Mahdi Jafari (Loud Thinking) Telegram 帖子
Mahdi Jafari (Loud Thinking) 在 Telegram 上分享的最新内容
تابستانِ من تابستان است و زمستانِ من زمستان.
صبرم هم بسیار زیاد.
ببینم چه خاکی بر سر میخواهید بریزید!
#شطحیات
صبرم هم بسیار زیاد.
ببینم چه خاکی بر سر میخواهید بریزید!
#شطحیات
ذینفعان و فرسایش تمدنی ایران
محمد فاضلی
صحنههای سیاستگذاری عمومی ایران امروز را که نگاه میکنم، منطق نظری «منسر اولسون» اقتصاددان آمریکایی-نروژی در کتاب «فراز و فرود ملتها» بیشتر به چشمم میآید. خلاصه یکی از استدلالهای مهم اولسون در کتاب این است: گروههای ذینفع در هر عرصهای، برای تداوم بخشیدن به منافع خود، مانع تغییر و نوآوری میشوند و برای تداوم همان مسیر گذشته فشار وارد میکنند.
استدلال اولسون برای ایران نوشته نشده و کتاب درباره کشورهایی مثل انگلستان، آمریکا و ژاپن است. اما فکر نکنیم گروههای ذینفع فقط در ایران این قابلیت را دارند که مانع تغییرات به نفع #خیر_جمعی شوند. نه! در همه کشورها این منطق صادق است.
کشوری مانند ایران به نیروهای متوازنکننده قدرتهای ذینفع مجهز نیست. اگر گروههای ذینفعی هستند که از فیلترینگ، تحریمها، ساختار نظام پرداخت تجارت خارجی ایران و مثلاً تمرکزش در دوبی، یا پرداخت یارانههای غیرمشروط و غیرزمانمند به گروهها و شرکتهای خاص بهره میبرند؛ جامعه، منتقدان و کسانی که به دنبال خیر جمعی از طریق عادلانه کردن ساختار نهادی هستند، به ابزارهای متوازنکننده در برابر قدرت این گروههای ذینفع دسترسی ندارند.
نظام سیاستگذاری توسط گروههای ذینفع گروگانگیری شده است. فرقی نمیکند گزینش و استخدام اساتید در دانشگاهها و معلمین در مدارس مطرح باشد، یا تقسیم مواهب محیطزیستی از انرژی و آب گرفته تا زمین؛ مجوزدهی برگزاری کنسرت و نمایش در شبکه خانگی باشد یا واردات نهاده دامی یا قاچاق سوخت؛ در همه اینها گروههای ذینفعی هستند که اجازه نمیدهند طرح مسأله، تعریف و تجزیه ابعاد آن، شناسایی راهحلهای منجر به خیر جمعی، و اجرای راهحلها صورت بگیرد.
این واقعیت که هیچ مسأله مهمی در دستور کار قرار نمیگیرد یا وقتی بررسی آن در دستور کار است، چنان با تأخیر و اغلب منجر به تصمیمات تکراری و بیحاصل انجام میشود که جامعه را ناامید میکند، محصول افزایش یافتن چگالی گروههای ذینفع در هر عرصه سیاستی است.
مسیر طیشده در گذشته و توزیع رانتهایی که بنا به نقصان و ناکارآمدی، یا به عمد برای تضمین وفاداری گروههای خاص صورت گرفته، چنان شبکهای از ذینفعان در همه عرصهها خلق کرده که هر گونه تغییری با مقاومتهای جدی مواجه میشود.
من یک دهه قبل نوشتم که ایران در مسیر #فرسایش_تمدنی قرار گرفته است. تعطیلیها و خاموشیهای برق این روزها تا اعداد مربوط به میزان تشکیل سرمایه ثابت، تا روند مهاجرت جوانان و میانسالان، همه نشانههای این فرسایش هستند. مشکل این است که اگر تغییر ندادن سیاستها برای ایران فرسایش تمدنی به بار آورده و خواهد آورد؛ اما برای گروههای ذینفع سود دارد.
خارج شدن از چنین وضعیتهایی بدون تحلیل دقیق ذینفعان مقاومت در برابر هر تغییر و نوآوری سیاستی، غیرممکن است. اول باید شناخت و دانست که ذینفعان هر عرصه از مقاومت در برابر تغییر چه کسانی هستند، چه منافعی دارند، و چگونه میتوان اکثریت قاطع جامعه خواهان #خیر_جمعی و گروههای رقیب این ذینفعان را به کمک طلبید و موازنهای برای تغییر شرایط به نفع خلق ساختار بهتر ایجاد کرد.
هر گونه تلاش برای تغییر وضعیت موجود، به ناگزیر شامل اقدامات زیر است:
یک. تحلیل دقیق ذینفعان مشروع و غیرمشروع
دو. اجتماعی کردن تحلیل ذینفعان و یارگیری از جامعه و سایر گروهها برای مقابله با فشارهای ذینفعان نامشروع.
سه. نشان دادن نفع حل مسأله (علیرغم تضعیف کردن منافع گروههای ذینفع) برای عموم مردم و خیر جمعی
چهار. طراحی و اجرای درست و دقیق سیاستهایی که قادرند خیر جمعی مشهود برای اکثریت را خلق کنند.
اگر این تحلیل درست باشد، مسائل را نمیتوان در پستو حل کرد. فرایند حل مسأله، مستلزم سطح بالایی از اجتماعی شدن مسألهها برای تشکیل «ائتلافهای حل مسأله» به منظور غلبه بر مقاومتهای گروههای ذینفع است.
بدون خارج کردن مسألهها از پستوها، تحلیل ذینفعان، و تشکیل ائتلافهای اجتماعی معطوف به حل مسألههای سیاستی، مسألهها و حلنشدن آنها به فرسودن ایران ادامه میدهند.
#فرسایش_تمدنی ایران را جدی بگیرید/بگیریم. ایران خانه ماست و در خانهای که در معرض فرسودن است نمیتوان با اطمینان زندگی کرد.
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
صحنههای سیاستگذاری عمومی ایران امروز را که نگاه میکنم، منطق نظری «منسر اولسون» اقتصاددان آمریکایی-نروژی در کتاب «فراز و فرود ملتها» بیشتر به چشمم میآید. خلاصه یکی از استدلالهای مهم اولسون در کتاب این است: گروههای ذینفع در هر عرصهای، برای تداوم بخشیدن به منافع خود، مانع تغییر و نوآوری میشوند و برای تداوم همان مسیر گذشته فشار وارد میکنند.
استدلال اولسون برای ایران نوشته نشده و کتاب درباره کشورهایی مثل انگلستان، آمریکا و ژاپن است. اما فکر نکنیم گروههای ذینفع فقط در ایران این قابلیت را دارند که مانع تغییرات به نفع #خیر_جمعی شوند. نه! در همه کشورها این منطق صادق است.
کشوری مانند ایران به نیروهای متوازنکننده قدرتهای ذینفع مجهز نیست. اگر گروههای ذینفعی هستند که از فیلترینگ، تحریمها، ساختار نظام پرداخت تجارت خارجی ایران و مثلاً تمرکزش در دوبی، یا پرداخت یارانههای غیرمشروط و غیرزمانمند به گروهها و شرکتهای خاص بهره میبرند؛ جامعه، منتقدان و کسانی که به دنبال خیر جمعی از طریق عادلانه کردن ساختار نهادی هستند، به ابزارهای متوازنکننده در برابر قدرت این گروههای ذینفع دسترسی ندارند.
نظام سیاستگذاری توسط گروههای ذینفع گروگانگیری شده است. فرقی نمیکند گزینش و استخدام اساتید در دانشگاهها و معلمین در مدارس مطرح باشد، یا تقسیم مواهب محیطزیستی از انرژی و آب گرفته تا زمین؛ مجوزدهی برگزاری کنسرت و نمایش در شبکه خانگی باشد یا واردات نهاده دامی یا قاچاق سوخت؛ در همه اینها گروههای ذینفعی هستند که اجازه نمیدهند طرح مسأله، تعریف و تجزیه ابعاد آن، شناسایی راهحلهای منجر به خیر جمعی، و اجرای راهحلها صورت بگیرد.
این واقعیت که هیچ مسأله مهمی در دستور کار قرار نمیگیرد یا وقتی بررسی آن در دستور کار است، چنان با تأخیر و اغلب منجر به تصمیمات تکراری و بیحاصل انجام میشود که جامعه را ناامید میکند، محصول افزایش یافتن چگالی گروههای ذینفع در هر عرصه سیاستی است.
مسیر طیشده در گذشته و توزیع رانتهایی که بنا به نقصان و ناکارآمدی، یا به عمد برای تضمین وفاداری گروههای خاص صورت گرفته، چنان شبکهای از ذینفعان در همه عرصهها خلق کرده که هر گونه تغییری با مقاومتهای جدی مواجه میشود.
من یک دهه قبل نوشتم که ایران در مسیر #فرسایش_تمدنی قرار گرفته است. تعطیلیها و خاموشیهای برق این روزها تا اعداد مربوط به میزان تشکیل سرمایه ثابت، تا روند مهاجرت جوانان و میانسالان، همه نشانههای این فرسایش هستند. مشکل این است که اگر تغییر ندادن سیاستها برای ایران فرسایش تمدنی به بار آورده و خواهد آورد؛ اما برای گروههای ذینفع سود دارد.
خارج شدن از چنین وضعیتهایی بدون تحلیل دقیق ذینفعان مقاومت در برابر هر تغییر و نوآوری سیاستی، غیرممکن است. اول باید شناخت و دانست که ذینفعان هر عرصه از مقاومت در برابر تغییر چه کسانی هستند، چه منافعی دارند، و چگونه میتوان اکثریت قاطع جامعه خواهان #خیر_جمعی و گروههای رقیب این ذینفعان را به کمک طلبید و موازنهای برای تغییر شرایط به نفع خلق ساختار بهتر ایجاد کرد.
هر گونه تلاش برای تغییر وضعیت موجود، به ناگزیر شامل اقدامات زیر است:
یک. تحلیل دقیق ذینفعان مشروع و غیرمشروع
دو. اجتماعی کردن تحلیل ذینفعان و یارگیری از جامعه و سایر گروهها برای مقابله با فشارهای ذینفعان نامشروع.
سه. نشان دادن نفع حل مسأله (علیرغم تضعیف کردن منافع گروههای ذینفع) برای عموم مردم و خیر جمعی
چهار. طراحی و اجرای درست و دقیق سیاستهایی که قادرند خیر جمعی مشهود برای اکثریت را خلق کنند.
اگر این تحلیل درست باشد، مسائل را نمیتوان در پستو حل کرد. فرایند حل مسأله، مستلزم سطح بالایی از اجتماعی شدن مسألهها برای تشکیل «ائتلافهای حل مسأله» به منظور غلبه بر مقاومتهای گروههای ذینفع است.
بدون خارج کردن مسألهها از پستوها، تحلیل ذینفعان، و تشکیل ائتلافهای اجتماعی معطوف به حل مسألههای سیاستی، مسألهها و حلنشدن آنها به فرسودن ایران ادامه میدهند.
#فرسایش_تمدنی ایران را جدی بگیرید/بگیریم. ایران خانه ماست و در خانهای که در معرض فرسودن است نمیتوان با اطمینان زندگی کرد.
@fazeli_mohammad
آفرین به این شورای نکتهدان، موقعیتشناس و چیزفهم! واقعا عالی هستید! اصلا از همه جای دنیا باید بیایند زانوی ادب بزنند نزد شما و ظرایف حکمرانی را از شما بیاموزند!
همه ما ایرانیان از داشتن چون شمایی بسیار مفتخریم و به خود میبالیم!
----------
اعضای شورای فضای مجازی
اعضای حقوقی:
رئیسجمهور (رئیس شورا): مسعود پزشکیان
رئیس مجلس شورای اسلامی: محمدباقر قالیباف
رئیس قوهٔ قضائیه: غلامحسین محسنی اژهای
رئیس سازمان صدا و سیما: پیمان جبلی
رئیس مرکز ملی فضای مجازی (دبیر شورا): سید محمدامین آقامیری
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات: سید ستار هاشمی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: سید عباس صالحی
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری: حسین سیمایی صراف
وزیر آموزش و پرورش: علیرضا کاظمی
وزیر اطلاعات: سید اسماعیل خطیب
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح: سرتیپ عزیز نصیرزاده
معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیسجمهور: حسین افشین
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی: مرتضی آقاتهرانی
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی: محمد قمی
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: سرلشکر پاسدار حسین سلامی
فرمانده کل انتظامی: سرتیپ پاسدار احمدرضا رادان
دادستان کل کشور: محمد موحدی آزاد
رئیس سازمان پدافند غیر عامل: سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی
اعضای حقیقی:
سید سعیدرضا عاملی
حمید شهریاری
رضا تقیپور
مهدی اخوان بهابادی
مسعود ابوطالبی
کامیار ثقفی
رسول جلیلی
سرتیپ دوم پاسدار سید عزتالله ضرغامی
محمد سرافراز
محمدحسن انتظاری
همه ما ایرانیان از داشتن چون شمایی بسیار مفتخریم و به خود میبالیم!
----------
اعضای شورای فضای مجازی
اعضای حقوقی:
رئیسجمهور (رئیس شورا): مسعود پزشکیان
رئیس مجلس شورای اسلامی: محمدباقر قالیباف
رئیس قوهٔ قضائیه: غلامحسین محسنی اژهای
رئیس سازمان صدا و سیما: پیمان جبلی
رئیس مرکز ملی فضای مجازی (دبیر شورا): سید محمدامین آقامیری
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات: سید ستار هاشمی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: سید عباس صالحی
وزیر علوم، تحقیقات و فناوری: حسین سیمایی صراف
وزیر آموزش و پرورش: علیرضا کاظمی
وزیر اطلاعات: سید اسماعیل خطیب
وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح: سرتیپ عزیز نصیرزاده
معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیسجمهور: حسین افشین
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی: مرتضی آقاتهرانی
رئیس سازمان تبلیغات اسلامی: محمد قمی
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: سرلشکر پاسدار حسین سلامی
فرمانده کل انتظامی: سرتیپ پاسدار احمدرضا رادان
دادستان کل کشور: محمد موحدی آزاد
رئیس سازمان پدافند غیر عامل: سرتیپ پاسدار غلامرضا جلالی
اعضای حقیقی:
سید سعیدرضا عاملی
حمید شهریاری
رضا تقیپور
مهدی اخوان بهابادی
مسعود ابوطالبی
کامیار ثقفی
رسول جلیلی
سرتیپ دوم پاسدار سید عزتالله ضرغامی
محمد سرافراز
محمدحسن انتظاری
🔹قائمپناه، معاون اجرایی رئیسجمهور، گفت: «شورای فضای مجازی با ۱۵ عضو حقیقی فعلا رفع فیلترینگ را به صلاح نمیدانند.»
🔹او تاکید کرد: «۶۰ درصد مردم با فیلترینگ مخالف هستند و البته هر ساله مردم ما ۲۰ همت صرف هزینه فیلترینگ میکنند. شورای فضای مجازی با ۱۵ عضو حقیقی فعلا رفع فیلترینگ را به صلاح نمیدانند. ما باید اینها را قانع کنیم که فیلترینگ حتی امنیت کشور را هم به هم میریزد، چرا که دشمنان با همین ابزارهای فیلترینگ به اطلاعات مردم دست مییابند.»
🔹روز گذشته در شرایطی که شنیدهها حاکی از مخالفت جدی اعضای کلیدی شورای عالی فضای مجازی با طرح رفع فیلترینگ بود، وزیر اقتصاد از عزم جدی دولت چهاردهم برای رفع محدودیتهای اینترنتی خبر داد.
🔹به نظر میرسد دولت پزشکیان در این مسیر با موانع جدی روبهروست.
#دنیای_اقتصاد #فیلترینگ
@den_ir
🔴پایان اسد؛ آغازی برای ما
🔺هممیهن ۱۹ آذر ۱۴۰۳
🔘چرا برخی از اصحاب قدرت سخنان بدیهی را نمیشنوند ولی از سخنان بیربط و خیالی و بیمبنا استقبال میکنند؟ سخنانی که در باره سوریه و دفاع از حضور ایران در آنجا زیاد گفته شد. آیا سیاستگذاران ایران یک لحظه هم به این صرافت نیفتادند که در باره سیاست خود در سوریه به نظرات منتقدان هم توجه کنند و فقط حرفهای غیرعقلانی طرفداران کم دانش را نشنوند؟ مگر همه منتقدان دشمن و بدخواه شما بودند؟ اگر قدری گوش میکردید امروز با چنین وضعی مواجه نبودیم که همه شما مهر سکوت بر لب زدهاید و کوچکترین توضیحی در باره اتفاقات سوریه نمیدهید که فقط طی یک هفته همه سرمایهگذاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دود شد و به هوا رفت.
🔘اولین مشکل شما نداشتن رسانه به معنای واقعی است همین شنبه شب مهمترین کارشناس سیاست خارجی و داخلی صدا و سیما میگفت که سقوط دمشق به این راحتی نیست در حالی که ساعتها پیش از آن چند منبع خبری خروج اسد از سوریه را اعلام کرده بودند و دمشق عملا سقوط کرده بود. این تحلیل همه را به یاد سعید الصحاف وزیر تبلیغات صدام حسین میاندازد که نیروی بیگانه تا پشت ساختمانش آمده بودند، و او میگفت آنها را اسیر کردهایم. بعد هم خودش را تسلیم کرد. یا آن مجری مشهور تلویزیون در حالی که نیروهای مخالفان بسوی دمشق و کاخ ریاسث سرازیر بودند و از بشار اسد هم خبری نیست میگوید: «کجا سوریه برگشته به ده سال قبل؛ حالا یه بخشی از حلب رو فقط گرفتهاند!»
🔘با چنین رسانهای که مجریان و کارشناسانش حرفهای بیپایه و خلاف واقع را تکرار میکنند نمیتوان آگاهی جمعی مفیدی تولید کرد و بیش از همه سیاستگذاران را دچار گمراهی و اشتباه میکند. کارشناسان زیادی بودند که حداقل به نحوه حضور ایران و سیاستهایش در منطقه و سوریه نقد داشتند ولی هیچگاه مجال اظهار نظر در رسانه رسمی را نیافتند چون تصمیم خود را گرفته بودند و حوصله پاسخگویی به نقدهای مزاحم سیاستهای خود را نداشتند. بدون تردید باید گفت که نظام رسانهای رسمی و بطور مشخص صدا و سیما نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت ناخوشایند داشته است. اگر آزادی بیان رعایت شده بود خیلیها میتوانستند با استدلالهای خود مردم و سیاستگذاران را قانع کنند که تغییر رفتار دهند.
🔘مشکل دوم رویکرد غیرعلمی به موضوع سیاست خارجی است. سیاست خارجی عرصه اعتماد و رفاقت بازی نیست. آنجا میدانی برای تامین منافع ملی است. اگر این نگاه را داشته باشیم دیگر به اینجا نمیرسیم که یک مقام سابق نظامی پس از خراب شدن اوضاع بگوید که: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.» و بعد بگوید که ما را فریب دادند. مگر تضمین شفاهی اعتباری دارد؟ تضمین کتبی هم بیاعتبار است چه رسد به شفاهی. فریب در سیاست خارجی یک قاعده رفتاری است. مگر کودک هستید که فریب بخورید؟ فریب خوردن در سیاست خارجی عذر بدتر از گناه است.
🔘مشکل سوم تنهایی ایران است. تنهای تنها. ظاهراً همه طرفهای ذینفع میدانستند که در سوریه چه اتفاقی رخ خواهد داد جز ایران. در ایران حتی یک نفر نیز از این خواب خوش و در واقع آشفته بیدار نشده بود تا اعلام خطر کند. کافی است به این خبر وزارت خارجه روسیه توجه کنیم که؛ «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از شرکتکنندگان در درگیری سوریه، ریاست جمهوری و سوریه را ترک کرد و دستور انتقال مسالمت آمیز قدرت را صادر کرد.» آن دیگری در مقام خبرگزاری نیروی نظامی برای توجیه شکست، مسئولیت را به گردن بشار اسد انداخت و نوشت؛ «رییسجمهوری سوریه به اندازه کافی به توصیههای جمهوری اسلامی در خصوص «مردمسالاری و دفاع مردمی» توجه ننمود.»
اینها عوامل و ریشههای توجیهگری سیاستهای نادرست است.
🔘ولی شاید مهمترین علت اتخاذ سیاستهای پرهزینه عدم پاسخگویی و شفافیت است. هنگامی که قدرت داشته باشیم و در کنار آن پاسخگو نباشیم نتیجه منطقی آن بینیازی از نظر کارشناسان و واقعیات عینی و علمی است. امروز که بشار اسد فقط طی چند روز سقوط کرد امری بدیهی به نظر میآید شاید در گذشته برخی تصور میکردند که این رژیم ماندگار است، ولی همیشه افراد تیزبینی هستند که سیاستگذاران را از خطرات احتمالی آگاه کنند و انذار دهند ولی اگر گوش نکردند آیا میتوان آنان را به پاسخگویی طلبید؟
🔘بشار اسد تمام شد ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی سریع و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ آیا ممکن است گروهی معتبر و کارشناس مستقل تشکیل و به این پرسش پاسخ دهند؟ اگر نه بدانید که در جهل و اشتباه مرکب قرار داریم. در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است؟ قدرت حقیقی انسان در پیروزیها تجسم پیدا نمیکند در نحوه مواجهه با شکستها و اصلاح رویکردها است که نمود مییابد.
🔺هممیهن ۱۹ آذر ۱۴۰۳
🔘چرا برخی از اصحاب قدرت سخنان بدیهی را نمیشنوند ولی از سخنان بیربط و خیالی و بیمبنا استقبال میکنند؟ سخنانی که در باره سوریه و دفاع از حضور ایران در آنجا زیاد گفته شد. آیا سیاستگذاران ایران یک لحظه هم به این صرافت نیفتادند که در باره سیاست خود در سوریه به نظرات منتقدان هم توجه کنند و فقط حرفهای غیرعقلانی طرفداران کم دانش را نشنوند؟ مگر همه منتقدان دشمن و بدخواه شما بودند؟ اگر قدری گوش میکردید امروز با چنین وضعی مواجه نبودیم که همه شما مهر سکوت بر لب زدهاید و کوچکترین توضیحی در باره اتفاقات سوریه نمیدهید که فقط طی یک هفته همه سرمایهگذاریهای سیاسی، اقتصادی و نظامی دود شد و به هوا رفت.
🔘اولین مشکل شما نداشتن رسانه به معنای واقعی است همین شنبه شب مهمترین کارشناس سیاست خارجی و داخلی صدا و سیما میگفت که سقوط دمشق به این راحتی نیست در حالی که ساعتها پیش از آن چند منبع خبری خروج اسد از سوریه را اعلام کرده بودند و دمشق عملا سقوط کرده بود. این تحلیل همه را به یاد سعید الصحاف وزیر تبلیغات صدام حسین میاندازد که نیروی بیگانه تا پشت ساختمانش آمده بودند، و او میگفت آنها را اسیر کردهایم. بعد هم خودش را تسلیم کرد. یا آن مجری مشهور تلویزیون در حالی که نیروهای مخالفان بسوی دمشق و کاخ ریاسث سرازیر بودند و از بشار اسد هم خبری نیست میگوید: «کجا سوریه برگشته به ده سال قبل؛ حالا یه بخشی از حلب رو فقط گرفتهاند!»
🔘با چنین رسانهای که مجریان و کارشناسانش حرفهای بیپایه و خلاف واقع را تکرار میکنند نمیتوان آگاهی جمعی مفیدی تولید کرد و بیش از همه سیاستگذاران را دچار گمراهی و اشتباه میکند. کارشناسان زیادی بودند که حداقل به نحوه حضور ایران و سیاستهایش در منطقه و سوریه نقد داشتند ولی هیچگاه مجال اظهار نظر در رسانه رسمی را نیافتند چون تصمیم خود را گرفته بودند و حوصله پاسخگویی به نقدهای مزاحم سیاستهای خود را نداشتند. بدون تردید باید گفت که نظام رسانهای رسمی و بطور مشخص صدا و سیما نقش مهمی در شکلگیری این وضعیت ناخوشایند داشته است. اگر آزادی بیان رعایت شده بود خیلیها میتوانستند با استدلالهای خود مردم و سیاستگذاران را قانع کنند که تغییر رفتار دهند.
🔘مشکل دوم رویکرد غیرعلمی به موضوع سیاست خارجی است. سیاست خارجی عرصه اعتماد و رفاقت بازی نیست. آنجا میدانی برای تامین منافع ملی است. اگر این نگاه را داشته باشیم دیگر به اینجا نمیرسیم که یک مقام سابق نظامی پس از خراب شدن اوضاع بگوید که: «ترکها و بعضی از کشورهای عربی دو ماه قبل تضمین داده بودند که هیچ اتفاقی در سوریه نمیافتد.» و بعد بگوید که ما را فریب دادند. مگر تضمین شفاهی اعتباری دارد؟ تضمین کتبی هم بیاعتبار است چه رسد به شفاهی. فریب در سیاست خارجی یک قاعده رفتاری است. مگر کودک هستید که فریب بخورید؟ فریب خوردن در سیاست خارجی عذر بدتر از گناه است.
🔘مشکل سوم تنهایی ایران است. تنهای تنها. ظاهراً همه طرفهای ذینفع میدانستند که در سوریه چه اتفاقی رخ خواهد داد جز ایران. در ایران حتی یک نفر نیز از این خواب خوش و در واقع آشفته بیدار نشده بود تا اعلام خطر کند. کافی است به این خبر وزارت خارجه روسیه توجه کنیم که؛ «بشار اسد پس از مذاکره با تعدادی از شرکتکنندگان در درگیری سوریه، ریاست جمهوری و سوریه را ترک کرد و دستور انتقال مسالمت آمیز قدرت را صادر کرد.» آن دیگری در مقام خبرگزاری نیروی نظامی برای توجیه شکست، مسئولیت را به گردن بشار اسد انداخت و نوشت؛ «رییسجمهوری سوریه به اندازه کافی به توصیههای جمهوری اسلامی در خصوص «مردمسالاری و دفاع مردمی» توجه ننمود.»
اینها عوامل و ریشههای توجیهگری سیاستهای نادرست است.
🔘ولی شاید مهمترین علت اتخاذ سیاستهای پرهزینه عدم پاسخگویی و شفافیت است. هنگامی که قدرت داشته باشیم و در کنار آن پاسخگو نباشیم نتیجه منطقی آن بینیازی از نظر کارشناسان و واقعیات عینی و علمی است. امروز که بشار اسد فقط طی چند روز سقوط کرد امری بدیهی به نظر میآید شاید در گذشته برخی تصور میکردند که این رژیم ماندگار است، ولی همیشه افراد تیزبینی هستند که سیاستگذاران را از خطرات احتمالی آگاه کنند و انذار دهند ولی اگر گوش نکردند آیا میتوان آنان را به پاسخگویی طلبید؟
🔘بشار اسد تمام شد ولی این آغازی برای ایران است. اول از همه خیلی سریع و روشن پاسخ داده شود که اشتباه کجا بود و چقدر هزینه دادیم؟ آیا ممکن است گروهی معتبر و کارشناس مستقل تشکیل و به این پرسش پاسخ دهند؟ اگر نه بدانید که در جهل و اشتباه مرکب قرار داریم. در مرحله دوم باید ببینیم بقیه سیاستهای جاری تا چه اندازه از مبانی و این الگوی خطا تبعیت کرده است؟ قدرت حقیقی انسان در پیروزیها تجسم پیدا نمیکند در نحوه مواجهه با شکستها و اصلاح رویکردها است که نمود مییابد.
حافظ، اسد و عاقبت سوریه
محمد فاضلی
دیکتاتورهایی مثل خاندان اسد، شکوهی در مملکتشان داشتند. عمری را در سایه این شکوه و لذت قدرت زندگی کردند، اما تصور میکنم پدر و پسر هیچ شبی را آرام سر بر بالش نمیگذاشتند.
قدرت، ثروت و مواهبی که نزد دیکتاتور جمع میشود، چنان طعمه چشمگیری است که بسیاری سودای ربودن آن به هر وسیله از جمله با خشونت دارند. این خودش مایه تشویش و عذاب است.
دیکتاتوری با اتکا بر خشونت و سرکوب، نارضایتی هم تولید میکند. این ناراضیان هم علاوه بر آنها که به ثروت، قدرت و اختیارات دیکتاتور چشم دوختهاند، عامل تشویش خاطرش هستند و نمیگذارند یک شب آرام سر بر بالش بگذارد.
فکر نکنید این ویژگی برای دیکتاتورهای خاورمیانه عربی صادق است، برای همه دیکتاتورهای جهان از آمریکای لاتین تا آفریقا هم وضعیت همین است.
خب، در این شیر تو شیر خاورمیانه و تشویش تاریخی اذهان دیکتاتورها به دلایلی که نوشتم، خواجه #حافظ_شیرازی چه کاره است و چه میگوید؟
حضرت حافظ فرمودهاند «شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است⭕کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد.» کاری به این ندارم که حافظ از این شعر چه معنایی در نظر داشته است. بزرگوار کلاً اهل چندپهلو سخن گفتن بود، اما این سخنش عمیقاً با دموکراسی و دیکتاتوری ارتباط دارد.
خواجه حافظ در این بیت، تمامقد در قامت یک نظریهپرداز سیاسی ظاهر میشود و میفرماید. شکوه تاج سلطانی دیکتاتورها، خیلی دلکش است، اما خب «بیم جان» هم در آن هست. این همان تشویشی است که دیکتاتورها همواره با خود دارند. دیکتاتورها همواره نگران «ترک سر» هستند و همین هم باعث میشود علیرغم شکوه ظاهری زندگیشان، دلآرام نباشند.
شعر حافظ چه ربطی به دموکراسی دارد؟ خب زمان خواجه حافظ سخنی از دموکراسی در میان نبود، اما حافظ زرنگ، از همان چند قرن قبل نکاتی هم درباره مزایای دموکراسی در همین یک بیت شعر ذکر کرده است. دموکراسی در اصل یک بده-بستان است. دموکراسی به جنابان اصحاب قدرت میگوید: اختیارات نامحدود، تمرکز قدرت و انبوه ثروت و شکوه را «بده» و ما به ازای آن آرامش و نداشتن بیم جان را «بستان».
حاکمان دموکراتیک، لذت قدرت نامحدود را ندارند، زمان حکومتشان هم محدود است؛ اما در عوض میدانند در بازی دموکراسی، کنار رفتن از قدرت به بهای باختن جان، مال و همه حقوق دیگرِ (البته محدود و نه نامحدود) تمام نمیشود.
دموکراسی، لذت نامحدود بودن قدرت حاکمان را میستاند و لذت آرامش امر محدود را جایگزین میکند.
خواجه حافظ دوباره میتواند در قامت نظریهپرداز سیاسی مدعی شود که در دموکراسی، شکوه دلکش تاج سلطانی درج نیست و حاکمان چند سالی یکبار با برگه رأی جابهجا میشوند؛ اما بیم جان هم در آن درج نیست. تازه وقتی کسی از قدرت کنار میرود، کلاً از سیاست بیرون نمیرود و مثلاً مجبور به ترک کشورش نمیشود، فقط میرود گوشهای مینشیند نان و ماستش را میخورد و در عالم سیاستورزی از دور و نزدیک دستی بر آتش دارد.
🔴نتیجهگیری
اول. در این مختصر تلاش کردم وجه مهمی از نظریهپردازی سیاسی «خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی» (۷۹۲-۷۲۷ ه.ق) را آشکار کنم. این مرد بزرگ ظاهراً فقط شاعر نبوده است و ما ایرانیان به این وجه از اندیشه بزرگوار به اندازه کافی توجه نکردهایم.
دوم. نمیدانم نظر خواجه حافظ درباره عاقبت سوریه چیست، اما اطمینان دارم که هر «نظم دسترسی محدود» اقتدارگرا، وقتی با فرایندهای خشونتآمیز ساقط میشود، با یک «نظم دسترسی محدود» اقتدارگرای دیگر جایگزین خواهد شد.
اقتدارگراییهای فروپاشیده بر اثر بهار عربی با نمونههای مشابه خود جایگزین شدند؛ و به همان ترتیب، توسعه و دموکراسی تا دههها از #سوریه دور است.
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
دیکتاتورهایی مثل خاندان اسد، شکوهی در مملکتشان داشتند. عمری را در سایه این شکوه و لذت قدرت زندگی کردند، اما تصور میکنم پدر و پسر هیچ شبی را آرام سر بر بالش نمیگذاشتند.
قدرت، ثروت و مواهبی که نزد دیکتاتور جمع میشود، چنان طعمه چشمگیری است که بسیاری سودای ربودن آن به هر وسیله از جمله با خشونت دارند. این خودش مایه تشویش و عذاب است.
دیکتاتوری با اتکا بر خشونت و سرکوب، نارضایتی هم تولید میکند. این ناراضیان هم علاوه بر آنها که به ثروت، قدرت و اختیارات دیکتاتور چشم دوختهاند، عامل تشویش خاطرش هستند و نمیگذارند یک شب آرام سر بر بالش بگذارد.
فکر نکنید این ویژگی برای دیکتاتورهای خاورمیانه عربی صادق است، برای همه دیکتاتورهای جهان از آمریکای لاتین تا آفریقا هم وضعیت همین است.
خب، در این شیر تو شیر خاورمیانه و تشویش تاریخی اذهان دیکتاتورها به دلایلی که نوشتم، خواجه #حافظ_شیرازی چه کاره است و چه میگوید؟
حضرت حافظ فرمودهاند «شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است⭕کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد.» کاری به این ندارم که حافظ از این شعر چه معنایی در نظر داشته است. بزرگوار کلاً اهل چندپهلو سخن گفتن بود، اما این سخنش عمیقاً با دموکراسی و دیکتاتوری ارتباط دارد.
خواجه حافظ در این بیت، تمامقد در قامت یک نظریهپرداز سیاسی ظاهر میشود و میفرماید. شکوه تاج سلطانی دیکتاتورها، خیلی دلکش است، اما خب «بیم جان» هم در آن هست. این همان تشویشی است که دیکتاتورها همواره با خود دارند. دیکتاتورها همواره نگران «ترک سر» هستند و همین هم باعث میشود علیرغم شکوه ظاهری زندگیشان، دلآرام نباشند.
شعر حافظ چه ربطی به دموکراسی دارد؟ خب زمان خواجه حافظ سخنی از دموکراسی در میان نبود، اما حافظ زرنگ، از همان چند قرن قبل نکاتی هم درباره مزایای دموکراسی در همین یک بیت شعر ذکر کرده است. دموکراسی در اصل یک بده-بستان است. دموکراسی به جنابان اصحاب قدرت میگوید: اختیارات نامحدود، تمرکز قدرت و انبوه ثروت و شکوه را «بده» و ما به ازای آن آرامش و نداشتن بیم جان را «بستان».
حاکمان دموکراتیک، لذت قدرت نامحدود را ندارند، زمان حکومتشان هم محدود است؛ اما در عوض میدانند در بازی دموکراسی، کنار رفتن از قدرت به بهای باختن جان، مال و همه حقوق دیگرِ (البته محدود و نه نامحدود) تمام نمیشود.
دموکراسی، لذت نامحدود بودن قدرت حاکمان را میستاند و لذت آرامش امر محدود را جایگزین میکند.
خواجه حافظ دوباره میتواند در قامت نظریهپرداز سیاسی مدعی شود که در دموکراسی، شکوه دلکش تاج سلطانی درج نیست و حاکمان چند سالی یکبار با برگه رأی جابهجا میشوند؛ اما بیم جان هم در آن درج نیست. تازه وقتی کسی از قدرت کنار میرود، کلاً از سیاست بیرون نمیرود و مثلاً مجبور به ترک کشورش نمیشود، فقط میرود گوشهای مینشیند نان و ماستش را میخورد و در عالم سیاستورزی از دور و نزدیک دستی بر آتش دارد.
🔴نتیجهگیری
اول. در این مختصر تلاش کردم وجه مهمی از نظریهپردازی سیاسی «خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی» (۷۹۲-۷۲۷ ه.ق) را آشکار کنم. این مرد بزرگ ظاهراً فقط شاعر نبوده است و ما ایرانیان به این وجه از اندیشه بزرگوار به اندازه کافی توجه نکردهایم.
دوم. نمیدانم نظر خواجه حافظ درباره عاقبت سوریه چیست، اما اطمینان دارم که هر «نظم دسترسی محدود» اقتدارگرا، وقتی با فرایندهای خشونتآمیز ساقط میشود، با یک «نظم دسترسی محدود» اقتدارگرای دیگر جایگزین خواهد شد.
اقتدارگراییهای فروپاشیده بر اثر بهار عربی با نمونههای مشابه خود جایگزین شدند؛ و به همان ترتیب، توسعه و دموکراسی تا دههها از #سوریه دور است.
@fazeli_mohammad
در سختیهای زندگی به خودتان اجازه دهید هرچقدر دلتان میخواهد گریه کنید... و به نوشتن پناه ببرید...
#حکمت_شبانه
#حکمت_شبانه
امروز مشغول بررسی توانایی مدل meta-llama/Llama-3.2-3B-Instruct متا برای فهم و تولید زبان فارسی بودم. به عنوان ورودی از مدل پرسیدم «طرز تهیه قرمهسبزی چیست؟»
پاسخ مدل آنقدر بامزه و شادیبخش بود که حیفم آمد با شما به اشتراک نگذارم! 😂😂😂
پاسخ مدل:
قرمه سبزی به طور کلی به عنوان یک غذای محلی و سنتی در ایران و مناطق همسای آن به عنوان یک غذا در ماه رمضان و در其他 ماهها به بازارها عرضه میشود. این غذا از سبزیجات و مواد دیگر تهیه میشود و به صورت فشرده به بازارها برده میشود. در این روش، سبزیجات به صورت فشرده به بازارها برده میشود و در آن به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
قرمه سبزی را میتوان به دو روش تهیه کرد:
1- قرمه سبزی را میتوان با استفاده از روشی به نام "قرمه سبزی پودری" تهیه کرد. در این روش، سبزیجات را به صورت فشرده در یک کوبه پودری میریزند و سپس به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
2- قرمه سبزی را میتوان با استفاده از روشی به نام "قرمه سبزی چوبی" تهیه کرد. در این روش، سبزیجات را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند و سپس به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
در هر دو روش، سبزیجات را میتوان به صورت فشرده به بازارها برده کرد و در آن به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
طرز تهیه قرمه سبزی چوبی:
سामगدها:
* 1 کوبه سبزیجات (سبزی، زردچوبه، پیاز، پیاز، فلفل، زعفران و...) را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
طرز تهیه قرمه سبزی پودری:
سामगدها:
* 1 کوبه سبزیجات
پاسخ مدل آنقدر بامزه و شادیبخش بود که حیفم آمد با شما به اشتراک نگذارم! 😂😂😂
پاسخ مدل:
قرمه سبزی به طور کلی به عنوان یک غذای محلی و سنتی در ایران و مناطق همسای آن به عنوان یک غذا در ماه رمضان و در其他 ماهها به بازارها عرضه میشود. این غذا از سبزیجات و مواد دیگر تهیه میشود و به صورت فشرده به بازارها برده میشود. در این روش، سبزیجات به صورت فشرده به بازارها برده میشود و در آن به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
قرمه سبزی را میتوان به دو روش تهیه کرد:
1- قرمه سبزی را میتوان با استفاده از روشی به نام "قرمه سبزی پودری" تهیه کرد. در این روش، سبزیجات را به صورت فشرده در یک کوبه پودری میریزند و سپس به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
2- قرمه سبزی را میتوان با استفاده از روشی به نام "قرمه سبزی چوبی" تهیه کرد. در این روش، سبزیجات را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند و سپس به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
در هر دو روش، سبزیجات را میتوان به صورت فشرده به بازارها برده کرد و در آن به صورت فشرده به بازارها برده میشود.
طرز تهیه قرمه سبزی چوبی:
سामगدها:
* 1 کوبه سبزیجات (سبزی، زردچوبه، پیاز، پیاز، فلفل، زعفران و...) را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
* 1/2 پیمانه زعفران را به صورت فشرده در یک کوبه چوبی میریزند
طرز تهیه قرمه سبزی پودری:
سामगدها:
* 1 کوبه سبزیجات