عکسهای ماندگار هشجین @hashjinia Channel on Telegram

عکسهای ماندگار هشجین

@hashjinia


💢همراهان گرامی عکسهای قدیمی وجدید ازهشجین وروستاهای همجوار، دلنوشته، خاطره ،آگهی وتبلیغات خود رابه آیدی زیر بفرستند تا به اشتراک گذاشته شود

@fa_h_farzad 👈

09141597764

عکسهای ماندگار هشجین (Persian)

عکسهای ماندگار هشجین یک کانال تلگرامی است که با ارائه تصاویر زیبا و متفاوت، افراد را به سفری در دنیای هنر و زیبایی دعوت می‌کند. هدف این کانال، ارائه عکس‌هایی با کیفیت و خلاقانه است که احساسات و تجربیات متنوع را به تماشاگران منتقل کند. تصاویری که در این کانال به اشتراک گذاشته می‌شوند، از انواع موضوعاتی از جمله طبیعت، معماری، انسان، فرهنگ و هنرهای تجسمی پوشش داده می‌شود. با پیوستن به کانال تلگرامی عکسهای ماندگار هشجین، شما به یک سفر هنری در دنیای تصاویر زیبا خواهید رفت. بیایید با هم سفر کنیم و جهان را از نگاه جدیدی ببینیم!

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 15:56


سخنرانی زیبای مولوی در مورد غذایی بعد از فوت داده میشود.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 10:40


سلام کارت سوخت و کارت ملی بنام آقای موسی سلطانی پیدا شده برای دریافت به شماره 09149879978 مجید سبحانی تماس بگیرید

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 09:51


تعویض پلاک در خلخال دایر شد

#اطلاعیه


قابل توجه شهروندان عزیز شهرستان های خلخال و کوثر با تلاش ها و عنایت فرماندهی محترم انتظامی استان و  شهرستان خلخال  و موسسه راهگشای استان با معرفی پیمانکار جدید دفتر خدمات خودرویی(تعویض پلاک)  در آدرس میدان بسیج جنب پلیس راهور شروع به فعالیت نموده است در صورتی که شهروندان نیاز به مرکز خدمات خودرویی داشته باشند بدوا نسبت به اخذ نوبت از سیستم نوبت دهی از پلیس +10 و یا برنامه پلیس من اقدام نمایند .

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 09:46


ویدیویی از خاطرات دهه های ۵۰ و ۶۰

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 09:45


تفریح مردم‌ خلخال در منطقه گردشگری بیله دیر

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Jan, 09:40


🚨دستگیری دعانویسی که روزانه ۵۰ میلیون تومان درآمد داشت!

🔹او با تحصیلات پنجم ابتدایی روزانه بیش از ۱۵۰ مراجعه‌ کننده داشت و از هر نفر ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومان دریافت می‌گرفت.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

17 Jan, 16:35


علاوه بر کارهای عمومی که گفتم، زن‌هایی هم بودند که کارهای حرفه‌ای‌تری انجام می‌دادند و برای خودشان درآمدی داشتند که از آن جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: مامایی، شکسته‌بندی، طب سنتی از جمله حجامت، کشت سبزی‌جات و فروش آنها، قالیبافی و گلیم‌بافی در اشل بالا، خیاطی برای دیگران، تهیه‌ی مواد سوختی با کود حیوانی، کوزه‌گری، آموزش قرآن و خواندن و نوشتن و…

می‌بینید که اگر کسی از هشجین ما زن می‌ستاند انگار که به جای جهیزیه مجموعه‌ای از کارخانه‌ها و صنایع را هم تحویل می‌گرفت. داماد نیازی به خرید فرش کاشان و پتوی گلبافت و لباس‌های ترک و محصولات غذایی یک و یک و نان فانتزی آستان قدس رضوی و خیلی چیزهای دیگر را نداشت. با این شرح و وصف، می‌توان تصور کرد که اگر بچه‌ای پدرش می‌مرد نان‌آورش را و اگر مادرش می‌مرد همه چیزش را از دست می‌داد. به همین خاطر، برای نفرین می‌گفتند «ننه‌سیز قالاسان» (بی مادر بشوی) یا «ننون اولسون» (مادرت بمیرد)… و اگر کودکی شلخته را می‌دیدند می‌گفتند: «ائله بیل ننه‌سیز اوشاقدی» (انگار بچه‌ی بی‌مادر است)!

پدر «ستون خانه» بود و مادر «خود خانه»… و اگر مادر نبود، از چهار ستون زندگی هم کاری ساخته نبود. هنوز هم چنین آدم‌هایی هستند، با کودکانی نیازمند آنها. خدایا! چهار ستون خانه و خود خانه را برای کودکان ما نگه دار! آمین!

…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

17 Jan, 16:34


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

🔹 قسمت سی و چهارم – زنان صنعتگر، هنرمند و همه‌فن‌حریف روستایی

هم مردها و هم زن‌ها در دوران پانزده ساله در روستاها برای خودشان صنعتگر و هنرمندی بودند که دیگر نظیرشان پیدا نمی‌شود. با این حال، راستش را بخواهید مردها به پای زن‌ها نمی‌رسیدند و اگر زن‌های آن موقع نبودند مردها می‌مردند و نسلشان منقرض می‌شد. حالا ما تعارف می‌کنیم که بهشت زیر پای مادران است و خودمان هم می‌دانیم که همه‌ی مادرها که مادر درست و حسابی نیستند. امروزه بعضی از زن‌ها اصلا دوست ندارند بچه به دنیا بیاورند که مادر بشوند و بهشت هم زیر پایشان باشد. تازه آنهایی هم که بچه می‌آورند یک «دانه» یا حداکثر دو تا… مقایسه بکنید آنها را با مادرهایی که هفت هشت تا بچه داشتند و به همان تعداد هم تحویل عزرائیل داده بودند تا در سرای دیگر فرشته‌ی نگهبانشان بشوند.

آن موقع هم زن‌های شلخته داشتیم که تعدادشان زیاد نبود. یکی از آنها را می‌شناختم که حال نداشت گوشه‌های گلیم را که بچه‌هایش جیش‌آلود می‌کردند تمیز بکند و تا نقطه‌ای خیس می‌شد یک کاسه یا بشقاب یا نعلبکی (بسته به بزرگی شاهکار) رویشان می‌گذاشت تا بعدا یک‌جا تمیز بکند ولی چون از تامین ظروف به تعداد کافی عاجز می‌شد از خیر تمیز کردنش تا عید نوروز می‌گذشت! زن‌های وسواسی هم بودند که شورش را در می‌آوردند و در آن کمبود آب شوهرشان مجبور بود مثل «میراب» هی از چشمه آب بیاورد تا خانم تمیزکاری‌اش را بکند. لیکن، عمده‌ی خانم‌ها «خانم» بودند و خواهم گفت چه هنرهایی که نداشتند.

الان هم زن‌های زیادی پا به پای مردها تلاش می‌کنند که در روستاها همچنان از پا به پا گذشته و این زن‌ها هستند که چرخ زندگی را می‌چرخانند. در شهرها هم زن‌های شرافتمندی هستند که جور شوهران معتادشان را می‌کشند و در غیرت چیزی از مردها کم ندارند. امروزه در طبابت و تدریس و وکالت و شوفری و فروشندگی و کارگری و… زن و مرد نداریم و هر دو در تلاشند. لیکن، زن‌های بی‌مصرف هم در محیط‌های شهری بخصوص در طبقه‌ی مرفه کم نیستند که معلوم نیست اصلا برای چه چیزی خلق شده‌اند و کارشان نیست مگر رفتن از این فیتنس به آن آرایشگاه و از این ناخن‌کار به آن متخصص زیبایی و از این پارتی به آن مرکز خرید. یک بار به خانمی مشاوره می‌دادم. همکارم اشاره کرد که بروم بیرون بعد آهسته گفت: «آقای دکتر! چرا با این خانم اینطوری برخورد می‌کنید؟ بیش از حد مهربانید»! گفتم: «خب این بیچاره معلوم است که از یک بیماری لاعلاج رنج می‌برد. مگر رنگ پوستش را نمی‌بینی که به قهوه‌ای مایل به زرد می‌زند و از لاغری دارد از وسط نصف می‌شود»؟ گفت: «ای بابا، این رنگ پوست مربوط به سولاریوم است که رفته»! آن موقع نمی‌دانستم «سولاریوم» چیست و به چه دردی می‌خورد و وقتی فهمیدم متوجه شدم که ایشان از نظر جسمانی مشکلی ندارد بلکه مبتلا به چیز دیگری است!

زن‌ها در آن دوران اکثرا در بافتن فرش یا گلیم یا جاجیم یا زیلو وارد و واقعا هنرمند بودند. به علاوه، تقریبا همه‌ی آنها پشم گوسفند یا موی بز را می‌ریسیدند و همگن می‌کردند و بعد با استفاده از دستگاه «جهره» یا «دوک» به ترتیب به صورت عمده یا خرده کار نخ‌ریسی را انجام می‌دادند. همگی قادر بودند لباس‌های پشمی و بعدها کاموایی از بلوز و جوراب گرفته تا شال‌گردن و شلوار و دستکش ببافند. ساختن اجزاء کامل رختخواب از بالش و متکا گرفته تا لحاف و تشک هم به عهده‌ی خانم‌ها بود. ما موجودی به نام «گچ‌کار» ندیده بودیم و کار سفیدکاری داخل خانه با خاک سفیدی موسوم به «آلاوا» هم کار زن‌ها بود. آراستن سطح خارجی دیوارها با گلی که از خاک سرخ ساخته می‌شد به صورت مشترک توسط زن‌ها و مردها انجام می‌شد. پختن انواع نان اعم از لواش یا نان‌های فانتزی (فطیر و تل‌تل) هم از هنرهای خانم‌ها محسوب می‌شد. آنها همگی آشپزهای حرفه‌ای بودند که از ساده‌ترین تا پیچیده‌ترین غذاها را می‌پختند و بعضی از مواد غذایی با منشا گیاهی یا حیوانی را برای نگهداری به مدت طولانی مخصوصا برای مصرف در زمستان فرآوری می‌کردند. درست کردن ترشی و خیارشور و سرکه برایشان به سادگی آب خوردن بود. خیلی از آنها دوخت و دوز لباس‌های ساده را با چرخ خیاطی‌های قدیمی سینگر در حالی که با یک دست دسته‌ی آن را می‌چرخاندند و با دست دیگر پارچه را از زیر سوزن رد می‌کردند بلد بودند. دوشیدن حیوانات و درست کردن محصولات لبنی اعم از کره و دوغ و ماست و پنیر و کشک با کیفیت بالا را همه‌ی زن‌ها بلد بودند. آنها از گندم و جو، بلغور و از نخود، لپه درست می‌کردند و خیلی کارهای دیگر که از حوصله‌ی بحث ما خارج است.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

17 Jan, 16:11


با سلام و احترام
بخش خورش رستم با قدمت تاريخى و آرزوى ديرينه خود براى شهرستان شدن نياز به تقويت دو بال مهم خود براى پرواز دارد. این دو بال دو روستای بزرگ برندق و کزج هستند که درصد بالایی از بومیان این دو روستا به شهرهای بزرگ خارج از استان کوچ کرده‌اند و الحمدلله از رفاه نسبی خوبی برخوردارند که اگر همت کنند و به روستای خود نیم نگاهی بیندازند و با ساختن مسکن و گسترش فضای روستای خود آن را به محیط شهری شبیه سازند می‌توان با درخواست شهر شدن این دو روستا آرزوی دیرینه شهرستان شدن خورش رستم را زودتر تحقق بخشید. این کار لازمه همت همه عزیزان در جهت آبادانی محل سکونت خود و تقاضای امکانات و تسهیلات از مسئولان است. فقط کافیه که هر کدام از عزیزانی که به شهرهای بزرگ کوچ کرده‌اند برای گذران دوران بازنشستگی و استراحت خود یک باب منزل مسکونی در هشجین و برندق و کزج احداث کنند تا وجهه شهرستان شدن داشته باشد. این کار شدنی است و نیاز به همراهی و همدلی و ایثار دارد تا منطقه محروم و دور از امکانات چهره مناسبی به خود بگیرد.
👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 18:53


این شما و این پشم ریزون ترین شهر جهان تو چین!

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 17:20


خوشا آنان که با عزت ز گیتی بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالا‌های این آشفته بازار محبت را پسندیدند و رفتند

ایزد منان را سپاسگزاریم که در غمناک‌ترین روز‌های زندگی‌مان( درگذشت پدر مهربانمان حاج بختیار کاظمی هشجین) ما را از نعمت دوستان،آشنایان ؛همشهریان و سرورانی مهربان بهره‌مند ساخت که همدردی‌شان التیامی شد بر دل‌های داغدیده ما
به حکم ادب و حق شناسی، بدین وسیله از همه عزیزان که بازماندگان را در تحمل این مصیبت یاری بخشیدند و با حضور آرامش بخش و دلسوزانه خود ویا با ارسال پیام وتماس تلفنی و درج پیامهای مجازی مورد تفقد قرار دادند و مرهمی بر قلب داغدارمان شدند، صمیمانه تشکر می‌کنیم

همچنین نظر به این که به علت تألمات روحی  وشرایط موجودو کثرت بزرگواران، قادر به قدردانی حضوری و تلفنی نشده‌ایم، یک بار دیگر دست همه شما را می‌فشاریم  و دست دعا به امید اجابت به درگاه خداوند بزرگ بلند می‌کنیم وسلامتی و بهروزی همه شما را از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم


کلیه هزینه های مراسم  متوفی در امور خیریه صرف خواهد شد.

از طرف خانواده کاظمی ومنسوبین

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 17:15


🔹 تبریک

برادر بزرگوار جناب آقای مهدی صمدی
بدینوسیله انتصاب شایسته حضرتعالی از نیروهای بومی وکاربلد به سمت ریاست بانک کشاورزی هشجین را تبریک گفته توفیقات روزافزون حضرتعالی را از درگاه ایزد منان خواستاریم.


🔹 تبریک

سرور بزرگوار سرکارخانم فاطمه ارجمند
بدینوسیله انتصاب شایسته حضرتعالی از نیروهای بومی ودلسوز به سمت سرپرست درمانگاه شهید رجایی هشجین را تبریک گفته توفیقات روزافزون حضرتعالی را از درگاه ایزد منان خواستاریم.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 16:37


احسان نان صلواتی جمعه ۲۸دی ۱۴۰۳ در نانوایی سیاح در نوبت صبح و عصر پخش وتوزیع میشود

برای شفای مریضان و شادی روح رفتگان

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 16:10


علل بوجود آمدن چنین موضوعاتی ریشه در نقص قوانین موجود دارد که متاسفانه کار گزاران کشورمان در اغلب موارد  بجای حل مسئله کلا صورت مسئله را پاک میکنند وبجای ریشه یابی وحل معضلاتی از این قبیل راحتترین و کم هزینه ترین گزینه یعنی فرافکنی را انتخاب میکنند   (دقیفا مانند این ویدئو) که مردان و یا خانواده هارا مقصر دانسته و زیر سوال میبرند که اگر بادقت و درست مقدار مهریه را تعیین کنندچنین گرفتاری برایشان پیش نخواهد آمد ناگفته نماند قوانینی هم در ارتباط با این مسئله وضع شده است ولی بسبار ضعیف و غیرعملی میباشد

سوال بزرگ اینجاست که :
کدامیک از بانوان کشورمان حاضر میشود وقتی قانون چنین امتیاز بزرگی(بهره جویی از مهریه تحت هر شرایطی)را به او داده باشد از آن چشم پوشی کند؟


در کشورهای دیگر وحتی برخی کشورهای مسلمان مانند ترکیه این مشکل را تاحدودی ریشه ایی حل و فصل نموده اند و قوانینی وضع کرده اند که منافع هردوطرف(زن و مرد) رالحاظ نموده است تا جای ممکن کمتر مورد سود جویی طرفین قرار گیرد چیزی هم بنام مهریه وجود ندارد بجای آن هر مال و ثروتی که بعد از تشکیل زندگی مشترک بدست آمده باشد در زمان جدایی و طلاق بطور مساوی بین زن و مرد تقسیم میشود
(گویی در متن عقد نامه های جدید ایرانی چنین بندی نیز درج شده است.البته از صحت و سقم آن چندان مطلع نیستم)
البته اقدام به طلاق از طرف زن و مرد هم باید دلایل منطقی و قانون پسند داشته باشد،در غیر این صورت به فردی که ایراد از اوست چیزی از اموال نمیرسد(مانند داشتن فساد اخلاقی هر یک از طرفین بشرط اثبات آن )
ولی قانون پرداخت مهریه در کشور ما شامل موارد ظالمانه بسیاری است که موجب سود جویی زوجین از هر دو سو میشود:
-زوجه (زن) بلافاصله بعدازعقد قرار داد ازدواج و تعیین مبلغ مهریه و با امضای طرفین وحتی قبل از شروع زندگی مشترک و رفتن  به خانه بخت وگاها در محضر مهر خود را میتواند مطالبه کند(در مهریه های عندالمطالبه).
-ویا برخی از زنان آغاز زندگی مشترک را منوط به پرداخت تمام و کمال مهریه از جانب زوج ( مرد) میکند.
-زوجه در هر زمان و مقطعی که از شروع زندگی مشترک گذشته باشد تصمیم بگیرد واراده کند
میتواند مهریه خود را مطالبه نماید
- در مواردی هم حتی اگر زوجه دارای فساد اخلاقی باشدودر دادگاه فساد اوبه اثبات رسبده و محرض شود( مرتکب هر گونه جنایتی اعم از قتل، دزدی ، خیانت،قاچاق،اعتیادبشود حتی در زندان باشد و یا پای چوبه دار)   بازهم فرقی بحالش نمیکند میتواند مهریه خود را مطالبه و دریافت کند. ویا حتی وراث  مهریه مادرشان را میتوانند بعداز مرگ او خواستار شوند
حال شما خود قضاوت کنید که اگر در این میان افراد سودجویی پیدا شوند و بخواهند از این قوانین ناقص کشور  ما سو استفاده نمایند چه میتوان کرد
جز اینکه مرد بیچاره در صورت عدم توانایی و استطاعت مالی جهت پرداخت مهریه محکوم شده و تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد و روانه زندان میشود؟

از منظری دیگراین قضیه متاسفانه مردانی نیز وجود دارند که براحتی همین قوانین نصف نیمه بنفع زنان را دور میزنند و زن بیچاره بعداز گذر سالیان دراز از زندگی مشترکشان که صادقانه برای بقا و تداوم زندگی همه گونه از خود گذشتگی و فداکاری کرده وبا کج خلقی های همسرش ساخته و سوخته است ودیگر جان به لب شده و بدلایل فساد اخلاقی مکرر همسرش قصد جدایی کند نمیتواند حداقل آنچه را که از نظر بعد مادی( نفقه،مهریه) قانونی نصیبش میشود دریافت کند چرا که :

- حق طلاق با مرد است و میتواند مادام العمر زنش را طلاق ندهد حتی اگر حق با زن باشد
- ماهانه خرج روزانه ی زندگی و حتی هزینه های شخصی و شرکتی خود و گاهی پس اندازش را موقتتا به حساب کارتی همسر واریز میکند در روز طلاق مدعی شود که نقه همسرش را تمام و کمال پرداخته است

- غیر انسانی تراز همه موارد فوق سو استفاده ازعواطف و احساسات مادری و گروگان گیری فرزندان ازطرف پدر  و دادن حضانت فرزندان به مادر تنها مشروط به بخشش مهریه و گذشتن از همه حق و حقوق قانونی خویش میباشد

_برای فرار از پرداخت مهریه بصورت یکجا و تقسیط بلند مدت آن تمام اموال خودرا بنام اقوام و دوستان خویش میکنند تا دست زن بجایی بند نشود
-  فاجعه آمیزتر از همه ی موارد فوق این است که برخی از مردان نامرد و از خدا بیخبر" انگ روانی بودن و یا افسردگی" به زن  و یا همسر خویش زده تا براحتی بتوانند بدون طلاق همسر اول و دادن حق و حقوق او تجدید فراش کرده و همسردوم اختیار کنند.

نتیجه  اینکه :این موضوع شیر دو طرفه
است و در هردو گروه چه زن و چه مرد افراد سود جو بسیارند.فقط و فقط با وضع قوانین جامع و محکمی که قابلیت اجرایی داشته باشد میتوان از تکرارو پیش آمدن چنین معظلاتی در جامعه پیشگیری نمود و لاغیر.
لازم بذکر است که:
بند یک و دو (مربوط به آقایان سودجو) قابل بحث و تامل بیشتری میباشد که فعلا فکر میکنم از حوصله جمع خارج باشد

: فرحناز صدیقی هشجین

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 11:41


هنرنمایی دانش آموزان خلاق شهید نصیرزاده هشجین 👏👏🌺
👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 06:34


🎥 شنای ماهی‌ها در جاده محبت

👈در تولم شهر (بازار جمعه) گیلان درب ماشین حمل ماهی باز شد و ماهی‌ها کف خیابان ریختند که با کمک و همدلی مردم، جمع‌آوری و تحویل راننده شد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Jan, 06:31


⛔️ تجربه اصحاب کهف تنها در سه سال در ایران
چه بر سر قیمت‌ها آمده است؟

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Jan, 17:43


کی داده، کی گرفته؟!

|
بیش از ٢ هزار زندانی مهریه در زندان‌ها و بعضی افراد تنها برای ۱ سکه در حبس😢



👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Jan, 17:28


اطلاعات جالبی را هم از دیگران دریافت می‌کنم. حسین می‌گوید: «ممیش خان یک شورشی نبود، بلکه روشنفکری بود فراتر از زمان خودش. طبیعتا نیروهایش به صورت خودسرانه اذیت و آزار هم به دیگران رسانده‌اند. رژیم پهلوی نتوانست او را بکشد، ولی نوکر مورد اعتمادش او را در حالی که سنگر گرفته بود از پشت سر هدف قرار داد. نفوذی‌ها همیشه بوده‌اند»! وحید می‌گوید: «منصوری احتمالا یک آدم گمنام نبود، بلکه بخشدار منصوب از طرف فرقه‌ی دموکرات بود ولی کسی را اذیت نکرده بود. او را مردم عادی نکشتند، بلکه ژاندارم‌ها بدون محاکمه تیربارانش کردند. ضمنا علت کار نکردن تفنگ، نم کشیدن باروت نبود، بلکه چخماقش خراب شده بود»! عبدالهی می‌گوید: «منصوری را برای اعدام به درخت چنار نبستند. مادرم می‌گفت که به درخت توتی جلو خانه‌ی خودمان بستند. از روزی که آن را شنیدم، دیگر میوه‌ی آن درخت را نخوردم»!

بعضی‌ها هم مثل رضا خاطرات دردناکی تعریف می‌کنند: «پدرم تفنگ شکاری درست می‌کرد. در سال ۱۳۳۳ زنی غیرعامدانه توسط فرد دیگری هدف تفنگی ساخته‌ی دست پدرم قرار گرفت و پس از سقط دوقلوهای مرده به دنیا آمده‌اش، خودش نیز فوت کرد. پدر را بازداشت کردند ولی با وساطت آدم متنفذی موقتا آزاد کردند و هشدار دادند که چند سالی به جای دوری برویم. پدر، مادرم و مرا که ۸ سالم بود و دو خواهر ۶ و ۳ سه ساله‌ام را برداشت و با قاطر از هشجین فرار کردیم. در روستای پیر در نزدیکی جعفرآباد، زمین‌گیر برف و بوران شده و ماندگار شدیم. سرخک فرا رسید و بیشتر کودکان روستا را کشت. در زمین یخ‌زده نمی‌شد قبر کند و جنازه‌ی بچه‌ها را همین‌طوری وسط برف فرو می‌بردند. گرگ‌ها جنازه‌ها را می‌خوردند و تکه‌های اعضای آنها در کوچه‌های روستا دیده می‌شد. خواهر ۶ ساله‌ام هم از سرخک مرد. مادرم خودش را کتک می‌زد و گریه می‌کرد و فریاد می‌کشید که بچه‌ام را نمی‌گذارم در برف فرو بکنید. میزبان‌ها به احترام مهمان بودنمان استثنائا برای خواهرم قبری کندند که گرگها نتوانستند او را دربیاورند»!

اگر بخواهی خاطره‌های مردم را بنویسی با چه سناریوهایی روبرو می‌شوی و چه فیلم‌ها و سریال‌هایی از زندگی همین پدر بزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایی که در کمال تعجب و استثنائا هشتاد سالگی را رد کرده‌اند درمی‌آید! چه دلچسب است که خاطره و تاریخ و داستانی را بنویسی که قهرمانانش زنده‌اند و شاهدهایش تو را در تکمیل یادها و یادواره‌هایت همراهی می‌کنند. اگر جوانی که در بیست سالگی احساس ناامیدی می‌کند بداند که پدر بزرگش از چه حرمان‌ها و سختی‌هایی عبور کرده و کوچه‌های هشجین را همچنان با دلی خوش عصازنان متر می‌کند چه حس قشنگی خواهد داشت! آیا باز هم کسی خواهد گفت که من از نسل سوخته‌ام؟ اگر نسل تو نسل سوخته باشد، نسل بابابزرگت را چه اسمی می‌توان گذاشت؟

عزیز من! زندگی همین است که می‌بینی. در قیاس با موجودات دیگر، انسان هم سختی‌های بیشتری می‌کشد و هم سخت‌جان‌تر است! با این حال، زندگی آدمی همین هشتاد سال اولش سخت است، آن را که رد کرد، بقیه‌اش روی غلطک می‌افتد و آسان‌تر پیش می‌رود! انسان زندگی دشواری دارد و بعید است که بتوانی شادی را برای او به ارمغان بیاوری ولی… همین که بر دشواری‌هایش نیافزایی هنر بزرگی کرده‌ای. یاور دیگران بودن نعمت بزرگی است که خداوند به دوستان مخصوص خودش اعطا می‌کند. دیده‌ام که می‌گویم!

…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Jan, 17:27


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

🔹 قسمت سی و سوم – میان پرده: توضیحاتی در باره‌ی این مجموعه

وقتی این مجموعه نوشتار را شروع کردم، هرگز فکر نمی‌کردم اینقدر طول بکشد ولی کشید  و باز فکر نمی‌کردم که اینقدر جدی گرفته شود ولی گرفته شد. قصدم نه نوشتن بیوگرافی خودم بود و نه پرداختن به تاریخ دقیق یا حتی شفاهی زادگاهم. می‌خواستم سیمایی از روستاهای ایران را در یک بازه‌ی زمانی پیش از انقلاب ارائه بدهم و تمسک به مشاهدات شخصی خودم و اتفاقات زادگاهم صرفا مدلی بود قابل تعمیم به بخشی از میهنم به روش استقراء.

ما همه چیز را سیاه و سفید می‌بینیم. وقتی که گذشته را خوب جلوه می‌دهیم ممکن است بگویند طرف هوادار سلطنت است و اگر بدی‌ها را نشان بدهیم می‌گویند از جمهوری اسلامی طرفداری می‌کند! چشم‌های نزدیک‌بین نمی‌توانند بفهمند که به تعداد آدم‌ها دیدگاه هست و اگر می‌خواهیم واقعیت‌ها را ببینیم باید از چشم آدم‌های زیادی به قضایا نگاه کنیم، از نگاه جوان‌ها و پیرها، شهری‌ها و روستایی‌ها، مسلمان‌ها و غیرمسلمان‌ها، ملی‌گراها، مارکسیست‌ها، حزب‌الهی‌ها، ملی-مذهبی‌ها، لیبرال‌ها، سلطنت‌طلب‌ها، قومیت‌ها، اقلیت‌های دینی و…

بعضی از جوان‌ها ما را شماتت می‌کنند که چرا انقلاب کردید! به آنها می‌گویم که در زمان شروع انقلاب من ۱۴ سال داشتم و در زمان پیروزی آن ۱۵ سال. نوجوانی بیش نبودم، آن هم در گوشه‌ی پرتی از این کشور پهناور. از رهبران انقلاب که نبودم! تازه، اگر شما هم در آن زمان بودید لابد مثل ما فکر می‌کردید و انقلابی می‌شدید.

من در سیستان و بلوچستان زندگی نمی‌کردم، بلکه در یکی از استان‌های نسبتا آباد و در مرکز بخشی زندگی می‌کردم با مردمی با سواد، با زمینی حاصل‌خیز و با آب و هوایی پر برکت. ولی از عدالت و آزادی و آب و برق و گاز و مخابرات و بهداشت و جاده و تفریحات و ورزشگاه و… محروم بودم. دوره‌ی زمانی مورد بحث من نه در عهد قاجار بود، نه در زمان سرکوب مشروطیت پس از احمد شاه، نه در زمان قحطی جنگ اول، نه در زمان اشغال کشور در جنگ دوم، نه در زمان حکومت فرقه‌ی دموکرات، نه در دوران خان‌خانی و نه… اتفاقا من در شکوفاترین دوران پیش از انقلاب یعنی بین سال‌های ۴۲ تا ۵۷ زندگی کرده‌ام. بعدها انقلاب و جنگ و تحریم و اختلاس و رانت‌خواری و نابسامانی‌های دیگر را هم دیده‌ام و در آن مورد هم یا نوشته‌ام یا خواهم نوشت. پس بگذارید بدون قضاوت، ماجرای زندگی نه خودم بلکه نسل خودم را در یک دوره‌ی تاریخی بنویسم. جای دوری نمی‌رود و شما هم اذیت نخواهید شد.

تک‌تک قسمت‌های این ماجرا را به دوستانم می‌فرستم و در برخی کانال‌ها هم عرضه می‌شوند. مزیت این کار دریافت به موقع پیشنهادات و انتقاداتی است که لحاظ کردن آنها در ویراست نهایی به منظور چاپ کتاب خیلی کمکم خواهد کرد. از این بابت خیلی از شما دوستان سپاسگزارم. ذکر یک نکته را لازم می‌دانم و آن این که گاهی مطالب به طنز بیان می‌شوند که ممکن است دوستانی که شوخی سرشان نمی‌شود از آنها خوششان نیاید. به عنوان نمونه، وقتی آدم‌ها را در حمام خزینه‌ای بخارآلود در زیر زمین به «اجنه» تشبیه می‌کنم، دوستی ناراحت می‌شود و می‌گوید این چه حرفی است! مگر خود شما فک و فامیل ندارید که دیگران را به اجنه تشبیه کرده‌اید! خب در طنز خیلی چیزها را می‌شود گفت و ناراحت نشد. تازه، ممکن است کسی خوشش نیاید ولی کسان دیگری به همان مطلب بخندند و کلی کیف بکنند. آدم نمی‌تواند جوری بنویسد که حتی یک نفر هم ناراحت نشود. با این حال، باید مواظب باشم که به جای درمان یک چشم، چشمی دیگر را کور نکنم و به حساسیت دیگران احترام بگذارم. بعضی‌ها هم می‌گویند شما که به این تعداد افراد اشاره کرده‌اید چرا به فلان کس که از بقیه شاخص‌تر بود اشاره نکرده‌اید، که دلیلش این است که خبر نداشتم و اصلا قرار هم نبوده که تاریخ شفاهی کامل و دقیقی را ارائه بدهم. من یک «طناز» هستم نه یک «مورخ» (!) ولی سعیم را هم می‌کنم.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 20:52


هر وقت که در کوچه‌ها می‌راند، تعدادی از بچه‌ها هم به صورت دسته‌جمعی دنبالش می‌کردند تا موتورسیکلت عجیبش را که پدال دوچرخه هم داشت تماشا و از شنیدن صدایش لذت ببرند!

برای تبدیل دوچرخه به موتورسیکلت، مقوایی را به عقب دوچرخه می‌بستیم که با حرکت پره‌ها صدای تق‌تق می‌داد و این از لذت‌های حلال ما در دوران کودکی بود. لذت کمی که نبود؟

…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 20:52


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

🔵 قسمت بیست و هشتم – دوچرخه‌ها در زندگی ما

از وقتی که خاطراتم به من اجازه می‌دهد، با دوچرخه بیگانه نبوده‌ام. در همان سال تولد من (یعنی ۱۳۴۲) برای اولین بار تیم دوچرخه‌سواری ایران در مسابقات آسیایی مالزی شرکت کرد ولی بنده نقشی در آن نداشتم. از سه سالگی‌ام به یاد دارم که پدرم دوچرخه داشت و مرا که همچون جانش دوست داشت روی دوشاخه‌اش (حدفاصل زین و فرمان) که دورش پارچه‌ای می‌پیچید تا اذیت نشوم می‌نشاند و با خودش این طرف و آن طرف می‌برد. هشجین آنقدر بزرگ نبود که برای تردد در آن نیازی به دوچرخه باشد و کوچه‌ها هم صاف و هموار نبودند که استفاده از دوچرخه در آنها آسان باشد. به همین خاطر، دوچرخه بیشتر از آن که وسیله‌ی تردد باشد ابزار تفریح و سرگرمی بود. در فصل رسیدن توت، هر چند روز یک بار در معیت پدر به «روستای هشی» می‌رفتم تا با هم توت بخوریم! موقع برگشت، عملا شب فرا می‌رسید و پدر، رکاب‌زنان، سوت می‌زد و آواز می‌خواند و من هم یاد گرفته بودم که بگویم: «آقا بلبل شده»! پدال زدن در باریکه‌راه مال‌رو بخصوص در سربالایی برایش سخت بود و به نفس‌نفس می‌افتاد و دینامی که برای روشن کردن چراغ دوچرخه به چرخ عقب متصل بود خود بر سنگینی حرکت چرخ اضافه می‌کرد. بعدها که بزرگ‌تر شدم، احساس کردم که سوت زدن پدر با ترس از حمله‌ی حیوانات وحشی هم بی ارتباط نبود. آن موقع ها گرگ و کفتار فراوان بود و گاهی خرس و گراز هم در آن اطراف دیده شده بود. البته می‌گفتند که خرس با پسرها کاری ندارد و بیشتر دخترها را می‌دزدد و می‌برد به لانه‌اش، زیر پاهایش را آنقدر لیس می‌زند تا پوستش نازک بشود و نتواند فرار بکند، بعد برایش مرتبا عسل می‌آورد و دوست دارد فقط یک رفیق و همراه داشته باشد تا تنها نماند!

در دهه‌ی پنجاه تعداد بیشتری از مردم دوچرخه سوار می‌شدند. بچه‌هایی که عشق دوچرخه داشتند ولی قادر به خرید آن نبودند یک طوقه‌ی فلزی کهنه دوچرخه پیدا می‌کردند و آن را در کوچه‌ها به کمک یک چوب می‌راندند و کیف می‌کردند. بیشتر دوچرخه‌ها بزرگ و از نوع ۲۸ بودند که قد بچه‌ها اجازه نمی‌داد آنها را سوار بشوند ولی راهی یاد گرفته بودند که بدون نشستن بر روی زین، از بغل یک پایشان را از فضای مثلثی به طرف دیگر رد کرده، به حالت افتان و خیزان دوچرخه‌سواری می‌کردند. تا آنجا که یادم می‌آید دوچرخه در ایران ساخته نمی‌شد و از خارج وارد می‌شد. اولین دوچرخه‌ها از مارک‌های «بیرمنگام و رالی و هرکولس» و ساخت کشور انگلستان بودند. من و برادرانم بالاخره شریکی صاحب یک دوچرخه‌ی کوچک ساخت هندوستان شدیم و نوبتی که معمولا همراه با دعوا بود سوار می‌شدیم. یک نفر می‌راند و دو نفر هم به دنبال دوچرخه می‌دویدیم. یکی دو نفر از بچه‌های مرفه دوچرخه‌های دنده‌ای فرمان‌بلند با زین پشتی‌دار و بوق (به جای زنگ) داشتند و ما همگی آرزوی داشتن چنان مرکبی داشتیم ولی هیچ‌گاه به آن آرزو نرسیدیم.

نهایتا یکی از هم وطنان خوش‌فکر (آقای ایرج امیدوار) یک مغازه برای کرایه و تعمیرات دوچرخه دایر کرد و به داد بچه‌های فقیر رسید. مبلغ کمی می‌دادند و برای چند ساعت کرایه می‌کردند و بعد دسته‌جمعی (اعم از مالک و مستاجر) به روستای «کندرق» می‌رفتیم که بیشتر مسافت ۶ کیلومتری تا آنجا سرپایینی بود و نیازی به پدال زدن نبود. لیکن، لقمه‌ی ترمز عملا تمام می‌شد و به همین خاطر، بیشتر دوچرخه‌ها گلگیر جلو نداشتند تا بچه‌ها با تخته‌ی کفش‌هایشان ترمز بگیرند. اکثر بچه‌ها زیر کفششان جای تایر بود و کمی گود می‌افتاد. به کندرق که می‌رسیدیم، هر دو نفر یک عدد نوشابه‌ی اوریجینال (پپسی‌کولا، کوکاکولا، کانادادرای، سون‌آپ یا شوئپس) می‌خریدیم و با دقت و نوبتی قلپ‌قلپ می‌خوردیم و مواظب بودیم که حقمان ضایع نشود! آن موقع هنوز هیچ‌کدام از روستاها برق نداشتند ولی «یخچال نفتی» مد شده بود و در «کندرق» هم یکی از آنها بود. در سمت داخلی بعضی از سربطری نوشابه‌ها عکس نوشابه بود که با ارائه‌ی آن قهوه‌خانه‌چی مجبور بود یک نوشابه‌ی اضافی به عنوان جایزه به ما بدهد و موفقیت در بردن چنان جایزه‌ای یکی از بزرگ‌ترین شانس‌های زندگی ما محسوب می‌شد. نوشابه را که می‌خوردیم، مجبور بودیم شش کیلومتر برگشت را که سربالایی بود درحالی که دوچرخه را مثل وبال گردن با دست می‌راندیم با خودمان برگردانیم و تمام لذتی که موقع رفت برده بودیم موقع برگشت زهرمار می‌شد.

آن زمان در شهرها دوچرخه‌هایی بودند که یک موتور کوچک به چرخ عقبشان وصل بود و از نظر تکاملی حد فاصل بین دوچرخه و موتور گازی بودند. ما چنین چیزی نداشتیم ولی استفاده از موتور دنده‌ای برای مسافرکشی باب شده بود. یکی از آموزگاران، «مرحوم کلیم الله میرمجیدی»، اولین موتورگازی نو از «برند پژو» را خریده و به هشجین آورده بود.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 17:10


🔴 قهرمانی که با جوایزش برای پدرش تریلی خرید

🔹«زهرا رحیمی» نایب‌قهرمان ۱۵ ساله پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس پیش از حضور در این مسابقات گفته بود ۲ آرزو دارد؛ اولی کسب مدال پارالمپیک و دومی خریدن تریلی برای پدرش.

🔹حالا زهرا به عهدش وفا کرده و با تمام جوایزی که گرفته بود و بخشی از پس‌انداز خانوادگی، در آستانه روز پدر، یک تریلی کِشنده برای پدرش خریده است.

🔹در پایان این ویدئویی که #زهرا_رحیمی در صفحه شخصی‌اش منتشر کرده، پدرش با تریلی دور او می‌چرخد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 17:02


قندهاری ، معاون وزیر نیرو :

با توجه به نیازهای منطقه ، انتقال آب سد گیوی به دشت اردبیل مد نظر نیست

اظهارات معاون وزیر نیرو و کنعانی نماینده شهرستان های خلخال و کوثر پیرامون مسائل و مشکلات مربوط به حوزه آب در شهرستان کوثر و خلخال

🗓  ۱۴۰۳/۱۰/۱۹

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 17:01


📢 تریبون در دست بامبلی‌ها

👤 گودرز صادقی هشجین

یکی از وعاظ آشنا تعریف می‌کرد که: «اوایل انقلاب در بیمارستان روانپزشکی ارومیه (که الان بیمارستان رازی خوانده می‌شود) پیش‌نماز بودم. یک شب بعد از نماز برگشتم که ماشینم را بردارم، دیدم پنچر است. جک زده، چهار مهره را از چرخ پنچر درآورده، در گودی زاپاس گذاشتم. وقتی می‌خواستم زاپاس را سر جایش بگذارم، مهره‌ها قل خوردند و از درپوش مشبک یک چاهک به داخل آن افتادند. حالم گرفته شد و داشتم فکر می‌کردم که چکار بکنم. آقایی که دورتر ایستاده و مرا تماشا می‌کرد گفت: حاج آقا! مشکلی نیست که. از هر کدام از سه تا چرخ که روی ماشین است یک مهره باز کن و بینداز برای این یکی. با سه تا مهره برای هر چرخ فعلا کارت راه می‌افتد و فردا می‌خری و کاملشان می‌کنی. خیلی خوشحال شدم و ضمن تشکر از او پرسیدم که آیا جزو پرسنل بیمارستان است یا نه که گفت نه… من دیوانه و اینجا بستری هستم! به شوخی به او گفتم که اگر شما دیوانه باشید پس ما چه هستیم؟ که بلافاصله جواب داد که حاج‌آقا! شما سرور مایید، ولی کارتان از دیوانگی گذشته… شما یک «بامبلی» به معنای واقعی هستید»!

معادل فارسی بامبلی چیزی فراتر از «خل» است و چون جایگزین مودبانه‌ای ندارد از ادای آنها خودداری می‌کنم. راستش را بخواهید دلیل به یادآوری این خاطره چیزی نبود مگر کلیپی که در فضای مجازی پخش شده که طی آن یکی از «استادزاده‌ها» اعلام کرده است که یک هزار متر زمین در مریخ خریداری کرده است! حالا چرا فقط هزار متر، خودش می‌داند چرا که اگر ایشان بخواهد شعبه‌ی بنیاد رانتی خودش را در آنجا دایر کند بهتر است یکصد هکتار را از الان که هنوز قیمت‌ها بالا نرفته و پای عزیزان مشاور املاک ایرانی به آنجا باز نشده، بخرد. بی‌سوادی، بی‌خردی، دیوانگی، عوام‌فریبی، عوامی و… را می‌توان به اینگونه اظهارات نسبت داد، ولی هیچ‌کدام جای «بامبلی» را نمی‌گیرد!

خاطره‌ی دیگری هم از «بامبلی‌ها» بگویم بد نیست. یک نفر داشت سخنرانی می‌کرد و خیلی احساساتی شده بود و ناگهان فریاد زد: «امریکا و شوروی به کره‌ی ماه رفتند… بی‌خود! ما به حول قوه‌ی الهی به خورشید خواهیم رفت»! یک نفر از اطراف گفت: «آقا! خوشید داغ است و می‌سوزاند»! و سخنران بدون این که خودش را ببازد فریاد زد: «بله… این ملت به خورشید خواهد رفت و برای این که نسوزد شب خواهد رفت»!

با احتساب این بامبلی‌هاست که نود میلیون نفریم. تجزیه‌مان هم مشکل داشته باشد، شکر خدا ترکیبمان حرف ندارد… ما باهوش‌ترین ملت‌های جهان هستیم!

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 17:00


🔴 شناسایی ۱۰ علت اول مرگ در استان اردبیل

بیماریهای قلبی عروقی، سرطان‌ها، سوانح و حوادث، بیماری‌های غدد و متابولیک، بیماری‌های تنفسی، بیماری‌های دستگاه ادراری، بیماری‌های حول تولد، بیماری‌های دستگاه گوارش، خودکشی‌ها و بیماری‌های سیستم عصبی به عنوان ۱۰ علت اول مرگ در استان اردبیل شناخته شد.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 14:22


❄️حس و حال برفی در جاده ماسوله به ماجلان خلخال

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

08 Jan, 13:15


💥جنگ شادی

باحضور هنرمندان نامی استان

به مناسبت ولادت حضرت علی (ع) و روز پدر برگزار می‌شود

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 19:00


مادرش خیلی افسرده شده بود و فکر می‌کرد دچار اختلال روانی شده است ولی به روی خودش نمی‌آورد. با این کارها گوش‌هایش درست نشدند که نشدند تا این که یک بار لاله‌ی گوش‌هایش را با «چسب اوهو» به کله‌اش چسباند که کندنش مکافاتی شد، پوستش سوخت و زخم شد و کلی «پماد ولی» مالید تا زخم‌ها بهتر بشوند! او اخیرا به من گفت: «گودرز! بعد از نیم قرن تازه می‌فهمم که آن مرحومه عاشق من بود ولی بلد نبود احساسش را درست بیان بکند. الهی نور به قبرش ببارد»!

در مدرسه‌ی راهنمایی دو بار هم از معلم‌ها کتک خوردم. یکی از معلم‌ها هیچ‌وقت معلوم نبود چرا می‌زند و کلا بزن بهادر بود و چون تفریحات سالم آن موقع زیاد در دسترس نبود احتمالا برای تفریح و شادی می‌زد. یک بار هم از یکی از معلمین غیربومی که می‌گفتند «سازمانی» (یعنی همان ساواکی) است به خاطر نوشتن انشاء در مورد «زجرهای کودکان در جنگ ویتنام» کتک خوردم… ولی واقعا کسی که در آن سال‌ها آن هم در یک روستا در حالی که یک الف بچه بیشتر نبود برای ویتنام انشاء بنویسد نباید کتک بخورد؟ شما بگویید!
…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 19:00


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

🔵 قسمت بیست و هفتم – «نامیزان‌ها» در مدرسه‌ی راهنمایی

در مهر ۱۳۵۳ با یازده سال سن وارد مدرسه‌ی راهنمایی شدم. من و تعدادی دیگر از همه کم سن و سال‌تر و فسقلی‌تر بودیم. بعضی از پسرها سن واقعی‌شان بیشتر از سن شناسنامه‌ای بود تا دیرتر به سربازی بروند. ضمنا از اول ابتدایی به این طرف بعضی‌ها به خاطر تنبلی یا فقر به تدریج ترک تحصیل می‌کردند ولی بعضی از رفوزه‌ها دوباره می‌خواندند تا جایی که در سوم راهنمایی به جای هشت سال سابقه‌ی تحصیل بیشتر از دوازده سال را نیمکت‌نشینی کرده، بالای بیست سال سن داشتند! آنها برای خودشان صاحب ریش و سبیل شده، دگمه‌های پیراهنشان را تا ناف باز نگه داشته، زنجیری به کلفتی زنجیر چرخ ماشین از گردنشان آویزان بود و برای معلم‌ها نه شاگرد، بلکه همکار تلقی می‌شدند! کسی جرات نداشت کتکشان بزند مگر برای تلطیف فضا و رعایت عدالت اجتماعی با چند ضربه‌ی خط‌کش که برایشان جنبه‌ی نوازش و شوخی داشت و نه تنبیه بدنی! در کلاس درس در ردیف عقب می‌نشستند و به ما بچه‌های کم سن و سال به چشم اسکل یا خرخوان و بچه‌ننه نگاه می‌کردند. آنها بعضا در طول تابستان در شهرها کارگری کرده، به بعضی مسائل فرهنگی (!) آگاهی کامل داشتند و با افشاگری‌های گاه و بیگاه موجب بدبین شدن دانش‌آموزان به بعضی تعاملات مشکوک و جنایت‌گونه‌ی بین والدین می‌شدند. آن عزیزان برای حفظ پرستیژ و داشتن آمادگی برای درگیری‌های احتمالی، «چاقوی ضامن‌دار» و «پنجه بوکس» به مدرسه می‌آوردند و با نشان دادن آنها هم احساس غرور می‌کردند و هم زهره چشم از ما می‌گرفتند. بعلاوه، با معرفی و نمایش مجلات خارجی خاک‌برسری چشم وگوش دانش‌آموزان را باز می‌کردند و گاهی با فروش ورقه‌ای آن مجلات وزین (مثل سیگار دانه‌ای) پول درمی‌آوردند.

مدرسه‌ی راهنمایی جدید ما نمای آجری و سقف شیروانی داشت و اتاق‌هایش مرتب و مجهز به بخاری نفتی بود. مدرسه در محل قبرستان قدیمی و متروکه قرار داشت. گاهی بچه‌های کنجکاو جمجمه‌ی مرده‌ها را درمی‌آوردند و با آنها بازی یا از دیوار آویزان می‌کردند! قبرها ناشناس بودند و رویشان سنگ‌هایی به اشکال مختلف یا چوب‌هایی فرو رفته در خاک بود و بر اساس شکل سنگ یا میزان فرو رفتن چوب، بعضی‌ها می‌توانستند بفهمند که احیانا آن قبر متعلق به عمه‌ی پدرشان است یا دایی مادرشان. دو سه قبر نونوار با نمای سنگی و نوشته متعلق به افراد سرشناس هم بودند و نوه‌های آنها در زنگ تنفس مواظب بودند که بچه‌ها بخصوص دخترها برای استراحت و تفریح روی آنها ننشینند و گاهی با شلاق به بچه‌های بی‌توجه که انگار مقدسات را زیر سوال برده‌اند حمله می‌کردند!

دبستان مختلط نبود ولی چون دخترها به تعداد کمتری بعد از دبستان تحصیل می‌کردند ایجاد مدرسه‌ی راهنمایی دخترانه مقرون به صرفه نبود و با ما هم‌مدرسه می‌شدند. تقریبا به ازای هر چهار پسر یک دختر در کلاس داشتیم و این کمبود جنس مخالف گاهی موجب دردسر می‌شد و رقابت‌های عشقی را اجتناب‌ناپذیر می‌کرد. من و بعضی دیگر از بچه‌ها اصلا مورد توجه دخترها نبودیم، چون بیشتر آنها مسن‌تر یا درشت‌تر بودند و سبیلشان هم دست کمی از پسرهای گنده نداشت. بعضی از پسرها که در کلاس پشت سر آنها می‌نشستند سر فرصت چند تار موی آنها را می‌کندند و لای کتاب نگه می‌داشتند و پز می‌دادند. آن موقع خیلی از ما پرتقال ندیده بودیم (مگر بعد از اعلام تغذیه‌ی رایگان) و پسرهای ندید بدید که فامیل‌هایشان برایشان از شهر پرتقال می‌آوردند پوست آن را در لای کتاب نگه می‌داشتند. حالا در مدرسه‌ی راهنمایی موی دختر هم به فهرست مفاخر اضافه شده بود. دخترها از بچه‌هایی مثل من که درسمان خوب بود برای حل مسئله و تمرین کمک می‌گرفتند یا شاید هم سوء استفاده می‌کردند. یک بار که در زنگ تفریح در کلاس مانده و به یکی از دخترها (که اتفاقا هم سن خودم و فاقد ریش و سبیل بود) درس یاد می‌دادم، یکی از گنده‌لات‌های کلاس که گویا او را دوست داشت آنچنان کتک مفصلی به من زد که هنوز هم درد آن را فراموش نکرده‌ام. در پایان مرا کشان‌کشان به دفتر مدرسه برد و به جای این که از رئیس مدرسه بترسد پیش او هم چند کشیده به من نواخت و با ناراحتی و گفتن این که «پدرسوخته موش نشده ته جوال را می‌خورد» و با خونسردی یک پدر سخت‌گیر از دفتر خارج شد!

در مجموع ما پسرها در مقایسه با دخترها چیزهای کمتری بلد بودیم و موقع دعوا آنها حرف‌هایی به هم می‌زدند و تکه‌هایی می‌پراندند که مغز ما سوت می‌کشید. یک بار یکی از آنها به یکی از همکلاسی‌ها گفت «اوهوی… با آن گوش‌‌های کجت»! پسر دلش شکست و وقتی به خانه رفت در آینه نگاه کرد و تازه فهمید که واقعا گوش‌هایش گوش نبودند، «آینه‌ی اتوبوس» بودند! برای این که آنها را راست بکند، مدت‌ها موقع خواب حتی در هوای گرم کلاه کاموا روی سرش می‌گذاشت و تا گوش‌ها پایین می‌کشید تا با فشار دایم کجی گوش‌هایش درست بشود.

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 16:27


● دکتر انوشه با این جوکها درباره زنان همایش را به مرز انفجار رساند!

| قول میدم این ۷ دقیقه
حالت رو خوب کنه!
زن و مرد باهم ببینید که عالیه😂



👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 16:01


رشد عجیب قیمت دارو

برخی داروهای عادی و پر مصرف تا ۴۱۵ درصد گران شدند!

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 10:13


🎦 ۳ خبر خوب برای سربازان متاهل نیروی زمینی ارتش

امیر سرتیپ دوم علی‌پور معاون نیروی انسانی نیروی زمینی ارتش در گفت‌وگو با خبرگزاری صداوسیما:­

🔹به سربازان متاهل نیروی زمینی ارتش تالار رایگان برای برگزاری جشن ازدواج اختصاص داده می‌شود.

🔹سربازان متاهل نیروی زمینی ارتش که قرار است صاحب فرزند شوند یا فرزندشان تازه متولد شده حداقل ۱۰ روز مرخصی می‌گیرند.

🔹اگر در شهر محل سکونت سربازان وظیفه متاهل، یگان نیروی زمینی وجود نداشته باشد، این سربازان برای گذراندن دوران خدمت یا به دیگر یگان های ارتش یا به یگان های سپاه و فراجا همان شهر معرفی خواهند شد.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

07 Jan, 05:59


پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت

به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد

مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند

ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت

همه تعجب کردند

پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود

ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد ، چه قدر خوشحال خواهد شد.

ببخشید و لبخند بزنید تا بتوانید راحت تر فراموش کنید..

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

06 Jan, 17:16


عدم مهار بار توسط راننده تریلی محور سرچم و سقوط بار به جاده و داخل تونل و پاک سازی توسط افسر پلیس راه سرچم جناب سروان علی راضی هشجین

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

06 Jan, 16:36


محل سوم برای تجمع کسبه (پس از افتتاح جاده‌ی هشجین به خلخال) ورودی جاده به قصبه بود که به طور کلی آنجا را «گاراژ» می‌نامیدند و علاوه بر مغازه‌های متعارف، خود گاراژ، قهوه‌خانه، دکان کرایه و تعمیرات دوچرخه، پنچرگیری و… را شامل می‌شد.

اوج ترقی و پیشرفت تجارت در هشجین مدیون مرحوم «حاج درویش عبدالهی» است که در اوایل دهه‌ی پنجاه یک مرکز خرید جدید با مغازه‌هایی تر و تمیز و بزرگ یک تا سه دهنه با بنای سنگی به هزینه‌ی شخصی بنا کرد. آن مغازه‌ها برای اولین بار ما را با مفهوم «کرکره» و درب های بزرگ فلزی با ویترین و شیشه آشنا کردند. یک ردیف مغازه شامل عکاسی (خودمان)، شرکت تعاونی، قهوه‌خانه، سوپرمارکت، بانک صادرات و روزنامه‌فروشی را شامل شده، در انتها به یک حمام تک‌نمره‌ای شیک برای از ما بهتران (از جمله خود ما که از فامیل‌های حاج آقا بودیم) ختم می‌شد. در طبقه‌ی بالا، ساختمان شامل دو باب منزل شیک بود که یکی مال خود حاج آقا بود و دیگری را در اختیار «بخشداری» گذاشت که علاوه بر اداره، منزل سازمانی (رزیدانس!) بخشدار و بانوی اول منطقه هم محسوب می‌شد. شاید در آینده باز هم به بهانه‌ای به آن مرکز و بانی آن، کارآفرین با سلیقه و جنتلمن منطقه، «حاج درویش عبدالهی» برگردیم. یادش گرامی باد!

…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

06 Jan, 16:36


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

🔵 قسمت بیست و ششم – تجارت، مغازه‌ها و مراکز خرید

در دهه‌ی چهل مردم پول خیلی کمی داشتند و گاهی خرید و فروش به شکل قدیمی یعنی «مبادله‌ی کالا به کالا» یا کالا در برابر خدمات انجام می‌شد که در بعضی موارد تا اواسط دهه‌ی پنجاه هم ادامه داشت. از جمله‌ی این نوع مبادلات، دادن «نان لواش» به «کارگران دامی (شبانان)» بود که احشام را برای چرا به صحرا می‌بردند. دو سوی شرقی و غربی هشجین هر کدام به صورت مجزا حیواناتشان را به صورت «سورت شده» به دست کارگرها می‌سپردند تا آنها را صبح زود به صحرا برده، پیش از غروب آفتاب برگردانند. بره‌ها و بزغاله‌ها و گوساله‌های خیلی جوان در یک گروه موسوم به «کورپه»، بزها و گوسفندهای بالغ در یک گروه موسوم به «داوار»، گوساله‌های قلدر در سنین «تین ایجری» همراه با کره‌خرها و کره‌اسب‌ها در گروه مجزایی به نام «دانا دولوخ» و نهایتا حیوانات بزرگ بالغ (متشکل از گاوها و تک سمی‌ها) نیز تحت عنوان «ناخیر»، به چرا فرستاده می‌شدند. «شبان» بعد از غروب به جای دریافت وجه به تک‌تک خانه‌های صاحبان حیوانات می‌رفت و با صدای بلند فریاد می‌زد: «چورک گتیرون» (نان بیاورید) و کارفرماها هر کدام متناسب با تعداد حیوانات چند تا نان لواش تحویل می‌دادند. نان‌ها را جمع و خشک می‌کردند و در مناسبت‌های مختلف اعم از جشن و عزا می‌فروختند و شاید هم برای فروش به شهر می‌فرستادند.

بعضی از صنعتگران و پیشه‌وران از جمله آرایشگرها به جای آن که مزدی دریافت کنند در پایان سال یا زمان برداشت محصول غلات به خانه‌ها مراجعه و دستمزد خود را عمدتا به شکل چند «کیل» (من) گندم یا جو دریافت می‌کردند و البته بعضی‌ها از جمله کارمندان و مغازه‌داران به آنها پول پرداخت می‌کردند. خیلی از مردم کالاهای خود را به صورت نسیه می‌خریدند و پرداخت را موکول به زمان برداشت محصول و فروش آن می‌نمودند. بسیاری از روستاییان اطراف به صورت محترمانه با اهدای عسل، کره، پنیر، میوه‌جات، مرغ و خروس، کبک شکار شده و جوراب یا شال گردن بافته شده از پشم، خودشان را از پرداخت وجه به مغازه‌داران و تعمیرکاران و صنعتگران خلاص می‌کردند. بخش قابل توجهی از «نسیه‌بران حرفه‌ای» هیچگاه بدهی خود را صاف نمی‌کردند و یکی از بیشترین موارد درگیری مردم به خاطر مطالبه‌ی بدهی از «زورگیران محترم»! بود.

تا اوایل دهه‌ی پنجاه در هشجین «بانک» وجود نداشت و «بانک صادرات» بعد از گشایش تحولی در جامعه ایجاد کرد. مردم پول‌هایشان را در جاهایی از منزل مخفی می‌کردند و آنهایی که پولدارتر بودند و مقدار انبوهی از آن را داشتند، بخصوص پول‌های قدیمی و عتیقه و نقره را، در یک جایی که به راحتی نشود پیدایش کرد «چال» می‌کردند. به جز تعداد معدودی از خانم‌های «کلانتر»، اصولا زن‌ها پولی در بساط نداشتند و حتی بعد از تاسیس بانک هم از اقشار آسیب‌پذیر محسوب می‌شدند و مردها با آنها مانند کودک رفتار می‌کردند.

«گوشه‌ی چارقد (روسری)» محل نگهداری پول توسط مادرها بود و بعد از بانکداری هم جایگاه خود را به همان ترتیب حفظ کرد. مادر من هم از این قاعده مستنثنی نبود. در شهریور ۱۳۴۸ در آستانه‌ی مدرسه رفتن بودم و مادرم می‌خواست یواش‌یواش به جرگه‌ی مردان وارد شوم. با مهربانی گره گوشه‌ی چارقدش را باز کرد و یک «سکه‌ی پنجاه دیناری» را که معادل نصف ریال بود به من داد. سکه های ۵، ۱۰، ۲۵ و ۵۰ دیناری کوچک‌تر از ریال بودند و یک ریال می‌شد ۱۰۰ دینار ولی در زمان من (!) کوچک‌تر از ۵۰ دیناری در دسترس نبود. واحد دیگر سکه‌های قدیمی «شاهی» بود که در زمان «پهلوی دوم» ضرب نمی‌شد ولی اسمش مانده بود. مردم سکه‌ی ۵۰ دیناری را ۱۰ شاهی (نیم ریالی) می‌نامیدند علی‌ایحال، با تفویض اختیار تام از سوی مادر، با آن نیم ریال به مغازه‌ی «دایی قهرمان» رفتم و یک عدد تخم مرغ خریدم تا برایم نیمرو درست بکند. الان تخم‌مرغ هر دانه‌اش حداقل شش هزار تومان معادل شصت هزار ریال است. اگر آن موقع شش هزار تومان داشتم، می‌توانستم به جای یک عدد، یکصد و بیست هزار عدد تخم مرغ بخرم (!) و اگر روزی یک عدد می‌خوردم به مدت ۳۲۸ سال کفاف می‌کرد!

در هشجین تعدادی از مغازه‌ها در کوچه‌های مختلف پراکنده بودند و تعداد بیشتری هم در دو نقطه متمرکز بودند: یکی «بازار» بود، جلو مسجد جامع بالا، که واحدهای صنفی شامل «حمام خزینه‌ای»، دو باب خیاطی، شعبه‌ی نفت، خوار و بار فروشی و شرکت تعاونی و… را شامل می‌شد. تعداد دیگری مغازه در «عالی قاپو» قرار داشتند که قبلا از آن به عنوان «دیوار برلین» نام برده‌ام و متشکل از قصابی، خوار و بار، آرایشگاه، بزازی، آهنگری، پالان‌دوزی، دندان‌سازی، چراغ‌سازی و… بود.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

06 Jan, 11:52


📸طراحی نقش و نگاری تماشایی تنها با قدم زدن روی برف
❄️❄️❄️❄️🌨🌨

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 16:24


با این حال، عزیزانی از هر دو طرف برای مقاصد طبی (!) و به منظور تقویت قوای عمومی و مشارکت فعال در جنبش فرزندآوری و مبارزه با رژیم پهلوی (که نمی‌خواست ما زیاد بچه به دنیا بیاوریم) با اکراه آن عضو خبیث را کباب و به دندان می‌کشیدند. امیدوارم که آنها قبل از مرگ توبه کرده باشند تا با «نتانیاهو» محشور نشوند.

نهایتا «خوردن مال یتیم» نه تنها در آن دوره در هشجین رایج بود بلکه در تمام طول تاریخ و در همه زمان‌ها و مکان‌ها بوده است و خواهد بود. یکی از همسایه‌های ما که مرد خیلی مومنی بود هیچ‌وقت در باغ خودش نماز نمی‌خواند، چون از برادرزاده‌های یتیمش غصب کرده بود و نماز در زمین غصبی باطل است. آن خدابیامرز نماز را در بیرون باغ می‌خواند که نشان‌دهنده‌ی تقید بزرگترهای ما به «شرع انور» است و این روزها کمتر یافت می‌شود. در مورد خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های مباح در آن ایام هم «داد سخن را در خواهیم آورد» (!) تا اجانب فکر نکنند که ما چیز درست و حسابی برای خوردن نداشتیم. تمت (یعنی فعلا تمام شد).
…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 16:23


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

قسمت هجدهم – سور و سات خوراکی‌ها و نوشیدنی‌های حرام در قصبه

گریزی هم بزنیم به بساط اطعمه و اشربه‌ی حرام در آن ایام و ببینیم اوضاع از چه قرار بوده است. تا آنجا که به «مشروبات الکی» مربوط است خدمتتان عارضم که در کل شهرستان محروم خلخال یک باب میخانه در خیابان برق در مرکز شهرستان وجود داشت. شیشه‌های آن «میعادگاه خراباتی‌ها» را با پرده و روزنامه پوشانده بودند و ما بچه‌های کنجکاو نمی‌توانستیم داخلش را دید بزنیم که آیا «زهر ماری» را داخل میل می‌کنند یا فقط «بیرون‌بر» است. در هشجین، و شاید قصبات و آبادی‌های دیگر، معدود افرادی عمدتا فقیر «نماینده‌ی سیار» بودند. ما «پوکه‌ها» یعنی بطری‌های خالی را در «کوللوک» (به معنای «خاکسترگاه»! یعنی جایی برای پس‌انداز کردن زباله‌ها) پیدا می‌کردیم. با وحشت و چندش، انگار که جسدی را جابه‌جا می‌کنیم، آنها را با چوب می‌چرخاندیم و رویشان را مطالعه می‌کردیم. محصولات یا شیک‌تر و مال «میکده‌ی قزوین» بودند یا مال «مراغه» و اصطلاحا از قماش «عرق سگی».

معدودی اهل مشروب بودند که آمارشان را از میان غیبت‌های والدین درمی‌آوردیم. بیش از نیمی از «عرق‌خورها» از کارمندان دولت و غیربومی بودند که چون حقوقشان مازاد بر نیاز بود برای کمک به «تولید داخلی» صرف این‌جور چیزها می‌شد. به طور کلی آدم‌های جالبی نبودند، چرا که کارهای خلاف دیگر از جمله قماربازی از نوع «پاپالان» و ناخنک زدن به نوامیس و بد حق و حسابی را هم در رزومه‌ی خود داشتند. از افراد بومی تعداد کمی بودند که عرق را داخل روزنامه می‌پیچیدند و با سرعت نور از «منزل ساقی» به محل مصرف می‌بردند. در آن حالت خیلی جدی‌تر رفتار می‌کردند تا دیگران جرات نکنند جلوشان را بگیرند و احیانا گند قضیه دربیاید. در بعضی عروسی‌ها که با حاشیه همراه بودند نیز مواردی از بدمستی توسط «جوانان تبهکار» گزارش شده بود. اوج بدمستی را در ایام تعطیلات نوروزی بخصوص در روز «سیزده بدر» می‌شد دید. در چند مورد بدمستی منجر به «افسارگسیختگی» عزیزان شده، دیوانه‌وار در کوچه‌ها راه می‌افتادند و بچه‌ها با سوت و کف و پرتاب سنگ در شادی آنها شریک می‌شدند. یکی دو نفر از هم‌وطنان کهنسال هم اهل عرق‌خوری بودند و چون این کار برای آدم‌های ریش‌سفید قباحت بیشتری دارد ریششان را از ته ته می‌تراشیدند. گاهی آنها را می‌دیدیم که به علت «اوردوز» و در حالت بی‌حالی پشت دیوار استفراغ می‌کنند که پدرم می‌گفت: «خاک بر سر انگار باز هم زهر ماری خورده»! این که آدم هر بار بعد از مشروب استفراغ بکند برای چه اصلا می‌خورد خدا می‌داند. بعدها که پای «آبجو قوطی» به دیار تاریخی ما باز شد، بعضی از افراد موجه با این بهانه که «دکتر» گفته است که برای «سنگ کلیه» خوب است دمی به خمره می‌زدند، انگار که حرمت آن در حد عرق نیست و «جویت» در آن بر «الکلیت» غالب است!

یکی دیگر از موارد حرام‌خواری مصرف «ماهیان حرام» یعنی «فاقد فلس» شامل ماهیان «اوزون بورون» و «اسبله» (سبیل‌دار) بود. نمی‌دانم مزه‌ی آنها واقعا چقدر متفاوت بود ولی احتمالا مصرف‌کنندگان آنها به دلیل حرام بودنشان بیشتر لذت می‌بردند. سنی‌ها بر اساس فقه خودشان آن ماهی‌ها را حرام نمی‌دانستند و حرجی بر آنان نبود ولی در حق شیعه‌هایی که برای پژوهش در زمینه‌ی کیفیت گوشت آن ماهی‌ها با آنها ایاق می‌شدند «دوست ناباب» تلقی می‌شدند! حتی همسایه‌های سنی هم سعی می‌کردند «ترانزیت» آن ماهی‌ها را به صورت عیان انجام ندهند، انگار که خودشان هم مطمئن نبودند که کارشان خلاف نیست. از این رو، ماهی‌ها را هم داخل روزنامه مخفی می‌کردند. در صورتی که روزنامه به جای گرد شدن حالت ذوزنقه‌ای پیدا می‌کرد می‌فهمیدیم که نه حاوی مشروب بلکه «اوزون بورون» است. بعد از حلال شدن این نوع ماهی در بعد از انقلاب، مردم از شور و شوق افتادند و دیگر دنبال آن نرفتند!

«گوشت خرگوش» نزد اهل سنت حلال و نزد اهل تشیع حرام است و دوستان سنی با شکار و خوردن «کباب خرگوش» (که بنا به روایات باید خوشمزه هم باشد) از این که شیعه نبودند خیلی خوش به حالشان می‌شد. البته بعضی شیعه‌ها می‌گفتند که نه «حرام» بلکه «مکروه» است که نمی‌دانم از کجایشان درمی‌آوردند و ضمنا شایعه می‌کردند که مکروه یعنی این که نصف چپ یا راست حیوان را باید دور بیاندازی و نصف دیگرش را بخوری! شواهدی از بی تقوایی بعضی شیعه‌ها از طریق پیدا شدن تکه‌هایی از گوش یا «دم خرگوش» در منزل آنان وجود داشت. با این حال، خرگوش‌های عزیز منطقه‌ی ما باید خیلی خوشحال باشند که همه‌ی ما سنی نبودیم تا ایل و تبارشان را به خاک سیاه بنشانیم!

«دنبلان» خوراکی حرام دیگری بود که برای جلوگیری از ضربه به اقتصاد منطقه دور ریخته نمی‌شد. طبق نظر مراجع عامه شیعه و سنی، خوردن دنبلان حرام است و در این مورد سنی‌ها نمی‌توانستند به ما پز بدهند.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 16:12


آقای وزیر شما از کجا آمده‌اید که تحمل شادی بچه‌های این سرزمین را هم ندارید؟

سیامک رحمانی روزنامه‌نگار با انتشار فیلم شادی پسران در مدرسه که آموزش و پروش اعلام کرده است می‌خواهد با عوامل این شادی برخورد کند، نوشته است:

دانش‌آموزان در بابل به زیبایی رقصیده‌اند و مسئولان آموزش و پرورش گفته‌اند برخورد می‌کنیم. چرا؟

مردان در فیلم‌ها و سریال‌ها می‌رقصند. مردم در خانه‌ها و شادی‌هاشان می‌رقصند.

آقای وزیر با مسئولی که از برخورد گفته برخورد کنید.
شادی و هیجان گمشده این مردم است.باید مدیران مدرسه را تشویق کرد.

شما چه موجوداتی هستید که این صحنه‌های شور و خوشی کودکانه را می‌بینید و حظ نمی‌برید و خشمگین می‌شوید؟ چرا؟ چه جرم و تخلفی؟

شما از کجا آمده‌اید که تحمل شادی بچه‌های این سرزمین را هم ندارید؟ شما مگر انسان نیستید؟ خودتان فرزند و خانواده ندارید؟

@journalistsclub1

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 14:16


با عرض تسلیت آگهی مجلس ترحیم مرحوم کربلایی عشقعلی نجفی دمدل در مسجد جامع شهر هشجین

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 13:50


دستگیری 4 نفر از کادر بیمارستانی در تبریز به دلیل تزریق آب مقطر به جای داروی شیمی‌درمانی



👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Dec, 09:17


#آگهی_فروش

فروش سیر ترشی ۶،۷،۸ ساله طارم باکیفیت عالی در بسته بندی های ۱/۵ - ۲/۵ - ۴ ـ ۷ کیلو به قیمت مناسب بفروش میرسد.

۰۹۱۴۸۱۹۸۲۵۱ مظفری

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 17:00


اگر امکانات و تجهیزات پیشرفته (مهندس پرواز، کمک خلبان، سوخت، موتور جت و موشک) فراهم نبود، از جمله در مسافرت‌ها، عزیزان به جای «کشیدن»، تریاک را می‌خوردند. چون جذب افیون از لوله‌ی گوارش اندک است، مصرف خوراکی نیازمند مقدار بیشتری از تریاک بود که با «سبد خانوار» جور درنمی‌آمد و حال هم نمی‌داد.

قرص: بعضی از فقرای قوم در اوج اعتیاد «قرص دوریدن» مصرف می‌کردند که در هشجین به آن می‌گفتند «ایت اولدورن» (سگ کش). بعدها که فارماکولوژیست شدم فهمیدم که اسم ژنریک آن «گلوتیتماید» است که از سال ۱۹۵۲ میلادی تولید شد ولی به علت خطرات فراوان و اعتیادزایی در اواخر قرن بیستم در بلوک غرب و در اوایل قرن بیست و یکم در بلوک شرق ممنوع شد. انقلاب که پیروز شد (که موضوع بحث ما نیست)، تریاکی‌ها تا سال‌ها از ترس همشهری مشهور ما، «آقای خلخالی»، بدبخت شدند و با تشکیل «سازمان‌های زیرزمینی» به «عملیات چریکی» روی آوردند. جایی هم که مقدور نبود، به «والیوم» (همان دیازپام خودمان) هجوم آوردند و باعث وابستگی بیشتر کشور به «استکبار جهانی» شدند. این از دود و دم… نوبت بعدی می‌رسیم به «زهرماری‌های خوردنی و نوشیدنی» در عهد باستان.
…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 17:00


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

قسمت هفدهم – یادی از بساط دود و دم

قلیان و چپق: «قلیان» در خیلی از خانه‌های هشجین خودنمایی می‌کرد. اگر خود صاحب خانه اهلش نبود، مهمانانی که از راه دور می‌آمدند و امکان آوردن قلیان را نداشتند استفاده می‌کردند. اگر هم نداشتند، از همسایه‌ها امانت می‌گرفتند. نه تنها مردان، بلکه زنان صاحب‌جاه که به کنایه «کلانتر» (معادل مادر فولاد زره) خوانده می‌شدند با جلال و جبروت خاص قلیان چاق می‌کردند و در میان رهنمودهای خود پکی به آن می‌زدند. مردانی که نه برای تفرج و تفریح بلکه به خاطر اعتیاد دخانیاتی شده بودند و نمی‌توانستند قلیان را به همه جا ببرند، در میدانگاه و مغازه و باغ و… «چپق» چاق می‌کردند که از نظر طول و قطر و میزان دود دست کمی از خمپاره‌ی ۶۰ میلی‌متری نداشت.

سیگار: اقشار آسیب‌پذیرتر سیگاری (چون همه آسیب‌پذیر بودند این اصطلاح را به کار بردم) از کاغذهای نازک زرورقی که مثل دفترچه‌ی یادداشت کوچکی در دسترس بود و تنباکویی که در توبره‌ی کوچکی به همراه داشتند سیگار خودشان را درست می‌کردند. برای جلوگیری از سوختن لب‌ها و خیس شدن کاغذ، به جای فیلتر از «چوب سیگار» استفاده می‌شد که در هشجین «مشرک» نام داشت (نمی‌دانم ارتباطی با محصولات دیگری مانند مومن وکافر داشت یا نه). چنین فناوری هنوز در اروپا که به علت گرانی سیگار بعضی‌ها باز هم سیگار خودپیچ (!) می‌کشند وجود ندارد. کسانی که وضعشان اندکی بهتر بود و تنبل هم بودند سیگارهای آماده‌ی تجاری بدون فیلتر مانند «اشنو» استفاده می‌کردند. بعدها اغنیا سیگارهای فیلتردار از برند «زر» و «هما فیلتردار» و «شیراز» می‌کشیدند. قیمت هر پاکت سیگار فیلتردار تولید داخل دو تومان بود. قیمت نفت که در بازارهای جهانی بالاتر رفت، از ما بهتران (از جمله بخشدار و رئیس پاسگاه و بعضی از کارمندان دیگر) شروع کردند به کشیدن سیگار خارجی به ویژه «وینستون قرمز چهار خط». آنها قوطی سیگار را جوری جابه‌جا می‌کردند که دیگران متوجه بشوند و چشمشان دربیاید. در سال ۱۳۵۶ قیمت هر پاکت وینستون ۴۵ ریال بود که از اول ۵۷ با کشیدن ۵ ریال مالیات به ۵۰ ریال (یعنی ۵ تومان) افزایش یافت. توجه فرمایید که در آن سال کف حقوق مصوب کارگران روزانه ۲۰ تومان بود یعنی برای کشیدن یک پاکت سیگار وینستون یک چهارم حقوق باید خرج می‌شد. البته در عمل کارگران فصلی و ساختمانی ۱۰ تومان بیشتر نمی‌گرفتند. دودی‌ها سیگار را همه جا می‌کشیدند و به صغیر و کبیر رحم نمی‌کردند: در اداره پشت میز کار، در مدرسه در حین تدریس، در مسجد در حال گریه کردن، در داخل مینی‌بوس در حال خفه شدن… خیلی از بچه‌ها از محل پاتک زدن به سیگارهایی که در مراسم عروسی کنار قندان می‌گذاشتند سیگاری شدند. در ایام نوروز که به صورت مجردی (!) به پیک‌نیک می‌رفتیم، در کنار سایر اقلامی که خریداری می‌شد یکی دو پاکت سیگار زر هم از روی کنجکاوی می‌خریدیم و همگی از هفت سال به بالا امتحانش می‌کردیم!

تریاک: بعضی‌ها در باغچه‌ی خودشان خشخاش کشت می‌کردند و با تیغ زدن به گیاه آن تریاک استحصال می‌کردند که مرغوبیت چندانی نداشت. تریاک به راحتی در دسترس بود و واحد قطعات شش «نخودی» عرضه می‌شد. هر نخود معادل ۱۹۲ «سوت» یعنی همان میلی‌گرم بود و قطعات هر کدام تقریبا ۱.۲ گرم می‌شد. امروزه حمل همان مقدار ناقابل مجازات نقدی بعلاوه‌ی پنجاه ضربه شلاق دارد! آن موقع ها معتادان بالای ۶۰ سال کارت و کالابرگ (کوپن) تریاک داشتند. در خرداد ١٣٥٤، ۱۷۰ هزار معتاد برای گرفتن تریاک ثبت‌ نام کردند و مصرف افیون مورد نیاز آنان به ۱۸۰ تُن در سال می‌رسید. یکی از ضرباتی که انقلاب به شخص من زده محرومیت از این سهمیه بود که الان که ۶۱ سال دارم تقریبا یک کیلو تریاک سهمیه‌ی خودم را از دست داده‌ام! برای گرفتن سهمیه باید دکتر گواهی می‌داد که شما معتاد هستید و اگر نبودید مجبور بودید پارتی پیدا بکنید یا خودتان را دستی‌دستی معتاد بکنید. البته آن عزیزانی که کوپن داشتند مازاد نیاز خود را که معمولا کم هم نبود به عنوان یک تجارت شرافتمندانه و کسب روزی حلال به همسایه‌های فاقد سهمیه، معتادین جوان‌تر و غیررسمی (!) و بیماران می‌فروختند. تریاکی‌ها معمولا آدم‌های محترم و متشخصی بودند و یک تار مویشان را نمی‌شد با معتادان امروزی عوض کرد. در بعضی روستاها تقریبا «همه» می‌کشیدند. وقتی مهمان عزیزی وارد می‌شد، اصرار می‌کردند که: «تو را به خدا دهانتان را شیرین کنید» و با تعارف «وافور» مجبور می‌کردند یکی دو پک بزنند که منجر به تهوع می‌شد (بعد از اعتیاد تهوع از بین می‌رود). پولدارها تریاک اعلا یا اصطلاحا «سناتوری» می‌کشیدند. معتادین فلک‌زده و فقیر به جای تریاک اریجینال از «شیره» یا «سوخته» تریاک که ارزان‌تر بود استفاده می‌کردند.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 16:25


تقدیر از پژوهشگران برتر دانشگاه ازاد اسلامی استان گیلان در روز چهار شنبه برابر با پنجم دی ماه ۱۴۰۳ :
۱-کسب چارک یک Q1 نشریه علمی مطالعات برنامه ریزی سکونتگاههای انسانی در رتبه بندی نشریات نمایه شده ISC در سال ۱۴۰۳ ،این نشریه با اعتبار وزارتی و رتبه ب از سال ۱۳۸۴ بطور منظم منتشر می شود ضمن تشکر از جناب دکتر امار به عنوان مدیر مسول و جناب دکتر پور رمضان به عنوان مدیر داخلی نشریه ،بنده هم به عنوان سردبیر و عضو هیات تحریریه با نشریه همکاری دارم.
۲- کسب سطح مطلوب برای سومین سال پیاپی برای مرکز تحقیقات گردشگری به عنوان ریس وقت مرکز ،ضمن تشکر از همکاری مدیران محترم گروه های تخصصی بوم گردی،اکوتوریسم،مدیریت گردشگری،مطالعات برنامه ریزی گردشگری روستایی -عشایری،مطالعات برنامه ریزی گردشگری شهری.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 12:39


حد مجاز واریزی‌های سالانه به حساب شخصی:

‏۱- فاقد شغل: ۵۰۰ میلیون تومان
‏۲- مستمری بگیر: یک میلیارد تومان
‏۳- بازنشسته: دو میلیارد تومان
‏۴- شاغلین: پنج میلیارد تومان

● ‏در حساب‌های فوق، اگر واریزی در سال بیش از حد نصاب باشد، آنگاه:

‏۱- حساب مسدود می‌شود
‏۲- درخواست اسناد و مدارک می‌شود
‏۳- حساب تجاری تلقی می‌شود
‏۴- مالیات مازاد نیز اخذ می‌گردد.

● واریزی‌های کمتر از مبالغ اشاره شده، به منزله عدم اخذ مالیات نیست.



👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 12:36


سهمش از این دنیا یک متر جای گرم هم نبود 😔😭

● سودابه مختاری با انتشار این کلیپ نوشته:
در هجدهم آذرماه؛ به روستای هَنگِر، از توابع شهرستان سربیشه از استان خراسان جنوبی رفته بودیم

● زنی سالخورده بود…
گفت بریم خانه ام را نشانتان دهم….
همراهش شدیم…
آنچه دیدیم باور کردنی نبود….
خانه که هیچ…
کپر…!!!!!
شاید هم نمی‌شود گفت کَپَر….
هیچ نبود….
هیچ نداشت….
بدون هیچ زیر اندازی ، روی سنگ و کلوخ در همان جا گذرانِ عمر می‌کرد…..
گفتیم برایت خانه می‌سازیم…
خانه بیست و پنج متری را بهش نشان دادیم.
ازش پرسیدیم این خوبه؟
گفت این خیلی بزرگه….
گفتیم نصفش خوبه ؟!
گفت :نه بزرگه!
خُردتر(کوچکتر) باشه تا گَرم بشه…

● سهمش از این دنیا یک متر جای گرم هم نبود ….
اگر یک ذره غیرت و وجدان بیدار در بین برادران رانت خوار اختلاسگر انقلابی وجود داشت
به حالِ مظلومیت و بی کَسی این مادر و دیگر مردمان این سرزمین، خون باید گریه می‌کردند.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 12:28


▪️احسان نان صلواتی

▪️احسان نان صلواتی زنده یاد حاج عبدالوهاب صدیقی  پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ در نانوایی بربری زاویه حوریزاد در نوبت عصر توزیع می شود

▪️با ذکر فاتحه و صلوات برای شادی روح آن مرحوم و تمام پدران آسمانی

▪️روحش شاد یادش گرامی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Dec, 10:42


یک مقایسه دردناک!

🔹قیمت پژو 207 صفر در سال 97 (55) میلیون
🔹قیمت پلی استیشن در سال 1403  (56) میلیون

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Dec, 17:12


💥یک عکس وهزاران خاطره....


شناسایی افراد با شما همراهان گرامی....

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Dec, 17:11


اگر با خانواده‌اش رابطه‌ی خوبی داشتند آن «خدا بیامرز» را خندان و شادان در باغی آباد و اگر با آنها خرده‌حسابی داشتند آن «گور به گور شده» را پریشان در دشتی بی آب و علف توصیف می‌کردند!

امروزه در مجالس ترحیم پک‌های حاوی موز و آب میوه و کیک و… را بار آدم می‌کنند، انگار که به خاطر شرایط دشوار اقتصادی کشور، «بسته‌ی معیشتی» تحویل گرفته‌ای! در آن زمان، مجالس ترحیم در روزهای اول تا سوم، هفتم و چهلم فوت به شکلی بسیار ساده برگزار و از حاضرین تنها با «چای» پذیرایی می‌شد. یکی از آرزوهای من مرگ و تدفین و ترحیم به همین شکلی است که توصیف کردم.

دوست دارم دوباره در «خاک هشجین» کاشته شوم، در همان خاکی که از آن روییدم. نگذارید در «بهشت زهرا» و بخصوص در «قطعه‌ی نام‌آوران» گم شوم! بر سنگ قبر ساده‌ای جز نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد و فوت و اسامی پدر و مادرم (هر دو) چیزی ننویسید. نه «دکتر»، نه «الحاج»! قول می‌دهید؟

…ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Dec, 17:10


📢 گزارش پانزده سال خوشبختی

👤 گودرز صادقی هشجین

قسمت شانزدهم – آرزوی مرگ در بستری در خانه‌ی خودمان

به جرات می‌توانم بگویم که «مرگ در بستری در خانه‌ی شخصی» آرزویی همگانی بود و به اندازه زندگی شرافتمندانه اهمیت داشت. بعدها، در طول جنگ (که ربطی به بازه‌ی زمانی ماجراهای این نوشته ندارد) «مرگ ایستاده» برای «دفاع از میهن و آرمان» شاخص‌تر و با ارزش‌تر شد. تاکید می‌کنم که مرگ نه در هر بستری، بلکه در منزل شخصی جذابیت داشت. مرگ در گوشه‌ی بیمارستانی در شهری دور از بدترین انواع مرگ‌هاست. من چهار سال بهیار بوده‌ام و احتضار و حال محتضر را درک می‌کنم. آدم روی تختی در بیمارستان دراز بکشد در حالی که سیم‌ها و لوله‌هایی به او وصل کرده‌اند و دور از خانواده چشمش را بدوزد به چشم‌های بی‌حالت پزشکان و پرستارانی شبیه مکانیک ماشین، چه حسی خواهد داشت؟ با ده‌ها نفر در آخرین لحظات زندگی‌شان در بیمارستان همراه بوده‌ام، در حالی که التماس می‌کردند که با آنها کاری نداشته باشم، یا آب می‌خواستند و نمی‌دادم، یا حرف‌هایی می‌زدند که برایم مفهومی نداشت. سرانجام صدایشان بریده می‌شد، چشم‌هایشان حالت خود را از دست می‌داد، عضلات صورت‌شان وامی‌رفت  و پس از یکی دو ساعت ابتدا نفسشان و سپس ضربان قلبشان می‌ایستاد و حرف‌های ناشنیده‌شان ناتمام می‌ماند.

در خانه، رختخواب کسی را که به آخر خط رسیده، سنی از او گذشته یا بیماری از پایش درآورده بود، بدون اینکه خودش بداند، به سمت قبله می‌چرخاندند. همسر و بچه‌ها دورش را می‌گرفتند و با او حرف می‌زدند و دلداری می‌دادند. کسانی که عمر طولانی داشتند مرگشان به علت کهولت سن طبیعی می‌نمود و کسی تلاشی برای افزودن چند ماه به عمرشان نمی‌کرد. کسی به فکرش نمی‌رسید که پدر بزرگ را به شهر ببرد تا شاید چاره‌ای برای بیماری‌اش باشد. او هم بخواهی نخواهی می‌دانست که وقت رفتن است و حلالیت می‌خواست و گاهی می‌فرستاد سراغ آدم معتمدی تا دیر نشده برایش وصیتنامه تنظیم کند. همسایه‌ها در گوشی می‌گفتند که «مشهدی رضا» را رو به قبله خوابانده‌اند ولی به خودش نگفته‌اند. برای آنها احتضار خود داستانی بود که بیا و ببین. «کربلایی خانم» در حالی که نفس‌های آخرش را می‌کشید با اشاره‌ی دست می‌فهماند که می‌خواهد بچه‌هایش را ببیند. دیگران تصور می‌کردند که در آن لحظات «حضرت عزرائیل» در همان اتاق است ولی تنها به چشم محتضر دیده می‌شود. خانم‌ها که چیزی برای وصیت و به ارث گذاشتن نداشتند و اگر زبانشان بند نمی‌آمد بچه‌ها را به یکدیگر می‌سپردند. مردها هم اگر فرصتی داشتند سفارشاتی می‌کردند و اگر به صورت مکتوب وصیتی نداشتند، به زبان «توصیه‌های اقتصادی» خودشان را  مخصوصا در مورد ادای قرض‌هایشان داشتند.

«مشهدی» که زبانش بند می‌آمد، نگاه می‌کردند به پتویی که رویش کشیده شده بود که آیا تکان می‌خورد یا نه. اگر تکان نمی‌خورد، یک نفر گوشش را نزدیک دهانش می‌برد تا صدایی بشنود. بعد آینه‌ای جلو دهانش می‌گرفتند تا اثری از بخار در آن ظاهر شود یا نوری به چشم می‌تاباندند که ببینند پلک می‌زند یا مردمکش تنگ می‌شود. تا اطمینان کامل از مرگ، حرفی از مردن و ناامیدی بر زبان نمی‌آوردند، چون معتقد بودند که حس شنوایی تا آخر همچنان فعال است.

گاهی بارندگی شدید ممکن بود کندن قبر را دشوار کند. مردن در چنان زمانی اصلا موقع مناسبی نبود. حتی بعضی‌ها آن را کفاره‌ی شیطنت‌های دوران جوانی یا غصب مال یتیم می‌دانستند! اتفاق افتاده بود که قبل از اعلام رسمی مرگ، در حدفاصل رگبارهای شدید باران یا طوفان برف، چند نفر بروند و پیشاپیش قبر بکنند تا بعدا دچار دردسر نشوند! می‌شد که متوفای پیچیده در لحاف را از وسط حیاط به اتاق برگردانند به این دلیل که «ظاهرا هنوز کاملا نمرده است»! دلیل آن همه عجله برای تدفین را هنوز هم نمی‌دانم!

زن‌ها و بچه‌ها را در خانه غسل می‌دادند و مردها را در غسالخانه‌ای در جوار مسجد جامع. شیعه‌ها و سنی‌ها مسجد، مرده‌شورخانه و قبرستان مجزای خودشان را داشتند. شنیده بودیم که سنی‌ها مرده‌هایشان را «خیلی محکم‌تر» میشویند و کمی اذیت می‌کنند که دقیقا متوجه منظور نمی‌شدیم. ما بچه‌های کنجکاو گوشه‌ای مخفی می‌شدیم و صحنه‌ی غسل و کفن را با ترس و اضطراب تماشا می‌کردیم. تا مدت‌ها از ترس شب‌ها نمی‌توانستیم از خانه به حیاط برویم، چون می‌ترسیدیم مرده زنده بشود و ما را با خود ببرد. بوی سدر و کافور در دماغمان می‌ماند و هر سایه‌ای سایه‌ی مرگ بود.

ما مرده را تا گورستان در حالی که در تابوت بر دوش مردها و «لااله الا الله» گویان حمل می‌شد، تعقیب و مراسم خاکسپاری را از پشت چپرها تماشا می‌کردیم. مردم با ولع خاصی به نوبت روی او خاک می‌ریختند، گویا که در این کار ثوابی بود که نمی‌خواستند از آن محروم بمانند. روز بعد، دو سه نفر از پیرزنان «متخصص در خواب دیدن» وراجی را شروع می‌کردند.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Dec, 10:20


باغبان یا نجار؟

نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشه همه‌چیز را بکشد.
او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقا می‌داند نتیجه کارش چه خواهد شد و اگر تجربه داشته باشد، خطایی رخ نخواهد داد.

اما باغبان چطور؟ او هم همه تلاشش را می‌کند، به جزئی‌ترین نشانه‌ها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گیاهانش فراهم می‌کند.
اما با وجود این، نمی‌تواند تعیین کند که درختی که کاشته چه شکلی خواهند شد.

بعضی از پدر و مادرها می‌خواهند برای بچه‌شان نجار باشند. پسرم باید دانشمند شود و بعد لحظه لحظه زندگی کودکشان را مثل نجارها با خط‌کش و پرگار و گونیا اندازه می‌گیرند. دو ساعت درس، ۲۰ دقیقه تلویزیون و همین‌طور تا آخر. آن‌ها اما نکته بزرگی را فراموش کرده‌اند: نجارها با چوب بی‌جان کار می‌کنند، ولی بچه‌ها نهال‌های زنده‌اند.

آلیسون گوپنیک، نویسنده کتاب علیه تربیت فرزند، می‌گوید باید برای بچه‌ها باغبان بود.

و یادمان نرود که مرغوب‌ترین میز و صندلی‌ها هم هیچ‌وقت شکوفه نخواهند داد.
#دکتر_هلاکویی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Nov, 20:04


💥یک عکس وهزاران خاطره....

از چپ آقایان مرحومین فرض الله پاکنفس. عین الله پاکنفس. نصرالله رضازاده. فیض الله نوری. لطف الله رستگار


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Nov, 19:04


مادر ۳۴ ساله ۵ قلو به دنیا آورد

مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز:
🔹مادر ۳۴ ساله اهل ایذه در دومین زایمان خود، در بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز پنج قلو به دنیا آورد.

🔹پنج‌قلو ها شامل سه قل پسر و ۲ قل دختر بودند که وزن پسر قل اول یک هزار و ۳۵۰ گرم، پسر قل دوم یک هزار و ۲۸۰ گرم، پسر قل سوم یک هزار و ۳۸۰ گرم، قل چهارم دختر با وزن یک هزار و ۴۷۵ گرم و قل پنجم دختر یک هزار و ۱۰۰ گرم بوده‌اند.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Nov, 14:03


● قد کوتاه‌ترین زن دنیا ۶۳ سانتی‌متر اهل هندوستان 🇮🇳 و قد بلندترین زن دنیا ۲۱۵ سانتی‌متر اهل ترکیه 🇹🇷 برای اولین بار ملاقات کردند!



👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Nov, 13:55


🔹 پیام مخاطبان

نهاد مربوطه شهرداری هشجین


جایگاه سی ان جی شهرداری هشجین بیش از ده روز است به علت پاره ای تعمیرات بسته شده در حالی که در این ده روز هیچ گونه تعمیراتی انجام نشده واین امر باعث افزایش شدید مصرف بنزین وافزایش هزینه های رانندگان گردیده است .خواشمندیم شهرداری دراین خصوص اقدام سریع انجام بدهد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 19:06


غروب زیبای هشجین 🌒🪐🌄
1403/09/04

عکس : آقای مهدی یوسفی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 18:49


👈تاثیر وحشتناک افغانی‌ها‌ بر قیمت تخم مرغ در ایران!

مصطفوی عضو فدراسیون طیور ایران:
🔴افزایش شدید گوشت قرمز و اقدامات ضعیف دولت برای کاهش گوشت قرمز باعث شده مصرف تخم مرغ زیاد شود و همین مسئله بر قیمت تخم مرغ تاثیر شدید داشته است

🔴او عامل تشدید کننده این وضعیت را مصرف تخم مرغ توسط افغانی‌ها اعلام می‌کند و می‌گوید مصرف تخم مرغ‌ها توسط ۱۰ میلیون مهاجم افغانی به مراتب بیش از ایرانی‌هاست و آنها به شدت تاثیر جدی بر قیمت تخم مرغ در ایران داشته‌اند!

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 18:29


🔵جریمه‌های اشتباهی پلیس حذف می‌شود

🔹جریان جریمۀ رانندگی و اشتباهات صورت گرفته در پی خطای انسانی یا وجود پلاک مخدوش‌ها از جمله مواردی است که نگرانی و شکایت شهروندان را در پی داشته است.

🔹رئیس پلیس راهور فراجا گفته است: اخطاریه‌نویس‌ها موظف هستند بعد از ثبت تخلف نسبت به گرفتن عکس از پلاک خودرو و پیوست آن به قبض جریمه اقدام کنند. با این کار خطای اخطاریه‌نویسان به صفر می‌رسد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 10:44


◾️با عرض تسلیت آگهی مجلس ترحیم مرحوم ماشاالله قنبری درمسجدجامع حضرت شیخ محمد قریشی هشجین

◾️روحش شاد یادش گرامی باد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 05:00


تورم واقعی یعنی چی ؟....

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

24 Nov, 04:56


به زندگی دیگران سنگ نزنید
یک سنگ زندگیی را نابود میسازد
سنگهایی مثل
غیبت ڪردن
تهمت زدن
سخن چینی
دروغ گفتن
خبرچینی
تحریک کردن
­
یک زندگی را از ریشه درمیاورد
به زندگی دیگران سنگ نزنید!

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

23 Nov, 17:02


🖤 انالله و اناالیه راجعون 🖤

◾️با نهایت تاسف باخبر شدیم آقای ماشاالله قنبری هشجین دار فانی راوداع گفته و به رحمت خدا پیوسته است.
◾️ این ضایعه بزرگ را به خانواده محترم آن مرحوم و خاندان قنبری واحمدی تسلیت عرض می نماییم .
◾️خداوند روح آن مرحوم را قرین رحمت خود قرار دهد و به بازماندگانش صبر عطا فرماید .

مدیریت کانال عکسهای ماندگار

https://telegram.me/Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

23 Nov, 16:53


🌸 کلیپ آرام بخش سه بعدی

با یک چشم بسته یا چشمان نیمه باز این ویدئو رو ببینید😄

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

23 Nov, 03:49


فی خصال شیخنا الحاج «حکمت‌الله رمضانی»


گودرز صادقی هشجین

«حاج شیخ حکمت‌الله رمضانی»، اعلی‌الله مقامه، امام جمعه‌ی اهل سنت شافعی «هشجین» است و من یک شیعه‌ی دوازده امامی. تقریبا هر یک ماه در میان که به دیدن پدرم می‌آیم، یک نماز جماعت را به شیخ اقتدا می‌کنم. وقتی که به مسجد اهل سنت پا می‌گذارم، نگرانم که مبادا من باشم و شیخ نباشد. در چشمان بی‌فروغ من، نه تنها مسجد، که هشجین هم بدون شیخ کم‌فروغ‌تر است. نمی‌خواهم در باره‌اش اغراق بکنم. او هم یک انسان است مثل ما، ولی از بیشتر کسانی که می‌شناسم و در عمرم شناخته‌ام، یک سر و گردن «انسان‌تر» است، از آنهایی که می‌گویند تا «مرزهای عصمت» پیش رفته‌اند.

حمد و سوره را که می‌خواند، جان عاشق می‌خواهد از بدن خارج شود. او نه همچون وعاظ زمخت، قرآن را به تحکم و تقید می‌خواند و نه همچون عارف‌نمایان جویای نام، به آهنگ و صدایی بیمارگونه. حمد و سوره را به نجوا ترنم می‌کند، به ترتیلی زیبا، با صدایی عاشق‌وار… انگار که دارد با خدا نرد عشق می‌بازد. دلم می‌خواهد قرائتش طول بکشد… خیلی زیاد… اصلا طول کشیدن چیست، ایکاش هرگز به پایان نرسد. خسته‌ام نمی‌کند. با خودم می‌اندیشم که اگر در این حال بمیرم، چقدر «تصعید روح» لذت‌بخش خواهد بود و جان‌فزا! پس از نماز، وقتی که به دعا می‌نشیند و تعقیبات را به جا می‌آورد، رو از قبله برمی‌گرداند و با زاویه‌ای می‌نشیند که پشتش به مردم نباشد: گویی که به جز نماز جماعت که چاره‌ای ندارد، از دید او پشت کردن به دیگران بی‌نزاکتی است. دعاها را برای خودش می‌خواند، با صدایی آهسته که حواس دیگران را پرت نکند. گویا در اینجای مراسم، هر کسی آزاد است که با زبان خود با خدا سخن بگوید. تقیدات نماز که پایان یافت، هر کسی آزاد است که دردهایش را با خدایش آنگونه که می‌پسندد در میان بگذارد.

ناگهان متوجه حضورم می‌شود… هر دو گل از گلمان می‌شکفد. هر دو می‌دانیم که این دوستی و اشتیاق معنوی چقدر دوطرفه است! یکدیگر را در آغوش می‌کشیم و در گوشش می‌گویم: «شیخ! به خدا حسودی‌ام می‌شود که این‌قدر با او به نجوایی صمیمانه سخن می‌گویی»!

«شیخ» از جمله‌ی دوست‌داشتنی‌ترین روحانیون همه‌ی ادیان و مذاهب است. از این رو، همگان از شیعه و سنی دوستش می‌دارند و احترامش را نگه می‌دارند. دست و زبانش نه در بند آزار بندگان خدا، بلکه مایه‌ی آرامش است. هر کسی را به وجه مثبتی که دارد آنچنان می‌نوازد که آدم باورش می‌شود که مومنی شاخص است؛ اگر هم می‌داند که نیست، می‌خواهد باشد! تا نبینیدش، نمی‌دانید که چه می‌گویم و از که می‌گویم. انسانی است صلح‌طلب، وحدت‌بخش، اهل وصل کردن و مدارا با خلق… و در یک کلام، مومنی بی‌آلایش.

درک حضور و دوستی و معاشرت با چنین مردانی، آدمی را از افتادن بازمی‌دارد و یاد خدا را دلش محکم‌تر می‌سازد. باشد که خداوند بر عمر شیخ و عداد علمایی همچون ایشان بیافزاید، که جامعه‌ی ما بیش از همیشه به پاسداران «قلب‌های سلیم» نیازمند است. انشاءالله

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

23 Nov, 03:49


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

22 Nov, 20:05


برای درک زندگی باید از ۳ جا دیدن کنید

بیمارستان
تا بدانید هیچ چیز مهم تر از سلامتی نیست‌.

زندان
تا بدانید که آزادی مهم‌ترین چیز است.

قبرستان
تا بدانید هیچ چیز در زندگی ارزش غصه خوردن ندارد‌.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

22 Nov, 16:35


💥فروش فوری زمین مسکونی 2قطعه💥
زمین مسکونی داخل محدوده به مساحت 385متر مربع داخل محدوده واقع در خیابان شهید منصور پور(دوزلر) دارای کروکی از شهرداری هشجین آماده ساخت و ساز و قطعه شماره 2 به مساحت 250متر مربع چسبیده به طرح مناسب جهت سرمایه گذاری
💫 تخفیف پای معامله
🌺 آگهی دهنده گروه مشاورین املاک اعتماد
☎️ شماره تماس:09100745376

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

22 Nov, 15:49


● چه کسی در تصادف مقصر است؟

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

22 Nov, 15:36


❇️ استعلام یارانه با یک کد دستوری

⭕️ سرپرستان خانوار می‌توانند با استفاده از کد دستوری # کدملی*۴۳۸۵۷*۴* یارانه خود را استعلام کنند.

🔹 این روش فقط با شماره تلفنی که به نام سرپرست خانوار باشد، امکان‌ پذیر است و با سایر شماره ها که متعلق به سرپرست خانوار نباشد امکان پذیر نیست.

🔹 همچنین سرپرستان خانوار می توانند برای ثبت درخواست واریز یارانه، ثبت‌ نام یارانه برای خانوار جدید و نیز پیگیری علل پرداخت نشدن یارانه نقدی با ورود به سامانه حمایت به نشانی hemayat.mcls.gov.ir علاوه بر رویت شناسنامه اقتصادی خانواده و مشاهده آخرین وضعیت دهک‌بندی خانوار زیرپوشش خود، اعتراض و درخواست بررسی مجدد اطلاعاتشان را ارائه دهند.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

22 Nov, 05:37


شاهکار زندگی چيست؟
اين که در ميان مردم زندگی کنی ولی هيچگاه به کسی زخم زبان نزنی، دروغ نگويی،
کلک نزنی و سوءاستفاده نکنی، اين شاهکار است.

ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ" ﺗﺤﻤﻞ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﻗﻀﺎﻭﺕ" ﻧﮑﻨﻴﻢ.
ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮﺍﯼ "ﺷﺎﺩﮐﺮﺩﻥ" يکدﻳﮕﺮ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﻴﻢ،ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻬﻢ "ﺁﺯﺍﺭ" ﻧﺮﺳﺎنيم.

ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺻﻼﺡ" ﮐﻨﻴﻢ، ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ ﺑﻪ" ﻋﻴﻮﺏ " ﺧﻮد ﺑﻨﮕﺮﻳﻢ.

ﺣﺘﯽ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﮑﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ "ﺩﻭﺳﺖ" ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ،ﻓﻘﻂ ﮐﺎﻓﻴﺴﺖ "ﺩﺷﻤﻦ" ﻫﻢ ﻧﺒﺎﺷﻴﻢ.
ﺁﺭی، ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺷﺎﺩ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺯﻳﺴﺘﻦ، شاهکار است.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

21 Nov, 16:39


💥 یک عکس وهزاران خاطره....

آقایان مرحوم سید حسین یعقوبی ، احسن نظری وقربان محمودی


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

21 Nov, 10:06


یارانه آبان واریز نشد!

▪️زمان واریز فعلاً مشخص نیست

🔹درحالی که طبق روال هر ماه یارانه نقدی دهک‌های چهارم تا نهم ۳۰ام هر ماه واریز می‌شد، یارانه نقدی این ماه برای این شش دهک هنوز واریز نشده است.

🔹پیگیری تسنیم از سازمان هدفمندی بی‌نتیجه مانده است و‌ مشخص نیست یارانه نقدی این ماه چه زمانی واریز خواهد شد.

🔹ظاهرا هنوز منابع یارانه نقدی از محل نفت و پالایش و پخش به خزانه واریز نشده است و به همین دلیل هنوز یارانه ماه جاری واریز نشده است/تسنیم


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

20 Nov, 17:04


🔴 آغاز ثبت‌نام متولدین سال ۱۴۰۲ برای خرید سهام

💢وزیر اقتصاد:

🔹ثبت‌نام متولدین سال ۱۴۰۲ برای خرید سهام صندوق‌های سرمایه‌گذاری قابل‌معامله آغاز شده است.

🔹به هر کودکی که در سال ۱۴۰۲ متولد شده است، معادل بیست و سه میلیون ریال سهام صندوق‌های سرمایه‌گذاری قابل‌معامله در بورس اعطا می‌شود.

🔹منابع مالی لازم برای خرید سهام این گروه از نوزادان سالانه از طریق قوانین بودجه تأمین شده است.

🔹 سهام تا سن ۲۴ سالگی فرزند به همراه سود بلوکه خواهد شد.

🔹از ۲۴ سالگی به بعد مبلغ سهام توسط فرزند قابل‌برداشت است.

🔹درصورتی‌که فرد قبل از ۲۴ سالگی ازدواج کند می‌تواند زودتر از وقت مقرر از سهام خود استفاده کند.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

20 Nov, 16:05


🔻 ضررهای قطعی برق بدون اطلاع قبلی ادامه دارد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

20 Nov, 10:51


📘عاقبت ثروتمندان و فقیران از نظر بهلول

روزی بهلول در قبرستان بغداد کله های
مرده ها را تکان می داد ، گاهی پر از خاک
می کرد و سپس خالی می نمود.
شخصی از او پرسی:
بهلول ! با این " سر های مردگان " چه می کنی؟

گفت: می خواهم ثروتمندان را از فقیران و حاکمان را از زیر دستان جدا کنم، لکن می بینم همه یکسان هستند.

به گورستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک می گفت
که این دنیا، نمی ارزد به کاهی
به قبرستان گذر کردم کم و بیش
بدیدم قبر دولتمند و درویش
نه درویش بی کفن در خاک خفته
نه دولتمند ، برد از یک کفن بیش

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

19 Nov, 16:24


با سلام و درود🌺
این قطعه زمینِ تجاری به مساحت
🔸۲۰۰ متر
🔸۲۱ متر خیابان اصلی (روبروی خدمات کشاورزی هشجین)
🔸۱۰ متر خیابان فرعی(روبروی زمین آقای الیاسی)
با ویژگی
🔸دو بر
🔸در دیزلین
🔴قیمت توافقی🔴
به فروش می‌رسید.

خریدار گرامی از راه ارتباطی تلگرام
@Paradaiseri
و همچنین شماره های
09114545231
09196800363
میتوانید اقدام نمایید.
با تشکر

عکسهای ماندگار هشجین

19 Nov, 12:48


🔵سن سکته قلبی در ایران به ۳۵ سال رسید/مرگ سالانه ۱۶۰ هزار نفر

دبیر اجرایی هشتمین کنگره بین‌المللی نارسایی قلب ایران گفت:

🔹بیماری‌های قلبی ۴۰ درصد عامل مرگ و میر ایرانیان بوده و سن سکته قلبی به ۳۵ سال رسیده است.

🔹مصرف سیگار و قلیان به خصوص در سنین پایین باعث افزایش ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی شده و تعجب می کنیم که فرد ۳۵ ساله دچار سکته قلبی شده است.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Nov, 18:26


🔴 چین یک ساختمان ۱۰ طبقه را در ۲۸ ساعت ساخت

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Nov, 18:16


🔴 یک نانوا در اهواز در اعتراض به قطع مکرر برق، خمیرهای خراب شده را به درب اداره برق این شهر می‌چسباند. این نانوا با فریاد اعلام می‌کند که به دلیل عدم اطلاع رسانی قطع برق، هفته‌ای ۵ میلیون تومان ضرر می‌کند

رییس پلیس راهور تهران: قطعی برق باعث افزایش تصادفات منجر به فوت و جرح می‌شود.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Nov, 18:08


آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ‌ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺗﻮﺳﺖ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﻦ فقط به او گوش کن!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
خودت را با کسی مقایسه نکن!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی ؟
به دیگران کمک کن ؛ تو توانایی ...
شاید همه توانایی روحی و جسمی برای یاری کردن نداشته باشند!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍهی ؟
با همه بی هیچ چشم‌داشتی ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺵ!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ‌اﺕ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﺭﯾﺰﯼ ﮐﻦ، هدف داشته باش!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺳﺮﺕ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﮔﺮﻡ ﺑﺎﺷﺪ!

آرامش ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ؟
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ وابسته نباش!
ﻋﺎﺷﻖ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺟﻮﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

18 Nov, 04:49


🔴 این شاهکار دختران والیبالیست ایرانی که هرگز از تلویزیون پخش نشد 👌👏


🔹بانوان والیبالیست ایرانی با همین امکانات اندک و با وجود تمامی دشواری ها توانستند در مقابل حریفان قدرتمند خود بدرخشند و نشان دهند که دختران این سرزمین چه استعداد های درخشان و نمونه ای هستند. اگر این دختران جدی گرفته بشوند در آینده ایران عزیز پله های ترقی و تعالی را یکی پس از آن دیگری زیر پا خواهد نهاد..... 👌

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

17 Nov, 16:39


💥 یک عکس وهزاران خاطره....

ازراست آقایان قربانعلی جباری.حمید .مرحوم مشکعلی الیاسی


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

17 Nov, 12:39


کد هایی که ممکنه به دردت بخوره


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

16 Nov, 04:15


❗️چشم ها را باید شست ،جور دیگر باید دید
🔺خداوندا همه ما را از قضاوت های نادرست حفظ کند

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Nov, 18:12


💥 یک عکس وهزاران خاطره.....

دبیرستان چمران سال۱۳۷۲دوم انسانی


شناسایی افراد با شما همراهان گرامی ....


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Nov, 18:09


هشدارپلیس فتا درباره اجاره کارت های بانکی

عکسهای ماندگار هشجین

15 Nov, 08:03


🍇در فصل سرد خوردن شیره انگور را فراموش نکنید !

یکی از بهترین زمان‌های استفاده از شیره انگور فصل زمستان است بخاطر خواص زیادی که در درمان و تسکین بیماری‌های فصل سرما دارد !

همچنین از خواص شیره انگور اثر ضدالتهابی و نرم کنندگی گلو است به همین دلیل به کسایی که در زمستان سرفه می‌کنند و دچار التهاب حلق می‌شوند توصیه می‌شود شیره و آب را ترکیب و غرغره کنند !

شیره انگور به قرص آهن خانگی معروف است

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

15 Nov, 08:02


▪️آگهی مجلس ختم

▪️به اطلاع همشهریان گرامی می رساند
مجلس ختم درگذشت مرحومه خانم فیروزه آذری دایو امروز ساعت ۱۴ الی ۱۶ در مسجد جامع شهر هشجین منعقد می گردد ضمنا مجلس زنانه همزمان در مسجد آدینه برگزار میشود
▪️حضور شما سروران گرامی در این مجلس ختم موجب شادی روح آن مرحومه و تسلی خاطر بازماندگان خواهد بود
▪️روحش شاد یادش گرامی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 20:32


▪️انا لله و انا الیه راجعون

▪️در کمال تاسف و تأثر باخبر شدیم خانم فیروزه آذری دایو همسر گرامی آقای وجه اله کرمی و مادر زن آقایان سردار پورعباس و خیراله آقایی دار فانی را وداع گفتند

▪️از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت و برای خانواده ی بزرگوارشان صبر جمیل مسألت می نماییم

▪️مراسم خاکسپاری فردا جمعه ساعت ۱۰ صبح در آرامستان هشجین برگزار میشود
حضور شما سروران گرامی در این مراسم موجب شادی روح آن مرحومه و تسلی خاطر بازماندگان خواهد شد

▪️روحش شاد یادش گرامی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 20:31


باسلام فروش خانه ویلایی بامتراژ ۱۹۲ متر بنا ۱۱۵ متر اسگلت ساختمان بتون تا قابلیت ساخت در ۳ طبقه دارای پارکینگ سند پایان کار با انواع درختان میوه بالکن نرده سنگی گرمایش پکیچ رادیات پنلی کف سرامیک و با گچبری عالی درو پنجره های دو جداره ضد سرقت ویو عالی قیمت ۳۸۰۰۰۰۰۰۰۰ تومان معامله با اپارتمان هم قیمت خود در تهران و کرج تخفیف پای معامله تلفن ۰۹۹۲۵۰۲۶۵۵۱

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 20:31


با سلام فروش خانه ویلایی با متراژ ۲۱۷ متر بنا ۹۰ متر سال ساخت ۷۵ کاملآ باز سازی شده سربندی شیروانی دارای دو انباری دو خواب حیاط۲ تا ماشین جا داره دارای بالکن وباغچه با درختان میوه ، سازه ساختمان بتون ومیلگرد و دارای سند و پایان کار ، معامله بااپارتمان هم قیمت خودش در تهران وکرج ، قیمت ۲۳۰۰/۰۰۰۰۰۰ تومان تخفیف پای معامله تلفن ۰۹۹۲۵۰۲۶۵۵۱

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 16:25


◾️با عرض تسلیت آگهی مجلس ترحیم و تشییع مرحومه کربلائیه خانم کبری اصحابی همسر آقای اروجقلی مسروریان

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 09:48


💥 یک عکس وهزاران خاطره....

سال ۷۴ مدرسه چمران هشجین.


شناسایی افراد با شما.....

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 06:11


و حتما یک روز بعد از بیدار شدن، تمام رویاهایمان را یکی‌یکی زندگی خواهیم کرد ...

صبح بخیر ♥️

عکسهای ماندگار هشجین

14 Nov, 05:16


ما آمده ایم در این دنیا که زندگی کنیم
خیلی از ما ۳۰ یا ۴۰ سال از عمرمان را نابود می‌کنیم به این بهانه که میخواهیم آینده بهتری داشته باشیم.
آینده کی یا کجاست؟ کی به آرامش می رسم؟ مگر در آینده من میتوانم در یک روز به جایِ یک ناهار دو تا ناهار بخورم؟ یا به جایِ یک لباس،  سه تا لباس رویِ هم بپوشم؟
تا کی و کجا حال را، برایِ آینده بهتر خراب کنم؟!
به اندازه برای آینده نگران باشیم و تلاش کنیم‌.
زندگی مقصد نیست
زندگی یک راه است
زندگی یک جاده است
که باید تا آخرِ عمر در این جاده پیش برویم تا زمانیکه حذف شویم.
ما به این دنیا نیامده ایم که
تمامِ عمرمان را برایِ آینده
درس بخوانیم و کار یا پس انداز کنیم.
ما به این دنیا نیامده ایم که مانند ماشین فقط به دنبال آینده باشیم.
از زندگی باید لذت برد.....
"اکنون" هدیه ای در دستان ماست. آن را قدر بدانیم و
این اندیشه را به فرزندانمان انتقال دهیم.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

13 Nov, 19:17


● زاغکی قالب پنيری ديد
به دهان برگرفت و زود پريد...

| یادش بخیر 😍🥹

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

13 Nov, 18:04


دیدید میگن الهی به پای همدیگه پیر شید!

یعنی اینجوری...

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

13 Nov, 10:40


پنجره‌ای برای تماشا،
هریک از ما اغلب از پنجره خاطرات خود محو تماشای تصاویر به یاد مانده در ذهن خویش می‌شویم. گاهی یادآوری این خاطرات از یک روزنه نیز دیدنی است. وقتی مداد به دست گرفتن کودکی را می‌بینیم یا هنگامی که به جوش آمدن آبی در یک کتری سیاه بر روی آتش هیزم نگاه ما را به خود جلب می‌کند و یا به تصویری از نوروزگلی در گوشی تلفن نگاه می‌کنیم. یا وقتی در میان خوراکی‌های یک میهمانی و دورهمی، بوغدا و مرجی قورقاسی را مخلوط با سنجد و گردو داریم، همین پنجره‌ها و روزنه‌ها باز می‌شود. شاید هم حضور فیزیکی آنچه را که برشمردم نداشته باشیم ولی در لحظاتی از شبانه روز، ناخودآگاه یاد نان و پنیر و ریختن چای شیرین خود در سفره در زمان کودکی را تجسم می‌کنیم. با شنیدن صدای محزون، دیدن چادر گل‌گلی و لبان ذکر و تسبیح‌گوی خانمی سالمند، یاد و چهره مادر بزرگ‌ها در مقابل چشمانمان مجسم می‌شود.‌ در اصطلاح، این خاطرات و تصاویر را نوستالژیک می‌نامند.‌ اکثر کارشناسان معتقدند که نوستالژی احساس عمدتا مثبتی است که از خاطرات برجسته، لطیف و غم‌انگیز شخصی ناشی می‌شود(فصلنامه ترجمان ۳۲،صفحه ۱۶۵). تماشا کردن از پنجره موصوف و احساس پیوند با خاطرات مزبور برای لحظاتی، ما را قادر می‌سازد تا خط زمان را به یک نقطه تبدیل کنیم و گذشته را به اکنون پیوند دهیم. اینجاست که به عقیده روانشناسان افرادی که چنین احساسات نوستالژیکی داشته باشند، اضطراب کمتری دارند و از مهارت‌های اجتماعی بهتری برخوردارند. پائیز و دورهمی‌های آن همراه با شب‌چره‌هایش چنین فرصت‌هایی را پیش می‌آورد و پنجره‌هایی را برای تماشای زیبایی‌ها و یادآوری خاطرات و همچنین ایجاد پیوندهای عاطفی با گذشته و تاریخ دیارمان می‌گشاید.
امروزه نوستالژی احساسی همگانی و مثبت تلقی می‌شود که احساس تنهایی، خمودگی و افسردگی را کاهش داده و عزت نفس و احساس هویت و ریشه داشتن را بهبود می‌بخشد. گفته می‌شود این احساس راهکاری برای حفظ و بهبود حافظه در سالمندان و غلبه بر افسردگی نیز هست (همان). پنجره‌های تماشایی‌تان با شیشه‌های رنگارنگ، همیشه رو به خاطرات زیبا و رو به امید، باز باد.


۴۰۳/۸/۲۳ محمد کاظم عراقی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

13 Nov, 10:40


🔹 پاییز زیبای هشجین

ارسالی از آقای عباس محرابی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

13 Nov, 04:15


💥 یک عکس وهزاران خاطره....

سال ۷۴ مدرسه چمران هشجین.


شناسایی افراد با شما.....

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

12 Nov, 16:34


💥یک عکس و هزاران خاطره.....

بچه های دیروز جوانان امروز 😊

مدرسه شهید نصیر زاده . سال 1387

از راست آقایان محمد نوراللهی.مرحوم محمد سیاح.نیما میرزایی.امیرحسین رضایی.جوادنوروزپور.محمدتقی مسروریان.نوید مظفری.آقای اصغری. اسامه آقایی.حمید قربانی.صدیق رمضانی.آقای شهبازی.حمید صفری.نادر طاهری .امیرحسین مسروریان.آقای پورعباس.معین مظفری.فاروق پاکنفس.مصعب نوعی.امیر صابر.سپهر پورعباس.مهران ملکی.مهدی مسلمی.آقای محمدی.آقای رضایی.امیر مهربخش .

آموزگار آقای اکبر شریفی


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 17:39


💎اﻻﻏﯽ، ﭘﻮﺳﺖ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ ، ﻫﻤﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺑﺖ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﻌﺮﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.

ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺗﺮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﻣﺪﺗﯽ ﻣﮑﺚ ﮐﺮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﺩﯾﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻭ ﻓﺮﻕ ﻣﯽﮐﻨﺪ...

ﺑﻪ ﺍﻻﻍ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﮔﻔﺖ:
«ﺍﮔﺮ ﺩﻫﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﻣﺮﺍ ﻣﯽﺗﺮﺳﺎﻧﺪﯼ ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﻟﻮ ﺩﺍﺩﯼ ﺍﺣﻤﻖ!»

ﯾﮏ ﺍﺣﻤﻖ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﻫﺪ، اما ﺍﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺕ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﭼﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻟﻮ می‌دهد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 16:24


🔴اینها پدر و مادرهای اندونزیایی هستند که بچه‌هاشون را درب مدرسه پیاده می‌کنند

نیاز به توضیح بیشتر نیست ما کجای راه را اشتباہ رفتہ ایم

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 16:20


🔴هر پلاک برای کدوم شهره ⁉️

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 12:17


مراسم هفتمین روز درگذشت جانباز سرافراز دفاع مقدس مرحوم جاوید غفاری هشجین در تهران برگزار خواهد شد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 10:19


به تاريخ های روی سنگ قبر نگاه کنید:

تاريخ تولد‌ - تاريخ مرگ

آنها فقط با يک خط فاصله از هم جدا شده اند.
همين خط فاصله كوچک نشان دهنده تمام مدتی است كه ما روی كره زمين زندگی كرده ايم.
ما فقط به اندازه يک #خط_فاصله زندگی
می كنيم !

و ارزش اين خط كوچک را تنها کسانی می دانند كه به ما عشق ورزيده اند.

آنچه در زمان مرگ مهم است پول و خانه و ثروتی كه باقی می گذاريم نيست، بلكه چگونه گذراندن اين خط فاصله است.

بياييد به چرايى خلقتمان بيانديشيم
بياييد بيشتر يكديگر را دوست داشته باشيم
ديرتر عصبانی شويم بيشتر قدردانی كنيم
كمتر كينه توزي كنيم بيشتر احترام بگذاريم
بيشتر لبخند بزنيم و به ياد داشته باشيم كه :

اين خط فاصله خيلی كوتاه است.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

11 Nov, 10:14


((اقدامات قابل تقدیر درسالن ورزشی معلم هشجین.))
سالن ورزشی معلم هشتجین که ازسال گذشته بعنوان محل کانون شهیدباهنر هشتجین مورد استفاده قرارمیگیرد که بدلیل ازبین رفتن سیستم گرمایشی و کفپوش سالن نزدیک به ۷سال بود که مورد استفاده قرار نمیگرفت .دریکسال اخیر با تعویض کفپوش سالن و نصب دو عدد گرماتاب و راه اندازی سیستم گرمایشی جدید جمعا با اعتباری نزدیک به ۶۵۰میلیون تومان اعتبار جهت استفاده دانش آموزان .فرهنگیان و اهالی محترم آماده شده است .اقدامات اولیه هم جهت احداث زمین چمن در جنب سالن درحیاط سالن ورزشی دردست اقدام میباشد.
درود برتمامی کسانیکه زحمت کشیدند بویژه ریاست آموزش وپرورش بخش

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

10 Nov, 17:02


💥فروش ویلا
مشخصات ویلا:
زمین ۵۶۴ متر
بنا ۱۰۰ متر
دو خوابه
سال ساخت ۱۴۰۰
آب،و برق و گاز
یک طبقه
پروانه ساخت برای سه طبقه
زمین دو بر
نهال کاری شده سه ساله
سند در دست اقدام
قولنامه ای هست در حال حاضر
واقع در تالش. جاده ساحلی قروق
قیمت ۴ میلیارد تومان
تلفن تماس ۰۹۱۳۱۹۱۲۱۶۴ به نام رضا صفریان

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

10 Nov, 16:56


هوالباقی
من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق

عزیزترین عضو خانواده ما زنده یاد کربلایی جاوید غفاری هشجین که معلمی دلسوز و مومن، جانباز سرافراز دفاع مقدس و پدری فداکار و مهربان بود، آسمانی شد و همه را در غم خود به سوگ نشاند. ضمن تسلیم به مشیت الهی و رضایت به رضای او، با نهایت ادب و احترام، بر خود واجب می دانیم از همه سروران، دوستان، آشنایان عزیز، مسئولان محترم لشکری و کشوری و همشهری های بزرگوار که با حضور خود در مراسم تشییع و مجالس ترحیم  یا با ارسال پیام و تماس تلفنی اظهار لطف و همدردی نمودند و موجب تسلی خاطر ما شدند، صمیمانه تشکر و قدردانی نماییم. انشاء الله در مراسم خیر و شادی تمامی سروران خدمتگذار باشیم. از این که امکان تشکر حضوری از سروران ارجمند فراهم نیست، پوزش می طلبیم. خداوند همه عزیزان از دست رفته شما را رحمت کند.

از طرف خانواده زنده یاد کربلایی جاوید غفاری هشجین

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

10 Nov, 12:09


یک روز پادشاهی همراه با درباريانش برای شكار به جنگل رفتند.

هوا خيلی گرم بود وتشنگی داشت پادشاه و يارانش را از پا در می آورد. بعد ازساعتها جستجو جويبار كوچكی ديدند.پادشاه شاهين شكاريش را به زمين گذاشت، و جام طلایی را در جويبار زد و خواست آب بنوشد ،اما شاهين به جام زد و آب بر روی زمين ريخت.

برای بار دوم هم همين اتفاق افتاد، پادشاه خيلی عصبانی شد و فكر كرد ، اگر جلوی شاهين را نگيرم ، درباريان خواهند گفت: پادشاه جهانگشا نمی تواند از پس یک شاهين برآيد ؛ پس اين بار با شمشير به شاهين ضربه ای زد. پس از مرگ شاهين پادشاه مسير آب را دنبال كرد و ديد كه ماری بسيار سمی در آب مرده و آب مسموم است.

او از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت.
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت.

بر یکی از بالهايش نوشتند :
«یک دوست هميشه دوست شماست حتی اگر كارهايش شما را برنجاند.»

روی بال ديگرش نوشتند :
«هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است.»

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

10 Nov, 12:08


موافقت با استخدام ۷۵ درصد متقاضیان آزمون‌های دبيری که گزینش ردشان کرده بود

مدیرکل گزینش وزارت آموزش‌وپرورش:
اعتراض مشمولان كد ۱۹ آزمون‌های دبيری و آموزگاری بررسی شد و با استخدام ۷۵ درصد آن‌‎ها موافقت شد.

🔹افرادی که در کارنامۀ آن‌ها کد ۱۹ درج شده صلاحیت علمی را کسب کرده‌اند اما توسط گزینش تأیید نشده‌اند و مجدد باید بررسی شوند.


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

09 Nov, 10:09


🔹گزارشی ازمظلومیت و محرومیت خورش رستم هشجین وخلخال وکوثر

👈برسد به دست مسئولان استان وکشوربویژه خاندان مکرم عاملی

🔹درتاریخ ثبت کنید در کشور اسلامی روستاهای کنار قزل اوزن ازتشنگی هلاک می شوند وشهر دارالارشاد اردبیل ۱۳۰ کیلومتر آن طرف تر آب قزل اوزن را برای آبیاری سیب زمینی های سرطان زای خود می برد.


🔸 اهالی روستای مزرعه درکنارقزل اوزن باشی وآب نداشتی باشی مایه شرمندگی است

🔸 اهالی روستای منامن قزل اوزن درکنارماست ولی آب نداریم مرده هایمان را غسل کنیم.

🔸 اهالی روستای طویستان دراین چند سال ۶۰ خانوار تولید کننده به خاطر نبود آب مهاجرت کردند.

🔹نامه دختردانش آموز سجهرودی ازمسئولان خواهشمندیم به مشکل آب ما برسند اگر گوش ندهند نامه ای به آقا خواهم نوشت اگر باز حل نشد نامه ای به خدا خواهم نوشت وبه رودخانه قزل اوزن که درنزدیکی روستای ماست خواهم انداخت تا آب آن را باخود ببرد چون می دانم خدا همین نزدیکی هاست.


🔹گزارش بازنشر شده که درسال ۹۷ تهییه شده واز اخبارصدا وسیما پخش شده است.
گزارشگر بهروز عظیمی


#نشرحداکثری

🔸پخش این کلیپ مظلومیت جنوب استان وظیفه شرعی وانسانی رسانه های جنوب استان می باشد.

عکسهای ماندگار هشجین

08 Nov, 16:30


💥یک عکس وهزاران خاطره....

میدان وحدت هشجین سال ۷۴

ازراست آقایان داوودپاکنفس .علی پاکنفس. حکمت الله آقایی.سعید بهنام .بیان الله رمضانی.ساحل آقائی


👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

28 Oct, 16:26


از راست آقایان مرحوم حاج حسین صمیمی و مرحوم ابراهیم طاهری مشهور به "ایاز بیک"
'روحشان شاد'

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

28 Oct, 14:14


🔵سکته مغزی، دومین علت مرگ در ایرانی‌ها

دبیر انجمن سکته مغزی ایران:
🔹سن بروز سکته مغزی در ایران ۱۰ سال کمتر از متوسط جهانی است.

🔹متوسط سن سکته مغزی در دنیا حدود ۷۵ تا ۸۰ سال و متوسط سن بروز سکته در کشور حدود ۶۵ تا ۷۰ سال است.

🔹سکته‌ مغزی پس از سکته قلبی دومین عامل مرگ و میر ایرانیان است.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

28 Oct, 04:39


مهندس ارجمند بخشدار خورش رستم ؛
با دعوت مجدد از اداره کل آب منطقه ای و شرکت گاز استان و با حضور معتمدین شهر آقای دکتر احسان رمضانی و مهندس عراقی ، اعضای شورای اسلامی شهر هشجین ، موضوع تداخل لوله گذاری گاز با پروژه سد شهید پستی بررسی و مسیر جایگزین گاز توسط کارشناسان استان انتخاب گردید .


کانال اطلاع رسانی هشجین(دیارخوش منظر)
👇👇👇
🆔 @hashjin1

عکسهای ماندگار هشجین

27 Oct, 16:26


🔴 چند راز طلا فروش ها 👍

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

27 Oct, 10:19


توی حوزه ارز دیجیتال فعالیت میکنی؟

حواست باشه برای هیچکس ارز خریداری نکنی.

کلاهبرداران سایبری با انتشار آگهی استخدام باعنوان ادمین ارز دیجیتال سعی دارند تا شما را ترغیب کنند برای آنها ارز خریداری کنی.
آنها پول کلاهبرداری شده از افراد دیگر را برای تو ارسال میکنن و متاسفانه بعد از خرید ارز خودت باید پاسخگو مراجع قضایی باشی!

#پلیس_فتا
#کلیک_امن
#ارز_دیجیتال

عکسهای ماندگار هشجین

27 Oct, 03:46


فصلنامه سیاسی اجتماعی قزل اوزن به صاحب امتیازی و سردبیری آقای تایماز نظمی سجهرود منتشر شد
در این فصل نامه به وضوح از حق آبه قزل اوزن و کاشت زرین گیاه در بخش خورشرستم دفاع شده
با تشکر از آقای نظمی بابت کار ارزشمند

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Oct, 18:41


🌹👌فیلم لحظه عبور یک گله آهو از پارک سرخ حصار تهران

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Oct, 17:21


دو فرماندار در یک اقلیم در دو زمان و در دو اقلیم در یک زمان،
سال‌ها پیش آقای امین ارژنگ با ابتکار خود یک نانوایی با آرد سبوس‌دار در هشجین دایر کرده بود که اهالی از این نان به دلیل خاصیت سبوس‌دار بودن آن، استقبال خوبی داشتند و آن را به عنوان سوغات تلقی کرده و اقوام و دوستان در شهرهای دیگر هدیه می‌دادند. آقای ارژنگ با خرید تجهیزات بوجاری و آسیای برقی و همچنین کاشت و برداشت گندم از مزارع خود با کمترین مصرف کود و سم، فرآیند را تقریبا کامل کرده بودند. منتها وقتی اردبیلی‌ها و فرماندار محترم آن شهر از قضیه و ارزش نان محلی مطلع شد، شخصا و با اصرار، آقای ارژنگ را به اردبیل کوچ دادند و با حمایت‌های بیشتر، خیر و نعمت را از هشجین قطع و به اهالی اردبیل هدیه نمودند. در این اتفاقات از اهالی هشجین هیچ اعتراضی صورت نگرفت که بماند، مسئولین محترم شهر و شهرستان نیز هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندادند. جا داشت فرمانداری خلخال یک حرکت جانبدارانه و حمایتی از آقای ارژنگ انجام می‌داد و مانع نقل مکان ایشان به اردبیل می‌شد اما دریغ از حتی یک حمایت لفظی!
به خاطر می‌آورم که در سال ۱۳۶۹ فرماندار محترم و تلاشگر وقت خلخال یعنی حاج آقا اروجعلی محمدی بالغ بر ۱۲-۱۰ نفر استاد کار و بافنده فرش را از شهرستان‌ها مختلف استان آذربایجان‌شرقی به خلخال دعوت و منتقل کرده بودند تا به اهالی در شهر و بخش‌های تابعه و روستاهای اطراف قالی‌بافی را آموزش دهند.‌ به هرحال هدف از بیان این مطلب نشان دادن تفاوت فرمانداران است. فرق میان فرماندار دهه ۶۰ با فرماندار کنونی در خلخال و فرماندار اردبیل با فرماندار خلخال، هر دو فرماندارند ولی آن کجا و این کجا. شکی نیست که اردبیل هر خیر و صلاحی  و هرگونه امکانات و رفاهیاتی را تنها و تنها برای خود می‌خواهد و لاغیر.
قطعا شما هم جستجو کنید از این موارد خواهید یافت.

محمد کاظم عراقی ۴۰۳/۸/۵

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Oct, 03:08


نامه حاج آقای بشارتی به دکتر جوانبخت معاون وزیر نیرو و مدیرعامل شرکت تخصصی مدیریت منابع آب کشور جهت تخصیص اعتبار برای سد شهید پستی هشجین.
همچنین هفته گذشته حاج آقای بشارتی جلسه ای با وزیر نیرو مهندس علی آبادی درخصوص سد شهید پستی هشجین برگزار نمودند که تصمیمات مثبتی برای سد هشجین اتخاذ شده است .
همچنین سه دستگاه آب شیرین کن با تلاشهای آقای بشارتی برای روستاهای کمر .نمهیل .کزج خریداری و تحویل دهیارهای روستاهای مذکور شده و طی چند روز آینده نسبت به نصب آنها اقدام خواهد شد.
ان شاالله با تلاشهای این مرد بزرگوار.شریف و دلسوز خبرهای خوب و امیداورکننده برای شهر و بخش منتشر خواهد شد

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

26 Oct, 03:08


پیرو در خواستهای آقای حمایت نوروزی عضو شورای اسلامی شهر  از حاج آقای بشارتی جهت تامین اعتبار برای تکمیل اصلاح لوله های آب شرب هشجین.گهراز و سه روستای منامین .هشی .کزج  از قزل اوزن
آقای بشارتی طی نامه ای از آقای دکترجوانبخت معاون وزیر نیرو و مدیر عامل شرکت تخصصی مدیریت منابع آب ایران خواستار اعتبار تکمیلی شدند درخواست مذکور  توسط آقای جوانبخت به مهندس امینی رئیس آب و فاضلاب کشور ارجاع شد.

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Oct, 18:21


تصویر زیبایی از کوه آق داغ

۱۴۰۳/۰۸/۰۴

عکس: معاذ آقائی

👇👇👇
@Hashjinia

عکسهای ماندگار هشجین

25 Oct, 18:03


● تماشاگر درشت اندام با یک گونی تخمه خبرساز شد! 😁

| تخمه خوردن یک تماشاگر والیبال در یزد مورد توجه رسانه‌‌ها قرار گرفت. گویا او قصد دارد تخمه مسابقات یک لیگ را در یک بازی بشکند!

👇👇👇
@Hashjinia

2,527

subscribers

14,447

photos

2,384

videos