قسمت نودم
هنگ کردم انقدر از شنیدن این حرف شوکه شدم که حتی نتونستم واکنش نشون بدم شیرین بی توجه به حالت من ادامه داد:
- من گفتم شاهرخ چرا دیگه بهت گیر نمیده نگو بخاطر این حرفه . باورت میشه همه فامیل الان فکر میکنن شما زن و شوهر هستید یعنی همه میدونستن الا خود عروس و خواهر عروس که بنده باشم.
بالاخره از شوک بیرون اومدم و متعجب پرسدم:
- آخه چرا باید همچین حرفی بزنه؟ میتونست راستشو بگه اون وقت بازم همه چیز درست میشد
شیریم با لحن مهربونی گفت:
- خب شاید دوستت داره
چند لحظه به دهان شیرین خیره شدم تا مطمئن بشم که درست شنیدم یعنی وحید منو دوست داره؟ .یعنی امکان داره؟ . خدایا یعنی صدامو شنیدی؟
***
مسکن ها موقع شام تازه اثر کردن و بالاخره من تونستم روی پای خودم راه برم بعد از شام نوبت رقص دو نفره عروس و داماد بود هردو وسط صحنه رقص توی آغوش هم فرو رفته بودن و بیشتر از رقصیدن در آغوش هم نجوای عاشقانه سر میدادن البته نجوای عاشقانه که چه عرض کنم بیشتر از نجوا شبیه جک بود از بس که شیرین مثل این شوهر ندیده ها وسط رقص از خنده ریسه میرفت
نوید از جا بلند شد و به سمت چند میز اون طرف تر رفت قبل از اینکه کامل از ما دور بشه وحید پرسید:
- کجا میری؟
نوید شیطون چشمکی زد و گفت:
- زن برادر آینده ات رو پیدا کردم میرم مخش رو بزنم افتخار یه رقص دو نفره رو بهش بدم . بعد از رقص عروس و داماد نوبت رقص زوجهای دیگه میرسه باید بجنبم که قبل از آهنگ زوج بشم دیگه
نوید که رفت وحید به شوخی گفت:
- این پنجمین زن برادری که امشب واسه من پیدا کرده
خندیدم اما به جای حرفی ، پرسیدم:
- رانیا کجاست؟ از بعد از شام ندیدمش
- نمیدونم با یکی از بچه های فامیل تون دوست شد رفتن باهم بازی کنن
به سمت یکی از میزها اشاره کرد و گفت
- آهان . اوناهاش
به سمتی که اشاره کرد نگاه کردم و رانیا رو سر میز رعنا خانم دختر خاله مامان اینا دیدم و خیالم راحت شد ریحانه دختر رعنا جون واقعا بهترین و محبوب ترین فنچ کوچولوی فامیل بود . دوباره به صحنه رقص چشم دوختم
به شیرین فکر کردم به اون اوایل همکار شدنش با رامین به اینکه هر شب از وجنات رامین حرف میزد و جلوی من قربون صدقه اش میرفت و از اونور روزها توی دفتر باهاش لج میکرد و از در بی محلی درمیومد به این فکر کردم که یعنی میشه عشق وحید هم مثل عشق شیرین دو رو باشه؟ اینکه توی خلوت خودش دوستم داشته باشه و جلوی روی خودم بی تفاوت باشه . خب آره چرا نمیشه ؟ اینم یه مدل دوست داشتن بود دیگه درست مثل شیرین اما شیرین دختر بود برای حفظ غرورش این کار رو میکرد اما وحید چی؟ خب اونم غرور داره . آره اما اگر حرفی نزنه پس چطور قراره بفهمم دوستم داره؟ چطور قراره به هم برسیم؟ حالا مگه قراره به هم برسید؟ مسلما با این شرایطی که وحید به وجود آورده اگر بخوام منتظر اون بمونم احتمال به هم رسیدنمون به زیر صفر کشیده میشه . خب منتظر اون نمون . یعنی چی؟ یعنی خودم برم بهش بگم دوسش دارم؟ .خب آره چه اشکال داره اگر واقعا دوسش داری و فکر میکنی اونم دوست داره ..معلومه که دوستم داره شیرین گفت دوستم داره . شیرین هیچ وقت دروغ نمیگه . چه اصراریه که خودتو گول بزنی؟
دلم میخواست سر منطقم داد بزنم . دلم نمیخواست منطقی فکر کنم دلم میخواست احساسی باور کنم که وحید هم همون اندازه که من دوسش دارم دوستم داره باید دوستم داشته باشه وگرنه چه دلیلی داره که انقدر خوب باهام برخورد میکنه ، که دیگه باهام لج نمیکنه ، که هر چی میگم گوش میده ، که نگرانم میشه ، که برام تا اون سر دنیا میره که یه قرص بخره فقط برای اینکه درد نکشم
صدای ارکست رشته افکارم برید و اجازه نداد به صدای منطقم که همه این دلایل رو به پای شخصیت خوب وحید می نوشت گوش بدم:
- یه اهنگ لایت میزنیم به افتخار زوج های خوشبخت جدید و قدیم
یه آهنگ آروم شروع به پخش شد اکثر زوج ها دو نفر دو نفر روی سن رفتن و دست به گردن هم شروع به تاب خوردن دور سن کردن همینجور به رقصیدنشون نگاه کردم و با خودم فکر کردم مسلما نمیشد اسم این حرکات رو تمام و کمال رقص گذاشت این افراد فقط توی آغوش هم اینور اونور میرن .یعنی بیشتر از این بود؟
ادامه دارد...
نویسنده :#مینا_وهاب
👇👇👇👇
https://t.me/joreeketabyek