ibrahim savalan @ibrahimsavalan Channel on Telegram

ibrahim savalan

@ibrahimsavalan


Twitter:
https://twitter.com/ibrahimsavalan

Instagram:
https://Instagram.com/ibrahimsavalan

ibrahimsavalan Telegram Channel (English)

Welcome to the official Telegram channel of ibrahimsavalan! If you're a fan of Ibrahim Savalan and want to stay updated on all his latest news, events, and projects, then this is the channel for you. Ibrahim Savalan is a talented and versatile artist known for his work in music, acting, and more. By joining this channel, you will have exclusive access to behind-the-scenes content, announcements, and special promotions. Connect with Ibrahim Savalan and other fans, share your thoughts and experiences, and be part of a growing community of supporters. Follow Ibrahim Savalan on Twitter at https://twitter.com/ibrahimsavalan and on Instagram at https://Instagram.com/ibrahimsavalan to stay connected across all platforms. Don't miss out on this opportunity to engage with Ibrahim Savalan and be the first to know about his upcoming projects. Join the ibrahimsavalan Telegram channel now!

ibrahim savalan

22 Nov, 09:10


آذرماه هنوز از راه نرسیده، تاثیرش را بر ذهن و روح دشمنان آذربایجان گذاشته است و روزنامه شرق، مانند مومنانی که بعضاً چند روز به استقبال ماه رمضان می‌رفتند، در دو مطلب جداگانه در روز ۲۸ آبان به استقبال آذرماه رفته است.

آنها با تیتر «سنی گتیرن، سنه دییر گت» به استقبال آذرماه رفته‌اند تا نشان دهند که دکتر پزشکیان در قاموس آنها ادامه دهنده راه پیشه‌وری است که کاش این آرزوی آنها محقق شود. جالب آنکه در همین پنج کلمه دو غلط املایی دارند و لغات دئییر و گئت را غلط نوشته‌اند که با احتساب این دو غلط، نمره‌ی آنها هجده خواهد بود.

شرق در متن دیگری با تیتر «از پان‌تورانیسم تا پان‌ترکیسم» دوباره به شاخه‌ی درخت ما نشسته که باید این کار آنها را به فال نیک گرفت و فهمید که چه هراس عجیبی از خیزش ترکها دارند. ماها هر کدام به دلایلی در این روزها کم‌کار کم‌کار شده‌ایم و باید از شرق نویسان تشکر کنیم که اجازه نمی‌دهند تا این مباحث در غبار تاریخ گم شود.

نه شناختی از احسان هوشمند دارم و نه نیازی به شناخت ایشان، ولی تشکر ویژه‌ای به ایشان بدهکارم که از شروع دوره ریاست جمهوری دکتر پزشکیان توجه ویژه‌ای به مسائل ترکها داشته و در ماجراهایی مانند مصاحبه رشید دانشجویی با دکتر پزشکیان و دیدار برخی از فعالان تبریز با جناب پرزیدنت، دست به قلم شده است تا اگر کسانی از ماهیت آن دیدارها مطلع نبودند، همه را مطلع سازد که بدانید و آگاه باشید که در آذربایجان چه خبرهاست و چه سوداهایی در سر آنهاست.

رضا براهنی گفته بود که زمانی فکر می‌کردم پیشه‌وری تجزیه‌طلب بوده ولی از وقتی به خودم هم تجزیه‌طلب گفتند، تازه فهمیدم که پیشه‌وری نیز تجزیه‌طلب نبوده است. حالا هر چه قدر می‌توانید دکتر پزشکیان را با پیشه‌وری مقایسه کنید تا خیلی‌ها بفهمند که پیشه‌وری نیز فردی بوده که با نزدیک شانزده هزار رای از شانزده هزار رای اخذ شده در حوزه انتخابی تبریز به مجلس راه یافته بود. در آن انتخابات مجلس، افراد می‌توانستند نام چند نفر را در برگه رای بنویسند و از آنجا که پیشه‌وری و خویی در لیست مورد حمایت همه گروه‌ها قرار داشتند و پیشه‌وری به پاک‌دستی و مردمی بودن شهره بود، حتی در انتخاباتی که نیروهای نظارتی دولت برعلیه او بودند، تقریبا همه مردم علاوه بر کاندیداهای مورد نظر خودشان به پیشه‌وری نیز رای دادند و پزشکیان نیز با ۸۵٪ آرای رای دهندگان آذربایجان رئیس‌جمهور شده است و مردم آذربایجان آورندگان این دو سیاستمدار هستند و قصد گئتمک هم ندارند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

22 Nov, 09:09


وقتی باستان شناسان در سال ۱۹۲۰ میلادی در دره پادشاهان مصر، قبر توت عنخ آمون را گشودند، خنجر دراز و باشکوهی را یافتند که با فرعون به خاک سپرده شده بود. آهنی بودن آن خنجر باستان شناسان را گیج کرد زیرا آهن تا یک قرن بعد از مرگ توت عنخ آمون ناشناخته بود و کشف نشده بود. در نهایت محققان بر این باور رسیدند که اشیاء آهنی قبل از ظهور صنعت ریخته‌گری، ناشی از شهاب سنگ‌های دارای آهن است زیرا شهاب سنگ‌ها منبع قابل قبولی آهن دارند و خنجر فرعون نیز شاید از آن ساخته شده است.

این دقیقا همان چیزی است که در متن دستان کوراوغلو درباره شمشیر کوراغلو آمده است: روشن (کوراوغلوی آینده) هنگام بازی در صحرا سنگی نه چندان بزرگ اما سنگین و درخشان می‌یابد و آن را بطرف گوساله‌ای پرت می‌کند. خوردن باد سنگ به گوساله همان و نقش شدن بر زمین و مردن گوساله همان. و آلی‌کیشی (پدر کوراوغلو) بعد از بررسی آن سنگ درمی‌یابد که این سنگی آسمانی است.

پدر تکه کوچکی از آن سنگ را نزد اوستایی می‌برد و از وی می‌خواهد که با آن برایش درفشی بسازد. اوستا با نگاهی به سنگ، آن را به آلی‌کیشی پس داده و می‌گوید: تو که آدم دنیادیده‌ای هستی آلی‌کیشی، مگر با سنگ هم درفش می‌سازند؟ آلی‌کیشی اوستا را راضی می‌کند که سنگ را روی سندان گذاشته امتحان کند و ببیند که آیا قابلیت چکش‌خواری دارد یا نه. اوستا بعد از آزمایش می‌بیند که آن سنگ براستی هم مثل موم است. پس با آن درفشی می‌سازد و به آلی کیشی میدهد.

آلی‌کیشی بعد سنگ را نزد شمشیرسازی می‌برد و به اصرار از آن می‌خواهد که شمشیری از آن برایش بسازد و اوستا در عرض هشت روز شمشیری از آن سنگ می‌سازد، اما دلش می‌خواهد شمشیر دیگری را بجای آن، به او دهد. آلی‌کیشی که از قبل پنهان کاری کرده بود با همان درفش، تیغه شمشیر را سوراخ می‌کند و شمشیرساز به ناچار شمشیر آلی‌کیشی را به خودش می‌دهد.

پس علاوه بر شمشیر فرعون مصر، شمشیر کوراوغلو نیز از شهاب سنگ بوده و عجیب آنکه نام شمشیر کوراوغلو نیز میصری قلینج بوده است. برخی محققان بر این باورند که فرم نوشتاری صحیح آن شمشیر میثری قیلینج است و میثری قیلینج با آیین میثرایسم یا میترایسم در ارتباط است و شاید هسته اولیه دستان کوراوغلو به دوره‌های اساطیری ماقبل تاریخ و قبل از عصر آهن برمی‌گردد که در آن از سنگ برای ساخت شمشیر استفاده می‌کردند. پس با این حساب در یک دست کوراوغلو، شمشیری از سنگ آتشین آسمانی یا صاعقه و در دست دیگر او ساز یا درخت وجود دارد که یکی سمبل آسمان و دیگری سمبل زمین است.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

20 Nov, 16:38


حسرت و لذت اسامی واقعی روستاها و کوه‌های آذربایجان

امروز روز درگذشت تولستوی است و سالهاست که خداوند مرا با داستایوفسکی و تولستوی محشور کرده تا گاهی سری به این دو بزنم. حتی در زندان تبریز نیز متنی با عنوان «هویت دیگری در آثار داستایوفسکی» نوشته بودم و امروز ابتدا خواستم متنی درباره زمینه‌های ظهور نثر عظیم روسی در اواخر قرن نوزدهم منتشر کنم که زیاد طویل شد و غیر قابل نشر در صفحات مجازی این چنینی.

تولستوی ساکن روستای یاسنایا پولیانا بود و شیفتگان او از همه جای جهان برای دیدن پیامبرشان زائر آن روستا می‌شدند. نام این روستا بمعنی مرغزار روشن یا همان ایشیق چاییرلیق خودمان است و چاییر نام گیاهی است که به احتمال زیاد نامش را از لغت چای (بمعنی رود) گرفته است. هر چند که لغاتی مانند چاذیر، چاتیر، چاییر، چاچیر و چاشیر نیز وجود دارند که به برخی از اینها در کتب کهن به عنوان نام گیاهان برخورد می‌کنیم.

لغت ایشیق موجود در یاسنایا پولیانا در اسامی مناطق ما به کرات دیده شده ولی همه آن اسامی زیبا تحریف شده‌اند. برای مثال نام روستای ایشیقلار (با تلفظ ایشیخلار) را به شیخلار تبدیل کرده‌اند که انصافا اهالی عشایر آن روستا ربطی به شیخ و شیخوخیت ندارند و روستایی به نام ایشیق اسن (جایی با وزش ملایم نور) به شیخ حسن تحریف شده است.

علاوه بر لغت ایشیق، فعل اسمك (بمعنی وزیدن) و ترکیبات آن مانند اسن (وزش ملایم و نسیم) و اسر (وزش تند و تندباد) نیز در اسامی جغرافیایی ما زیاد دیده می‌شوند و دومی اکثرا برای کوه‌هایی با بادهای دایمی بکار رفته ولی اکثریت آن اسامی نیز تحریف شده‌اند. منديل‌اسر (کوهی که تندبادش دستمال را می‌برد) کوهی در جنوب مراغه و نزدیک روستاهای کول‌تپه، خلیفه‌کندی و یوخاری گؤی‌دره می‌باشد که روستای مندیل‌اسر تنها با یک خانوار در دامنه آن قرار دارد. همه بادها و ابرها منطقه از این کوه عبور میکنند و مردم مراغه بر این باورند که مندیل‌اسر ابرها را دوشیده و آنها را با سینه‌ی خالی به سهند می‌فرستد.

کوه دیگری در منطقه یکانات مرند (یوخاری یئکن) با نام گوه‌ن‌اسر وجود دارد و گون نوعی گیاه تپه‌ای است. وقتی با گذر از روستاهای ایرانا، متنه و زومارخارا به پیست اسکی سهند می‌رسیم، کوههای پل‌اسر و تول‌اسر در دو طرف ما قرار می‌گیرند. پل؛ بن اسمی صفاتی مانند پلمه و پلتک و بمعنی مبهم است و تول؛ از ریشه تو (tü) بمعنی مو می‌باشد و لغات توک و توله‌مک هم‌خانواده آن هستند، ولی نام این دو کوه نیز به پله‌سر و توله‌سر تبدیل شده‌اند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

19 Nov, 17:30


دادستان مردم بود و قصد ستاندن داد مردم از بیدادگران را داشت ولی خودش توسط بیدادگاه پهلوی به دار آویخته شد. فریدون ابراهیمی متولد ۲۹ آبان بود و با آنکه تنها ۲۹ سال زیست، ولی با آن سن اندک، به همراه ستارگانی مانند بهزاد بهزادی، سیدآغا عون‌الهی، سهراب طاهر و دیگر اندیشمندان شهر زیبای آستارا، برای همیشه در آسمان آن شهر خواهد درخشید.

حسن دمیرچی بعد از خروش مردم آذربایجان در خرداد ۱۳۸۵ روانه زندان شد و روز هشتم خرداد شعر معروف «میللت گوجه گلمیش» را در زندان تبریز سرود و در بندی از آن شعر، رو بسوی آستارا کرده و گفت که چشمان فریدون منتظر شماست، همان چشمانی که از بالای چوبه دار نیز نظاره‌گر آینده بود:

ائی آستارامیز، شانلی فریدون گؤزو سنده
قالخ یاردیم ائله اردبیله شور ایله سن ده
دوشمن گیجه‌لیب، اوستوموزه گیج- گیجه گلمیش
دونیا گؤزون آچسین کی بو میللت گوجه گلمیش.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

18 Nov, 11:15


دیروز معزز ایلمییه ایتیل؛ یکی از سومرشناسان ترکیه در ۱۱۰ سالگی درگذشت که کتاب «ریشه‌ی سومری قرآن، انجیل و تورات» مشهورترین کتاب اوست.

همین دیروز و با خواندن خبر درگذشت معزز ایلمییه چیغ با او آشنا شدم. آثار او را نخوانده‌ام و تنها مقالاتی درباره آثار او خواندم و حالا می‌خواهم بخشی از زکات دیروزم را بپردازم. پدر و مادر معزز از تاتارهای کریمه بودند که در ناآرامی‌های سالهای آخر دوره تزار به عثمانی مهاجرت کرده‌اند. چند هفته از آغاز جنگ جهانی اول نگذشته بود که معزز به دنیا آمد و پنج ساله بود که یونان ازمیر را اشغال کرد و خانواده او دوباره مهاجرت کرد.

توران ایتیل برادر معزز برای تحصیل در رشته جراحی مغز راهی آمریکا شد و معزز زمانی دانشجوی رشته باستانشناسی در ترکیه شد که اساتید یهودی دانشگاههای آلمان، توسط نازیها اخراج شده و برخی از آنها راهی ترکیه شده بودند و معزز فرصت آن را یافت که دانشجوی اساتیدی مانند هانس گوستاو گوتربوک و بننو لاندسبرگر شود و این اساتید یهودی آلمانی که از دست نازیها به سایر کشورها گریخته بودند، پایه‌گذار تاریخ باستان در اکثر کشورهای خاورمیانه شدند.

معزز ایتیل که بعد از ازدواج با کمال چیغ بیشتر با نام معزز ایلمییه چیغ شناخته شد، از ۲۶ سالگی کارمند موزه باستانشناسی استانبول و موزه آثار شرق عتیق شد و ده سال بر روی تابلوهای خط میخی کار کرده و از سه هزار تابلوی خط میخی کپی برداری کرده و آنها را بصورت کاتالوگ منتشر کرد و همین باعث شهرت آن موزه به عنوان مرکزی برای آموختن زبانهای کهن خاورمیانه شد.

او سی سال در نقش یک موزه‌دار فعالیت کرده و در کنگره‌هایی مانند مونیخ، هایدلبرگ، رم و لندن شرکت کرد. ولی او بعد از بازنشستگی دست به قلم شده و کتاب «تاریخ از سومر آغاز می‌شود» اثر پروفسور کرامر را ترجمه کرد. استقبال خوبی که از این کتاب شد، مشوق معزز برای نوشتن سیزده جلد کتاب در زمینه سومرشناسی و تاریخ باستان گردید که به خاطر آنها، عضویت افتخاری انستیتوی باستانشناسی آلمان و دکترای افتخاری دانشگاه استانبول در زمینه سومرشناسی و خط میخی را کسب کرد.

از دیگر کتابهای معزز ایلمییه چیغ می‌توان به کتابهایی مانند «طوفان در سومریان و ترکان در طوفان»، «ابراهیم نبی بر اساس مکتوبات سومری و مکشوفات باستانی»، «عشق اینانا؛ ازدواج مقدس و ایمان در سومر» و «گیلگمیش؛ اولین پادشاه قهرمان در تاریخ» اشاره کرد.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

17 Nov, 10:55


یانان لاله‌لر آناسی،
باشینی آشاغی سالیب اوتانان لاله‌لر بئشیگی،
و چایلارین اؤپدویو و آرزولادیغی بیر یئر.

سس‌سیز بیر گوج ایچینده،
مین بئش یوز ایل اؤنجه کئچن آتلارین،
آیاق توزو ایله باغلی،
قالخیر روحون.

و ساوالان دؤشونده اوشوین آداملارین
اورکلری آلوولانیب یوکسه‌لیر.
آتینی مینیب، آدینی قوروماق اوچون.

قارانلیق اودوزاجاق،
گونش باتاندان سونرا دا،
باش قالدیریب، یانان لاله‌لر ایشیغینا.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

16 Nov, 11:58


ورق زدن تقویم کشورهای مختلف بدک نیست، چون تقویم نماینده چهره کلی کشورها و تفاوت آنها با یکدیگر است و مناسبات موجود در همین روز ۲۵ آبان گویای خیلی چیزهاست.

بیست‌وپنج آبان در تقویم آمریکا، روز درگذشت هنری تاب (برنده جایزه نوبل شیمی) و میلتون فریدمن (برنده جایزه نوبل اقتصاد) و در تقویم پرتقال، روز تولد ژوزه ساراماگو (برنده جایزه نوبل ادبیات) و در تقویم فرانسه، روز انتشار نخستین شماره روزنامه فیگارو است.

بیست‌وپنج آبان در تقویم ایران و آذربایجان، روز درگذشت کسی است که مجلس قانونگذاری بسته شده را دوباره باز کرد و می‌توان روز درگذشت ستارخان را روز «درگذشت مجلس و قانون» نامید. ستارخان در پارک اتابک تهران (سفارت کنونی روسیه) به گلوله بسته شد و در آن فاجعه نیروهای روسی نیز به کمک یپرم‌خان ارمنی و قوای دولتی آمدند تا این مناسبت علاوه بر تقویم ایران و آذربایجان به تقویم روسیه و ارمنستان نیز مربوط شود و تفاوت برندگان نوبل شیمی، اقتصاد و ادبیات با دشمنان قانون و مجلس در همین روز ۲۵ آبان تبلور بهتری داشته باشد.

بیست‌وپنج آبان همچنین روز وداع با قهرمانی به نام آیلار حقی است که خودش همین روز را برای رفتن به میدان انتخاب کرد. او در یکی از آخرین توییت‌هایش به زبان ترکی نوشت که چه کسی میگفت آذربایجان سکوت کرده، آذربایجان سکوت نکرده و خودش می‌داند که کجا باید ساکت نماند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

16 Nov, 11:58


بسیار دیده‌ام که کودکان سه چهار ساله لغت «آهنگ» را بصورت ‹آخنگ» تلفظ کنند. چون تبدیل حروف خ و ح به همدیگر در ترکی رایج است. برای مثال اهالی محله خطیب تبریز در اکثر موارد حرف خ را ح تلفظ کرده و خودشان را حطیبلی یا حال‌اوغلو معرفی می‌کنند نه خطیبلی یا خال‌اوغلو.

تبدیل ح به خ نیز چنین است و ما لغت «احمق» را «آخماق» و «آخماخ» تلفظ می‌کنیم و تاتارها تحت تاثیر زبان روسی همه ح ها را به خ و گاهی به ق تبدیل می‌کنند و نام «احمد» را نیز «آخمات» تلفظ می‌کنند که برای همین شاعر بزرگ ادبیات روس؛ آنا احمدخان قیزی با نام آنا آخماتووا شهره جهانیان شده است.

دلیل این مقدمه نام فامیلی این دختر تاتار، آدئلا آخماتووا است که تشابه فامیلی‌اش با آنا آخماتووا باعث توجهم شد و خیلی هم خوشحال شدم که با این هنرمند تاتار آشنا شدم که فرم تاتاری آهنگ ایزمیر مارشی (مارش ازمیر) را چنین زیبا اجرا کرده و نور موجود در چهره‌اش و امید مواج در چشمانش مکمل اجرای زیبایش شده است.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

15 Nov, 09:44


روز دردناکیست بیست‌وپنج آبان،
روز درگذشت آیلار حقی و ستارخان.

بر این باورم که اظهارات قسیم عثمانی قائم به ذات نبود ولی آن ذاتی را که این آدمک را بازی می‌دهد، نمی‌شناسم. شاید هم اشتباه می‌کنم و این آدمک واقعا خودش است و منافعش با منافع کارگردان در یک راستا قرار گرفته، ولی فعلا بر این باورم که اگر حاکمان نخواهند امثال او لب هم وا نمی‌کنند، چه برسد به اینکه دم در بیاورند.

نفس وجود چنین مباحثی برای آگاهی و بیداری مردم ما مفید است و ما غلیان چنین مباحثی را مدیون حضور پزشکیان در اریکه قدرت هستیم که پیشتر، ما تسلیم بودیم و روحانی و رئیسی والی مورد نظرشان را بر ما حاکم می‌کردند و اگر حالا انتظار یا اعتراضی داشته باشیم، باید خطاب به پزشکیان باشد و خودمان را آن قدر گول نزنیم که پزشکیان اختیار نصب یک استاندار را هم ندارد.

در میان کسانی که به اظهارات قسیم واکنش نشان دادند، واکنش یک نفر از همه اصیل‌تر و دردناکتر بود و آن فرد، پدر آیلار حقی بود که نوشت: ما پان‌ترکیسم نیستیم، ترک هستیم و صاحب این سرزمین.

پدر آیلار حقی بیش از همه می‌داند که پانترک چه واژه سرکوبگرانه‌ای است که وقتی به میان می‌آید، فرد را در دوراهی سختی قرار می‌دهد که یا باید ترک بودن را انکار کند و یا اینکه ایرانی بودن‌اش انکار خواهد شد و از کمترین حقوقش محروم.

پدر آیلار حقی این را با پوست و استخوان چشیده که وقتی حاضر نشوی ترک بودنت را کنار بگذاری و انگ پانترک به میان بیاید، حتی کسی برای مرگت نیز غمین نمی‌شود و نام و یاد امثال آیلار، کمتر از دیگران مهمان رسانه‌ها می‌شود و همه اینها به خاطر ترک بودن، ایستادن بر سر بودن و خوردن اتهام پانترک است که فرد را از فردیت ساقط کرده و فاقد حقوق می‌کند.

چه کسی به قسیم گفته که ممکن است ترکها در دوره پزشکیان دور بردارند و باید آنها را از فردیت ساقط و از حق آب و گل محروم کنیم؟ و موضع دکتر پزشکیان در قبال این سخنان دوستش چیست؟ پاسخی به این سئوالات ندارم، ولی می‌دانم که بهترین واکنش همان است که رجب حقی ملکی داده است: ما اتهامات شما را رد کرده‌ایم و نمی‌توانید منکر حق ما باشید که صاحب این سرزمین هستیم.

------------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

13 Nov, 16:25


قیش و پاییز فصیللری گلنده، بعضی قوجالار «بو قیش اؤلمه‌سم، داها بیر ایل ده یاشارام» دئییرلر. بو اینانج اینسان و طبیعتین ایلگیسیندن قایناقلانیر و پاییز و قیشدا طبیعتین اؤلمه‌سی، اینسانین دا اؤلومو ایله ایلگیلی سانیلیر و گلن یازا چیخان آداملار بیر ایل داها یاشایاجاقلارینا اومودلانیرلار.

آلتی ایل اؤنجه، پاییز و قیش فصلینده، آنام نئچه جراحلیق عملیاتی کئچیرتدی. آنامین گؤروشونه گلن بیر چوخ آداملار «داریخما قان قاینایاندا لاپ بئله ساغ سالامات اولاجاقسان» دئییردیلر. بیز ده، یازین ایلک گونو یا ایلک گونلرینه «قان قاینایان واخت» دئییرلر و بئله اینانیرلار کی یئر و طبیعتین قیزیشماسیله بیرلیکده، دامارلار و جانلارا دا گوج و انرژی گلیر، قان قایناییر و خسته‌لر ساغالیر.

بعضیلری بیر آز دا اوزاق زامانی وعده وئریب، «سولار لیلله‌ننده لاپ بئله دوروب گزه‌جکسن» دئییردیلر. یازین اورتا آییندا گورشاد یاغیشلارا گؤره، سئل آخار و دورو سولار لیل گلر و بعضیلری او گونلره «سولار لیلله‌نن واخت» دئییرلر و داماردا آخان قانین، او آیدا سئل کیمی آخماسینا اینانانلار دا وار. چونکو چایلار دا، یئرین و طبیعتین داماری‌دیرلار.

آلمان ادبیاتی‌نین نهنگ یازاری کیمی تانینان ولفگانگ گوته ده بو دوشونجه‌ده ایمیش. او خسته اولدوغو قیش فصلینده «قیشی کئچیردیب یازا چاتسام، شفا تاپاجاغام» دئییب، خدمتکارینا تاپشیردی کی یازین گلیشینی منه خبر وئر. من مارتین ۲۲سینده یاتاقدان قالخاجاغام.

گوته بایرامین بیرینده خدمتکارا دئدی: جانیمدا گوج دولاشیر و اؤزومو گوجلو حیس ائدیرم. منی یاتاقدان قالخیز، ویلچر اوسته قوی. ایشلریمی باشلاییم کی یازماق ایسته‌ییرم. آما گوته‌نین حالی هئچ ده یاخشی دئییلدی. الینی هاوادا دولاندیریب، بیر سؤز یازماق فیقورو توتسا دا، یئریندن قالخیب ویلچره اوتوردوغو اوچون، بدنی بوشالماغا باشلادی. وار گوجونو ایتیریب ائله او آندا حایاتا گؤز یومدو.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

12 Nov, 14:52


شهر کوردوبا در جنوبی‌ترین استان اسپانیا و در منطقه خودمختار آندلس قرار دارد و پایتخت حکومت بنی‌امیه در آندلس نیز بوده است. امروزه منطقه خودمختار آندلس پرچمی به رنگ سبز و سفید دارد که طرح پیراهن اول تیم فوتبال کوردوبا نیز از آن پرچم اخذ شده و این تیم فوتبال در بین هوادارانش به تیم خلیفه‌ها مشهور است.

تصویر ضمیمه، بخشی از یک پانل عاجی حکاکی شده در قرون ده و یازده میلادی، در شهر کوردوبا و در دوره اسلامی است که در موزه متروپولیتن نگهداری می‌شود. این پانل تابلویی از بهشت است و دو نفر که به احتمال زیاد آدم و حوا هستند، در وسط آن و پرندگان و طاووس‌هایی در کنار آنها دیده می‌شوند. نکته جالب پانل این است که گرگهایی در حال روزه کشیدن و نگهبانی از این باغ هستند و ساکنان این باغ در سایه حمایت این گرگها قرار دارند.

در اساطیر نورس و وایکینگ، دروازه غربی تالار والهالا یا همان جایگاه قهرمانان در بهشت، توسط یک گرگ محافظت می‌شود. ولی از آنجا که اساطیر وایکینگ در جنوبی‌ترین نقطه اروپا جایگاهی نداشته‌اند و مسلمانان نورسی‌های اودین‌پرست را کافر و عقاید آنها را خارج از عقاید اهل کتاب می‌دانستند، حضور گرگ اساطیر نورسی در یک پانل حکاکی شده در دوره اسلامی چندان محتمل نیست.

آیا ممکن است که گرگ، کورد یا قورت نگهبان این پانل با همان گرگ موجود در اساطیر ترک مرتبط باشد؟ اگر چنین باشد نام شهر کوردوبا نیز همان عبارت کورد+اوبا خواهد بود. نام این شهر در دوره اسلامی قورطبه یا قورت+تپه بوده که بعد از افول خلافت، در اسپانیایی به کوردوبا و در انگلیسی به کوردووا تغییر یافته‌ است و هر سه لغت کورداوبا، کوردآوا و قورت‌تپه اسامی متواتری در روستاهای مناطق ترک‌نشین هستند و تنها در مشکین دو روستا با نام قورت‌تپه (یکی در بخش مرادلو و دیگری در بخش مرکزی) وجود دارد و روستاها و خصوصا ییلاقهایی با نام کورداوبا و کوردآوا بوده که در جغرافیای ما برخی از آنها به کرد آباد تغییر داده‌ شده‌اند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

12 Nov, 14:51


قصد مقایسه ندارم که دیگر قیاس ایران و ترکیه بلا نسبت شده و تبلیغی در کار نیست که این تونل استانبول در قیاس با کارهای بزرگتری که در این کره خاکی صورت می‌گیرد، چیزی نیست. فقط این فیلم یکی از مشکلات روستایمان را برایم زنده کرد که گفتنش خالی از لطف نیست.

مشکل از این قرار است که آب زراعی اصلی روستای ما از نهری به نام میرآرخی تامین می‌شود که از خیاوچایی انشعاب یافته و افتخار حفر آن، نصیب حکومت خودمختار فرقه دموکرات آذربایجان شده و بزرگمردی به نام ایسبر جعفری که از قرار مسئول عمران و آبادانی بخش غربی مشکین در آن یکسال بوده و پیشتر شاهد کانال کشی‌های شهر باکو بوده، این مهم را به انجام رسانده است.

خوشبختانه ما شش سال پیش حق آبه خودمان از این میراث پیشه‌وری را فروختیم و دیگر درگیر مشکلات این نهر نیستیم. ولی حالا مباحث این نهر یکی از دغدغه‌های فرماندار مشکین شده و هفته گذشته مردم روستای ما قصد تجمع در کنار آن نهر را داشتند که حضور نماینده مشکین در محل، کمک حال مردم شد.

میرآرخی در دو منطقه از زیر جاده رد می‌شود که اولی درست بالای خیاوچایی و زیر جاده مشکین، آغبلاق و قینرجه است و تونلی به نام دلمه از زیر آن جاده حفر شده که شبیه همین تونل استانبول است!!!

میر‌آرخی بار دیگر در کنار پمپ بنزین و از زیر جاده مشکین، اهر رد می‌شود و سوراخ تعبیه شده برای عبور آب چنان تنگ بود که نایلونهایی که در بالا دست به نهر ریخته می‌شد، تونل را مسدود می‌کرد و کشاورزان با ابزارهایی مانند چوب و میلگرد و چنگک به نحوی رفع انسداد می‌کردند. حالا با تعریض این جاده و در صورت انسداد، رفع آن با میلگرد میسر نخواهد بود و خواست کشاورزان این بود که محل عبور آب، کمی گشادتر گردد و این برای خود داستانی شده بود.

این مسئله حالا با تعریض جاده آغبلاق و قینرجه برای دلمه پیش آمده و چون همه ساله، شن و ماسه زیادی از تپه‌های اطراف خیاوچایی به داخل نهر ریخته و موجب مسدود شدن دلمه می‌شود، باید ابعاد تونل به اندازه‌ای باشد که کشاورزان بتوانند برای رفع انسداد تونل وارد آن شوند. ولی دولت میگوید که برای تعریض این تونل، فقط در ابعاد یک متر در یک متر بودجه در نظر گرفته‌ایم.

کربلایی ایسبر جعفری به رحمت خدا رفته و این نهر برای رهایی از این مشکلات یا باید به استانبول برود یا راهی مناطق مرکزی و فارسستان ایران بشود که قرار است از دریای عمان برایشان آب بکشند.

------------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

10 Nov, 15:04


چؤرکخانادا کندیمیزین قدیم حادیثه‌لریندن دانیشیردیلار. بیر نفر دئدی: فلانکس‌لرین باباسی‌نین بیر عمی‌سی وار ایدی، اونو اؤلدوردولر. سونرالار قوراقلیق ایللرده، اونون قبرینین اوستوندن بیر داش گتیریب ایسلاداردیق کی یاغیش یاغسین. آخی داش یاغیش یاغدیرار. اؤزو ده، الده اؤلن آدامین قبرینین داشی.

بو سؤزلر منی خاطیره‌لره آپاردی. آخی چؤرکخانا بیزیم اوشاقلیق حیه‌طیمیزده‌دیر و اوشاقلیقدا ائله لاپ او دوردوغوم یئرده، بیر داشی آرخین ایچینده‌کی داشلارا دؤیوب، «سویون قاباغینا قوربان کسیرم» دئمیشدیم.

یونانلی طالس دونیانین سودان و آناکسی‌منوس دونیانین هاوادان یارانما فرضیه‌سینی اورتایا قویموشدولار. سونرالار امپدوکلس دونیانین بیر عونصوردن یارانما ایمکانینی قبول ائتمه‌ییب؛ اود، سو، هاوا و تورپاقدان یارانماسینی سؤیله‌دی.

قديم تورکلر بو دؤرد عونصوره نسبت، داشا ایلکین‌لیک مقامی وئريب، هر نه‌یین داشدان یارانماسینا ایناناراق، بو بایاتیلاری یاراتمیشلار:
ائله‌دیمی باشدان من؟
کیپریکدن من، قاشدان من
نه آتام وار، نه آنام
یارانمیشام داشدان من.

و آشيق لله اؤزونو بئله تقديم ائدير:
لله‌یم من بو داشدان
بو قایادان بو داشدان
نه کیمیم وار، نه کیمسم
یارانمیشام بو داشدان.

مآداى قارا، دده‌قورقود، کوراوغلو، ديوان الغات الترك، آل‌درویش، آشیق لله و آشیق قوربانی کیتابلاریندا، مقدسلر داشلار حاقدا چوخ سؤزلر وار. حتتا تورات كيتابيندا «توركلر ياتا داشينا توسل ائدیب، ياغيش یاغدیرارلار» جمله‌سینه توش گلیریک.

ابوریحان بیرونی گؤردویو بیر واقعه‌نی بئله آچیقلاییر: «بیرجه گیریش و بیرجه چیخیش یولو اولان بیر دره وار. اورا سئل گلسه کیمسه اوردان قاچابیلمز. تورکلر حئیوانلارینی اوردان کئچیرنده، حئیوانین آیاقلارینا کئچه باغلاردیلار. اونلارین عقیده‌لرینه گؤره، تاققیلتی اثرینده اویانان داشلار، ياغيش ياغديرارلار».

قدیمکی‌لره گؤره، گؤیده چاخ داشی و چاخماخ داشی وار ایمیش و او ایکی داشدان ایلدیریم چاخیب، یاغیش یاغارمیش و دؤرد عونصورون ایکی‌سی اولان؛ اود و سو دا داشدان یارانیبدیر.

بیزیم قاری‌لار قوراقلیق ایللرینده گئدیب چای قیراغینداکی داشلاری یویاردیلار کی داش سويو خاطيرلایيب ياغيش ياغديرسين. قوروموش چایلاقدا داشلاری بیر بیرینه چالماقلا، یاتان داشلاری اویاتماق ایستردیلر و سو گلنده من اؤزوم، آرخین ایچینده کی داشلاری بیربیرینه ووروب «سویا قوربان کسیریک» دئمیشم.

بعضی یئرلرده، داشی قادین‌ا تشبیه ائدرک اونون دوغورقان، خالیق و برکتلی اولدوغونو قئید ائدیبلر کی نمین شهرین‌ده اولان «گلین داشی» اونلاردان بیریدیر.

---------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

09 Nov, 10:42


توقف مازوت‌سوزی در نیروگاه‌های اراک، اصفهان و کرج و تداوم آن در نیروگاه‌های تبریز و اهواز

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

08 Nov, 16:07


یئنه نوامبرین سککیزی و شوشانین آزادلیق گونو گلدی و بیز آزاد اولموش بؤلگه‌نین، کئچن دؤرد ایلده گلیشمه‌لرینی آچیقجاسینا گؤروروک.

تورکیه‌نین آوروپا طرفینده بیر تیکه تورپاغی اصلی تورپاقلاریندان آیری دوشدویو کیمی، لاچین‌ین دا جنوبوندا تقریبا بئش کند لاچین‌ین اصلی تورپاقلاریندان آیری دوشموش کیمی نظره گلیر و اونلار لاچین شهرینه یالنیز بیرجه تپه و دره واسیطه‌سیله باغلانیرلار کی او دره‌ تپه‌ده، فته‌لی په‌یه ‌و زابوخ آدلی ایکی کند واردیر.

فته‌لی په‌یه و زابوخ کندلری شوشانین چوخ یاخینلیغیندا و قونشوسو اولدوغونا گؤره، قاراباغ و ایروان خانلیغی‌نین یولو اورالاردان کئچیردی و ارمنستان اورانی لاچین کریدورو آدلاندیردیب، دفعه‌لر «لاچین کریدورو؛ خان‌کندی و ایروانین یولو و بیزیم قیرمیزی جیزگی‌میزدیر» دئمیشدی.

ایندی بورا همی آزاد و همی آباد اولان زابوخ کندی‌دیر و من بو کندین فیلمینه باخاندان سونرا، ایران‌ین ارمنستانداکی سفیری‌نین سؤزلرینی اوخودوم کی «داها زنگه‌زور کانالی‌نین آچیلماسی ایله موشکولوموز یوخدور» دئییبدیر. بیر دؤولتین سیاست آداملاری نه قدر آخماق اولارمیش کی نئچه ایل قیرمیزی جیزگی، قیرمیزی جیزگی دئیه باغیریب، روسیه موافق اولاندان سونرا، داها بیزیم موشکولوموز یوخدور دئسینلر.

سفیرین سؤزلریندن سونرا، ایرانین کئچمیش تعاون، ایش و رفاه ناظیری جناب عبدالملکی‌نین سؤزلرینی دینله‌دیم کی او بوزقولاق تزه بیر دانیشیغیندا، آذربایجانین نفت لوله‌لرینی پارتلاتماغی تکلیف ائتدی. داش او باشا دوشسون کی هئچ زامان آباد ائتمکدن دانیشمادی و همه‌شه خارابا قویماغی سئودی و آخیرده لاچین کریدورو و زنگه‌زور کریدورو قونولارینا تای، دئدیکلریندن کور پئشمان قاییتدی. زابوخ کندینه باخین و بیر آز آباد ائتمک اؤیره‌نین.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

07 Nov, 16:51


نویسندگان آلمانی بیش از سایر نویسندگان اروپا به مفاهیم اساطیری و افسانه‌های عامیانه در آثار خود بها داده‌اند و رومانتیسم آلمانی غنا بخش آثار آنها بوده است.

آنها به فرهنگ و سنتهای شرقی نیز توجه ویژه داشته‌اند. گوته برای یادگیری الفبای عربی تلاش کرد و در «دیوان شرقی و غربی» برای خودش در نقش عاشق ماریان زلیخا، نام حاتم را برگزید. او لغت حاتم را در اشعارش چنان بکار برده تا هر خواننده‌ای ناخودآگاه به یگانگی اسامی حاتم و گوته واقف شود. برای مثال در متن آلمانی شعر «آتشفشانی فوران می‌کند، چون سحرگاه/ و یک بار دیگر حاتم» مصراع اول به لغت مورگئن‌رؤته بمعنی سحرگاه ختم می‌شود که با لغت حاتم هم‌قافیه نیست ولی با جابجایی حاتم و گؤته قافیه شعر درست می‌شود.

هرمان هسه بیش از دیگران با سنت رومانتیسم آلمانی و داستانهای عامیانه و افسانه‌های پریان دمخور بود و کتابهای کودکی یک جادوگر، داستان هندی سیذارتا و سفر به شرق محصول علاقه او به افسانه‌ها و فرهنگ هندی و چینی است. خصوصا که پدر بزرگ مادری او یعنی هرمان گوندرت نیز ادیب زبان و فرهنگ هند و شرق‌شناس بود و خودش نیز مطالعاتی در فرهنگ سایر ملل شرق داشت.

آیا هرمان هسه هنگام آفرینش آثار ادبی خود نگاهی نیز به مضامین اساطیری ترکها داشته است. او کتابی به نام گرگ استپ و کتاب شعری با عنوان از درخت زندگی دارد که مضامین مندرج در آن، شباهت قابل تاملی با درخت زندگی اساطیر ترکها دارد. ولی تصویری در کتاب «دگردیسی‌های پیکتور» بیش از همه مرا منقلب کرد. در این کتاب افسانه پریان با دید نهایی یگانگی نر و ماده خلق شده و پیکتور به باغ بهشت می‌رود و به درختی می‌رسد که هم مرد و هم زن است و درخت دیگری که خورشید و ماه است.

و ما در اساطیر ترک با خدایی به نام قایراخان مواجهیم که فرزند گؤک تنگری بوده و مادر ندارد. او پس از آفرینش زمین، درختی دارای ۹ شاخه را آفرید که رابط بین زمین و آسمان است و شاخه‌هایش تبدیل به ۹ مردی شدند که ابوالبشر هستند. در باور ترکها، قایرا هم نر و هم ماده است و اولگن، مئرگن و قیزاغان از بطن خود او زاده شدند و او هم پدر و هم مادر آنهاست. آیا این شباهت اسطوره قایرا با پیکتور هرمان هسه تامل برانگیز نیست؟

سئوال اصلی این نیست که آیا هرمان هسه از سفره اساطیری ترکها لقمه برداشته یا نه؟ بلکه سئوال این است که چرا این تصاویر بی‌نهایت زیبای اساطیری راهی به آثار ادبی نویسندگان خود ما باز نمی‌کند تا به قول ابوریحان بیرونی ببینیم و بمیریم.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

07 Nov, 06:43


ده سال پیش در صفحه فیسبوکی علیرضا قولونجو با لهیب جادو هنرمند عراقی ساکن تگزاس آشنا شدم که در زمینه‌های نقاشی و مجسمه‌سازی خالقی جمیل است.

این هنرمند ترک سال ۱۹۵۵ از پدر و مادری ترکمان (اهل کرکوک و تلعفر) به دنیا آمده و سال‌های آغازین زندگی خود را در عراق و لبنان گذرانده و از ۱۹۷۷ در تگزاس اقامت گزیده و در آنجا مدرک کارشناسی ارشد معماری و کارشناسی ارشد هنرهای زیبا را اخذ کرده و حدود سه دهه در کالج معماری دانشگاه تگزاس به تدریس پرداخته است.

زن و کرکوک، موی زن و ویرانه‌های کرکوک، قلب زن و قلعه کرکوک در بطن همه آثار لهیب جا خوش کرده‌اند و درد زنانه جامعه ما، لهیب را دوباره به یادم انداخت.

او درباره منشأ آثارش می‌گوید: «من از یک اقلیت قومی به نام ترکمان در شمال عراق هستم. در طول زندگی من، بسیاری از اعضای خانواده‌ام مانند والدین، خاله‌ها، عموها، بزرگترها، خواهر و برادرها و پسرعموهای من در سراسر جهان پراکنده شدند. وقتی مردم یک جامعه از یکدیگر جدا می‌شوند، وقتی دیگر نمی‌توانند به زبان خود صحبت کنند یا آهنگ‌های خود را با هم بخوانند، رشته‌هایی که فرهنگ آنها را نگه می‌دارد شروع به شل شدن می‌کند. در برابر این تهدید، در درون هر یک از اعضای جامعه، فرهنگ به شدت نگهداری می‌شود، محافظت و مراقبت می‌شود، تا زمانی که شرایط اجازه بدهد تا دوباره ظاهر شود. من احساس می‌کنم که این یکی از مفاهیم اساسی بقا است و کار من از این میل به یادآوری، حفظ و احترام به فرهنگی که به آن تعلق دارم و دوستش دارم، سرچشمه می‌گیرد.»

لهیب تاکید می‌کند که «یادآوری زنان خانواده در مرکز کارهای من قرار دارد. من از خاطراتم، از حرکات، زبان و لباس آنها استفاده می‌کنم. من از زندگی آنها داستان می‌گویم. برخی از این داستان‌ها گذشته را دوباره تجسم می‌کنند، برخی دیگر رویای آینده را در سر می‌پرورانند. من از طریق نقاشی، مناظری را به یاد می‌آورم که ما را نگه داشته‌اند و از طریق مجسمه‌سازی، بدن آنها شکلهای جدید و الهام بخشی به خود می‌گیرد. در نهایت، من این آثار را خلق می‌کنم تا در دنیایی که در حال حاضر سخت به نظر می‌رسد، حس آرامشی به من بدهند.»

داغیت اوزه
زولفووو داغیت اوزه
ایستیرم بیر آه چکیم
دؤنده‌ریم داغی دوزه

قالادان آتین منی
دلی ایسه‌م توتون منی
قویون ساپان داشینا
کؤی به کؤی آتین منی

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

06 Nov, 09:40


مادرم دیروز زیاد خسته بود و شب وقتی دراز می‌کشید، با خود گفت:
من عاشیق نئجه کئشدی؟
گوندوزوم گئجه کئشدی.
(روزم چون شب گذشت)
پرسیدم: که چه؟ گفت: به آن دختر (دختر علوم تحقیقات) فکر می‌کردم که خدا می‌داند امروزش چگونه گذشت. شب گذشت یا روز گذشت. آی هئی‌ی‌ی، همه دنبال زندگی خود خواهند رفت و او فراموش خواهد شد.
یاد رمان «پلی بر رودخانه درینا» نوشته ایوو آندریچ و برنده جایزه نوبل سال ۱۹۶۱ افتادم که داستان آن رمان در بوسنی رخداده و بخش زیادی از کتاب مربوط به ترکهای آن منطقه است و یکی از داستانهای کتاب تا حدودی شبیه داستان فولکلوریک آذربایجان؛ سارای است. آوداغلی عثمان‌جیک دختری به نام فتا یا فاطی دارد که توانایی، زیبایی و دانایی او از مرز واقعیت گذشته و به شعرهای شفاهی راه یافت که خاص مردمان ترک است و شعرهایی در وصف او سروده شد که:
اللی‌دی، آیاغلی‌دی
گؤزل‌دی، آنناغلی‌دی
هامی سئویر فاتانی
اؤزو ده آوداغلی‌دی.
نائل پسر موستاژبیگ عشقش را به فتا ابراز کرد ولی فتا گفت که زن تو نخواهم شد. موستاژبیگ روزی به دکان آوداغلی رفته و دخترش را خواستگاری کرد و آوداغلی جواب مثبت داد. حالا فتا بخاطر جواب مثبت پدرش مجبور بود با نائل پیش امام جمعه حاضر شود زیرا نمی‌خواست که مردم بگویند آوداغلی عثمان‌جیک پیمان شکنی کرده و بعد از عقد نیز نباید زن نائل می‌شد، چون آن وقت نیز قول خودش شکسته می‌شد. برای همین فتا روزی عروسی و بعد از مراسم عقد، خودش را از روی پل به درون رودخانه درینا انداخت.
آواداغلی از آن پس هیچ وقت به شهر نیامد و زمستان همان سال در اثر یک حمله خفه کننده سرفه، درگذشت. بدون آنکه بتواند یک کلمه از غمی که او را کشته بود با کسی سخن بگوید. بهار سال بعد موستاژبیگ برای پسرش زن دیگری گرفت. مردم تا مدتی درباره آن حادثه صحبت کردند ولی به تدریج آن هم به فراموشی سپرده شد. تنها چیزی که باقی ماند، ترانه درباره دختری بود که زیبایی و دانایی‌اش چون داستانی فناناپذیر می‌درخشید. ولی نسلهای بعدی، هنگام خواندن آن شعرها نمی‌دانستند که سرنوشت آن دختر چگونه رقم خورده است.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

04 Nov, 18:20


آخی ساده بیر حاقق اوچون نئچه ایل و نئچه یوز ایل چالیشماق لازیمدی؟ آخی بو سؤزو دوشونمک بو قدر چتیندیر کی هر اینسان اؤز گئییمی‌نی سئچمک حاققینا صاحیبدیر. هله ناصرالدین شاه زامانیندا، بیر قادین باشیندان لئچک گؤتوروب، ساچلارینی اسن یئللره تاپشیریب و آلتمیش ایلدن آرتیقدیر کی باکیدا آزاد قادین مجسمه‌سی قالدیریلیب و بوردا اقتدار قادینلارا گئییم طرزی دیکته ائدیر.

سانکی بو قیزین اعتراض طرزی بعضی عالیجنابلارین خوشونا گلمه‌ییب. اولسون، هامی اونلار کیمی عاغیللی و کماللی دئییل کی مبارزه‌نی ترتمیز و خطرسیز یوللارلا ایرلی آپارسینلار. بعضیلری ده آهو دریایی اولار و بئله‌جه‌سینه اعتراض ائدر. دموکراسی فرقلی آداملاری، فرقلی آددیملاری، فرقلی دیللری و فرقلی یوللاری قبول ائتمکدیر. فرقلی دیللر و فرقلی یوللار دئینده، فرقلی اعتراض دیلی و فرقلی اعتراض یوللارینی دا قصد ائدیرم و مادام کی بو فرقلری قبول ائتمه‌میشیک، دموکراسی‌دن دانیشماغیمیز بوش ادعادیر.

هر اعتراض طرزی، باشقا اینسان‌لارا ضرر وئرمه‌‌مک و دموکراسی اوغروندا اولماق شرطیله مثبت بیر آددیمدیر و من بیلن بو اعتراضین، اونو نمایش ائتدیرن فاعیلدن باشقا، کیمسه‌یه ضرری اولماییب. آهو دریایی کیمسه‌نین شوشه‌سینه داش آتماییب، تویوغونا کیش و پیشیگینه پیش دئمه‌ییب. فقط «بیزی اؤز حالیمیزا بیراخین» دئییب.

بیر دوست، خان‌ننه‌سیندن دئییردی کی سولدوز ساواشیندا، دشمنله ساواشا ساواشا، اوشاقلاری سو کانالیندا بالیقچی کندیندن شهره یئتیریب. یانی قادینلارین گؤزلرینه دقتله باخین. اونلارین قورخاق و اورکک گؤزلرینین آرخاسیندا، ائله بیر جسارت یاتیب‌ کی مجبور اولدوقلاری حالدا، کیمسه‌نین آغلینا چاتماز ایشلره ال وورارلار.

هله مدرسه اوشاغی ایدیم. گؤزلریمین قاباغیندا بیر قادین نفت پوتلوغونا ال آتیب، اؤز باشینا تؤکدو. کبریتی یاندیرمامیش اونون الیندن آلدیلار. او قادین اؤزونو یاندیرماق ایسته‌ینده، کیمسه منیم بو ایشیمه نئجه باخاجاق حاقدا دوشونموردو. چونکو بعضن اینسانا تحمیل ائدیلن حقارت، تحمل درجه‌سیندن خارج اولور و اینسان عیصیانی تک چاره بیلیر. بو قیز اؤزونو یاندیرسا بئله، اونو قیناماق حاققیمیز یوخدور. اؤزو ده او، لاپ ضررسیز یوللا «بیزی بوندان آرتیق جانا گتیرمه‌یین، بیزی بیخدیرمایین» خواهیشینی دئدی و گئتدی.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

03 Nov, 13:42


آمریکا سئچیملری ایله ایلگیلی بیر خاطیره دئمک ایسته‌ییرم. ۱۶ ایل اؤنجه، چرشنبه گونو آبانین ۱۵ینده اورمو زیندانیندان آزاد اولدوم. باشماق و قاییشیمی آنباردان تحویل آلاندا، رادیودان ائشیتدیم کی آمریکا سئچیملرینده باراک اوباما چیخدی و اؤز اؤزومه «اوباما دا چیخدی، من ده چیخدیم» دئدیم.

یولداشلارین چوخو زیندان قاپیسینا گلمیشدی‌لر و اوردان هامیلیغان بیر دوست ائوینه گئتدیک و تبریزدن گلنلر گؤروشدن سونرا قاییتدیلار. آما اورمولو دوستلار و اؤیرنجیلرین گؤروش ایستکلرینه گؤره، من او گونو اورمودا قالدیم.

سیدحیدر بیات اوردا اولان بیر دوستون واسیطه‌سیله منله دانیشیب، گؤز آیدینلیق وئردی و من اونا «اوباما دا چیخدی، من ده چیخدیم» دئدیم و سیدحیدر بیات او جومله‌دن فایدالاناراق چوخ گؤزل بیر یازی یازدی.

او گونون ساباحی، غلامرضا امانی‌‌یه تبریزین مارالان محلله‌سینده یاس توتموشدولار. بیز دوستلارلا بیرلیکده تبریزه طرف حرکت ائدیب، اوول او مراسیمه قاتیلیب، سونرا اوردان مئشکینه ساری یولا دوشدوک.

تبریزدن اورمویا دریا یولو و گمی‌لرله گئتدیک. گمی‌نین اوستونده اوتوزدان آرتیق ماشین واریدی. آما پاییز یئلی دریانی دالغالاندیریب، او بویدا گمی‌نی ماشینلارلا بیرگه تیتره‌دیردی.

جمع اولدوغوموزا گؤره، هندی‌کم و کامئرالارلا فیلم گؤتوروردوک. نئچه ایل سونرا او فیلمی بیر نفره گؤستریب «سنجه بو فیلم نئچه ایل قاباغیندیر کی اورمو گؤلو بئله دالغالانیر» سوردوم. او ماشینلارا دقتله باخیب، دئدی: گمی اوستونده سوناتا ماشینی وار و بو فیلم یاخین زامانلارا عایید اولمالیدی.

هه، بیز ائله بو یاخین زامانلاردا بعضن دوسلارین آزاد اولماسینا سئوینمیشیک، بعضن دوستاقلارا دوشونلره دؤیونموشوک. بعضی یولداشلاری تورپاغا تاپشیریب و داها اؤنملیسی اورمو گؤلونون همی دالغالارینی همی قورو یاتاغینی گؤرموشوک. آما هئچ واخت اوباما چیخان کیمی چیخمامیشیق و بیزده هله راسیسم، شدتله دوام ائدیر.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

02 Nov, 19:27


یئنه ایران مئدیالاری آغیل‌لارینا گلنی یوخ، آغیزلارینا گلنی آذربایجان جمهورییتینه قارشی اورتایا تؤکورلر. چونکو بونلار آذربایجانی دونیا گوجلری‌نین منطقه نماینده‌سی گؤروب، گوج مرکزلرینه زورلاری چاتمایاندا، بونو تاپداماق ایسته‌ییرلر. کئشگه یوخولاریز چین اولسون و آذربایجان سوپر گوجلرین منطقه نماینده‌سی.

بو دفعه آذربایجان فعاللاری بو باغیرتی‌لار قارشی‌سیندا فرقلی داورانیب و اؤزلرینی سویوق قانلی، ساکین و توخداق آپاریب، سابق دفعه‌لره تای بیزیم‌کی‌لر اونلارا قارشی قیزمیرلار. چونکو هامی بونلارین بوش ادعالار و دانیشیق‌لارینا آلیشیب و بیزیم‌کی‌لر بونلارا «سیز هله آزجا سس کوی سالین، بیزیم کروانیمیز اؤز یولونو گئتسین» دئمک ایسته‌ییرلر.

شاعیرلر دئمیشکن «هم کعبه هم بتخانه، بهانه‌دی بهانه» و بونلارین آذربایجانا قارشی آددیملاری، اسرائیل یا باشقاسینا ربطی یوخدور، بلکه آیی‌نین مین‌بیر اویونو، کال آرمود اوستونده‌دیر و اساس درد بو جغرافیادا یاشایان تورکلرین گونو گوندن اویانیب، دوست دوشمانی تانیماسی‌دی.

آما دای بو گؤزلرینی یوموب، آغیزلارینی آچان متوهم جماعتین هده قورخو گلمه‌سینه قولاق وئرن یوخدور و قدیمکی‌لر دئمیشکن دگیرمان بیلدیگینی ائدیر، چاخ چاخ یالنیز باش آغریدیر. دانیشین، اؤزو ده چوخ یئکه یئکه دانیشین، مثلن دئیین دوه.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

01 Nov, 18:01


چوخلاریمیز، بیر محبوسا اورک دیرک وئرمک اوچون، «ایگید عسکر محکم دایان» جمله‌سینی یا ماهنی‌سینی پایلاشیریق. بوندان علاوه، من تی.اس.الییوت‌ون «چوراق اؤلکه» شعرینی دیکلمه ائتمیشدیم و او شعرین «محکم یاپیش ماریا» مصراعسی یادداشلاردا قالیب، من توتوقلاندیغیم گونلرده بعضی دوسلار، محکم یاپیش ماریا و ایگید عسکر محکم دایان مصراعلارینی بیربیرینه قاتیب، «محکم دایان ابراهیم» یا «محکم دایان ساوالان» جمله‌لرینی پایلاشمیشدیلار.

شمیستان علی‌زامانلی «ایگید عسکر محکم دایان» ماهنیسینی اوخویوب دیللره سالان اینساندیر و هامیمیز او داهی اینسانین نه قدر بوتای آذربایجانی سئودیگینی بیلیریک.

او بو ویدیودا دئییر کی آناسی بورچالی‌نین قوللار یا کوللار طایفاسینداندیر و نه گؤزل کی بیزیم اردبیلین ده ساوالان طرفینه اوزانان بؤلگه‌سینده، کوللار طایفاسینا منسوب اولان چوخلو آداملار وار کی اونلارین لاپ مشهورو، قهرمانلیقلا یاد ائدیلن سریه خانیم‌دیر کی ۱۳۲۵ ده تک باشینا اشغالچی اوردونون اؤنونده دایاندی.

شمیستان‌ین آتاسیدی دا آوشار ائلیندن و تیکان‌تپه شهرینین قیرقلی کندیندن‌دیر. یانی او آوشارین قیرقلی تیره‌سیندن و فارسجا قرخلوی افشار یازیلان طایفاداندیر.

بلکه شمیستان‌ین اورمو و تبریز سئوگیسی، اونون اصلینده بوتایلی اولدوغو و بورچالی‌دا دوغولدوغوندان قایناقلانیر کی بو صحنه‌ده ده «تبریزین گؤزو هله یولدادیر» ماهنی‌سینی اوخویوب.

------------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

31 Oct, 16:46


شنیده بودیم که جنگ روس و ژاپن باعث گرانی ۳۳ درصدی قند و شکر در ایران و یکی از عوامل تسریع کننده انقلاب مشروطه شده است ولی این را شبیه یک شوخی می‌دانستیم که قند و شکر مسئله و دغدغه اصلی صدراعظم یک کشور شود و عجز از حل آن، محرک یک انقلاب شود که دیروز معاون اول رئیس‌جمهور بعد از جلسه کابینه به خبرنگاران گفت که امروز درباره قیمت کره صحبت کرده و گفتیم که گرانی کره بی‌مورد است.

قیمت کره ظرف یک هفته تقریبا دو برابر شده و این محصول نیز از سفره مردم حذف شد تا مثلا قدرت اول منطقه در برابر خبرنگاران بگوید که این گرانی بی‌مورد است و ما یادی کنیم از کریم مردانی‌آذر که پدرش وارد کننده قند و شکر از روسیه در دوره مشروطه بود و خودش زمانی به کار واردات کره پرداخت و سلطان کره‌ی ایران شد و با ساخت سردخانه و کارخانه بسته‌بندی کره، همواره هزاران تُن کره در سردخانه داشت و روزانه صد تُن کره را بسته‌بندی می‌کرد که دولت انقلابی اموالش را مصادره کرد.

قبل از انقلاب آیت‌الله مهدوی‌کنی پیشنماز مسجد جلیلی (میدان فردوسی تهران) بود و از کریم مردانی‌آذر خواسته بود که کتابخانه مسجد را تاسیس کند و کریم آن کار را کرده بود. بعد از انقلاب و در زمان نخست‌وزیری مهدوی‌کنی اموال کریم مردانی‌آذر مصادره شد و با توجه به آشنایی قبلی، خانواده مردانی‌آذر با مراجعه به نخست‌وزیر پیگیر امور شده و یکسال بعد قسمتی از اموال خودشان را بدست آورده و سال ۶۱ با پول اندکی رهسپار آمریکا شدند.

مردانی‌آذر سال‌ها بعد در قامت یک ثروتمند به ایران بازگشت و از سال ۷۵ به همراه برادرانش غلامرضا و علی‌آقا کار مدرسه‌سازی را شروع کرده و کارهای بزرگی را انجام داد و در آخرین اقدام نیز بیمارستان بزرگ کودکان تبریز را ساخت که جامعه مدنی آذربایجان باید اخبار و وقایع آن را به دقت تعقیب کند. زیرا در آن بیمارستان میزان مرگ و میر نوزادان بسیار بالاست و پزشکان یکی از علتهای اصلی آن را، عدم تجهیز سخت افزاری بیمارستان توسط وزارت بهداشت عنوان می‌کنند.

پزشکان می‌گویند که دستگاه‌های لازم برای درمان و مراقبت از کودکان بیمار در این بیمارستان وجود ندارد و افتتاح این بیمارستان در تبریز نیز باعث شده تا بیمارستانهای تهران از پذیرش کودکان بیمار این منطقه خودداری کرده و بگویند که تنها از مراکزی بیمار می‌پذیرند که فاقد بیمارستان باشند. یعنی قدرت اول منطقه توان کنترل قیمت کره را ندارد ولی می‌تواند بیمارستان خیرساز را ناکارآمد کند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

30 Oct, 16:36


تحقیقات زمین‌شناسی نشان می‌دهد که نحوه سرد و سفت شدن سه کوه آتشفشانی آغری‌داغ، ساوالان و سهند با هم متفاوت بوده‌اند و آغری‌داغ و ساوالان به سرعت و یکجا سرد شده، ولی سهند با مرور زمان و به آرامی سرد شده است. برای همین دامنه‌های ساوالان و آغری‌داغ به شدت سنگی و سنگلاخ بوده و دامنه سهند خاکستر و خاک فشرده و گرمی داشته که همین خاک فشرده مسکن موجودات زنده‌ی دامنه بوده است.

همین محیط غیرسنگی ولی به شدت فشرده و سفت، باعث شده که ساکنان دامنه سهند با حفر غارها و خانه‌هایی در دل سهند، به محیط گرم زیر خاک پناه ببرند که کندوان مشهورترین آنها بوده و علاوه بر کندوان در هیله‌ور، در چاراویماق و جرآغیل در توفارقان نیز شاهد چنین خانه‌های هستیم و بی‌دلیل نیست که اسامی روستاهای دامنه جنوبی سهند مانند آغجا کؤهول، حسن کؤهول و بینه کؤهول (زادگاه هادی ساعی) در اوجان با لغت کؤهول ساخته شده که بمعنی غار بوده و یادگار روزگاری هستند که غارهای دامنه سهند، مسکن آنها بوده است.

به این خانه‌های کنده شده در دل خاک اویماق می‌گوییم که این لغت در ترانه‌ی «ائولری وار اویماق اویماق» دیده می‌شود و در ادامه مصراع «ائولری وار خانا خانا» گویای مترادف بودن اویماق و خانا می‌باشد. اویماق از بُن اوی به معنی گودی، خانه‌ای است که با کندن زمین ساخته شود و قدمتش به دوره‌های پیش از خانه‌سازی برمی‌گردد و هنوز در برخی لهجه‌ها به ائو (خانه)؛ اوی، اؤی، اؤو میگویند که شاید یادگار یکی بودن ائو و اویماق باشد. ترکمنها به گودی؛ اوی و به جامه و جایی که سرپناه آدمی در برابر سرما باشد، اویلوق می‌گویند و قشقاییها نیز به کلبه اویتوق می‌گویند.

زمانی هر طایفه‌ای در یک اویماق زندگی می‌کرده که به مرور زمان به قبیله و اوبه نیز اویماق گفته شده که ترانه «اوبالاری اویماق اویماق» گویای این ارتباط است. لغت اویا که بصورت اووا و یووا و بمعنی لانه و آشیان انسان، حیوان و پرندگان است، که شاید با اویماق همریشه باشد و در برخی لهجه‌ها، هنوز به گهواره اول نوزاد؛ اوی و به جنباندن آن گهواره نیز اویماق و اویاتماق می‌گویند و تصویر ضمیمه نیز مربوط به اویماق روستای جرآغیل شهرستان توفارقان (آذرشهر) می‌باشد که حتی مسجد روستایشان نیز در دل زمین کنده شده است.

------------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

30 Oct, 14:46


اکیم یا اوکتبرون ۲۹.و تورکیه‌ده جمهورییت بایرامی‌دیر و بوگون او شانلی جمهورییت ۱۰۱ ایللیک اولور و ابدی اولسون.

آما بیزیم اؤلکه‌ده، دونن آبان‌ین یئددیسی مناسبتیله چوخلاری میلاددان اؤنجه اؤلن شاهلارینا داریخیب و بیر داها شاهلیق سیستم‌ینده یاشاماغی آرزولادیلار.

یوز ایل اؤنجه، تورکیه‌ده جمهوریت قورولاندا، ایراندا بیر شاهلیق سولاله‌سینین یئرینی باشقا شاهلیق سولاله‌سی توتدو و شبسترلی میرزا علی معجز اونلارا خطاب اولاراق دئدی:

بیر پارا نادان کیشی «باشسیز بدن اولماز» دئییر
بس دئمک واقیف دئییل معنای جمهورییته.

قبله‌ی عالملره یوز یول «بلی قوربان»، دئدیک
بیر زامان دا هن دئیک آقای جمهورییته.

و بوردا هله دوام ائدیر قبله‌ی عالملره «بلی قوربان» دئمک ایسته‌ین نادانلیق.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

29 Oct, 07:42


کتاب «دانشگاه علوم پزشکی تبریز در گذر تاریخ» سال ۱۳۹۶ توسط جمعی از مولفان تألیف و توسط روابط عمومی این دانشگاه منتشر شده که در طراحی جلد این کتاب تلاش شده تا تصویر مربوط به افتتاح دانشگاه تبریز طوری منتشر شود که عبارت «آذربایجان اونیورسیته‌سی» دیده نشود و همین گواهی بر ترک‌ستیزی و آذربایجان هراسی ناشران این کتاب می‌باشد.

ولی خوشبختانه این کتاب، واقعیت تاسیس دانشگاه تبریز توسط فرقه دموکرات آذربایجان را کتمان نکرده و چنین می‌نویسد: نخستین اقدام مربوط به تأسیس دانشگاه در تبریز ‌و آذربایجان در دوره حکومت یکساله سیدجعفر پیشه‌وری در تبریز صورت گرفت و به موجب مصوبه مجلس ملی حکومت دموکرات آذربایجان، در سال ۱۳۲۵ دانشگاه آذربایجان (آذربایجان اونیورسیته‌سی) تاسیس گردید. دکتر جهانشاهلو به ریاست این دانشگاه منصوب شد و سپس کمسیون ۷ نفره برای تدارک مقدمات افتتاح دانشگاه در مهرماه همان سال و تعیین دروس، اساتید و تنظیم امور تشکیل گردید و آذربایجان اونیورسیته‌سی در محل ساختمان دانشسرای مقدماتی تاسیس شد.

این کتاب در ادامه می‌افزاید: پس از سقوط فرقه دموکرات آذربایجان در سال ۱۳۲۵ و منحل شدن آذربایجان اونیورسیته‌سی، دولت از فعالیت این دانشگاه خودداری کرد و دستور برچیده شدن آن را داد. دکتر بهمن عیسی‌بیگلو از نخستین دانشجویان دانشکده پزشکی تبریز در خاطرات خود می‌گوید که پس از تعطیلی آذربایجان اونیورسیته‌سی، یکی از دانشجویان به نام علیزاده خوئی که من از دبیرستان فردوسی او را می‌شناختم و یکی از اشخاص شناخته شده بود، اعتراضاتی را ترتیب داد و به رهبری او دانشجویان به محل دانشگاه رفته، بر ادامه فعالیت آن اصرار کردند. آنها در آنجا سنگربندی کرده و مسلح شدند. در بین آنان دکتر هادوی، دکتر علیزاده خسروشاهی و مرحوم دکتر برادران بودند. آنها مخالف برچیدن تابلوی دانشگاه بودند و گفتند که ما اجازه نمی‌دهیم که این تابلو برداشته شود، حتی اگر کشته شویم. استاندار با تهران تماس گرفت که اینجا وضعیت اینگونه است و بدین ترتیب اجازه دادند تابلو دانشگاه بماند.

این کتاب در ادامه و با استناد به مصاحبه دکتر محمدحسین مبین چنین نتیجه‌گیری می‌کند که: آنچه موجب باقی ماندن دانشگاه در تبریز شد، دانشجویان بودند. نمایندگان دانشجویان به مجلس شورای ملی رفتند و در آنجا متحصن شدند که دانشگاه تعطیل نشود و خوشبختانه مجلس هم موافقت کرد و به هر شکلی دانشگاه باقی ماند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

27 Oct, 15:07


اکثر کتابهایی که درباره تاریخ تبریز نوشته می‌شوند، غفلت عجیبی درباره حصار و باروهای قدیمی تبریز و دروازه‌های این شهر مرتکب شده و سریعا سراغ هشت دروازه معروف سیرخاب، باغمئشه، خیاوان، نوبار، میارمیار، گجیل، استانبول و دوه‌چی رفته و تنها محدوده‌ی داخل آن حصار و آن دروازه‌ها را تبریز قدیم فرض می‌کنند که رویکرد اشتباهی است.

این فرض باعث میشود که مساحت تبریز تقریبا یک دهم تبریز واقعی در نظر گرفته شود و محلات زیادی که حداقل هفتصد سال در ترکیب تبریز بوده‌اند، در بیرون تبریز تاریخی فرض شود. در حالیکه آن دیوار و دروازه‌های تاریخی قدمتی ۲۴۰۰ ساله دارند و دیوار اول و محدوده مرکزی تبریز محسوب می‌شوند و این شهر در گذر زمان بسیار بزرگتر از محدوده‌ی کوچک آن حصار شده و دیوار دوم تبریز در سال ۷۰۲ هجری قمری و به دستور غازان خان احداث شده که طول آن دیوار تقریبا سی کیلومتر بود و علاوه بر هشت دورازه موازی دروازه‌های قدیمی، پنج دروازه دیگر نیز به دیوار دوم افزوده شد و محلاتی که در داخل دیوار دوم قرار دارند حداقل از هفتصد سال پیش جزو تبریز بوده‌اند.

وقتی از دیوار دوم و دروازه‌های بعدی سخنی به میان نمی‌آید، محدوده بین دو دیوار که حدود هفتصد سال جز شهر تبریز بوده به عنوان مناطق غیر تاریخی به حال خود رها میشود تا تخریبگرانی که قصد گودبرداری و عملیات ساختمانی دارند، آزادانه دست به تخریب زده و با رویت دیواره یا نشانه یک بنای تاریخی بگویند که اینجا در محدوده تبریز قدیم قرار ندارد و نیازی به حفظ این آثار نیست.

اینجاست که نویسندگان ما باید با مسئولیت بیشتری قلمفرسایی کنند تا محلاتی هفتصد ساله و داخل حصار دوم تبریز، با این استدلال که در محدوده حصار ۲۴۰۰ ساله این شهر قرار ندارند، ویران نشود. آن هم در حالیکه در شهرهایی مانند تهران، محلات مربوط به دوره قاجار نیز محلات قدیمی و تاریخی محسوب میشوند.

احتمالا آنهایی که سفری به باکو داشته‌اند، دیده‌اند که محوطه تاریخی باکو موسوم به ایچری شهر با چه دقت و توجهی حفظ می‌شود و تصویر ضمیمه، بخش ایچری شهر خیوه در ازبکستان است که از سال ۱۹۹۰ ثبت میراث جهانی شده و در این محوطه بیش از پنجاه بنا و معبد تاریخی و ۲۵۰ خانه تاریخی وجود دارد که دولت ازبکستان توجه خاصی به حفظ و نگهداری آنها دارد که کاش روزی آثار تاریخی ما نیز سرنوشتی مشابه سرنوشت آنها داشته باشند.

---------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

24 Oct, 17:25


ایکینجی شکیلین آدی اوبا یا همن ائلات آلاچیغی‌دی کی بیزیم طرفلرده هله ده ایشلک‌دیر. اوبانین ۲۴ اوزون چوبوغونو دایره شکلینده یئره اکیب، هامیسی‌نین باشینی بیر یئره ییغیب باغلاییرلار و اوستونو کئچه ایله اؤرتوب ایچینده یاشاییرلار.

اوبانین اورتاسی و باش طرفی چپره آدلی دایره بیر آغاجدیر کی اونون ۲۴ دئشیگی وار کی چوبوقلارین باشی اورا کئچیر و شکیلده گؤردویونوز کیمی بیزیم اوبالارین چپره و چوبوغو، حیه‌طیمیزده هله ده قالیر.

اوبانین باش بؤلومونون شکیلی قیرقیزلارین بایراغی‌نین اورتاسیندا پارلاییر و او بایراغا باخاندا سانکی اینسان اوبا ایچیندن دوروب و اونون باجاسیندان گونشه باخیر و گونشی اوبا باجاسیندان گؤرور.

بیز تورک‌لر بیربیریمیزدن نه قدر اوزاق اولساق دا، عینی کولتور و عینی گله‌نکلرله یاشاییریق و جغرافیا اوزاقلیغی هئچ ده آیریلیغا سبب اولماییبدیر.

عشق اولسون بو کئچمیشی بایراقلارینا قالدیران قیرقیزلارا.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

23 Oct, 17:17


خبرها می‌گویند که آرین طباطبایی، دختر آقا سیدجواد طباطبایی طرح حمله اسرائیل به ایران را از ساختمان وزارت دفاع آمریکا به بیرون و به اربابان خود درز داده که اگر چنین باشد، این عمل او حاوی پیامی است.

شوونیست جماعت کاری به پهلوی، جمهوری اسلامی یا هر حکومت دیگری ندارد و سعی می‌کند در دوره اقتدار حکومت‌ها رنگ خودش را با رنگ حکومت جور کرده و هم از آخور و هم از توبره بخورد. زیرا حفظ قدرتی که بتواند این دستگاه تک زبانی فارسی و آسیمیلاسیون را تداوم بخشد، برای آنها از اوجب واجبات است و با همین رویکرد تا روزی که پهلوی در اریکه قدرت بود، ملیجک‌های دربار بودند و با رفتنش ادعا کردند که ما هم سالها با دستگاه ظلم و جور پهلوی مخالف بودیم.

آنهایی که تا دیروز اسلام‌ستیزی را در کنار عرب‌ستیزی پیش برده و گاهی نیز زرتشت بازی درمی‌آورند، به همان شوونیسم سابق خود کمی رنگ شیعی زده، ایرانشهری شده و گفتند که شیعه در اصل فرم ایرانی شده اسلام است و با همین رویکرد به آغوش حکومت فعلی لیز خوردند، تا علاوه بر آخور و توبره، این بار علوفه‌های افتاده در کف طویله را نیز بخورند.

پس با این حساب، اگر زمانی این حکومت نیز برود، آنها خواهند گفت که ما از همان روز اول با آن حکومت غیر ایرانی مخالف بودیم و هزینه‌ها دادیم. پس چرا دختر آقا سیدجواد، در حالیکه دلش با اینها صاف نیست، چنین جانانه از اینها دفاع می‌کند؟

چون فهمیده‌اند که این رفتن مانند رفتن سال ۵۷ نخواهد بود که همچنان بساط تک زبانی فارسی پا برجا باشد. این بار اگر تغییری رخ دهد، در اصل منجر به رفتن سانترالیسم موجود خواهد شد و برای همین تصمیم گرفته‌اند که برعکس حکومت قبلی، در قبال این حکومت مسئولانه رفتار کنند و اتفاقا حکومت نیز در ارسال این پیام به بخش شوونیست اوپوزیسیون موفق بوده و به همه آنها شیرفهم کرده که اگر من بروم ایران خواهد رفت. در حالیکه فرم درست آن جمله چنین است که اگر من بروم همه این انحصارها و امتیازهای ناعادلانه از قبیل مرکزگرایی و تک زبانی خواهد رفت.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

22 Oct, 15:40


بلاژویچ؛ مربی کروات تیم ملی فوتبال ایران، دو ویژگی بارز داشت: اول اینکه تا زمان او بازیکنان تیم ملی ایران از دو تیم استقلال و پیروزی انتخاب می‌شدند که بلاژویچ در انتخاب بازیکنان تیم ملی به همه تیم‌ها نگاه کرد. دوم اینکه بلاژویچ علاقه‌ای به تعویض نداشت و زیاد به ترکیب ابتدایی بازی دست نمی‌زد. فقط جای بازیکنان را در زمین عوض میکرد و در این مورد بیشتر با مهره کریم باقری بازی کرده و گاهی او را جلوتر و گاهی عقب‌تر می‌برد.

کاش دکتر پزشکیان ویژگی اول بلاژویچ را داشت و در چینش تیمش بجای دو تیم اصلاحگرا و اصولگرا، به همه تیم‌ها نگاه می‌کرد. ولی ایشان بر ویژگی دوم بلاژویچ تمرکز کرده و دست به ترکیب دولت دوم حسن روحانی نزد. فقط مثل داستان کریم باقری و بلاژویچ، آنها را جلوتر برده، معاونان وزیر کابینه روحانی را وزیر کرد.

ایشان در جابجایی بازیکنان داخل میدان، استاندار قم در دوره دوم روحانی را به تبریز آورد و استاندار اردبیل در دوره دوم روحانی را به قم برد. معتمدیان را که در دولت دوم روحانی دو سال استاندار خ.جنوبی و یکسال استاندار خ.رضوی و در دوره رئیسی استاندار آذربایجانغربی بود، به تهران برد که ما از این جابجایی بسیار راضی هستیم. فقط نمی‌دانیم چرا پزشکیان استاندار اصفهان در دوره دوم روحانی (محسن مهرعلیزاده) را از ترکیب کنار گذاشته‌ و او را به مقصد اورمیه جابجا نمی‌کند.

از قرار معتمدیان، سال ۶۸ وارد دانشگاه اورمیه شده و شش سالی را در این دانشگاه مانده و مدتی از اورمیه رفته و از مدیران ارشد اداره اطلاعات ایلام شده و با کوله‌باری از تجربه و در قامت مدیر کل اداره اطلاعات به اورمیه بازگشته بود. ایشان در دولت دوم روحانی والی خراسانات و در دولت رئیسی دوباره خادم اورمیه شد که با این حساب آذربایجان بیش از حد، از ایشان بهره برده و انصاف و عدالت حکم می‌کند تا تهران نیز کمی از وجود ایشان بهره‌مند گردد. ولی آنها با گذشت یک روز از این تعویض، کفران نعمت کرده و این اتفاق را تعویض مناسبی نمی‌دانند، در حالیکه او را همیشه مناسب ما می‌دانستند!!!

آیا روال تغییر کرده یا همان است که صفحه ۲۹۰ کتاب "گذشته چراغ راه آینده است" (تألیف سه بزرگمرد آذربایجان یعنی دکتر غلامعلی دهقان، دکتر محمدعلی فرزانه و دکتر محمدحسین مبین)، در خصوص مامورانی ارسالی حکومت پهلوی به آذربایجان می‌نویسد: رضاخان رذل‌ترین و تبهکارترین مامورین خود را به آذربایجان می‌فرستاد تا مردم زحمتکش و شریف آن دیار را تحقیر کنند، به زبان او توهین نمایند و شهرهای آذربایجان را به ویرانه‌زاری مبدل سازند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

21 Oct, 17:30


کریمی مراغه‌ای به همراه سیفعلی به دهی می‌رفت که سگی به آنها حمله می‌کند. سیفعلی فرار کرده و کریمی را در برابر سگ تنها میگذارد و از اینجا دیالوگ سگ و کریمی آغاز می‌شود. سگ به کریمی میگوید که با رفیق نیمه راه همسفر نشو و «باخما یال یوپیالا هم ال آیاغا» و کریمی به سگ میگوید که من شاعر معروفی هستم و اگر با من کاری نداشته باشی، در وصفت یک تاباغا شعر می‌نویسم: سنه من شعر يازارام بير تاباغا.

لغات بکر زیادی در اشعار کریمی وجود دارد که کریمی آنها را از کتب کهن استخراج نکرده، بلکه از زبان عامیانه مردم گرفته است. همین نشان میدهد که این لغات تا همین چند سال پیش رواج داشته و آسیمیلاسیون موجود باعث فراموشی آنها شده که در این شعر به دو لغت یال یوپپال و تاباغا برخورد می‌کنیم.

ما در ترکی به موی گردن حیواناتی مانند اسب، خروس، شیر و همچنین به سینه کوه «یال» می‌گوییم که هر دو نشان شجاعت هستند و حیوانات هنگام نزاع یال خود را پرز داده، مهیب و ترسناکتر می‌شوند. جنگجویان قدیمی نیز برای مهیب و ترسناک جلوه دادن خودشان، شالی از پوست حیوانات را به گردن می‌بستند که به آن یوپال گفته‌اند و عبارت یال یوپال بمعنی ابهت بوده که بصورت یال و کوپال وارد فارسی نیز شده است.

زمان تحصیل ما ورقه‌های امتحانی بزرگی بود که دو برگ به هم چسبیده بودند و ما به آن تاباغا می‌گفتیم. حتی به دو برگ وسطی دفتر نیز تاباغا می‌گفتیم و پیش از امتحان از معلم می‌پرسیدیم که برای امتحان تاباغا بیاوریم یا نصف تاباغا. معلم نیز بر حسب حجم سئوالات یک تاباغا یا نصف تاباغا را تکلیف میکرد و کریمی در این شعر به سگ میگوید که یک تاباغا شعر در وصفت خواهم نوشت.

سومرها اسناد خود را بجای سنگ‌نوشته، بر روی خشت می‌نوشتند. آنها ابتدا متن را بصورت مهر برجسته روی خشتی نوشته و سپس آن مهر را بر دیگر خشتها می‌زدند که به آن مهر تابان می‌گفتند (سومئرنامه، اولیاس سولئیمانوو). عجیب آنکه هنوز در همه جای آذربایجان و در بیان شفاهی و شوخی به مهر زدن «دابان باسماق» میگویند و افراد در حالت غیررسمی می‌گویند: «هله بورا بیر دابان باس». این عبارت حتی در ترکستان نیز رواج دارد و عجیبتر آنکه سومرها به دوگانه تابان و خشتی که مهر بدان زده می‌شد، تاباغا می‌گفتند.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

20 Oct, 16:27


رسمیت اسامی ماه‌هایی که ما امروزه بکار می‌بریم، مدیون صد سال پیش است که ملک‌الشعرای بهار شعری در وصف آن اختراع سروده و گفت:
چون ز مشروطه چند سال گذشت
ترک شد سال ترکی و تازی.
سال شمسی دوباره قانون شد
فال ایرانیان همایون شد.

قید «دوباره» در این شعر کاملا بیجاست و به مدت هزار سال تقویم دوازده‌گانه ترکی و ماه‌های عربی محرم و صفر دو تقویم موجود در همه این ممالک بود و کسی فروردین مروردین را نمی‌شناخت.

تقویمی که بهار از حذف آن خوشحال شده، تقویمی دوازده‌گانه بود که با سال موش (سیچان ایلی) آغاز شده و در بخش وسیعی از جهان کاربرد داشت و اسامی ماه‌های آن نیز قوچ، بوغا، ایکیزلر، یئنگج، آسلان، باشاق، اؤلچن، چایان، اوخ‌آتان، اوغلاق، قووا، بالیقلار بود که اکثر ترجمه عربی آن لغات یعنی حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت بکار می‌رفت که این اسامی همچنان اسامی رسمی ماهها در افغانستان است.

بیست‌ونه میزان یا همان اؤلچن در تقویم افغانستان روز ملی زبان اوزبیکی است. این روز را به ترکهای افغانستان تبریک گفته و آرزو می‌کنیم که کاش ما هم چنین روزی را در تقویم داشته باشیم.

زمانی کشورهای سوئد و کانادا را به مخالفان آموزش چند زبانه مثال زده و می‌گفتیم که از آنها یاد بگیرید. حالا افغانستان را مثال زده و از حاکمان کشورمان و سایر مخالفان آموزش چند زبانه می‌خواهیم که لااقل از اخوی‌های طالبان‌تان یاد بگیرید. ولی اینها از فهم این حداقل نیز عاجزند و در همین چند روز گذشته، یک خوش‌آمدگویی خشک و خالی به زبان ترکی را نیز قدغن کردند و مردکی ادعا کرد که ترک در فرهنگ آنها بار معنایی منفی دارد و در آخر نیز صدها هوادار ایرانیان قم در دیدار با مس سونگون فریاد ائش.ک ائش.ک سر دادند.

نخست‌وزیر دولت خودمختار آذربایجان همیشه می‌گفت که دیل اساس سنگریمیزدیر. یعنی تا وقتی که مشابه همین کتابهای ترکهای افغانستان، در مدارس ایران تدریس نشود و کتاب «تورک دیلی» در کیف مدارس کودکان قرار نگیرد، اجازه خوش‌آمدگویی به زبان خودمان را نیز نخواهیم داشت و ترک دارای بار معنایی منفی خواهد بود و فریاد ائش.م ائش.ک کثافتهایی که از بخت بدمان هموطن آنها شده‌ایم، قطع نخواهد شد.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

19 Oct, 14:34


ستارخان‌ین آدی آذربایجان تاریخینده، بابک و کوراوغلونون یانیندا، خالقا محبت و شجاعت سیمگه‌سی کیمی پارلاییر و بوگون اونون دوغوم گونودور.

دموکرات آذربایجان مختار دؤولتینده ده، ستارخان نشانی دؤولت طرفیندن بعضی فدایی‌لر و خالق مجاهدلرینه وئریلیب و اونلاری ستارخان مدالی ایله تلطیف ائتمیشلر.

و بو شکیلده ستارخان نشانی‌نی تقدیم ائدن شخص، ستارخان‌ین یادگاری و نتیجه‌سی؛ سامی سردار ملی جنابلاریدی.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

18 Oct, 17:11


رامیز روشن در شعرهایی که با جمله «دونیانین دؤرد ایلی، درد ایلی» شروع میشوند، مصیبت‌هایی را بیان می‌کند که پسران جمهوری آذربایجان در جنگ جهانی دوم و جنگهای نیابتی شوروی در گوشه و کنار جهان متحمل شدند و دخترانی که در انتظار پسران جبهه رفته پیر شدند.

تا اینکه هجده اکتبر و این صحنه به همه آن جنگهای نیابتی و شب و روزهایی که با شنیدن اخبار جنگ سپری می‌شد، پایان داد و حالا آنها در گوشه‌ای از این کره خاکی زندگی می‌کنند ولی مانند ما شب و روز به اخبار جنگهای نیابتی و غیر نیابتی غرب آسیا گوش نمی‌دهند.

حالا ایرانی یا اماراتی بودن سه جزیره خلیج برای آنهایی که خودشان سالها با اخبار جنگ سرد زندگی کرده‌اند مهم نیست ولی سه کشور کوچک داخل شبه‌جزیره بالت یعنی لتونی، لیتوانی و استونی برایشان مهم است. زیرا از آن سه کشور آموختند که این صحنه و خلاص شدن از چنگال دیکتاتوری آغازی برای زیستن است و همچنان باید از آنها یاد بگیرند.

مبارکشان باد این سالگرد استقلال و آسودگی

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

17 Oct, 18:01


بارها از این تصویر سو استفاده شده و کسانی سعی کرده‌اند تا با تحریف این تصویر و برانگیختن احساسات دیگران خدمتی به اهداف خود کرده باشند که برای مثال در زلزله نپال این تصویر در مقیاس جهانی و با عنوان «کودکانی که والدین خود را در زلزله از دست دادند» بازنشر شد.

اما نا سون نگوین، عکاس ویتنامی و مولف این اثر می‌گوید که هنگام ثبت این تصویر در اکتبر ۲۰۰۷ اتفاق خاصی نیافتاده بود و من نزدیک غروب از روستای دورافتاده جان تی در ایالت ها گیانگ گذر می‌کردم که این صحنه توجهم را جلب کرد. والدین این کودکان در مزرعه کار می‌کردند و هنوز برنگشته بودند و این کودکان تنهایی و ترس خود را چنین به اشتراک گذاشته بودند.

شاید شایعترین و ناملموس‌ترین نوع ترس در میان افراد، ترس از تنهایی باشد و هم‌آغوشی این دو کودک ترس آنها از نبود والدین و تنهایی را نشان میدهد. ترس از تنهایی چنان فراگیر است که حتی برخی از روانشناسان می‌گویند که ترس از طرد اجتماعی، انزوا و تنهایی، عامل اصلی رعایت هنجارهای اجتماعی از طرف افراد است.

شوربختانه هشت نفر از فعالان آذربایجان، بیش از نه ماه است که در بازداشت هستند و حالا خبر می‌رسد که آراز امان، باقر حاجی‌زاده و آیاز سیفخواه هر کدام به سیزده سال حبس، عبدالعزیز عظیمی قدیم به شش سال حبس، حسین پیری به پنج سال حبس و کمال نوری به سه سال حبس، که دو سال آن تعلیق شده، محکوم شده‌اند و احکام مرتضی پروین جدا و طاهر نقوی نیز هنوز اعلام نشده است.

برترین سلاح طرف مقابل برای ترساندن کسانی که برای ملت پا به میدان گذاشته‌اند، القای این حس در آنهاست که تو تنهای تنهایی و آن ملتی که خودت را بخاطرش به سختی انداخته‌ای، فراموشت کرده است. پس لااقل کاری کنیم که آنها احساس تنهایی نکنند. بدتر از آن زمانی است که خود زندانی بخاطر بی‌توجهی دوستان سابقش به این نتیجه برسد که واقعا تنهاست و مانند این اطفال ویتنامی حس کند که پدر و مادر دیگر نخواهد آمد، در این حالت یک زندانی با زندانبان خود چنین هم‌آغوش می‌شود. نگذاریم که خود و خانواده‌ی این دوستان حس تنهایی کنند.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

16 Oct, 18:50


میرزا اولوغ‌بگ چهارمین سلطان امپراطوری تیموریان و پسر بزرگ شاهرخ پسر امیر تیمور بود که در سال ۱۳۹۳ میلادی در سلطانیه به دنیا آمد. او همچنین یکی از بزرگترین ریاضیدانان و منجمان ترک بود که حالا تصویرش بر روی اسکناس صدهزار سومی ازبکستان نقش بسته است.

در پس‌زمینه تصویر اولوغ‌بگ، تصویر منظومه شمسی و در طرف دیگر اسکناس، تصویر رصدخانه میرزا اولوغ‌بگ یا همان گؤزلم‌ائوی دیده می‌شود که نشانگر رصد زمین و آسمان توسط آن حاکم و منجم در دوران خویش بوده است.

جالب آنکه اکثر رصدخانه‌های تاریخی منطقه یا همان گؤزلم‌ائوی مانند رصدخانه‌ی اولوغ‌بگ در سمرقند، رصدخانه‌ی ملکشاه سلجوقی در نیشابور، رصدخانه‌ی هلاکوخان در مراغه و رصدخانه‌ی غازان‌خان در تبریز محصول دوران حکومت مغولها و ترکها بوده و با اوج‌گیری این حکومتها توجه به کارهای علمی نیز اوج می‌گرفته و دانشمندان همه ملل در سایه علم دوستی آنها قرار می‌گرفتند و با افول این حکومتها، دوباره بجای رصدخانه بساط فال‌بینی و سایر خرافات پهن می‌شده است.

چاپ همین تصویر بر روی اسکناس ازبکستان نشان می‌دهد که در به همان پاشنه می‌چرخد و برخی دولتها به تاریخ و علم بها می‌دهند و تصاویر اسکناس‌های سایر دولتها نیز نشانگر همان چیزهایی است که اینها به آن بها می‌دهند.

----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

15 Oct, 17:49


پیشنهاد میکنم کمپینی راه انداخته و از هواپیمایی آتا بخواهیم تا برای مدتی به مسافران خود به زبانهای ناواهویی، اسکیمویی، کاستیلی، دراویدی، ماداگاسکاری و همه زیرشاخه‌های زبانی آستروآسیایی، پلی‌نزی و سینوتبتی خوشآمدگویی کند تا ببینیم آیا دلواپسان زبان رسمی، باز هم نگران میشوند یا اینکه نگرانی آنها فقط از ناحیه زبان ترکی است؟

غارنشین لخت با دیدن انسان‌های غار دیگر در درون خود نوعی ناخشنودی، دلهره، ترس و چندش احساس کرد و این حس او را تا لحظه پناه بردن به اعضای هم‌غار آزار داد. این ترس و چندش از دیگران، از همان روزی که انسان از غار بیرون آمد با او همراه بوده و باعث تقسیم جامعه بشری به قبایل مختلف و تولید خودی و غیرخودی شده که اصطلاحاً به آن خِنوفوبیا یا بیگانه هراسی می‌گویند.

از رایج‌ترین انواع بیگانه هراسی در ایران، ترکی هراسی (ترکی فوبیا) است که نباید آن را ترک هراسی نامید. زیرا یک ترک بدون زبان ترکی نه تنها هراسی ندارد بلکه محبوب آنها نیز می‌شود. ولی ترکی فوبیا؛ نوعی ترسی غیرعقلانی از زبان ترکی است که از قرار با قدرت گیری دولت‌های ترک منطقه و رشد هویت‌طلبی ترکی در ایران شدت می‌یابد. چون بیگانه هراسی زمانی شدت می‌یابد که انسان ته دلش، خود را ضعیفتر و آسیب‌پذیرتر از طرف مقابل بداند و از مواجه با آن بیگانه، تمام وجودش گرفتار هراس شود.

اسامی ترکی شهرها و روستاها به بیرحمانه‌ترین شکل ممکن فارسیزه می‌شوند و از انتخاب نامی ترکی برای یک نوزاد هم می‌ترسند و به آن دسته از ترکهایی که تا حدودی برای آنها خودی شده‌اند، توصیه میکنند تا پسوند ترکی فامیلی خود را حذف کنند.

الهه کولایی بجای تدریس سیستم سیاسی حاکم بر قفقاز، با تمام وجود تلاش میکند تا به دانشجویانش بفهماند که نام واقعی جمهوری آذربایجان، آران بوده و این جملات را با نگرانی عجیبی بر زبان می‌آورد. دانشنامه ایرانیکا هنگام بحث از کشورهای قفقاز از عبارت باکو، ارمنستان و گرجستان استفاده کرده، نام یک شهر را جایگزین آذربایجان می‌کند تا نشان دهد که هراسی از ارمنستان و گرجستان ندارد، ولی آذربایجان فوبیایی شده و مثل یک خوره، روح و روانشان را می‌خورد.

اگر یک جلد کتاب، از این کتابهای دم دستی روانشناسی را بخوانید، می‌فهمید که برای یک زندگی شاد و آرام بهتر است تا این ترس غیرعقلانی را کنار بگذارید. در غیر این صورت، شب و روزتان از فوبیای این زبان، سیاه و تلخ خواهد بود.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

14 Oct, 16:41


طبق یافته‌های محققان، سومریان به دست؛ قار می‌گفتند (سومئرنامه، اولیاس سولئیمانوو، ص۶۰) که این لغت مشتقات فراوانی در ترکی امروزی ما دارد.

ما در ترکی به وجب؛ قاریش میگوییم که ارتباطش با قار نیازی به بحث ندارد و پیش از رواج ابزارهای اندازه‌گیری، وجب ابزاری برای اندازه‌گیری بوده که در صفحه ۵۳۴ دیوان اللغات الترک، لغت «قاری» بمعنی معیار اندازه‌گیری نوشته شده و در ص۵۷۱ جمله‌ی «او زمین را قاریلادی» بمعنی اندازه‌گیری با دست می‌باشد.

پروفسور احمد جعفراوغلو در ص۱۱۱ لغتنامه اسکی اویغور تورکجه‌سی سؤزلوگو، لغت «قاریج» را ابزار اندازه‌گیری نوشته و در کتاب دده‌قورقود نیز به فعل قاریلاتماق برخورد میکنیم که دکتر حسین پناهی (ص۱۳۵) آن را آرشینلاماق و اؤلچمک (اندازه‌گیری کردن) نوشته است. محمود کاشغری نیز در شعر زیبای، اؤزون اؤیوب اورولادی/ ایراق یئری قاریلادی، اندازه‌گیری جاهای دور را کنایه از خودستایی دانسته است.

ما به سرکوفت و ضربه‌ای که با کف دست به سر دیگری زده شود، قاپاز، قاخینج، بامباچا و قاراما میگوییم که این آخری یادگار همان قار سومری است. توفیق حاجی‌یئو در ص۳۴۴ لغتنامه‌ای که برای کتاب دده‌قورقود نوشته، مصدر قارالاماق را ضربه محکم با دست ترجمه کرده و فعل قارمالادی بمعنی به دست آورد، به چنگ آورد و یغما کرد در زبان روزمره ما همچنان کاربرد دارد.

ما به بازو؛ قارو میگوییم و کتاب دده‌قورقود در جمله «گئییمین گئیدی، دیزلیک و قاروجوق باغلاندی» (تصحیح دکتر حسین پناهی سلماسی، ص ۲۴۰) قاروجوق را بمعنی بازوبند بکار برده است. همچنین به زنجیره‌ای انسانهایی که دست در دست، دست در افسار احشام و در امتداد یکدیگر حرکت کنند، قاروان یا کاروان گفته شده که این لغت در زبانهای دیگری مانند روسی (Караван) و انگلیسی (caravan) نیز دیده میشود.

در فرهنگ ما نوعی نفرین وجود دارد که دستانی باز شبیه وجب را به طرف مقابل نشان داده و آلئی یا آلا باخ میگوییم که معادل آرزوی مرگ برای طرف مقابل است و به این نفرین قارغیماق و قارغیش میگوییم.

به چوبی که طولش از کتف تا نوک انگشتان باشد و در بازیهای کودکانه استفاده شود، «قارو» میگویند و «آپقارو» و «قاپ‌قارو» از اصطلاحات دیگر آن بازی است که چنگیز آیتماتوو این لغات را جاودانه کرده و در رمان الوداع گولساری، کودکان حین بازی این ورد را با هم خوانده‌اند: آپقای- قاپقای- قاپقارو.

-----------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

13 Oct, 09:23


سومئرلر حاقدا ایلک دفعه دوکتور زهتابی‌نین کیتابینی اوخودوغوما گؤره، سومئر مدنیتی ذهنیمده زهتابی ایله یولداش و یاناشی اولوب و سومئرلر حاقدا یئنی بیر شئی اوخویوب، یئنی بیر متن یازاندا، زهتابی‌نی یاد ائتمه‌یی اؤزومه بیر وظیفه بیلیرم.

سومئرلر ۶۰۰۰ ایل اؤنجه، پالچیق‌دان دوزلمیش نقشه‌لرده، شمسی منظومه‌دن چوخ دقت‌لی و عجیبه رسیم‌لر چکیبلر. اونلاردان یادگار قالان بو شکیللر گؤستریر کی اونلار گونشین بیر اولدوز اولاراق، شمسی منظومه‌نین مرکزینده دایانماسینی و سیاره‌لرین اونون اطرافینا فیرلانماسینی بیلیرمیشلر. هله اونلاردان قالان تابلولاردا، مدارلار و سیاره‌لرین نه قدر دقیق چکیلدیگینی ده گؤروروک.

بو رسیملرین بعضی‌لرینده چوخ بؤیوک بیر موجودلار وار کی سومئرلر اونلاری تانریلار فرض ائدیرمیشلر و تانریلارا مربوط اولان بعضی رسیملرده، اینسان دی.ان.ای زنجیره‌سینه بنزر سیمگه‌لر واردیر و سومئر تابلولاریندا طبابتله ایلگیلی سیمگه‌لرین تصویرلری ده، بوگونکو مدرن طبابتین سیمگه‌لرینه چوخ بنزه‌ییرلر.

اونلارین بو قدر اینکشافی هله بوگونکو علم عالیملرینه بللی دئییل. آما بللی اولان بودور کی بو قدر اینکیشاف و افتخارا مالیک اولان مدنیت‌ین، تانیتماسینا بیزیم اؤلکه‌ده مانع اولورلار و بشر و علم تاریخینه هئچ نه تقدیم ائتمه‌ین بعضی اسکی حکومتلر، گئجه‌لی گوندوزلو رئکلام ائدیله‌رک، ایچی بوش ایمپئریالاری بیزلره سوخوشدورماق ایسته‌ییرلر.

-------------
@ibrahimsavalan

ibrahim savalan

12 Oct, 11:36


از همان اول مهر سال ۶۴ که وارد مدرسه شدم با این موجودات آشنا شدم که گفتار و رفتار دانش‌آموزان را به ناظم مدرسه گزارش می‌دادند و زنجیره‌ی این خائنان تا سال آخر مدرسه پاره نشد.

همیشه هم حق با آنها بود و خدا و اخلاق و قانون پشتیبان جاسوسی آنها بود. یکبار میگفتند که فحش کار درستی نیست و من کار خوبی کردم که فحش دادن فلانی را گزارش دادم. بار دیگر میگفتند که خدا گفته که روزه بگیرید و فلانی کار خوبی نکرد که در توالت مدرسه آب خورد و حالا میگویند که کلهم این کشور واس ماس و شما نباید به زبان خودتان خوش‌آمدگویی بکنید.

این گزارشگر از خاتمی‌چی‌های ششدانگ بود و زمانی که احمدی‌نژاد حاکم شد، چند بار درباره اخراج دوستانش از مطبوعات نوشت و آه و ناله کرد. از آنجا که نمی‌توانم آنهایی را که از رانت ایثار و شهادت بستگانشان می‌خورند و ادای منتقدان را درمی‌آورند جدی بگیرم، هرگز به ناله‌های این موجود ناراحت نشدم و همیشه حس کردم که خودش از آنهایی است که دستی در اخراج دیگران دارد و حالا که تلاش دارد تا زبان مرا از هواپیما اخراج کند و اگر زورشان برسد، آن مهماندار را هم اخراج کنند، احساسم به یقین تبدیل شد.

آن مهماندار حتی قوانین نوشته شده توسط امثال این آقا را نیز نشکسته و خوش‌آمدگویی به زبان ترکی تجزیه‌طلبی نیست. ولی شمایی که خواهان اخراج زبان من و امثال من از دوایر رسمی هستی و منی که به اخراج امثال شماها توسط آن دیگری ناراحت نمی‌شوم، خیلی وقت است که از همدیگر تجزیه شده‌ایم.

----------
@ibrahimsavalan