اشعارخوانده شده حاج آقامنصور @mansoorararzi_sher Channel on Telegram

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

@mansoorararzi_sher


سلام
بنام خدای محرم
عضوشوید
اینجا سعی میشود اشعارخوانده شده حاج آقامنصوربمناسبت درج شودبرای دسترسی راحت ترروضه خوان ها
عزیزان رابرای استفاده دعوت کنید
👇👇👇👇
ارتباط: shahe_najaf@

اشعارخوانده شاه نجف (Persian)

با عرض سلام و احترام به تمامی دوستان علاقه‌مند به شعر و ادبیات، امروز ما به شما کانال تلگرام 'اشعارخوانده شاه نجف' را معرفی می‌کنیم. این کانال با نام کاربری @mansoorararzi_sher توسط حاج آقامنصور تاسیس شده است. در این کانال، سعی شده است که اشعار خوانده شده حاج آقامنصور به مناسبت‌های مختلف منتشر شود. عزیزانی که علاقه‌مند به شعر و ادبیات هستند، دعوت به عضویت در این کانال می‌شوند. اگر به دنبال یافتن دسترسی آسان‌تر به آثار شاعران بزرگ هستید، حتماً به این کانال ملحق شوید. برای ارتباط با مدیریت کانال و ارسال نقدها و پیشنهادات، می‌توانید با ایمیل shahe_najaf@ ارتباط برقرار کنید. منتظر حضور گرم شما در این کانال شعر و ادبیات هستیم!

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

06 Jan, 17:02


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۱۱ دی ماه ۱۴۰۳

بعید بود به دل اعتنا نمی کردم
غمی برای خودم دست و پا نمی کردم

کسی شکستن قلب مرا نمی فهمید
اگرچه آینه بودم ، صدا نمی کردم

به انتظار نشستن ، عجب مکافاتی‌ست
گُمانِ این همه تأخیر را نمی کردم

من خراب کجا وُ خرابِ یار شدن...
زمان عقب برود ، ادّعا نمی کردم

گناه‌کاری من مایه ی عذاب تو شد
وفا که هیچ...،نمی شد جفا نمی کردم؟!

هزار مرتبه کج رفتم و تو بخشیدی
ولی چه فایده ، من که حیا نمی کردم

همیشه رِخوَتِ من دور کرد از تو ، مرا
همیشه تنبلی ام را بهانه می کردم!

اگر وصال تو یکبار سهم من بشود
تو را دقیقه ای از خود جدا نمی کردم

برای کُشتن من یک اشاره‌ات بس بود
قسم به جدّ تو ، چون و چرا نمی کردم

هنوز هم که هنوز است ، دوستت دارم
وگرنه این همه " آقا ! بیا "...، نمی کردم

خوش است اگر برسد دست من به خاک نجف...
غبار صحن علی را رها نمی کردم

تمام لذت من بوسه بر ضریح علی‌ست
فقط به دیدن آن اکتفا نمی کردم

دلم گرفته ، علاجش کجاست؟! نزدِ حسین...
چگونه آرزوی کربلا نمی کردم !
▪️
▪️
مگر تنش چِقَدَر زیر نیزه‌ها ، پاشید...
خیال آمدن بوریا نمی کردم

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

03 Jan, 08:14


مراسم مناجات و قرائت دعای کمیل
🔹شب لیلة الرغائب
🕌 مسجد ارک تهران

۱۴دی ماه ۱۴۰۳

بگو ز بخشش آلوده‌ها خبر بزنند
دوباره نوبت بیچاره‌هاست در بزنند

صدای وا شدن میکده می‌آید باز
حواله شد مِی ما را به چشم تر بزنند

دل شکسته برای فقیرها گنج است
گذاشتیم که مردم به ما ضرر بزنند

یکی صدای مرا تا کریم‌ها ببرد
ثواب دارد اگر به مریض سر بزنند

اگرچه یک شبِ حاجات ما روا شده است
من آرزو به دلم مانده که تَشَر بزنند

چه می‌شود که گداها همین شب اول
دم ضریح علی ناله سحر بزنند

همیشه آرزوی بچه‌های بد این است
یکی دو بوسه روی صورت پدر بزنند

حرم ببر نبری باز می‌روم از دست
چه می‌شود دَلِه‌ها پرسه دور و بر بزنند

فدای آنکه فدایی او سلیمانی است
کسی که با مددش در دل خطر بزنند

علاج درد مریض حسین کرب و بلاست
حسین گفته به جان‌های ما شرر بزنند

هزار و نهصد و پنجاه ضربه را می‌شد
مگر به پیکر بی‌جان یک نفر بزنند؟

کنار فاطمه که دست بر کمر دارد
نشسته اند همه نیزه بر کمر بزنند

به سنگ‌ها حَرجی نیست پیرمردان هم
خمیده اند عصاهای بیشتر بزنند

قرار بود که دور از حرم شهید شود
نه اینکه خواهر او را همان قدر بزنند

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

01 Jan, 11:02


https://www.instagram.com/p/BuuNqXoHLPR/?igshid=1y2d7uq2uj15d

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

01 Jan, 10:59


ی که هلال رجبی مه این الرجبیون تویی
ای همه ی هست نبی مه این الرجبیون تویی
فاطمه را ذکر لبی مه این الرجبیون توی
شیر خدا یا مولا نور هدا یا مولا
شمس ولا یا مولا سیدنا یا مولا
سیدنا یا مولا


ای که هلال رجبی،مه این الرجبیون تویی2
ای ثمر علم نبی،مه این الرجبیون تویی
درهمه دم ذکر لبی مه این الرجبیون تویی
دلبر من یا باقر ... 2 
سرور من یا باقر ...
حجت حق یا باقر ...
یاور من یا باقر ...
خوش آمدی یا باقر ... 4
دلبر من یا باقر ... 2 
سرور من یا باقر ...
حجت حق یا باقر ...
یاور من یا باقر ...
خوش آمدی یا باقر ... 4



ما همه گمکرده رهیم به ره دوست نشانی تویی
بر دل هر پیر و جوان شعف و شور جوانی تویی
کعبه ز تو مفتخر است قمر رکن یمانی تویی
روح شرف یا مولا اصل و هدف یا مولا
شاه نجف یا مولا گنج سخا یا مولا
سیدنا یا مولا

جان به فدای کرمت ساقی باده کوثر تویی
کعبه دلهاحرمت جان زهرا و پیمبر تویی
به دست مهدی علمت یاور ملت و رهبر تویی
سایه تو یا مولا بر سر ما یا مولا
آبروی یا مولا کشور ما یا مولا
سیدنا یا مولا

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

27 Dec, 15:45


▪️ مناجات با خدا
💠مـراســم هـفتگـی مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌مسجد ارک تهران
📆۰۷ دی ماه ۱۴۰۳

وقتی شمار توبه ام ، در صد مُجلّد نیست
یعنی که العفو من آنگونه که باید نیست

هرچند تاریک از گناهانیم ، اما شکر
ما را به غیر از خيمه خورشید مقصد نیست

ما را حواله ، بر کس دیگر مده ، زیرا
جز بر در این خانه ما را رفت و آمد نیست

خورشید آل فاطمه، خیلی هوا سرد است
بی سرپناهان را اگر ، طالع شوی بد نیست

از آسمان گر سنگ بارد ، راه ما این است
عاشق به لطف عشق یک لحظه مُرَدّد نیست

در کوچه لیلی ، ثُبُوتِ در قدم شرط است
مجنون نظر بر غیر اندازد ، مُؤَيَّد نیست

قید تعلق را بزن، در قید مهدی باش
در قید دنیا ، پای پیمانش مقید نیست

هیهات از ، طوفان فتنه در امان باشد
هرکس اسیر موج آن زُلْفِ مُجَعَد نیست

گفتم به حق مرتضى ، فوراً مرا بخشید
زیرا از او محبوب تر در نزد ایزد نیست

شوق نجف داریم، شوق مرتضی داریم
جز وصل ، چیزی داروی این شوق بی حد نیست

یک یا علی کافیست تا شیرین شود کامم
دیگر نیازی به صد ده بار اَبجَد نیست

قطعاً اذان بي على ، عاری از توحید است
أف بر اذانی که در آن این ذکر اشهد نیست

هرکس که انگور از ضریحش خورد معراجیست
بی اشهد ان على ، راهى به مشهد نیست

یک ذره از حُبَّ اش مسلمان میکند ما را هرکس محبش نیست بر دین محمد نیست

گفتم علی ، یاد از علی کربلا کردم
کردم هوای آنکه چون او معتدل قد نیست

تكثیر شد آیینه اش در وسعت یک دشت
زین رو مجالی که به شعر من بگنجد نیست

بابای پیر کربلا را ، مقتلی ، قطعاً
جز ساعت جان دادن فرزند ارشد نیست

هر جا که چشمش گشت اکبر غرق در خون بود
دیگر امیدی که حسین از جای خیزد نیست

« آیینه پیغمبرش ، بس که مکسر شد
بين عبا که چیده شد ، هم قد اصغر شد »

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

27 Dec, 09:25


▪️ مناجات با خدا
💠مـراســم هـفتگـی مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌مسجد ارک تهران
📆۲۳ آذر ماه ۱۴۰۳

آه را با خدا خدا بنشان
عرش را پای این صدا بنشان

ظرف من خالی است کاری کن
در کف دست من دعا بنشان

تشنه گریه‌ی دم سحریم
آب در مشک چشم ها بنشان

معصیت آبروی من را برد
در دلم شوق توبه را بنشان

قلب من در گناه میسوزد
روی زخم دلم دوا بنشان

اَخم کردی سپس بغل وا کن
خوف را قبل هر رجا بنشان

هر بدی دیده ای ندیده بگیر
پرده ای روی خبط ما بنشان

من‌گرفتار این‌ مَنیَّت هام
از من این رذل را جدا بنشان

به من پَست اعتبار ببخش
روی مس، رنگی از طلا بنشان

گوشه گیری سلوک عشاق است
بنده را کنج انزوا بنشان

بهترین آرزوی من نجف است
رو به ایوان طلا مرا بنشان

پای من را بکش به بند علی
در حریمش مرا رها بنشان

ساحل امن ماست صحن حسین
کشتی ام را به کربلا بنشان

شب جمعه گریز گودال است
خلق را پای این بلا بنشان

قاتلش کاش حرف بد نزند
شمر را بی سر و صدا بنشان

زیر سُم ها حسین گم شده بود
گَرد از این برو بیا بنشان

دشت این رسم مهمانی نیست
شاه را روی بوریا بنشان

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

27 Dec, 09:24


📖 مـراســم هـفتگـی
مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌 مسجد ارک تهران

📆 30 آذر ماه ۱۴۰۳

نفَس‌های مرا وابسته‌ی آهِ دَمادَم کن
طنابِ بغض را دورِ گلویم سخت محکم کن

چه کم دارد کسی که در دلَش داغِ تو را دارد؟!
تنورِ سینه‌ام را روشن از گرمای این غم کن

به جای مالِ دنیا، گریه می‌خواهم فقط از تو
دو جُرعه اشک را در استکانِ چشم من دَم کن

پس از مُردن، لباسِ روضه‌ام نذرِ حسینیّه‌ست
تمامِ تار و پودِ مشکی‌اش را خرجِ پرچم کن

در آغوشم نمی‌گیری، چه زَجری بیشتر از این؟!
بیا با بوسه‌ای دردِ دلِ عشّاق را کم کن

همه عالَم مرا دیوانه‌ی عشقِ تو می‌دانند
اگر این است رسوایی، مرا رسوای عالَم کن

حبیب تو شدن شیرین ترین رویای نوکرهاست
پس از عمری به پایت سوختن پشت مرا خم کن

نسیم کوی تو حر یزیدی را حسینی کرد
مرا با عطر باب القبله ات یک روز آدم کن

برایم هر شبی که از حرَم دورم، شبِ یلداست
خودت این حسرتِ طولانیِ من را مُجَسَّم کن

فقیرم، کربلای این گدا را لَنگ نگذاری
بَساطِ رفتنَم را یک شبِ جمعه فراهم کن

من از تعداد زخمِ پیکرت سَر در نیاوردم
خودَت فکری به حالِ پُرسشی این‌گونه مُبهَم کن

کسی جُز تو تنِ پاشیده را جمعَش نخواهد کرد
بیا ای بوریا کاری برای جسم درهم کن

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

27 Dec, 09:17


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۰ آذر ماه ۱۴۰۳

کجایی ز هر یار یک رنگ تر
دلم گشته از سنگ هم سنگ تر
مرا با غم ات کن هماهنگ تر
نفس تنگ شد دل از آن تنگ تر
 
به من حق بده که هوایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم
 
دهان تلخ باشد عسل را چه سود
نباشیم عاشق غزل را چه سود
شمارا نبینیم عجل را چه سود
فرج خواندن بی عمل را چه سود

کجایی تو را مقتدایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

نظر کن منِ قطره دریا شوم
بیا محضرت تا کمر تا شوم
بیا سرخوش از صبح فردا شوم
دعا کن من از منتظرها شوم

لیاقت بده تا دعایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

منِ محتضر را تو امداد کن
خرابم مرا باز آباد کن
بیا خیر کن خیر اجداد کن
شبی در قنوتت مرا یاد کن

اجازه بده تا صدایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

اگر چه گدایم ولی کاهلم
گنهکارم و از شما غافلم
برای ظهور تو لک زد دلم
تو قابل بدان گرچه ناقابلم

بگو که چه کاری برایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

به قرآن اگر استخاره کنی
هوای اذان از مناره کنی
تو باید جهان را اداره کنی
سر از من اگر یک اشاره کنی

زمین را همه کربلایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

شما را به پهلوی مادر قسم
به خانه نشینی حیدر قسم
به جای جراحات خنجر قسم
به خون شهیدان بی سر قسم

محال است یک دم رهایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

بیا لشگر گریه آماده است
زمان باز دلشوره ام داده است
بیا که دلم یاد دلداده است
حرم در خطر باز افتاده است

چه با غصه عمه هایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

بیا نان ما بی شما آجر است
بیا که ز غم دیده ها پر دُر است
ببین زینبیه ز دشمن پر است
همه ترسم از غارت چادر است

چگونه از این غم رهایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

بیا که دلم زار و رنجیده است
رقیه تنش باز لرزیده است
صداها بلند است و ترسیده است
همانکه سری در طبق دیده است

چه سان رو به شام بلایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

بغل کرد سر را به جای پدر
سر شاه را شست با چشم تر
به او گفت ای آمده از سفر
حلالم کن از خاک ویران پدر

توان نیست تا جابجایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

تو رفتی و بی خواب راحت شدم
به دنبال سر در سیاحت شدم
زبان الکن و بی فصاحت شدم
پر از زخم و درد و جراحت شدم

مرا پس ببر تا دعایت کنم
بیا تا که جان را فدایت کنم

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

12 Dec, 04:59


💠مـراســم هـفتگـی مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌مسجد ارک تهران
📆۹ آذر ماه ۱۴۰۳


عمریست که چشم انتظار یک نظر باشم
خشکیده ام نگذار که بی برگ و بر باشم

در میزنم با انقطاع کامل از مردم
راهم بده نگذار دیگر در به در باشم

خون جگرهای مرا تبدیل کن بر اشک
تا در فراغ روی ماهت دیده تر باشم

تو باخبر هستی ز حال من ولیکن من
تا کی ز یار غائب خود بی خبر باشم

قول شرف دادم به قربان تو خواهم شد
ای عشق تا روز ظهور تو اگر باشم

من ریختم حالا بیا و مومن بساز از من
ایمان تفضل کن که من مرد خطر باشم

اهل خدایم کن شبیه منتظرهایت
تا در کنار سیصد و اندی نفر باشم

در گوشه ای از مسجد سهله مقیمم کن
خوب است مشغول نگاهت تا سحر باشم

هر چند خیلی مختصر یاد تو بودم لیک
نگذار که در محضر تو مختصر باشم

سودی ندارم خوب میدانم ولی آقا
من را بخر هر چند خیلی پر ضرر باشم

بد بودم اما خوبیت دست مرا بگرفت
عمری بده تا در کنارت بیشتر باشم

خیلی دلم میل نجف دارد که مشتاقم
قبل از حسینش آستان بوس پدر باشم

تا پای ایوان طلا در سجده می افتم
آنجا نمی چسبد فقط خم تا کمر باشم

حالا عنایت کن مرا کرببلایی کن
تا با تو در عرش الهی همسفر باشم

بیچاره زینب کعب نی خورد و چنین فرمود
چاره ندارم میروم دنبال سر باشم

سخت است بر من بی تو با خیل یتیمانت
با خولی و با شمر در کوه و گذر باشم

یار سرافرازم ببین با سر به زیری رفت
بر خیز با نامحرمان زینب اسیری رفت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

12 Dec, 04:51


🔸روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۶ آذر ماه ۱۴۰۳


جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد

گریه‌ها می‌کرد تا اُمّت شود بیدار... حیف
از صدای گریه‌اش اُمّت فقط بی‌خواب شد

پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود:
«ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد»...

تا پدر بود آمدن در خانه اش آداب داشت
به گواه شعله ها این کار بی آداب شد

بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد

حضرت صدّیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بی‌تاب شد

کربلا مسمار در با انشعاب بیشتر
با شتاب این بار سمت تشنه ای پرتاب شد

بعد مادر علت مرگ تمام عاشقان
آتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

12 Dec, 04:36


🔸مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۶ آذر ماه ۱۴۰۳


پروانه سوخت در دل شعله...، پری نداشت
فرجام عشق عاقبت بهتری نداشت

فرهاد را مُصیبتِ شیرین هلاک کرد
درد فراق‌دیده که درمانگری نداشت

ایمان به بازگشت تو کمرنگ‌تر شده
این شهر مثل قبل به تو باوری نداشت

گشتم سراغی از تو بگیرم ولی چه سود
جز نرخ نان کسی خبر دیگری نداشت

از این به بعد یک‌نفری آه می کِشَم
دیگر مگو که داغ تو غم‌پروری نداشت

پیرم ولی به درد ظهور تو می خورم
شاید کسی برای تو چشم تری نداشت

سر را برای آمدنت نذر می کنم
شرمنده‌ام ، گدای تو سیم و زری نداشت

طوفانِ نفس ، قایق روح مرا شکست
کشتیِ موج‌‌دیده ی من لنگری نداشت

آنقَدر بی ملاحظه ام وقت معصیت!...
اصرار بر گناه مرا کافری نداشت

من را ببخش ، خادمِ خوبی نبوده ام
این روسیاه ظرفیت نوکری نداشت

در اوج بی توجهی ام ، دوست دارمت!
دلداده ات شبیه به تو دلبری نداشت

بیچاره می شدیم اگر فاطمه نبود
سَرخورده بود کودک اگر مادری نداشت

کیفی نداشت عالم اگر که نجف نبود
لطفی نداشت خِلقَت اگر حیدری نداشت

فریاد می زنم دمِ ایوان طلا : عــلــی!
طعم مِی ضریح تو را ساغری نداشت

آشفته ام ، علاج دلم خاک کربلاست
شهری که پادشاه شریفش سری نداشت

آقا تو را قسم به پناهِ علی ، بیا
یاسی که تاب حمله‌ی زجر‌آوری نداشت
▪️
با ضربه‌‌ی لگد دو سه تا دنده خُرد شد...
دیگر مدار اهل کسا محوری نداشت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

04 Dec, 15:19


◼️مراسم عزاداری شب شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🏴 شب پنجم
🕌مسجد ارک تهران
🗓 پنجشنبه ۲۴ آبان ماه ‌۱۴۰۳

اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
بجز تو سنگ کسی را به سینه ام‌ نزدم

سرم به سنگ نخورده است، سر به راهم‌ کن
سر مرا بطلب تا نخورده بر لحدم

سوال اگر که بپرسی از اعتقاداتم
فقط محبت ذریه‌ی تو را بلدم

دم نماز رسیدم دم در خانه
که از قنوت نماز تو پُر شود سبدم

ولی علیست ولی بوده ای ولی علی
حدیث قدسی لولاک بهترین سندم

مقام درک وجودت طریق سِیر علیست
تو خالق عدمی و علی امیر عدم

گدای لقمه‌ی نان علی من الازلم
فقیر پشت در خانه ات الی الابدم

اگر تراب قدوم ابوتراب شوم
سپرده ای که کنند از پل صراط ردم

به جز تو هیچکسی نیست شافع برزخ
به لطفِ مِهرِ تو خوب است برزخ جسدم

زمان قحطی اشک آتشم‌ دوچندان است
ببین برای تباکی چقدر در صددم

به سادگی نه که از پشت درب شعله وری
رسیده از تو به من ذکر یا علی مددم

میان روضه‌ی احراق باب و کوچه‌ی تنگ
مرا ببخش که محکم به صورتم نزدم

مسیر خانه به مسجد شده پُر از لاله
مشخص است اذیّت شدی قدم به قدم

کنار جعبه‌ی خیاطی تو گریه‌کنِ
حصیر کهنه‌ی اهداییِ بنی اسدم

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

04 Dec, 15:17


◼️مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🏴 شب چهارم
🕌مسجد ارک تهران
🗓 چهارشنبه ۲۳ آبان ماه ‌۱۴۰۳

زهراست آن که عرش خدا بوده محفلش
تعظیم کرده اند ائمه مقابلش

روح الامین در اوج تعالی و قرب خود
شد مفتخر به خادمیِ بین منزلش

جز او کدام زن، شب عقدش عطا نمود
پیراهن عروسی خود را به سائلش

او را خدا به مصحف خود مدح کرده است
این شعرهای ما که ندارند قابلش

بوسه به دست اُم ابیها زدن شده
بالاترین مقام نبی در فضائلش

مشمول رحمت است کنار پل صراط
هر کس دعای حضرت زهراست شاملش

وقت هجوم، حرمت او حفظ شد؟ نشد
تا روز حشر لعنت شیعه به قاتلش

افتاد درب سوخته روی گل علی
تا که شود به لحظه ی پیکار، حائلش

جا خورد فضه تا که به زهرا نظاره کرد
تغییر کرده بود ز بس که شمایلش

باری شبیه شیشه، زمان شکستنش
تحمیل می کند چه غمی را به حاملش

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

02 Dec, 15:48


🔸روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳

کجاست فاطمه ام، یار و غمگسار علی
همان که بود مداوای حال زار علی

کجاست فاطمه ام تا ببیند این مردم
زدند طعنه به قلب جریحه دار علی

به خنده گفت مغیره نگاه کن قنفذ
بعید باشد اگر پا شود دوباره علی

به خشت کوچه، رد خون، به من چنین فهماند
چه دردها که به دل ریخته، نگار علی

به دست میوه فروش مدینه در بازار
انار دیدم و گفتم: کجاست یار علی

کسی به تسلیت ما نیامد و ای کاش...
خودش دوباره بیاید، شود قرار علی

به زینبین غریب و به ناله ی حسنین
محل نداد کسی، پیش چشم تار علی

به جای فاطمه، با چاهِ بی کسی گویم:
نگاه کن که گره خورده بد به کار علی

دری که سوخته و بستری که گلدار است
شده فقط کمی از درد بیشمار علی

میان قبر، خودم را نهاده ام، در اصل...
مزار فاطمه باشد همان مزار علی

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

02 Dec, 15:43


🔸مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۹ آبان ماه ۱۴۰۳

هر بار نفس می کشم آهی گذرا را
سر می کشم انگار، کمی جام بلا را

من غافلم از شاخص آلودگی نَفْس
از فرط گنه کرده ام آلوده هوا را

سرگرم همه بودن ما جرم کمی نیست
معدوم کن این برگه ی محکومی ما را

این سُرب، کجا؟ سُرب مذابی که شنیدیم!
هر روز کنم با نَفَس تنگ، مدارا

دلْ، تنگ ... نَفَس، تنگ ... جهان، تنگ تر از تنگ
وا کن روی بیمار حرم، پنجره ها را

یک تازه نفس کاش می آورْد سحرگاه
با گرد و غبارش، طرفم کرببلا را

مادر نفسش در نمی آمد ولی انگار
تا حبس شدم باز، فرستاد دعا را

دیشب تب هجران علی بستری ام کرد
بردند نجف، عاشق ایوانِ طلا را

آخر علیِ عرش نشین، خانه نشین شد
دیدند تن دختر او رخت عزا را

نفرین به در و سیلی و میخی که گرفتند
آن دلخوشی پنج تن آل عبا را

گفتند علی آمده شب بین مدینه
با هفت نفر دفن کند آن قد تا را

بیهوده سرش نیست روی تربت زهرا
بی فاطمه دارد علی از صبح، کجا را؟

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 03:25


#دعای_کمیل
#روضه

نوبت به کربلای تو و محشرت رسید
از سمت عرش گریه کنان مادرت رسید

شد پاره پاره جگرت پخش بین دشت
اینجا عبا به داد علی اکبرت رسید

تیر سه شعبه ای که برای شکار بود
آخر به چشم ساقی آب آورت رسید

هل من معین تو به عوالم رسیده بود
اما به داد کسی ات اصغرت رسید

ای کشته ی غریب دوشنبه شنیده ام
هنگام دست و پا زدنت مادرت رسید

یک یادگار از تو به جا مانده بود حیف
آن هم به ساربان جفا پرورت رسید

ده اسب روی پیکر تو راه رفته بود
وقتی که روز یازدهم دخترت رسید

نامسلمین برای خدا سر بریدنت
ممنون راهبیم به داد سرت رسید

آورده اند ناله زهرا بلند شد
در شهر شام تا قدم خواهرت رسید

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 03:24


🔸 مناجات با خدا
💠مـراســم هـفتگـی مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌مسجد ارک تهران
📆۲۵ آبان ماه ۱۴۰۳

پاک بودم روزگاری عصمتم از دست رفت
دُرِّ وادی تو بودم قیمتم از دست رفت

سیدی یادت می آید درد و دلهای مرا
از خجالت شور و شوق صحبتم از دست رفت

پای درس عشق بودم با شکوه و افتخار
پای درس نفس رفتم قدرتم از دست رفت

هر چه دارم از دو قطره اشک دارم
چشم من بی معرفت شد ثروتم از دست رفت

تا تو بودی بی نیاز از دیگران بودم علی
تا به دنیا خو گرفتم عزتم از دست رفت

شب نشینی رو به ایوان نجف یادش بخیر
رفته رفته اشتیاق و الفتم از دست رفت

لذت دنیا و عقبا عشق بازی با علیست
دل به این و آن سپردم لذتم از دست رفت

روزها ناد علی و شب به شب اشک سحر
روزگاری بود اما خلوتم از دست رفت

جان زهرا بنده آلوده ات را پاک کن
بارها توبه شکستم بیعتم از دست رفت

هر چه باشد با حسین عمری رفاقت داشتم
باز هم با گریه بر او غفلتم از دست رفت

قافله میرفت و دختر بچه ای با عمه گفت
تا عمو افتاد خواب راحتم از دست رفت

من فقط بابای خود را خواستم سیلی چرا؟
مثل زهرا بین‌مردم‌ حرمتم از دست رفت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 03:09


▪️روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۳

به جای مرگ کمی پیشه کن مداوا را
بهشت خانه،جهنم نساز دنیا را

محل بده نفسی التماس چشم مرا
مکش ز دست علی دامن تمنا را

فقط نه خانه ما بی تو عرش تاریک است
به دست شب ندهی روز روشن ما را

تب عروج گرفتی به آسمان یعنی
زمین نداشت لیاقت حبوط زهرا را

نرفتن تو شده خواهشم ولی چه کنم
هجوم درد و تب رفته رو به بالا را

حلالیت نطلب از علی مرا کشتی
مده حواله به این چشم خویش دریا را

تو در حمایت من این همه کتک خوردی
بگو به من چه کنم زخم های پیدا را

کبود من ز چه اصرار میکنی انقدر
که در نیاورم امشب لباس تقوا را

گمان کنم که مراعت غیرتم کردی
نخواستی که ببینم شکستگی ها را

صدای هق هق کعبه درآمد است وقتی
که تو به جانب قبله کشیده ای پا را

به بچه های تو بی مادری نمی آید
یتیم دار مکن این غریب تنها را

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 02:27


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۳

تو را قسم به بخشش و عطای مادرت بیا
ظهور کن به خاطر رضای مادرت بیا

عزیز من برای خاطر من حقیر نَه
به خاطر دل علی برای مادرت بیا

نشسته‌ایم دور هم که گریه بر غمش کنیم
امام ما به مجلس عزای مادرت بیا

صدای او ز پشت در هنوز میرسد به گوش
به احترام پاسخ صدای مادرت بیا

ز اشک مرهمی برای سینه‌اش درست کن
قیام کن به خاطر شفای مادرت بیا

به گریه‌های عمه‌ات، به حق بغض مجتبی
به هق‌هق گلوی بچه‌های مادرت بیا

جناب صاحب الزمان، به انتقام کن قیام
که نیست هیچ غیر از این دوای مادرت بیا

یتیمی حسین تشنه کام را نگاه کن
به ناله های طفل سر جدای مادرت بیا

کنون که پر خطا شدیم و تحبس الدعا شدیم
برای استجابت دعای مادرت بیا

جواب فاطمه بده، ز لطف خاتمه بده
به خاطرات تلخ ماجرای مادرت بیا

تو را قسم به حوری میان شعله سوخته
به ناله‌ی بیا بیا بیای مادرت بیا

به چادری که بسته بر کمر پس از هجوم شد
تو را قسم به عفت و حیای مادرت بیا

به آن سری که خورد گوشه‌ی در و شکسته شد
تو را قسم به سرخی حنای مادرت بیا

به بار شیشه‌ای که بر زمین نهاده شد پشت در
به حق دنده‌های جا‌به‌جای مادرت بیا

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 02:18


▪️روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۳

حالم بد است حال تو وقتی که خوب نیست
خورشید من بمان که زمان غروب نیست

حالم بد است حال تو که رو به راه نیست
روز کسی چنان من دل خون سیاه نیست

حالم بد است حرف بزن درد و دل کنیم
چیزی بگو که غصه و غم را خجل کنیم

حالم بد است حق زانو بغل کنم
زهرا نشد به قول و قرارم عمل کنم

حالم بد است پشت سرت حرف میزنند
اهل مدینه از سفرت حرف میزنند

حال تو که بد است همه حالمان بد است
حال حسن زیادتر از دیگران بد است

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 02:13


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۳

به خاک پای خودت التفات داری تو
مرا به حال خودم وا نمیگذاری تو

خودم به کار وصالم گره می اندازم
ولی به فکر گره واشدن به کاری تو

تمام ثروت سائل جز التماس که نیست
عطا کنی ،نکنی صاحب اختیاری تو

کویر خشکم و تو مهربان تر از بارانی
همیشه وقت سحر بر سرم بباری تو

نشسته برف زمستان عمر بر مویم
دلم خوش است که میایی و بهاری تو

هنوز دیده به راهت نشسته شاه نجف
شکوه غیرت زخمی ذوالفقاری تو

هنوز مادرت از درد ناله دارد و کاش
برای زخم تنش مرحمی بیاری تو

زمان روضه گرفتن میان خیمه خویش
دو یادگار به دامان خود گذاری تو

لباس غارتی و خاک چادر خاکی
برای گریه بهانه زیاد داری تو

به یاد چادر پامال و پیکر عریان
به یاد چکمه و نعل ده سواری تو

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 02:12


▪️روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

این قد خم ایستادن بر بدن را سخت کرد
این تن زخمی به خانه کار من سخت کرد

کارهایم مانده باید آب و جارویی کنم
بازوی بشکسته ام جارو زدن را سخت کرد

دست من از کار افتاده ببخش ای دخترم
گیسوان درهمت شانه زدن را سخت کرد

نه فقط از زینبم از فضه هم شرمنده ام
زخمهای بسترم درمان تن را سخت کرد

زخم پهلو زخم بازو زخم سینه زخم سر
بعد از این پهلو به پهلو شدن را سخت کرد

هر چه مولا التماسم کرد این پوشیه چیست
راز سیلی با علی حرفی بزن را سخت کرد

از همان روزی که افتادم به کوچه بر زمین
احتیاجم بر عصا کار حسن را سخت کرد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

29 Nov, 02:10


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۳

هر کس که زهرائی ست با تو آشنا باشد
هر روز گرم ناله ی آقا بیا باشد

گرچه گنهکارم ولیکن دوستت دارم
هر چند که پرونده ام پر از خطا باشد

بی سرپناهم در به رویم هیچکس نگشود
ای منتظرها خیمه مهدی کجا باشد

دستم نگیری تا قیامت پا نخواهم شد
آیا ندیدی که گدا بی دست و پا باشد

خیلی قضا دارد نماز و روضه ام اما
بر گردن من بیش از آن اشک قضا باشد

معشوق جان درد جدایی میکشد ما را
کی چنین رنجی به عاشق ها روا باشد

مانند ابن مهزیار میشود آقا
یک روز هم دیدار تو روزی ما باشد

من را هدایت کن به سوی خویش حالا که
روی لبم اَینَ معزالاولیا باشد

بالاخره پا در رکابت میشود هر کس
پایش به بزم روضه صدیقه وا باشد

در فاطمیه با شهیدان فاطمی گردد
هر کس که رزقش گریه بر خیرالنسا باشد

آیا کسی دیده که در اوج توانایی
یک هیجده ساله نیازش بر عصا باشد

با عرض پوزش روزهای آخر زهراست
این شرح حال فاطمه این روزها باشد

پهلو به پهلو میشود تا صبح در بستر
از این جهت که دنده هایش جابجا باشد

از سرخی رویش پس از سرفه فهمیدم
انگار که راه نفس در تنگا باشد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

18 Nov, 15:17


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۲ آبان ماه ۱۴۰۳

این صدای های و هوی نوکری دلواپس است
دست خال ام ولی حقاً تو را دارم بس است

چه از این بهتر که تقدیرم گره خورده به تو
اول وقت آمدن کار گدای بی کس است

حال ما بیچاره ها را اشک‌میفهمد فقط
دلشکسته که بدون گریه شد بی مونس است

بهترین جایی که دارد روضه ها آغوش توست
باقی دنیا فقط چیزی شبیه محبس است

گمشده هایم همه پیدا شدن اِلا خودم
در بیابان های نفسم ناله ام یا فارس است

از طلا بودن‌ پشیمانم مرا خاکم کنید
بهترین سرمایه سائل همین ظرف مس است

سرخودم اما سرم گرم نوازش های توست
باغبان دنبال رشد میوه های نارس است

زحمت روزی رعیت را کریمان میکشند
گوهر دریا نصیب بوته خار و خس است

پشت در ماندم بیاید یک نفر در واکند
چه کسی انقدر مثل من فقیر و مفلس است

داغدار مادرم باید بسوزم پشت در
هر زمان خاکسترم هم دود شد آتش بس است

تا شب آخر به حیدر حرفی از پهلو نزد
خانمی که صحبت عادی او با خس خس است

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

14 Nov, 16:20


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۳

اگرچه بر دلم گناه، چهره ی ممات داد
ولی دعای صاحب الزمان مرا حیات داد

فدای آن طبیب که به هر محله سر زد و ...
دوای هر مریض را به لطف و التفات داد

زمان لغزشم کنار منجلاب معصیت
به پای سست و بی ثباتِ این گدا ثبات داد

نداشتم لیاقتِ غلام پنج تن شدن
به لطف خود، جواز نوکریِ آن ذوات داد

همین که خواب غفلت از امام، بست دیده ام
صدای زنگ ساعت نجف مرا نجات داد

خدا نویدِ فتح مرتضی میان جنگ را
به حضرت رسول با نزول عادیات داد

نگو چرا دلت همیشه مست خاک حیدر است
به خاک خلقتم ابوتراب مختصات داد

بساط رزق کربلا به دست های مادر است
همیشه لطف فاطمه به دست ما برات داد

دو ماه و نیم دیده اش کبود بود و تار دید
همان زنی که نور بر تمام کائنات داد

به پهلوی شکسته، هر تکان عذاب آور است
چه رنج ها به فاطمه اقامه ی صلاة داد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

11 Nov, 15:09


#روضه
#یا_زهرا

دیده ام خود را درون آینه این مرد کیست؟
فاطمه این مرتضی آن مرتضایِ قبل نیست

صحنه ای را که پشت در دیدم علی را پیر کرد
چادر تو زیر پای چهل حرامی گیر کرد

شیشه عمر علی بین در و دیوار رفت
فضه میداند فقط تا کجا مسمار رفت

از بلورم دوده آتش تبلور را گرفت
دومی وقت لگد زد از صدف دور را گرفت

بعد کوچه هیچ کس مانند من کم رو نشد
دست قنفذ بشکند بازوی تو بازو نشد

گیر افتادی میان همهمه من را ببخش
کاری از من بر نیامد فاطمه من را ببخش

باغ خود را نذر بهبودی یاست میکنم
میشود قدری بمانی التماست میکنم

زدد از پیش علی جانت نرو جان حسین
رحم کن بر خشکی لبهای عطشان حسین

تشنه ای که بی صفت ها منع آبش میکنند
آن لبی که با نوک چکمه خرابش میکنند

دور این بی کس به غیر از لشگر ابلیس نیست
پیکر پاشیده او قابل تشخیص نیست

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

11 Nov, 15:09


◼️مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🏴
شب اول
🕌مسجد ارک تهران
🗓
یکشنبه ۲۰ آبان ماه ‌۱۴۰۳

حجت اللهِ معظم زهرا
همه ی حُسن مجسم زهرا

هر پیمبر به نگاهت محتاج
جان پیغمبر خاتم زهرا

آن که مولای امامان من است
کیست غیر از تو در عالم زهرا

ظاهراً رو به خدایم کردم
باطناً رو به تو کردم زهرا

سجده کردم به آدم در عرش
کرد سجده به تو آدم زهرا

طعم خرمای نجف از فدک است
هم گدای علی ام هم زهرا

هر کسی خرج تو نشد رفت بهشت
هر کسی نه، به جهنم زهرا

اسم اعظم که همه میخواهند
یک‌کلام است همین دم زهرا

از شب قدر همین ما را بس
آن تویی قدر مسلم زهرا

درک تو شان کسی چون فضه
کیست درباب محرم زهرا

ای به قربان زمانی که علی
شد به دست تو معمم زهرا

خیر تو خرج حسینت میشد
بانی ماه محرم زهرا

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

11 Nov, 14:22


#روضه
#یا_زهرا

تا شعله دست بر پر خیرالنسا گذاشت
ما را میان غصه بی انتها گذاشت

باران کجاست شمع نبی ذره ذره سوخت
آتش چه حسرتی به دل ابرها گذاشت

دیوار و در مجال تَقلا نمیدهد
باید برای بال شکسته فضا گذاشت

در هیچ مسلکی زدن زن روا نبود
لعنت بر آنکه بدعت خود را بنا گذاشت

آئینه را فشار لگد تکه تکه کرد
آنقدر خورده شیشه دم خانه جا گذاشت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

11 Nov, 14:17


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۲۰ آبان ماه ۱۴۰۳

همان گدای خطاکار و غرق اشکالم
اگر چه دوست ندیده گرفته ست حالم

وصال یار چه دارد که در فراغش نیست
کجاست حال خوش من هنوز بدحالم

گلایه از قفس نفس میکنم تا صبح
نمیبرد به هوایش مرا دو تا بالم

به دام حیله خناس ها گرفتارم
کشیده مکر شروران مرا به چنگالم

کسی به تاجر خسران زده نمی خندد
گناه کردم و آتش زدم به اموالم

اگر چه غربت منرا کسی نفهمیده
اگر چه نیست کسی یار من در این عالم

سلام‌ من به همه نوکران آقایم
که وقت روضه می آیند باز دنبالم

یکی کمک بکند مادری زمین خورده
زمان ذکر مصیبت که میرسد لالم

برای دست ورم کرده اش دلم خون است
به یاد درد قنوتش هنوز می نالم

لباس یاس تن لاله را نمی پوشاند
به یاد بستر خونی مریض احوالم

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

10 Nov, 17:10


#روضه
#یا_زهرا

زهرا مگیر از حرمم آفتاب را
بر چهره ات مبند عزیزم نقاب را

شرمنده ام که پای غریبی مرتضی
کردی تحمل این همه رنج و عذاب را

در روزهای صبر علی با خطابه ات
دادی جواب دشمن حاضر جواب را

دیدی فراریان اُحد با چه کینه ای
بستن دور گردن و دست بوتراب را

لعنت بر آن که با لگدی فتح باب کرد
یا که بگویم آخر این فتح باب را

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

10 Nov, 17:02


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۳

چنانی که به فطرس بعد عمری بال و پر خوب است
به هجران دیده ها دیدار رویت بیشتر خوب است

نفس تنگ و دلم تنگ و هوای شهر دلگیر است
ولی حال و هوای مسجد سهله سحر خوب است

دم در ایستادم سالها چشمم به راهت ماند
اگر از کوچه ما هم کنی روزی گذر خوب است

میان سفره ی شُبه همین نان حلال ماست
به دوران فراغت خوردن خون جگر خوب است

جوانی رفت و اما شادمان از پیری ام زیرا
که پیری در پی تعظیم کردن تا کمر خوب است

برای غربتت گریان شدم کز فرط بی عاری
ظهورت با وجود سیصد و اندی نفر خوب است

مریض نفس گردیدم برای حال بیمارت
اگر تو گوشه ی چشمی کنی از هر نظر خوب است

طهارت آرزو دارم به من اشکی عنایت کن
فرج خواندن به زیر بارش چشمان تر خوب است

هوا سرد است ما را خانمانی نیست ای خورشید
به ما مستضعفان تابیدن صبح ظفر خوب است

بیا که زخم سینه التیام از تو طلب دارد
که مرحم روی زخم مادر از دست پسر خوب است

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

10 Nov, 16:48


#روضه
#یا_زهرا

سیلی که زد به او جلوی چشم کودکش
یک تن نگفت مادر او را چرا زدند

در ابتدای حرف زدن بود فاطمه
وللهِ بر حبیبه حق بی هوا زدند

با پشت دست ضربه دو چندان شود بدان
دیوار و دست هر دو به خیرالنسا زدند

دور از دو چشم فاتح خیبر فقط نبود
هر جا که شد به مشت و قلاف و به پا زدند

تا زمان بودن مولا به خانه اش
در بیت وحی بانوی مظلومه را زدند

در آن میان حسین و حسن زیر دست و پا
اهل نفاق ضربه به اهل کسا زدند

وقتی خوب مزد رسالت ادا نمود
دستور داد ضربه به هر آشنا زدند

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

10 Nov, 16:39


▪️مناجات با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

💠 مراسم زیارت عاشورا
🕌 حسینیه صنف لباس فروشان
📆 ۱۸ آبان ماه ۱۴۰۳


زیر هجوم درد شکسته ست قامتم
تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم

کاری نمی‌کنم به تو نزدیک‌تر‌ شوم
انگار من بدون حضور‌ تو راحتم

طیّ‌ طریق من به نیازم رسیدن است
تو‌ گریه میکنی به من و من به حاجتم

ای غایب از نظر تو‌ حضورت همیشگی ست
بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم

چشمم به التماس دعای بقیه بود
نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم

این آبروی عاریه ای ماندگار نیست
با سیلی گناه شده سرخ صورتم

دست‌ مرا بگیر و دخیل حسین کن
من بی حسین گم شده ام،آخر خطم

این روزها که شال عزا بسته ای به ‌دوش
رخصت اگر‌ دهید شریک مصیبتم

این بوی دود از طرف خانه علیست!
آقا نمی‌کنید به این‌روضه دعوتم؟

این روزها که شاه نجف گریه میکند
لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم


@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

01 Nov, 06:50


#جلسات
#دعای_کمیل

📖 مـراســم هـفتگـی
مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌 مسجد ارک تهران

📆 ۱۱ آبان ماه ۱۴۰۳

من گنهکارم امید است عفو بارانم کنی
آتش آوردم که مهمان گلستانم کنی

با خطایم آمدم اما به درگاه کریم
با بدی ها آمدم کز جمع خوبانم کنی

وای اگر یکبار از چشمت بیوفتم ای دریغ
کز ز خود طردم کنی بدبخت و حیرانم کنی

گر ببخشی نعمت است و گر نبخشی نغمت است
از تو می آید ولی خوب است احسانم کنی

من علی مولائی ام حُبَش نجاتم میدهد
جای کیفر بهتر است لطف فراوانم کنی

گر دهی رخصت به ایوان نجف رو آورم
تا که از طومار زُوار علی جانم کنی

نام زهرا میبرم آنقدر تا راضی شوی
مادری هستم خوشا مِنا چو سلمانم کنی

مادرم انسیه حورا و من وابسته اش
روضه میخوانم که بر مظلومه گریانم کنی

رنگ برگ یاس از طُرفه نسیمی خون شود
روضه خوان سیلی ام خواهم چو طوفانم کنی

انتقامی سخت گیرم صبح روز انتقام
گر مرا یار علی همچون شهیدانم کنی

در شب جمعه تو را خواندم شب ذکر حسین
تا به زیر قُبه ی ارباب مهمانم کنی

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:40


▪️روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب پنجم(شب آخر)
🕌
مسجد ارک تهران
📆 یکشنبه ۵ آذر ماه ۱۴۰۲

ذره ذره سوخت و خاکسترش را جمع کرد
از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد

بیشتر محض رضای خاطر آئینه بود
این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد

آنقدر دلواپس یار غریبش بود که
لاله های ریخته بر پیکرش را جمع کرد

فکر رفتن بود که این روزهای آخری
ناله هایش را پرش را معجرش را جمع کرد

با همان دست شکسته با همان حال بدش
خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد

همسرانه سفره ی درد و دلش را پهن کرد
همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد

تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده
دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد

با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض
پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد

حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد
عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:39


▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب پنجم(شب آخر)
🕌
مسجد ارک تهران
📆 یکشنبه ۵ آذر ماه ۱۴۰۲

وقتی که نام زهرا بر قلبها جلا داد
در را زدیم و مولا نانی به بینوا داد

اصلا به ما نمیخورد پرواز در حریمش
این لطف را علی کرد این عشق را خدا داد

یک یا علی که گفتیم جانم علی شِنُفتیم
در باز کرد و ما را در کنج خانه جا داد

خیرش قبول ما را دلبسته علی کرد
خیرش قبول ما را راهی به روضه ها داد

ذکر علی به لب داشت دور حسین می گشت
این‌گونه از نجف او راهی به کربلا داد

جای حریر وقتی روی حصیر خوابید
لب تشنه را حواله بر تکه بوریا داد

با مِهر مادرانه درهَم خرید ما را
یعنی که بی بهانه زهرا به ما بها داد

فرزند خوانده های مادر شدیم با اشک
ما گریه کن نبودیم او گریه را به ما داد

برخورد اول اصلاً نشناختیم او را
او بود آشنایی بر ما غریبه ها داد

دستاس گشت و با آن دست شکسته نان پخت
جمع گرسنه ها را با دست خود غذا داد

از ساعتی که فرمود یا فضه خُذینی
حکم سراسری بر حی علی العزا داد

امسال هم ز عادت برخیز و کن عبادت
از مادری که فرزند در راه مرتضی داد

از او بپرس با اشک یوما کَیفَ حالَک؟
حالا که در حریمش اذن برو بیا داد

شاید میان سفره وا کرد سفره ی دل
شاید برای ما نیز او شرح ماجرا داد

باید که کرد تعجیل تا دخترش نگوید
دیر آمدید مردم او را خدا شفا داد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:37


▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب چهارم
🕌
مسجد ارک تهران
📆 شنبه ۴ آذر ماه ۱۴۰۲

استعانت گر کند ما را خدای فاطمه
سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه

یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد
هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه

گریه کن های حسینش را شفاعت میکند
دست عباس است روی دست های فاطمه

بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر
انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه

تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است
کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟

رو زد اما هیچ کس حاضر به همراهى نشد
دارد از انصار پیغمبر گلایه فاطمه

مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته
بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه

میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد
گشت آگاه از دل ِ درد آشنای فاطمه

کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی
شانه های کودکانش شد عصای فاطمه

آب می ریزد برای بچه هق هق می کند
ای به قربان حسین سر جدای فاطمه

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:36


▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب سوم
🕌
مسجد ارک تهران
📆 جمعه ۳ آذر ماه ۱۴۰۲

قبل از آنی که بیاید سائلی در پشت در
می‌نشیند منتظر بانوی محشر پشت در

خانه وقتی خانه‌ی زهراست پس هر سائلی
بعد دَقُّ الباب خندان می‌شود در پشت در

در زدند و با خودش می‌گفت: حتماً سائل است
باز هم با کیسه‌ی نان رفت مادر پشت در

در کمال حیرت اما دید بانوی کرم
جای سائل آمده این بار لشگر پشت در

در زدند و در زدند و در شکست
آه شد آغاز جنگی نابرابر پشت در

با غضب شیطان به سوی اهل جنت حمله برد
پا نهاد ابلیس بر آیات کوثر پشت در

غنچه‌ی یاس و هجوم آتش و مسمار داغ
شد چنین یک سوم سادات پرپر پشت در

کار دنیا را ببین در رفت و آمدهای خود
ناگهان از پا می‌افتد مرد خیبر پشت در

گر هزاران بار برگردد به دنیا باز هم
می‌رود زهرا هزاران بار دیگر پشت در

هر روز وقت خانه درهم‌تر شود زهرا
با هر نفس عمر کمت کمتر شود زهرا

امروز از دیروز لاغرتر شدی انگار
ذره به ذره قامتت خم‌تر شود زهرا

از کوچه تا امروز سر درد داری و
دور سرت دستار محکم‌تر شود زهرا

مثل حریری که حرارت خورده چین خوردی
تصویر تو هر روز مبهم‌تر شود زهرا

باور نمی‌کردم که از من با تو یک روزی
این چادر پا خورده محرم‌تر شود زهرا

این رو گرفتن‌های تو نامحرمم کرده
راضی نشو اینقدر چشم تر شوم زهرا

یاد دری که زیر پایش میخکوبت کرد
دنیا برای من جهنم‌تر شود زهرا

تا دست بر موی حسینت می‌کشی دیدم
آه دلت انگار پر غم‌تر شود زهرا

روزی می‌آیی گودی گودال می‌بینی
از تو حسینت نامنظم‌تر شود زهرا

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:35


▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب دوم
🕌
مسجد ارک تهران
📆 پنجشنبه ۲ آذر ماه ۱۴۰۲


آفتاب جلوه ات از کهکشان‌ها هم سر است
وسعت تابندگیِ تو تعجب‌آور است

طبقِ نَصِّ : ما عَرَفنا قَدرَکِ...،اثبات شد:
درک شأنَت از شعورِ هر بشر بالاتر است

شرطِ ختم‌المُرسلینی ، دست‌بوسیِ تو بود
قدردانی از تو تنها کار یک پیغمبر است

کِسوَتِ اُمِّ اَبیهایی فقط مخصوص توست
کیست مانند تو که هم مادر و هم دختر است

حول دستاس تو می چرخد زمین و آسمان
گردش ایّامِ ما بر پایه ی این محور است

روح اَسما را تنور خانه ی تو شکل داد
نانِ گرمِ سفره ی سبزِ تو خادم‌پرور است

مات و مبهوت وقار فاطمی ات مریم است
هاج و واج اقتدار هاشمی‌ات هاجر است

کمترین لطف تو بیش از ظرفیت‌های گداست
بخششِ حدِّ‌اَقلیِّ تو حدِّ‌اکثر است

بی‌نیازی از فدک‌های زمینی،فاطمه!
در خورِ مهریه‌ی تو چشمه،چشمه کوثر است

تک‌سواریِ تو در صبح قیامت دیدنی‌ست...
بهترین تصویر در قاب عظیم محشر است

سایه‌‌ی روی سرِ ما چادر خاکی توست
میتوان پس گفت : ایران، زیر چتر مادر است!

مادر هر کس که بابایش علی باشد..،تویی
بچّه‌شیعه نسل پشت نسل بر این باور است

عالمی پابند تو بود و تو پابندِ علی
کُلِّ فکر و ذکر تو در هر زمانی، حیدر است

این شبِ جمعه مرا با خود ببر پیشِ حسین
کربلایِ شاه رفتن ، آرزوی نوکر است

یک دقیقه گریه کردن بر مصیبت‌های تو
فیض آن بالاتر از صدها هزاران منبر است
▪️
ای که روی صورتت گلبرگ هم رد می گذاشت
زیر پلکت جای ضربِ سیلی آن کافر است

تیزیِ مسمارِ کج‌رفتار با پهلو چه کرد؟!...
قاتل هر ساله ی ما روضه ی میخ در است

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 17:33


▪️ مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها
🌙 شب اول
🕌 مسجد ارک تهران
📆 چهارشنبه ۱ آذر ماه ۱۴۰۲

از عناوین جهان کوثر به زهرا می‌رسد
بهتریت تعبیر از مادر به زهرا می‌رسد

از اَبوها از بُنَی‌ّها بَعلُها معلوم شد
از میان پنج تن محور به زهرا می‌رسد

آن زمانی که خلائق بر سر کار خودند
حکمرانی در صف محشر به زهرا می‌رسد

یک علی دارد فلک آن هم برای فاطمه‌است
کوثر است و بهترین گوهر به زهرا می‌رسد

نوکری کن بر در این خانه و آرام باش
حل و فصل کار هر نوکر به زهرا می‌رسد

بیخودی حیران مشو با حرف‌های این و آن
جاده‌ی توحید در آخر به زهرا می‌رسد

چون مدینه خواستی سمت نجف زانو بزن
سیر عرفانی از این معبد به زهرا می‌رسد

او امام هر امام و او بزرگ انبیا
تو بگو حالا کسی دیگر به زهرا می‌رسد؟

هیزم از او عذرخواهی کرد و آتش گریه کرد
با خجالت نوک میخ در به زهرا می‌رسد

***
در چشم مردم رتبه‌ی حیدر عوض شد
بعد از پیمبر شهر پیغمبر عوض شد

تاوان فتح قلعه را آخر گرفتند
لشکر همان لشکر، فقط خیبر عوض شد

هجمه که آمد یا علی می‌گفت اما
با سقط بچه ناله‌ی مادر عوض شد

وقتی صدا زد فضه را زینب به خود گفت:
چی شد که جای خادم و دختر عوض شد؟

در رو به داخل باز میشد قبلاً اما
پا خورد و پا خورد و جهت آخر عوض شد

تا میخ شد همدست با دود و فرو رفت
شکل تنفس کردنش دیگر عوض شد

از خانه دنبال علی تا کوچه‌ها رفت
میدان عوض شد لاجرم سنگر عوض شد

هی قنفذ آمد هی مغیره این زد آن زد
دائم فقط جای بد و بدتر عوض شد

یک بار دست و سینه و پهلو شکستند
صد بار رنگ صورت حیدر عوض شد

شمشیر چون بالا سر مولا گرفتند
روضه به سمت خنجر و حنجر عوض شد

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Oct, 00:49


▪️مناجات با خدا
💠مـراســم هـفتگـی مناجات و قـرائت دعای کمیل
🕌مسجد ارک
📆 ۰۴ آبان ماه ۱۴۰۳


بنازم لطف بنده پرورت را
به آقایی رساندی نوکرت را

نگفتم تشنه ام اما به کامم
چشاندی جرعه جرعه ساغرت را

گنه کردم نیاوردی به رویم
و گفتی پاک کن چشم ترت را

زمین خوردم بلندم کردی و بعد
به من گفتی که بالا کن سرت را

عجب پروردگار مهربانی
بنازم لطف بخشش محورت را

کمیلت را مناجاتم نمودی
دوباره درک کردم محضرت را

مرا با قطره اشکی پاک کردی
بنازم‌ جود حیرت آورت را

مرا بخشیدی و تازه پس از آن
عطا کردی عطای دیگرت را

علی را واسطه کردم خدایا
به امیدی که بگشایی درت را

چگونه شاکرت باشم که دادی
به این آلوده حُب حیدرت را

علی گفتم دلم میل نجف کرد
هوس کردم شراب کوثرت را

گدایم باز هم حین رکوعت
به سائل میدهی انگشترت را

به انگور ضریحت مستمندم
هِبه کن میوه های نوبرت را

به حق فاطمه حق همان که
حفاظت کرد با جان سنگرت را

صدای سرفه بوی دود یعنی
شرر سوزاند یاس پرپرت را

در افتاد و همه از در گذشتن
لگد انداخت از پا یاورت را

زمین بگذاشت بار شیشه حالا
علی دریاب حال همسرت را

بیا که سوخت در آتش سپاهت
به زیر پاست یار پا به ماهت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

15 Oct, 06:56


کدامین ماه بین ابر و من ، پا درمیانی کرد
در این ظلمت چراغی نیست تا آن را نشانی کرد

من از تاریکی شب‌های بی تو سخت می ترسم...
زمینم را نگاه روشن تو آسمانی کرد

درخت سبز عُمرم زرد شد از ماتم دوری
بهار باغ من را سردیِ هجران خزانی کرد

به غیر از خانه‌ی تو هر کجا رفتم ، ردم کردند
نمیدانی چه با قلبم غمِ نامهربانی کرد

به لطف اشک شُستم گرد و خاک کُلبه‌ی دل را
برای میهمان باید چُنین خانه‌تکانی کرد!

تمام شُهرت دلداده وابسته به دلدار است
زلیخا را تبِ عاشق‌کُشِ یوسف ، جهانی کرد

رَقَم های گناهانم ، رَمَق را بُرده از جانم...
نباید در مسیر قُلّه حسِّ ناتوانی کرد!

کلام هرزِ من هر روز روحت را میازارد
چگونه می توان در پیشگاهت بددهانی کرد؟

شکستم ، لـه شدم ، مُردم ، تو بودی زنده ام کردی
دمِ گرمت مرا دلبسته‌ی این زندگانی کرد

سر پیری سرم را روی زانوی خودت بگذار
اَقلّاً این دم آخر بگویند او جوانی کرد !

خدا رحمت کند بابا‌بزرگِ روضه‌خوانم را
صدای حزن‌آلودش مرا صاحب‌زمانی کرد

پسر تنها در آغوش پدر آرام می گیرد
به قدر بوسه ای باید محبّت را عیانی کرد !

دل دیوانه‌ام میل شبستان نجف کرده
ضریحش مستم از انگورهای آنچنانی کرد

" علیٌّ حُبُّهُ جُنَّه ، قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه... "
برای مرتضی اینگونه باید مدح خوانی کرد

پُر از زخمم ، دوایِ دردِ من شش‌گوشه ی شاه است....
دل عاشق چه عشقی در کنار یار جانی کرد

تو را جان گُلِ هجده بهارِ مرتضی ، برگرد
همان یاسی که سیلی چهره اش را ارغوانی کرد
▪️
علی با چشم خود می دید زَجرِ " ذابَ لَحْمی" را...
گمانم مادر ما را همین غم استخوانی کرد

#امام_زمان
#یا_زهرا
#فاطمیه

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

11 Oct, 18:29


تا به قصد عبد بودن، راهی مقصد شدم
امتحان کردی مرا در استقامت رد شدم

سیل اشکم بند آمد ، سد ایمانم شکست
بارها درگیر این طغیان و پیشامد شدم

باز با روی سیاه و گردن کج آمدم
زیر قول خود زدم گردن کشیدم ، بد شدم

بی حیاییها چقدر از ربّ ما حرمت شکست
جاهلانه من مسیر بنده ها را سد شدم

نفس بوده نارفیقی که مرا بیچاره کرد
آنکسی که فاطمه اصلاً نمی خواهد شدم

  خسته بودم، هیچکس در خانه اش راهم نداد
دست بر دامان سلطان ، گوشه ی مشهد شدم

با پر خدام آقا راه من تغییر کرد
شاه بودم ، سائل آقای این گنبد شدم

خاک مشهد در نجف ، خاک نجف در مشهد است
از غبار این حرم خاک نجف شاید شدم

جمعیت، جای ضریح او مرا در کوچه برد
از کنار آن دری که سوخت زهرا رد شدم

هرم شعله روی دست و صورتش می زد ولی
مات آنکه پشت در با پا لگد می زد شدم

فاطمه افتاد، عبایش را علی رویش کشید
گفت زار محسنی که بر نمی گردد شدم

کربلا مادر به روی پیکری چادر کشید گفت
عزادار سری که در تنور آمد شدم

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

05 Oct, 16:03


گرچه با اجبار عُصیان اختیارم را گرفت
گریه های بی اراده چشم تارم را گرفت

من که خیلی از محبت های او شرمنده ام
از کریمی که خودش دنبال کارم را گرفت

با گناهان گرچه عمری روزگارم شد سیاه
نیمه شب دوده های روزگارم را گرفت

من توقع داشتم در میزنم ردم کند
جای دعوا کردن من کوله بارم را گرفت

دید که خسته شدم فوراً در آغوشم کشید
او مجال آن همه داد و هوارم را گرفت

گر چه ناپاکم علی کلب نجف را میخرد
خاک نعلینش تمام شوره زارم را گرفت

مادری خورده زمین تا من نیوفتم بر زمین
با غبار چادرش گرد و غبارم را گرفت

هر کسی بر یک نفر دلبسته من هم بر حسین
او که مستی غمش باغ و بهارم را گرفت

من فدای دست بر پهلو گرفتنهای تو
نیزه ای که خورد بر پهلو قرارم را گرفت

پشت در تو یک لگد خوردی و من صدها لگد
شمر با آن خنجرش راه فرارم را گرفت

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

05 Oct, 15:13


یا لطیف

شاخه‌‌ی طبع خزان‌دیده‌ی من بار نداشت
چشم آلوده ی من فرصت دیدار نداشت

رو به مهتاب نشد روزنه ای باز کنم
قفسِ ظلمت من رخنه ی دیوار نداشت

چَنگ انداخته ام دامنِ تنهایی را
منِ بی‌کَس‌شده از بس که کس و کار نداشت

آه ! آدینه ی بی تو شده آئینه ی دِق
کاشکی جمعه تواناییِ تکرار نداشت

در بساطم چه کنم کهنه‌کلافی هم نیست...
یوسف گمشده‌ام گرمیِ بازار نداشت

آبروریزیِ من شُهره‌ی آفاق شده
مثل من هیچکسی وضعِ اسفبار نداشت

از سَرِ بی خِرَدی قلب تو را می شکنم
وَرنه این عاشقِ بی فکر که آزار نداشت

گریه کردم که مگر بار مرا هم بخری...
دلم  _این ظرف ترک‌خورده_  خریدار نداشت!

امـــر کن! یک نفری پای غمت می میرم
تا نگویند که فرمانده ی من یار نداشت

مثل سیّد حسنت ، گَرم بغل کن من را...
یا کریمی که عروجش غمِ آوار نداشت

لحظه‌ی آخرم ای کاش کنارم باشی...
چه کند گر که مریض تو پرستار نداشت

شیوه‌ی مَرگ مرا شاهِ نجف می داند
سَر تمّار به جز نخل علی ، دار نداشت

این دلِ دربه‌درم تنگِ حسین است فقط
کربلا رفتن من این‌ همه اصرار نداشت!

جان آن مادرِ افتاده دمِ در ، برگرد
آنکه با قامت خم طاقت پیکار نداشت
▪️
شیشهٔ عُمر علی با لگدی سخت شکست
لااقل کاش درِ سوخته ، مسمار نداشت

#امام_زمان


@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

05 Oct, 15:11


بوی عصیان می دهد گرچه جسارت های من
تو کرامت می کنی وقت سماجت های من

باز هم شرمنده ام از اینهمه بار گناه
باز هم می بخشی ام قبل از ندامت های من

هیچکس گوشش به حرفم نیست جز تو ای رفیق
می نشینی نیمه شب ها پای صحبت های من

بچه ی لجبازم اما دوستم داری خدا
خاک می ریزی خودت روی لجاجت های من

آنقدر تو آبرویم را خریدی پیش خلق
که کسی اصلاً نزد حرف از فضاحت های من

تا گره بر کار من افتاد ، کارم شد درست
هست محتاج کمی انگور ، حاجت های من

حال ما بیچاره ها با یاعلی خوش می شود
شوق ایوان نجف دارد زیارت های من

ذکر تسبیح شب جمعه حسین است و حرم
قیمتی تر می شود با او عبادت های من

با لب خشکیده در مقتل صدا می زد حسین ....
زیر و رو شد با نوک چکمه قرائت های من

گفت مادر جان بمیرم زخم پهلو بدتر است ...
از هزار و نهصد و اندی جراحت های من

اولین بار است می دزدم نگاهم را ز تو !
فکر آن پیراهنی یا که خجالت های من ؟

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

30 Aug, 16:28


کیست زهرا؟ روشنای آب‌ها
مرد مردان در دل مرداب‌ها

عشق چون آتشفشان در سینه‌اش
مهربانی‌، جلوه‌ی آیینه‌اش

در دلش گنجینه‌ی اسرار حق
قطره‌ای از علم او صدها ورق

عالمه، راضیه، صدیقه، بتول
حجه الله است بر آل رسول

صد گره وا میشود با فاطمه
ذکر اعجاز نبی یا فاطمه

بندگی از عمق جان، دلداه‌لش
جان فدای زندگی ساده‌اش

چادر او سرپناه مکتب است
فاطمه الگوی راه زینب است

نام زهرا، بانگ تکبیر علی‌ست
خطبه‌ی او، همچو شمشیر علی‌ست

واژه‌هایش تیغ بُرّانند و بس
خط به خط تفسیر قرآنند و بس

رزم او در پیش مردش، دیدنی است
در دل میدان، نبردش دیدنی است

در بصیرت، اُسوه‌ی عمارهاست
«فاطمه» نه ! «فاتحِ» پیکارهاست

اشک را در جنگ، جنگ افزار کرد
گریه‌هایش «خواب» را «بیدار» کرد

عزتش طعنه به هر سو میزند
نزد زهرا کوه زانو میزند

حرکت او در مدار نور بود
انقلابش، انفجار نور بود

قد خمیده در قیامش ایستاد
یک تنه پای امامش ایستاد

زن نگو، مردانگی شرمنده‌اش
باز میشد زخم‌ها با خنده‌اش

زخم خورد و حرفی از مرهم نزد
بین آتش سوخت اما دم نزد

رو به قبله دست بر پهلو گرفت
ماه از خورشید عالم رو گرفت…


@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 07:10


📺| ویدئو
🎤| حاج منصور ارضی
▪️| زیارت اربعین

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 07:02


وقتی نفس به سرفه و خون لخته بند شد
اشک زیاد چاره آن دردمند شد

هر یک قدم براش برابر به چند شد
پنجاه بار خورد زمین و بلند شد

هر سرفه ای که زد به نفس های خسته اش
افتاد یاد مادر پهلو شکسته اش

روی سرش عبای غریبی نشانده بود
یعنی برای حرف زدن نا نمانده بود

یعنی که زهر جان به لبانش رسانده بود
خود را به زور تا در حجره کشانده بود

آن زهر تکیه تکیه جگر را برید و رفت
مانند تیغ کند که سر را برید و رفت

از افعی حسادت مامون که خورد نیش
افتاد بین حجره و پیچید دور خویش

چون گیسوی حسین دلش بود ریش ریش
اما نداشت خواهر گریان دل پریش

تا بوسه گیرد از گلوی نامرتبش
تا ضربه دوازدهم مُرد زینبش

وقتش که شد لباس شهادت کند به تن
آمد پسر که جسم پدر را کند کفن

اینجا زیاد سخت نشد غسل این بدن
نیزه شکسته شد کفن شاه بی کفن

قدر نگین نداشت تنش جای سالمی
آخر حصیر شد کفن شاه هاشمی

هنگام غسل دادن  جان جهان رسید
پس ناله جواد به افلاکیان رسید

انگشتر رضا به جواد جوان رسید
اما انگشتر حسین ولی ساربان رسید

#امام_رضا

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 06:45


نشسته ام وسط روضه ، چشم تر برسد
برای رفتنِ تا عرش ، بال و پر برسد

عروجِ روح به معراجِ عشق ممکن نیست
مگر دو قطره‌ی اشکی دمِ سحر برسد

من از فراق تو دلسرد می شوم گاهی
از اینکه قبلِ وصالِ تو مرگ ، سر برسد

عزیز فاطمه! از دور‌ی‌ات مریض شدم
خدا کند که دوایَت به محتضر برسد

دو ماه گریه برای ظهور تو کم بود...
وگرنه یارِ سفر کرده این صَفَر برسد

چِقَدر ضَجّه زدی پای بی کسیِ خودت
ندیده ایم به داد تو..،یک‌نفر برسد!

گدای‌ِ خانه‌ٔ تو‌ بودن آرزوی من است
فقط اجازه بده سائلت به در برسد

چه می شود که مرا هم بغل کنی یکبار...
پسر به لذّتِ بوسیدنِ پدر برسد

تو را به حقِّ رضا یا رضای ما..،برگرد
بیا که زود به سلطان هم این خبر برسد

نفس کشیدنِ آسان چِقَدر سخت شود
اگر که قطره ای از زهر تا جگر برسد

غریبِ مشهدِ ما روی خاک‌ها جان داد
بدون آنکه به جسمش کمی ضرر برسد

فدای خون گلویی که مثل جو شده بود
حسین ، زیر سم اسب زیر و رو شده بود

#مناجات_امام_زمان
#دهه_آخر_صفر

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 06:28


پاره جگر منم که به مرگم رضا شدم
آخر ز فرط غصه مجتبی شدم

گاهی ز داغ مادر مظلومه‌ی جوان
راضی به مرگ خویش به دست دعا شدم

مظلومی علی که مرا کشت بارها
اصلا فدایی علی مرتضی شدم

مردم احکام زیر پا شد و دین منحرف ز راه
عمری قرین درد دل مصطفی شدم

حجر پدر چنان همه‌ی عمر مرا گرفت
گویی که خویش حبس به سجل بلا شدم

آری از غصه‌های سخت جد خویش
صاحب عزای خامس آل عبا شدم

آن‌قدر روز و شب به غم او گریستم
تا عاقبت شهید ره کربلا شدم

مردم در حجره دست و پا زدنم چون حسین شد
نیزه نخورده بر غم او مبتلا شدم

وقتی جواد بر سر بالین من رسید
جان دادم و ز غصه و غم‌ها رها شدم

اما حسین در بر جسم علی چه گفت
برخیز پیش نعش تو من هم فدا شدم

زینب فقط برادر خود را نجات داد
گفتا اگر به خیمه نیایی فنا شدم

عباس کودکان حرم را نگاه داشت
گفتا چو روح از بدن خود جدا شدم

#امام_رضا

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 06:11


بر سینه شراره های غم خورد
چون ضربه به غیرت حرم خورد

در شهر مدینه وسط روز
تشییع جنازه ات بهم خورد

خون میچکد از کنار تابوت
برپیکرتو تیر ستم خورد

خونی شدن کفن، مدینه
از پهلوی مادرت رقم خورد

این تیزی تیرها کجا و
آن میخ که بر قلب حرم خورد

مادر به اشاره گفت فضه!
در با چه شتابی به سرم خورد؟

دیدی کف پای یک حرامی
بر چادر پاک و محترم خورد

آخه در کرب وبلا میان گودال
جسمی ست که نیزه دم به دم خورد

زینب به حسین رسید اما
یک ضربه لگد به هر قدم خورد

فریاد زد ای حسین برخیز
دستان عدو به معجرم خورد...

این دست همان بود که روزی
در کوچه به روی مادر خورد

#یا_حسن

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 05:52


در کرم خانه حق سفره به نام حسن است
عرش تا فرش خدا رحمت عام حسن است

بی حرم شد که بدانند همه مادری است
 ور نه در زاویهٔ عرش مقام حسن است

 بس که آقاست به دنبال گدا می گردد
ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است

دست ما نیست اگر سینه زن اربابیم
 این مسلمانی ایران ز کلام حسن است

هر که خونش حسنی شد ز خودی حرف شنید
غربت از روز ازل باده جام حسن است

 حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین
 هر حسینیه که بر پاست خیام حسن است

تا زمانی که خدایی خدا پابرجاست
پرچم حُسن حسن در همه عالم بالاست

شب جمعه است همه کرببلا مهمانند
روضه پیکر عریان شده را میخوانند

روضه خوان فاطمه و جن و ملک گریانند
حسنی ها ولی آشفته و سرگردانند

یک نفر نیست مدینه به کفن‌ گریه کند
لحظه ای هم به غریبی حسن گریه کند

بدتر از کرببلا را سر او آوردند
چه بلایی به سر مادر او آوردند

حمله بر مادر بی یاور او آوردند
دست بالا جلوی چشم تر او آوردند

ناگهان خاک به آئینه حیدر پاشید
وای من از دو طرف صورت مادر پاشید

ارث این صورت آشفته به گودال رسید
دختر فاطمه با چادر پامال رسید


#یا_حسن

@mansoorarzi

اشعارخوانده شده حاج آقامنصور

25 Aug, 05:33


قسم به آنکه به ما لطف دَم به دَم دارد
کَریم قدر همه کیسه‌ی دِرَم دارد

سپرده‌ام از ازل دل بر آن غریبی که
شبیه خیل عرب لطف بر عَجَم دارد

کریم تا حسن‌ بن علی‌است باید گفت:
زیاده‌خواهی ما نیز حکمِ کم دارد

گرسنه سیر بخوابد، برهنه پوشیده
کسی که سائل این در شده چه کم دارد؟

حسن، حسن به لب خویش دارم و دانم
که راه خانه‌ی معشوق پیچ و خم دارد

اراده داشته بر این وگر نه بی‌فضلش
چگونه شاعر او دست بر قلم دارد

دو سطر از جَمَلش هر‌که خواند با خود گفت:
شبیه او چه کسی این‌همه جَنَم دارد؟

کریم می‌شود آنکس که سائلش باشد
گدای کوی حسن دعوی کَرَم دارد

اهانت است بر این شاهِ حُسن کم‌خواهی
هر آنقدر که بخواهی باز هم دارد

اگر چه بی‌حرم و بی‌رواق و بی‌صحن است
ولی به کنج دل عاشقان حرم دارد

غریب اوست یقیناً نه آن شهیدی که
هزار دِعبِل و صد جور محتشم دارد

دَم از حسن بزن و یاد پاره‌ی جگرش
دو جمله روضه بخوان روضه‌ای که غم دارد

اگر که سفره‌ی دل وا کند چو سفره‌ی نان
زِ دیده خون بچکد بسکه او اِلَم دارد

نگفت یک کلمه با کسی چه دید و شنید
نگفت کشتن او چند متهم دارد

گذشت دست عدو از سرش به مادر خورد
نپرس از چه؟ از این حِیث قد خم دارد

چگونه پیر نگردد کسی که در همه عمر
همیشه خاطری عاشفته از ستم دارد؟

کسی نبود بگوید به جعده اِی بی‌شرم
قتیل کوچه چه حاجت به زهر و سَم دارد؟

زِ زهر جعده ترک بر ستون دین افتاد
عصای دست زمین خورده بر زمین افتاد

#یا_حسن

@mansoorarzi