میدونم بین دوتا چپتر کلی فاصله افتاد اما واقعا دوست نداشتم بنویسم. تلاش میکردم و نمیشد چون بخشی از من واقعا نمیخواست این اتفاق بیوفته. اما بهرحال به خودم فشار آوردم و اینجام. شاید اتفاقات این چپتر خیلی زود و سریع اتفاق افتاد اما میدونم که میتونید درکشون کنید.
و بازم میگم که سوان سانگ یکی از داستان های مولتیورس مغز منه پس انتظار همه چیز رو ازش داشته باشید. و در نهایت سوان سانگ تموم شد :))
سوان سانگ ماهم دو سه چپتر دیگه آخراشه.
ممنونم که هنوز اینجایید و سوان سانگ رو میخونید. 💗