ملت عشق @mellateeshgh Channel on Telegram

ملت عشق

@mellateeshgh


ملت عشق

ملت عشق (Persian)

با ورود به کانال تلگرامی 'ملت عشق' به دنیایی از عشق و عاطفه خواهید پرید. این کانال یک فضای مجازی است که به تبادل ایده‌ها، تجربیات و داستان‌های عاشقانه مختلف می‌پردازد. اگر شما هم از دنیای عشق لذت می‌برید و دوست دارید با دیگران تجربیات خود را به اشتراک بگذارید، 'ملت عشق' جایی مناسب برای شماست. nnاین کانال فرصتی عالی برای جستجوی ایده‌های ناب و الهام بخش در زمینه عشق و روابط عاطفی است. با پیوستن به جمع اعضای این کانال، شما می‌توانید از دیدگاه‌ها و تجربیات متنوع دیگران در این زمینه بهره‌مند شوید. nn'ملت عشق' منحصر به فرد است به این دلیل که هر فردی می‌تواند تجربیات و داستان‌های خود را به اشتراک بگذارد و در گفتگوهای فرهنگی و معنوی مفید شرکت کند. این کانال فرصتی برای برقراری ارتباطات معنی‌دار و ایجاد ارتباطات مستدام در میان افرادی است که عاشق هستند. nnپس اگر شما نیز عاشق عشق هستید و دوست دارید از تجربیات دیگران در این زمینه بهره‌مند شوید، حتما به کانال 'ملت عشق' بپیوندید. اینجا جایی است که عشق و عاطفه همیشه حاضر است شما را در آغاز، میانه و پایان داستان‌هایی پر از احساسات زیبا همراهی کند.

ملت عشق

18 Nov, 13:50


@mellateeshgh

ملت عشق

14 Nov, 06:47


مهربانی به خود

ملت عشق

08 Nov, 04:17



سؤال‌کننده: فرد با چه روشی باید زندگی روزانه‌اش را زندگی کند؟

کریشنامورتی: چنانکه فرد همان یک روز، همان یک ساعت را زندگی می‌کند.

سؤال‌کننده: چگونه؟

کریشنامورتی: اگر شما فقط یک ساعت داشتید تا زندگی کنید، چکار می‌کردید؟

آیا آنچه را که به لحاظ بیرونی لازم است تنظیم نمی‌کردید، وصیت‌نامه‌تان را، امورتان را و غیره؟

آیا با خانواده و دوستانتان تماس نمی‌گرفتید و برای آسیبی که شاید شما به آنها زده باشید طلب بخشش نمی‌کردید، و برای هر آسیبی که شاید آنها به شما رسانده باشند، آنها را نمی‌بخشیدید؟

آیا به کلی بر چیزهای ذهن، بر تمایلات و بر دنیا، نمی‌میرید؟

و اگر این برای یک ساعت می‌تواند انجام شود، پس برای روزها و سالهایی که باقی می‌ماند نیز می‌تواند انجام شود.

سؤال‌کننده: آیا چنین چیزی واقعاً ممکن است؟

امتحانش کنید، و کشف خواهید کرد.

@Krishnamurti
https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

04 Nov, 15:20


تکامل

ملت عشق

01 Nov, 10:12


چطور از ماتریکس فرار کنیم ؟

ملت عشق

27 Oct, 17:04


#تکامل
@mellateeshgh

ملت عشق

25 Oct, 14:25


انسان خردمند و خوشحال

ملت عشق

23 Oct, 03:30


فرق واکنش و کنش

ملت عشق

15 Oct, 07:13


🔷 از بهبهان تا پاریس!

✍️ ایرج پزشکزاد

در روستایی اطراف بهبهان به دنیا آمدم. روستایی که با یک رودخانۀ فصلی دو تکه شده بود: این‌ور رود و اون‌ور رود!

ما کودکان روستا نسبت به این‌ور رود تعصب شدید داشتیم! مرتب با بچه‌های اون‌ور رود دعوا می‌کردیم! در حالی که هر دو گروه اهل یک روستا بوده و گاهی اون‌وری‌ها پسرخاله و پسردایی و … اقوام نزدیک ما بودند. اما ملاک برای ما «رود» بود!

بزرگتر که شدیم به دبستانی رفتیم که اتفاقاً بچه‌های روستای کناری هم اونجا می‌اومدن!

حالا ما خط مرزی «رود» را فراموش کرده و همۀ روستای ما، متحد شده و اختلافات و دعواهای قبلی را فراموش کرده و حول دشمن مشترک! به وحدت رسیده بودیم!

هر روز با بچه‌های روستای کناری بحث و نزاع داشتیم.

القصه، بزرگتر شدیم و رفتیم راهنمایی!
اون روزا روستای ما و روستای کناری، مدرسۀ راهنمایی، نداشتیم
می‌رفتیم روستای دورتر! جایی که ما و بچه‌های روستای کناری، متحد شده بودیم، علیه بچه‌های روستای دورتر!

آری، با روستای کناری هم دعوا و جنگ قبلی را فراموش کرده و علیه روستای دورتر متحد شده بودیم.

بزرگتر شدیم و رفتیم دبیرستانی در بهبهان!
اونجا بود که فهمیدیم که ای‌بابا، ما و روستای کناری و روستای دورتر و …، همه «لر» هستیم و برادریم!

دشمن مشترک ما، «بهبهانی‌ها» هستند!

کل دورۀ دبیرستان را با جنگ متعصبانۀ لر و بهبهانی به سر بردیم و در اکثر دعواها، ما قوم شجاع و غیور لر بودیم که پیروز میدان می‌شدیم و البته بهبهانی‌ها با جنگ فرهنگی (ساختن جک لری) به نبرد ما می‌اومدن.

بزرگتر شدیم و رفتیم دانشجوی اهواز شدیم! اونجا بود که فهمیدیم، عرب‌ها اصل دشمن ما هستند و اونا فرقی بین لر و بهبهانی قایل نیستند و در نتیجه، ما و بهبهانی‌ها متحد شدیم علیه عرب‌ها!

بهبهانی‌ها جُک می‌ساختند علیه عرب‌ها و هر وقت نیروی جنگی کارآزموده می‌خواستند ما لرها حامی اونا بودیم!

عرب‌ها را کلافه کرده بودیم و احساس غرور و برتری می‌کردیم!

تا اینکه خدمت سربازی پیش اومد و ما افتادیم آذربایجان غربی! میان یک مشت ترک!

آنجا بود که ما لرها و بهبهانی‌ها و عرب‌ها و دزفولی‌ها و …، را یک کلمه خطاب می‌کردند: «خوزستانی‌ها».

دیگر ما لرها و بهبهانی‌ها با عرب‌های اهواز و شادگان برای هم شده بودیم برادر و هم‌پیمان، علیه ترک‌ها. اختلافات گذشته و اون همه جنگ و دعوا و جک و … را فراموش کرده و متحد، علیه ترک جماعت شده بودیم!

القصه چند سال بعد، که بزرگتر شدم به فرانسه رفتم؛ یک روز، در پارکی نشسته بودم و تقریباً ساعت دو بعد از ظهر بود که خوابم گرفت و رفتم اون طرف‌تر روی چمن‌ها گرفتم خوابیدم!
بعد از چند دقیقه احساس کردم کسی با لگد، آروم به من می‌زنه! با عجله بیدار شدم و ترسیدم که پلیسی، ماموری چیزی باشه.

ناگهان دیدم طرف به فارسی گفت: چرا اینجا خوابیدی؟ رو چمن‌ها، ممنوعه!

با تعجب پرسیدم: آقا شما کی هستید و از کجا فهمیدی من ایرانی‌ام؟

طرف خودش را معرفی کرد. از ترک‌های ارومیه بود! می‌گفت: اولاً اینجا کسی تو این موقع روز نمی‌خوابه! فقط ایرانی‌ها اهل چرت بعد از ظهرند!
تازه کسی روی چمن دراز نمی‌کشه، اون هم فقط کار ایرانی‌هاست!

بنا به همین دو برهان قاطع، فهمیدم که تو ایرانی هستی! اونجا بود که همدیگر را در آغوش گرفتیم و به‌عنوان دو ایرانی! فارغ از ترک و لر و عرب، احساس یگانگی و دوستی و اخوت کردیم و از ملاقات هم در دیار غربت مشعوف شدیم.

از همدیگر آدرس و نشانی گرفتیم و با اعتماد به هم، حاضر به هر کمک و مساعدتی نسبت به هم شدیم، صرفا به دلیل «ایرانی» بودنمان.

اکنون که به سن پنجاه سالگی رسیدیم،

حتی از تعصب «ایرانی» بودن هم گذشته‌ایم و درک می‌کنیم که «انسان‌ها» در هر نقطۀ از زمین، چه ایرانی و هندی و چینی و چه فرانسوی و آلمانی و هلندی و چه مصری و آفریقایی و لیبیایی و چه آمریکایی و برزیلی و آرژانتینی و. ..، همه «انسان» هستند و مثل خود ما.

تعصب نژاد و ملیت و جنسیت و رنگ پوست و ثروت و …، ناشی از کوچکی فرد و عدم بلوغ معرفتی اوست. هر چه فرد بزرگتر و داناتر باشه، خودبه‌خود از دام و زنجیر تعصبات کوچک و بی‌ارزش و کم‌مقدار؛ دورتر شده و جهانی‌تر و انسانی‌تر می‌اندیشد.

باز هم درک خودم را بالاتر برده و همۀ دین‌ها را در هم ادغام کردم و دینی ساختم به نام «انسانیت» و با بی‌دین‌ها هم کنار آمدم تا با ابزاری به نام دانش کرۀ زمینی پر از انسانهای صلح‌دوست و شرافتمند داشته باشیم.
به‌راستی گام و قدم بعدی چیست؟


#از_بهبهان_تا_پاریس #انسانیت

ملت عشق

11 Oct, 18:36


هر تصمیمی که با ذهن آرام بگیریم درست است .
سایادو اوجتیکا

@mellateeshgh

ملت عشق

10 Oct, 01:59



ماشین جنگ هنوز با ماست.

این کار توسط سیاستمداران هدایت می‌شود و توسط ملی‌گرایی‌مان تقویت می‌گردد، توسط احساس جدایی‌مان از دیگران: "ما" و "آنها"، "شما" و "من".

این غم و اندوهی جهانی است که سیاستمداران دائماً در حال ساختن آن هستند.

ما برای جنگ دیگری آماده می‌شویم و وقتی برای چیزی آماده می‌شویم باید نوعی انفجار در جایی رخ دهد.

ممکن است در خاورمیانه نباشد، ممکن است در اینجا اتفاق بیفتد. مادام که ما برای چیزی آماده می‌شویم، آن را دریافت خواهیم کرد.

از کتاب "شبکهٔ فکر"
جیدو کریشنامورتی

The war machine is still with us. It is directed by politicians, reinforced by our nationalism, by our feeling that we are separate from others: ‘we’ and ‘they’, ‘you’ and ‘me’. This is a global sorrow that the politicians are building, building, building. We are ready for another war, and when we prepare for something there must be some kind of explosion somewhere — it may not be in the Middle East, it may happen here. As long as we are preparing for something, we are going to get it.

— Jiddu Krishnamurti

@Krishnamurti

ملت عشق

03 Oct, 08:23


اجتناب از حقیقت گرایی

ملت عشق

28 Sep, 17:20


مکانیزم دفاعی واکنش وارونه

ملت عشق

19 Sep, 06:47


احساسات همیشه معتبر هستند اما رفتار نه

ملت عشق

15 Sep, 17:54


درمان علتي یا علامتی

ملت عشق

11 Sep, 09:55


مواظب باشید به هم زخم نزنید - دکتر آذرخش مکری ، علم روانشناسی
@mellateeshgh

ملت عشق

04 Sep, 13:38


*داری اشتباه می کنی کاپیتان!*

دکتر امیر ناظمی

گاهنامه مدیر
در دهه‌ی ۱۹۹۰ حوادث هوایی و سقوط هواپیما در خطوط هوایی کره‌جنوبی ۱۷ برابر متوسط جهانی شده بود؛ به نحوی که در سال ۹۹ آمریکا پرواز کارکنان خود را ممنوع کرد، کانادا اخطار داد که اجازه فرود هواپیماهای این خط را معلق خواهد کرد و خطوط هوایی دلتا و ایرفرانس در عمل همکاری خود را به تعلیق درآوردند!

در دنیای امروز استفاده از هواپیما به اندازه‌ی یک دستگاه قهوه‌ساز قابل اعتماد است و تنها مجموعه‌ای از اشتباهات انسانی (در حدود ۷ اشتباه پی‌درپی) می‌تواند یک پرواز را به سقوط بکشاند!

گزارش‌های ارزیابی نشان می‌داد ایراد فنی، سهم کمی داشت و عوامل انسانی نیز متفاوت از سایر خطوط هوایی نبود. مطالعات متعددی مانند مطالعات شرکت بوئینگ و پژوهشِ دو زبان‌شناس (فیشر و اورسانو) پرده از راز بزرگی برداشت. آن‌ها متوجه شدند هواپیماهای سقوط کرده به دلیل ساده‌ای دچار مشکل می‌شدند: هیچ کس به صراحت به کاپیتان نمی‌گفت: «داری اشتباه می‌کنی کاپیتان!»

ساختار زبانی در برخی از فرهنگ‌ها به دلیل شرم، احترام، ترس، ارشدیت یا آنچه ادب دانسته می‌شود، به گونه‌ای است که رده‌ی پایین‌تر به صراحت نمی‌تواند اشتباهات رده‌ی بالاتر را بیان کند.

پژوهش نشان می‌داد بیان اشتباه یک نفر، از صراحت کامل تا تلطیف، قابل رتبه‌بندی است:
۱- جملات امری و صریح: کاپیتان ۳۰ درجه به راست بپیچید!
۲- جمله الزامی: به نظر می‌رسد ما باید به سمت راست تغییر مسیر بدهیم.
۳- جمله پیشنهادی: پیشنهاد می‌دهم تغییر مسیر دهیم.
۴- پرسش: بهتر نیست تغییر مسیر دهیم؟
۵- ترجیح: به نظر (این شاگرد) بهتر است تغییر مسیر دهیم.
۶- اشاره: اگر تغییر مسیر ندهیم با طوفان روبه‌رو می‌شویم.

بررسی جعبه‌های سیاه پیدا شده در سقوط‌ها نشان می‌داد که در برخی از فرهنگ‌ها (مثل کره) کمک خلبان یا مهندس پرواز از جملات اشاره‌ای یا ترجیحی (که تلطیف واقعیت هستند) استفاده می‌کرده‌اند، اما در فرهنگ‌هایی که صراحت وجود داشته است و جملات امری یا الزامی بوده است، کمتر شاهد سقوط بوده‌ایم!

به همین دلیل زمانی که خلبانان کم‌تجربه‌تر مسئول هدایت پرواز بوده‌اند، کمتر سوانح روی داده بود، چون سایرین با آن‌ها صراحت داشتند، اما این خلبانان کارآموزده‌تر و ارشدتر بودند که سقوط مردم را رقم می‌زدند!

مطالعات هلمریش (روان‌شناس) نشان داد، در یک مورد، حتی وقتی کمک خلبان‌ها می‌دانستند که خلبان دارد اشتباه می‌کند، آمادگی لازم برای در دست گرفتن پرواز را نداشتند. همگی به همین دلیل جان خود را در سقوط از دست دادند.

۴ درس بزرگ از سقوط‌ها:
۱- این فرهنگ است که موفقیت یا شکست را تعیین می‌کند؛ نه فناوری و نه هواپیماهای مطمئن‌تر.
۲- رده‌ی پایین‌تر برای جلوگیری از سقوط و شکست بزرگ جمعی، هیچ چاره‌ای جز آن ندارد که به صراحت خطاب به رده‌ی بالا فریاد بزند: رفیق داری اشتباه می‌کنی!
۳- رده‌ی بالاتر باید بفهمد که تنها راه نجات دسته جمعی دادن این آزادی به زیردست است که اشتباه او را به صراحت بگوید. در یکی از پروازها کاپیتان در مقابل کمک‌خلبانی که به او تذکر داده بود که اشتباه کرده است، با پشت‌دست به دهانش زده بود. آن پرواز سقوط کرد و این آموخته‌ی ما از جعبه سیاه است!
۴- خط هوایی کره نشان داد، گذار از این وضعیت تنها در صورت پذیرش واقعیت‌های فرهنگی و خودآگاهی جمعی امکان‌پذیر است. با انکار یک آسیب فرهنگی تنها امکان سقوط افزایش می‌یابد.

 گاهنامه مدیر



داری اشتباه می کنی .......

https://t.me/rahname_modir
https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

29 Aug, 15:32


کفارهٔ شراب‌خوری‌های بی‌حساب

هشیار در میانهٔ مستان نشستن است

صائب تبریزی

https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

27 Aug, 02:59


"ببینید، اگر کسی دیگران را با هدف بهره‌برداری دوست دارد، این عشق نیست. او تنها از عشق به عنوان پوششی برای پنهان کردن منافع شخصی خود استفاده می‌کند. برای دوست داشتن واقعی دیگران، ابتدا باید بتوانیم خود را دوست داشته باشیم؛ زیرا دوست داشتن خود، دشوارترین کار است. دوست داشتن دیگری آسان است، اما دوست داشتن آنچه هستیم، مثل در آغوش گرفتن آهنی داغ است: سوزاننده و دردناک. پس، دوست داشتن دیگران اغلب فراری از خود است. اما در نهایت، باید به سراغ خود برگردیم و ببینیم آیا توانایی دوست داشتن خود را داریم. این پرسش اصلی است: آیا می‌توانیم خود را دوست داشته باشیم؟"

یونگ❤️







@ravantahlil 
https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

19 Aug, 08:32


طرحواره
زندگی نزیسته در کودکی همواره با ماست و مشتاق توجه است
سریال in treatment
فصل دوم
قسمت ۲۹
@mellateeshgh

ملت عشق

18 Aug, 03:37


شانس از منظر روانشناسی

ملت عشق

16 Aug, 17:48


در سلوک حقیقی،
هیچ راه کلیشه‌ای و تکنیک بخصوصی وجود ندارد.

#شونریو_سوزوکی
@hekmatekhamoushi
https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

06 Aug, 03:56


هرچه عمیق‌تر می‌روید و به تحقق نهایی نزدیک‌تر می‌شوید، مقاومت سنگین‌تر می‌شود. شما به آن حوزه‌هایی می‌رسید که سرکوب شده‌اند، و این سیستم سرکوب است که باید از آن عبور کنید.

جوزف کمبل



@ravantahlil
https://t.me/mellateeshgh

ملت عشق

04 Aug, 09:35


فرق بت شکنی و بت پرستی
@mellateeshgh

1,661

subscribers

2,250

photos

2,373

videos