𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖 @masteryoongi Channel on Telegram

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

@masteryoongi


⋆ پــوشــش تــمامــی شــیپ‌هــای مــین یــونــگی⋆


collection: @ShimWriter

تبلیغات:
@YONMIN_TB

ارتباط با من:
@Elixir_me_bot

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖 (Persian)

به کانال تلگرامی SEESAW خوش آمدید! این کانال به مدیریت کاربر masteryoongi تمرکز خود را بر روی ارائه پوشش‌های فوق‌العاده برای شیپ‌های مین یونگی گذاشته است. اگر به دنبال پوشش‌های جذاب و خاص برای شیپ مورد علاقه‌تان هستید، این کانال بهترین انتخاب برای شماست

با عضویت در کانال SEESAW می‌توانید از تمامی طرح‌ها و ایده‌های خلاقانه masteryoongi برای ارائه پوشش‌های با کیفیت بالا برای شیپ‌های مین یونگی بهره‌مند شوید. همچنین با دنبال کردن collection در کانال @ShimWriter می‌توانید از محتوای بیشتری لذت ببرید

برای ارتباط با مدیر کانال، درخواست تبلیغات و یا هر گونه سوالاتی که دارید، می‌توانید با ارسال پیام به @Elixir_me_bot ارتباط برقرار کنید. پس از عضویت در کانال SEESAW، تنها کافی است از آخرین پوشش‌ها و محتواهای جذاب این کانال لذت ببرید. پس فرصت را از دست ندهید و همین الان به این کانال عضو شوید!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

13 Feb, 12:50


«چرا من رو امیدوار کردی؟»

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

10 Feb, 08:34


- می‌خوام ترکت کنم.
+ پس باید جلوت رو بگیرم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

06 Feb, 07:33


اون‌قدری دلتنگ مین‌ یونگی‌م که حد نداره.
اون مرد یهو اومد تو زندگیم و کل زندگیم رو با لبخندهاش پاستیلی و رنگی کرد و تو اوج حال خوبم باهاش، یهو غیب شد...
و الان مدت‌هاست که نه خبری و نه چیزی...
مَرد! ما هم دل داریم، دلمون تنگ می‌شه:)
_شیم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

03 Feb, 16:53


ما یه جوری از هم جدا شدیم که هیچ‌کس باورش نمی‌شه یه زمانی، تا اون حد عاشق هم بودیم.
YoonJin

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

30 Jan, 09:34


پس باز هم از تصمیت پشیمون شدی؟

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 14:05


جالبه‌که‌همتون‌فکر‌می‌کنید‌من‌‌اونی‌ام‌که‌دلش‌از‌سنگه.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 14:00


کاش می‌فهمیدی که چقدر دلتنگتم، چقدر دلم می‌خواد دوباره توی لحظه‌ به لحظه‌ی زندگیم حضور داشته باشی.
که دوباره به خودم بقبولونم تو نقطه‌ی امن منی و بدون ترس از قضاوت شدن، بیام پیشت و خودم باشم؛ اما چه حیف که این‌ها فقط یه حسرت باقی می‌مونن.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 10:21


شاید دفعه‌ی بعد که نتونستم ببوسمت، از بهونه‌ی مست بودن استفاده کنم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 10:08


یونگی جونگ‌کوک رو انداخت روی دوشش و سمت استودیوش قدم برداشت.
بعد قفل کردن در، دستی به صورتش کشید و نفس عمیقی کشید تا با جونگ‌کوکی‌ش بد رفتار نکنه.
چرخید سمت جونگ‌کوک و با دیدن بدن بلوری پسر هوش از سرش رفت.
جونگ‌کوک دستش رو به عضوش رسوند و همون‌طور که با عضوش بازی می‌کرد:
+ عا یونگیا تو باید به‌فاکم بدی... کامــان.
- گفته بودم به اموال من دست نزنی.
جونگ‌کوک متعجب نگاهش کرد و:
+ هی... درد دارم... می‌خوام... لطفـــاً.
یونگی پوزخندی زد و:
- فعلاً قراره یکی رو تنبیه کنم.
و بعد سمت میزش رفت و کشویی که همیشه قفل بود رو باز کرد و دیلدوی صورتی رنگی رو خارج کرد.
جونگ‌کوک با دیدن اون دیلدو فاکی تو گوشه‌ترین نقطه کاناپه جمع شد و:
+ هی یونگیا تو که نمی‌خوای ازون استفاده کنی هوم؟
- الان نه... ولی پایان کارم استفادش می‌کنم.
+ ها!
یونگی عصبی روی پسرک خیمه زد و کلاهک دیکش رو بین دو انگشتش فشرد.
که جونگ‌کوک داد دردناکی کشید.
یونگی پوزخندی زد و:
- دوست داری تنبیه بشی بیبی بوی نه؟
+ نه... نه... یونگیا.
- هوم؟
+ من... من فقط... نیازت دارم.
انگار که دلش به رحم اومده بود، دستش رو ول کرد و جونگ‌کوک نفس راحتی کشید.
ولی یونگی ازش رو گرفت.
- شرمنده... خبری از بوسه و عشق بازی نیست.
جونگ‌کوک عصبی چنگی به موهای یونگی زد و صورتش رو چرخوند سمت خودش.
+ کمتر ساک بزن... هرچقد هم بخوای تنبیه کنی من از لب‌هات نمی‌گذرم فاکینگ یونگی.
و بی‌معطلی لبش رو، روی لب‌های یونگی کوبوند و شروع کرد به بوسیدنش.
حداقل تا قبل اینکه زبون جونگ‌کوک دهانش رو فتح کنه.
صدای بوسه خیسشون کل اون اتاق رو برداشته بود و جونگ‌کوک آروم داشت از دست شلوار مزاحم یونگی خلاص می‌شد.
یونگی کلافه به بوسشون پایان داد که لب‌هاشون با صدای دل انگیزی از هم جدا شد و سریعاً از دست شلوار و باکسر و اون تیشرت فاکیش خلاص شد.
تا اومد روی جونگ‌کوک خیمه بزنه، جونگ‌کوک اون رو، روی کاناپه پرت کرد و نشست روی شکمش.
همون‌طور که باسن گردش رو، روی دیک سخت شده یونگی تکون می‌داد لیسی به گردنش زد و آروم سرش رو سمت نیپلای صورتی و خوردنی یونگی برد و شروع به مکیدنشون کرد.
یونگی که به هرچیزی جز تنبیه‌کردن این بد بوی فکر می‌کرد، سعی در کنترل صداش داشت؛ ولی در برابر جونگ‌کوک کنترل صداش واقعاً کار دشوار و سختی بود.
جونگ‌کوک به آرومی پاهاش رو، روی زمین گذاشت که باعث شد سرش رو به روی دیک متورم و سخت شده دوست پسر عزیزش قرار بگیره.
انگشت‌های کوچکش رو دور عضوش حلقه کرد و زبون داغش رو، روی طول دیکش کشید.
- آه فاک جونگ‌کوکا... بکن توی دهنت اون لعنتی رو.
جونگ‌کوک لبخندی از روی رضایت زد و کل حجم عضو پسر رو، توی دهانش برد و به یک‌باره خارج کرد.
جونگ‌کوک شیطون خندید و کارش رو چند باری تکرار کرد تا صبر یونگی رو بسنجه.
پس سر جونگ‌کوک رو بین دست‌هاش گرفت و شروع کرد به ضربه زدن تو اون دهن فاکیش و جونگ‌کوک فقط دهانش رو باز نگه داشته بود تا دندونش، اذیتش نکنه.
دیکش رو خارج کرد و جونگ‌کوک رو، روی کاناپه کوبید.
جونگ‌کوک پشت به دوست پسرش روی کاناپه خم شد و منتظر عضو پسر بود.
- شت... لوب ندارم.
- مطمئنی؟!
+ اوهوم.
پسر بزرگتر انگار به کل فراموش کرده بود که قصد تنبیه کردنش رو داشت که به دنبال لوب می‌گشت.
یونگی پشت جونگ‌کوک قرار گرفت و بعد از خیس کردن سر دیکش با سوراخ نبض دار جونگ‌کوک، آروم آروم واردش شد.
یونگی نگران از صدای بلند دوست پسرش
دستش رو، روی دهن جونگ‌کوک گذاشت و به آرومی ضربه‌هاش رو شروع کرد.
بعد چند دقیقه که مطمئن شد پسرکش قرار نیست داد بزنه دستش رو برداشت تا صدای شهوانی دوست پسرش رو بشنوه.
ضربه‌هاش به دلیل نزدیک بودنش تند شده بود و جونگ‌کوک این بین بریده بریده نالید:
+ منم... می‌خوام... بیام.
یونگی که دلش به رحم اومده بود با هر ضربه دیک دوست پسرش رو هم پمپ کرد تا هردو همزمان به کام برسن و طولی نکشید که صدای دلفریبشون توی کل اتاق پیچید.
هردو پسر تمام توانشون رو برای کام شدن دوست پسرش استفاده کرده بود و حالا بی‌حال روی هم افتاده بودن.
یونگی با صدای بی‌حالی نالید:
- کیه؟
• یونگی هیونگ اگه کارتون تموم شده بیاید ضبط و بریم، استف‌ها رسماً خشک خشک گاییدنمون.
- ۵ دقیقه دیگ میایم.
یونگی بی‌حال بلند شد و همون‌طور که لباس می‌پوشید جونگ‌کوک هم بلند کرد.
ولی لحظه آخر چشمش به دیلدو افتاد و رو به جونگ‌کوک گفت:
- قمبل کن.
+ هی... یونگی.
- قمبل کن جئون جونگ‌کوک.
+ با... باشه.
جونگ‌کوک به کمرش قوس داد و باسنش رو آورد بالا.
یونگی با آب دهانش سر دیلدو رو کمی خیس کرد تا راحت تر وارد پسرکش بشه و آروم آروم دیلدو رو وارد جونگ‌کوک کرد و به ناله‌های از روی درد جونگ‌کوک اهمیتی نداد.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 10:08


بعد به شاهکارش نگاه کرد و:
- تا زمانی که ضبطمون تموم بشه و برگردیم خونه حق نداری درش بیاری و به نفعته کسی نفهمه.
جونگ‌کوک فقط سری به معنای باشه تکون داد و بعد پوشیدن لباسش، همونطور که تلاش می‌کرد از درد لنگ نزنه با یونگی به سمت مکان ضبط رفتن.
-شیم

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

27 Jan, 07:08


خیلی حرف‌ها مونده که هیچ‌وقت نمی‌تونم بهت بگم.

"YoonKook"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

23 Jan, 07:43


پسرک مونارنجی این‌دفعه بیشتر از هر دفعه دیگه‌ای از کاری که می‌خواست انجام بده مطمئن بود.
اون یه بازیگر معروف بود که همه آرزوی یک بار همخوابی باهاش رو داشتن.
ولی امان از بادیگارد فاکی‌ش که هیچ جوره قانع نمی‌شد که پسرک رو به فاک بده.
ولی امشب...
همون شبی بود که قرار بود یونگی تیر آخر رو بزنه.
همون‌طور که اتاقش رو لامپ آبی رنگی روشن کرده بود.
به حموم رفت تا بدنش عطر دل‌فریبی داشته باشه.
وقتی که از حموم خارج شد با حوله‌ای که به دور کمرش بسته‌ بود از اتاقش خارج شد.
این رو خوب می‌دونست که اون تهیونگ فاکی چقدر از این که پسرک بدنش رو‌ درون عمارتش به نمایش بذاره بی‌زاره؛ اما پسر اهمیتی نمی‌داد.
همون‌طور که از پله‌ها پایین می‌رفت، صدای عصبی تهیونگ رو پشت سرش حس کرد:
- مین یونگی!
تن صدای عصبی‌ش نشون می‌داد که یونگی به اون چیزی که می‌خواد رسیده.
چرخید سمت تهیونگ و با حالت صورت بی‌حسی نگاهش کرد.
- هزار بار گفتم لخت توی این خونه فاکی نگرد.
+ لخت! من که برهنه نیستم جناب کیم.
- پس برهنگی از نظر تو یعنی چی؟
یونگی در یه حرکت، حوله دور کمرش رو باز کرد.
+ برهنگی یعنی این جناب.
تهیونگ با عصبانیت شدید سمت یونگی اومد و پسر رو، روی دوشش انداخت و به سمت اتاقش رفت.
یونگی رو، روی تختش پرت کرد و:
- به‌خودت بیا یونگی.
و عقب گرد کرد که بره؛ ولی یونگی مچ دستش رو گرفت و تهیونگ رو، روی خودش پرت کرد.
فاصله صورت‌هاشون به سانتی متر رسیده بود و نفس‌هاشون درون صورت‌های همدیگه خالی می‌شد.
یونگی در دوسانتی لب‌های تهیونگ لب زد:
+ می‌خوای به خودم بیام؟
تهیونگ آب دهانش رو قورت داد و:
- اوهوم.
+ پس با من بخواب.
- ولی....
+ هیـــش... اگه برای تو باشم... قول می‌دم حتی تو فیلم‌هایی که صحنه کیس هم داره بازی نکنم.
- من بادیگاردتم.
+ بادیگاردها هم قلب دارن.
- یو...
پسر کوچک کم طاقت لب‌های شیرین پسر بزرگ رو به دهن کشید و شروع به بوسیدنش کرد.
به قدری بوسیدن رو درون فیلم‌هاش امتحان کرده بود که به شدت حرفه‌ای بود‌.
پس وقتی همراهی از پسر بزرگ‌تر ندید، زبانش رو از بین حصار دندون‌هاش رد کرد و به دور زبان تهیونگ پیچید.
و همون‌طور که از زبونش مک می‌زد جاش رو با پسر عوض کرد.
درست روی عضو پسر نشست و‌ سخت شدن عضوش رو حتی از روی شلوارش حس می‌کرد.
آروم شروع به حرکت دادن پایین تنه‌ش کرد و همزمان به زبون تهیونگ مک‌های عمیق می‌زد.
آروم زبونش رو از گوشه لب پسرک تا روی گردنش کشید و شروع به مکیدن و بوییدن گردنش کرد.
- فاک... فاک یونگی.
تهیونگ عصبی یونگی رو، روی تخت کوبید و روش خیمه زد.
- جوری به فاکت می‌دم که دیگه جرأت نکنی تحریکم کنی.
در یه حرکت شلوار و باکسرش رو کند و سرش رو به سمت ورودی نبض دار پسرک برد و لیسی بهش زد.
یونگی از لذتی که به جونش افتاده بود هیسی کشید و تهیونگ با سرعت به ورودی نبض دار پسرک زبون می‌زد و‌ همزمان عضو پسر رو پمپ می‌کرد.
+ اوه... فاک... ته‍... تهیونگ لطفاً.
تهیونگ با لخند نگاهش کرد و؛
- چی می‌خوای رئیس؟
+ عضوت رو... کل حجمش رو.
- فکر نکنم تحملش رو داشته باشی.
+ لـــطفاً
- چطوره به‌خاطر تحریک کردن‌هات و غیب شدن‌هات تنبیه‌ت کنم پسر کوچولو؟
+ چی؟
و تهیونگ بی‌رحمانه کل حجمش رو یک ضرب وارد یونگی کرد.
و باعث شد صدای داد از روی درد یونگی بلند بشه و قطره اشکی بریزه.
تهیونگ عصبی پای راست پسرک رو خم کرد و با گرفتن گردنش شروع به ضربه زدن کرد.
- به نفعته... آه... همزمان با من... آه فاک... کام شی.
یونگی با شنیدن این حرف دستش رو به عضوش رسوند و شروع به پمپ کردنش کرد.
و طولی نکشید که هر دو کام شدن و تهیونگ بی‌حال  روی تخت افتاد.
-شیم

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

20 Jan, 10:07


توانتخاب‌منی.می‌دونی‌که؟

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

16 Jan, 09:10


You have to create wealth first in your mind and then in your outer world‌‌

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

13 Jan, 12:43


رهاکردن‌خاطرات‌سخت‌ترین‌کاری‌که‌باید‌حتما‌انجامش‌بدی.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

13 Jan, 08:46


- دلتنگ‌تر از اون چیزی‌ام که فکرش رو بکنی.
+ فقط چند ماه دیگه تحمل کن دارلینگ.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

11 Jan, 16:30


با توجه به اینکه به خاطر امتحانات چنلای همتون ریزش کرده و افت سین هم داشتید تیم تب آلِن باز برای احیا و رشد دوباره‌ی چنلاتون اومده💋 تا پایه‌های جدید بگیره و تبادلات لیستی خطی، فولدری، اتحاد و .... پیش ببره.

تمامی آمارها بین +100 تا +10k و بالاتر

موضوعات کیپاپ، فیکشن، بی‌ال، کاپلی، مانهوا، تم و پک لنگوئج و مودبرد، انیمه و انیمیشن، فیلم و سریال، mbti، تکست، فن آرت و .... چنلاهای از این دسته.

همگی با همکاری و کمک هم میتونیم چنلاتون‌‌‌و بدون هزینه رشد بدیم.
https://t.me/HalanTab
https://t.me/HalanTab

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

10 Jan, 16:18


- خودت رو چجوری معرفی می‌کنی؟
+ سلام، من مین سوکجین هستم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

10 Jan, 09:36


- مگه من چکار کردم؟
+ تو روحت رو به کس دیگه‌ای دادی.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

06 Jan, 07:58


+ هیونگ.
- نقطه‌ی امنِ هیونگ.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

02 Jan, 08:55


+ بهش گفتی که اذیتت می‌کنه؟
- نه.
+ چرا؟!
- چون نمی‌خواستم حس ناکافی بودن داشته باشه و آسیب ببینه.
+ بهم بگو یونگی، جونگ‌کوک هم حواسش بود که با حرف و رفتارش بهت آسیب نزنه؟
- نه.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

29 Dec, 15:14


تولد تهیونگی‌مون مبارک.❤️🎀

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

26 Dec, 11:50


" هربار یادم می‌ره که دیگه ندارمت. "

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

23 Dec, 08:30


"اون‌قدر خوشگلی دین و ایمونم؛
که حس می‌کنم باید برای داشتنت، هر روز نماز شکر بخونم."
Shim.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

19 Dec, 11:34


ای‌کاش یکی بود تا از تو خبری بهمون می‌داد، پسرکِ ماه‌رخِ من.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

16 Dec, 08:35


چطور تونستی عشق توی هر کلمه‌ام رو نفهمی؟ چطور تونستی حتی بهم فرصت اینکه خودم رو بهت نشون بدم رو ندی؟ جین هیونگ، نمی‌تونی حتی تصورش رو بکنی که چقدر برام سخت بود تا با خودم کنار بیام و بهت بگم که دوستت دارم و اون‌وقت تو... حتی نذاشتی خودم رو بهت ثابت کنم و به راحتی ردم کردی، ای‌کاش می‌فهمیدی که چقدر برام سخت بود تا حرف دلم رو بهت بزنم.
_شیم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

12 Dec, 05:16


"Tell the world that you are the best with your behavior and actions‌‌"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

09 Dec, 07:45


اون‌می‌دونه‌که‌وقتی‌نیستش‌زیر‌من‌ناله‌می‌کنی‌جونگ‌کوکا؟!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

05 Dec, 06:39


"همیشه‌ته‌قلبت‌فکر‌می‌کردی‌برمی‌گردم‌نه؟!"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

03 Dec, 15:20


این تم سوکجینی هدیه‌ی من به شماها، به مناسبت تولدش.🥂🥹
https://t.me/addtheme/YnnxcdqarBGV9ZPq

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

02 Dec, 18:01


دوست‌دارم‌مثل‌همیشه‌فریادبزنم‌که‌تومال‌منی‌وکسی‌حق‌نداره‌اذیتت‌کنه.
اماانگاراین‌بار‌خودم‌اذیتت‌کردم‌که‌دیگه‌مال‌من‌نیستی!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

02 Dec, 09:56


یه نگاه به خودت بنداز! ببین چقدر من رو دم‌دستی دیدی که الان اینجام.
ببین چقدر فکر کردی من همیشه هستم که الان اینجام.
آره! من دیگه الان هیچ‌جایی کنارت ندارم، نه برای اینکه تو نخواستی؛ برای اینکه تو ندیدی که چقدر عمیق تو لحظه به لحظه‌ات حضور داشتم و حالا... برای پشیمونی خیلی دیره مین.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

28 Nov, 09:18


- چرا باورم نمی‌شه دوستم نداشتی؟
+ دوستت داشتم.
- چرا باورم نمی‌شه دوستم نداشتی؟
+ دوستت داشتم.
- چرا باورم نمی‌شه دوستم نداشتی؟
+ تو نمی‌خوای باور کنی که دوستت داشتم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

25 Nov, 07:41


-چرا دوستم داری؟
+چون تو روح منی.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

21 Nov, 06:29


"من‌عاشقتم."
"شایدبایدازفعل‌گذشته‌استفاده‌کنی؟"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

18 Nov, 08:51


هیونگ! خیلی دلم می‌خواد درست مثل قبل صفحه‌ی چتمون رو باز کنم و از روزمرگی‌هام برات بنویسم، از ترس‌هام بهت بگم و تو از پشت اون گوشی لعنتی من رو در آغوشت بکشی و آرومم کنی.
تو با همه برام فرق داشتی یونگی هیونگ، تو مکان امن نامجونت بودی، تنها مکان امنش...
اما؛ نمی‌دونم چی‌شد یا اصلاً چرا این‌جوری شد؛ ولی... انگار دیگه نخواستی من رو.
شاید همیشه درد داشتنم خسته‌ات کرده بود، شاید همیشه ضعیف بودنم خسته‌ات کرده بود، شاید هم...
نمی‌دونم، فقط... بدون دل نامجونی خیلی برات تنگ می‌شه.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

14 Nov, 12:31


"توکه‌فکرنکردی‌چون‌ترکت‌کردم‌احساس‌شیرینی‌که‌بینمون‌بود‌رو‌یادم‌رفته؛نه؟!"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

11 Nov, 13:14


+ تو عــاشقم بودی، چجوری تونستی از من بگذری؟
- من از کــس‌هایی گذشتم که نفسم بهشون وصل بود، پس گذشتن از تویی که بهم آسیب زدی اصلاً سخت نبود!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

07 Nov, 13:09


I hurt you? Right! But I swear I won’t last one day without you

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

04 Nov, 16:38


دلم‌برای‌باتوبودن‌تنگ‌شده.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

31 Oct, 13:24


Its very easy to say that you have forgiven him, but forgiveness is beyond these words‌‌

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

28 Oct, 15:16


جین هیونگی، وقتی می‌گم از همه خسته شدم.
می‌خوام همه رو بندازم دور، وقتی می‌گم دلم می‌خواد از همه فرار کنم.
تو "همه" نیستی.
یونگی‌ت اگه بخواد فرار هم کنه، دست‌های تو رو می‌گیره و بعد فرار می‌کنه.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

24 Oct, 08:15


می‌دونی یونگیا، تو تنها هیونگی بودی که همیشه باهام جوری رفتار می‌کرد که انگار من تکیه‌گاهشم.
تو بهم اجازه دادی حس کنم تکیه‌گاه بودن چه‌جوریه.
تو من رو بزرگم کردی، بهم پروبال دادی و برام عاشقی کردی‌.
اما چرا الان نیستی؟ چرا نیستی تا نامی کوچولوت رو در آغوشت بکشی و بگی چیزی نیست، هیونگ کنارته:)

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

17 Oct, 18:35


جوری دوستت دارم که کسی نداره.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

17 Oct, 10:15


بابت تمام کنارت بودن‌هام، بابت تمام پناه شدن‌هام، بابت تمام گوش شنوا بودن‌هام، بابت تمام آروم کردنت‌ها، بابت تموم پشتت در اومدن‌هام، ازت معذرت می‌خوام.
نمی‌دونستم جنبه‌اشون رو نداری.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

14 Oct, 10:44


- عاشقتم.
+ چقدر؟

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

12 Oct, 15:13


تولد جیمینی خوشگلمون مبارک.🤩🤩

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

10 Oct, 10:43


"خـــیلی‌دوستت‌داشتم‌اما‌نخواستی‌دوستت‌داشته‌باشم‌خب‌پس‌چی‌کار‌کـــنم؟"

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

10 Oct, 09:44


نگاهش رو از چشم‌ها تا لب‌های پسر کشوند و ادامه داد:«نمی‌خواستم متقابلاً ترکت کنم، یعنی اصلاً دل ترک‌کردنت رو نداشتم نیاز؛ اما اینکه یواشکی حواسم بهت باشه و یواشکی چکت کنم خیلی عذاب‌آوره نیاز؛ پس فکر کنم یواشکی بهت فکر کردن بهتر از همه‌ی یواشکی‌ها باشه، نه نیاز؟»

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

07 Oct, 16:57


رهاکردن‌خاطرات‌سخت‌ترین‌کاری‌که‌باید‌حتما‌انجامش‌بدی.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

07 Oct, 16:53


اشتباه من این نبود که تا آخرین لحظه آسیب‌هایی که زدی رو نادیده گرفتم.
اشتباه من این بود که دیدم اهمیت نمی‌دی، دیدم خودخواهی، دیدم حسودی، دیدم نظر من برات ذره‌ای اهمیت نداره و بازهم به رسم خاطراتی که وجود داشت، پیشت موندم و تهش اونی که ترک شد من بودم.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

03 Oct, 12:48


حتماً باید تا شکستن قلب من پیش می‌رفتی هیونگ؟

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

30 Sep, 17:42


ふるさと🦌
فوروساتو
ژاپنی- جایی که قلب ما آرزویش را دارد...🦋

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

30 Sep, 11:30


هوم؟!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

26 Sep, 18:39


مهمترین انگیزه من اینکه که نمیخوام مثل بقیه معمولی زندگی کنم‌‌.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

23 Sep, 05:50


قبل اینکه تصمیم بگیری دست کسی رو بگیری، اول از احساسات خودت مطمئن شو.

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

19 Sep, 18:23


اگه خوش‌حالی‌هات و لبخندهات و حتی ذوق کردن‌هات رو با رفیق‌هات به اشتراک می‌ذاری؛ اما موقع ناراحتی و غم و دردت تنهایی از پسش برمیای.
کافیه من رو یادت بیاد، باشه؟

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

16 Sep, 12:33


غسان کنفانی خیلی پدرانه نصحیت میکنه:
به کسی که برایت نمینویسد،
مزاحم روزهایت نمی‌شود، درباره ات نمیخواند، مهم ترین تاریخ های تورا حفظ نمیکند
و زندگی ات را پر از کارهای شگفت انگیز نمیکند وابسته نشو!

𝐒𝐄𝐄𝐒𝐀𝐖

12 Sep, 19:19


آغوش تو قطعا امن‌ترین مکان برای منه-

1,533

subscribers

995

photos

268

videos