Verb+ zu+ Dativ ( D)
Teil/ 1
anhalten zu + D
تشویق و ترغیب کردن به کاری
Der Lehrer hat die Schüler dazu angehalten, regelmäßig zu lernen.
معلم دانش آموزان را تشویق کرد، که مرتبن یاد بگیرند.
anregen zu + D
تحریک/ وادار کردن به کاری
Das Buch regt zum Nachdenken an.
این کتاب ( آدم را) به تفکر وادار می کند.
ansetzen zu + D
برای چیزی آماده کردن
Sie setzte zur Antwort an, zögerte dann aber.
او آماده شد چیزی بگوید، اما نا تمام رها کرد.
auffordern zu + D
درخواست کردن انجام چیزی
Der Lehrer forderte die Schüler dazu auf, pünktlich zur Stunde zu erscheinen.
معلم از دانش آموزان این را درخواست کرد، که سر وقت سر کلاس حاضر شوند.
befördern zu + D
ترفیع دادن به
Nach jahrelanger harter Arbeit wurde sie zur Abteilungsleiterin befördert.
بعد از سالها کار سخت او به حیث مدیر بخش ترفیع داده شد.
beglückwünschen zu + D
تبریک گفتن به مناسبت چیزی
Wir möchten Sie herzlich zu Ihrer bestandenen Prüfung beglückwünschen.
ما میخواهیم از صمیم قلب به مناسبت موفقیت تان در امتحان تبریک بگوییم.
توجه:
فعال gratulieren zu +D هم به معنی تبریک گفتن به مناسبت چیزی است.
تفاوت:
سبکی: فعل gratulieren zu بیشتر عامیانه است.
دستوری: فعل gratulieren zu علاوه بر معلول حرف اضافه، نیاز به مفعول داتیوی دارد.
Ich gratuliere dir zu deinem Erfolg.
در حالیکه، فعل beglückwünschen zu
علاوه بر مفعول حرف اضافه، نیاز به مفعول( مستقیم) اکوزاتیوی دارد.
beitragen zu + D
سهم / نقش/ اثر داشتن در چیزی / کمک کردن در چیزی
Gute Zusammenarbeit trägt zu einem positiven Arbeitsklima bei.
همکاری خوب در ( ایجاد) محیط کاری خوب کمک می کند.
benutzen zu+ D
به هدف چیزی استفاده کردن
Er benutzt das Fahrrad zu seinem täglichen Arbeitsweg.
او از دو چرخه برای رفت و آمد به کار استفاده می کند.
bevollmächtigen zu + D
اختیار و اجازه کاری را دادن به کسی
Die Eltern bevollmächtigten ihre Tochter dazu, das Familienvermögen zu verwalten.
والدین به دختر شان اختیار داد، تا ثروت خانواده را مدیرت کند.
bewegen zu+ D
به چیزی وادار کردن
Die steigenden Preise haben viele Menschen dazu bewegt, sparsamer zu leben.
قیمتهای صعودی خیلی از مردم را( به این ) وادار کردند، که صرفهجویانه تر زندگی کنند.
brauchen zu+ D
Du brauchst Geduld und Durchhaltevermögen zum Lernen einer neuen Sprache.
برای یادگیری یک زبان جدید احتیاج به بردباری و پشت کار داری .
bringen zu + D
وادار کردن/ اقناع کردن به چیزی
Ich habe ihn dazu gebracht, die Wahrheit zu sagen.
اورا وادار / قانع کردم، که حقیقت را بگوید.
degradieren zu + D
تقلیل دادن به/ تنزل دادن به
Nach dem Skandal wurde er zum einfachen Mitarbeiter degradiert.
بعد از رسوایی او به یک کامند ساده تنزل پیدا کرد.
dienen zu + D
استفاده شدن/ کاربرد داشتن برای ( یک هدف/ یک کار)
Dieser Schlüssel dient zum Öffnen der Tür.
این کلید برای باز کردن درب استفاده می شود.
drängen zu + D
دستور دادن با فشار به انجام چیزی
Der Lehrer drängte die Schüler zur mehr Engagement im Unterricht.
معلم دانش آموزان را به ( گرفتن) مسولیت بیشتر در درس تحت فشار قرار داد.
einladen zu + D
به چیزی دعوت کردن
Ich lade dich zu meiner Geburtstagsfeier.
من تو را جشن تولدم دعوت می کنم.
sich entschließen zu + D
به چیزی تصمیم گرفتن( معمولن یک تصمیم دشوار)
Ich habe mich zu einem Studium im Ausland entschlossen.
تصمیم ( بعد از یک سبک و سنگین طولانی) تحصیل در خارج از کشور گرفته ام.
توجه:
فعل sich entscheiden für + A
هم به معنی تصمیم گرفتن به چیزی است؛ با این تفاوت که، کاربرد روز مره دارد، و بیشتر برای انتخاب یک چیز از بین چند چیز استفاده می شود:
Ich habe mich für die blaue Kleid entschieden.
من لباس آبی را انتخاب کرده ام.
فعل sich aussuchen هم به معنای انتخاب کردن چیزی مطابق میل خود است:
Du kannst dich ein Geschenk aussuchen.
می توانی برای خودت یک هدیه خوش کنی ( انتخاب).