✍ ناصر دانشفر
روز گذشته رهبری با بیان این جمله که « باید مراقب باشیم که با چه کسی مواجهیم و با چه کسی معامله میکنیم و حرف میزنیم. » بر همگان روشن ساختند که به دولت پزشکیان برای مذاکره با آمریکا چراغ سبز داده شده و با توجه به پالسهای مثبت طرف مقابل، احتمال انجام مذاکرات رودررو در آیندهٔ نزدیک دور از ذهن نیست.
آژیر خطر کشیدن اهالی کیهان و استفادهٔ ابزاری از گفتههای بنیانگذار انقلاب قطعاً به همین دلیل میباشد. با توجه به سقوط اسد و وارد آمدن صدمات سنگین به جبههٔ مقاومت، در اینکه نظام در شرایط نامساعدی بنای نشستن بر سر میز مذاکره را دارد، تردیدی نیست. بدین جهت بر ماست که هشدار هر کنشگری را جدی بگیریم تا مبادا بدون در نظر گرفتن تمامی جوانب، وارد کارزاری به این سطح از دشواری شویم.
آقای سعداله زارعی در نوشتار امروز خود بر اساس نگرشی همسو با رهبر، علیرغم فهم این موضوع که ورود به مذاکره با موافقت سلطان امکانپذیر گردیده، با مبنایی همراستا با رهبری به نتیجهای متفاوت از خواست معظمله اصرار میورزد. لذا پیشنهاد بنده به آقای پزشکیان این است که از حضرتآقا بخواهند که این دستور را مکتوب نمایند، تا فردا روزی دوباره نفرمایند که من از ابتدا با مذاکره مخالف بودم.
گمان من این بود که آقای زارعی بدلیل دست خالی بودن دیپلماتهای کشورمان، مطالبی در این زمینه بنگارند و راهکارهایی برای توفیق نمایندگان ولیامر مسلمینجهان در این عرصه ارائه نمایند. اما شوربختانه جناب ایشان تمام هم و غم خود را مصروف آن نموده که این تلاش شروع نشده، پایان پذیرد. جناب ایشان بر اساس پنج گزارهٔ ذیل به تحلیل نشسته است.
۱- آمریکا بنا دارد که نظام حاکم بر این را سرنگون کند.
۲- آمریکا در پی مهار قدرت منطقهای جمهوریاسلامی میباشد.
۳- حکومت مستقر در کشورمان خواهان عدم دخالت ایالات متحده در امور منطقهٔ غرب آسیا میباشد.
۴- مسئولان نظام مقدس طالب عدم مداخلهٔ ساکنان کاخ سفید در مسائل داخلی کشورمان میباشند.
۵- شرایط ایران به واسطهٔ پیشرفتهای یکدههٔ اخیر اضطراری نیست که بخواهیم به خاطر این موضوع به امور مخالف منافع ملی تن دهیم.
در اینکه نیت بسیاری از اعضای دو حزب اصلی حاکم بر سرزمین یانکیها، برچیدن بساط نظام مقدس است، تردیدی نیست. همچنین این نیز چون روز روشن است که آمریکاییها همواره در پی مداخله در امور سایر کشورها از جمله ایران هستند. در طرف مقابل هم باید اذعان نمود که استراتژی مقام معظم رهبری همان است که نویسندهٔ کیهان مرقوم نمودهاند، اما بدون درنظر گرفتن فرضیهٔ پنجم ایشان و بررسی صحت یا عدم صحت آن، میپرسم که آیا این موضوعات دلایل موجهی برای عدم ورود به ساحت مذاکره است؟
بگذارید کمی دقیقتر به مسئله نگاه کنیم و مبانی چهارگانهٔ فوق را اساس کار قرار دهیم. میپرسم، کدام رژیم را در این دنیای بزرگ و متکثر میشناسید که در دل خواهان محو جمهوریاسلامی نباشد؟ ترکیه؟ عربستان؟ آذربایجان؟ امارات؟ اسرائیل؟ لبنان؟ فرانسه؟ آلمان؟ حتی چین و روسیه هم اگر یقین به تأمین منافعشان در حکومت بعدی ایران داشته باشند، قطعاً خواهان رفتن این نظام جنگطلب، عشق قدرت و طالب نفوذ میباشند. این حکومت به قدری بد عمل کرده که اینک حتی همسایگان همکیش آن بر طرح مودت ظریف میخندند. از آقای زارعی میپرسم کدام کشور خاورمیانه و حتی خاور دور خواهان مهار کردن نظام تحت امر ولایت عظمی نیست؟ آیا این دروغ است که رئیسجمهور جدید لبنان خواهان خارج شدن حزبالله از فاز نظامی و تحویل سلاحهای خود به ارتش این کشور است؟ آیا حشدالشعبی از وضعیت مناسبتری برخودار است؟ این کذب است که دولت جدید سوریه و حتی مردم این کشور، از هیچ دولتی در جهان به اندازهٔ جمهوریاسلامی متنفر نیستند؟ آیا سرود ملی ما را مردم منطقه بارها و بارها هو نکردهاند؟ با پرچم و تمثالهای رهبری و سردار سلیمانی چه میکنند؟ آقای زارعی، آیا بر مبنای اصول چهارگانهٔ شما نباید به دستگاه دیپلماسی کشورمان توصیه کرد که با تکتک این کشورها قطع رابطه نماید؟
میفرمایید که ما به حق خواهان عدم مداخلهٔ آمریکا در منطقهٔ غرب آسیا هستیم؟ ممکن است توضیح دهید که کدام دولت این محدودهٔ جغرافیایی به شما چنین وکالتی داده است؟ اگر بحث منافع است و شما برای حفظ منافع خود، به طرح چنین خواستهای پرداختهاید، ممکن است تبیین کنید که چرا آمریکا باید از منافع خود در این منطقه به خاطر شما چشم بپوشد؟ این شد دلیل برای عدم مذاکره؟
می فرمایید که آمریکا نباید در امور کشورمان دخالت کند، سخنی است درست، اما مگر نه اینکه از ابتدای انقلاب تا هماکنون جار می زنید که ما تنها کشور مستقل دنیا هستیم و در تصمیمات خود از احدالناسی تأثیر نمیپذیریم، پس مشکلتان چیست؟ اما اگر منظورتان ورود آمریکا به
متن کامل
https://B2n.ir/h78830