#مدیریت_عمومی
#یادداشت
#دکتر_علی_اصغری_صارم
1️⃣ ماجرای سرایدار رنسلیر
در تاریخ ۲۷ ژوئن ۲۰۲۳ نیویورکتایمز خبری را منتشر کرد و در آن مدعی شد که در سپتامبر سال ۲۰۲۰ و در آزمایشگاه مؤسسه پلیتکنیک رنسلیر (Rensselaer Polytechnic Institute) یک سرایدار منجر به از بین رفتن نتایج بیش از ۲۰ سال پژوهشهای مختلف و تحمیل یک میلیون دلار خسارت به این مؤسسه شده است. سرایداری به نام جوزف هرینگتون (Joseph Herrington) که توسط یک شرکت فعال در حوزه خدمات نظافت به نام دایگل کلینیگ سیستمز (Daigle Cleaning Systems) به مؤسسه رنسلیر فرستاده شده بود، با شنیدن زنگ هشداردهنده یکی از یخچالهای آزمایشگاه که حاوی کشت سلولی، نمونهها و سایر عناصر ذخیره شده در دمای منفی ۱۱۲ درجه فارنهایت بوده است، کلافه شده و برای قطع کردن آن صدای آزاردهنده، یخچال را خاموش کرده است. هرچند خود هرینگتون مدعی است که از سر نگرانی و برای جلوگیری از خسارت احتمالی این کار را کرده است.
2️⃣ ماجرای قهوهچیِ آپولو
اصطلاح سندرم آپولو به پروژه آپولوی ناسا که ماموریت سفر انسان به کره ماه را پیگیری میکرد اشاره دارد. گویا در این پروژه، یکی از کارمندان ناسا مدعی شده بود که موفقیت آپولو مرهون زحمات اوست؛ درصورتی که صدها دانشمند دیگر ناسا، شبانهروز روی پروژه کار میکردند، این فرد در واقع با تهیه قهوه برای این دانشمندان و متخصصان توانسته آنها را بیدار و سرحال نگه داشته و منجر شود دانشمندان بر خستگیها و بی خوابیشان غلبه کنند.
♦️♦️♦️♦️
جدا از آن که دو ماجرای فوق تا چه اندازه در واقعیت رخ دادهاند و درست هستند، ولی نوعی تناقض در این بین وجود دارد. در «ماجرای سرایدارد رنسلیر» وظایف یک شغل غیرراهبردی منجر به شکست راهبردی شده است. اما در «ماجرای قهوهچیِ آپلو»، یک موفقیت بزرگ راهبردی به یک وظیفه ناچیز غیرراهبردی تقلیل یافته است. هرچه باشد هر دو ماجرا به اهمیت وظایف افراد و کارکنانی است که در سازمان و در نگاه نخست ممکن است کماهمیت جلوه کنند!
سالها پیش دکتر مردیت بلبین (Dr. Meredith Belbin) که یکی از استادان و اندیشمندان حوزه تیمسازی است، در مطالعات و پژوهشهای خود متوجه شد که در برخی موارد و علیرغم آن که تیمها از افرادی تیزهوش، با مهارتهای تحلیلی و توانایی ذهنی بالا تشکلیل میشوند، عملکرد بسیار ضعیفی از خود نشان داده و به نتایج غیرمنتظره و ضعیفی میرسند. او این پدیده را «سندرم آپولو» (Apollo Syndrome) نامگذاری کرد. این اصطلاح، همچنین برای توصیف شرایطی استفاده میشود که در آن شخصی دیدگاه بسیار مهمی از نقش خود در یک تیم دارد.
لذا فرضیه زیر قابل طرح است که: کماهمیتترین وظیفه و یا شغل در یک سازمان ممکن است نتواند موفقیت راهبردی را به دنبال آورد، امّا انجام نادرست همین وظایفِ کماهمیت حتماً بتواند تمام دستاوردهایِ راهبردی یک سازمان را یکشبه بر باد دهد!
به نظر میرسد باید نسبت به آموزش کافی و توجیه دقیق افرادی که در سازمان و یا شرکتمان مشغول انجام کارهای حتی به ظاهر کماهمیتتر هستند هم پرداخته و حواسمان باشد که شاید تمام موفقیتِ یک سازمان به یک وظیفه برنگردد اما گاهی تمامِ شکست یک سازمان از انجام نادرست یک وظیفه رقم میخورد، حتی اگر آن یک وظیفه به ظاهر کماهمیت باشد.
به شبکه دانش افزایی مدام بپیوندید:
T.me/modamnet