«پیشکش به کیانوش عزیزم به مناسبت سالروز تولد»
«گفتگو(۲)»
در نوشته هفته گذشته اشاره شد که تعارض بین انسانها امری طبیعی است که ریشه در دو ویژگی مهم روان شناختی دارد. امور طبیعی بسته به نوع مقابله با آنها، می تواند برای انسانها خیر یا شر به همراه داشته باشند.
تعارض بین سازمانها، اقوام، مذاهب، فرهنگ ها و خانواده ها، هم می تواند زمینه های رشد و توسعه را فراهم آورد و موجب شود تا فهم کامل تر و دقیق تری از اطلاعات و تجارب بدست آید و هم می تواند موجب بحران های سیاسی، ترور، تکفیر، جنگ، طلاق، تحریم و افزایش منازعات و دشمنی شود. آنچه در این میان تعیین کننده است، نوع مقابله با تعارضات است. متأسفانه در طول تاریخ به دلیل ضعف در دو مهارت تفکر و گفتگو در میان صاحبان قدرت، بشر طعم تلخ تعارضات را بیشتر از شیرینی آنها چشیده است.
با یک رویکرد «خود حق پنداری»، بسیاری از حاکمان، مدیران و مردم از مقابله های ناسازگارانه ای مانند سرکوب، ایجاد ترس و وحشت، کنار آمدن، رشوه دادن و تنبیه کردن در مواجهه با تعارضات استفاده می کنند؛ غافل از این که جنس درک، باور و تفسیر که منشاء تعارض بین انسانهاست، از جنس امور مادی نیست که بتوان با پاداش و تنبیه در آنها تغییرات پایدار ایجاد کرد.
جنسیت، تجربه زیسته، تیپ شخصیتی، نیاز، سن، تحصیلات، و پایگاه فرهنگی و اجتماعی موجب میشود تا هر شخصی از اطلاعات محیطی، درک و تفسیری داشته باشد که لزوماً با درک دیگران یکسان نیست. بر همین اساس، استفاده از پاداش، تنبیه، تبعید، زندان، شلاق و بگیر و ببند برای تغییر درک و فهم انسانها نه تنها موثر نیستند، بلکه دو پیآمد ناگوار نیز بهمراه دارند:
یکی افزایش عمق و گستره تنش ها و پرخاشگری ها در میان انسانها، فرهنگ ها و مذاهب و دیگری تولید شخصیت های ترسو و ریاکاری که برای دریافت پاداش و یا اجتناب از تنبیه، شخصیت واقعی خود را در پس انواع و اقسام نقاب ها پنهان می کنند و این خود موجب کاهش اعتماد اجتماعی و افزایش اختلالات روانی می شود.
برای مقابله موثر با تعارضات، باید آنها را مدیریت کرد و این کار نیازمند نزدیک شدن فهم و درک انسانها نسبت به موضوع تعارض است و این مهم تنها و تنها از طریق هنر و مهارت گفتگو بین طرفین تعارض و بیان تفسیر و دیدگاه های یکدیگر امکان پذیر است.
برای فهم بهتر مسأیل و کاهش تنش های بین فردی، بین المللی، خانوادگی، سیاسی، اجتماعی و مذهبی باید حاکمان با مردم، مدیران با کارکنان، مومنان با غیر مومنان، مردان با زنان و مخالفان با موافقان گفتگو کنند.
حقیقت، بیشتر از این که در پس منازعات و جنگ ها نهان شده باشد، در پشت نگرش ها، افکار و کلمات پنهان است. بنابراین با سخن گفتن، گوش دادن به نظرات، نگرش ها، درک ها و تفسیر موافقان و مخالفان است که نزدیکی به حقیقت امکان پذیر می شود. جنگ، ترور، کشتار و بمباران سازوکار هایی برای پنهان کردن حقیقت اند و نه آشکار سازی آن.
دو گروه از گفتگو ترس دارند: گروه نخست کسانی که می دانند هیچ بهرهای از حقیقت در افکار و عقاید آنها نیست و ترس دارند که از طریق گفتگو تشت رسوایی آنها به زمین بخورد و گروه دوم، کسانی که می ترسند، از طریق گفتگو مشخص شود، حقیقت تنها نزد آنها نیست و دیگران هم از آن بهره منداند.
با این حال، گفتگو با مفاهیمی مانند سخنرانی، جدل و منازعه متفاوت است. گفتگو مستلزم شناخت و رعایت اصولی است که طرفین تعارض باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشند و در فرآیند گفتگو به آنها تن دهند تا میزان دوری یا نزدیکی درک افراد از حقیقت مشخص شود.
نگارنده امیدوار است که در نوشتههای بعدی به بیان و توضیح این اصول بپردازد، تا به خود و سایر هموطنان در توسعه این مهارت مهم کمک نماید.
موفق باشید.
دوستدار سعادت مردم ایران، ایزدی
@Hastiyadgirandeh