@homahassanzadeh @homahassanzadehofficial Channel on Telegram

@homahassanzadeh

@homahassanzadehofficial


موسسه پدیده هشیارسازی همای سعادت
برای ساختن زندگی بهتر باید به ورژن بهتری از خودت تبدیل شی🧠
برای اطلاع از دوره های آموزشی با ما در ارتباط باشید:
ادمین:
@homahassanzadehsupport

همای سعادت - موسسه پدیده هشیارسازی (Persian)

همای سعادت، موسسه پدیده هشیارسازی، یک کانال تلگرامی است که به هدف ساختن زندگی بهتر برای افراد می‌پردازد. این کانال با ارائه دوره‌های آموزشی و راهکارهای موثر، به شما کمک می‌کند تا به ورژن بهتری از خودتان تبدیل شوید. با پیوستن به این کانال، می‌توانید از آخرین و بهترین مطالب و محتواهای آموزشی در حوزه رشد شخصی و موفقیت شخصی بهره مند شوید. برای اطلاع از دوره‌های آموزشی و ارتباط با ادمین کانال، با ما در ارتباط باشید. به همراه همای سعادت، به راه بهتری برای زندگی خود بپیوندید.

@homahassanzadeh

12 Jan, 05:22


این هم موزیک استوری دیروز که گفتید بذارم کانال :) امر دیگه ای باشه؟😁

@homahassanzadeh

12 Jan, 05:21


MooD

@homahassanzadeh

11 Jan, 04:32


عباس معروفی تو کتاب سمفونی مردگان میگه:
«دلم میخواست چیزی بهش بگویم که بداند چقدر دوستش دارم، گفتم تو مسیح منی!» تو مرا زنده کردی و این تمام ماجرای وابستگی من است!
یه جای دیگه هم میگه:
اگر جایگاهی در زندگی کسی داشته باشی، او هرگز در برابر دیگران وانمود نمیکند که تنهاست…!
امیدوارم آدمی باشه تو زندگیتون، حتی یک نفر! که با تمام وجود این حس رو باهاش تجربه کنید…
فرقی نداره این حس چقدر دوام داشته باشه، تا آخر عمر باشه بهتر… ولی تا هر زمانی که باشه، قول میدم اون دوران از بهترین دوران زندگیتونه…
دوست داشتن آدمی که بهتون توجه نمیکنه، نمیبینه، یا حتی وانمود میکنه که نمیبینه که یهو مثلا پررو نشید یا توقعتون بالا نره، توهین به خودتونه…
از دوست داشتن این ها باید عبور کنی و اجازه بدی یه روزی یه جایی با خلا نبودنتون مواجه شن😎

@homahassanzadeh

07 Jan, 11:57


این هم موزیک روی استوری که خواسته بودین😍🥹

@homahassanzadeh

07 Jan, 11:49


Always in peace 💫😇

@homahassanzadeh

19 Dec, 17:56


MOOD

@homahassanzadeh

16 Dec, 14:48


عزیزای دلم سلام همین الان استوری و ریلز پیج رو چک کنید که اگر دوست دارید توی وبینار رایگان باشید جا نمونید، این وبینار کارگاهیه و قراره ببینیم توی ناخودآگاهتون اوضاع باورها چطوره😎✌🏻

@homahassanzadeh

05 Dec, 20:13


بچه ها جونم تمام جذابیت فیلم به همین بود اینکه خانومه واااااقعا برای این فیلم وزن کم کرده بود به همین شکل😍

@homahassanzadeh

05 Dec, 11:12


معرفی فیلم برای عصر پاییزی پنج شنبه😍
اسم فیلم: YOLO
این فیلم توی پلتفرم ها به صورت ترجمه فارسی یا دوبله نیست یا اگر هست من پیدا نکردم. ببینید و لذت ببرید😍

@homahassanzadeh

01 Dec, 20:50


ایمان من در هندسه ی اندام توست…
بالاخره بعد از چند روز خودم و جمع و جور کردم. برمیگردم با اورکا اورکایی که زندگی تون رو میتونه تکون اساسی بده….

@homahassanzadeh

29 Nov, 14:39


طلوع نگاه شروع شراب از مختصات نام توست
ایمان من در حلقه هندسه اندام توست…

@homahassanzadeh

08 Nov, 12:24


معرفی فیلم برای عصر پاییزی جمعه😍
اسم فیلم: جنگجوی درون
بچه ها این فیلم کیفیتش معمولیه برای دیدن تو گوشی خوبه، اگر با کیفیت ترش رو میخواید میتونید از فیلیمو یا آپارات تماشا کنید.

@homahassanzadeh

14 Aug, 16:26


به شدت موووود

@homahassanzadeh

06 Aug, 18:47


افلاطون وصیتی بر شاگرد خود ارسطاطالیس داشت و او را فرمود:
بر آسایش و خواب اقدام مکن مگر بعد از آنکه محاسبه ی نفس در سه چیز به تقدیم رسانیده باشی:
یکی آنکه تامل کنی تا در آن روز هیچ خطا از تو واقع شده است یا نه…
دیگر آنکه تامل کنی تا هیچ خیر اکتساب کرده ای یا نه…
و سِیُّم آنکه هیچ عمل به تقصیر فوت کرده ای یا نه…

@homahassanzadeh

28 Jul, 23:30


بعضی وقت ها چنان درد، مار میشه میپیچه دور تنم و استخوان هامو به هم فشار میده که از درد دوست دارم گریه کنم. درد میخزه تو تمام تنم. از انگشتان پام شروع میشه میپیچه میره بالا.
یهو تبدیل به خرچنگی میشه و چنگ میندازه پشت چشمام. خواب رو ازشون میگیره و جای خوابی که ازم گرفته درد میگیره.
چند ساعتی با هرچی بلدم سرم رو گرم میکنم. نمیخوام سوزش قلبم رو حس کنم. با هرچی بلدم سرم رو گرم میکنم، دل به دل اطرافیانم میدم، میخندم. اما دوباره که تنها میشم، سکوت میشه، این مار لعنتی بیرون میاد و میپیچه دور تنی که هنوز از دردهای قبلی رها نشده.
حسرت! حسرت برای کارهایی که من نکردم. حسرت برای کارهایی که من نمیتونستم بکنم. چرا؟ چون اصلا زندگی من نبوده. چقدر باید کسی برای آدم عزیز باشه، که حتی حسرت دقایق زندگیش، حسرت غصه هاش رو به جون بخری.
دلم میخواست پیشم باشه تا بغلش کنم.اما حسرت میخورم، درد میکشم و تاب میخورم به خودم، به امید اینکه زمان کمکم کنه….کمکمون کنه.

@homahassanzadeh

28 Jul, 08:38


خیلی به کسایی که اینطوری فکر میکنن حق میدم! ولی تا وقتی که من رو نشناسن😂
من قبلا گفتم که شاید یک روزی داستان عشقم رو بنویسم و بگم بعد از مرگم چاپش کنن! انقدر که قشنگ و خاص و ماورایی بوده!
این رو میتونید به هرکسی بگید ولی به من نه! بگو چرا!
دلیل اول اینکه من قبلا یک بار این کار رو کردم، یعنی به خاطر عشق شدیدی که به این پسر داشتم، چنان مراقبش بودم که حتی ازش در مقابل خودم مراقبت میکردم و باهاش وارد رابطه نمیشدم. شب و روز از خدا میخواستم یک دختری که بتونه خوشبختش کنه سر راهش بیاد یا به من قدرت تغییری بده که بتونم تبدیل به کسی بشم که بتونم خوشحالش کنم. (اینجا چند سالم بود؟ ۱۸، بعد فکر کن با اون عشق، تو اون سن دوست بمونی و حاضر بشی به خاطر محافظت از طرف درخواست رابطه ی دوست دختر دوست پسری رو رد کنی خیلیه😁)
دلیل دوم: من تا به حال به هیچ کسی مطلقا هیچ کسی مطلقا هیچ کسی که میخواسته از زندگیم بره نگفتم نرو بمون! گفته میرم گفتم باشه. شده بعد رفتنش درد بکشم غصه بخورم و … ولی تا به حال جلوی رفتن هیچ کسی از زندگیم رو نگرفتم. دلیل هم نخواستم حتی. معتقدم رفتنی باید بره. بعدش خودت با درد رفتنش دیل کنی، لازم شد درمان کنی

@homahassanzadeh

27 Jul, 20:34


یهو بغض کردم و با خودم گفتم باشه اگر یه روزی خدای ناکرده همچین چیزی رو بهم بگه، اینکه من دیگه خوشحالش نمیکنم، میرم کنار، اما میدونم و مطمئنم از فکر اینکه کسی دیگه رو انقدر دوست داشته باشه و مراقبش باشه، کارم به دارالمجانین میکشه… مطمئنم….
این مکالمه رو اینجا گذاشتم که بگم اگر من جوری تلاش نکنم که اهدافم به موقع تیک بخوره، با اینکه این مرد همه جوره هوامو داشته، قسم میخورم لایق زندگی کردنم نیستم حتی.
امشب یه جور دیگه ای به خودم قول دادم. گذاشتم اینجا که یادم بمونه… از فکر به این موضوع از دفتر تا خود خونه تو ماشین گریه کردم☹️

@homahassanzadeh

27 Jul, 20:31


چند وقت پیش که داشتیم با یکی از دوستان آقا م پیرامون مفهوم و فلسفه ی عشق صحبت میکردم، گفتم به نظر من عشق یعنی کسی رو انقدرررر زیاد بخواهیش انقدر خوشحالیش برات مهم باشه انقدرررر دوستش داشته باشی که حتی اگر نخواست با تو باشه و کسی دیگه رو دوست داشت، تو بذاری بره و با خوشحالیش خوشحال باشی. خود خواه نباشی برای داشتنش. عشق برای من اینشکلیه که هربار میبینیش عین روز اول دلت براش بلرزه. هر بار نگاهش میکنی اندازه ی اون اولای آشنایی برات جذاب باشه. وقت گذروندن باهاش بهت لذت بده…
از اون روز تا الان مدام با خودم فکر میکنم که آیا خودم اینطوری عاشقم؟ آیا اگر روزی همسرم بهم بگه دیگه دوستم نداره و باهام خوشحال نیست و با کسی دیگه خوشحال تره همین واکنش رو دارم؟
و هر بار با فکر به اون لحظه و موقعیت دیدم آره اگر بفهمم واقعا باهام خوشحال نیست از سر راهش میرم کنار. من خوشحالیش و عمیقا دوست دارم. برای خوشحالیش حاضرم هر کاری بکنم.ولی…
امروز از ظهر تا ۱۲ شب یک سره کلاس و جلسه بودم.
یهو بهم یک اسمسی داد که دوست داشتم اینجا بذارم…

@homahassanzadeh

09 Jul, 16:45


خبر کوتاه بود و اعصاب خورد کن:
جواب آزمایش بتا مثبت!
تمام برنامه هام، پلن هام، چیزهایی که الان روشون کار میکنم و یه عالمه چیز دیگه عین فیلم از جلوی چشمم رد شد.
به همسرم گفتم این و چیکارش کنم؟!
گفت دارو میگیرم بندازیمش.
گفتم فقط زود بگیر که سریعتر انجامش بدیم.
روزها همینطوری میگذشت.
یه عالمه اتفاق. یه عالمه دیدار. بدون اینکه به کسی بگیم فقط به این فکر میکردم که هرچی زودتر دارو گیر بیاره.
هروقت یادش میافتادم میخوام چیکار کنم از فکر درد سقط به خودم میپیچیدم و به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکردم.
فقط زود بیاد و تموم بشه و بره.
خونه ی یکی از دوستامون بودیم و همه مشغول صحبت کردن بودن و من توی فکر که قرص چی شد و چرا نتونستیم پیدا کنیم که یهو مهرش به دلم افتاد.
اصلا عجیب.
با خودم گفتم میخواستی چیکار کنی هما؟!
همسرم اومد و گفت فلانی گفته قرص و تا پس فردا میرسونه دستم.
گفتم: نگهش میدارم.
گفت چی؟ میخوای چیکار کنی؟
گفتم میخوام نگهش دارم.
این کار و نمیکنم.
گفت نمیتونی تنهایی تصمیم بگیری که!
گفتم ببین! این موجود توی بدن منه الان. و من برای خودم و بدنم که میتونم تصمیم بگیرم؟!
نگهش میدارم.
.
.
.
از خواب بیدار شدم. با احتیاط. حواسم بود روی شکم نباشم.
تا چند دقیقه ای که از بیداریم گذشته بود همچنان مواظبش بودم.
واقعا زمان برد تا یادم بیاد همه چیز خواب بوده.
نمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال.
خوشحال شدم یهو چون از اینکه چیزی اینطوری برنامه های زندگیم و بدون پلن قبلی به هم بریزه بدم میاد و دوست دارم کنترل اوضاع دستم باشه.
یهو عمیقا ناراحت شدم چون روزها زمان برده بود تا باهاش کنار بیام.
روزهاااا زمان برده بود تا بتونم بپذیرمش.
.
.
.
شاید ندونید ولی ۵،۶ ساعت خواب توی دنیای مادی، میتونه معادل روزهاااااا توی عالم خواب که زمان به شدت مفهوم متفاوتی داره بگذره.
خیلیییی دنیای خواب عجیبه.
خلاصه که دلتنگم. دلتنگ موجودی که تو عالم مادی هیچ وقت نداشتمش و این شاید یکی از عجیب ترین تداخل تجارب انسانی در عوالم اول و دوم باشه…

@homahassanzadeh

07 Jul, 13:29


در بستنِ پیمان ما
تنها گواه ما شد خدا
تا این جهان، بر پا بود این عشق ما…

@homahassanzadeh

26 Jun, 18:47


بر دلبر دیوانه بگو رخ بنماید…
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید :))

@homahassanzadeh

24 Jun, 12:34


مالیات بر درآمد که مشخصه چیه، اونی که موقع خرید پرداخت میکنید مالیات بر ارزش افزوده ست که مصرف کننده باید پرداخت کنه.
و شما موظفی موقع خرید محصول پرداختش کنی.

@homahassanzadeh

24 Jun, 12:33


اقا هما کی اصلا درباره مالیات حرف زده خودش خبر نداره؟😁😐 من و با کی اشتباه میگیرید؟😂

@homahassanzadeh

22 Jun, 04:31


یه دست کشیدن روی چشم و یه بوسه روی دست چیه؟! هنوز همین ها قلبم رو ذوب میکنه… ۳۶ سالت شده زن….

@homahassanzadeh

14 Jun, 20:58


شکلاتش و نخورده بود🥹😁


پ ن: البته میخواستم چایی بریزم بیارم براش باهاش بخوره خودش اومده بود بعدش خورده بود😁 گفتم بگم که فکر نکنید قهر کرده نخورده. 😁

@homahassanzadeh

14 Jun, 20:56


رفتم درب جعبه ی شکلات هامو که توی کمدمه و کسی اجازه نداره بهشون دست بزنه باز کردم و گفتم امروز به خودم جایزه میدم بسه هرچی شکلات نخوردم!
هامون از در اتاق اومد تو و یه دونه که ازش کلی داشتم و برداشتم و دادم بهش. گفت ازینا دوست ندارم. با ترس و لرز 😂 یکی که ازش یه دونه بود و نشون دادم و گفتم ازین میخوای؟ گفت آره :)))
هلیا اومد تو و گفت منم میخوام.
گفتم باشه بیاید باز کنم بهتون بدم.
از اونجایی که بسته ش بزرگ بود و توش کلی شکلات بود گفتم عیب نداره🤣
بازش کردم یه دونه به هلیا دادم و یه دونه به هامون. البته تو برنامه م بود که بعدش دوباره یکی یک دونه بدم بهشون.
ولی رفتن تو سالن و خواستن یک گاز به باباشون از شکلاتشون بدن.
بابا درومد که: شما بخورید مامان به منم میده🫤😐
داد زدم که: جاااان؟
گفت یعنی منظورم اینه که امیدوارم که بده🤣ان شاالله که میده😂
از اتاق اومدم بیرون و گفتم ببین اگر قول میدی باز از این برام بخری ازش بهت میدم.گفت قول میدم.
خلاصه.
یکی دیگه به باباشون دادم و طبق برنامه دوباره یکی به هلیا و یکی به هامون…
یهو از دهنم پرید که: ببینید چقدر دوستتون دارم که اینا رو باهاتون شیر کردم😁😂
هامون با تعجب گفت: یعنی شکلات هات و از ما بیشتر دوست داری؟😂
خنده م گرفت و گفتم نه! شکلات هامو از همه ی دنیا بیشتر دوست دارم، شما رو بیشتر از شکلات هام🤣
گفت پس بابا چی؟!😂
بابا صبر نکرد که جواب بدم! گفت بعضی وقت ها من و بیشتر از شکلات دوست داره بعضی وقتا شکلات و بیشتر از من! بستگی به شکلاتش داره😂🤣
یعنی مردمممممم😂😂😂😂
.
.
.
.
حالا چرا اینو تعریف کردم؟
داشتم وسایلام و جمع میکردم و به بوی کوکویی که تو خونه پیچیده فکر میکردم و اینکه برم از اولین کوکویی که همسرم پخته یکی بردارم بخورم بس که بوی خوبی میده… که چشمم افتاد به یه چیزی مربوط به این ماجرا… عکسش و میذارم براتون.

@homahassanzadeh

04 Jun, 14:40


.
میگه مامان! من دوست ندارم این کار رو انجام بدم! انتخابم نیست!
بهش میگم اینجا دوتا موضوع داری مطرح میکنی! یکی اینکه دوست نداری
یکی اینکه انتخابت نیست!
بیا اول در مورد دوست نداشتن صحبت کنیم!
تو مگه نمیخوای بتونی فلان کار رو انجام بدی؟!
میگه چرا میخوام!
میگم خب برای اینکه اون کار رو بتونی انجام بدی باید قبلش این کار رو بکنی!
میگه خب دوست ندارم!
میگم اینجا میفهمیم که گاهی کارهایی رو بایستی انجام بدیم که دوست نداریم!
میگه این منصفانه نیست!
میگم به این میگن دیسیپلین!
میگه یعنی چی؟!
میگم یعنی تو یک هدفی داری که برای اون هدف لازمه گاهی کارهایی انجام بدی که دوستش نداری ولی انجامش میدی و این یعنی دیسیپلین!
میگم خب حالا باید انتخاب کنی! ولی نه بین انجام دادن این کار و انجام ندادنش! بلکه بین رسیدن به اون خواسته ت و نرسیدن بهش! حالا انتخابت هست یا نه؟
گفت آره و دوید رفت.
اون روز گذشت و چند روز بعد از مدرسه تازه رسیده بودیم خونه که موضوع جالبی از دل اون گفتگو بیرون اومد…
+ادامه دارد…

@homahassanzadeh

31 May, 22:48


چه دانم های بسیار است
لیکن من نمیدانم
که خوردم از دهان بندی در این دریا در این دریا….

@homahassanzadeh

25 May, 09:53


😁😂 دوست دارم جواب بدم آره اسماعیل آره خوابم میاد😂 ولی خب قهوه امروزم و خوردم مجبورم اکسپت نکنم🫠

5,843

subscribers

370

photos

51

videos