GifGlass (Thinking) @gifglass Channel on Telegram

GifGlass (Thinking)

@gifglass


«اینجا جای تو نیست» اگه دغدغه نداری، پی آگاهی نیستی و به آزادی فکر نمیکنی، باید بری.

به دلیل«وضعیت ایران»فعالیت قبلی کانال متوقف شد.

تیم گیف‌گلس

ارتباط با ما:
@Memories_lie

مستند:
@DLGlass
ربات جستجوی گیف:
@GifGlassbot
ربات جستجوی ویس:
@TAKAVAbot

GifGlass (Thinking) (Persian)

گیف‌گلس (اندیشه)

آیا به دنبال یک جایی هستید که به دغدغه‌ها فکر کند و شما را پی آگاهی دهد؟ آیا به دنبال یک جایی هستید که به آزادی فکر کنید و ایده‌های نو و جدیدی برای شما ارائه کند؟ اگر پاسخ شما بله است، آنقدر دیگر نیازی به دنبال ادامه دادن ندارید. چرا که «گیف‌گلس (اندیشه)» جایی است که این همه امکانات و ایده‌های جذاب و خلاقانه را برای شما فراهم کرده است.

«گیف‌گلس» به دلیل وضعیت ایران، فعالیت قبلی خود را متوقف کرده و اکنون با تیم حرفه‌ای خود به ارائه محتوای جدید و متنوع می‌پردازد. این کانال به همراه ربات جستجوی گیف و ویس خود تجربه‌ای منحصر به فرد از محتواهای چندرسانه‌ای را برای شما فراهم می‌کند.

اگر به دنبال سرگرمی، آموزش، اطلاعات جدید و جذاب یا حتی اندیشه‌های برتر هستید، «گیف‌گلس (اندیشه)» گزینه‌ی ایده‌آلی برای شماست. برای ارتباط با ما و اطلاعات بیشتر، می‌توانید با ما در ارتباط باشید:

@Memories_lie

مستند:
@DLGlass
ربات جستجوی گیف:
@GifGlassbot
ربات جستجوی ویس:
@TAKAVAbot

GifGlass (Thinking)

24 Jan, 17:40


خیلی‌ از آدم‌ها علاقهٔ زیادی به فرار از واقعیت و دور زدنش دارند. برای اینکه واقعیتی رو نادیده بگیرند، زیادی تقلا می‌کنند. به نظرشون وقتی واقعیتی ناامیدکننده‌ست، باید سعی کنند طور دیگه‌ای ببینند. و خُب هربار که نمی‌تونن طور دیگه‌ای ببینند، ناامیدتر خواهند شد. اما دنیا اینطوری کار نمی‌کنه. هرچه بیشتر سعی کنی واقعیتی رو نادیده بگیری، بیشتر غرقِ منجلاب اون واقعیت میشی.

خیلی وقت‌ها هم هست که آدم‌ها تقلایی برای فرار از واقعیت ندارند، اما رفتاری که انجام میدن، باعث نادیده گرفتن واقعیت‌ها میشه. این از سانتی‌مانتالیسم(احساسات‌گرایی) میاد. وقتی به همه‌چیز از دریچهٔ احساس نگاه کنی، یعنی منطق از موضوع گرفته شده. و وقتی منطق در کار نیست، اولین چیزی که پیش میاد، نادیده گرفتن واقعیته. و از اونجایی که احساسات‌گرایی یک چیز کوچک رو بزرگ جلوه میده، در نتیجه، خیلی مواقع باعث ناامیدی و امیدواهی میشه.

مثلا اینکه اوضاع کشور فاجعه‌ست، یک واقعیته. و اینکه تا زمانی که جمهوری اسلامی وجود داره، چیزی درست نمیشه هم، یک واقعیته. و اینکه با نبود جمهوری اسلامی، ایران میتونه فرصت‌های خوبی داشته باشه هم، یک واقعیته. زمانی که خیلی از مردم تا چندسال قبل، تصور می‌کردند با جمهوری اسلامی میشه تغییر رو دید، این همون نپذیرفتن واقعیت بود، که به امیدواهی می‌رسید. اینکه با نبود این حکومت، ایران و مردمش فرصت‌های خوبی دارند، این میشه امیدواری. یک امید واقعی. یعنی امیدی برای تغییر. یعنی چیزی در ذهنت داری که میتونی بهش چنگ بزنی. دیگه اینکه رسیدن بهش آسونه یا سخت، مشکلاتی این وسط هست یا نیست، این‌ها نمیتونه روی این «واقعیت» تأثیر بذاره. پس اگه این واقعیت رو بپذیری، دیگه هیچ پروپاگاندایی هیچ خبری هیچ‌چیزی نمیتونه در این مورد ناامیدت کنه. چون تو؛ هم تمام مشکلاتی که پیرامون این قضیه‌ست رو میدونی، هم اون واقعیت رو پذیرفتی. دیگه چه کسی میتونه این امیدی برای تغییر رو ازت بگیره؟ اینجا تو هستی که عاملیت داری.

این همون چیزیه که قبلا گفته بودم. اینکه «امیدی برای تغییر» داشته باشی با اینکه «امیدی به تغییر» داشته باشی، دو مفهوم جداست. در دومی، تو به «تغییر» امید داری، نه «اُمیدی» برای تغییر. امیدواریت وابسته به چیزیه. تو واقعیت‌ها رو ندیدی و نپذیرفتی. چه مثبتش چه منفی. پس خیلی چیزها میتونه روی تو تأثیر بذاره. و عاملیتی هم نداری.

GifGlass (Thinking)

23 Jan, 18:30


یک اصل همیشگی در حکومت‌های توتالیتر (تمامیت‌خواه) وجود داره، اونم اینه که دوتا پیام هرگز نباید به مردم برسه. اولی؛ پیامی که ضعف حکومت رو نشون بده. دومی؛ پیامی که شجاعت مردم رو نشون بده. این حکومت‌ها دنبال اینن مردم همیشه احساس تنهایی کنند. این حس رو داشته باشند که کسی شبیه اون‌ها فکر نمی‌کنه. و مدت‌هاست باوری در مردم ایجاد کرده‌اند که اون‌ها هیچ عاملیتی ندارند. و شجاعت، نقطه مقابل تمام این‌هاست.

این سکانس از فیلم «V for Vendetta» دقیقا داره همین مورد رو نشون میده. شخصیت اصلی، ساختمان دادگستری رو منفجر می‌کنه، جایی که قرار بوده نماد عدالت باشه اما نماد ظلم شده. انفجار این ساختمان قراره پیام‌هایی برای مردم داشته باشه. اینکه اینجا هیچگونه عدالتی برقرار نیست. اینکه یکی از خودتون، مقابل این ظلم ایستاده. اینکه ضعف و دروغ حکومت رو نشون بده. سیستم؛ انفجار ساختمان دادگستری رو به چیز دیگه‌ای نسبت میده و میگه این ساختمان قدیمی بوده و نیاز به تخریب داشته. و انواع دروغ‌های مضحک رو برای دفنِ حقیقت انجام میده‌، تا هرگز به شجاعت یکی از مردم، و ضعف حکومت، نسبت داده نشه‌.

🔹بررسی کامل فیلم «V for Vendetta»

.

GifGlass (Thinking)

22 Jan, 18:57


دو مدل فقر داریم. یکی فقر معمولی، همونی که همه در دنیا به یک شکل می‌شناسنش. یکی فقر تورمی. مردم ایران گرفتار فقر تورمی هستند و مهمه که بدونیم تفاوت این‌ها چیه.

فقر معمولی همونه که وضعیت تقریبا همیشه در یک حالت پایدار بوده. نداشتن‌ها، همیشه همون نداشتن‌های قبلیه. آرزوها همون آرزوهای قبلیه. همیشه خانواده به پسرش توصیه می‌کنه اون دخترِ پولدار، مناسب تو نیست. پس توصیه‌ها هم همیشه یکسانه. اما در فقر تورمی، وضعیت هرگز پایدار نیست. نه تنها لیست نداشتن‌ها بزرگ‌تر می‌شه، بلکه چیزهایی هم از دست میره. وضعیت شبیه افتادن از پله‌ست، هربار پله به پله به سمت پایین. در فقر معمولی، هنوز گزینهٔ برنامه‌ریزی برای زندگی وجود داره، که در نتیجه قدرت انتخاب رو هنوز فعال نگه داشته. در فقر تورمی، برنامه‌ریزی بی‌معناست، همه‌چیز رو هواست. سبک زندگی به طور کلی تغییر کرده. در فقر معمولی، تلاش کردن؛ هنوز میتونه مفهوم خودشو داشته باشه. کار کردن، هنوز بی‌معنی نشده. در فقر تورمی، تلاش؛ مفهوم خودشو از دست داده. کار کردن، شبیه مصرف شدنه. انگار اون کار، جسم و وقت آدم‌ رو مصرف می‌کنه.

خود تورم با فقر تورمی تفاوت داره. فقر تورمی در نتیجهٔ تورم‌های سنگین و ماندگار، ایجاد می‌شه. در یک شرایط نرمال، خرید یک لپ‌تاپ فقط خرید یک لپتاپه، نه نشونه‌ای از رفاه. اما در ایران، خرید این مدل کالاهای معمولی، نشونه‌ای از پولداری شده‌. این که همین چیزها این نگاه اشتباه رو جا انداخته، خودش سطح کیفیت زندگی در ایران رو نشون میده. معمولا در این مواقع به کالایی که خریده شده، دقت می‌شه. اما به این دقت نمی‌کنند که برای یک کالای معمولی، یا قید خیلی چیزهای دیگه زده شده، یا پول چند ماه کار کردن؛ شده یک کالای معمولی. با توجه به مدل فقر، ۹۰ درصد از جامعهٔ ایران فقیره. همچنین در این مدل فقر چون پول ارزش خودشو از دست داده، کالا ارزش بیشتری پیدا کرده. مردم کوتاه مدت شده‌اند و سعی می‌کنند با همون پولی که دارند چیزی بخرند.

این نوع فقر، آسیب بسیار زیادی به جامعه میزنه. این فقر اجازه نمیده چیزی بیشتر از اینی که هستی؛ باشی‌. دائم موانع بیشتری ایجاد می‌کنه. باید این رو درک کنی و دست از سرزنش کردن خودت برداری.

GifGlass (Thinking)

21 Jan, 20:23


در این تصویر شاهکار، اسلحه روی چاقو، و چاقو تبدیل به قلم شده، و قلم تصویری کشیده که فردی تسلیم شده رو نشون میده.

همینطور که اسلحه وقتی به سمت کسی نشونه گرفته میشه، میتونه کنترلش کنه و به هرچیزی وادارش کنه، قلم هم چنین نقشی رو داره. اما قلم میتونه خطرناک‌تر باشه، چون چیزی به سمتت نشونه گرفته نشده و حس امنیت داری. در واقع میتونه هر لحظه و هرجایی و در هر رسانه‌ای و با هر شکلی باشه و کنترلت کنه. اسلحه با تکیه بر حس ترس، میتونه تعیین کننده باشه. اما قلم با تکیه بر تمام احساسات، میتونه تعیین کننده باشه. یعنی ترس، هیجان، اضطراب، شادی، غم، خشم. و میتونه توسط هرکدوم از این‌ها، به نتیجهٔ دلخواه برسه. میتونه یک آدم تسلیم بسازه، میتونه یک آدم متعصب بسازه، میتونه یک آدم افسرده بسازه، میتونه یک آدم سرخوش بسازه، و میتونه تمام این‌ها رو نوبتی در یک نفر بسازه. قلم؛ هم میتونه اندازهٔ یک اسلحه تمام کننده باشه، هم میتونه اندازهٔ یک چاقو درد داشته باشه، هم میتونه اندازهٔ یک شکلاتی که به بچه میدن، لذت‌بخش و سرگرم‌کننده باشه.

GifGlass (Thinking)

19 Jan, 20:20


از صد سال پیش تا الان، آمریکا چندبار به سقوط نزدیک شده، عمر دلار تموم شده، جنگ داخلی باعث تجزیه آمریکا شده، اقتصادش فروپاشیده، قدرت نظامیش تضعیف شده. از شوروی تا روسیه فعلی، از چین، ونزوئلا، جمهوری اسلامی، و باقی جانوران مشابه، این صدسال تخیل رو تشکیل دادند. از این‌ها، شوروی که اثری ازش نیست. روسیه که از هر طرف گرفتار شده. ونزوئلا و جمهوری اسلامی هم که در لجن فرو رفته‌اند. اما چیزی که این مورد رو جالب‌تر کرده، خود آمریکاست. تو سینماش فیلم از جنگ داخلیِ آمریکا میسازند، فیلم از گندهایی که زدن میسازند، و مخاطب آمریکایی پفک میخره و میره تو سینمایی در آمریکا و فیلمی در مورد نابودی آمریکا تماشا می‌کنه. چه جواب محکم‌تری از این؟ یعنی زور زدنتون و تحلیل‌های روز و شبتون، در نهایت سرگرمی مخاطب آمریکایی خواهد بود. تازه مردم کشور خودتون هم اون‌ها رو با اشتیاق تماشا خواهند کرد. قدرت بزرگتر از این؟ این همون آزادیه. که تمام اون حکومت‌ها بویی ازش نبرده‌اند. آزادی همون چیزیه که آمریکا رو نگه داشته‌‌. بزرگی اسم آمریکا به قدرت نظامی نیست. به همین آزادیه. اون حکومت‌ها همیشه قهرمان‌اند، همیشه پیروزاند، همیشه تصمیمات درستی می‌گیرند. و حکومتی مثل جمهوری اسلامی علاوه بر همهٔ این‌ها، خودشو به خدا هم وصل کرده و مقدس میدونه. فاصلهٔ این حکومت‌ها تا آمریکا، زمین تا آسمونه، چون فاصلشون با آزادی همین اندازه‌ست.

GifGlass (Thinking)

02 Jan, 20:01


گوبلز وزیر پروپاگاندای آلمان نازی، مردی که به هوش بالا در ساخت و ترکیب دروغ‌ها شهرت داره، در بعضی از سخنرانی‌ها از افسانه‌ها برای تأثیرگذاری روی مردم و سربازان، استفاده می‌کرد. در روزهای پایانی حکومت هیتلر، او در سخنرانی‌های خودش در مورد افسانهٔ زیگفرید و اینکه در لحظات آخر آسمان شکافته می‌شه و ستاره‌ای گذر می‌کنه و یکی از مهم‌ترین دشمنان ما خواهد مُرد، می‌گفت.

بعد از اینکه فرانکلین روزولت(رئیس‌جمهور آمریکا) مُرد، گوبلز که همراه هیتلر در پناهگاه بود، به سمت هیتلر رفت و گفت من این رو پیش‌بینی کرده بودم. این همون ستاره‌ای بود که ازش می‌گفتم. یکی از دشمنان مهم ما مُرد. این همان تغییر سرنوشتی بود که همه منتظرش بودیم. ما پیروز خواهیم شد.

تمام این‌ها رو زمانی می‌گفت که شکست آلمان قطعی شده بود، نیروهای آلمان زیر موج بمباران بود. از زمان مرگ روزولت و خوشحالی گوبلز، تا سقوط حکومت هیتلر و خودکشی گوبلز و خانواده‌اش، تنها یک ماه فاصله بود. کسی که مردم آلمان رو سال‌ها مغزشویی کرده بود، خودش غرق در همون پروپاگاندا شد و ارتباطش رو با واقعیت از دست داده بود. چون در سیستم‌های بسته، سیستم؛ دروغ‌‌های خودش رو باور می‌کنه.

GifGlass (Thinking)

01 Jan, 19:02


طی سال‌های اخیر، نوعی توهم عددی بوجود اومد. اونی که یک پراید داشت، وقتی می‌دید ۱۰۰ میلیون اومده روش، حس می‌کرد سرمایه‌اش بیشتر شده. اونی که گوشیه تو دستش شده بود ۵۰ میلیون، حس می‌کرد پولش چند برابر شده. هرکسی؛ هرچیزی که داشت، این توهم عددی رو تجربه کرد. هزار؛ شده بود میلیون‌. میلیون؛ شده بود میلیارد. همین توهم کافی بود تا ذهن‌ها برای چندسال درگیر این اعداد باشه. آدمی که تو زندگیش رقمی بالاتر از ۵۰ میلیون ندیده بود، یهو قیمت خونش شده بود ۲ میلیارد. ذهنِ چنین فردی، این عدد رو نمی‌تونه هضم کنه. برای این فرد، این اتفاق مثل برنده شدن در یک قرعه‌کشیه. تا مدتی دچار حس رفاه کاذب می‌شه.

از طرفی، تورمی که در سال‌های اول داشت تدریجی بالا می‌رفت، در ابتدا رضایت ذهنیِ خوبی برای بخشی از جامعه به همراه داشت. اونی که سکه خریده بود یک میلیون، بعد رفت بفروشه، شده بود هفت میلیون. معلومه که چنین سود و رضایتی براش لذت‌بخشه. معلومه که بدش نمیاد این سکهٔ هفت میلیونی بشه دوازده میلیون. چنین فردی اون پول رو آسون‌ترین پولی می‌دونه که بدست آورده و ذهنش فریب چنین لذتی رو خواهد خورد. مجموع این دو، یعنی توهم عددی و رضایت ذهنی، از سال‌های ابتدای تورم، چند سال برای حکومت زمان خرید. زمانی که طی اون هم جامعه رو گیج کرده بود هم به خیلی چیزها عادتشون داد.

برعکس این توهم در بالارفتن عددها، چند صفر از پول ملی کم کردنه. کاری که حکومت لجن ونزوئلا انجام داد. اونجا هم همین داستانه. اگه قیمت چیزی شده بود 100000 بعد از کم کردن ۴ صفر، می‌شد 10. ذهنی که چنین عدد بزرگی رو تا این حد کوچک می‌بینه، اولین حسی که داره کاهش تورمه. از عدد چاپ شده روی پول‌ها، تا اعدادی که از زبون همه بیرون میاد، تا اعدادی که روی صفحه گوشی‌ نشون میده، تا کمتر شدنِ حجم پول موقع خرید، همشون تا یک مدتی توهم اینو میده که تورم کاهش پیدا کرده و ظاهرا قراره شاهد اتفاقات خوبی باشیم.

می‌بینید که همه‌چیز در مورد ذهنیته. و می‌بینید که چطور می‌تونند ذهن رو به بازی بگیرند.

GifGlass (Thinking)

30 Dec, 16:29


بخشی از سریال «Silo» موضوع کنترل جامعه رو خوب نشون داده. در این سریال، سیستم «تولیدمثل» رو برای بعضی از افراد محدود کرده، اما همزمان بهشون مجوز بچه‌دار شدن هم میده. دستگاهی رو ساخته که برای جلوگیری از بارداریه. زمانی که مجوز بچه‌دار شدن رو میده، افراد اجازه دارند این دستگاه رو از بدنشون خارج کنند تا بتونن شانس بچه‌دار شدن رو داشته باشند. اما تمام این روند، دروغه. از مجوز بچه‌دار شدن، تا بیرون آوردن دستگاه جلوگیری از بارداری. سیستم برای کنترل، هم افراد رو مجبور به پذیرش محدودیت کرده، هم طوری القا می‌کنه که محدودیتی وجود نداره و ما مجوز بچه‌دار شدنتون رو دادیم. اگه نمی‌تونین بچه‌دار بشید، مشکل از خودتونه.

همینطور که قبلا نوشتم، «اُمیدواهی» یکی از گزینه‌های اصلی برای کنترل مردم توسط سیستم‌های تمامیت‌خواه بوده، و همیشه در طول تاریخ تکرار شده. اما چرا امیدواهی خطرناک‌ترین گزینه‌ست؟ چون نه تنها آدم‌ رو منفعل می‌کنه، بلکه نوعی خوش‌بینی احمقانه به همراه داره. حس سرخوشی. حس ایجاد تفاوت. حس اینکه بالاخره داره چیزهایی درست پیش میره‌‌. اما هزارتوی دروغین حکومت‌ها رو تقویت می‌کنه و باعث تأخیر در شناخت عمق فاجعه می‌شه.

GifGlass (Thinking)

26 Dec, 16:08


موشی که در حکومت گربه‌ها زندگی کرده اولین چیزی که باید یاد بگیره، دشمنی گربه‌ها با موش‌هاست. و چیزی که باید درک کنه، قُلدری گربه‌هاست. و چیزی که باید ازش پرهیز کنه، اعتماد به گربه‌هاست. چه موشی در حکومت گربه‌ها، امنیت داره؟

اصلاح‌طلبان و پروپاگاندای اون، در طول عمر جمهوری اسلامی، به جامعهٔ ایران آدرسی که داد این بود که گربه‌ای وجود نداره و همه موشیم. یا اگه گربه‌ای هم هست، از یک گروه جداست که باید سعی کرد ازشون دوری کنیم، و به سمت گروهی بریم که موش‌اند. حالا با موش‌هایی طرف‌اید که نه تنها نمی‌دونند در حکومت گربه‌ها زندگی می‌‌کنند بلکه گربه‌ها رو هم موش می‌دونند. پس وقتی گربه‌ای وجود نداره، قُلدری هم نیست، دشمنی هم نیست، اعتماد هم میشه کرد. این روندی هست که ما طی کردیم تا امروز که اینجاییم. مردمی که باید می‌دونستند هر یک بسیجی؛ همون آلمان نازیه. ابزار شرارته. دزد زندگیه. دزد آزادیه. اما تشویق می‌شدند که با دزد آزادیشون، گفتگو کنند، و فاز این رو بگیرند که ما همه برادریم و وطن خانهٔ همهٔ ماست.

تصور اینکه بشه گربه‌ها رو موش فرض کرد مثل تصور اینه که آلمان نازی رو می‌شد اصلاح کرد. اما وقتی گربه‌ای وجود نداره، پیش‌فرض همه‌چیز موشه. و موش‌ها رو هم یا می‌شه اصلاح کرد یا نیازی به اصلاح خاصی ندارند. پروپاگاندای اصلاح‌طلبان، حکومت رو موش نشون داد، جامعه رو تبدیل به موش کرد، نفرت رو دوستی جا زد، جمهوری اسلامی رو وطن جا زد، بسیجی رو هم‌وطن جا زد، قدرت‌طلبی گربه‌ها رو دفاع از وطن جا زد، پنجهٔ گربه‌ها رو نوازش نشون داد. پس وقتی سال‌ها خواسته‌های جامعه رو به «ورزشگاه رفتن زنان» تقلیل می‌دادند، موش‌ها حس می‌کردند گامی در جهت اصلاحه. گامی در جهت آزادی زنانه. جایی که با خود «زن» مشکل دارند و بالاتر از اون با «انسان» مشکل دارند و بالاتر از اون با «انسان آزاد» مشکل دارند. ما لهستانی‌هایی بودیم که آلمان نازی اونجا رو اِشغال کرد، اما هم مفهوم لهستان رو تغییر دادند هم مفهوم آلمان نازی رو، هم مفهوم اِشغال رو.

GifGlass (Thinking)

23 Dec, 20:56


تصویر بالا، چند روز بعد از فاجعهٔ اتمی چرنوبیل. رژه و جشنی توسط هزاران نفر با گل‌ها و پوسترهای رهبران شوروی، در خیابان‌ها برگزار شد. آدم‌هایی که از چرنوبیل خبر نداشتند و با تنفس مواد رادیواکتیو، به خونه برگشتند. سیستم نه تنها این جشن رو لغو نکرد، بلکه تنها چند روز بعدش مسابقات دوچرخه‌سواری رو هم برگزار کرد تا اون‌ها هم آلوده به خونه برگردند. گورباچف هم غرب رو مسئول بزرگنمایی حادثه اعلام کرده بود. حادثه‌ای که تا سال‌ها بعد قربانی گرفت. برای سیستم تمامیت‌خواه فاجعهٔ اتمی با موارد دیگه تفاوتی نداره. توتالیتر برای اینکه نشون بده همه‌چیز تحت کنترلشه، به هر قیمتی شده باید نشون بده همه‌چیز عادیه.

اما نکته در همین تصاویره. لبخند می‌زنند و عکس رهبران رو در دست گرفتند. غافل از اینکه در سیستمی زندگی می‌کنند که حتی فاجعهٔ چرنوبیل رو نگفته بود و این‌ها رو فرستاد تا جشن بگیرند و همه‌چیز رو عادی نشون بدن. سیستمی که بر پایهٔ دروغ شکل گرفته، بر پایهٔ همین دروغ‌ها تداوم پیدا می‌کنه، و مردمی میسازه که همین دروغ‌ها رو باور می‌کنند و در همین دروغ‌ها زندگی می‌کنند و توسط همین دروغ‌ها زندگیشون بلعیده می‌شه.

GifGlass (Thinking)

22 Dec, 18:30


این ویدئو، تکرار آزمایش (Solomon Asch) است. یک آزمایش ساده که چند خط رو به اعضای گروه نشون میدن و میگه کدوم خط با کدوم برابره. آزمایشی که «فرد» در مقابل «گروه» قرار می‌گیره. این آزمایش در شکل‌های مختلف انجام شده و دو نتیجه ازش بیرون اومده. بعضی‌ها گفتند می‌دونستیم جواب اشتباهه اما نتونستیم در مقابل گروه قرار بگیریم. و خیلی‌ها هم گفتند وقتی چند نفر یک گزینه رو انتخاب کردند، اون‌ها هم متقاعد شدند که اون گزینه، جواب درسته.

این همون «ذهنیت گله‌ای» و «تولید فکر» هست که گفته بودم. چیزی که باید بدونید اینه که در یک سیستم توتالیتر، ما با این پدیده در مقیاس بزرگ طرفیم. ما توسط رسانه‌ها و تحلیلگران و مطلب‌نویس‌های بُنجل محاصره شدیم. که هرکدوم از این‌ها می‌تونن «تولید فکر» کنند. و اکثریت جامعه تحت‌تأثیر همین رسانه‌ها و تحلیلگران‌اند و صدای اقلیت شنیده نمیشه، یا اقلیت هم وارد دام اکثریت میشه. برای همین در سیستم توتالیتر، «قدرت تشخیص» از بین رفته، چون جای «فکر کردن» با «چطوری فکر کردن» تغییر کرده. و خوراک این «چطوری فکر کردن» با دنبال کردن رسانه‌ها و افراد بُنجل، تأمین میشه. و نتیجه‌اش درجا زدنِ جامعه‌ست.

GifGlass (Thinking)

18 Dec, 20:11


ما در نقطه‌ای زندگی می‌کنیم که جامعهٔ ما رو مدت‌هاست به «فلاکت» عادت داده‌اند. و برای اینکه بدونید عادت به فلاکت چقدر تصویر ترسناکی داره و عادت بهش چطوری نقطه پایانی نداره، براتون مثال میزنم:

امروز اعلام شده سه روز در هفته و هر روز ۳ ساعت برق ندارید. ماه بعد اعلام میشه پنج روز در هفته و هر روز ۶ ساعت برق ندارید. حالا یک عادت جدید به این فلاکت ایجاد شده. شما دیگه دنبال قطع نشدنِ برق نیستی. دنبال اینی که «برق کمتر قطع بشه» دنبال اینی که «حداقل ساعت قطع برق رو دقیق بهت بگن». دنبال اینی که اگه برق نیست، حداقل اینترنت باشه. اگه اینترنت نیست، حداقل آب باشه. اگه آب نیست، حداقل گاز باشه. اگه گاز نیست، حداقل روزی ۲ ساعت برق باشه. زندگیت رو با فلاکت جدید تطبیق میدی. همینطور که یکی چند سال قبل خونه‌ای در مرکز شهر اجاره کرده بود، بعد میاد پایین‌تر اجاره می‌کنه، بعد خیلی دورتر از شهر. پس یک عادت جدید به فلاکت شکل گرفته. همینطور که حجم مواد غذایی در سبد خرید کمتر می‌شه. روزی؛ گوشت رو هفته‌ای دو بار می‌خوردی بعد شد هفته‌ای یکبار. بعد ماهی یکبار. بعد حذف شد. پس عادت جدیدی به فلاکت شکل گرفته و تطبیق جدیدی نسبت به شرایط. اما بین این عادت‌ها، شکل زیست یک جامعه تغییر کرده. زندگی‌ها فروپاشیده‌اند.

جامعه‌ای که عادت کرده برای مرغ تو صف بمونه، برای سیب‌زمینی تو صف بمونه، شیر‌خشک رو بهش با کارت ملی بدن، می‌تونه برای هفته‌ای چند سطل آب هم تو صف بره، می‌تونه برای دریافت سهمیه‌ای از برق و گاز هم تو صف بره، می‌تونه برای دریافت برنج هم تو صف بره، می‌تونه برای دریافت چند قرص سرماخوردگی هم تو صف بره. این؛ اون تصویر ترسناکیه که باید بدونید. در چنین وضعیتی برای عادت به فلاکت نقطه پایانی نیست. باید جامعه از این باتلاقِ عادت به فلاکت، بیرون بیاد!

GifGlass (Thinking)

15 Dec, 21:09


سه پوستر از پروپاگاندای شوروی.

تصویر اول: مادر و دخترش در صف خرید. مادر به پول‌ها نگاه می‌کنه و پول کافی برای خرید شیر نداره. روی پوستر نوشته: حدود ۲۰ میلیون آمریکایی توانایی خرید بیشتر از یک لیتر شیر در ماه، و مصرف بیش از ۶ کیلوگرم گوشت را ندارند. پُشت سر این زن، مردی با ظاهری فریبکار و ثروتمند به تصویر کشیده شده و نوشته‌ای روی پوستر هست که میگه: آنجا همه‌چیز برای ثروتمندان است. ما اینجا تلاش کرده‌ایم ثروت و فراوانی برای همه باشد. پروپاگاندا برای فقیر نشان دادنِ مردم در آمریکا و ثروتمند بودنِ مردم در شوروی. پروپاگاندا برای خوب جلوه دادنِ سوسیالیسم در شوروی. بد جلوه دادنِ کاپیتالیسم در آمریکا.

تصویر دوم: پروپاگاندا مربوط به بهداشت و درمان در آمریکا. پزشک به دیگران می‌گوید چرا به بیمار هزینهٔ جراحی رو گفتید؟ حالا بیمار عصبی شده و نمیشه آرومش کرد.( از هزینهٔ بالای درمان شوکه شده)

تصویر سوم: فاشیست‌ها و خلافکاران به دیوار حمله کردند و وجود دیوار باعث شده نتونن به آلمان شرقی وارد بشن و منافع و امنیت مردم به خطر نخواهد افتاد. دیوار فقط برای حفاظت از شما ساخته شده. پروپاگاندا برای توجیه ساخت دیوار برلین.

GifGlass (Thinking)

14 Dec, 19:29


این پستی که رپیلای شده در مورد آلودگی هواست، دقیقا یکسال قبل گذاشته بودم. پستی بود برای تست؛ تا سال بعد دوباره بهش برگردم.

«چرخهٔ تکرار» امسال بازهم تکرار شد. دوباره عده‌ای در حال تعجب از شدت آلودگی هوا هستند. عده‌‌ای از اینکه شهرهای ایران از آلوده‌ترین شهرهای جهان شدند، در حال تعجب‌اند. عده‌ای در حال تحلیل‌‌اند. عده‌ای از میزانِ مرگ بر اثر آلودگی، تعجب می‌کنند. مشکلی که سال‌هاست وجود داره و عاملش چیزی نیست جز وجود جمهوری اسلامی، اما بخشی از این جامعه هنوز تعجب می‌کنه. و هنوز تحلیل براش ارائه می‌شه. چه چیزی رو تحلیل می‌کنی؟ از چه چیزی داری تعجب می‌کنی؟

این یک نمونه‌ برای انواع موضوعات دیگه‌ست. خیلی چیزها در همین وضعیته. دلایلش رو هم قبلا نوشتم. این از اون چیزهاست که باید جلوی چشمتون باشه تا عمق وضعیتی که در این کشور جریان داره رو ببینید‌.

https://t.me/GifGlass/4707

GifGlass (Thinking)

14 Dec, 14:43


هانا آرنت و واتسلاو هاول(رهبر انقلاب چکسلواکی) دو تا کلید طلایی برای درک مهم‌ترین موارد، داده‌اند.

هاول از زیستن در دایرهٔ دروغ میگه. از افرادی که در حکومت کمونیستی با چسباندنِ پوسترها و شعارهای حکومتی در محل کارشان؛ در راستای اهداف حکومت فعالیت می‌کنند. مثل افرادی در جامعهٔ ایران که پوسترهای رهبران جمهوری اسلامی رو در مغازه‌‌های خودشون قرار می‌دادند. هاول میگه: «این حرکت یعنی ما دنبال دردسر نیستیم» و همزمان به گسترش دروغ و قدرت اون حکومت کمک کرده‌اند. خیلی از این‌ها حتی با اون شعارها و پوسترها موافق هم نیستند.

آرنت از «حیوان اقتصادی یا مورچهٔ کارگر» میگه. انسانی که کُنشگری رو از دست داده و تمام ابعاد زندگیش خلاصه شده در روزمرگیِ زندگیش. همون افرادی که در جامعهٔ ایران میگن: «ما سیاسی نیستیم. ما رو چه به سیاست». یعنی اگه یکی خواننده‌ست همین که بذارن بخونه، کافیه‌‌‌. اگه کاسبه همین که بذارن کاسبی کنه، کافیه. دیگه اینکه در چه شرایطی هستیم، مهم نیست. و مشکل اینجاست که زندگی در چنین حکومت‌هایی؛ صفر تا صدش وابسته به سیاسته. و حیوان اقتصادی، چیزی جز ضربه زدن به جامعه و افزایش قدرت حکومت نیست.

GifGlass (Thinking)

11 Dec, 20:13


دستگاه پروپاگاندای یک حکومت تمامیت‌خواه به این شکل در تمام جهت‌ها فعالیت می‌کنه.

۱- امثال رائفی پور‌ها در راستای ساخت دنیای دروغین برای بسیجی‌ها و عرزشی‌ها و جذب نیروهای جدید. پروپاگاندا در موضوعات: توهم قدرت، ترویج خرافات. ایدئولوژی.

۲- امثال ظریف‌ها در راستای سفید‌شوییِ جنایاتِ همون بسیجی‌ها و عرزشی‌ها. نشان دادنِ یک تصویر عادی از جمهوری اسلامی به جهان، نشان دادنِ تصویر یک فرد ملی در راستای منافع ملت.

۳- امثال مدیری‌ها و فردوسی‌پور‌ها در راستای عادی‌سازی فلاکت، تبلیغ برای شرکت در سیرک انتخابات‌ها، نرمال نشان دادنِ یک حکومت توتالیتر، بازوی تولید سرگرمی، تقلیل دادنِ خواسته‌های جامعه، دادن آدرس‌های غلط، گره زدنِ جمهوری اسلامی به ایران، توجیه شَر.

تفاوت نوع پروپاگاندای رائفی‌پورها با بقیه در اینه که حکومت از این نوع پروپاگاندا داره تغذیه میشه. همونطور که قبلا گفتم در سیستم‌های بسته، خود سیستم اسیر پروپاگاندای خودشه، تا جایی که تحلیل‌های دروغ و احمقانه به حد جنون‌آمیزی باورش میشه و در همون مسیر ادامه میده. پروپاگاندای نوع سوم، بیشترین سود رو برای این حکومت‌ها داره. و عمیق‌ترین آسیب رو به جامعه میزنه.

GifGlass (Thinking)

10 Dec, 16:04


تاریخ خیلی چیزها رو یادآوری می‌کنه، یکی از اون‌ها اینه: ملتی که حق و حقوقش رو فراموش کنه، ملتی میشه که به حداقل‌ترین‌ها راضی خواهد شد. و ملتی که حداقل‌ترین‌ها رو کافی بدونه، در رسیدن به همون هم موفق نخواهد شد. و امروز جامعهٔ ایران از جنس همون ملت‌هاست. و این چیزیه که برای آیندهٔ ایران خطرناکه. برای همین مهم‌ترین چیزی که باید درک کرد، مفهوم آزادیه.

امروز در ایران، آزادی؛ با پوشش آزاد، تعریف می‌شه. با اینترنت آزاد، تعریف می‌شه. یعنی با ابتدایی‌ترین حقوق انسانی. به دلیل تحت‌فشار بودن، جنس خواسته‌های جامعه هم به نانِ شب رسیده. تعریف آزادی در «حجاب» «اینترنت آزاد» «حقوق زنان» « مالیات کمتر» اشتباه و خطرناکه. تمام این‌ها حق انسانیه. نه چیزی که به جامعه‌ای به عنوان آزادی داده بشه. از طرفی در سیستمی زندگی کردیم که از دلِ اون، افرادی با ضدآزادی‌ترین رفتار رشد کرده‌اند. مجموع این‌ها زنگ خطری برای آیندهٔ ایرانه. زنگ خطری از جنسِ در تله افتادن. اینجا در هر ادارهٔ دولتی، هر پُشت‌میز نشینی احساس پادشاهی داره. و هر فردی جلوی این‌ها، حس رعیت بودن. و این رعیت بودن رو پذیرفته. اینجا افرادی وجود دارند که دولت‌ پرست‌اند. حاضرن تمام اختیارات رو به دولت واگذار کنند و دولت تصمیم بگیره چی بهشون بده چی بهشون نده، این‌ها به بردگی عادت کرده‌اند، و عده‌‌ای از این‌ها؛ همون روشنفکران فیک‌اند. اینجا سلبریتی‌هاش چیزی بیشتر از یک آدم معروفند، یک اسطوره‌اند، و به بنجل‌ترین آدم‌ها اعتبارات سنگینی داده شده، و حرف همین بنجل‌های معروف، خریدار زیادی داره. و این خریدار بودن؛ می‌تونه افکار عمومی رو به سمت اشتباهی هدایت کنه.

آیندهٔ ایران مربوط به مفهوم آزادی، مالکیت، نظم، و قانونه. یعنی تمام چیزهایی که در این حکومت به لجن کشیده شده‌اند. برای آیندهٔ ایران تله‌های زیادی وجود داره. نباید گذاشت آزادی رو به چیزی گره بزنند.

https://t.me/GifGlass/4938

GifGlass (Thinking)

08 Dec, 15:46


ترامپ در این توییت تمام وضعیت رو خیلی واضح و ساده گفته. همون چیزهایی که قبلا گفته بودم.

میگه: اسد سقوط کرد. پوتین دیگه علاقه‌ای به حمایت ازش نداشت. روسیه هزاران سرباز در جنگ اوکراین از دست داد. روسیه و جمهوری اسلامی در وضعیت ضعیفی قرار دارند. اوکراین میخواد معامله کنه و اون‌ها هم سربازان و غیرنظامیان زیادی از دست داده‌اند.

در واقع روسیه در باتلاق اوکراین گیر کرد، وضعیت اقتصادش بدتر شد. اسد چتر امنیتی روسیه رو از دست داد. اسد سقوط کرد. جمهوری اسلامی شرارت خودش رو با شرارت پوتین گره زد. پوتین پای جمهوری اسلامی رو به جنگ اوکراین کشید. حملهٔ ۷ اکتبر به اسرائیل اتفاق افتاد. اسرائیل با برتری نظامی، جمهوری اسلامی رو در منطقه ضعیف کرد. جمهوری اسلامی موشک‌ها رو پرتاب کرد. نقطه ضعفش مشخص شد. بازدارندگیش از بین رفت. در منطقه کاملا شکست خورد. تمام ابزار امتیازگیریش از دست رفت. اوکراین دفاع کرد. پوتین گرفتار شد. اوکراین قربانی شد. و الان دنبال بیرون اومدن از جنگه. پوتین هم دنبال خلاص شدن از این وضعیته. ترامپ هم از موضع قدرت، دنبال پایان جنگ و معامله‌ست و با این جمله پوتین رو خطاب قرار داده: اکنون زمان عمل است.

GifGlass (Thinking)

06 Dec, 16:24


در شوروی، روندی در پروپاگاندا وجود داشت که جامعه رو بی‌ارزش و بی‌لیاقت جلوه می‌داد. به این شکل که اگه مشکلی وجود داشت، یکی از افراد همون جامعه پشت ماجراست، که یعنی یکی از خودشون داره به خودشون گند میزنه. این در حکومت‌های توتالیتر(تمامیت‌خواه) یک روند ثابته. در این روند، خطی در پروپاگاندا و مغزشویی وجود داره که «همه‌چیز تقصیر مردمه». هر ایرانی از ابتدای زندگیش تا همین لحظه، زیر بمباران این مغزشویی بوده. از فیلم و سریال‌ها تا لابه‌لای خبرها و حرف‌ها؛ این به جامعه منتقل شده. تا جایی که خود مردم تبدیل به سربازان حکومت شدند.

در همون سریال‌ها؛ خطی دنبال می‌شد که مردم زیاد آب، برق، و گاز مصرف می‌کنند و باید صرفه‌جویی کنند. یا اگه قاچاقچی وجود داره، صرفا یک خلافکار از خود جامعه‌ست. همینطور که آدم‌هایی رو در قالب «سلطان سکه و دلار» معرفی می‌کردند. همینطور که کولبران رو عامل بی‌نظمی و قاچاق‌های بزرگ نشون میدن. همینطور که کانال‌های تلگرامی رو عامل تعیین‌کننده در قیمت دلار نشون می‌دادند. همینطور که عامل بهم ریختن نظم بازار و سرمایه رو، دلالان معرفی می‌کنند. تمام این‌ها یعنی فرد یا افرادی از خود جامعه، پُشت ماجراست و مقصر مردم‌اند. همه‌چیز برمی‌گرده به مردم. چیزی سازمان‌یافته نیست و سیستم مشکلی ایجاد نکرده. این یعنی ببینید یکی از خودتون داره خراب‌کاری می‌کنه. یکی از خودتون هرکاری دلش خواسته کرده. یکی از خودتون غرق در کثافته. و این یعنی خودتون بی‌لیاقت‌ و بی‌ارزش‌ هستید. شما به هر طرفی نگاه کنید، تأثیرات عمیقِ این مغزشویی رو در جامعهٔ ایران می‌بینید.

پروپاگاندای «مردم مقصراند» یک سمت دیگه‌ای هم داره، که به زندگی شخصی مربوط می‌شه. به جامعه القا می‌کنند اگه نمی‌تونی به چیزهایی که می‌خوای؛ برسی، مقصر خودتی. برای همین آدم‌‌ها و روایت‌هایی رو جلوی چشم جامعه قرار میدن تا اون‌ها رو ببینه و خودش رو سرزنش کنه. روایت‌هایی از موفقیت و انگیزه. جامعهٔ ایران حتی نمی‌دونه این کار، یک پروپاگانداست.

در سیستم‌‌های تمامیت‌خواه، چیزی که مردم در اون مقصراند، وجود همون حکومته. اجازه به رشد و همراه شدن با همون حکومته.

GifGlass (Thinking)

02 Dec, 19:11


در این تصویر، نازی‌ها؛ یهودیان رو مجبور کرده‌اند کف خیابون رو تمیز کنند و دیگران هم مشغول تماشا هستند. کشتار میلیون‌ها یهودی توسط نازی‌ها، اینطوری شروع شد. نازی‌ها اول یهودیان رو مقصر همه‌چیز جلوه دادند، بعد به اون‌ها برچسب زدند، بعد مردم آلمان همراهی کردند، بعد یهودیان تحقیر شدند، بعد تَن به کار اجباری دادند، بعد طرح‌هایی تصویب شد که منجر به فقیر شدنِ یهودیان شد، بعد اموالشون رو دزدیدند، بعد خونه‌هاشون به آتش کشیده شد، بعد کتک خوردند، بعد به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده شدند، بعد به سمت اردوگاه‌های مرگ رفتند. آلمانی‌ها با «شَر» همراه شدند و یهودیانی که از همون لحظهٔ تحقیر شدن، فکر می‌کردند همه‌چیز در همون نقطه باقی خواهد ماند، و هرچه جلوتر رفتن باز هم گفتند همه‌چیز همین‌جا تمام خواهد شد.

آزادی توسط حکومت‌ها «کم کم» گرفته می‌شه. بعد که پذیرفته شدند، آزادی‌های بیشتری هم گرفته خواهد شد. تمام این حکومت‌ها وقتی با جامعه‌‌ای تسلیم روبرو باشند، مانعی سر راهشون نیست. مقاومت در برابر اهداف این حکومت‌ها برای هیچکس یک انتخاب نیست، یک ضرورته. تسلیم نشدن یک گزینه نیست، یک ضرورته.

GifGlass (Thinking)

30 Nov, 20:11


خُب همونطور که قبلا گفتم، لجن‌های آخوندی در پوشش چیزی به نام «قانون حجاب» دنبال «سیستم کنترل و اعتبار اجتماعیِ چین» هستند. که البته اینجا فقط موضوع کنترل نیست، موضوع هم پول و هم کنترله. اکثر این مثلا قانون، روی دریافت پول بنا شده. دست گذاشته‌اند روی چیزی که می‌دونن جامعه بیشترین فشار رو از همون نقطه داره دریافت می‌کنه.

شدیدترین تورم رو ایجاد کردی، مردم رو تحت فشار تورمی گذاشتی، از همه‌جا داری مالیات می‌گیری، فقر رو به جامعه تحمیل کردی، بعد میای از طریق پول؛ که فشار تورمی رو بیشتر می‌کنه، و میدونی در این مورد آسیب‌پذیرتر شده‌اند، مردم رو تهدید به زدنِ جیبشون می‌کنی تا بیان زیر چتر کنترلت. تا درگیری‌های بیشتری از مردم با مردم تولید کنی. جنگ همه‌جانبه با مردم در کشور خودشون، که توسط کفتاران اِشغال شده.

GifGlass (Thinking)

29 Nov, 18:27


از مقایسهٔ این دو نفر در سال ۵۷، میشه به خیلی چیزها رسید. اولی میگه: افتخار می‌کنم رأی میدم، چون «ایده‌ام همینه». دومی میگه: نه رأی نمیدم. من اصلا نمی‌دونم جمهوری اسلامی چیه! حتی یک توضیحی هم وجود نداره.

برگردیم به حرف اولی. «میگه ایده‌ام همینه». یعنی چیزی که مشخص نیست چیه و توضیحی براش وجود نداره، ایدهٔ این آدمه. یعنی یک آدم پوچ با ایدهٔ پوچ که به یک چیز پوچ، با افتخار رأی داده. اما تمام این حماقت رو در فرم «آدمی باشعور که متفکر است» انجام میده. این آدم و جمله‌ای که گفت، نشانگر تمام روشنفکران قلابی و چپ‌ها در همون انقلابه.

دوباره برگردیم به نفر دومی. این آدم بدون اینکه این حکومت رو ببینه، در این حکومت زندگی کنه، میدونه با چیزی احمقانه طرفه. امثال این آدم فقط از جامعهٔ ۵۷ جلوتر نبودند، بلکه از جامعهٔ ۶۷، جامعهٔ ۷۷، جامعهٔ ۸۷ و جامعهٔ ۹۷ هم جلوتر بودند. تا همین چند سال پیش در این جامعه حرف از این بود که جمهوری اسلامی کج است یا راست. بالایش اگر خوب نیست، برویم به سمت پایین‌اش. و این حرف‌ها از آدم‌هایی بود که در این جامعه زندگی کرده بودند. اما خُب معمولا افرادی که از میلیون‌ها نفر جلوترند، جدی گرفته نمی‌شوند!

GifGlass (Thinking)

27 Nov, 21:14


فیلم در مورد شخصیتی به نام «ترومن» است که در یک جزیرهٔ کوچک و ساختگی، زندگی میکنه. زندگیِ ترومن از دوران نوزادی توسط یک شرکت؛ تبدیل به یک برنامه شده. برنامه‌ای که ۲۴ ساعته برای مردم پخش میشه. تمام موارد زندگیِ ترومن دروغه و همه نقش بازی می‌کنند. در فیلم سه شخصیت وجود داره که نقش کنترلگر و متقاعدکننده رو برای ترومن بازی می‌کنند. یعنی مادر، همسر، و دوست. این سه نفر باید ترومن رو در دنیای دروغین نگه دارند و سعی کنند به چیزی غیر از روزمرگی و عادت‌های همیشگی، فکر نکنه.

مثل تمام حکومت‌های تمامیت‌خواه، اینجا هم نقش اصلی رو «ترس» بازی می‌کنه. ترس‌هایی که از کودکی برای ترومن طراحی شده و با اون‌ها بزرگ شده. وظیفهٔ این ترس‌ها اینه که ترومن رو منفعل کنه و نذاره به خروج از جزیره فکر کنه. بزرگترین ترس، ترس از آبه. ترسی که از خاطره‌ای ساختگی در دوران کودکی بجا مانده. خاطره‌ای که ترومن در اون قایقی رو در دست داره و باعث شده پدرش غرق بشه. ترس‌هایی که برای کنترل ترومن طراحی شده، همه‌جا هستند. در بخشی از فیلم؛ ترومن قصد داره با هواپیما از جزیره خارج بشه، پوستری روی دیوار قرار داره که تصویرِ برخورد صاعقه با هواپیماست؛ و روی اون نوشته: «ممکنه برای شما هم اتفاق بیفته». در قسمتی دیگه از فیلم؛ برنامه‌ای از تلویزیون پخش میشه که در مورد «ترک نکردن خونه‌ست» و پیام‌هایی که برای کنترل ذهن لابه‌لای حرف‌های معمولی گنجانده شده. مادر در بخشی دیگه از فیلم؛ با یادآوریِ خاطرهٔ ساختگی در مورد غرق شدن قایق، در حالی که نشون میده نمیخواد «سرزنش» کنه، اما با یادآوری در مورد مقصر بودنِ ترومن، در اصل نقش سرزنش کننده رو بازی می‌کنه. سرزنشی که منجر به «ناامیدی و کنترل ترومن» میشه.

رئیس شرکت و کسی که خودش رو «خالق» میدونه، در بخشی از فیلم میگه: «ما حقیقتِ دنیا رو با اون چیزهایی که به ما ارائه شده، می‌پذیریم.» این جمله یعنی تا زمانی که دنبال کشف حقیقت نباشیم، با همون پیش‌فرض‌هایی که از کودکی داشتیم، رشد می‌کنیم، یعنی یک زندگیِ دیکته شده و دروغ. زندگیِ ترومن که ۲۴ ساعته در حال پخشه، تبدیل به بزرگترین سرگرمی برای مردم شده، یعنی یک کنترل دو طرفه. هم کنترل ترومن، هم به وسیلهٔ تماشای زندگیِ ترومن، بقیه رو با سرگرمی، کنترل کردن. مردمی که ترومن رو تماشا می‌کنند، هیچ احساس گناهی ندارند. این یعنی همراهی کردن با «شَر» و پذیرفتن دروغ. در بخشی از فیلم، وقتی برنامهٔ ترومن برای همیشه قطع میشه، دو نفر میگن: «ببین تلویزیون برنامهٔ دیگه‌ای نداره» یعنی مردمی که جز سرگرمی به چیز دیگه‌ای اهمیت نمیدن.

در فیلم، همه به جز یک دختر، دنبال توجیه این شَر هستند و هرکسی با بهانه‌ای؛ اتفاقی که برای ترومن افتاده رو «عادی» جلوه میده. کسی که خودش رو «خالق» میدونه، تا آخرین لحظه به ترومن القا میکنه که «تو می‌ترسی». اما ترومن با غلبه بر ترس، غلبه بر افراد کنترلگر، به سمت کشف حقیقت میره. و گامی محکم برای رسیدن به آزادی برمیداره.

GifGlass (Thinking)

27 Nov, 21:14


این ویدئو بخش‌هایی از فیلم مهمِ نمایش ترومن(The Truman Show) است. فیلمی که خیلی خوب موضوعاتی مثل توتالیتاریسم( تمامیت‌خواهی) و کنترل ذهن رو به تصویر کشیده. باید اول ویدئو رو ببینید و بعد مطلب مهم بعدی رو که در موردش نوشتم بخونید ⬇️

GifGlass (Thinking)

25 Nov, 18:18


در باب موضوع توهم و عادی سازی. این داستان: شوخی با قطع برق.

GifGlass (Thinking)

25 Nov, 17:12


جنگ روسیه و اوکراین برنده‌ای نداره. اما یک قربانی داره که اون مردم اوکراین‌اند. و یک بازنده داره که اون مردم روسیه‌اند. و یک شکست خورده داره که اون پوتینه. جنگی که قرار بود هفتهٔ اول تموم بشه، فاتح میدان روسیه باشه، و پوتین لقب پادشاه جدید رو بگیره. اما چند سال طول کشید، روسیه در لجن فرو رفت، و پوتین به خفت افتاد. جنگی که قرار بود ارتش روسیه تمام‌کننده‌اش باشه، اما از کره‌شمالی سرباز گرفت، اون هم سربازانی که دنیا رو ندیده‌اند و گوشی به دست پورن تماشا می‌کنند. جنگی که قرار بود ساده به پایان برسه، اما پوتین دوباره و برای چندمین بار تهدید به هسته‌ای کرده. و هربار منتظره این تهدید کارساز باشه و همه بترسند و همه جدی بگیرند و همه تسلیم شوند. این وسط بعضی‌ها هم منتظر حماقت پوتین‌اند. حماقتی که عواقب سنگینی برای روسیه خواهد داشت.

از اینکه اشرار در رسیدن به اهدافشون کاملا موفق نشدند، باید مقاومت اوکراین رو ستایش کرد. چون اگه اشرار به هرچی می‌خواستند می‌رسیدند؛ بقیهٔ حکومت‌های اشرار وقیح‌تر می‌شدند. اما با وجود همهٔ تحقیرها، قُلدرهای خلافکار در روسیه؛ در آخر اسم تمام این‌ها رو موفقیت تاکتیکی خواهند گذاشت‌!!

GifGlass (Thinking)

24 Nov, 16:02


در یک جامعهٔ بسته که هیچکس خودش نیست، باز همه تعجب می‌کنند که چرا دروغ انقدر زیاده. و دروغ رو فقط در «حرف» می‌بینند. والدینی که می‌ترسیدند مبادا بچه‌‌شون ببینه این‌ها دست همدیگه رو گرفته‌اند، مبادا ببینه پدر به مادر محبت می‌کنه، اما صحنه‌های دعواشون همیشه جلوی چشم بچه بود، آیا یک زندگی واقعی داشته‌اند؟ این والدین، محبت رو «سانسور» کرده‌اند. این والدین، بخشی از چیزی که باید بچه یاد می‌گرفت رو انکار کرده‌اند. نویسنده‌ای که وقتی می‌نوشت، طوری می‌نوشت که طبق دستور حکومت باشه، و این دستور رو پذیرفته بود؛ در واقع نه نویسنده بود نه چیزی نوشته بود. وقتی تو مدرسه بچه‌ها رو مجبور می‌کردند نماز بخونن؛ در حالی که بچه‌ها فقط می‌خواستن زودتر برن خونه، اون نماز خوندن، دروغ بود. وقتی پدری؛ دخترش رو مجبور می‌کرد طوری لباس بپوشه که اون میخواد، اون لباس پوشیدن، دروغ بود. دانشگاهی که چیزی به کسی اضافه نمی‌کرد جز مدرک، دروغ بود. کتاب‌هایی که نمی‌خواستی بخونی و می‌گفتن برای نمره لازمه، اون کتاب خوندن، دروغ بود. حرف‌هایی که باید گفته می‌شد، اما طور دیگه‌ای گفته شد، دروغ بود. گزینه‌هایی که تو فرم‌های استخدام پُر می‌شد، دروغ بود.

اینکه می‌گیم اینجا زیاد دروغ میگن، خیلی ملوس به نظر میاد و خودش انکار واقعیته. چون همه تصویری که از این دروغ ارائه میدن، به «حرف‌های دروغ» مربوط میشه. اما اینجا خود «زندگیه» که بر اساس دروغ شکل گرفته. وقتی زندگی بر این اساس شکل گرفته، یعنی هیچکس خودش نیست، و وقتی هیچکس خودش نیست، یعنی «خودش»، بزرگترین دروغه. دروغی که قراره تبدیل به نمایش بشه. نمایشی از عشق، سواد، صداقت، غیرت، اعتقادات، حریم‌خصوصی، احساسات، احترام، و هرچیزی.

GifGlass (Thinking)

22 Nov, 13:31


در آلمان شرقی، وقتی مردم از سمت مرز مجارستان تغییراتی رو دیدند، تصمیم گرفتند فرار کنند. ماشین رو وسط خیابون خاموش کردند، بدون لحظه‌ای تردید، بدون اعضای خانواده و بدون سرمایه؛ همه‌چیز رو رها کردند و فقط فرار کردند. برای آدمی که در کشوری نرمال زندگی کرده؛ این لحظات خیلی غیرواقعی به نظر میاد. اما برای اونی که تو چنین حکومتی زندگی کرده، همون فرار؛ واقعی‌ترین چیزیه که تو زندگی داشته. و مدت‌ها به این فرار فکر کرده. فرار از زندانی به وسعت یک کشور برای تجربهٔ یک زندگیِ معمولی در یک کشور آزاد.

در خاطرات مردی که در آلمان شرقی زندگی کرده بود و بعد به آلمان غربی گریخت، و دختری که از کره‌شمالی فرار کرده بود، یک جملهٔ مشترک وجود داشت و اون جمله این بود: «وقتی در یک کشور آزاد زندگی کردم، تازه فهمیدم همهٔ عمری که گذشت، می‌تونست طور دیگه‌ای بگذره».

این جمله رو بعضی از ایرانی‌ها که مهاجرت کردند، خوب فهمیده‌اند. و تعدادی از همین آدم‌ها بیشتر از مردمِ داخل ایران، برای همین مردم، نگران و ناراحت‌اند. چون می‌دونن چه چیزهای معمولی از این مردم گرفته شده، و چه چیزهایی رو می‌تونن داشته باشند.

📽 The Wall-A World Divided

GifGlass (Thinking)

21 Nov, 15:43


.

این چهار مطلبی که قبلا نوشتم رو همتون باید بخونید تا به یک درک درست از شرایطی که امروز داریم، برسید:

اول:
مهران مدیری و عادی‌سازیِ فلاکت

https://t.me/GifGlass/4968

دوم:
تورم تدریجی برای عادت به تورم

https://t.me/GifGlass/4890

سوم:
توهم و عادی‌سازیِ تورم در فضای مجازی

https://t.me/GifGlass/4864

چهارم:
جامعهٔ غرق در انواع سرگرمی و انحراف افکار عمومی

https://t.me/GifGlass/4998

GifGlass (Thinking)

21 Nov, 13:05


اول پست ریپلای شده رو بخونید. از اون پست ۲ ماه می‌گذره. حالا به این تصاویر نگاه کنید و افزایش قیمت‌های نوبتی رو که در این ۲ ماه انجام شده، بببنید. همون چیزی رو می‌بینید که در اون پست نوشته بودم.

اتفاقی که در این چند ماه افتاده، قدرت خرید جامعه رو بسیار کمتر کرده. اما جامعه چنین چیز وحشتناکی رو نمیتونه اونطوری که باید درک کنه. چرا؟ چون تورم رو سال‌هاست تدریجی به خوردش داده‌اند.

و نگاه کنید به فضای شبکه‌های اجتماعی، کجای این فضا، این موارد مهم رو می‌بینید؟ چند درصد از این فضا، به این موارد تعلق داره؟ بیشترین درصد از این فضا، مربوط به همون چرندیاتی میشه که در شکل «سرگرمی» دیده میشه. یک فضای احمقانه و توهمی که ربطی به شرایط ایران نداره.

GifGlass (Thinking)

20 Nov, 17:46


عنکبوت‌ها اول تار می‌بافند، بعد کمین می‌کنند، بعد شکار رو در تله می‌اندازند، بعد تقلا کردنِ شکار رو تماشا می‌کنند، بعد ضربه می‌زنند. حکومت توتالیتر یک فرایند عنکبوتی داره. تارهای این عنکبوت همه‌جا گسترش پیدا کرده. جامعه طعمهٔ تارهای این عنکبوته و مستقیم از مردم تغذیه می‌کنه و همه‌چیز توسط این عنکبوت مصادره شده. برای اینکه عنکبوت همه‌چیز رو از دست بده، باید طعمه‌ها رو ازش گرفت. تارهای بدون طعمه، هرچقدر هم محکم بافته شده باشند، بدون طعمه ارزشی ندارند.

وقتی تا آدامسی که داری می‌خوری مالیات داره و پولش میره تو جیب همایونی، یعنی باید جیب همایونی رو ازش گرفت. برای اینکه جیب همایونی رو بگیری، باید نیروی کار رو ازش بگیری. و برای اینکه نیروی کار رو بگیری، باید مردم رو ازش بگیری. باید خیلی شفاف به این مردم گفت: اون چیزی که باید از این حکومت گرفت، پوله. و اون چیزی که منجر به پول میشه، مردم‌اند. و مردم همون طعمهٔ عنکبوت‌اند. و عنکبوت بدون طعمه، هیچی نیست. وقتی آمریکا فروش نفت رو ازشون می‌گیره، مردم باید نیروی کار رو ازشون بگیرند. باید تا جایی ازش نیرو گرفت که شهر تبدیل به شهر ارواح بشه. همه‌چیز قفل بشه.

در این ساختار عنکبوتی، خیلی از این طعمه‌ها(مردم) مطیع‌اند، می‌ترسند، باوری ندارند. تارهای چسبندهٔ عنکبوت چنان به ذهنشون چسبیده و چنان ذهنیت تسلیمی دارند که خودشون از قبل دست‌ها رو بالا برده‌اند، تسلیم تارها شده‌اند، و منتظرند که شکار شوند. ساختار عنکبوتی توتالیتر، باید با بزرگترین چالش‌ها از سوی مردم روبرو بشه. باید بزرگترین ضربه‌ها رو بخوره. باید مردم متوجه باشند در جنگی هستند که اگه جدی نگیرند، محکم نباشند، تارها همه رو خفه خواهد کرد. اگه احساسی برخورد کنند و منطق همچنان خاموش باشه، فقط تارهای عنکبوت رو تقویت کرده‌اند.

GifGlass (Thinking)

17 Nov, 13:56


۱- لخ‌والسا، رهبر انقلاب لهستان، جمله‌ای به لهستانی‌ها گفت: اگه بازداشت شدید، کاری کنید مردم بفهمن که شما رو زندانی کرده‌اند. اگه غیر از این باشه، زندان رفتن شما بیهوده‌ست. این برای جامعهٔ لهستان و شرایطی که در اون زمان وجود داشت، بهترین توصیه بود.

اما برای جامعهٔ ایران، در این زمان، این جمله رو باید اینطوری گفت: هرکاری می‌کنید، سعی کنید بازداشت نشید، چون حتی اگر مردم متوجه این بازداشت بشن، نمیتونه تلنگری حساب بشه. چرا؟ چون این جامعه به اندازهٔ کافی خبر زندان و بازداشت شنیده. تأثیر خودش رو قبلا گذاشته. و چیزی که تأثیر خودش رو گذاشته، دیگه الان تلنگر نیست.

۲- معترضی که بازداشت میشه و از زندان آزاد میشه، میتونه هرکسی باشه جز خودش. اما این شامل ۱ درصد از زندانیان سیاسی میشه. اون‌هایی که «سلبریتی سیاسی» حساب میشن. یعنی مخاطب بالا داره و رسانه دائم بهش نور میندازه. این افراد تا قبل از زندان رفتن، خودشون بودند، اما بعد از بازداشت، ممکنه تبدیل به عروسک دستگاه امنیتی شده باشند. روشی که در شوروی و حکومت‌های کمونیستی هم اجرا شده است. روشی با این اهداف: ایجاد بی‌‌اعتمادی و منحرف کردن جریان مبارزه از مسیر اصلی خودش‌‌.

GifGlass (Thinking)

15 Nov, 17:09


موضوع «اینا میخوان حواس ما رو پرت کنند» خیلی بد تو این جامعه جا افتاده. جامعهٔ ایران باید بدونه «حواسش پرت» هست. از صبح که بیدار میشی یا شب که می‌خوابی، زیر بمباران سرگرمی هستی. و «سرگرمی» همون چیزیه که حتی بهش فکر هم نمی‌کنی باعث حواس پرتی باشه. از تولید برنامه‌ها و سریال‌های مبتذل ایرانی، تا سلبریتی‌ها، تا بلاگرها، تا تحلیل‌های آبکی، تا اخبار فیک و جنجالی، تا اکثر چیزهایی که وایرال میشه، تا کانال‌ها و پیج‌های بزرگ که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد اونجا پیدا میشه، تا هرجایی که همه‌چیز رو به شوخی گرفته‌‌اند، تا هرجایی که فکرت رو درگیر هر چیز بی‌اهمیتی کرده‌اند. تو با این‌ها محاصره شدی. اینجا دیگه حواسی وجود نداره. حواس‌پرتی؟ یه شوخی احمقانه‌ست. اصل موضوع اینه: «شما نه تمرکز داشته باشی نه بتونی به چیزهای اساسی فکر کنی».

اما انحراف افکار عمومی یک تعریف دیگه هم داره. باید به شما چیزی رو بگم که هیچکس تا الان بهتون نگفته. روزهای اول در جنبش ۱۴۰۱، ترسناک‌ترین روزهای عمر جمهوری اسلامی بود. چرا؟ به مدت ۱۰ روز اکثریت جامعه روی یک چیز تمرکز کرده بود. داشت به یک چیز فکر می‌کرد. یک هدف وجود داشت. به یک چیز نگاه می‌کرد. وقتی همهٔ چشم‌ها روی یک چیز قفل میشه، وقتی همه به یک چیز فکر می‌کنند، وقتی تمرکز رفته روی یک موضوع، داستان دیگه ترسناک میشه. شبکه‌های اجتماعی از ابتذال خالی شده بود، سرگرمی به حداقل رسیده بود، بازوهای خبری و سرگرمی‌ساز حکومت قفل شده بودند. اما این وضعیت نهایت تا ۱۰ روز دوام آورد. بعد از اون، با انواع بازی‌های امنیتی/خبری( که قبلا دونه دونه توضیح دادم) فضا رو خراب کردند و افکار جامعه پراکنده شد و دوباره سرگرمی بر فضا حاکم شد.

انحراف افکار عمومی در دو حالت تعریف میشه‌. یکی همین سرگرمی. یکی زمانی که تمرکز همه رفته روی یک چیز بسیار مهم و باید هرطور شده خیلی فوری این تمرکز رو گرفت و باز برگردوند به سمت همون سرگرمی‌ها. حتما دوباره این لیست کنترل ذهن رو بخونید:
https://t.me/GifGlass/4859

GifGlass (Thinking)

14 Nov, 17:11


احتمالا تا الان این ویدئو از مارکو روبیو، وزیر امور خارجه دولت جدید آمریکا رو دیده باشید.

چیزی که داره میگه، مو به مو همون حرف‌هایی هست که قبلا اینجا گفته بودم:
https://t.me/GifGlass/4912

میگه بله اگه اون چیزهایی که باید کنار بذاره رو کنار گذاشت، میشه باهاش توافق کرد. اما مشکل اینه که اون موارد آرمان‌های رژیمه(ایدئولوژی) و بعیده ازش دست بکشه. این همون توافقی از جنس ترامپه. یعنی باید از منطقه و شرارت دست بکشی. مرگ بر آمریکا رو کنار بذاری. قضیهٔ نابودی اسرائیل هم بندازی سطل زباله. که معنی همشون میشه: هرچی هستی جز جمهوری اسلامی فعلی‌. میشه اسمش رو گذاشت جمهوری اسلامی ۲ یا جمهوری اسلامی و رفقا. حالا اتفاقی که افتاده اینه که، اینبار این سیستم چیزی برای امتیازگیری نداره. و دولت جدید آمریکا سیاست فشار رو با شدت بیشتری اجرا میکنه. فشاری که اگه با فشار حداکثری داخلی از سمت جامعه همراه باشه، میتونه تعیین کننده باشه.

اما نکتهٔ مهم دقیقا در نوع حرف‌های اعضای دولت ترامپه، که نشون میده شناختشون از رژیم، دقیق و درسته. همون شناختی که شهروندان آگاه در ایران بهش رسیدن. و این هماهنگی و فهم درست، خوبه.

GifGlass (Thinking)

14 Nov, 14:12


به عقب برگردید و بهتر ببینید. سال‌هاست اعدام در مکان عمومی اجرا شده. اجرایی با همراهی تماشاچیان. اما این فقط محدود به اون مکان و اون تعداد تماشاچی نبود. این اعدام‌ها تبدیل به گفتگو بین آدم‌های اون منطقه‌ شده‌اند. گفتگویی که اینطوری شروع و تموم میشد:

-دیدی امروز یکی رو تو میدون اعدام کردند؟
-آره. میگن قاچاقچی بوده. اینا باید اعدام بشن تا جوونای مردم رو بدبخت نکنند.

وقتی مرگ رو تا سطح تماشا کردن و گفتگوی روزانه پایین آوردی، تو مرگ رو فقط عادی نکردی، تو خیلی‌ها رو شریک این مرگ کردی. تو مرگ رو راه‌حلی برای همه‌چیز نشون دادی. تو مرگ رو ستایش کردی. تو بلندگو رو برداشتی و تو شهر چرخیدی و میگی: آی مردم براتون خبر جدیدی از مرگ دارم. آی مردم مرگ نجات‌دهنده‌ست. مرگ تسکین دهنده‌ست. ببینید و برای همدیگه از اقتداری که مرگ براتون فراهم کرده تعریف کنید. برای همین این تماشا کردن‌ها و گفتگوها در حالی که در مورد «مرگ» بوده، اما مسئله هیچ‌وقت خود مرگ نبوده، چون دیگه مسئله‌ای وجود نداشته. بله، باید برگردید به عقب تا ببینید این سیستم چه بر سر این جامعه آورده است.

GifGlass (Thinking)

12 Nov, 19:12


وقتی یک فیلم ترسناک می‌بینی، میدونی که این فیلمه‌. میدونی که قراره ترسناک باشه. میدونی که اون پُشت کلی آدم هست و همه‌چیز با جلوه‌های ویژه درست شده. اما با همهٔ این‌ها، میتونه در ترساندنت موفق باشه. حتی میتونه کاری کنه بعضی‌ها تا مدت‌ها درگیر این ترس باشند. این ترس واقعی نیست، اما از طریق تأثیر روی احساسات، متقاعد شدی که باید بترسی. و ذهن درگیر این ترس خواهد شد.

حکومت کمونیست آلمان شرقی، زمانی که پروژهٔ پرورش هزاران مُخبر رو شروع کرد، هدفش این بود که جامعه بحران بی‌اعتمادی پیدا کنه. تو باید همه رو مُخبر می‌دیدی و همه تو رو مُخبر ببینن. یعنی یک اضطراب همیشگی. یعنی یک کنترل همیشگی. ممکن بود از هر ۲۰ نفر فقط ۵ نفر مُخبر باشه، اما جامعه از طریق همون اضطراب، متقاعد شده بود که همه جاسوس حکومت‌اند.

یک نفر از کالای خودش، تبلیغ و تعریف می‌کنه. تو نمیدونی خوبه یا بد، اما از طریق «حس خوبی که به اون کالا پیدا کردی» متقاعد میشی بخری. یک نفر که ازش متنفری، داره یک شخص و یک کالا رو می‌کوبه. یعنی داره تبلیغ منفی می‌کنه. از طریق «حس بدی که به اون آدم داری» متقاعد میشی که از شخص مقابلش حمایت کنی. یا اون کالا رو بخری. برای اینکه فریب بخوری، بهت اُمید واهی بدن، یا بترسی، نیاز به قدرت خاصی ندارند. گاهی همین که فقط بدونن تو چی میخوای بشنوی، و چی میخوای نشنوی، کافیه. بعد از طریق احساسات به ذهن تو نفوذ می‌کنند‌ و تو متقاعد خواهی شد. برای همین کلید همه‌چیز در «احساساته».

GifGlass (Thinking)

10 Nov, 13:48


مواردی که مدت‌ها قبل هشدار داده بودم، دونه دونه داره خودشو نشون میده. کار به قطع برق در زمستان و اعلام رسمی رسید.

مسیر کشور رو به جهنمه، اما هنوز این حکومت با خبرسازی‌های احمقانه مثل آزادسازی آیفون، همه‌جا رو پُر می‌کنه و به عنوان دستاورد ازش یاد میشه. وقتی گفتم همهٔ ایران باید مستند ونزوئلا رو تماشا کنند، چون باید تکلیف این جامعه رو به طور کامل روشن کرد. جامعهٔ بلاتکلیف رو میشه بازی داد.

ونزوئلا:
https://t.me/GifGlass/4664

.

GifGlass (Thinking)

08 Nov, 18:28


عادل فردوسی‌پور و مهران مدیری دو نمونهٔ خوب برای درک و توضیح خیلی چیزهاست. اولی یک مجری/گزارشگر بود که به «نخبه» و «وطن‌پرست» و «مردمی بودن» شناخته شد. اعتباری بهش داده شد که هیچ ربطی به این شخص نداشت. از آدمی که در صداوسیما برنامه داشت و در همون برنامه گاهی مثل بچه‌ها به چیزهایی نق میزد و این نق زدنش به ضد حکومت بودنش تعبیر می‌شد. کبریت بی‌خطری که طوری خطرناک جلوه داده شد که اومده همه‌جا رو به آتش بکشه. کسی که هیچ کُنش جدی نداشته اما کنشگر جدی شناخته می‌شد.

دومی یک بازیگر/کارگردان بود که به «منتقد حکومت» و «نوستراداموس زمانه» و بدتر از همه به عنوان «جامعه‌شناس» شناخته و پذیرفته شد. جامعه‌ای که نمی‌دونست «ابتذال شر» چیست، و به کسی اعتبار داده بود که در همین مسیر گام برداشته بود. کسی که سطح همه‌چیز رو به «مسئولین بد و احمق» تقلیل داده بود. یک سیستم رو به قطعات کوچک و بی‌ربط تقسیم می‌کرد و آدرس‌های غلط می‌داد. دست روی جدی‌ترین موضوعات می‌ذاشت و با خنده به اون‌ها باعث بی‌اهمیت جلوه دادنش می‌شد. و تأثیر بسیار بدی روی تغییر خیلی از مفاهیم داشت. اما با همهٔ این‌ها، جامعه‌شناسی شناخته شد که هم مردم رو خوب می‌شناسه، هم آدمیه که از زمان خودش جلوتره، هم نابغه‌ست، هم پدر حکومت رو درآورده. اعتبارهایی که به این افراد داده شده، چنان با واقعیت بیگانه‌اند که همه‌چیز شبیه یک نمایش به نظر میاد. وقتی یک عده اعتبارهای سنگینی دریافت کرده‌اند که نباید می‌کردند، یعنی تمام حواس و حمایت جامعه‌ای رو بلعیده‌اند. و این یعنی اونی که باید واقعا بهش اعتباری داده می‌شد، نشده. اونی که باید حمایت می‌شد، نشده. اما مدتی میشه بعضی‌ها در حال خانه تکانی هستند. خانه تکانی از آدم‌های بی‌اعتباری که معتبر جلوه داده شده‌اند و خانه تکانی از «احساسات‌گرایی» که نمیذاره چیزی رو منطقی ببینی. اگه هنوز سراغ این خانه تکانی نرفتی، یعنی از تغییرات جامعه‌ات عقبی و خودت تبدیل به مانع شدی.

GifGlass (Thinking)

06 Nov, 15:44


با اومدن ترامپ سوال‌های زیادی پیش اومده، اینجا خیلی خلاصه تمام وضعیت رو توضیح میدم.

اول: ترامپ با وعدهٔ پایان جنگ‌ها اومده. گفته جنگ اوکراین رو باید هرچه زودتر به پایان برسونیم.

دوم: وضعیت جمهوری اسلامی مثل ۴ سال قبل نیست. گزینه‌ای برای امتیازگیری نداره. ساختار اصلی گروه‌های نیابتی مثل حماس و لبنان نابود شد و تضعیف شدند.

سوم: جمهوری اسلامی دیگه نمیتونه گزینهٔ تهدید اسرائیل رو به عنوان اهرم داشته باشه، چون همین الان هم تهدیدش رو عملی کرده. تا زمانی که موشک‌ها رو پرتاب نکرده بودند، بازدارندگی داشتند. اما زمانی که پرتاب کردی اون هم چندبار، و هربار اسرائیل جواب رو داده و حمله کرده، یعنی حتی دوباره هم پرتاب کنی، نهایت حملهٔ دیگری رو شاهد هستی. اگه ۴۰۰ تا موشک زدی، اینبار میتونی ۸۰۰ تا پرتاب کنی و ۲۰ تا اسرائیلی و یک پایگاه هم بزنی، اما بعدش چی؟

چهارم: دیگه از گزینهٔ هسته‌ای هم نمیتونی امتیاز بگیری، و اگه بخوای سمت گزینهٔ هسته‌ای بری، رئیس‌جمهوری قاطع در آمریکا نشسته که پاسخی قاطع خواهد داد.

پنجم: جنگ اوکراین و روسیه. تنها چیزی که خیلی مشخص نیست به کدوم سمت خواهد رفت، نحوهٔ برخورد ترامپ با روسیه و پوتینه. ترامپ گفته جنگ اوکراین رو پایان میدم، اما باید دید چطور و با چه برنامه‌ای. اینکه با چه روشی، چه نوع پایانی، و در چه مدت زمانی، بسیار مهمه.

ششم: نکتهٔ اول: تیم ترامپ و اعضای دولتش مهمه. لابی جمهوری اسلامی به طور کامل قطع میشه. پروپاگانداها و خبرسازی‌های فیک در این مورد تموم میشه. نکتهٔ بعدی: سنای آمریکا هم اکثریت جمهوری‌خواه شد، یعنی ترامپ برای هر تصمیم احتمالا با سنگ‌اندازیِ کمتری مواجه خواهد شد. نکتهٔ بعدی: شخصیت خود ترامپ مثل افراد سیاسیِ دیگه نیست، یک توئیت میزنه پروپاگاندای حکومت رو میشوره میذاره کنار. نکتهٔ بعدی: سابقهٔ ترامپ نشون داده جایی که بخواد واکنش نشان بده، نشان خواهد داد و اهل بلاتکلیفی نیست.

و چند نکته در پایان: این حکومت پوچ‌گراست. یعنی چی؟ یعنی حتی یک روز حکومت کردن در ایران براش پیروزی حساب میشه. این حکومت دنبال وقت تلف کردنه. وقت تلف کردن برای اون میشه حکومت کردن، اما برای ما و ایران یعنی از دست رفتن عمر و فرصت‌ها. و فلاکت‌های بسیار فاجعه‌تر.

GifGlass (Thinking)

05 Nov, 18:18


اینکه هم مرگ بر آمریکا بگی، هم تحریم‌های آمریکا رو ظالمانه بدونی، هم دنبال برجام باشی، هم بگی آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه، هم دنبال نابودی اسرائیل باشی، هم حمله‌های اسرائیل رو بی‌رحمانه بدونی، هم بعد از کشته‌های فلسطین جشن بگیری، هم از کودکان غزه بگی، هم مظلوم‌نمایی کنی، هم از قدرت پوشالیت بگی، هم بگی نه شرقی نه غربی، هم تا بناگوش زیر دست روسیه و چین باشی، هم چین و روسیه رو بهترین بدونی، هم بچه‌هات رو بفرستی آمریکا. اینکه فقر ونزوئلایی، عقب‌ماندگی کره‌شمالی، کنترل چینی و قوانین طالبانی رو برای مردم و پول آمریکایی رو برای خودت بخوای، اینکه چیزی رو چندبار با تورم از جیب مردم برداشتی و دوباره چندبار با مالیات هم جیبشون رو میزنی، و خودت رو در مقام تلاش برای حل مشکلات نشون میدی، این ترکیب، اینکه همه‌چیز رو باهم میخوای، چطور باید این حجم از تناقض و معجون جنون رو برای تشنهٔ قدرت بودن اندازه‌گیری کرد؟

ترامپ می‌گفت از برجام خارج می‌شم، این‌ها گفتن نه حرف مفت میزنه، از برجام خارج شد. پول برجام داشت کجا می‌رفت؟ اگه این پول چندسال دیگه ادامه داشت، حجم شرارت این‌ها به کجا می‌رسید؟ اگه دنبال نقش ترامپ می‌گردید، نگاه سوپرمنی بهش نداشته باشید، به هیچ‌چیزی نگاه سوپرمنی نداشته باشید، چنین چیزی وجود نداره. به عنوان «ابزار» نگاه کنید. و این ابزار نقش خودش رو به درستی بازی کرد.

GifGlass (Thinking)

03 Nov, 15:10


وقتی جایی زندگی میکنی که بخشی از جامعه‌ات قدرت خرید همین «اینترنت فعلی» رو هم نداره، دیگه براش چه فرقی میکنه فیلتر باشه یا نه؟ اونی که قدرت خریدش رو از دست داده، مسئله اولش میشه خود اینترنت نه فیلترینگ. و اگه دوباره ۵۰ درصد روی قیمت فعلی اعمال کنند، تو تضمین میکنی که قدرت خریدش رو داشته باشی؟ فیلترینگِ اصلی اون بیرون داره اتفاق میفته.

جامعه‌ای که به «نگاه کلی» رسیده و «خودزنی» یکی از ویژگی‌هاش شده، خودش تبدیل به ماشین سرکوب میشه. همسایه‌اش مبل خریده، میاد اینجا میگه: اگه ملت پول ندارن پس چطوری انقدر خرج می‌کنند؟ وقتی همسایه‌ات برات مساوی با کُل جامعه‌اس، وقتی خرید یک مبل رو به پولداری نسبت میدی، یعنی تبدیل به ابزار سرکوب شدی. یعنی داری فقیر شدن جامعه‌ات رو نادیده می‌گیری. یعنی داری تو توهم زندگی میکنی و خیلی وقته از واقعیت دور شدی.

اگه ۱۰ سال پیش، وقتی به یک دختر و پسری تو پارک گیر میدادن، پیرمردهایی میومدن جلو و می‌گفتن بذار زندگیشون کنند به تو چه ربطی داره! الان همون پیرمردها تو پیری نگران اجاره خونه نبودند. وقتی سیستمی روی زندگی همه سایه انداخته، وقتی از همه حق انسانی رو گرفته، اینجا دیگه داستان زندگی من به داستان زندگی تو ربط داره. اگه روی داستان زندگی من ماله بکشی، داری داستان زندگی خودت رو برای ماله‌کشیدن آماده میکنی. جامعه‌ای که خودزنی میکنه قابلیت اینو داره که با شَر همراهی کنه. و همراهی کردن با شَر یعنی گسترش شَر، یعنی دوام آوردنِ شَر.

https://t.me/GifGlass/4931
https://t.me/GifGlass/4894

GifGlass (Thinking)

01 Nov, 17:06


رسیدیم به آبان ماه. رفتم سراغ آرشیو در آبان ۹۸ و این چند نمونه از پروپاگاندای اون زمان است.

اولی: پروپاگاندا برای ماله‌کشی روی تأثیر گرانی بنزین و عادی نشون دادنِ قطع نت، و ایجاد تفرقه.

دومی: پروپاگاندا برای نسبت دادنِ معترضان به گروه‌های تروریستی برای توجیه کشتار معترضان.

سومی: پروپاگاندا برای ماله‌کشی روی تأثیر گرانی بنزین و ایجاد شک و تردید.

وقتی جامعه‌ای تحت‌تأثیر پروپاگانداست، این حجم از وارونه جلوه دادنِ حقیقت رو درک نمیکنه و متوجه عمق فاجعه نیست. اکثریت جامعه بعد از ۱۴۰۱ از این مدل پروپاگانداها عبور کرد. اما در آبان ۹۸ و قبل‌تر، این پروپاگانداها جواب میداد. و همینطور که قبلا گفتم، چون جامعه از این نوع پروپاگانداها عبور کرده، سیستم مجبور شده نوع دیگه‌ای از پروپاگانداها رو هم استفاده کنه که به جامعه نزدیک‌تر باشه.

این چیزی که در تصویر می‌بینید، این پروپاگاندای سرکوب، و در کل پروپاگاندا، از خود اون گلوله‌ها و نیروی سرکوب در خیابان، خطرناک‌تر هستند.

https://t.me/GifGlass/4927

GifGlass (Thinking)

30 Oct, 21:49


مستند «Putin's Way» با ترجمهٔ اختصاصی.

«راه پوتین» مستندی در مورد رسیدنِ پوتین به قدرت، مسیری که پوتین طی کرده است و نوع حکومت روسیه در دوران اوست. پوتین یک افسر نیروی امنیتی بود که توسط اقدامات مخفیانه توانست راه خود را برای رسیدن به قدرت تکمیل کند. از بمب‌ها و انفجارها در ساختمان‌های مسکونی، تا بالا کشیدنِ پول‌ها برای انباشت ثروت. این #مستند، وضعیت اقتصاد روسیه در دوران پوتین، فریب‌ها و روش‌های او، اتهامات و جنایات او، و شکل‌گیری سیستمی فاسد با مرکزیت پوتین را نشان می‌دهد. سیستمی که بر پایهٔ فساد تشکیل شده و تمام مسائل روسیه باید توسط پوتین رد یا تأیید شود. سیستمی که یک باند خلافکار آن را ایجاد کرده، گسترش داده، بر همه‌چیز سایه انداخته و مسیری را طی میکند که امروز روسیه خود را در آن می‌بیند: باتلاق جنگ اوکراین.

🔹ترجمهٔ اختصاصی از گیف‌گلس و پیشگام.

🔹@GifGlass
🔹@PishgumTeam

📌برای دانلود مستند کلیک کنید


IMDB

GifGlass (Thinking)

22 Oct, 17:02


وقتی به فیلم و سریال‌های دهه ۶۰ تا ابتدای دهه ۸۰ نگاه کنید، در اکثرشون خطی وجود داره که پول مساوی با تباه شدنِ زندگیه، و فقر و بی‌پولی، ستایش میشه. این افکار خطرناک اون زمان درک نمیشد اما پیش‌نمایشی برای سال‌های بعد بود. اون مغزشویی، پایه‌های روایت امروزه. اینکه فقر رو فضیلت بدونی فقط از چنین حکومتی برمیاد. این‌ها فقر رو برای جامعه یک سبکِ زندگی میدونند. برای همین اسم فقیرتر شدن، میشه «مقاومت اقتصادی». وقتی فقر میشه مقاومت، یعنی فلاکت نقطه پایانی نداره‌‌‌. هرچه فلاکت بیشتری آوار بشه، شما در حال مقاومت هستید، و چون در حال مقاومت هستید، باید از این مقاومت حس خوبی داشته باشید‌. همینطور که زنان باید در لیست «مقاومت زنان» قرار بگیرند و در برابر غرب مقاومت کنند. همینطور که جامعه در لیست «مقاومت فرهنگی» قرار گرفته. نقطه پایانی برای این مقاومت‌ها نیست و نقطه شکستی برای هیچکدوم تعریف نشده، این همون پوچ‌گرایی آخوندیه. ایرانی که با کمونیسم، سوسیالیسم، فاشیسم، ترکیبش کرده‌اند و حالا در مسیر ترکیب ونزوئلا/کره شمالی، قرارش داده‌اند.

GifGlass (Thinking)

16 Oct, 17:22


نازی‌ها در جریان کشتار بزرگ، باید از قطارها برای فرستادن افراد به اردوگاه‌های مرگ استفاده می‌کردند. نازی‌ها برای مدیریت این حجم از آدم در مکان‌های مختلف، با مشکل کمبود نیرو مواجه بودند. نازی‌ها سعی کردند با انواع فریب، مردم رو تشویق کنند که بدون دردسر سوار بر قطارها شوند.

این یکی از بهترین نمونه‌ها برای درک شرایط توتالیتاریسم(تمامیت‌خواهی) است. اندک افرادی بودند که به شیوه‌های مختلف سعی داشتند در مورد قطارها و مقصدشان هشدار بدهند، اما این هشدارها جدی گرفته نشد. اکثریت، اردوگاه‌های مرگ رو یک شایعه می‌دانستند. و هشدار دهنده‌ها رو سرزنش می‌کردند. تمام این‌ها در شرایط تجربهٔ زندگی در دوران آلمان نازی. یهودیانی که به سمت قطارها می‌رفتند بزرگترین شرارت‌ها رو از نازی‌ها دیده بودند، اما باز هم شرارت بزرگتری از سمت اون‌ها رو باور نمی‌کردند، و مانند بره به سمت کشتارگاه رفتند.

در تمام حکومت‌های تمامیت‌خواه، این نوع همکاری و مطیع بودن در اکثریت دیده شده و میشه. و همیشه اقلیتی بوده‌اند که هشدارهایی داده‌اند که جدی گرفته نشده. فریب، امید‌واهی و ترس سه گزینهٔ اصلی این حکومت‌هاست که اکثریت تحت تأثیرش باقی خواهند ماند.

GifGlass (Thinking)

14 Oct, 19:40


مستند «Hitler's Propaganda Machine» با ترجمهٔ اختصاصی.

«ماشین پروپاگاندای هیتلر» مستندی در مورد پروپاگاندا و استفاده از آن برای به قدرت رسیدنِ هیتلر است. هیتلر به مدت ۱۰ سال در پی ساخت برند خودش بود. او پروپاگاندا را بهترین راه برای تحت‌تأثیر قرار دادن مردم می‌دانست. این ماشینِ پروپاگاندا از طریق نوشته‌ها، خبرها، فیلم‌ها، کتاب‌ها، سخنرانی‌ها، طراحی پوستر و شعارها، سعی در شستشوی مغزی جامعه داشت و هیتلر می‌دانست برای کنترل ذهن، باید به «احساسات» مردم تسلط پیدا کرد تا همه‌چیز راحت‌تر پذیرفته شود. او نقاط ضعف، سرخوردگی‌، وابستگی‌، تاریخ آلمان، نوع نگاه مردم به مسائل، و هر موردی را به ابزار پروپاگاندا تبدیل کرده تا همه‌چیز در راستای اهدافش قرار بگیرد. این #مستند تأثیر پروپاگاندا، مسیر ساخت تصویری مقدس و منجی از هیتلر و نکات مهم تاریخی را روایت میکند.

🔹ترجمهٔ اختصاصی از پیشگام و گیف‌گلس.

🔹@GifGlass
🔹@PishgumTeam

📌برای دانلود مستند کلیک کنید


IMDB

GifGlass (Thinking)

11 Oct, 17:18


در فیلم مهم «12Angry Men» پسری متهم به قتل پدرش شده. ۱۲ نفر در هیئت منصفه باید در مورد بی‌گناهی یا گناهکار بودنش، بحث و قضاوت کنند. یکی از این ۱۲ نفر، از ابتدا تا انتها متهم رو گناهکار میدونه. در این شخصیت، خیلی خوب موضوعاتی مثل سوگیری، تعصب و باورهای شخصی به تصویر کشیده شده.

در بخشی از فیلم مشخص میشه این فرد رابطهٔ خوبی با پسرش نداره. و همین باعث شده به متهم از دریچهٔ سوگیری شخصی و تعصب نگاه کنه، نه از روی حقایق. میگه: باید از روی حقایقِ پرونده قضاوت کنیم. اما به مواردی که همون حقایق رو نقض میکنه، اهمیت نمیده. هرچیزی که در راستای گناهکار بودن متهم باشه، می‌پذیره. و هرچیزی که ثابت کنه متهم بی‌گناه بوده، رد میکنه. به تناقض در حرف‌های خودش اهمیت نمیده، اما دنبال تناقض در حرف‌های دیگرانه. هر چیزی که در تأیید حرف‌های خودش باشه، میشه حقیقت. و هرچیزی که خلاف اون باشه، میشه چرندیات.

سوگیری، این آدم رو کور کرده. و تمام افکارش در همین جهت چیده شده. سوگیری و تعصب از عقاید شخصی و ایدئولوژی میاد. و افرادی که از این دریچه به همه موضوعات نگاه می‌کنند، کاری به «حقیقت» ندارند. حقیقت فقط چیزیه که «اون‌ها بهش باور دارند».

GifGlass (Thinking)

07 Oct, 19:29


کره‌شمالی هسته‌ای، چه جایگاهی در جهان داره؟ این کشور کاملا محو شده. گاهی از سوراخ میاد بیرون و تهدیدی میکنه و اسمش میاد تو رسانه‌ها. انقدر تهدید کرده که هربار تهدید میکنه دیگه کسی اون مطلب رو نمیخونه. این مورد برای پوتین با روسیه هسته‌ای هم تکرار شد. دو ساله هر روز تهدید کرده از هسته‌ای استفاده خواهیم کرد. انقدر تهدید کرده که دیگه به خبرش هم توجه نمی‌کنند.

حالا باید به پوچ‌گرایی، حماقت، جنون و ایدئولوژی آخوندی نگاه کنید. چندین سال در راه هسته‌ای شدن، همه‌چیز این کشور رو به باد دادند. ایران رو مثل کره‌شمالی در مسیر محو شدن از جهان قرار دادند. و با اینکه می‌بینند هسته‌ای حتی برای روسیه هم بازدارندگی نداره، اما هسته‌ای شدن، رویای هر روز و شب این‌هاست. حکومتی که تمام نقشهٔ راهش اینه که به چیزهایی برسیم که بتونیم پُررنگ‌تر آمریکا رو تهدید کنیم، و تیتر تهدید ما رو اینبار با رنگ قرمز بنویسند، و جایی باشه که الان کره‌شمالی نشسته، چه اندازه میتونه پوچ باشه؟ بله این پکیج پوچ‌گرایی این حکومته. انقلابِ هیچ، در راستای ایدئولوژیِ پوچ، در مسیر پوچ‌گرایی آخوندی.

GifGlass (Thinking)

06 Oct, 14:13


شهوت در «اولین» بودن، و شهوت به «توجه» و «هوش هیجانی پایین» باعث شده هر چیزی منتشر بشه و هرچی به دستشون میرسه بذارن تو کانال‌ها و صفحه‌هاشون. و معتادان به اخبار هم احساس کنند با پیگیری هر خبری، در واقع «آگاه» شده‌اند. اخبار پارازیته. و در دنیای امروز اخبار یک روایته. و هرکسی هم میتونه طبق سوگیری، روایت خودش رو از موضوع داشته باشه.

مصرف بیش از حد اخبار، باعث توهم میشه. توهمِ اولین‌ها، آخرین‌ها، دیگه داره همه‌چیز تموم میشه، تازه داره همه‌چیز شروع میشه، فلان چیز بی‌سابقه بوده، فلان چیز خیلی عادیه. وقتی طوفان خبر‌ها میاد، باید گذاشت این طوفان رد بشه. در این مواقع «گزینهٔ صبر» بهترین گزینه‌ست.

وقتی اخبار پارازیته، تحلیلی که از روی یک خبر میشه هم پارازیته. تحلیل واقعی از لابه‌لای خبرها بدست میاد و از مجموعه اتفاقات. و تحلیل واقعی از خبرهایی که داره میاد، جلوتره. و «زمان» بهترین گزینه برای تشخیصِ درست و غلط بودنِ خیلی چیزهاست.

GifGlass (Thinking)

03 Oct, 13:22


موضوع کارگران معدن هم مثل فجایع قبلی، دوباره «گزینهٔ تعجب» رو از جیب بعضی‌ها بیرون کشید. تعجب از اینکه چرا تو چنین وضعیتی همچنان مجبور به کار بودند؟ چرا حقوقشون انقدر کم بود؟ این «تعجب کردن» برای یک کشور نرمال با شرایط نرماله. اما اینجا هنوز کسانی رو داریم که با دیدن، تجربه کردن و زیستن در چنین محیطی، باز هم از شرایط تعجب میکنند. در مقابل عده‌ای رو داریم که هر فلاکت جدیدی پیش بیاد، فقط یک جمله برای گفتن دارند: «چه توقعی داشتی؟ اینجا ایرانه دیگه» این جمله چیزی بیشتر از پذیرفتنِ شرایطه. چیزی بیشتر از عادی شدنِ فلاکته. این یعنی بی‌حس شدن نسبت به همه‌چی. و شما این بی‌حسی رو در این جامعه دارید می‌بینید. وقتی این دو رفتار رو کنار هم بذارید، شاهد یک تناقض بزرگ هستید.

اینجا زندگی رو ناچیز کرده‌اند. و جایی که زندگی ناچیز شده، گفتن این حرف که زندگی ارزش جنگیدن داره، یک فحش حساب میشه. و گفتن این حرف که طرف مُرد راحت شد، یک راه فرار و تسکین. اینجا آدم‌ها رو تبدیل به عدد کرده‌اند. و آدمیزاد تبدیل به بازی اعداد شده. چند میلیون زیر خط فقر هستند. چند هزار در تصادفات مرده‌اند. چند کارگر در فلان جا تلف شده‌اند. این حکومت، مرگ رو کادوپیچ کرده و زندگی رو بی‌معنی. ما عدد نیستیم. زندگیمون بی‌اهمیت نیست. هرکدوم از ما هویت خودش رو داره.

اونجا که یک نفر فقط به دلیل تصادف میمیره، با جایی که یک نفر فقط بخاطر ماشینی که سوار شده در تصادف میمیره، خیلی تفاوت داره. در دومی مرگ کادوپیچ شده و زندگی ناچیز.

GifGlass (Thinking)

01 Oct, 18:33


در سیستم‌های تمامیت‌خواه و بسته، خود سیستم، در هر موضوعی اسیر پروپاگاندای خودش میشه. و از همون پروپاگاندا تغذیه میکنه. افراد وابسته به این حکومت‌ها(طرفداران) مانند انگل به تک تک این پروپاگانداها می‌چسبند و در این پروپاگانداها زیست میکنند. زندگی این انگل‌ها وابسته به همین شرایطه.

برای بسیجی، عرزشی، حکومتی، سایبری یا هر شکل دیگه‌ای، پروپاگاندا خود زندگیه. همینطور که برای سیستم خود زندگیه. برای این‌ها دیدن فیلم‌های پرتاب موشک، از خود پرتاب موشک مهم‌تره. برای این‌ها موشک‌های رها در آسمان، مانند رقص‌ پرستوها در آسمانه. تیترهای هیجان‌انگیز و سخنرانی‌ها از انواع ویتامین‌‌، بهتر عمل میکنند. هر تصویر از پوستر هر فیلم سینمایی جذاب‌تر خواهد بود. برای این‌ها نتیجه مهم نیست، هیاهو مهمه. دستاورد مهم نیست، توجه مهمه. خبر مهم نیست، تولید خبر مهمه.

اما پروپاگاندا، پروپاگانداست. توهم و ندیدنِ واقعیت‌هاست. تغییر روایت‌هاست. و از واقعیت‌ها نمیشه فرار کرد.

GifGlass (Thinking)

28 Sep, 11:31


یکسال قبل، همون روز حملهٔ حماس به اسرائیل، نوشتم این در جهت مثبت برای اسرائیل خواهد بود و در آینده تغییراتی رو شامل میشه. که شد، و دونه دونه در این یکسال دیدیم.

در واقع حملهٔ ۷ اکتبر به اسرائیل، حکم مرگ بود. همینطور که چسبیدن به روسیه، حکم مرگ بود. همینطور که حساب باز کردن روی بایدن برای رفع کامل تحریم‌هاشون، حکم مرگ بود. همینطور که همدست شدن با پوتین علیه اوکراین، حکم مرگ بود. تعداد این حکم‌ها زیاد شده و این‌ها استیصال‌ به همراه داشته و خواهد داشت. و استیصال یعنی تصمیماتی که میتونستی بگیری، دیگه نتونی بگیری. و تصمیماتی که نمیخواستی بگیری، مجبور بشی بگیری. و مجموع این‌ها یعنی دست به هرکاری بزنی، عواقبی خواهد داشت‌.

سیاست‌های از این ستون به اون ستون فرجه، همیشه جواب نمیده و گاهی از این ستون تا اون ستون فقط مرگه.

https://t.me/GifGlass/4624

GifGlass (Thinking)

25 Sep, 17:57


این یکی از پوسترهای مشهورِ پروپاگاندای شورویه. اون پشت یک آمبولانس دیده میشه، یکی روی زمین افتاده، مردم اطرافش جمع شدند و یک نفر با انگشت به پسری که بازداشت شده اشاره میکنه. پلیس پسری رو بازداشت کرده. پسر صلیبی بزرگ به گردن داره. یک نفر در حال عکس گرفتن از پسره. روی کیف عکاس نوشته شده ساخت آمریکا. توضیحاتِ روی پوستر گفته: این پسر برای یک جنایت بازداشت شده، اما رسانهٔ آمریکایی این دستگیری رو به دروغ، آزار مذهبی و نقض حقوق بشر، نشون میده.

در شوروی آزادیِ مذهبی نبود و افراد تحت آزار و اذیت بودند. این پوستر عکاس آمریکایی رو فردی بی‌رحم و دروغگو نشون داده، که به جای توجه به کسی که روی زمین افتاده و مثلا قربانیِ خشونت پسر شده، زوم کرده روی موضوع بازداشت پسر برای باورهای مذهبیش.

آمریکا بده، دروغ میگه. شوروی خوبه، حقیقت رو میگه. مأمور وظیفه‌شناس و فداکاره. پسر جنایتکار و خطرناکه. عکاس جانِ کسی براش مهم نیست و انواع آزادی در شوروی وجود داره. یک پوستر و این حجم از وارونه جلوه دادنِ حقیقت. پروپاگاندا و هزارتوی دروغ در حکومت‌های تمامیت‌خواه.

GifGlass (Thinking)

23 Sep, 18:02


یکی از سکانس‌های سریال (Game of Thrones) که شخصیت «تئون گریجوی» قلعهٔ خالی رو تصاحب کرده و در حال سخنرانی حماسیه. یکی میاد میزنه تو سرش و پخشِ زمین میشه.

این تمام وضعیت حکومت آخوندیه.

.

GifGlass (Thinking)

23 Sep, 12:32


اینکه به ما ظلم شده با اینکه قربانی هستیم، دو مفهوم جداست. اونی که خودش رو تحت ظلم می‌بینه، هنوز عاملیت داره. اونی که خودش رو قربانی می‌‌بینه، هیچ عامیلتی نداره. اینکه سرگرمی رو بخشی از زندگی ببینی، با اینکه سرگرمی‌طلب باشی، دو مفهوم جداست. دومی، یعنی همه‌چیز در سرگرمی خلاصه شده. هستیم که سرگرم بشیم. می‌خونیم که سرگرم بشیم. می‌بینیم که سرگرم بشیم. اینکه «امیدی برای تغییر» داشته باشی با اینکه «امیدی به تغییر» داشته باشی، دو مفهوم جداست. اینکه آزادیِ خودت رو در محدودیت دیگران ببینی، با اینکه آزادیِ دیگران رو آزادیِ خودت ببینی، دو مفهوم جداست.

همیشه جنگ، جنگ ایده‌ها بوده. جنگ مفاهیم. مفاهیمی که در ذهنمون شکل گرفته مشخص میکنه چی باشیم، کی باشیم، چطور نگاه کنیم، چطور زندگی کنیم. نتیجهٔ این جنگ چند تصویر جدا از یک جامعه‌ست. آدم‌هایی که خودشون رو قربانی میدونند. عاملیت ندارند. مسئولیت‌پذیر نیستند. سرگرمی‌طلب‌اند. ضد آزادی‌ترین رفتار در اون‌ها رشد کرده. و آدم‌هایی که خودشون رو تحت ظلم می‌بینند. میدونند که حقشون رو خورده‌اند، و میدونند که اجازه داده‌اند این حق خورده بشه. سرگرمی رو بخش کوچکی از زندگی می‌بینند. در پی شناختِ مفهوم آزادی هستند.

انقلاب آمریکا محصولِ مفهوم آزادی بود. انقلاب ۵۷ محصول یک ایدئولوژی پوچ. و خود این‌ها، محصولاتی(آدم‌هایی) تولید کرده‌اند. اینکه چین کمونیست، به هر دری هم بزنه نمیتونه آمریکا بشه، چون محصولِ آزادی نیست. و محصولاتی تولید کرده که با آزادی بیگانه‌اند‌. اینکه در ایران، یک صنف از مالیات صنف دیگه، ابراز خوشحالی میکرد، از همون مفاهیم ضد آزادی میاد. متوجه نبودند در واقع برای زدنِ جیب خودشون خوشحالی می‌کردند. جنگ همیشه جنگ مفاهیم بوده و خواهد بود.

https://t.me/GifGlass/4938

GifGlass (Thinking)

20 Sep, 13:45


این ۳ دقیقه از میلتون فریدمن (اقتصاددان، نویسنده) توضیح تمام فلاکت‌ و حماقت‌ها است.

دولت باید کوچک باشه. و بازار آزاد. و در مقابل این، سوسیالیسم(برابری/عدالت) شکل گرفته. که به دولت بزرگ و نقض آزادی‌های فردی میرسه. فریدمن به درستی میگه: هیچ دستور دولتی منجر به خلاقیت نشده. و هیچ خلاقیتی ناشی از دستورات دولتی نبوده. بهترین اختراعات، ابتکار و خلاقیت‌ها توسط خود مردم ایجاد شده. داوطلبانه و با همکاری. هرکجا مداخلهٔ دولت‌ها بوده، خلق و خلاقیتی نبوده و چیزی از اون جامعه گرفته شده.

سوسیالیسم با شعار برابری میاد. و جمله‌ای که فریدمن میگه یک جملهٔ ساده نیست، چیزیِ که تا الان درک نشده و باعث انواع فلاکت شده: (جامعه‌ای که برابری رو به آزادی ترجیح میده، به هیچکدوم نخواهد رسید. و جامعه‌ای که آزادی رو به برابری ترجیح میده، به هردو خواهد رسید) برای همین سوسیالیسم در هر کشوری بوده، نه تنها عدالتی به همراه نداشته بلکه به تمامیت‌خواهی رسیده.

GifGlass (Thinking)

17 Sep, 12:30


بعد از فرو ریختن دیوار برلین، تحقیقاتی روی افرادی که در آلمان شرقی و تحت سلطهٔ حکومت کمونیستی زندگی می‌کردند، انجام شد. و نگرش در موضوعات مختلف، بین افراد در آلمان شرقی و غربی، مقایسه شد. مشخص شد بعد از گذشت سال‌ها از سقوط آلمان شرقی و زندگی در آلمانِ آزاد، هنوز افرادی هستند که تحت تأثیر نوع زندگی در حکومت کمونیستی بودند.

پلیس مخفی آلمان شرقی(اشتازی) با پرورش هزاران مخبر، جامعه رو امنیتی کرده بود. ممکن بود همسایه، معلم، مدیر، دوست، همسر، و هرکسی مخبر باشه. این باعث ایجاد دو مشکل شده بود: گسترش بی‌اعتمادی و تقویت حس اضطراب. آثار این بی‌اعتمادی حتی بعد از سقوط آلمان شرقی، مشاهده میشد. نگرش افرادی که در حکومت کمونیستی زندگی می‌کردند به اقتصاد، سیاست، زندگی و روابط انسانی، تفاوت‌هایی داشت. از آنجا که رشد در یک حکومت غیرعادی، عادی نیست، کنترل احساسات در بین جامعهٔ آلمان شرقی، وضعیت خوبی نداشت. افرادی که دچار هوش هیجانی پایین بودند، از یک جامعهٔ عادی، بسیار فراتر بود.

بعد از فرو ریختن دیوار، جمله‌ای ماندگار در مورد جامعهٔ آلمان شرقی گفته شد: دیوار فرو ریخت، آلمان آزاد شد، اما هنوز دیواری در سر افراد وجود دارد.

GifGlass (Thinking)

16 Sep, 18:31


این تصویری عمیق و مهمه. زنی که چیزهایی رو شسته و روی بند رخت آویزان کرده، و اون‌ها تبدیل به بادبان‌های یک کشتی شده‌اند.

#تصویر زنی خانه‌دار رو نشون میده. موقعیت زنِ خانه‌دار و شستن هر روز لباس‌ها، موقعیت یک زندان و زندانیه. و نمادی از صدها موقعیت مشابه است. بادبان‌های کشتی، چیزی درون این زنه. و اون نگرش این زن به «آزادی‌ست». واقعیت‌های اطراف، محدودش کرده‌، اما همین نگرش، اجازه نداده این واقعیت‌ها به اون شکل بده.

بادبان‌های کشتی، یعنی هدفی برای جهت دادن. یعنی راهی برای رفتن. هربار که لباس‌ها رو میشوره، مثل اینه که داره نقشهٔ فرارش از زندان رو مرور میکنه. اگه چیزی در ذهنش نداشت که بهش چنگ بزنه، اگه این نگرش به آزادی رو نداشت، واقعیت‌ها به اون شکل می‌دادند. اما واقعیتِ خودش رو ساخته: من یک زنِ خانه‌دار هستم، که داره لباس میشوره، اما در این محدودیت‌ها احساس آزادی دارم و به آزادیِ بیرون از این زندان هم فکر می‌کنم. و این چیزیِ که هیچکس نمیتونه از من بگیره.

The Shawshank Redemption

GifGlass (Thinking)

15 Sep, 11:37


دو سال از شهریور ۱۴۰۱ گذشت. به خیلی چیزها بعد از اون سال توجه شد و خیلی چیزها در سایه ماند. یکی از اون سایه‌ها، افرادی از این جامعه‌ بود که برای اولین‌بار پرسش‌هایی داشتند. برای اولین بار. پرسش‌هایی از این دست: چرا یک زندگی معمولی نداریم؟ چرا دختر ۱۶ ساله کشته شد؟ چرا عادت کردیم که عادت کنیم؟ چرا این همه مخبر زیاده؟ چرا آزادی نداریم؟ چرا هرچه گرون‌تر شد، صف بستیم خریدیم؟ کمونیسم چیه؟ دموکراسی چیست؟ تمامیت‌خواهی چیه؟ آیا در یک حکومت توتالیتر زندگی می‌کنیم؟ نیکا چند سالش بود؟ چرا همه‌چیز داره بدتر میشه؟ چرا با ما دشمنن؟ چرا اجازه دادیم به اینجا برسیم؟ چرا فریب می‌خوریم؟ چرا محسن شکاری اعدام شد؟ چرا سانسور می‌کنند؟ چرا آزادی بیان نداریم؟ چرا بی‌فکر شدیم؟ چرا بلاتکلیفیم؟ چرا هیچی سرجای خودش نیست؟ سوسیالیسم چیه؟ جرج اورول چی نوشته؟ هانا آرنت کیه؟ قاجار چه کرد؟ شاه چه می‌گفت؟ چرا ما رو کنترل می‌کنند؟ چرا به مسائلِ مهم توجه نمی‌کنیم؟ چرا بی‌تفاوت شدیم؟ چرا سارینا دیگه نیست؟ چرا احساسی هستیم؟ چرا اسیریم؟

چند درصد از این جامعه سراغ این پرسش‌ها رفته‌اند؟ ۲ درصد؟ ۵ درصد؟ ۱۰ درصد؟ مهم اینه که رفته‌اند. اینکه به تعداد آدم‌هایی که سراغ پرسش‌ها رفته‌اند، اضافه شده، خوبه. آدمی که پرسش در ذهنش شکل میگیره، باید به پاسخ برسه. آدمی که پرسش در ذهنش شکل میگیره، تازه داره زندگی میکنه. تازه داره شروع میکنه به فهمیدن. نگاهی به اطراف داشته باشید، به آدم‌های زندگیتون، به اکثریت جامعه، اولین چیزی که می‌بینید، نبود پرسش‌هاست. وقتی پرسشی نداری، دنبال پاسخی هم نیستی. وقتی پاسخی در کار نباشه، فقط می‌گذرونی. غرق در روزمرگی. در اعماق دروغ. بدون تفکر. بدون زیست. گروگانی که اسیر شده‌، اول باید متوجه باشه که اسیر شده. بعد می‌پرسه که چرا اسیر شده‌ام؟ و پاسخ اسارتش، در آزادیه.

GifGlass (Thinking)

13 Sep, 12:30


همیشه باید برگردید به عقب و دقیق‌تر نگاه کنید. این چیزی که می‌بینید بخشی از همون عادی‌سازیِ فلاکت در ایرانه.

به مردمی که دست می‌زنند و می‌خندند، دقت کنید. متوجه کلام نیستند. و این کلام مبتذل شده. به چیزی می‌خندند که در واقع باید بهش فکر می‌کردند. به چیزی می‌خندند که بزرگترین تأثیر رو در همون لحظه در زندگیشون داشته و تعیین کنندهٔ مسیر سال‌های آیندشون بوده. چیزی که در تصویر می‌بینید، یک رفتار سالم نیست. خشم در برابر چنین موضوعی، رفتار سالم و حق اون جامعه‌ست.

همینطور که قبلا بارها گفتم و باید باز هم گفت، خندیدن به مسائل مهم، راهی برای جدی نگرفتنِ اون موضوع خواهد بود. خنده به این موضوعات، یعنی بی‌اهمیت نشان دادن و تحمل‌پذیر شدنش.

GifGlass (Thinking)

11 Sep, 19:00


این ویدئو، بخش اول از فیلم «Room 2015» و بخش کوتاه در آخر مربوط به مستند «Beyond Utopia» از کره شمالی است.

در فیلم Room، دختری ربوده شده و چندسال در یک اتاق اسیر شده و همونجا صاحب فرزند میشه. مادر از ابتدای کودکی، ذهنیتی برای فرزند ایجاد کرده که اتاق رو شبیه دنیا ببینه. یعنی دنیایی وجود نداره و اتاق همهٔ دنیاست. فرزند با همین ذهنیت رشد کرده و تنها واقعیت رو اتاق و وسایلش میدونه. بعد از مدتی مادر تصمیم می‌گیره واقعیت رو بگه تا با کمک فرزند از اتاق فرار کنند. اما فرزند هیچ درکی از دنیا نداره. هرچیزی خارج از اتاق، قابل فهم نیست. هیچ واقعیتی جز واقعیت اتاق قابل تصور نیست. در بخش کوتاه از مستند «Beyond Utopia» دختری که از کره شمالی فرار کرده از زندگی در دروغ و تضاد با واقعیت میگه. شبیه همون حالتی که برای کودک در فیلم تجربه شده.

زندگی در حکومت‌های توتالیتر، یعنی زندگی در تضاد با واقعیت. پیش‌فرض‌های ذهن ما، که باورهای ما رو شکل داده، از یک محیط توتالیترِ عفونی گرفته شده. ما یک رشد عادی نداشتیم، ما هممون همون کودک در فیلم هستیم، که باید تضادها رو بفهمیم، مسائل رو بفهمیم، دروغ‌ها رو بفهمیم و در جستجوی حقیقت باشیم.

GifGlass (Thinking)

11 Sep, 14:11


.
وقتی از چرخهٔ ابتذال شر خارج میشی.

GifGlass (Thinking)

11 Sep, 12:49


این روش افزایش خزنده و تدریجی برای عادت به تورمه. کاری که سال‌هاست داره انجام میشه. موارد بالا همه از شروع امسال تا همین لحظه‌ست، و نوبت به نوبت انجام شده. مورد اول افزایش قیمت بلیت هواپیما و مورد چهارم دریافت(باج‌گیری) عوارض برای مسافران. وقتی به اولی عادتت میدن، به چهارمی هم عادت خواهی کرد. چون خود تورم رو عادی کرده‌اند، و به زندگی با تورم عادتت داده‌اند.

این موج با تورم در موارد دیگه ادامه پیدا میکنه، نوبت به نوبت. به علاوهٔ تورم روزانه در مواد غذایی. و تورم ناشی از تصمیماتی که در آینده خواهند گرفت.