🔹مامون هنگام تزویج دخترش، مجلسی ترتیب داد و از مطرب وآوازخوانی به نام (مخارق) دعوت کرد تا امام را بیازارد.
🔻مخارق در برابر امام جواد(علیه السلام)نشست و با صدای بلند شروع به نواختن عود و آوازخوانی کرد.
👈امام به او و اطرافیانش هیچ توجه نکرد
بعد از مدتی سکوت سربرداشت و به مخارق فرمود:
💥 از خدا بترس ای ریش دراز!
🟡 ناگهان عود و بربط از دست وی افتاد و دستش فلج و خشک شد.
وقتی مامون سبب فلج شدن دست را از او پرسید، گفت:
🔹چون امام جواد(علیه السلام) بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت.
📖الكافي، ج۱