باد پاییزی برگها را انداخت. درخت ناراحت شد اما چیزی نگفت .
آب برگها را با خود برد. درخت عصبانی شد ولی چیزی نگفت .
آب برگها را به دل زمین برد. درخت غمگین شد ولی باز هم چیزی نگفت .
پاییز عریانی و زمستان یخ زدگی گذشت . زمین برگها را تبدیل کرد به مـواد تقویت کننده ای برای شکوفایی شکوفه ها و روییدن برگهای بهاری و سرسبزی دشت های خالی و خشک و منجمد شده اطراف درخت .
آنگاه درخت با رضامندی لبخندی زد و دانست حسرتش بیهوده بوده زیرا که فهمید رمز شکوفایی در اینست که همه توانایی و استعداد و امکاناتت را بکاری تا نسل فردا از تو نیکویی و اقتدار و ایمان به رویای کاشتن را درو کند. نه خاطرات تلخ اشک و درد و رنج و ناله و شیون و حسرت خوردن هایت را .
یقینا آنچه امروز بکاریم ، نسل فردا همان را درو خواهند کرد. (غلاطیان 6 : 5 ) یقینا هرکه با برکت بکارد با برکت نیز درو خواهد کرد . ( دوم قرنتیان 9 : 6 )
زیرا قانون نیکو درویدن - فقط نیکو کاشتن است .
اگر نیکو میکاری هرگز :
حسرت جوانی ای که پیر میشود را نخور زیرا که تجربه هایت ثمر خواهد داد.
حسرت مدادی که ساییده شد را نخور زیرا آنچه نوشتی را خواهند خواند .
حسرت قطره های عمری که بی وقفه میچکد و باد با خود میبرد را نخور زیرا در فردایی دیگر ابرها آنرا همچون شبنم و باران بر سر نسل تازه روییده شده فردایت خواهند بارانید . مطمئن باش آنچه باد میبرد را روزی آب برمیگرداند .
جلیل سپهر
@jalilsepehr