آموزش حقوق(مهسا_میرشاهرضا)

شرایط ایجاد تعارض

بسیار مهم

موارد عدم تعارض 👇👇👇

سلام دوستان

جلسه اول تدریس درس اصول فقه ویژه وکالت ۱۴۰۲

شروع تدریس از مبحث

تعارض ادله 👇👇👇

۲۱دی ماه ۱۴۰۲

تدریس جلسه چهارم ( کتاب حدود )

منبع شرح آزمونی احمد غفوری


موضوع تدریس: مواد ۲۳۰ الی ۲۴۰ قانون مجازات اسلامی


مدت تدریس: ۳۰ دقیقه

تاریخ تدریس: ۲۴ شهریور ۱۴۰۱

تدریس جلسه سوم ( کتاب حدود)

منبع شرح آزمونی احمد غفوری

موضوع تدریس: مواد ۲۲۵ الی ۲۳۰ قانون مجازات اسلامی ‌‌‌‌..

مدت تدریس: ۶۰ دقیقه


تاریخ تدریس: ۲۲ مرداد ۱۴۰۱

تدریس جلسه دوم ( کتاب حدود)

منبع شرح آزمونی احمد غفوری

موضوع تدریس مواد ۲۲۱؛۲۲۲؛ ۲۲۳؛۲۲۴ قانون مجازات اسلامی


تاریخ تدریس: ۱۲ مرداد ۱۴۰۱

مدت تدریس: ۶۰ دقیقه

مهری عزیز

من مهسا میرشاهرضا همچنان همان دختر ۹ ساله هستم!!!


مهری های زندگیتون رو بشناسید
ازشون نترسید

و اونها رو سکویی کنید جهت پرتاب به سمت موفقیت بیشتر


در کنار همگی ما امثال مهری ها فراوان هستند

اشخاصی که منتظرند شما دست از رویا و اهداف خود بکشید

و اگر بدانید موفقیت شما ( قبولی در آزمون وکالت و یا هر رویای دیگر ) چه دماری از دشمنانتان در می آورد


حتی برای لحظه ای دست از تلاش کردن نخواهید کشید

مهری عزیز

من مهسا میرشاهرضا همچنان همون دختر ۹ ساله هستم!!

حالا قبل از سری جدید تدریس خاطره من رو شنونده باشید...

وقتی ۹ سالم بود سال ۱۳۷۷

در مسابقات آمادگی جسمانی مدرسه شرکت کردم...

باید ۱۰ دور کل حیاط مدرسه رو میدویدیم

دور چهارم از ۲۰ شرکت کننده تنها ۸ نفر باقی موندند

و نهایتا در دور هشتم ( من موندم و دختری زیبا به اسم هنگامه ...

هنگامه دختری بسیار بسیار زیبا بود و علاوه بر اون پدر بسیار ثروتمندی داشت که سالیانه کمک های خیلی زیادی به بازسازی مدرسه ما میکرد و تقریبا آرزوی ۹۹ درصد از بچه های مدرسه این بود که دوست هنگامه باشند!!

معدلش هر سال ۲۰ میشد و بسیار بسیار باهوش و همه چی تمام بود ...

دور هشتم که رسید من شدیدا نفسم بند اومده بود و دقیقا یادم هست که آفتاب شدیدی هم میتابید ( اکسیژن خون من به طور نرمال و مادرزادی ۸۳ هست اون هم در بهترین حالت!!

یعنی خیلی خیلی پایین

حالا شما تصور کنید با این اکسیژن خون افتضاح من هشت دور با تمام قوا میدویدم


بچه ها شروع کردن به تشویق هنگامه با صدای بلند


همه داد میزدن هنگامه هی هی هنگامه( صدای دست و جیغ و سوت و هوراشون هنوز که هنوزه داخل گوشم هست

و من هیچ تشویق کننده ای نداشتم ...

حتی دوستان صمیمیم سکوت کرده بودن چون مطمن بودن هنگامه اول میشه و نباید جلو ۴۰۰ دانش آموز دیگه منو تشویق کنن

به قدری نفسم تنگ شده بود و از شدت دویدن گلوم میسوخت که دوس داشتم بیفتم رو زمین


و چه بسا اگر صدای تشویق بلند بقیه دانش آموزها نبود میشستم رو زمین و تسلیم میشدم


فقط و فقط و فقط

به این دلیل که کل حیاط مدرسه هنگامه رو با صدای بلند تشویق می‌کردند

سرعتم رو بیشتر کردم خیلی بیشتر( هنوز یادمه چطور از شدت دویدن گلوم میسوخت)

رسیدیم به دور نهم به قدری قلبم تند میزد که صداش رو می‌شنیدم

بچه ها فریاد میزدن هنگامه بدوووو بدوووو بدوووو تمومه رسیدی نفر اول شدی


با هنگامه فقط ۳ سانت فاصله داشتم تا خط پایان

سرعتم رو زیاد کردم آخرین توانم بود و خودم رو پرت کردم روی آسفالت حیاط مدرسه

هنوز جای زخمی که بر روی پام ایجاد شد پس از ۲۴ سال روی بدنم باقی مونده!!!

من شدم نفر اول

کف دستام و پاهام زخمی شده بود و یکی از دندون های جلوم هم شکست

کل حیاط مدرسه ساکت شد
هیشکی حرف نمیزد
سکوتی که پس از ۲۴ سال هنوز یادمه

تمام دانش آموزان با تعجب نگام میکردن اصلا تصور نمیکردن قراره من اول بشم و هنگامه دوم ‌..


بلند شدم و گفتم میخواستم دور هشتم بیفتم رو زمین ولی فقط و فقط

صدای تشویق بلند شما نسبت به هنگامه بود که باعث شد اول بشم


بیش از ۲۳ سال از اون ماجرا میگذره

و هر وقت کسی دیگری رو جای من تشویق میکنه با تمام توانم تلاش می‌کنم

حتی شده پاهام زخمی بشه دندونم بشکنه و از شدت دویدن تمام گلوم بسوزه !!!

این پیام منو برد به ۲۲ سال پیش

مگه هنوز مهسا داره ادامه میده