بعدش که دانشجوها مستثنی شدند، خوردیم به مسالهی انتقال پول. این یکی واقعاً نشدنی بود. هجده هزار و پانصد دلار را باید میگذاشتم در جیبم و میآوردم ده، دوازده هزار مایل اینطرفتر. اولین و آخرین پول از وطن آمده را. آن زمان میشد تقریباً شصت میلیون تومان و البته که خیلی هم زیاد بود. مجبور شدم به جاساز کردن پول در سوراخ سمبههای چمدان. این خودش یک اثر مستقیم تحریمی بود. چرا باید کسی پول قانونی و تمیزش را جاساز کند؟!
وقتی رسیدم اینور خط قرمز، سیمجیم کردن شروع شد که پولی که روی کاغذ نوشتهای را از کجا درآوردی؟ منبعش چه بوده؟ بعد از کلی توضیح، کاغذی دادند دستم و گفتند این را ببری بانک، قبول میکنند که پولت را به حساب بخوابانی. ولی ای دل غافل، مگر بانکها با کاغذ اداره گمرک حساب باز میکردند. نتیجهاش شد چند ماه نگهداری پول در جیبهای مختلف لباس و الباقی جاسازهای چمدان. الباقیاش را هم که احتمالاً در چمدانهای باز خواندهاید. همینها دست به دست هم دادند که در همان چند ماه ابتدایی دورهی ارشد، موضوع تز دکتری را در این حوزه انتخاب کنم. از تاریخچه تحریم شروع کردم؛ اول «تحریم گسترده» بوده، بعد «تحریم هدفمند» را تأسیس کردند و نهایتش هم که شد «تحریم هوشمند». سال ۲۰۱۸ مدل «تحریم حقمحور» را معرفی کردم و در سه سال دکتری به تبیینش پرداختم و نهایتا سال ۲۰۲۱ تزم را با عنوان در مسیر مدل تحریم حق محور دفاع کردم. یکی از داورها که قریب به هفتاد سال داشت، گفت «در بیست و هفت سالگی که نماینده آمریکا در دیوان داوری دعاوی ایران و ایالات متحده بودم، اصلاً به مخیلهام هم خطور نمیکرد که چهل و اندی سال بگذرد و من همچنان درگیر تحریم باشم و آنهم دفاع رسالهی یک ایرانی.»
در دو مقاله اخیرم، سعی کردم به سوالهای جا مانده از تزم پاسخ دهم. اگر حقوقی هستید و علاقهمند، نیم نگاهی هم به این دو مقاله داشته باشید.
https://bolognalawreview.unibo.it/article/view/17799/16722