرمگی عباسعلی وی را با همه دانش آموزان کادر متمایز ساخته بود.
صف اول سمت چپ در نظام جمع جایگاه همیشگی عباسعلی بود.

ادامه دارد...

#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 07:01


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


نمایی زیبا از پائیز #دهفول_راه

عکس از: #سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 05:00


‍ #نکته_های_حقوقی


آیا اجاره حساب یا کارت بانکی جرم است؟


یکی از ترفندهای پول‌شویی و کلاهبرداری، اجاره حساب‌های بانکی و یا اجاره کارت‌های بانکی است.

اجاره حساب بانکی به این معناست که حساب‌های بانکی افراد در برابر پرداخت پول و با رضایت صاحب حساب، برای انجام تراکنش‌های بانکی استفاده شود.

به همین جهت افراد کلاهبردار و سودجو به منظور انجام تراکنش‌های مالی و پاکسازی ردپای منابع مالی حاصل از فعالیت‌های مجرمانه و غیرقانونی خود اقدام به سو استفاده از حساب‌های دیگران می‌کنند. یعنی شخص بزهکار با فریب دادن فرد صاحب حساب و در ازای پرداخت اجاره‌بها به اطلاعات حساب او دسترسی پیدا می‌کند.

معمولاً افراد کلاهبردار برای اجاره حساب‌های بانکی از وعده‌های تبلیغاتی مانند درآمدهای میلیونی در خانه یا درآمد میلیاردی در یک ماه و … استفاده می‌کنند.

افرادی که از راه فعالیت‌های غیرقانونی و مجرمانه درآمدهای کلان به دست می‌آورند، با تطمیع افراد دیگر و اجاره حساب‌های بانکی آن‌ها، به درآمدهای مالی حاصل از اعمال مجرمانه خود چهره قانونی می‌بخشند و به این ترتیب فردی که دانسته یا ندانسته، یک یا چند حساب یا کارت بانکی و یا ابزار پرداخت خود را اجاره می‌دهد، به عنوان شریک جرم شناخته می‌شود و پیامدهای حقوقی و کیفری این اقدام غیرقانونی درباره او نیز جاری خواهد بود.

مستندات قانونی مجرمانه بودن اجاره حساب بانکی

افرادی که قصد اجاره حساب بانکی را دارند باید از این موضوع آگاهی داشته باشند که بنا بر اعلام روابط عمومی بانک مرکزی در تاریخ سوم دی ماه سال ۱۳۹۷، اجاره کارت یا حساب صرفاً برای پوشش فعالیت‌های مجرمانه، پولشویی و فرار مالیاتی کاربرد دارد و پیشنهاد دهندگان، کسانی هستند که برای فرار از عواقب فعالیت‌های خلاف قانون خود، مسئولیت آن را در قبال پرداخت مبالغی اندک، یکسره متوجه اجاره‌دهندگان می‌کنند.

در ادامه این اطلاعیه آمده است: مطابق با قوانین و مقررات جاری، مسئولیت تمام تراکنش‌ها و مبادلاتی که از طریق حساب و کارت بانکی انجام می‌شود بر عهده دارنده آن است و هیچ ادعایی مبنی بر اجاره دادن حساب برای مراجع قانونی، مالیاتی، انتظامی و قضائی مورد قبول نیست.

از این رو به همه مردم توصیه شده است به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی، پیشنهاد اجاره حساب یا کارت بانکی را با هیچ مبلغی نپذیرند، تا از عواقب جدی ناشی از فعالیت‌های خلاف قانونی که از طریق حساب‌ها یا کارت‌های بانکی اجاره‌ای انجام می‌شوند در امان باشند.

همچنین در اطلاعیه مورخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ بانک مرکزی ضمن تأکید مجدد بر موارد فوق بر این موضوع نیز تأکید شده است که هموطنان و اتباع خارجی ضمن دقت کامل در ارائه وکالت به اشخاص ثالث برای دریافت خدمات بانکی، در صورت ارائه وکالت به اشخاص ثالث برای انجام خدمات بانکی، نوع خدمت بانکی مورد نظر و مدت آن را در وکالت‌نامه قید و از ارائه وکالت‌نامه‌های کلی و تام‌الاختیار به اشخاص ثالث پرهیز کنند.

کلاهبرداران و افراد سودجو معمولاً، اجاره حساب بانکی را به دو منظور انجام می‌دهند. افرادی که از اجاره حساب جهت انجام جرم فرار مالیاتی بهره می‌گیرند و افرادی که با استفاده از ترفند حساب اجاره‌ای، پول‌های حاصل از اقدامات مجرمانه خود را، به حساب قربانی واریز می‌کنند و با این شیوه سعی می‌کنند ردپای خود را مخفی کنند و مرتکب جرم پولشویی می‌شوند. بنابراین اگر کسی حساب خود را به شخص دیگری اجاره دهد و منشأ پول‌های واریزی به حساب او حاصل اعمال مجرمانه‌ای مانند قاچاق، قمار، سرقت و جرایمی ‌از این دست باشد، طبق ماده ۲ قانون مبارزه با پولشویی، در صورت نگهداری و نقل و انتقال این پول‌ها، علاوه بر معاونت در جرم اصلی و تحمل مجازات برای آن جرم، به جرم پول‌شویی نیز محکوم خواهد شد. لذا هرگونه اجاره دادن حساب‌های بانکی در این شرایط، مصداق پول‌شویی است و صاحب حساب به عنوان شریک جرم در نظر گرفته می‌شود.

به همین جهت، عموم مردم باید نسبت به این موضوع آگاهی داشته باشند که حساب بانکی یا کارت بانکی خود را به هیچ فردی حتی نزدیک‌ترین افراد و بستگان خود اجاره یا امانت ندهند چرا که ممکن است مشکلات زیادی گریبان‌گیر آن‌ها بشود و حتی در صورت مشاهده چنین مواردی حتماً موضوع را به مراجع قضائی و قانونی اطلاع دهند.

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

25 Nov, 03:01


خداوندا...
مرا کمک کن و یاری ام ده تا لحظه لحظه های روزم را با عشق و دلدادگی به تو پرکنم و وجودم را پر از عشق و محبت قرار ده تا تسلیم خواست و اراده تو گردم. 

خداوندا...
مرا کمک و یاری کن تا در راهی که تو برایم مقدر ساخته ای قدم گذارم
و همواره در فیض و برکت تو روزم را با عشق و آرامش سرکنم. 

خداوندا...
تو را عاشقانه دوست دارم ،
کمکم کن تا در این عشق، دلدادگی و دوستی با تو پابرجا و ثابت قدم بمانم. 

خداوندا...
قلبمان را از عشق و محبت خودت متبرک گردان و همواره ما را از محدوده زمان و مکان برهان تا در پیوند مهر خداییت قرار گیریم و روزهایمان را در آغوش پر از خیر و برکتت سپری کنیم.


درود
بامدادتان نیکو
❤️


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 20:01


دوست خوبم

شب‌ها غم‌هایت را
به‌ روزی که‌ گذشت
واگذارکن.

فردا صبحی ‌نو می آید،
طلوعی‌ دیگر،
با تمام زیبایی‌اش
آماده ‌است تاچشم نوازی کند،

چشمانت را روی ‌اندوهت ببند،
تا شب غزلخوان روحت را بیاساید...

شبتون در پناه خداوند مهربان

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 18:31


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد سوم قسمت ( ۲ )

۱۴۰۳/۰۹/۰۴


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 14:30


#نگاه

نگاهم می‌چرخد
در چفت چشم خندانت
لب بازکنی
از این گنجینه‌ی راز
مروارید می‌چیند
چهل چشمه‌ی نگاهم

#لیلا_ظفری
۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 12:30


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


نمایی زیبا از پائیز #دهفول_راه

عکس از: #سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 12:30


ساخت سردیس دکوری از روی عکس
توسط استاد #منصور_دشتی

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند


۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۱۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 10:17


خاطره

این داستان: با دست خود

قسمت هشتم

پس از صرف ناهار به میزبانی شاطر حیدر، شاطر میرزا رو به عباسعلی کرد و گفت:
عباس جان پسرم اگر گفتی بعد از ناهار چی می چسبه؟
عباسعلی هم گفت نکنه منظورت اینه که بساط چای را ردیف کنم آقا شاطر؟
شاطر میرزا هم با صدای خش دارش گفت آفرین
قربون آدم چیز فهم
عباسعلی هم کتری سیاه به زنگ زغال را پر آب کرد و بر روی اجاق گلی گذاشت و چند تکه چوب خوش سوز روی آتش گذاشت و شعله های آتش بعد از  یکی دو دقیقه از اطراف کتری با زاویه ای یکسان و بصورب مورب به  بالای کتری حرکت می کرد و عباسعلی بسیار خوشحال از اینکه توانسته بود آتش را مجددا شعله ور کند اما از عاقبت این آتش که ممکن است دامن وی را بگیرد  کاملا بی خبر!!
پس از چند دقیقه، از لوله کتری آب به بیرون فوران کرد و شاطر میرزا که بیشتر منتظر یک لیوان چای آتشی بود
مژده به جوش آمدن آب را به عباسعلی گوشزد کرد
شاطر حیدر هم چای را دم کرد
و عباسعلی هم  سه شیشه مربا را به رسم لیوان پر از چای کرد و روی سینی مسی گذاشت و‌ تقدیم شاطر های پیرمرد کرد.

همگی مشغول خوردن چای بودند اما شاطر حیدر توجهش به شعله های آتش بود و اینکه نکند سریع  تبدیل به خاکستر شوند
لابد نقشه ای برای ذغالها در سر داشت...

پس از صرف چای شاطر حیدر بلند شد و رفت داخل برج گلی و از پله ها به طبقه فوقانی رفت و پس از مکثی به پایین برگشت و با پارچه ای لوله شده بر دست، با دستان خود پارچه را یواش یواش باز کرد
تا اینکه از وسط آن ابزاری نمایان شد.
ناگهان چشم عباسعلی برای دگربار به همزاد وسیله پدر افتاد و یک مرتبه شوکی بر وی وارد شد
شاطر میرزا که متوجه نگاه عباسعلی شد فورا گفت:
عباس جان دیگر سن و سالی از ما گذشته و اگر می بینی من و شاطر حیدر روزی ده ساعت در جلوی آن گرمای طاقت فرسا و لعنتی می ایستیم مدیون این بافور و ماده چسبان بر آن هستیم،
والا هیچکس نمی تواند بدون اتکا به این ابزار یکسال  هم دوام بیاورد، چه رسد به شصت سال پیاپی
خلاصه در حین تشریح و تبیین سوسابقه شان  توسط شاطر میرزا، شاطر حیدر سینی و منقل و بافور را با نایلونی که داخل آن هم مقداری تریاک وجود داشت وسط گلیم گذاشت و خود با یک سر آنرا افتتاح نمود و بدنبالش سری برای شاطر میرزا چسباند و تقدیم وی نمود

خلاصه گردش ابزار بین دو شاطر رد و بدل می شد و عباسعلی هم وظیفه داشت تا در میان وعده های ایشان نیم جرعه ای چای را برای هر یک ارزانی بخشد.
در آخرین  مصرف تکه های مواد بود که شاطر حیدر رو به عباسعلی کرد و گفت عباس جان تا کنون لبت به بافور چسبیده؟
عباسعلی هم فورا گفت: نه نه
بلافاصله شاطر حیدر نصف سری بر بافور چسباند و رو به عباسعلی کرد و گفت:
پسرم هیچکس با یک سر تریاکی نشده بیا امتحانی بکن
عباسعلی هم ساده دلانه حرف شاطر عباس را قبول کرد و  اولین لبهای مبارک را بر لب منفورترین ابزار تاریخی خانمان‌ برانداز نهاد.
نصف سر دوم نیز با تعارف شاطر خودش چسباند و گویی به مزاجش سازگار آمد
بعد هم شاطر حیدر گفت عباسعلی حالا بلند  شو یک چای  قند پهلو هم واسه خودت بریز تا حسابی سر حال بیایی
عباسعلی بعد از خوردن چای گویی دیروز صبح تا شب مشغول کار نبوده و نه تنها خستگی را احساس نمی کرد بلکه سرخوشی را در خود می دید
کسی که سالیان سال در کنار پدر بود و همیشه تنفر داشت و خانه را ترک کرد بخاطر دوری از این ماده افیونی، اما به یکباره با یک تعارف شاطر حیدر که نیتش این بود با مصرف مواد توسط عباسعلی، من بعد خستگی را احساس نخواهد کرد و بیشتر توانش را صرف کار کردن در نانوایی  میکند و بیشترین منفعت را برای نانوایی خواهد داشت.

الغرض نطفه اعتیاد عباسعلی در باغ شاطر حیدر در کنار برج گلی بر روی گلیم رنگارنگ‌ بسته شد و‌ شاطر میرزا هم شاهد این پیمان ناخواسته شد و‌ نوجوان رعنا  قامت را با دست خود به دامی بس دشوار انداختند
باتلاقی که رفتنش دست عباسعلی بود
اما بیرون آمدنش دیگر  دست او نبود
و اگر هم باشد بسیار بسختی و مرارت و با هزینه ای گزاف...

ادامه دارد ...

#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 07:30


ادب سرمایه بزرگ زندگی آدمیزاده و هر کس به فراخور نوع تربیتش بهره ای کم و بیش از این سرمایه برده برخی بسیار و برخی اندک.

و چه سرمایه داران بزرگی هستند آنهایی که علی رغم همه ناملایمات و دشواریهای زندگی و حتی زیربار فشارهای مالی و محیطی هرگز از دایره ادب خارج نشده و حتی در هنگام عصبانیت و خشم و رنجش حرمت آدمها را نگه میدارند و کاری نمی کنند که پس از فرونشستن خشم شرمسار دیگران باشند‌.

شریف زندگی کردن، رعایت حرمت دیگران، حفظ ادب و احترام ابتدایی ترین اصول انسانی است.
حواسمان به سرمایه های مهم انسانیتمان باشد.

#سمیرا_قیاسی
۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 05:30


راه‌های پر پیچ و خم و دشواری را طی نمودم تا به کوچه عشق رسیدم.

در کوچه عشق حیران
و سرگردان بودم
تا که تو را دیدم و
وصل وصال تو شدم.

#کمال_منوری
۱۴۰۳/۰۹/۰۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

24 Nov, 03:01


لطفا

‌برای آرامش هم دعا كنیم،
برای قضاوت نكردن
برای زرنگی نكردن
برای دروغ نگفتن
برای وفای به عهد
برای مهربان بودن
برای دلی را آزرده نکردن
برای انسانیت دعا كنیم...

شاید اگر بخواهیم و برای بهتر شدن تلاش كنیم، دیگر لازم نباشد از همدیگر طلب حلالیت كنیم...

اگر خیرخواه هم باشیم
شاید بشود كه دلهایمان را به یکدیگر نزدیكتر كنیم.

اگر قدر هم را بدانیم،
شاید همین امروز تقدیرمان را خودمان رو سفید كنیم.

خـــــــــــدا هم قطعا همین را می خواهد


درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 16:30


(در سماعِ‌ یون‌ها)


در سماع آمد هوای نای‌مان
جوششی دارد ،نفس‌های روان

هاله‌ای از ابر گردان بار دار
رقص رقصان، آشکارا و نهان

جذب اکسیژن، نبرد زندگی است
بسته پای خویش را در نبض جان

هیدروژن هر دم به بیرون می‌جهد
نیتروژن گه گه رَهَد از این مکان

در عبور سر خوش این دوره گرد
جوی خون گردش کنان شد راهبان

این شروع تازه‌ای از زندگی است
ثانیه در ثانیه روز و شبان

در سماع می‌گردد و در کُنهِ خویش
چرخ چرخان سر زند ابدان و هان

ذره ذره چشم دل را باز کن
هرچه رقصان، آنچه بینی در جهان

در تکاپویند یون‌ها دوُر ، دوُر
لحظه‌های این حیات ناگهان

از ستاره تا سپیده چرخزن
آب و خاک و باد و آتش، پاکبان

در سماعند کل هستی صبح و شام
دیده و نادیده گردان، هر زمان


#سمیعه_نهاوندی
۱ آذر ۱۴۰۳
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 14:30


پیراهن تو
آه
پیراهنت
می‌توانست پرچم صلح باشد
در میدان جنگ
دست می‌برم در انبوه نبودنت
در میدان مین



#مانا_پوراسد
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 12:30


حقایق بسیاری در حال ضبط شدن روی " نوار غزه " است.

#کاریکلماتور
#سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 11:00


ای عاشقانهٔ ایّامِ کودکی
دولت سرای من افتاده دست کی

یادش بخیر و خوش در کوچهٔ بهار
بوسیدمت ز دل اما یواشکی

دلواپسیِ شاد آمد سراغم و
از شعر و قافیه درماندم اندکی

لرزیدم و به او با ترس و دلهره
گفتم: ببین مرا این را به کس نگی

نقّاشِ چشم من دریا کشید و گفت
دریادلِ منی با این که کوچکی

گر چه خیالی است این واقعه ولی
احساستان رسید از دل یکی یکی

حال و هوای عشق از هر زبان خوش است
حتی خیالی از دوران کودکی

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 09:01


خاطره

این داستان: با دست خود

قسمت هفتم

عباسعلی روز بروز بیشتر دل بکار می بست و شاطر حیدر هم که دیده بود این نوجوان با هوش، خیلی خوب کارها را زود یاد گرفته به او بیشتر بها می داد، مخصوصا اینکه عباسعلی به تنهایی می توانست گونی های پنجاه کیلویی آرد را با قدرت بدنی بالا جابجا و کاملا روی هم مرتب بچیند.
از طرفی صبح زود می آمد و خمیر را درست می کرد و وقتی شاطر حیدر و شاطر میرزا می آمدند همه چیز مرتب و منظم بود.
روزها بدین منوال سپری می گشت
آخر  هر هفته دستمزد هفتگی عباسعلی پرداخت می شد و ایشان هم یکراست دو دستی تقدیم مامان کوکب می کرد.
مامان کوکب هم وقتی چشمش به اسکناسها می افتد، سر را رو به آسمان می کرد و از صمیم قلب می گفت:
عباسعلی الهی دست به خاکستر بزنی تبدیل به طلا بشه
پسرم: اینجوری که دل من و شاد می کنی
خدا دلت و شاد کنه
بعد از کلی دعا و نیایش اسکناسها را می بوسید و به نشانه شکرگزاری از زحمات عباسعلی، بر روی دیدگانش می گذاشت.

هم عباسعلی و هم کوکب خانم از این شرایط راضی بودند
از طرفی شر خدامراد از سرشان کم‌شده بود و بجای آن محبت و مهر والدین کوکب خانم جایگزین آن شده بود
از دیگر سوی درآمد نسبتا خوبی هم از سوی عباسعلی روانه خانه می شد
غروب روزی از روزگاران بودکه عباسعلی از کنار درب مغازه کاشانمهر  یهودی رد می شد که دید یکنفر گونی پر از کبوتر را تحویل مغازه دار داد و مبلغی پول بابت آن دریافت نمود بلافاصله عباسعلی از مغازه دار پرسید کبوتر میخری؟
مغازه دار گفت بله دانه ای ۱۵ ریال هرچه داری بیار.
فردای شب بعد، عباسعلی قبل از اینکه از سرکار به خانه برود یک گونی جای آرد را با خود برداشت و برد داخل یک ساختمان مخروبه که چندین لانه کبوتر داشت و تعداد زیادی کبوتر را گرفت و فوری برد درب مغازه و‌ تقریبا دو برابر دستمزد روزانه خود را پول گرفت
عباسعلی خرم و خندان که شغل جدیدی هم مزید بر شغل شاگرد نانوایی پیدا کرده بود
انگیزه کار کردن روز به روز رابرایش بیشتر و بیشتر می کرد.
میزان علاقه مندی شاطر حیدر نیز که تحولی در تولید نان ایجاد شده بود بیشتر می شد
یکی از روزهای پنجشنبه بود که شاطر حیدر خطاب به عباسعلی گفت فردا ناهار بریم باغ، قراره با شاطر میرزا یک آبگوشت آتشی بار بگذاریم
روز جمعه شد و عباسعلی و شاطر حیدر و‌ شاطر میرزا روانه باغ کهنسال شاطر حیدر شدند
هوای مطلوب بهاری میل به آبگوشت آتشی روی منقل را دو چندان می کرد
قلقل آبگوشت روی آتش، نغمه بهاری  پرندگان، حرکت مارپیچ دود ناشی از سوختن کنده های گردو، حال و هوایی تازه را بر ذهن عباسعلی ترسیم می کرد.
شاطر عباس گلیم‌ داخل برج گلی را بیرون پهن کرد و سفره پارچه ای که دور تا دور آنرا جمله « شکر نعمت نعمتت افزون کند» را احاطه کرده بود، را بر روی گلیم  انداختند و دیگ گلی روی آتش را که چربی های زرد رنگ آن برق میزد را بر زمین گذاشتند
شاطر میرزا کاسه های گلی را پر از آبگوشت نمود و هر یک به فراخور ذائقه خود شروع به خوردن کردند.
هنوز خوردن بخش گوشت تمام نشده بود که شاطر حیدر گفت من آتش را کمی مرتب کنم برای بعد ناهار و بلافاصله چند تکه چوب گرده زیر آتش گذاشت.

ادامه دارد...

#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۲۰۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 07:17


#دعای_هفته «۲۰»
قسمت دوم



هم ز اوّل تو دهی میل دعا
تو دهی آخر دعاها را جزا

- اولیا و عارفان الهی خود را مالک چیزی نمی‌دانند، لذا همه چیز را از او می‌خواهند و به خود اجازه نمی‌دهند
قانون الهی را عوض کنند.

سالک تمام هستی و آنچه در آن است، مالک اصلی و حقیقی آن را خداوند متعال می‌داند و بس!

در حقیقت مالک اصلی خداست
این امانت چند روزی دست ماست

اگر سالک خودش را از درون و ریشه ساخته باشد در باطن خود را صاحب هیچ چیز نمی‌داند، هر چه دارد آنها را امانت و خدا را صاحب اصلی آن می‌داند و خود را کارگزار و فرمانبر و جیره خوارش

عاشق و رندم و مِی‌خواره، به آواز بلند
وین همه منصب از آن حور پریوش دارم

گر تو زین دست مرا بی سر و سامان داری
من به آه سحرت زلف پریشان دارم
«حافظ»

سالک آنچه از نظر مادی و معنوی و علمی و حتّی آبرو، آنها را در جایی که مالک حقیقی آن خدا راضی باشد
مصرف می‌کند. چون چنین سالکی در موقعیتی است که خودسازی درونی کرده و خودش را مالک واقعی نمی‌بیند، در این حالت است سالک سخی می‌شود، بذل و بخشش در وجودش تحقق می‌یابد. انفاق‌هایی که در سیره اولیا و برخی افراد دیده می‌شود حکایت از روحیه عبودیت آنهاست.

امروز خندان آمدی، مفتاح رندان آمدی
بر مستمندان آمدی چون بخشش و فضل خدا

خورشید را حاجب تویی امید را واجب تویی
مطلب تویی طالب تویی هم منتها هم مبتدا
«مولانا»

تنها کسانی به این درجه از کمال می‌رسند، که خود را نبینند و سر در آستانه معبود بسایند و خاک در میخانه عشق را توتیای چشم کنند.

ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وآنگه برو که رستی از نیستی و مستی

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خود پرستی

تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی
«حافظ»

در دعای فوق به فتنه کافران اشاره دارد
«پروردگارا!
ما را دچار فتنه کافران نگردان و ما را بیامرز»
اولا کافران کسانی هستند که خود و اندیشه خود را برتر می‌دانند، زیر بار حق و حقیقت نمی‌روند و با چرب زبانی و انواع حیل، حق را می‌پوشانند، اینان از رحمت خدا دورند.

گیرم که خلق را به طریقی فریفتی
با دست انتقام الهی چه می‌کنی؟

گیرم که خون خلق بنوشی به جای آب
در دادگاه خالق یکتا چه می‌کنی؟

فتنه در آیات و روایات به چند معنی آمده است:
فتنه در کلام عرب به معنی ابتلاء و امتحان و نیز به معنای آزمایش برای تعیین ماهیت چیزی است.
«و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه و ان الله عنده اجرا عظیما»
(انفال /۲۸)
و بدانید که اموال و فرزندان شما وسیله آزمایش شمایند و بدانید قطعا خداست که پاداش بزرگ نزد اوست.
ولی در اصطلاح، فتنه به معنای آشوب و غوغایی است که راه گریز از آن سخت و برای برخی محال باشد.
یکی از گناهان بزرگ بین مردم است، این معصیت که گاه در محدوده خانواده‌ای کوچک و یا در سطح وسیعی از اجتماع به وقوع می‌پیوندد، از ترکیب چندین گناه چون «غیبت»، «تهمت»، «دروغ»، «تجسس»، سلب امنیت و... به وجود می‌آید.
فتنه در فرهنگ اسلامی از قتل بدتر است، «الفتنه اشد من القتل» چرا که فتنه‌گران جامعه را برای مطامع و مصالح خود به آشوب و خونریزی می‌کشانند.
امام علی (ع) سه چیز را عامل فتنه می‌داند:
۱- زن بارگی، که « نوعی هرزگی است» که شمشیر شیطان است.
۲-
شراب‌خواری که «دام شیطان است.»
۳- عشق به درهم و دینار که «تیر شیطان است».
(بحار انوار: ۱۲/۱۴٠/۷۳)

امام علی (ع):
آتش فتنه و مایه فتنه کینه‌هاست و آغاز
پیدایش فتنه‌ها را پیروی از هوای نفس و بدعت نهادن در احکام می‌داند.

مادر بت‌ها بت نفس شماست
زآنک آن بت‌مار و این بت اژدهاست

بت شکستن سهل باشد نیک سهل
سهل دیدن نفس را، جهل است، جهل

نفس اژدهاست او کی مرده است
از غم بی‌آلتی افسرده است

گر بیابد آلت فرعون او
که به امر او همی رفت آب جو

آنگه او بنیاد فرعونی کند
راه صد موسی و صد هارون زند
«مولانا»

امام علی (ع) می‌فرماید:
در زمان فتنه و تبهکاری مانند بچه شتر نر دوساله باش که نه پشت (توانایی) دارد تا بر آن سوار شود و نه پستانی که از آن شیر بدوشد.

خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه‌ها که دامن آخر زمان گرفت
و:
مرا چشمی است خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه‌ها خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
«حافظ»


خداوندا!
به من زیستنی عطا فر ما
که در لحظه مرگ
بر بی ثمری لحظه‌ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم
و مردنی عطا کن
که بر بیهودگی‌اش سوگوار نباشم.


یا حق:
#سید_احمد_عطاری
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۹۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 07:17


یــــا هــــو

شهد دعا در کلام وحی

جز تو پیش کی برآرد بنده دست
هم دعا و هم اجابت از تو هست
«مولانا»

#دعای_هفته «۲۰»
قسمت اوّل


توکل و استغفار:

«ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر ربنا لا تجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفر لنا ربنا انک انت العزیز الحکیم» ( ممتحنه /۵ _ ۴).

پروردگارا!
بر تو توکل کردیم و به سوی تو بازگشتیم و سرانجام همه به سوی توست،
پروردگارا!
ما را دچار فتنه کافران نگردان و ما را بیامرز؛
پروردگارا!
همانا تو قدرتمند و حکیمی.

من صاحب اختیار نباشم به هیچ چیز
پروردگارا! بر تو توکّل بیاوریم

روی نیاز سوی تو آورده‌ایم ما
ما رهسپار جانب تو اندر آخرتیم

ما را مساز دستخوش کافران خدا!
پس در گذر جمله گناه و خطای ما

پیروز بر همه کار جهان تویی
فرزانه‌ای به کون و مکان ای خدای!

«کرم‌خدا امینیان»


توضیح:
دعای این آیات، از قول حضرت ابراهیم خلیل (ع) آن بت‌شکن بزرگ تاریخ و موّحدان همراه اوست. قرآن کریم با معرفی کردن او چنین می‌فرماید:
که همانا برای شما در (روش) ابراهیم و کسانیکه با او بودند، سر مشق و الگوی
خوبی است و... و سپس دعای حضرت ابراهیم و پیروانش را در این آیه و آیه بعد نقل می‌کند.

- اسوه (الگو، سر مشق)، انسان همواره در جستجوی قهرمان و اسوه‌ای است که او را در زندگی سر مشق خویش قرار دهد، در قرآن کریم واژه اسوه را ۳بار به کار برده است در مورد حضرت ابراهیم (ع) اسوه «توحید و یکتاپرستی» و حضرت محمّد (ص)، «اسوه حسنه»، سر مشق در همه ابعاد زندگی. در مباحث تعلیم و تربیت، یادگیری، روانشناسی، عرفان، مدیریت!
اسوه از جایگاه بلندی برخوردار است و تاثیر پذیری آن قابل انکار نیست. در قرآن کریم پیامبر رحمت و ائمه هدی را در میدان اعتقاد، عمل و اخلاق نیکو و
متعادل، الگوهای نخبه‌ای به عالمیان معرفی فرموده که پیروی از آنان به طور قطع انسان را به شاهراه سعادت خواهد رساند.

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند
پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
«حافظ»

پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست پس پرآفت و خوف و خطر

پس رهی را که ندیده استی تو هیچ
هین مرو تنها ز رهبر سر مپیچ
«مولانا»

«اولئک الذین هدی الله فبهداهم افتده...»
(انعام / ۹٠)
اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایت آنان اقتدا کن.

به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد
تو را در این سخن انکار ما نرسد

اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‌اند
کسی به حسن و ملاحت به یار ما نرسد

هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی
به دل پذیری نقش نگار ما نرسد
«حافظ»

نکته‌ها:

-توکّل، جلوه‌ای از توحید و ایمان است به ولایت و حاکمیت مطلقه پروردگار در هستی! و کسی که دارای صفت توکّل باشد؛ در سختی‌ها نا امید نمی‌شود؛ زیرا توکّل؛ یعنی کسی را وکیل در کار خود قرار دادن، در اسلام شخصی که بر خدا توکل کرده، کارهای خود را به خدا حواله کرده و از هر عامل دیگری در امور خود دوری می‌جو ید.

تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است
رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

رند عالم سوز را با مصلحت ببینی چه کار
کار مُلک است آنکه تدبیر و تأمل بایدش
«حافظ»

متوکل خود را به سرچشمه قدرت لم یزلی متصل می‌بیند.
آنسان متوکل در عین تلاش و برنامه ریزی زمان بندی شده، نتیجه را به خدا واگذار می‌کند، چون مرده‌ای در زیر دست مرده‌شور، چون می‌داند:

در حقیقت هرچه پیش سالک آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
و:
گر رنج پیش آید و گر راحت ای حکیم
نسبت مکن به غیر که اینها خدا کند
«حافظ»

عدالت‌گستری و دادخواهی، از صفات بارز حق تعالی است و یکی از اصول پنجگانه اصول مذهب شیعه است چه در بعد هستی و کاینات و چه در بعد اجتماعی.

دور فلکی یکسره بر منهج عدل است
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل

حافظ قلم شاه جهان مقسم رزق است
از بهره معیشت مکن اندیشه باطل

دادگری و داد خواهی مظلومان و بی کسان در دنیا و آخرت از نشانه عدل الهی است.

چیست ادب داد بندگی دادن
بر حدود خدای ایستادن

خصم دین شد به حیله و دستان
ای خدا داد دین از او بستان!

شرع را خوار کرد خوارش کن
شرم بگذاشت شرمسارش کن
«جامی»

آن میی کز ظلم و جور و کافری‌های خوشش
شرم آید عدل و داد و دین با انصاف را


#سید_احمد_عطاری
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۹۹
ادامه دارد…

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

23 Nov, 05:00


‍ #نکته_های_حقوقی


قوانین آخرین دادگاه

به قوانین دادگاه روز قیامت قبل از اینکه در این دادگاه حضور یابیم دقت کنیم:

1 - پرونده مخفی نیست :
﷽ ﴿ونُخرِجُ لَهُ يَوْمَ القِيامَةِ كِتابا يَلقاهُ مَنْشُورًا﴾

2-  حضور در دادگاه بهمراه نگهبانها و تحت حفاظت شدید است:
﷽ ﴿ وَجَاءتْ كُلُّ نَفْسٍ مَّعَهَا سَائِقٌ وَ شَهِيدٌ ﴾

3- ظلم در این دادگاه محال است
﷽ ﴿وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴾

4- در این دادگاه وکیل مدافع وجود ندارد
﷽ ﴿اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا﴾

5-  رشوه و پارتی بازی و واسطه گری در این دادگاه  محال است
﷽ ﴿يَوْمَ لا يَنفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ﴾

6- در اینجا تشابه اسمی و اشتباه در متهم ها یافت نمی شود.
﷽ ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا﴾

7- حکم به دست خود افراد داده می شود تا بخوانند
﷽ ﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ﴾

8-  در این دادگاه حکم غیابی داده نمی شود.
﷽ ﴿وَإِنْ كُلٌّ لَمَّا جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ﴾

9- نقض حکم و دوباره محاکمه شدن در این دادگاه نیست.
﷽ ﴿مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ﴾

10- گواهی دروغ در این دادگاه یافت نمی شود
﷽ ﴿ يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ }

11- در این دادگاه پرونده های فراموش شده یافت نمی شود.
﷽ { أحْصَاهُ اللَّهُ وَنَسُوهُ}

12- ترازو و سنجش اعمال دقیق است.
﷽ {وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِن كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَىٰ بِنَا حاسبين }

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۰۹/۰۳

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۹۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

20 Nov, 05:00


#نکته_های_حقوقی


شکایت کارکنان سازمان‌های دولتی به دیوان عدالت اداری، به دلیل تغییر محل خدمت خود
👇👇👇👇
🔻 اگر کارمند دولت به تصمیم سازمان برای تغییر محل خدمت اعتراض داشته باشد، می‌تواند به دیوان عدالت اداری شکایت کند.

🔻دیوان عدالت اداری این نوع شکایات را بررسی می‌کند و می‌تواند تصمیم سازمان را نقض یا تایید کند.
مستندات و دلایل قوی برای طرح این شکایت بسیار مهم است.
🔻تغییر محل جغرافیایی خدمت از جمله مجازات‌های اداری احصاء شده است
که در پی ارتکاب تخلف توسط کارمند و احراز آن توسط هیات‌های رسیدگی به تخلفات اداری اعمال می‌شود.
و حکم مقرر در تبصره ۴ ماده ۴۵ قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب سال ۱۳۷۶، ناظر بر تعیین محل خدمت و شغل مورد تصدی کارمندان دولت در بدو استخدام است و تغییر بعدی محل خدمت و شغل مورد تصدی کارمند توسط دولت و بدون ارتکاب تخلف اداری و یا رضایت مستخدم برای دستگاه اجرایی مجاز نیست.

🔻دادنامه شماره 614-615 مورخ 1391/9/6 هیات عمومی دیوان عدالت اداری

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۰۸/۳۰

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

20 Nov, 03:00


خداوندا
ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارد از من بگیر ،
جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم،
کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی و چون تو هستی پس ترسی نیست …

دستهایم را که بگیری، چشم بسته بدون
ترس و دلهره به دنبالت می آیم ،
اعتماد و ایمان دارم که مرا به بهترین جایی میبری که میدانی ....

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 19:08


شهروندان برگزیده جشنواره شهروند
برگزیده شهرداری نهاوند



مهندس حسین علیمرادیان خیر بزرگ نهاوندی خیر بیمارستان و ورزشگاه علیمرادیان از نگاه مردمی

دکتر صدرالدین صالح پزشک مردمی و خیر

افسون علیمرادیان فعالیت در بیمارستان علیمرادیان از نگاه مردمی

حاج عباسعلی مغیثی امام جمعه نهاوند به پاس ۴۳ سال منبرداری

فاطیما سلگی عضو و فعال کانون ۱۲ ساله

احسان زمانیان فارغ تحصیل برق و کارمند شرکت برق برنده جایزه ملی نیکوکاری پژوهشگر برتر استان

مسعود مولوی راننده تاکسی امانتدار

اله یار امیری راننده تاکسی امانتدار

میلاد زمانیان راننده تاکسی امانتدار (یابنده و بازگرداننده طلا به ارزش۲میلیارد تومان)

حاج حسین قیطاسپور فعال اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، ورزشی

حسین سیف نهاوند شناس و فعال در حوزه تاریخ نهاوند

سامان قاسمی پور  فعال اقتصادی
(کمک به توسعه زیر ساخت های ورزشی فرهنگی و گردشگری)

مریم جلالوند مربی آموزش گلیم بافی راه اندازی کارگاه و شرکت کننده نمایشگاه و جشنواره های ملی

استاد محمد تقی قیاسی خوشنویس و مسئول انجمن خوشنویسان نهاوند به مدت ۴۰ سال

استاد حجت صفی منش آموزش و تربیت بیش از هزار هنراموز نقاشی و طراحی

استاد فریدون صالح ۴۰ فعالیت آموزش هنرمندان در رشته نقاشی

احسان چراغی نفر جشنواره بین المللی فجر نفر سوم جشنواره ملی و جشنواره های مختلف ملی و فراملی کاریکاتور و طراحی

دکتر اعظم ابوالفتحی روانشناس

ابراهیم کولیوند خیرنیکوکار و از اصناف شهر نهاوند

حاج حسن سیاه پوش از خیرین و فعالین و اصناف شهر

محمود طلایی از خیرین و بازاریان قدیم شهر

جواد سلگی قاری قرآن

عسل کدخدایی قهرمان وزنه برداری آسیا

صبا کرمعلی و قهرمان کوراش، دارنده نقره جهانی در سال۱۴۰۱

علی اکبر احمدوند فوتبالیت مدال طلای المپیک ۱۴۰۱

مسعود هادی شهروند خوش حساب از نگاه شهرداری

رضا خسروی مشارکت در زیباسازی شهر و خوش حساب از نگاه شهرداری

محمود ولی الهی
 شهروند خوش حساب از نگاه شهرداری

مهندس شهرام عصاری که متولد نهاوند و ساکن امریکا، خیر مدرسه ساز و آموزشگاه های متعدد در روستاهای نهاوند

حاج ولی اله حمیدی از نگاه مردم

حاج محمد حسن قیاسی از نگاه مردم

سید یاسین حسینی
کاشت نگهداری و ابیاری در محل زندگی خود بلوار شهرک طالقانی

عزیز سیف  شهروند بازنشسته، فعال ورزشی، پاکسازی اماکن تفریحی

اکبر ساکی پاکبان امانتدار

کامران ترک پاکبان فداکار

فاطمه مظاهری بافند نخستین فرش گرد عشوند

گل بانو سوری مادر شهید کرمعلی و بافنده وصیت نامه فرزندش بصورت فرش و تقدیم به رهبری که ایشان هم به موزه اهدا کردند

حاج مروت لطیفی پدر شهید داوود رضا لطیفی خاطراه شیرین مردم از شناخت او، شکلات های همیشگی که به شهروندان تقدیم و تعارف میکند.

هیات داوران جشنواره

دکتر کامیار شیراوند
دکتر علی ترکاشوند
احسان رزاقی
جعفر شهبازی
امیربحیرایی
سرهنگ محمد عباسی
مسعود علیبخشی
علی کاویانی
دکتر ایمان سلگی

افراد مورد تقدیر تولیت بیمارستان علیمرادیان نهاوند


مجید یوسفی نوید
شهردار نهاوند

پرستار نمونه آمنه نوشادخت

دکتر مسلم سوری دبیر جشنواره

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 18:28


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد دوم قسمت ( ۱۶ )
پایان جلد دوم

۱۴۰۳/۰۸/۲۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 12:05


#تمدن_کیان


زبان‌زد بُوَد در تمام جهان
یکی تپه، دیگر سراب کیان

کیان، بوم و بامی‌ست بس دل‌گشا
پر از چشمه‌سار خوش و با صفا

گمانم که دشت فراخ کیان
بُوَد پاره‌ای از زمین جنان

کیان را بُوَد خانه‌هایی سترگ
در آن مردمانی به همت بزرگ

گریشمن به تحقیق داده نشان
که چندین هزار ست عمر گیان

چنین گفت تاریخ و دارم به یاد
گیان‌زاده باشد کیانی نژاد

کیان را نشان باشد از باستان
کهن‌تر از آن ، کم بُوَد در جهان

در اینجا به پا بوده تخت شَهان
چو شوش کهن، جای‌گاه مِهان

کیانی، فرو بند لب از بیان
ز باب کهن بودِ بومِ گیان

کیان مایه‌ی فخر ایران ماست
خود و مردمش در پناه خداست


زنده‌یاد #علی‌اکبر_کیانی
از کتاب
#کیانی‌نامه

عکس
#سراب_گیان
از
#ساغر_یاوری
۱۴۰۳/۰۸/۲۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 08:01


#تشکر_و_اعتذار

من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق

خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتن
ز کالاهای این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند

بزرگ بود و از اهالی امروز بود
با افق‌های باز نسبت داشت و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید
صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلک‌هایش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد،
دست‌هایش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند

تقدیر آن بود که شمع وجود معلم فرهیخته شایسته و بزرگ مرد نجیب و متواضع همسرم زنده‌یاد
#مهدی_رستمی‌شمسی زود خاموش گردد و ما را در ماتم سوگش نشاند
اگر لطف بیکران الهی و همراهی و همدردی دوستان و همشهریان عزیز و یاران مهربان نبود تحمل این بار گران بسی شکننده‌تر مینمود
اکنون به حکم ادب و حق‌شناسی از همه خوبان و مهتران که در مراسم آیین یادبود چهلم آن سفر کرده شرکت نموده یا با تلفن و ارسال پیام همدلی در این گروه وزین ما را مورد تفقد قرار داده‌اند و موجبات تسلی آلام جانکاهمان گردیده‌اند صمیمانه و بی‌حد سپاسگزاریم
خاضعانه‌ترین سپاس‌ها و نیکوترین دعاهای خود را نثارتان میکنیم

خانواده‌های
#رستمی‌شمسی و #اسفندیاری


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 07:01


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


نمایی زیبا از پائیز
#جوراج

عکس از: #سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۸/۲۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 05:37


#شهرام_ناظری

در هوایت بیقرارم روز و شب

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 05:36


در چشم‌هایت
خرگوشی پنهان کرده‌ای و
در چایی‌ات، لاهیجان!
شهری غربی
دم کرده در زاگرس
در بیشه و انگور

جغرافیا
پازلی است در دست چشم هفت ساله‌ات
در سینی که دست دست می‌کند
برای لرزش چین دامن
دختری لر

چتر
از باران می‌ترسد
من بیشتر از این که
قایق پنهان نکرده باشی
و تنور همه‌ی خانه‌های محله دوخواهران
به گاماسیاب وصل باشد

وطن
یک مشت خاک نیست
که بتکانی توی گلدان غربت و
عکس خنده‌ات ممیزی بگیرد

وطن
ریواسی است که دارد
له له می‌زند
برای انگشتان کشیده یک حس موازی

نمی‌شود غریب بود و
از یونسی نوشت
که دونده بود و
ویلچرش را گم کرده است

موسی هم نیستم حتّی
که از دکمه‌های افتاده‌ات
ماه بیرون بکشد
مثلا دیگران سر به راه شوند و رام

فلسفه‌ی ماه
گردن‌های دراز است
بلندتر از روزنه
دیوار
گوزن‌های منقرض شده

وطن
تن توست که در آفتاب درز پنجره شراب می‌شود و
رازی می‌پروارند برای تاریخ

این رساله را
شعبده بازی پیر می‌نویسد
که دارد کف دست‌هایت را می‌خواند


زنده‌یاد #روح‌الله_صالحی
از کتاب
#متروک‌ترین_امپراتوری_بهار
۱۴۰۳/۰۸/۲۹

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

19 Nov, 02:59


#نیایش_صبحگاهی

خدای مهربانم،
دلم را به تو می‌سپارم،
تا از عمق جانم بزدایی،
هر چه حائل است بین من و تو،
هر چه مرا دور می‌کند ز تو،

همه آنچه از منیت و نواقصم،
در من است را از من بگیر،
و ببخشای بر من،
از عشق و الطاف بی پایان خودت،
چنان که همیشه بخشیده‌ایی

مرا رها ساز از بند هر چه،
غیر خوبی و نیکی در وجودم هست،
و پر کن خالی درونم را،
با عشق ناب الهی خود،
که جز این نتوانم نیک بمانم،
و مهر بیافشانم...


درود
بامداد نیکو
ایام به کامتان




@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 17:32


فایل صوتی

#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهفتم

موضوع:
قسمت دوم آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی

۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۸۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 17:31


#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهفتم

موضوع:
قسمت دوم آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 14:20


اگر رازی می‌دانست الکل را می‌خرند و می‌خورند و موجب می‌شود بلا
هرگز راضی نمی‌شد راز کشف آن را کند برملا


#عبادالله_بهنیا
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 11:40


باورم نیست كه دیگر نشنوم آواي تو
يا نبينم روּی ماه و قامت رعناي تو
سالها سنگ صبورم بودي و هم صحبتم
بي تو رنگ يأس دارد منزل و مأواي تو

با چشم هایت حرف دارم…!
می خواهم ناگفته های بسیاری را
برایت بگویم
از ۲۸ آبان ۹۶ که رفتی ،
از بغض های نبودنت،
از اشک های بی پایانمان،
از دلتنگی ها و حسرت لحظه ای در آغوش کشیدنت،
گاهی دلم میخواهد با تمام قدرت تو را از عمق خیال و رویاهایم بیرون بکشم دستهایت را بگیرم و از ته دل صفای وجود نازنینت را نفس بکشم..
اما حیف که پیک اجل ناگه آتشی سوزان بر گل عمرمان زد و داغ سنگینی از هجرانت بر دل ما گذاشت..
حسام جان این داغ بر دل نشسته هیچگاه سرد نمیشود ..
حسام عزیز و مهربانمان در هفتمین سالگرد پروازت بیادت دلتنگ تر از همیشه به سوگ مینشینیم..
روح پاکت در آسمان ها شاد و در آرامش ابدی..
شد فصل پاییز و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گلها همه سر ز خاک بیروּن کردند
الا گل من که سر فرور برده به خاک


پدر داغدارت #نصراله_مهرابی
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 11:33


زندگی گیرم که بر وفق مراد ما نبود
بگذریم و بگذرد هر کس به یاد ما نبود

از همان اوّل که طرح این جهان را ریختند
ترس از فکرِ جدایی در نهاد ما نبود

کم نمی‌شد عمر شادی اینقَدر نسبت به غم
فکر فردا، گر رقیب حال شادِ ما نبود

سوختن بعد از رهایی خصلت پروانه است
خصلت پروانگی جز اعتقاد ما نبود

راحت دنیای فانی در فنا آید به دست
ورنه بر بنیاد اندیشه نماد ما نبود

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 08:31


از هزاران یک نفر اهل دل اند
مابقی تندیسی از آب و گل اند

(مولانا)


اثری زیبا از استاد #یوسف_گودرزی
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

18 Nov, 06:45


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


نمایی زیبا از پائیز
#جوراج

عکس از:
#سعید_دهفولی
۱۴۰۳/۰۸/۲۸

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۷۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 18:30


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد دوم قسمت ( ۱۳ )

۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۴۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 18:28


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 17:36


#آئین_چهلم

زنده‌یاد #زهره_رضی


پنجشنبه
مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۲۴
ساعت ۱۴ تا ۱۶ بعداظهر
در آرامستان باغ بهشت نهاوند
بر آرامگاه آن مرحومه گرد هم می‌آییم و یادش را گرامی می‌داریم


خانواده‌های محترم #رضی، #زابلی و سایر بستگان، مصیبت درگذشت عزیز درگذشته‌تان را مجددا خدمت شما و سایر وابستگان صمیمانه تسلیت عرض نموده، علو درجات آن مرحومه و تسلای خاطر بازماندگان را از درگاه ایزد متعال مسئلت داریم.
ما را در غم خود شریک بدانید.


اعضا و ادمین‌های گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 17:02


#آئین_چهلم

زنده‌یاد
#مهدی_رستمی‌شمسی


جمعه
مورخ ۱۴۰۳/۰۸/۲۵
ساعت ۱۰ تا ۱۲ صبح
در آرامستان باغ بهشت نهاوند
بر آرامگاه آن مرحوم گرد هم می‌آییم و یادش را گرامی می
داریم


خانواده‌های محترم
#رستمی‌شمسی، #اسفندیاری و سایر بستگان، مصیبت درگذشت عزیز درگذشته‌تان را مجددا خدمت شما و سایر وابستگان صمیمانه تسلیت عرض نموده، علو درجات آن مرحوم و تسلای خاطر بازماندگان را از درگاه ایزد متعال مسئلت داریم.
ما را در غم خود شریک بدانید.


اعضا و ادمین‌های گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 16:31


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


تصویری زیبایی از آخرین روزهای آبان ماه باغات کوهانی

عکس از مهندس #ابراهیم_بحیرایی
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۴۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 15:30


‍ اینجا در فاصله کمی ازساختمان شهرداری، پارک شهید سلیمانی، مکانی برای دمی استراحت و گریز از کار و مشغله روزانه، عابران خسته را به خود فرا می خواند.

پارکی در مرکز شهر که در ابتدای افتتاح آن با آبنمای موزیکالش نشاط و سرزندگی را تا حدودی به چهره مرده و فرسوده شهر بازگرداند و فضایی مفرح و شاد برای خانواده هایی فراهم آورد که کودکانشان با شادی در کنار آبنمای موزیکال رقص آب های رنگی را در آسمان کوچکشان به تماشا می نشستند.

از آن روز مدت زمان‌زیادی نگذشته اما امروز آن آبنمای زیبا جایش را به حوضی خالی و لجن گرفته داده و نه از حوض پر آب خبری ست و نه از شوق کودکانه بچه هایی که از دیدن رقص آبهای رنگین در آسمان به وجد
می آمدند.
متاسفانه در نهاوند طرح های عمرانی، عمر کوتاهی دارند و بعد از مدتی مشمول گذر زمان شده و به فراموشی سپرده می شوند.

امروزه وجود آبنماها در سطح پارک ها و بوستان های مناطق، در تلطیف روح و روان شهری امری بدیهی ست و نمی توان به آسانی از کنار آن گذشت.
مدیران اجرایی شهرها برای الگوبرداری جهت هرچه زیباتر شدن شهر خود به مکانی توریستی، سفر به شهرهای دیگر را برای این هدف انتخاب می کنند تا با الگوبرداری از نمونه های جذاب و زیبا این طرح ها را در شهر خود پیاده کنند، و از نقش آبنماها در تلطیف روحیه انسان ها و بهبودی سلامت روانی جامعه غافل نیستند.
اما متاسفانه این ابزار نشاط و شادی و داروی سلامت روانی شهروندان مورد بی مهری قرار گرفته و نمونه اش حذف حوض و آبنماها در میدان های تازه ساماندهی  شده فاقد نور و روشنایی فرو رفته در تاریکی محض شهر و این آخری هم آبنمای میدان شهید سلیمانی ست.

بد نیست شورای محترم شهر و شهرداری نهاوند با نیم نگاهی کوتاه به دیگر شهرهای اطراف با تغییر نگرش خود نسبت به این ابزار زیباسازی در جهت رضایتمندی شهروندان تلاش وافرتری از خود نشان دهند.

#نقی_ایراندوست
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 14:30


گفته بودی صبر باید در پی دلدار خویش
از جنون بگذشت کارم از عذاب کار خویش

این دل بیچاره‌ی من فارغ از غم‌ها نشد
خُرد گشتم زیر بار هجمه‌ی آوار خویش

از نظر افتاده را با چشم خود افکن نظر
یک نظر ای بی‌وفا ما را بگردان یار خویش

جان به یغما می‌بری چنگیز وار و باز هم؛
سر نمی‌پیچم من از عشق مصیبت بار خویش

ای طبیب دردهایم این دلم تب‌دار توست
دردمندم چون کنم با این دل بیمار خویش

در پس این تیرگی چون آفتابی رخ نما
خانه‌ی دل را دمی روشن کن از انوار خویش

دوش از درد ِ فراقت تا سحر خوابم نبرد
اندک اندک جان سپردم از غم بسیار خویش

سهم من از عاشقی چیزی به جز حسرت نبود
تا به کی چشمم شود خیس از پی دلدار خویش


#داود_فخری
بر وزن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 12:30


قابی از صفا و سادگی خانه‌های قدیمی

ارسال‌کننده #عبدالرضا_مولوی
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 11:39


با درود خدمت همراهان و همشهریان محترم نهاوندی

به اطلاع میرسانیم زین پس پنج‌شنبه هر هفته مجموعه‌ای تحت عنوان
#مروج_معرفت در تمامی شبکه‌های اجتماعی نهاوند منتشر خواهد شد.


در قسمت دوم این برنامه
#دکتر_اسماعیل_شهبازی پدر توسعه و ترویج روستایی ایران، از شیوه اصلاحات ارضی در نهاوند و موانع و مشکلات آن سخن خواهند گفت.


همشهریان و علاقمندان به نهاوند را به دیدن دومین گام و قسمت این برنامه در پنجشنبه مورخه ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۳ دعوت می‌کنیم.



با همراهی و هماهنگی جناب آقایان:
#دکتر_حسن_پاسیار
استاد
#محمدجعفر_شهبازی


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 10:01


به آنهایی که با من نسبتی دارند و غمخوارند
وصیّت کرده‌ام، مُردم مرا بر خاک نسپارند

به دستِ باد بسپارند، تا شاید بپیوندم
به ذرّاتی که این بیگانه را مشتاق دیدارند

به جرم زندگی زندان، به جرم مرگ در سلول
کسی دیگر خطا کرده است و انسان‌ها گرفتارند

گذشت عمری به نام زندگی در گور این دنیا
برای مرگ هم گوری به نام زندگی دارند

به این علّت به آنهایی که از دل دوستم دارند
وصیّت کرده‌ام حقِّ رفاقت را به جا آرند

مرا با اینهمه بغضی که از این زندگی دارم
درون دخمهٔ سردی به نام گور نگذارند

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 08:22


#باغات_کوهانی_نهاوند

#پاییز 1403

+ شازده کوچولو پرسید: غم‌انگیزتر از این که بیای و کسی خوشحال نشه، چیه؟
- روباه گفت: اینکه بری و کسی متوجه نشه...

📕 شازده_کوچولو



#مصطفی_فریادرس
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 07:00


ظهر است فوران خورشید
او چتر آتشکده اش را پهن نمود بر
حوالی جسم سوخته من
تا شاید مرا از پای اندازد
در این دشت دلم، ،،
اما فارغ از این سوز عطش تنهایی
خبر از دل سوزناک ندارد
و نمی‌داند
برای این جسم سوخته من
هیچ آتش افشانی
سوزانتر از آغوش دلبرم نیست
در این حوالی آتشکده
دشت نگاهت...


#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 05:30


مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شراب خوار کنم

(حافظ)

اثری زیبا از استاد #منصور_دشتی
۱۴۰۳/۰۸/۲۲

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

12 Nov, 03:00


#نیایش_صبحگاهی

پروردگارا

ﺑﺎﺑﺖِ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻟﯿﺎﻗﺖ ﯾﮏ ﻣﺠﺎﻝ ﺩﯾﮕﺮ
ﮐﻪ ﻋﻄﺎ ﮐﺮﺩﯼ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﻡ .
ﻣﺘﻮﺍﺿﻌﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺍﻧﺶ ﻭ ﺁﮔﺎﻫﯽ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺒﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽﺍﻡ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﯼ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﻨﺪﻡ.

ﺧﺪﻣﺖ ﭘﯿﺸﻪ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺕ
ﺩﯾﺮﻭﺯﻡ ﺭﺍ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ
ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ.
ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺒﺎﺷﻢ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻭ ﻓﺮﺩﺍﯼ ﻣﺮﺍ ﺗﺪﺑﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﯽ...


درود
بامدادتان نیکو

❤️

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

11 Nov, 17:33


فایل صوتی

#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهفتم

موضوع:
آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر #علیرضا_قیامتی

۱۴۰۳/۰۸/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

11 Nov, 17:30


#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وهفتم

موضوع:
آیین فرمانروایی و دانش حکومت‌داری و سیاست‌ورزی‌های ویژه‌ی شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر #علیرضا_قیامتی

۱۴۰۳/۰۸/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

11 Nov, 12:38


به رخسارت نمی‌بندم نگاهم را دگر پر آب
برو بنشین وضویی گیر کنار چشمه‌ی مهتاب

شبیه شعرهای پر ز گریه از چه غمگینی
چرا اینگونه هستی در نبودن‌های خود، بی‌تاب

تمام واژه‌های شعر من از تار و پود توست
بدان امید می‌خوابم که بینم چهره‌ات در خواب

گلی از کشتزار گلشنت بر من نمی‌روید
فقط لبخند تو خشکیده قدری در میان قاب

شب است ای شب شکن برخیز و بر شب‌ها عتابی زن
که می‌رقصیم در غفلت به گرد خویش در گرداب

شکسته تیغه‌ی شمشیرها در بغض جنگیدن
کنون جنگ درون آماده است پس خویش را دریاب

تو در سر پنجه باران بدون چتر بیرون آی
بکوبان پای بر طبل زمین با کشتن سهراب

سر فرزند را بر اعتقادت کن تو قربانی
که باز آزاد گردی از تعلق‌های این مرداب


#محمد_ساکی
۱۴۰۳/۰۸/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۳۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

11 Nov, 10:01


خاطره

این داستان: با دست خود

قسمت ( چهارم)

عباسعلی در منزل مادر بزرگ ماند و فردای آن روز رفت منزل خودشان و‌ کل کتاب و دفتر و لوازم شخصی خود را برداشت و آورد پیش مادر بزرگ.
روزی یکبار سه نفری به ملاقات مامان کوکب در بیمارستان می رفتند و بقیه اوقات وی نیز صرف درس و مشق و مدرسه و شبها هم با آرامش کامل در جوار پدر بزرگ و مادر بزرگ استراحت می کرد.
روزی از روزگاران که عباسعلی رفته بود ملاقات مامان در بیمارستان، کوکب خانم یک خانم هم تختی داشت که ظرف این چند روز بستری با یکدیگر همدم شده بودند و بخاطر گذراندن زمان از سیر تا پیاز زندگی یکدیگر را برای هم تعریف کرده بودند.
هم تختی هم که آسیه نام داشت از کنه زندگی کوکب و خانوادش از اعتیاد خدامراد گرفته تا تحصیلات عباسعلی و امرار معاش سخت این خانواده را پی برده بود.
در بین این محاورات روی تختی، کوکب به آسیه میگوید اگر این عباسعلی می توانست لقمه نانی ولو خالی برای ما در می آورد یک ساعت با این خدامراد ذلیل مرده زندگی نمی کردم.
زندگی خودم را با دست خودم سوختم

در این ۱۶ ساله جز رایحه تریاک و آتش منقل و گرد وغبار ذغال با چاشنی فحش و فضیحت های آبدار خدامراد آه خوشی از گلوم پایین نرفته و تا هفته پیش به پدر و مادرم لام تا کام نگفتم.
الهی که زندگیت بسوزه خدامراد که چنین بخت منو سیاه کردی
اما الان زمانش هست که تصمیم جدیدی بگیرم و یکبار برای همیشه از این زندگی فلاکتبار رهایی پیدا کنم
هنوز جملات کوکب تمام نشده بود که آسیه خانم گفت:
کوکب خانم هر کسی مثل این درخت شمشاد تورا داشته باشه نگران خرج و زندگی نباید باشه
کوکب گفت:
کدوم درخت شمشاد؟
نکنه عباسعلی را میگی؟
گفت بلی پسرت، عباسعلی را میگم ،
ماشاالله
قد بلند
جوون رعنا
معلومه قدرت بدنی خوبی هم داره
خلاصه شرح و بسط عباسعلی بین آسیه و‌کوکب بالا گرفت
از کوکب که، عباسعلی محصله باید درسش و بخونه
از آسیه که الان شما به عباسعلی نیاز دارید
آینده را کی دیده!
خلاصه یخ دفاعیات کوکب کم کم آب میشد و باخود می‌گفت آسیه خانم راست میگه
چه اشکال داره اگر کاری پیدا بشه عباسعلی را بفرستم سر کار و از این به بعد هم دو نفری میریم پیش بابا و مامان زندگی میکنیم
حیاط بزرگ، چهار تا اتاق هم داره یکیش برای ما کافیه
یکباره آسیه گفت: ها
کوکب چی شد ساکت شدی؟
حرف من و قبول نداری؟؟
هر چه باشه من سن و سالی ازم گذشته و سختی و گرمی روزگار را بیشتر چشیده ام و
دیدم‌
کوکب گفت:
آسیه خانم کار کجا بود؟!!
این همه دکتر و مهندس بیکار تو کشور هست کی عباسعلی بی سواد و نوجوان را سر کار می‌بره؟
نه مدرکی، نه هنری، نه دانشی هیچی نداره.

آسیه خانم گفت درسته: اما در عوض اخلاق خوب و قدرت بدنی خوبی هزار ماشاالله داره
برو با عباسعلی صحبت کن اگر دوست داشت کار کنه به من بگو...
فردا، روز زوج که وقت ملاقات بیماران بود عباسعلی با چند تا کمپوت داخل نایلن آمد ملاقات مامان....

ادامه دارد...


#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۸/۲۱

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۱۲۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

06 Nov, 08:30


ترانه #دورادور

ترانه‌سرا: #ایوب_قیاسوند
آهنگساز و خواننده: #رضا_شیرکانی

۱۴۰۳/۰۸/۱۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

06 Nov, 07:01


صبح سه‌شنبه سبز بود
من فکر می‌کردم که باران آمده
اما نگو یاد تو بود
که سمت من سبز و شتابان آمده
پیچید در اطراف من از شوقِ تو
عطرِ هزاران خاطره
خورشید صاحب‌خانه شد
وقتی گشودم پنجره
روزی پر از احساسِِ خوب
از ارمغانِ یادها
همچون پرستوهای شاد
خواندم سرودِ وصل را در امتدادِ بادها
در آن مسیری که به غیر از ما کسی
همراه پاییزی ترین آبان نبود
بر گردِ تو پروانه بی‌پروا شدم
آمیختم بر پیکرت چون بوی دود
در ابتدای روشنی تا روشنی
با چشمِ دل از عمقِ جان دیدم تو را
مست از میِ دیدار تو با عطرِ صبح
مستانه بوییدم تو را
شادی به من رو کرد و من
دریای پر گوهر شدم
آیینه‌ها گفتند که
از قبل زیباتر شدم
تو بوی باران می‌دهی باران تویی
بر صبح پاییزیِ من احساسِ بودن ریختی
صبح سه‌شنبه یادِ تو بر من وزید
با روح و جسمم همزمان آمیختی

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۸/۱۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

06 Nov, 05:00


نکته های حقوقی

شرایط و موارد صدور دستور عدم پرداخت چک چیست؟


💢 دستور عدم پرداخت چک به معنی دستور توقف پرداخت وجه چک به بانک، توسط صاحب چک است. این اقدام تحت شرایط خاصی و طبق قانون صدور چک امکان‌پذیر است.

طبق ماده 14 قانون صدور چک، صاحب چک تنها در شرایط زیر می‌تواند به بانک دستور عدم پرداخت بدهد:
1️⃣ مفقود شدن چک: اگر چک گم شده باشد.
2️⃣ به سرقت رفتن چک: در صورتی که چک به سرقت رفته باشد.
3️⃣ جعل یا دست‌کاری در چک: اگر چک جعل شده یا محتوای آن تغییر داده شده باشد.
4️⃣ سوءاستفاده از چک: اگر چک به طور نادرست یا به قصد کلاهبرداری استفاده شده باشد.

📌 دستور عدم پرداخت چک صرفاً در موارد مشخص قانونی قابل اجراست؛ و در صورتی که صاحب چک بدون دلیل موجه دستور عدم پرداخت صادر کند، ممکن است تحت پیگرد قانونی قرار گیرد.

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۰۸/۱۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

06 Nov, 03:01


پروردگارا ...

ترس های بی دلیلم را که ریشه در باور ضعیفم دارد از من بگیر ،
جاری کن چشمه ای از آرامش بی مثال خودت را بر قلبم، و کنارم باش تا یادم بماند که اول و آخر تویی
و چون تو هستی پس ترسی نیست …

دستهایم را که بگیری چشم بسته بدون ترس و دلهره به دنبالت می آیم،

اعتماد و ایمان دارم که مرا به بهترین جایی میبری که میدانی ...

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 18:02


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد دوم قسمت ( ۱۰ )

۱۴۰۳/۰۸/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 17:58


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،

شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 13:30


#اولین_سالگرد

زنده‌یاد
#بهروز_بذرائی


پنج‌شنبه مورخه ۱۴۰۳/۰۸/۱۷
از ساعت ۱۴ الی ۱۵:۳۰ عصر
در منزل آن مرحوم، واقع در میدان ژاندارمری، کوچه نیایش، ساختمان رز، طبقه اول برگزار می
گردد.

خانواده‌ی محترم
#بذرائی
ای کاش رفتن عزیزتان را بازگشتی و فراق ایشان را صبری و دریای دردتان را مرهمی بود.
پیش از این به صفای وجودش و امروز به اعتبار نام نیکش می‌بالید.
می‌دانیم حتی اگر سالها هم بگذرد، داغ درگذشت پدر فراموش نمی‌شود و عظمت هیچ صبری از وسعت غم نزدیکترین عزیزان نمی‌کاهد، فقط کنار می‌آیند و یاد می‌گیرند به تلخی‌ها نیندیشند.

اولین سالگرد هجرت ابدی پدر گرامی و محترمتان را تسلیت می‌گوییم.
روحشان شاد و یادشان گرامی.
ما را در غم خود شریک بدانید.

اعضا و ادمین‌های گروه و کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 10:30


با درود خدمت همراهان و همشهریان محترم نهاوندی

به اطلاع میرسانیم زین پس پنج‌شنبه هر هفته مجموعه‌ای تحت عنوان
#مروج_معرفت در تمامی شبکه‌های اجتماعی نهاوند منتشر خواهد شد.


در این برنامه
#دکتر_اسماعیل_شهبازی پدر توسعه و ترویج روستایی ایران، از فراز و فرودهای تحولات اجتماعی در نهاوند سخن خواهند گفت.


همشهریان و علاقمندان به نهاوند را به دیدن اولین گام و قسمت این برنامه در پنجشنبه مورخه ۱۷ آبان ماه ۱۴۰۳ دعوت می‌کنیم.



با همراهی و هماهنگی جناب آقایان:
#دکتر_حسن_پاسیار
استاد
#محمدجعفر_شهبازی


@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 08:45


معرفت در گرانی‌ست به هر کس ندهندش
پر طاووس قشنگ است به کرکس ندهندش

امروز یکی از شیرین‌ترین اتفاقات زندگی‌ام را شاهد بودم. اتفاقی که شاید در حال و هوای جامعه امروزی کمیاب باشد.


#نهاوند هستم و خدمت پدر بزرگوار.
مدت‌ها یک درد عصبی در قسمت مچ دست دارد. بارها به پزشک متخصص در #تهران و یکبار هم در نهاوند مراجعه کرده بودیم و نتیجه مطلوب حاصل نشده بود.
چند روز پیش به یاد #دکتر_غلامرضا_امرایی متخصص مغز و اعصاب افتادم که فعلاً به برکت اخلاق و قدرشناسی مسئولین شهرمان نهاوند، در #ملایر طبابت می‌کند و هر از چندگاهی خبری از عمل‌های موفقیت‌آمیز بسیار مشکل توسط ایشان به گوش میرسد.

#غلامرضا_امرایی حدود ۳۵ سال پیش سه سال متوالی در #دبیرستان_انقلاب محصل من بود. جوانی آرام، خاموش و کوشا، جثه بزرگ و قد بلندی هم نداشت ولی همیشه انتهای کلاس می‌نشست.
ایشان هر روز از #روستای_دهبوره راهی شهر می‌شد و با مشکلات تردد نیز همراه بود.
بالاخره در آن سال‌هایی که موفقیت در کنکور بسیار مشکل بود، ایشان و عزیزانی مثل #محمدرضا_احسانی، #احمد_واحدی، #اسماعیل_زمانیان و چند نفر دیگر در بهترین رشته‌های پزشکی قبول شدند.
و گذشت تا امروز یعنی ۳۸ سال بعد.

چند روز پیش زنگ زدم مطب دکتر و نوبت گرفتم. به منشی ایشون گفتم من ربیع هستم و دکتر منو میشناسه.
امروز با بابا رفتیم ملایر و مطب دکتر را پبدا کردم. به محض ورود با یک مطب بزرگ و بسیار شلوغ روبرو شدم که جای نشستن نداشت. یکی از مریض‌ها که سن بالای بابا را دید جای خود را به بابا داد، من هم رفتم به منشی مطب گفتم من ربیع هستم که دو روز پیش تلفنی نوبت گرفتم. خانم منشی با شنیدن این مطلب که گویا منتظرش هم بود با سرعت  گفت بله بله  در جریانم ، الان ، حتماً…
با تعجب رفتم و گوشه سالن ایستادم و هنوز در جای خودم مرتب نشده بودم که منشی گفت
- آقای ربیع مریضت رو بیار…

دست بابا را گرفتم و تا وارد مطب شدم دکتر با دیدن ما تمام قد بلند شد و از پشت میزش جلو آمد و ضمن احترام به بابا منو در آغوش گرفت و شروع کرد به تشکر و قدردانی به خاطر ۳۸ سال پیش...
من گرچه ایشان را جوانی خوش اخلاق و مودب میدانستم، ولی واقعاً منتظر اینگونه برخورد ایشان نبودم. رفتار ایشان بابا را متعجب و اشک را در چشمان من ظاهر کرد.
بگذریم معاینه کامل کرد و گفت من یک حدسی می‌زنم ولی بهتره یک نوار از دستش بگیرید.
همونجا در مطب بغل دست ایشون متخصص دیگری بود که نوار دست بابا را گرفت اون هم با هزینه‌ای بسیار بالا.
تا برگشتیم مطب دکتر امرایی حدود ۱۵ دقیقه‌ای طول کشید که دیدم خانم منشی نیست. تعجب کردم و سوال هم جایز نبود. بعد دیدم خانم منشی از بیرون وارد شد و بسته ای در دست داره. تا خانم منشی اومد به من گفت برید داخل.
دکتر نوار را دید و گفت حدسم درست بود و باید یک عمل کوچک روی دستش انجام بدم. قرار دو روز بعد را گذاشت و موقع خروج از مطب دیدم دکتر همراه ما وارد سالن انتظار شد و وقتی خواهش کردم برگرده داخل مطب نپذیرفتند و اومد داخل سالن.
اون بسته را از خانم منشی گرفت و دیدم یک دسته گل بسیار زیبا تهیه کرده و به دست دکتر داد و دکتر در پیش همه منتظرین در سالن در حالی که دست منو گرفته بود دسته گل را به من داد و با صدای بلند خطاب به اون همه مریض و همراه گفت:
ایشان ۳۸ سال پیش معلم من بوده و من هر چی دارم و به هر کجا رسيدم به خاطر زحمات ایشون و دیگر همکارانشون بوده و من قدرت قدردانی از اونها را ندارم.
من مطمئنم که دکتر امرایی این متخصص مغز و اعصاب با هر معلم دیگری هم برخورد می‌کرد همین برخورد را داشت.
چشمان خیس من و خوشحالی بی حد من به این خاطر نبود که از من جلو یک جمع تقدیر کرد بلکه به این خاطر بود که هنوز معرفت و انسانیت در بعضی جاها و پیش بعضی از افراد زنده است.
بله
معرفت در گرانی است به هر کس ندهندش
پر طاووس قشنگ است به کرکس  ندهندش


#سید_محسن_ربیع هستم
دبیر بازنشسته فیزیک
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 07:02


#نهاوند_را_باید_دید
#طبیعت_نهاوند_را_باید_دید
#اینجا_نهاوند_است


طبیعت زیبای #سراب_فارسبان
در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۳۹۵

عکس از #مهران_الفت
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 05:30


#دهان

مزه ی دهانم
به لطف واژه های کال
گس شده است
به فنجانی شعر
دعوتم کنی
حرفهایم به خرمالویی می رسد
که دهان کتاب پاییز را می بندد

#لیلا_ظفری
#سپکو
۱۴۰۳/۰۸/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 04:43


لذت یک چای داغ..

سال 403...نمی‌دونم شاید این سال در تاریخ عمر من باقی بمونه..غم این سال ..هجر این سال و هر آنچه که در اون گذشت..نوروز شد و همچون عید های دیگر خواهر عزیز و نازنینم از تهران با خانواده اش به نهاوند اومدند و دیدم حال خوبی نداره خنده‌ های همیشگی بر چهره پر مهرش نمایان بود اما بی حال و وضعیت جسمی نا آرامی داشت ..بگذریم چند روزی خانه پدری امان بود دکتر و بیمارستان بردیم و بهبودی موقتی پیدا کرد و روز قبل سیزده بدر ساعت 12شب یاد آبجی افتادم دلهره ای عجیب پیدا کردم و سریع خانه پدری رفتم مادر و خواهرم در حال تدارک خواب بودند و بابا در خوابی عمیق خروپف میکرد .. نوشین عزیزم (خواهرم) رو دیدم باز با اون چهره معصوم و حرفهای پر از مهر خواهری گفت چرا این وقت شب اومدی ؟بچهات تنها هستند ..نمی خواستم وانمود کنم چقدر نگران حالش بودم ..اما گفتم تازه رسیدم و اومدم سری بزنم ..نوشین رفت واز سماوری که هنوز خاموش نکرده بودند چایی آورد و گفت داداشی مهربونم بیا با هم یک چای داغ بخوریم و نشستیم و چای را خوردیم و من گفتم عجله دارم باید برم خداحافظی کردیم نگاهم کرد و من هم اون رو نگاهی کردم ... فردای اون روز من در محل کارم بودم که زنگ زدند و بهم گفتند نوشین رو بیمارستان بردند سریع بیا..وقتی رفتم تمام دنیا تار شده بود آدمها رو نمی‌شناختم روپوش پرستارها سیاه شده بود ...و نوشین من در اتاق احیا بود بهش شک میدادند...دوستان من خواهر من برنگشت دیگه هر چه صدا زدم هر چقدر خواهش کردم نگاهم نکرد و رفت و من موندم و اون چای داغ آخر و خداحافظی که حسرت نبوسیدن صورت ماهش عمرم رو تباه کرده..۱۴رور بعد غروب ، برگشتنی از سرکار رفتم خونه بابا و مامان داغ دیده..بابا روی تختش خوابیده بود با ورود من بیدار شد و مثل همیشه احوالپرسی از من و همسر و بچه هام..بابا گفت محمد سیگاری واسم روشن کن سیگاری کشید و ازم خواست از فلاسک خودش دو چای بریزم و باهم بخوریم ..گفتم بابا نوشین از یادم نمیره ..هرچند خودش داغ بچه دیده بود گفت دنیا همینه چای داغ رو بخور سرد نشه ..چایی رو خوردم وباز عجله داشتم گفتم باید زودتر برم و تا مغازه ها تعطیل نشدند برای خانه خرید کنم..خداحافظی کردم و نگاهی به بابا..پس از رفتن و رسیدن به منزل خودم بعد از ۴۵دقیقه خواهر بزرگم زنگ زد و صداش لرزان و با عجله...: محمد سریع بیا ..بدو بیا..چطور ماشین رو روشن کردم و درب خانه بابا رسیدم وارد خانه شدم بابا نفس نمی‌کشید و فقط نگاهم میکرد ..من چه کشیدم چه دیدم ..و چگونه
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود...
دوستان هنرمندم صحبت زیاد شد مواظب چای داغ کنار عزیزانتان باشید شاید آخرین باشد ..شاید حسرت یک چای داغ ...داغی بماند برای یک عمر...

#علیرضا_متین



۱۴۰۳/۰۸/۱۵

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۹۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

05 Nov, 03:01


#نیایش_صبحگاهی


سلام معبود بی‌همتایم!
صبحی دگر رسید و ما به شکرانه رسیدنش هزار شکر می‌گوییمت...

پروردگار!
امروزم را به دستان پر مهرت می‌سپاریم....
الهی دل‌های دنیایی ما را آرام کن به عشق آسمانی‌ات...
و یاریمان کن تا دریابیم که سراسر این هستی بیکران، گذرگاهی‌ست که باید از آن عبور کنیم.....
رها و آزاد...
بگذریم و هرچه هست را به تو بسپاریم....
رنج‌هایمان...
نگرانی‌هایمان...
ترس‌هایمان...

تو کنارمان باش که داشتنت ما را بس است....
مارا از جستجوی پاداش‌های بیرونی در امان دار...


درود
بامدادتان نیکو




@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

04 Nov, 19:37


پناه ببر به دلخوشی‌های خیلی کوچک و خیلی سبز...
پناه ببر به صبح فردا،
به طلوع،
به آفتاب.
پناه ببر به روز جدیدی که شاید با آن اتفاق خوبی از راه برسد و تمام اندوه جهان را از شانه‌هات بردارد...

پناه ببر به صدای جیرجیرک،
به هوهوی باد،
به ساعت ۵ و نیم صبح،
به گرگ و میش هوا،
به هیاهوی گنجشگ‌ها...

پناه ببر به خدا،
خدایی که هیچ‌وقت دیر نمی‌کند...

#نرگس_صرافیان_طوفان

شبتون در پناه امن الهی

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

04 Nov, 18:31


شهرداری جان لطفا زودتر

اینجا پارک ولیعصر، در چند قدمی میدان امام، مدت هاست پایان ساماندهی خود را به انتظار نشسته است.
ساماندهی که کلنگ آن از مدت ها پیش بر زمین خورده و حالا فرا رسیدن فصل بارش آن را غافلگیر کرده.

هر چند خیلی وقت است فعالیتی در این مکان دیده نمی شود و به حال خود رها شده است.

شهرداری جان،
ای کاش طرح سامان دهی این پارک را با توجه به شناخت وضعیت آب و هوایی نهاوند که معمولا پاییزی زودرس دارد را خیلی قبل تر از اینها شروع می کردین.

میدان نیروی انتظامی که ساماندهی شد، به میدانی کوچکتر و حذف آب نما و حوض آن و فاقد روشنایی مناسب بدل شد.

میدان مادر نیز بعد از ساماندهی به همین وضع دچار شد و شبها هر دو میدان تاریک با اندکی روشنایی اند.
میدان ۱۷ شهریور نیز همین وضعیت را دارد.

نمیدانیم چرا میدان های شهر قبل از سامان دهی  وضعیتی بهتر و زیباتر داشته اند تا بعد از آن؟

شهرداری جان

امیدواریم فعالیت ساماندهی این پارک هر چه زودتر شروع و به سرانجام برسد و هم اینکه انتظار شهروندان این است که وضعیت آن به مراتب خیلی  بهتر از قبل شود.

#نقی_ایراندوست
۱۴۰۳/۰۸/۱۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۸۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

04 Nov, 17:32


فایل صوتی

#شبی_با_شاهنامه

قسمت بیست‌وششم

موضوع: جایگاه منش نیک و اخلاق‌گرایی در شاهنامه
بخش دوم

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۰۸/۱۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۸۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

04 Nov, 17:31


#شبی_با_شاهنامه

قسمت بیست‌وششم

موضوع: جایگاه منش نیک و اخلاق‌گرایی در شاهنامه
بخش دوم

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی
۱۴۰۳/۰۸/۱۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۸۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

04 Nov, 13:31


پتیاره‌ای‌ست این جهان
نه نای پیوستن است
نه دل به بریدن

در بیم و اضطرار
چون دلقکان پیر
می‌بندیم طناب خویش، بر گردن
شاید انقیاد آرزو دمی ما را نگه دارد
به پستی تپه‌های شنی که ورایش
دشت رویاهای بی ریشه است
و هیچ رونده‌ای باز نیامده است
که باز گوید
آیا درختی بر جا مانده است
در سرای خیال؟


#طه_نهاوندی
اقتباس از جهان سعید
۱۴ آبان ۱۴۰۳
۱۴۰۳/۰۸/۱۴

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۸۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

29 Oct, 03:01


الهی...
گاهی حجم دنیای درونمان از وجودت
تهی میشود؛
آنوقت ما می مانیم و تنهایی و ترس،
درها دیوار میشوند به رویمان ؛
و امیدهایمان یک آرزوی دور از دسترس،
تنها نور وجود توست که دل ما را آرام نگه می دارد؛
نورت را هر روز به دلمان بتابان
ای روشنی بخش درتاریکیهای سخت.

خداوندا...
اراده مان را به زمان کودکی باز گردان،
همان زمان که برای یکبار ایستادن
هزار بار می افتادیم
اما ناامید نمیشدیم...

ای مهربان ترین ما را دریاب ،،،،

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 17:32


فایل صوتی

#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وپنجم

موضوع: جایگاه منش نیک و اخلاق‌گرایی در شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی

۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۵۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 17:31


#شبی_با_شاهنامه
قسمت بیست‌وپنجم

موضوع: جایگاه منش نیک و اخلاق‌گرایی در شاهنامه

ویژه همشهریان عزیز نهاوندی

با توضیحات جناب آقای دکتر
#علیرضا_قیامتی

۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۵۰

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 15:30


#گذر_عمر


ای عزیز عبرت بگیر از این جهان گذران
یاد آر، از کاروان خاک‌سار رفتگان

برف پیری روی سر بنشسته و خوش کرده جا
یا ندارد نا و خسته دست و کم‌سو دیدگان

می‌کنی پندار، می‌ماند جوانی تا ابد
می‌رود از دست این نعمت، مشو غافل از آن

غافل از مرگیم و درندگی گرگ اجل
ای خوش آن آدم که در میعاد شد از صالحان

عمر دارد می‌رود رو به سرازیری بجنب
عمل صالح خوبی ببر از بهر جنان

طاق کسرا شد خرابه، مسکن نوشین روان
کاخ شاهان عبرتی باشد برای بخردان

ای خدا ما را مکن از رحمت خود ناامید
پس ببخشا تا نباشم در شمار مجرمان

مایه‌ی پند است این گیتی چو نیکو بنگری
مردم آزاری نباشد شیوه آزادگان


زنده‌یاد #علی‌اکبر_کیانی
از کتاب
#کیانی‌نامه
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۹

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 13:31


یا لطیف :

#قسمت_دوم:

واما بسیار جالب است که مفسر واسلام شناس بزرگ شادروان وجاوید نام،
مرحوم‌علامه طباطبایی در تفسیر کبیر المیزان وخزائلی در اعلام القران وآیه الله محمد هادی معرفت در نقد شبهات قرآنی ( به تفصیل حدود صد صفحه رابه این موضوع اختصاص داده اند ) بااین رای موافقند وفریدون بدره ای نیز کتاب کوروش کبیر درقران مجید وعهد عتیق را دردفاع از همین رای نوشته است .
علامه ابوالکلام آزاد معتقد است که کوروش تعالیم فیلسوف وحکیم مشهور زرتشت را به کار می بسته وبه نیکی می خوانده ومعتقد به حیات اخروی وبقای روح بوده است.. دکتر خضرهم میگوید : آنجا که گفت ؛ درآنجا خدایی هست که همه انسانها برای حساب در پیشگاه او حاضر می شوند پس اگر شخصی در زندگی ستم پیشه کرده باشد اورا عذابی سخت خواهد کرد .کهف ۸۷
پس او موحد بوده است .
ابن عباس میگوید : ذوالقرنین فرمانروایی صالح وشایسته بود وخداوند ازکردار او راضی بود ودرکتابش اورا ستود وی پیروزمند بود وخضر وزیرش بود ...!
می بینیم که " اسکندر مقدونی " هیچ یک از صفات اخلاقی بالا را نداشته بلکه او به استناد تاریخ فرمانروایی خونریز وفساد گر بوده است درحالی که کوروش را همگان به عدل ودا ستوده ضمنا اوموحد بوده آنجا که در اعلامیه حقوق بشرش می گوید:
مردوک ( بزرگترین خدای معبد بابل ونمادی از پروردگار جهانیان بود .) ، خدای بزرگ مردم گشاده دل بابل را برآن داشت تا مرا پذیرا باشند من هر روز به ستایش او همت گماشتم سپاه بیشمار من بی مزاحمت درمیان شهر بابل حرکت میکرد من به هیچ کس اجازه ندادم سرزمین سومر واکد را دچار هراس کند ....!
مولانا ابوالکلام آزاد می گوید : مهمترین اوصاف ذوالقرنین که توجه مارا جلب کرد ، اخلاص وپاکی عقیده او درستایش خداوند یکتا وایمان او به خدای یکتاست .
در کتب دینی یهود هم تصریح شده است که کوروش فرستاده منتظر خداوند ومسیح اوست که برای بسط عدل وداد وفراهم آوردن خشنودی خود اورا برگزیده است " .
آنچه که هست این است که کورش دادگستر وخداپرست وعادل است که حضرت علامه طباطبایی (ره) مفسر کبیر قرآن از ذوالقرنین در قران کریم همین معنا را استنباط کرده اند .

[پاسارگاد]ماند وبناهای دگر شد خراب
این در خانه عشق است که باز است هنوز

منابع:
تفسیر کبیر المیزان اثر سترگ علامه طباطبایی ره ذیل آیات ۸۲ تا ۹۸.سوره کهف
وترجمه قران کریم اثر ارزشمند بهاءالدین خرمشاهی ذیل همان آیات ازسوره کهف.
نقد شبهات قرآنی تالیف مرحوم آیه الله معرفت .
تاریخ ده هزار ساله ایران تالیف : عبدالعظیم حسنی

با احترام :
#منیژه_منشط

۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۸

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 13:30


یا لطیف :
#قسمت_اول

#کورش_یا_ذوالقرنین ؟

دربزرگداشت
#روز_جهانی_کورش

فرمانروای دادگستر پادشاه ایرانی بنیانگذار تمدن هخامنشی ایران زمین !

آیا ذوالقرنین درقران کریم همان کوروش کبیر پادشاه دادگسترایران زمین است ؟
قسمت اول :
درمنطق خداوند عالم ودر قاموس قران کریم ، داستان خوب وبد انسان‌ ومعرفی الگوها درقالب قصه وداستان ، هیچ مرز زمان ومکان نمی شناسد‌پس می بینیم که خداوند برای تنبه آدمیان گاه داستان انبیاء الهی ویا نقطه مقابلش نمرودیان وفرعونیان ویا حتی حیوانات وحشرات ( نمل -مورچه، عنکبوت ، بقره-گاو، نحل-زنبور عسل و...) را درقالب داستان وتذکر و... معرفی می نماید تاهرکسی بلکه بتواند ازین طریق ضعف وقوت خود را محک زده ودر راه خودسازی وتربیت خویشتن وضمنا شناخت مردمان ، طرفی بندد که در ساختن زندگی فردی واجتماعی اش مفید فایده گردد.
واما داستان ذوالقرنین در قران کریم داستان پادشاهی است کریم ومهربان وسیاستمداری مقتدر وجنگجویی توانا که به خدای یکتا معتقد است وبواسطه این ایمان خداوند اورا برای امری مهم برگزیده وبه طرق گوناگون‌راه های سخت کشورداری واحسان وعدالت را برای او گشوده است. ذوالقرنین یکی ازناشناخته ترین وبحث انگیز ترین شخصیتهای قصص قران کریم است که سه بار به این نام درسوره کهف ذیل آیات ۸۳ تا ۹۸ آمده است .دراین آیات به داستان جهانگشایی او وبستن سدی دربرابر یاجوج وماجوج اشاره شده است .
مفسران وفرهنگ‌نویسان دروجه تسمیه " ذوالقرنین" چند وجه یاد‌کرده اند : ۱-چون شرق وغرب عالم را درنوردیده
۲- چون روزگار او برابر دونسل طول کشیده بود.
۳-چون سرش یا تاجش دو برجستگی داشت.
۴- چون بر سراو دوگیسو بود وگیسو رابه تازی قرن خوانند .
۵-چون‌اورا‌علم ظاهر وباطن دادند .
۶- چون درنور وظلمت پیش می رفت .

ذوالقرنین‌کیست ؟
معروفترین وقدیمی ترین نظر آن است که مقصود ، اسکندر مقدونی است جهانگشای معروف یونانی که تقریبا اغلب‌مفسران بزرگ ازجمله طبری ، میبدی ، امام فخررازی ، شیخ طبرسی ، ابوالفتوح رازی ، بیضاوی و.. براین عقیده هستند .
مونتگمری وات اسلام شناس وقرآن پژوه معروف می گوید : هم مفسران مسلمان وهم محققان غربی متفقا برآنند که ذوالقرنین همان اسکندر کبیراست . "
واما چند شخصیت دیگر هم نام برده شده که آنان ذوالقرنین هستند که جهت اطاله کلام ازذکر آنان خودداری می کنیم .
اما بعضی ازمحققان ذوالقرنین را همان کوروش هخامنشی می دانند . مولانا ابوالکلام آزاد درکتابی به نام کوروش کبیر ( ذوالقرنین) ترجمه باستانی پاریزی ، ذوالقرنین را همان کوروش می داند ویاجوج وماجوج را همان مغولان وسد یادشده را در درکوه های قفقاز... میداند

#ادامه_دارد

#منیژه_منشط


۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۷

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 12:01


خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
(حافظ)

اثری زیبا از استاد #منصور_دشتی
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۶

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 09:20


هر گوشه ی دل نشان شده با داغی است
هرچند ندانم چه از عمرم باقی است

اما پس از این غم نخورم دیگر هیچ
می میخورم و فقط خدایم ساقی است

#مریم_جلالوند
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۵

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 07:28


،

عشق با تو زیباست
در خلوت دل
بی آنکه باهم باشیم در زیر
یک سقف
دور از هم و بی کلام
باز زیباست عشق
آنچنان در تنهایی
فقط در خیال 
رقم خواهیم زد دوست داشتن را
من‌ با سپید هایم
تو با تغزل
در ترنم عاشقانه هایمان ...


#فرحناز_گودرزی
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۴

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 05:00


#نکته_های_حقوقی


ســوال 
دخترم میخواد عقد کنه قراره شوهرش حق طلاق بهش بده . چه نکته مهمی باید توی عقد نامه لحاظ کنیم که بعدا به مشکل نخوریم ؟!



🔽پاسخ
خیلی ها از شوهرشون حق طلاق میگیرن اما چـون ۲ نکته مهم رعایت نمیکنند موقع اقدام به طلاق به مشکل میخورن و نمیتونند سریع طلاقشون رو بگیرن

🔴حتما این ۲ نکته مهم توی عقد نامه لحاظ کنید

🔻حق فرجام خواهی از همسرتون سلب کنید .

📌چـــرا ؟!
👈زمـانی که یک رای در دادگاه صادر میشه شما میتونید حق فرجام خواهی یعنی درخواست رسیدگی مجدد به پرونده رو بدید ! پـس اگــر شوهر شما بخواد اذیتتون کنه از حق فرجام خواهیش استفاده میکنه  و طلاق دادن شمارو به تاخیر میندازه …
🔻 حق تجدید نظر خواهی از همسرتون سلب کنید

📌چـــرا ؟!
👈زمانی که یک حکم در دادگاه صادر میشه شما میتونید درخواست تجدید نظر در حکم قاضی بدید ! در این صورت اگر شوهری بخواد همسرش اذیت کنه از حق تجدید نظرش استفاده میکنه و طلاق دادنش به تاخیر میندازه …

دکتر #رامین_کیانی
۱۴۰۳/۰۸/۰۷

@Nahavand_farhangohonae
۱۵۰۴۳

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 03:05


امروز ۷ آبان است، روز جهانی گرامی‌داشت کوروش بزرگ
۷ آبان (۲۹ اکتبر) یک روز در گاهشمار غیررسمی و ملی ایران، برای گرامی‌داشت کوروش بزرگ، بنیان‌گذار و نخستین پادشاه شاهنشاهی هخامنشیان است. بر اساس رویدادنامه نبونید، در تاریخ ۷ آبان ۵۳۹ (پیش از میلاد)، کوروش بزرگ وارد دولت‌شهر بابل شد و اسیران را آزاد کرد. روز کوروش بزرگ در تقویم رسمی ثبت نشده‌است، با این‌حال گروه‌های مختلفی از مردم ایران خواهان ثبت این روز در تقویم ملی ایران هستند و هرساله روز هفتم آبان ماه با حضور در آرامگاه کوروش در پاسارگاد، این روز را گرامی می‌دارند. این روز، زادروز کوروش بزرگ نیست و روز گرامی‌داشت وی می‌باشد.

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 03:02


.

هفتم آبان
روز
"پدر ایران زمین "
خجسته باد...!


#ایران
#کوروش
#هفتم_آبان

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

28 Oct, 03:01


فرقی نمی کند
آغازِ هفته باشد یا پایانش،
صبح باشد یا شب،
بذرِ امید ؛
نه وقت می شناسد،
نه موقعیت.
هر وقت بکاری، شبیهِ لوبیایِ سحر آمیز
با اولین طلوعِ آفتابِ خواستن جوانه
می زند
و تا آسمانِ موفقیت و توانستن اوج
می گیرد.

هرگز نا امید نباش
نا امیدی، تیشه ی بی رحمی ست به جانِ ریشه ی شعور و خوشبختی ات.
پس تا دیر نشده
بذرِ جادوییِ امیدت را بکار و معجزه هایت را درو کن ... !

#نرگس_صرافیان_طوفان

درود
بامدادتان نیکو

❤️

@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

27 Oct, 19:02


#کلیدر_صوتی

#کلیدر
  ✍️نویسنده:
#محمود_دولت_آبادی

راوی و سرپرست گویندگان:
آرمان سلطان زاده

جلد دوم قسمت ( ۶ )

۱۴۰۳/۰۸/۰۶


@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۲

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

27 Oct, 19:02


#کلیدر

رمان کلیدر از آن دست رمان هایی است که در هر محفل و جمعی که صحبت از ادبیات باشد،  نام پرآوازه اش شنیده می شود.
این داستان روایتگر واقعه ای تاریخی است متأثر از فضای ملتهب سیاسی ایران و بدبختی مردم پس از جنگ جهانی دوم می باشد و در بین سال های ۲۵ تا ۲۷ رخ داده است.
کلیدر حاصل ۱۵ سال تلاش نویسنده مشهور ایرانی
#محمود_دولت_آبادی است و از دل گپ و گفت با پدرش جان گرفته است که در حدود سه هزار صفحه و ده جلد به چاپ رسیده است.

وفایع و شخصیت های داستان همه بر پایه واقعیت است و روایت یک طایفه کرد ایرانی است که
#رضا_شاه آنها را به منطقه #سبزوار
خراسان کوچانده است.

هفته ایی یک یا دو شب فایل صوتی این رمان زیبا را برای شما عزیزان منتشر می کنیم،
شاد و تندرست باشید

❤️
@Nahavand_farhangohonar

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

27 Oct, 17:32


#خاطره

(قسمت دوم)

خلاصه به فلانی زنگ زدم و حقیقت را گفتم، ایشان هم فرمودند در ردیف گزینه های پیشنهادی قرار میدهیم اما ممکن است امتیاز نیاورد.
خلاصه ظرف مدت حدود بیست روز مدام این دوست عزیز از ما التماس دعا برای پیگیری داشت.
تا اینکه خدای را شکر وزیر کشور فرمودند از بازنشستگانی که امکان بازگشت مجدد آنها جز با اخذ مجوز دولت راهی نیست برای پست استاندار استفاده نخواهیم کرد.
این گفته وزیر گویی آب سردی
بود که بر سر این دوست شریف ما ریخته شد و برای همیشه التماس دعا را ترک کرد و تصمیم گرفت که خود برای خویشتن دعا نماید.

گویند:
دوستی دنیا سرآمد همه خطاهاست،
و بدترین نوع دوستی نیز حب به مقام و‌ جاه طلبی است.


#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۸/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۱

کانال خاطرات، فرهنگ و هنر نهاوند

27 Oct, 17:30


#خاطره

(قسمت اول)


این روزها صدای التماس دعاها از طریق موبایل زیاد به گوش می رسد، گویی رسم بدی شده است
.

خودت برای خودت دعا کن تا مجبور نباشی به دیگران بگویی التماس دعا
شاید هم این باور در وجودش نهادینه شده
که دعای دیگران برای آدمی زودتر مستجاب می شود تا اینکه خودت برای خودت دعا کنی،
به هر صورت دوستم که چند سالی با پست نسبتا بالایی بازنشسته شده است تماس گرفت، فلانی کی بریم ستاد آقای پزشکیان و مسئول امور استانها را زیارت کنیم؟
گفتم: فردا
قرار گذاشتیم و موعد مقرر در ستاد حاضر شدیم، راستش را بخواهید من دو تا هدف داشتم،
نخست دیدار  با دوستان قدیمی که می‌دانستم این روزها اکثرا انجا جمع هستند و دیگر اینکه شاید کاری از دستم بر بیاد در جهت تقویت رای آوری آقای دکتر مسعود  کمکی کرده باشم.
در ضمن خیلی بیشتر مایل به شکست رقیب ایشان بودم تا پیروزی ایشان،
البته چو صد آید نود هم پیش ماست.

الغرض وارد ستاد شدیم در خیابان فاطمی.
روزهای اول افتتاح ستاد بود
بسیار شلوغ، به نحوی که نه تنها امکان رفتن با آسانسور به طبقات مقدور نبود بلکه تردد افراد در راه پله نیز سنگینی می نمود.
با هر مکافاتی به طبقه مورد نظر امور استانها رفتیم،
دیدم، به به
تعداد زیادی از دوستان بازنشسته همه گرد هم جمع آمده بودن
از استانداران گرفته تا معاونین
در قاب کت و شلوار اتو شده و پیراهن های دیپلمات سفید رنگی که یقه را تا آخرین تکمه بسته بودند.
به فراخور وسع مالی دوران بازنشستگی نیز، رایحه ادکلن ها به مشامم می رسید
انصافا اکثرا از مارک های اصل فرانسه استفاده کرده بودند.
چرخی در اتاق که می‌زدیم دوستان مختلف را پس از سالیان متمادی می دیدیم.

دریافتم که دوستم التماس دعایی خاص دارد اما گویی ماخوذ به حیا بودنش مانع از طرح دعا می شد.
خلاصه پس از کلی کلنجار بخودش اجازه داد، طرح موضوع نماید.

بعد از ناهار هنگام برگشت از پله ها به طبقه همکف رسیدیم، از درب ستاد خارج شدیم،
یکباره فرمود: فلانی معاونت امور استانهای ستاد آقای مهندس..... با شما دوست است میشه به ایشان توصیه نمایید بنده را به عنوان مسئول کمیته .... منصوب نماید؟
گفتم: بلی مانعی ندارد
چرا طبقه بالا بودیم نگفتی؟
خلاصه دوباره برگشتیم خدمت آقای مهندس.....
عرض کردم جناب مهندس ... ایشان دوست بنده که پیشتر نیز جزو مقامات دولتی بوده با تجارب ارزنده می‌تواند مسئولیت كمیته ... را داشته باشد؟
ایشان نیز فرمود درخواست همکاری با شرحی از گذشته خود را الان مکتوب نماید،
ایشان نیز فوری یک صفحه کاغذ از سررسید را جدا کرد و در خواست مزبور را مکتوب نمود.
هر دو برگشتیم و هر یک به مقصد خویش راهی شدیم.

پس از چند روز  از سوی یکی از ستادهای مرکز ابلاغی برای ایشان صادر شد
و شاید دعایمان به تعبیر ایشان تا اینجا مستجاب شد.
روزهای پر التهاب و ترس از روی کار آمدن سلسله جلیلیان یکی پس از دیگری سپری
می گشت و بسته به نوع و عمق اندیشه افراد میزان التهابات و نگرانی ها متفاوت بود
برخی فکر می کردند اگر سلسله مذکور روی کار آید دوباره گشت ارشاد و.... فعال خواهند شد.
برخی می‌گفتند دیگر امکان زندگی در کشور نخواهد بود، و ...
خلاصه در اون ایام بقول حضرت مولانا
هر کسی از ظن خود شد یار من
انتخابات تمام شد و آقا مسعود پاستور نشین شد، دوست عزیز ما هم که چند سالی است بازنشسته شده  بسیار خوشحال و خندان،
تا اینکه یک شب به من زنگ زد و گفت:
فلانی می خواهم با شما مشورتی نمایم
گفتم: در خدمتم بفرمایید
گفت: حقیقت اینکه اسم بنده را به عنوان استاندار جهت چند استان پیشنهاد داده اند می خواستم اول نظر شما را جویا شوم بعد یک سری مطالب هم هست که باید مطرح کنم.
عرض کردم جناب آقای مهندس خودت من و می شناسی
گفت: آره شما خیلی رک و پوست کنده حرف میزنی.
عرض کردم مگر نه اینکه شما و من بازنشسته هستیم و شما ۳۴ سال خدمت کردید؟
گفت: بلی
عرض کردم دیگر بازگشت مجدد بکار چه معنی دارد؟
بگذار یکنفر نیروی جوان سر کار بیاید،
گفت آخر با این همه تجربه و تخصص و ... حالا یک فرصتی پیش آمده.
گفتم فلانی حقیقتا من از حب به مقام و‌ جاه طلبی خوشم نمی آید
هر وقت نزد شما آمدند و گفتند
جز شما کسی را برای استانداری نداریم و نیاز به وجود شما هست آن وقت از زیر بار مسئولیت دوری نکن.
اما الان صرف چند روز حضور و فعالیت در ستاد، انتظار داری استاندار شوی؟
بنظر من کار زیبایی نیست و من نمی پسندم.
خندید و گفت والله راست میگی
اما حقیقتا دوست دارم بشوم استاندار
حالا از اینها بگذر
از شما انتظار دارم که با فلانی تماس بگیرید و سفارش من و بکنید.

#محمد_اصلانی
۱۴۰۳/۰۸/۰۶

@Nahavand_farhangohonar
۱۵۰۴۱

1,736

subscribers

10,582

photos

1,175

videos