ای دهمین اختر و لطف مدام
پاک ترین زاده ی خیر الانام
دل شده از ماتم تو لاله فام
حضرت هادی به تو از ما سلام
شهر مدینه شده بی تو غمین
سامره از شوق وجودت نگین
از سر لطفت دل زارم ببین
زاده یِ سلطانِ خراسانِ دین
شیعه شد از ماتم تو اشکبار
اشک که نه ، خون چکد از چشم زار
ای که شدی هادی شب های تار
بر من ظلمت زده نورت ببار
چشم به شوق حرمت تابناک
دل شده از درد فراق تو چاک ت
مِی ،شده از جوشش عشق تو پاک
ای به فدای حرمت اهل خاک
هادی امت به تو منصوب شد
آل ستم زایل و مغلوب شد
خازن اسرار رسالت تویی
"جامعه" از لطف تو مکتوب شد
شن شده از برکت دستت طلا
ذکر تو شد مانع و دفع بلا
جن و ملک لشکر ت از هر کجا
شد متوکل نگران از دعا
عکس به امر تو یل و شیر شد
از جسد ناصبی اش سیر شد
مجلس بزمی که به پا گشته بود
صاحب آن کوچک و تحقیر شد
بزم شرابی که تو داخل شدی
نور شدی ،هادم باطل شدی
کاخ یزید است اگر سر نبود
طور شدی زینب کامل شدی
سبط جهاندار خراسان تویی
منزلت آیه ی انسان تویی
منتظران شیفته ی کوی تو
جدِ کبیر مه پنهان تویی
صحن و سرایت شده پر زمزمه
ورد زبانِ همه یا فاطمه
کاش رسد منجی دنیا و دین
تا بشود رنج همه خاتمه