من موهام فره و جدیدا قشنگ میتونم بفهمم فرش کم شده از فر شده حالت دار.. خیلی ناراحتم نمیخوام موهام فریش در بیاد تنها دلیلی که باعث شده کمی اعتماد به داشته باشم همین موهایه فره... خیلی میترسم فرش خراب شه در حد اینکه فوبیادارم صاف شه.. خب.. جدیدا نرم کنندمو عوض کردم ممکنه از اون باشه؟ میتونم ممکنه مسئله مهمی به نظر نیاد اما برای من بیش از حد مهمه... نمیخوام تنها چیز خوبمو از دست بدم....
https://t.me/infpchannell/22241 اممممم من جوابا رو خوندم ببینین من قصد رابطه یا هر کوفت دیگه ای ندارم و نداشتم ما صرفاً بهترین دوست همیم من فقط میخوام دوستای هم بمونیم اگرم راضی بشه مشکلی با اینکه چند سال صبر کنم بعدش با هم ارتباط بگیریم ندارم به خودشم گفتم ولی نمیدونم قبول کنه یا نه آشناییمون هم از فندوم انیمیشن و میراکلس بود و حدودا یه سال طول کشید تا صمیمی بشیم با هم
چرا همیشه اینطوریه که من بدبخت یکیو میبینم و سعی میکنم بهش محبت کنم و دوستش بدارم و زخماشو درمان کنم. ولی یارو کارش که تموم میشه انگار نه انگار ما هم وجود داشتیم. واقعا غم انگیزه 💔 مشکلم هم اینه نمیتونم محبت نکنم. دست خودم نیست نمیخوام ملت ناراحت باشن یا عذاب بکشن 😭
سلام... حقیقتا میخوام یه اعترافی بکنم میخوام یه چیزی بگم که خیلی وقته تو دلم مونده و به هیچکسم نمیتونم بگم به ذهنم رسید اینجا بگم من دو سال پیش یه پسره رو تو کافه دیدم و خب خیلی خوشم اومد ازش اینستا و ایناشو جور کردم تونستم همکلاسی هاشو پیدا کنم و بفهمم چه مدرسه ایی میره روم نمیشد مستقیم بگم کیم و اعتراف کنم بهش یه روز تعقیبش کردم ببینم خونشون کجاست از اونجایی که استوریاشو دنبال میکردم متوجه شدم چه خوراکی هایی دوست داره حالا هر از گاهی اونجا میرم و براش با نامه خوراکی مورد علاقشو میذارم امیدوارم یه روز متوجه عشق من به خودش بشه تا اونموقع همینجوری مراقبشم و براش کادو میفرستم
کی میتونه بیاد باهم اسپیکینگ انگلیسی تمرین کنیم... من خودم فکر میکنم از متوسط پایین نباشه (فقط اسپیکینگم) تو سطح خودمم میخوام با ویس هم اوکیه فقط انگلیسی باهم حرف بزنیم تمرین کنیم تقویت کنیمش اشتباه اینام بود اوکی باشه مسخره نکنیم همو😭 تو دانشگاه امروز رفتم همه زبانشون هم فول بود هم لحجه ها عالی من روم نشد حرف بزنم یکی که عین منه بیاد🥹😭
این مدت جدی حالم داغونه تنها کسی که تو زندگیم بهم باور داشت الان باورشو بهم از دست داده بهترین دوستم من ۱۹ سالمه و اون ۱۳ سالش یمدت پیش یه بار خواستم خودکشی کنم (بخاطر شرایط خانوادگی) و واسه آخرین حرفم بهش اعتراف کردم و اون گفت که واسش مهم نیست و کلی باهام حرف زد و راضیم کرد زنده بمونم همه چی خوب بود نه همه چی عالی بود تا وقتی تصمیم گرفت به خانوادش راجع به ما بگه وقتی گفت اولش خوب بود یهویی غیب شد و چند ساعت بعد برگشت و گفت خانوادش فکر میکنن من پدوفیلم و خودشم دو به شکه و باید فکر کنه که ببینه کنارم میخواد بمونه یا ترکم کنه الآنم سرده خیلی کمتر آنلاین میشه و وقتیم که بشه با هر چی که کوچیکترین ربطی به این قضیه داره میگه که هروقت اینجا میام حالم بد میشه و .... واقعا نمیدونم چیکار کنم همیشه فقط منتظرم بیاد کوچکترین چیزا منو یاد اون میندازه کلی حرف نگفته دارم و میترسم دیگه هیچوقت مثل قبل نشیم و میدونین چی رومخه؟؟؟ اون همه چیز زندگیمو میدونه کوچیکترین جزئیات تاریکترین راز ها همه چی و این مدت واقعا همه چی فاجعست نمیدونم چیکار کنم (من infpعم اون enfp)
بچه ها چند وقته همش تو این چرخه خراب گیر کردم که یک مدت حالم اوکیه بعدش باز دوباره بی حوصله ن حوصله انجام علایقم و نه چیزایی که بهش مجبورم واقعا نمیدونم چیکار کنم انقد این بی حوصلگی بهم غالب نشه و یه روتین مرتب داشته باشم