❤️فقط شعر❤️ @faghatsherrr Channel on Telegram

❤️فقط شعر❤️

@faghatsherrr


به کانال شعر خودتون خوش اومدین و خیر مقدم 💞
لینک کانال:
https://t.me/+Tr1ZKbqVXFgwNGY0

لطفا برای دوستانتون نشر دهید لینک کانال رو چنانچه باعث رضایت شما بزرگواران می باشد

❤️فقط شعر❤️ (Persian)

به کانال "❤️فقط شعر❤️" خوش آمدید! این کانال یک فضای خوشا و آرام برای علاقمندان به شعر است. اگر شما هم دوست دارید از زیبایی و عمق کلمات شعر لذت ببرید، این کانال مناسب شماست. در اینجا شعرهای زیبا، عاشقانه، تراژیک و انگیزشی منتشر می شوند. شما می توانید از خواندن و شنیدن شعرهای انتخابی کانال لذت ببرید و با دوستان خود نیز این جایگاه زیبا را به اشتراک بگذارید. برای عضویت در این کانال و دسترسی به آخرین شعرها و نوشته ها، می توانید از لینک زیر استفاده کنید: https://t.me/+Tr1ZKbqVXFgwNGY0 nلطفا این لینک را برای دوستانتان نیز ارسال کنید و از زیبایی شعر با هم بیشتر لذت ببرید. شعرها همیشه می توانند بهترین دوست شما باشند و در لحظات خوب و بد زندگیتان همراه شما باشند. به کانال "❤️فقط شعر❤️" بپیوندید و از جادوی کلمات لذت ببرید.

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:56


🍃


آسوده خاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج می‌فرستی و گر تیغ می‌زنی

ای چشم عقل خیره در اوصاف روی تو
چون مرغ شب که هیچ نبیند به روشنی

شهری به تیغ غمزه، خون خوار و لعل لب
مجروح می‌کنی و نمک می‌پراکنی

ما خوشه چین خرمن اصحاب دولتیم
باری نگه کن ای که خداوند خرمنی

گیرم که برکنی دل سنگین ز مهر من
مهر از دلم چگونه توانی که برکنی؟

حکم آن توست اگر بکشی بی‌گنه، ولیک
عهد وفای دوست نشاید که بشکنی

این عشق را زوال نباشد به حکم آنک
ما پاک دیده‌ایم و تو پاکیزه دامنی


#سعدی

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:53


بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم
بیچاره من! اگر نشناسی مرا، تو هم

دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود؟
آخر شدی شهید در این کربلا، تو هم

آئینه‌ای مکدّرم از دست روزگار
آهی بکش به یاد من، ای بی‌وفا، تو هم

چندی ست از تو غافلم ای زندگی، ببخش
چنگی نمی‌زنی به دل این روزها، تو هم

ای زخم کهنه‌ای که دهان باز کرده‌ای
چون دیگران بخند به غم‌های ما، تو هم

تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد
چشم‌ انتظار باش در این ماجرا، تو هم


#فاضل_نظری

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:51


🍃


ما دل سپرده‌ایم به گریه برای هم
باران به جای من، من و باران به جای هم

ابری گریست در من و در وی گریستم
تا دم زنیم، دم زدنی در هوای هم

ما تاب خورده‌ایم که ما قد کشیده‌ا‌یم
گهواره‌های چابک‌مان دست‌های هم

باری به پای‌بندی هم پیر می‌شویم
تا پیر می‌شوند درختان به پای هم

غم نیست نیستن، که همه در تداومیم
چون ابتدای یک‌دگر از انتهای هم

تنها صداست آنچه در این راه ماندنی ست
خوش باد زنده ماندن‌مان در صدای هم


#حسین_منزوی

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:44


دچار وسوسه‌ی بوسه‌ی تو بود لبم
سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم!

تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده
ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم...

گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز 
بخواه تا که بیفتد بال به جان شبم!

به تلخ کامی فنجان قهوه می مانم
چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم!

شنیده ام غزلم را برای یارش خواند 
از اینکه شعر مرا دوست داشت در عجبم!

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:41


ای کعبهٔ جان خاک سر کوی تو ما را
محراب دل اندر خم ابروی تو ما را

هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز
پابست کند باز سر موی تو ما را

در راه تو خون دل عشاق سبیل است
گو چشم تو خون ریز به یرغوی تو ما را

جز نقش تو در دیده خیالی که در آید
از سر ببرد نرگس جادوی تو ما را

در مملکت حسن ز هر وجه که خوب است
در چشم نیاید به جز از روی تو ما را

زان روی که از سلسله اهل جنونیم
زنجیر کند حلقه گیسوی تو ما را

افتاده چشم سیهت ابن حسام است
زان روز که افتاده نظر سوی تو ما را

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:39


صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا

چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا

مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا

بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا

قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:39


مرا در دل غم جانانه‌ای هست
درون کعبه‌ام بتخانه‌ای هست

ز لب مهر خموشی بر ندارم
که در زنجیر من دیوانه‌ای هست

خراباتم ز مسجد خوشتر آید
که آنجا نالهٔ مستانه‌ای هست

نمیدانم اگر نار است اگر نور
همی دانم که آتش خانه‌ای هست

درخشان اختری شو گیتی افروز
و گر نه شمع در هر خانه‌ای هست

رضی گویی کجٰا آرام داری
کهن ویرانه، ماتم خانه‌ای هست

رضی‌الدین آرتیمانی, غزلیات

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 20:38


🍃


دوش دیدم وسط کوچه روان، پیری مست
بر لبش جام شرابی و سبوئی در دست

گفتم نکنی شرم از این میخواری؟
گفتا که مگر حکم به جلبم داری!؟

گفتم تو ندانی که خدا مست ملامت کرده؟
در روز جزا وعده به آتش کرده؟

گفتا که برو بی خبر از دینداری
خود را به از باده خوران پنداری؟!

من می خورم و هیچ نباشد شرمم
زیرا به سخاوت خدا دل گرمم

من هر چه کنم گنه، از این میخواری
صد به ز توام که دائما هشیاری


#صائب_تبریزی

❤️فقط شعر❤️

23 Nov, 13:15


از درد خودت گفتی و دیدی پُرِ دردم...
با من تو چه‌ها کردی و من با تو نکردم!

گویا که فقط عادتِ تو مصرفِ من بود
من دود شدم با دَمِ معتادِ تو هردَم

ای آهْ برآورده از این آه و دَمِ من
دَم را چه کنم در پس این چهره‌ی زردم

تسکین تو بودن شده کار شب و روزم
درد است که با درد به دنبالِ نبَردم

کی دود شد ایمانم و کِی آبرویم رفت
تا کی منِ پروانه به دورِ تو بگردم

گفتی که برو ، سوختنم کارِ تو بوده
من مانده‌ام و پهنه‌ی خاکسترِ سردم

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:26


🍃


روزگاری را که من دیوانه‌ات بودم، گذشت
مثل شهرِ بم اگر ویرانه‌ات بودم، گذشت

هر زمان که آمدم تا خانه‌ات، راندی مرا
وای از آن روزی که من در خانه‌ات بودم، گذشت

فصلِ انگور آمدم، بی‌منّت میخانه‌چی
مستیِ هر جام و هر پیمانه‌ات بودم، گذشت

رفتم از شهرِ دلت، تا قصّه باشم در خیال
چند وقتی را که من افسانه‌ات بودم، گذشت

قدرِ گوهر، گوهری داند، نفهمیدی مرا
آن زمانی را که من دُردانه‌ات بودم، گذشت

حسرتِ دیدارِ من رویِ دلت سنگین شود
مثلِ گل بودی، که من پروانه‌ات بودم، گذشت

روزِ اوّل دیدمت، انگار بیمارت شدم
حیف شد، روزی که من دیوانه‌ات بودم، گذشت


#ناشناس

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:26


🍃


مدتی کشمکش افتاد، میان من و دل
تا شد از پرده برون، راز نهان من و دل

هر شبی من ز بلای دل و دل از  غم تو
تا سحرگاه بلند است، فغان من و دل

من و دل، مدتی آواره ی گیتی بودیم
آخر افتاد به چنگ تو عنان من و دل

جز تو ای عشق، که از هر دو زبان باخبری
کسی آگاه نباشد، به زبان من و دل

دل به زلف تو گرفتار و من اندر پی دل
می کشم ناله و خلقی نگران من و دل

شانه بر زلف مزن، دست بدار از شوخی
که بود بسته به این سلسله، جان من و دل

جستجوئی به سر کوی بتان باید کرد
تا بجویند در آن خاک، نشان من و دل

دلم از دست ببردی و جدائی کردی
به تو ای دوست، نه این بود، گمان من و دل


#ابوتراب_جلی

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:17


🍃


معشوق چه داند دل عاشق به چه حالست؟
یک ثانیه دوری ز قرارش، چو یه سالست!

لیلا همه فکرش شده چون ناز و کرشمه
وصلش دگر ای دل، همه رویای محالست

زیبا صنمی دیدم و مدهوش بگشتم
دیوانه شدم، عقل دگر رو به زوالست

از خال لب دوست، چه اشعار سرودند
زیبائی دلدار، سوا از خط و خالست

دیدم که به آغوش گرفتم تن او را
برخواستم از خواب و بدیدم که خیالست

دندان طمع کنده ام از عمر، ولی کاش
گویند که تا لحظه ی دیدار، مجالست


#‌سینااسعدی

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:16


🍃


توی شیرینی، تو اول، قند دوم می شود
مزه ی سوهان اعلا، پیش تو گم می شود

بین قطاب و گز و نقل محلی ساده است
حدس اینکه طعم لب های تو چندم می شود 

روزها رد می‌شود، چشمت شرابی کهنه‌تر
پلکهایت کم کَمک تبدیل به خُم می‌شود

هر کجا ساکن شوی در نقشه، مانند شمال
جمعیت آنجا گرفتار تراکم می‌شود

چشم بسته، هر کسی بویت کند توی سرش
باغهای پر گُلِ قمصر تجسم می‌شود

ماه را جای تو می گیرم، نمی دانم چرا
اینقدر این روزها سوءتفاهم می شود!

دود کن اسپند را، چشم حسود از دیدنت
شورِ شور، اصلا دو تا دریاچه‌ی قم می‌شود

وقتِ شرعی، لطف کن از پیش مسجد رد نشو
موجبات سستیِ ایمان مردم می‌شود

وسوسه یعنی تو، شالیزار هم یعنی بهشت
بیخودی آدم دچار سیب و گندم می شود



#جوادمنفرد

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:15


کیست در شهر که از دست غمت داد نداشت
هیچکس همچو تو بیدادگری یاد نداشت

گوش فریاد شنو نیست خدایا در شهر
ورنه از دست تو کس نیست که فریاد نداشت

خوش به گل دردِ دل خویش به افغان میگفت
مرغ بیدل خبر از حیله‌ی صیّاد نداشت

عشق در کوه کنی داد نشان قدرت خویش
ور نه این مایه هنر تیشهٔ فرهاد نداشت

جز به آزادیِ ملّـت نبـــوَد آبـادی
آه اگر مملکتی ملّت آزاد نداشت

فقر و بدبختی و بيچارگی و خون جگری
چه غمی بود كه اين خاطر ناشاد نداشت

  # فرخی یزدی

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:07


یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم

گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم


#مرتضی‌عبداللهی

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:07


🍃


معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم، بگو تاوان آن سوگند چیست؟

گاه اگر از دوست، پیغامی نیاید، بهترست
داستان هائی که مردم از تو می گویند، چیست؟

خود قضاوت کن، اگر درمان دردم، عشق توست
این سر آشفته و این قلب ناخرسند، چیست؟

چند روز از عمر گل های بهاری مانده است
ارزش جان کندن گل ها، در این یک چند چیست؟

از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چاره ی معشوق اگر عاشق از او دل کند، چیست؟

عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز
حاصل آغوش گرم آتش و اسپند چیست؟

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:06


نه به دل هوای مستی نه به سـر نــگاه یاری
بـرهان اســیر کـویـت، ز هـــوای بی قــراری

سـر شکوه ای ندارم ، که ز چشـم تو خمـارم
تـو و عشــق بی قـرارت ، ز دلــم خـبر نداری

چه کنم که دل پریشم،همه دم اسیرخویشم
نـه هــوای کـوی دلـبـر ، نـه خیـال گلـعـذاری

به شـب سیاه و سردی، به فقـیر دوره گردی
چه شود اگر بـه لطـفت به سـرم قدم گذاری

من و دل اسیر دردیم،که به کوی تو بگـردیم
تو بـه فـکر پا کشیدن ، من به فکر دلسـپاری

همـه شب به یاد رویت نظـرم رود به کـویت
چـه شـود دمی بگیـرد ، دلـم از تـو اعــتباری

مـنم آنکه از تـو دارم هـمـه آه و درد و انـدوه
ســر عاشـقی سلامـت ، چـه دل بی اخـتیاری

چه خطا زمن بدیدی ، که چنین زمن رمیـدی 
ز چه رو زمن بریدی ، که چنین شـدی فراری

#علی_فعله_گری

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:03


‍ شده آیا به خودت وعده ی فردا بدهی
و به خود  دلخوشی   دیدن   لیلا   بدهی

شده دل پر شده باشد ز غم و حسرت و درد
و تو تحویل همه خنده ی بی جا بدهی

شده گاهی بنشینی لب آن حوض حیاط
دل به یک ماهی سرگشته ی بی پا بدهی

شده با عکس کسی حرف دلت را بزنی
و دلت را به همین شیوه  تسلا بدهی

شده دیوانه ی معشوقه ی ممنوعه شوی
و شوی مرجع تقلید و تو فتوا بدهی

شده در سوز زمستان تک و تنها بشوی
و غریبانه به دستان خودت " ها" بدهی

شده از پنجره هی خیره شوی؛ شب برسد
الکی باز به خود وعده ی فردا بدهی

ناشناس

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 20:01


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌



.جان عاشق یک طرف، یک موی لیلا یک طرف
کوچه‌ محبوب یک سو، کل دنیا یک طرف

مثل مجنون تار می‌بیند جهان را چشم من
می‌کشی از پنجره تا پرده‌ها را یک طرف

گردنم کج می‌شود، یک شهر می‌ریزد به هم
تا که می‌ریزد چون این آن زلف زیبا یک طرف

غرق در تعبیر خواب گیسوی آشفته‌ات
یک طرف صورت‌نگاران، اهل معنا یک طرف

در مصافی نابرابر می‌کِشد روح مرا
گیسوانت یک طرف، آن خال تنها یک طرف

هست حق هم با اقلیت اگر زیباتر است
مردمک‌های تو یک سو، اهل تقوا یک طرف

با زبان گفتی برو، با چشم‌ها گفتی بیا
می‌رود دل یک طرف در عاشقی، پا یک طرف

منزوی گشتم از آن چشم بلاتکلیف تو
یک طرف هم رنگ جنگل، رنگ دریا یک طرف

سر به رسوایی کشد وقتی که با هم رو شود
حسن یوسف یک طرف، دست زلیخا یک طرف

در قمار عشق دائم سکه‌ها در چرخش‌اند
یک طرف روی خوشی دارند اما یک طرف


ناشناس
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌‍‌‌

❤️فقط شعر❤️

14 Nov, 18:10


رفته.هنوز هم نفسم جا نیامده ست
عشق کنار وصل به ماها نیامده ست

معشوق آنچنان که تویی دیده روزگار
عاشق چو من هنوز به دنیا نیامده ست

صد بار وعده کرد که فردا ببینمش 
صد سال پیر گشتم و فردا نیامده ست

یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم 
یکبار هم برای تماشا نیامده ست

ای مرگ جام زهر بیاور که خسته ایم
امشب طبیب ما به مداوا نیامده ست

دلخوش به آنم از سر خاکم گذر کند
گیرم برای فاتحه ی ما نیامده ست
 
#حامد_عسکری