🌺دوبیتی های هزارگی🌺

خوشبختی یعنی

در خاطر کسی ماندگاری

که لحظه های نبودنت را

با تمام …

دنیا معامله نمیکند

ازین دشت سفید قول باله موروم
دیده رخصت بدی سون خانه موروم
دیده رخصت بدی دلمه ده پس مه
یکک بوسه بدی بور شد نفس مه

استاد شهریار وقتی معشوقه اش رو روز سیزده به در با همسر وبچه به بغل
میبینه... :
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه‌ی معشوقه‌ی خود می‌گذرم
---------------

روزگاریست در این کوچه گرفتار توام

با خبر باش که در حسرت دیدار تو ام

گفته بودی که طبیب دل هر بیماری

پس طبیب دل من باش که بیمار تو ام

به پیره می روم دوزده بجه شو
سلاح بر شانه و چشم ها پر از خو
امو ساعت که به یادم بیایی
به مثل مار زخمی می خورم طو💔

داستان
پسری بود که اخلاق خوبی نداشت. پدرش به او میخ زد و به او گفت هر وقت عصبانی می شوی باید یک میخ به دیوار بزنی. در روز اول، پسر 37 میخ به دیوار کوبید. در طول چند هفته، همانطور که او هنر کنترل خشم خود را یاد گرفت، تعداد میخ های دیوار نیز کاهش یافت. او متوجه شد که کنترل خشم راحت تر از ناخن زدن است...

بالاخره روزی رسید که عصبانیت پسر تمام شد. این را به پدرش گفت. پدرش به او گفت که تمام میخ های دیوار را بردارید

روزها گذشت و پسر بالاخره به پدرش گفت که تمام میخ های دیوار را برداشته است. پدر دست پسر را گرفت و به دیوار کشید. به او گفت: پسرم! شما کار خوبی انجام داده اید و بر عصبانیت خود غلبه کرده اید. اما به دیوار نگاه کن مثل قبل نیست. وقتی عصبانی هستید صحبت می کنید، آن کلمات نیز چنین ردپایی از خود به جای می گذارند. اگر چاقو به دست بگیرید و به یک نفر خنجر بزنید و هزار بار عذرخواهی کنید، هزار عذرخواهی هم نمی تواند زخم را التیام بخشد. زخم دهان مثل زخم چاقو درد دارد.»

این توصیه نشان می دهد که چگونه باید مراقب گفتار و احساسات خود باشیم، زیرا هر حرف و عملی تأثیر عمیقی در قلب دیگران می گذارد.

سلام صبح بخیر 🎀❤

دلتنگ مادر شودیم ای خدا جان
آهنگ بسیار زیبا تقدیم به دوستانکه دور خانواه و مسافر است

جگرخونی چرا؟

فدای چشم نمناکت شوم یار
جگر خونی چرا خاکت شوم یار

نگفته واقفی از حال زارم
بلا گردان ادراکت شوم یار

اگر چه از ادب بسیار دور است
غبار دامن پاکت شوم یار

روم بر دام صحرا چو مجنون
برهنه پا، یخن چاکت شوم یار

مرا منظور کن در باغبانی
دفن در سایه‌ی تاکت شوم یار

ز هجرت تلخ کامی شد نصیبم
فقیر چرس و تریاکت شوم یار

قدت اندازه گیرم با رگ جان
اگر خیاط پوشاکت شوم یار

مکرر عشقری با یار می‌گفت
جگر خونی چرا؟ خاکت شوم یار

#عشقری

سنـــگ لـــبـــی دریــا آقــیــغ نــمـــوشـــه 
             هــــر آدمـــی نـــادو رفـــیـــق نــمــوشــه
یــکـک از شــیــومـیــه نــاهــیــدو ریــیــه               نــیــال یــک ســالــه ســنــجــیــدوریــیــه 

❤❤❤❤❤❤❤❤
https://t.me/dobitehaehazaragi

امو روز که نقش و نگار مکونی
دلم را میبری اوگار موکونی
قدامزو چیمی بادامی خو دیده
از تی چادر مره رگبار موکو
🥀🥀🥀🥀🥀
https://t.me/dobitehaehazaragi

ﯾﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻮﻫﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻣﺤﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ
ﺳـﺨـﻦ ﭘـﯿـﺮ ﻣﺤﻞ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻓﻠﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ

ﺩﻭﺳﺘــﯽ ﻣـﻌﻨـﯽ ﺯﯾـﺒـﺎﯼ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ ﺩﺍﺷﺖ
ﻧﺎﻥ ﺧﺸﮑﯽ ﺑﻐﻞ ﺩﻭﻍ ﺧﻨﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ

ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻣــﺮﺩﻡ ﺩﻧـﯿـﺎ ﺩﻟـﺸﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻏﺼﻪ ﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﭼﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ

ﮐـﺎﺭﻫﺎ ﯾﮑﺴﺮﻩ ﺑـﺎ ﻋـﺸﻖ ﻭ ﺻـﻔـﺎ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ
ﺗﺎﺭ ﻣﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﻔﺘﻪ ﻭ ﭼﮏ ﺍﺭﺯﺵ ﺩﺍﺷﺖ

ﭼﺸﻤﻪ ﯼ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺍﺯ ﻟﻄﻒ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﺠﻮﺷﯿﺪ۰
ﺧــﻮﺩﻣــﺎﻧﯿﻢ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧـﺎﻣﺮﺩ ﻧﺪﺍﺷﺖ
@dobitehaehazaragi

فوق العاده است 👌🌼🍃

پیرمردی هر روز توی
محله پسرکی رو با پای برهنه
می دید که با توپ پلاستیکی
فوتبال بازی میکرد.

روزی رفت و یه کفش
کتونی نو خرید و اومد به
پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش

پسرک کفشا رو پوشید و
خوشحال رو به پیرمرد
کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد
لبش را گزید و گفت نه پسرجان

پسرک گفت:
پس دوست خدایی،
چون من دیشب فقط
به خدا گفتم کفش ندارم ....

دوست خدا بودن سخت نيست...👌👌
@dobitehaehazaragi

یگو روزا کَمگ خوشی ضروره
لِباسِ نو، بَدل پوشی ضروره

قدی نان و پیاز و قاش واز ام

دو بُن دوغی بُزی دوشی ضروره

ناگهان آمد خیالت نیمه جانم را گرفت
ابر غم آمد دوباره آسمانم را گرفت

هر چه کردم تا بگویم دوستت دارم، نشد
بغض آمد، راه گفتن از زبانم را گرفت

شانه ی دیوار بود و هق هق بی تاب من
درد دوری آمد و تا استخوانم را گرفت

گریه هایم پیش دل شد بی اثر هر شب ولی
شعله های اشک عشقت دیدگانم را گرفت......

رنگ غم پاشید خودکارم به روی دفترم
این پریشان حالیم شعر و بیانم را گرفت

کانال دوبیتی های هزارگی🎶🎶
بهترین #آهنگ های #هزارگی را از کانال دوبیتی های هزارگی بدست بیاورید ؛
#تشکر #ازانتخاب #شما

نشانی ما👈https://t.me/dobitehaehazaragi

مدیر👈.https://t.me/Afg12080
https://t.me/dobitehaehazaragi

لب چیشـــمه رسیدوم رفته بودی
بـــــــرایم نامه ی بنـــــوشته بودی
برایم نــــــــامه ی از ظــــــلم آغیل
ده بین سنگ دیوال ایــشته بودی

گونه هایم سرخ بود اما دلم رسوا نشد
مثل تو در قلب من گویا کسی پیدا نشد

آخرین تیر نگاهت صاف بر قلبم نشست
خواستم با تو بمانم خوب من اما نشد

آینه‌ شد محرم این روز های تلخ من
شک ندارم هیچ کس مثل من تنها نشد

این دل دیوانه هر شب جشن بر پا میکند
جشن تو در قلب من هرگز ولی بر پا نشد.

ز عشقت ای پری دیوانه گشتم
که از عقل و خرد بیگانه گشتم
به سودایی وصالِ بی مثالت
به گردِ شمع تو ، پروانه گشتم

ازآن وقتی که شیدایت شدم من
غریقِ بحر سودایت شدم من
ندارم طاقتِ هجرِ رخت را
که عاشق بر سرا پایت شدم من

انیسِ مونسِ روی تو باشم
فتاده در سرِ کوی تو باشم
مکن از خویشتن هرگز مرا دور
گذار من تا به پهلوی تو باشم