با عقل خود از عشق سخن گفتم و خندید آری خبر از بیخبری خواسته بودم!
#فاضل_نظری
گنجور شعر
09 Mar, 18:45
81
تو می به کوزه خوری زاهدا ز حیله و ما ز ساده لوحیِ خود آب در پیاله خوریم
#طالبآملی
گنجور شعر
09 Mar, 18:43
75
شاد زی با سیاه چشمان. شاد که جهان نیست جز فسانه و باد
#رودکی
گنجور شعر
09 Mar, 18:39
79
نیست آن بیرحم آگاه از دل سوزان من ورنه کی می دانست لعل آبدار از من دریغ؟
#صائب_تبریزی
گنجور شعر
09 Mar, 18:37
77
دایم زمانه در پی تفتیشِ حالِ ماست پیوسته راهزن خبر از کاروان گرفت
#کلیمکاشانی
گنجور شعر
09 Mar, 18:33
80
جز همین دربهدرِ دشت و صحاری بودن ما به جایی نرسیدیم، ز جاری بودن...
#حسین_منزوی
گنجور شعر
09 Mar, 02:39
150
خوب است همین که عشق در تو فصل نمیشناسد خوب است همین که میشود در هر زمان و هر فصلی آن را از نگاه تو چید و بوسید و روی چشم گذاشت...
#حمیدرضا_عبداللهی
گنجور شعر
09 Mar, 02:39
144
به دردِ عشق دچارم من مرا با بوسه درمان کن...!
#صفا_وهابی
گنجور شعر
09 Mar, 02:38
144
صبح ها تو که نباشی چشم دیدن آفتاب را هم ندارم... مگر روز هم بی خورشید می شود که من بی تو باشم... نگاهت آفتاب عشق من است و چشمانت خورشید جانم... بدون تو صبح لطفی ندارد و روز هم که دگر هیچ ندارد بی تو...
#رضاکریمی
گنجور شعر
09 Mar, 02:35
138
در حوالی صبح هایت پرسه می زنم تا به خیر شدن روزم را در نگاه تو آغاز کنم ...